بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی محمّد و علی آله و صحبه أجمعین
این روزها در شرایط پیشآمده در کشور و شیوع بیماری ویروسی کووید ١٩ معروف به کرونا ویروس، سؤال بسیاری از مردم مسلمان و خداجو این است که اگر به منظور پیشگیری از ابتلا به ویروس مذکور از رفت و آمد به مساجد و شرکت در نماز جماعت و جمعه خودداری کنیم رخصت شرعی وجود دارد یا خیر؟
مقدّمه
آیین آسمانی اسلام بدین هدف نظر دارد که زندگی انسان را در جهان به گونهای سامان دهد که هم آسایش دنیویاش حاصل آید و هم انسان مسلمان بتواند از این رهگذر برترین و کاملترین توشه را برای آن سرای برگیرد.
رسیدن به این مقصد شریعت، در ادبیات فقهی اهتمام به نیازها و ضرورتهای جان و تن انسان و فرد و جامعهی انسانی را میطلبد، این اهتمام در دو سطح، خود را نشان داده است:
الف) توجّه به ضرورتها و نیازهای بشر، به عنوان فلسفهی تشریع و مدار و ملاک استنباط احکام، میتواند تجلّی آشکار آن را در نظریهی «مقاصد شریعت» که بخشی از آن برآوردن ضرورتهای زندگی بشر است، دانست و نیز از مباحثی سرچشمه میگیرد که از قاعدهی «لا ضررَ» یا «الضّرر یزال» سخن به میان میآورد. برآیند این قاعده به تحصیل منافع، تثبیت منافع و جلوگیری از مفاسد یا تن دادن به مفسدهی کمتر بر میگردد و فروعی بسیار را در برمی گیرد.
ب) استناد به ضرورتهای موردی پیشآمده برای اشخاص جهت به صحنه آمدن حکم ثانوی «رُخَص شرعی»، در این رویکرد قاعدهی ضرورت برای رفع اضطرار برای جلوگیری از مرگ محدود شده است.
در این صورت مضطرّ که بیم دارد در صورت رعایت و انجام احکام اوّلیّه «عزائم»، جانش در خطر قرار گیرد، یا به ضعفی گرفتار آید، در نتیجه ترس جان به میان میآید.
اصل سهولتگرایی، تسامح و اعتدال و دفع حرج و مشقّت در احکام شرع، از اصول اساسی شریعت اسلامی است، خواه در دایرهی احکام صریح قرآن و سنّت باشد و خواه در قلمرو اجتهاد مجتهدان استنباط گردد. این سهولتگرایی اسلام امری است منصوص به نصوص فراوانی از قرآن و سنّت. به فرمودهی امام شاطبی «ادله رفع حرج و پرهیز از بروز تنگنا در این امّت به مرتبهی یقین رسیده است». [شاطبی، موافقات، 1/340] و به گفتهی امام ابنقیّم: «مبنا و پایهی احکام شرع بر حکمتها و مصالح بندگان در دنیا و آخرت است و همه عدل است، همه رحمت است، همه مصلحت است و همه حکمت است و از این روی هر مسئلهای که از عدالت به دایرهی ستم، از رحمت به ضدّ آن، از مصلحت به مفسده و از حکمت به بیهودگی درآید از احکام شرع نیست هرچند به توجیه و تأویل این احکام وارد شود. زیرا شریعت، عدالت خدا میان بندگان، رحمت او میان آفریدگان، سایهی او در زمین و حکمت اوست که به گویاترین و کاملترین صورت بر او و راستگویی پیامبرش ـ صلّی الله علیه وسلّم ـ دلالت میکنند.» [ابنقیّم، اعلام الموقّعین، 3/14]
موارد ضرورت
علما در رابطه با تعریف و تقسیم مواردی که در آنها ضرورت پیش میآید اختلاف نظر دارند. دکتر وهبة الزحیلی بعد از بیان دیدگاه تعریفی و تقسیمی عدّهای از فقها، آنها را به چهارده مورد محدود نموده است:
1ـ ضرورت تغذیه «گرسنگی و تشنگی» و درمان. 2ـ اکراه. 3ـ فراموشی. 4ـ نا آگاهی (جهل). 5 ـ عسر و حرج و ابتلای همگانی (عموم البلوی). 6ـ سفر. 7ـ بیماری. 8ـ نقص بدنی. 9ـ دفاع مشروع. 10ـ استحسان مستند به ضرورت یا نیاز. 11ـ مصلحت مرسله مستند به ضرورت یا نیاز. 12ـ عرف. 13ـ سدّ ذرایع. 14ـ ظفر بالحق یا تقاص. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعیة، 69]
در هریک از موراد یاد شده، چون ضرورت پیش آید، آنچه حرام است مباح شود و آنچه واجب است ترکش جایز باشد.
موارد مرتبط به مسئلهی ما نحن فیه در میان موارد فوق عبارتند از:
1ـ عسر و حرج و ابتلای همگانی (عموم البلوی) یعنی مورد پنجم عسر.
«عسر» به معنای دشواری در پرهیز از یک چیز و «عموم البلوی» ابتلای همگانی نیز بدان معنا است، گرفتاری ای همه گیر شده؛ به گونهای که رهایی از آن و دوری گزیدن از آن و دوری گزیدن از آن دشوار باشد. این یکی از زمینههای تخفیف بر مکلّف و از نمودها و نمادهای روشن سهولتگرایی و آسانگیری در احکام شرع به ویژه در حوزهی عبادت است. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعیة، 115]
تخفیف در احکام بدین استناد، مصادیق فراوانی دارد، از جمله: نماز خوف و خواندن نماز مستحب در حالت نشسته نزد مذاهب فقهی، و نزد فقهای شافعیه ترک نماز جماعت و جمعه هم به عذرهای شناختهشده چون باران شدید، بیماری سخت، وزش باد تند، وجود سرمای شدید، گل ولای فراوان و گرمای شدید ظهر، از دیدگاه فقهای شافعیه هم زمان خواندن نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشا چه به جمع تقدیم و یا به جمع تأخیر خواه در سفر و یا در حال مریضی در حضر(غیر سفر) [سیوطی، الاشباه و النظائر فی فروع الشافعیة، 1/157، وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعیة، 116، زکریا الانصاری، اسنی المطالب شرح روض الطالب، 2/17، عبدالله سماره، التیسیر فی السنهّ النبویة، 366، الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج، 2/646 و النبراوی، حاشیة النبراوی، 2/578]
2ـ مورد هفتم بیماری.
بیماری، حالتی غیر طبیعی در بدن انسان است که به کاستی و آفتی در افعال میانجامد.
از آنجا که بیماری یکی از عوامل ناتوانی انسان است در شرع احکامی برای تخفیف در تکالیف در حالت بیماری وضع شده است، که امام سیوطی میگوید:
«و رخصه کثیرة»: رخصتهای بیماری فراوان است.
به ویژه در قلمرو عبادات، بتواند با وضعیت بدنی انسان سازگاری داشته باشد. همانطور که سیوطی گفتند عالمان، رخصتهای فراوانی برای حالت بیماری بر شمردهاند که از جمله آن است:
ـ اباحهی ترک نماز جمعه و جماعت در عین حال بهرهمند شدن از فضیلت و ثوابی که برای شخص در حالت سلامت و به فرض شرکت در جمعه و جماعت هست. [سیوطی، الاشباه و النظائر، 1/156و وهبة الزحیلی، 127]
ـ صحّت هم زمان خواندن نمازهای ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا از دیدگاه شافعیان چون امام نووی، سبکی، اسنوی، بلقینی و سیوطی، خواه آنکه این نمازها به صورت جمع تقدیم و یا جمع تأخیر خوانده شوند.[وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعیة، 127]
قواعد ضرورت
فقها و اصولیان برای ضرورت قواعد مختلف و موارد زیادی را ذکر کردهاند، از جمله: 1ـ «الیقین لا یزال بالشک» «یقین به شک از میان نمیرود». 2ـ «المشقة تجلب التیسیر» «دشواری، سهلگیری را میطلبد». 3ـ الضرر یزال «زیان را باید از میان برداشت». 4ـ «العادة محکمة» « داوری به عادات را باید باز گرداند» [وهبة الزحیلی، نظریه الضرورة الشرعیة،183]
در بین این چهار قاعده، قاعدهی «المشقة تجلب التیسیر» مدّ نظر و مرتبط با مسئلهی مورد بحث است.
چارچوب قاعدهی «المشقة تجلب التیسیر»
فقها در تبيین چهار چوب این قاعده گفتهاند:
1ـ گاه سختی سبب میشود احکام شرعی اساساً از میان برداشته شوند.
2ـ گاه مشقّت، سبب تشریع احکام تازهای میشود برخلاف آنچه پیشتر متداول و شناخته شده بود.
3ـ گاه مشقت اقتضا میکند حرج و تنگنا از مردم دور داشته و برخی از ترخیصها و تسهیلها در برخی از احکام مقرّر داشته شود. مانند بیماری و سفر که رخصتهایی برای ترک برخی از واجبات دینی چون نماز جمعه و یا تأخیر برخی واجبات چون روزه ماه رمضان هستند. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعية، 188ـ189]
مراتب مشقت در عبادت
عبادت غالباً با سه گونه مشقّت همراه میشود. این مشقّتها عبارتند از:
1ـ دشواری سخت و سنگین، همانند آنکه بیم نقص جان یا عضو و یا از کار افتادن اندامها وجود داشته باشد. چنین مشقّتی قطعاً موجب تخفیف و ترخیص میشود، زیرا حفظ جان مردم و نیز تواناییهای جسمی آنان به منظور توانمند بودن بر چنگ آوردن مصالح دنیوی و اخروی شایستهتر است تا قرار دادن خود و این تواناییها در معرض زیان و آسیب به واسطهی انجام یک یا چند عبادت. در چنین شرایطی حتّی اگر به انجام عبادت اقدام کنیم نتیجه مقصود از آن عبادت یا هدف از آن حاصل نمیآید.
2ـ دشواری اندک یا سبک.
3ـ دشواری میانه. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشریعة،189و وهبة الزحیلی، القواعد الفقهیة و تطبیقها فی المذاهب الأربعة، 268]
تفاوت دشواریها بسته به نوع و مرتبهی عبادت
هر یک از عبادتها دارای مرتبهی خاصّ هستند که بسته به آن نوع مشقّت مؤثّر مشخّص میشود. برای نمونه آنچه شرع بدان اهتمامی ویژه داشته است جز به مشقّت بسیار در آن، تخفیف و ترخیص حاصل نمیآید.
فقها یکی از موارد و مصداق مشقّت مؤثّر در تخفیف و ترخیص در بالاترین رتبهی عبادت را عذرهای ترک جمعه و جماعت بیان کردهاند.
فقیهان مجاز دانستهاند که به واسطهی عذرهایی نماز جمعه و جماعت ترک شود، زیرا جماعت مستحب است «عدهای آن را سنّت مؤکّد و جماعتی فرض کفایه و تعدادی هم فرض عین میدانند.» [الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج، 1/633] و جمعه نیز بدل فریضهی ظهر. از این عذرهاست بارندگی شدید، بیماری سخت، در شرف مرگ بودن یکی از بستگان یا دوستان، بیم جان، ابرو و مال، لزوم همراهی با بدهکاری که توان باز برداخت بدهی را ندارد، نداشتن جامعهی مناسب، خوابآلودگی، باد تند در شب هنگام، گرسنگی، تشنگی، سرما و گرمای زیاد، وجود گل و لای فراوان و سرانجام سفر کردن همراهان به مقصدی مباح؛ هرچند این سفر، کوتاه و برای تفریح باشد، چرا که در همین مورد نیز تنهایی، نوع دشواری را در بر دارد. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعية، 190ـ192]
تخفیفهای شرع
از آنجا که قواعد ضرورت مستلزم تخفیف و تسهیلاتی در تکالیف هستند، فقها و اصولیان تخفیفها و تسهیلات را هفت گونه دانستهاند:
1ـ تخفیف اسقاط، همان ساقط شدن نماز جمعه، روزه، حج، عمره، جهاد، و دیگر عبادات به واسطهی عذرهای خاصّ. 2ـ تخفیف تنقیص یا کاستن. 3ـ تخفیف ابدال یا تبدیل. 4ـ تخفیف تقدیم. 5ـ تخفیف تأخیر. 6ـ تخفیف ترخیص. 7ـ تخفیف تغییر. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشریعة، 193و وهبة الزحیلی، القواعد الفقهیه و تطبیقها فی المذاهب الأربعه، 1/268]
آیا شرایط پیشآمده در کشور و شیوع بیماری ویروسی کووید 19 معروف به کرونا ویروس، احوال و اوضاع بالفعل را به ضرورت مستلزم اباحهی اسقاط جمعه و جماعت را رسانده است؟
با توجّه به بیانات پیشگفته و شرایط پیشآمده در کشور و شیوع بیماری کرونا ویروس، که از نظر علمی تهدید مهلک و بزرگی است، باعث ایجاد عسر و حرج وحشت و رعب و ترس میان مردم گشته است، که در صورت تأیید و اثبات نظر پزشکان و کارشناسان وزارت بهداشت و درمان و هشدار آنان به مردم جهت پرهیز و عدم ورود به محافل و اماکن عمومی و عدم مشارکت در نماز جمعه و جماعت و معرّفی کردن نقطه و یا نقاط پرخطر کشور، آیا این خطرات، تهدیدات، خوف، عسر، هم، غم و دستور پزشکان به پرهیز از ورود به محافل عمومی یک رخصت شرعی و بلوای عمومی مُسقِط نماز جمعه و جماعت محسوب میگردد یا خیر؟
قطعاً اسلام در قانون آسمانی خود مبانی و ثوابت زیادی دارد. ازجمله اصل «رفع حرج» «دفع ضرر» و محافظت از نفس، و نیز اسلام در احکام و مقرّرات خود به مصلحت مردمان در زندگی این سرای و آن سرای پایبند است و در صورت پیش آمدن ضرورتها، احکام را بر حسب نیاز و ضرورت و دفع ضرر و مفسده تغییر و تخفیف و تسهیل میدهد.
ضرورت، عبارت است از آنکه بر انسان حالتی از خطر یا مشقّت زیاد عارض شود، به گونهای که ترس پیش آمدن زیان، آزار و آسیب به جان، اعضا آبرو، عقل مال و تابع آنها باشد. در چنین صورتی و به منظور دور کردن زیانی که گمان قویّ به آن وجود دارد، ارتکاب حرام یا ترک واجب و یا به تأخیر افکندن آن از هنگام خود، البتّه در چارچوب قیود و ضوابط شرع برای شخص مباح یا بر او لازم میشود.
آیا ضوابط ضرورت در وضعیّت پیشآمده بوسیلهی شیوع کرونا ویروس، وجود دارد؟
ضرورت ناگزیر باید معیارها و شروطی داشته باشد تا مبنا قرار دادن این شروط و ضوابط و عدول از قواعد عمومی حرمت و وجوب به واسطهی آنها صحیح باشد. بدینسان روشن میشود چنین نیست که هر کس مدّعی وجود ضرورت شود این ادّعا را از وی بپذیرند یا کاری که میخواهد به استناد چنین ضرورتی انجام دهد برایش مباح شود.
این ضوابط و معیارها که در واقع معنای ضرورت را به مفهوم دقیق آن مشخّص میسازد عبارت است از:
1ـ اینکه ضرورت، بالفعل وجود داشته باشد، نه اینکه تنها انتظار آن باشد؛ به دیگر سخن میبایست در واقع ترس از مرگ یا تلف مال به گمان برتر به اقتضای تجربه وجود داشته باشد یا شخص بر یکی از ضرورتهای پنجگانه یعنی ضرورتهای دین، جان، عقل، آبرو و دارایی که همهی ادیان و آیینهای آسمانی آنها را پاس داشتهاند خطری واقعی احساس کنند.
2ـ اینکه بر خطر مخالفت با اوامر یا نواهی شرعی تعیین یابد یا به دیگر سخن برای دور کردن زیان هیچ راه مباح دیگری وجود نداشته و تنها راه، همان مخالفت باشد.
3ـ اینکه در فرض وجود حرام در کنار حلال و مباح، یعنی در حالتهای عادّی عذری وجود داشته باشد که دست یازیدن به حرام را تجویز کند. به عبارتی کوتاهتر ضرورت مییابد «ناگزیرکننده» باشد؛ به گونهای که بیم مرگ یا نقص عضو در میان باشد.
4ـ اینکه مضطرّ با مبانی اساسی شریعت یعنی با اصولی چون حفظ حقوق دیگران، تحقق عدالت و ادای امانت، دفع ضرر و پاسداری از اصل دین داری و اصول عقاید اسلامی مخالفت نکند.
5ـ اینکه شخص در استفاده از آنچه به استناد ضرورت برایش مباح میشود، از دیدگاه بیشتر فقها تنها به حدّاقل یا آن مقدار که برای دفع ضرر لازم است بسنده کند.
6ـ اینکه اگر ضرورت درمان در میان است داروی حرام را پزشکی عادل که به دین و دانش او اعتماد است تجویز کند و جز آن حرامی که تجویز میشود، هیچ داروی دیگر یا درمان جایگزین وجود نداشته باشد تا آن شرط پیشین، یعنی اینکه حرام تعیین داشته باشد، تحقق یابد. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعية، 62ـ67]
از آنجا که این بیماری، «کرونا ویروس» به عنوان یک تهدید مهلک قطعی و خطر همگانی جان انسانها مطرح است و باعث خوف آنها شده و موجب هزینههای مالی فراوان فردی، جمعی و دولتی میشود، که در این شرایط اقشار فقیر و مسکین که در کشور ما اکثریّت جامعه را تشکیل میدهند، میتوان آن را به عنوان بلوای عمومی دانست که تمام شرایط و قیود لازم پیشگفته را برای رعایت ضرورت را دارا است که بالتّبع جزو یکی از مصادیق و موارد رُخَص شرعی مستلزم اباحهی ترک جمعه و جماعت میباشد که نتیجتاً اجرای و تطبیق تمام احکام مترتّب بر ضرورت و رخصتهای شرعی مذکور در فقه، قواعد فقه و اصول الفقه را بر این بیماری هم جایز است.
عذرهای عام و خاصّ اباحهی ترک نماز جمعه و جماعت نزد متقدّمین
گرچه مطالب گذشته گویای این مسئله بوده و صحّت اباحهی ترک جمعه و جماعت را در این شرایط حاد و بحرانی همگانی را اثبات میکند، ولی جهت بیشتر روشن شدن آن، نمونههایی از عذرهای شبیه و نظایر این بیماری در کتب فقهی قدما، بیان میگردد.
لذا ابتدا اعذار و اسباب ترخیص اسقاط کنندهی جمعه و جماعات بر همگان و یا بر افراد معذور و مبتلا بیان میشود.
فقها در «کتاب صلاة الجماعة» یا در « باب صلاة الجمعة» و یا در هر دو آنها، مبحثی را تحت عنوان «اعذار الجمعة و الجماعة» را بیان نمودهاند که عدّهای از آنان به طور صریح، تعداد آنها را سی مورد ذکر کردهاند. [ابن سمیط، التقریرات السدیده فی المسائل المفیده من کتب الشافعیه، 303ـ304. الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج، 2/646 و النبراوی، حاشیه النبراوی، 2/578]
که فقهای شافعیه آنها را به عذر عام و خاصّ تقسیم کردهاند[زکریا الانصاری، اسنی المطالب شرح روض الطالب ـ 2/17، الخطیب الشربینی، مغنی المحتاج، 2/646 و النبراوی، حاشیه النبراوی، 2/578]
بیشتر فقهای شافعیه اعذار عام و خاصّ را غیر مرتب و مختلط بیان کردهاند؛ امّا عدّهای از آنان مانند ابن المقری صاحب «روض الطالب» آنها را به صورت جداگانه و مرتّب، از اشدّ به اخفّ و از عام به خاصّ، بیان نمودهاند که ایشان موارد عام را در موارد ذیل بیان نموده است:
1ـ باراندگی باران شدید. 2ـ بارش برفی که لباس را خیس کنند.3ـ باد تند در شب. 4ـ سرما و گرمای زیاد. 5ـ وجودگل و لای فراوان. 6ـ باد سخت و گرم و حرارتی در شب یا در روز. 7ـ شدّت گرما در روز. 8ـ شدّت سرما در شب یا روز. 9ـ زلزله. 10ـ تاریکی و ظلمت شدید در شب. [زکریا الانصاری، اسنی مطالب شرح روض المطالب، 2/17ـ18]
علما گفتهاند: عذر عام و خاصّ نسبت به اشخاص قابل تصوّر است نه ازمنه. پیشتر اشاره شد که هدف از عذر عام، عذری است که مختصّ فردی نباشد بلکه گرفتاریای که پیشآمده عمومی و فراگیر باشد، به گونهای که رهایی از آن و دوری گزیدن از آن دشوار باشد، مانند باران و عذرهای بالا.
عذر خاصّ: عذری است فردی و بر خلاف عام میباشد؛ یعنی عبارت است از آنچه انسان عموماً امکان رهایی یا جدایی از آن را دارد. مانند گرسنگی فردی. [ترمسی، حاشیة الترمسی، 3/668] . وهبة الزحیلی میگوید: در باره تأثیر این نوع حرج در اسقاط احکام عمومی، میان فقیهان اختلاف نظر هست. [وهبة الزحیلی، نظریة الضرورة الشرعية، 210]
1ـ ابن المقری: نوزده مورد را برای عذر خاصّ بیان کرده و قاضی زکریا انصاری هم در شرح آن موارد دیگری را به آن اضافه نموده. مانند: 1ـ خوف «خوف جانی، ابرو، مالی، خانوادگی». 2ـ اشتغال به تجهیز میّت. 3ـ بیماری سخت. 4ـ در شرف مرگ بودن یکی از بستگان یا دوستان.5ـ لزوم همراهی با بدهکاری که توان باز برداخت بدهی را ندارد. 6ـ نداشتن جامعهی مناسب. 7ـ خواب آلودگی. 8ـ گرسنگی. 9ـ تشنگی. 10 مبتلا به بیماری جزام. 11ـ مبتلا به بیماری برص. 12ـ خوردن سیر. 13ـ خوردن پیاز و هر نوع غذایی که بوی اذیّت کننده دارد. 14ـ و سرانجام سفر کردن همرهان به مقصدی مباح، هرچند این سفر، کوتاه و برای تفریح باشد، چرا که در همین مورد نیز تنهایی، نوع دشواری را در بر دارد. و... [زکریا الانصاری، اسنی مطالب شرح روض المطالب، 2/17ـ18و ترمسی، حاشیة الترمسی، 3/668]
***
قیاس «کرونا ویروس» بر عذرهای عام اباحهی ترک جمعه و جماعت
اگر به دقّت به عذرهای مذکور در کتب فقهی متقدّمین«عام و خاصّ» تأمّل شود، مشخّص میگردد که تعداد اندکی از آنان منصوص و بقیه به صورت اجتهاد و قیاس بر آنها اظهار و بیان شدهاند.
به عنوان مثال: ابن حجر هیتمی در «شرح خود بر مقدّمه با فضل» در «فصل فی اعذار الجمعه و الجماعه» میگوید: «و شده «الوحل» بفتح الحاء لیلاً او نهاراً کالمطر» یعنی حکم گل ولای شدید چه در شب و یا در روز به عنوان عذر اباحهی ساقط کنندهی جمعه و جماعت، مانند حکم باران است. ترمسی در حاشیه خود بر شرح ابن حجر مینویسد: «قَوْلُهُ: کَالْمَطَرِ أَیْ قِیَاساً عَلَیهِ، بَلْ أَشَقّ مِنْهُ، فَهُوَ تَعْلِیلٌ لِکَوْنِ الْوَحْلِ عُذراً.»؛ یعنی قول ابن حجر که میگوید: گل و لای مانند باران است، یعنی بر باران قیاس میشود، بلکه گل و لای از باران مشقّتتر است. [ترمسی، حاشیة الترمسی،3/686]
ترمسی اشاره میکند اینکه این قیاس قیاس الاولی است، یعنی مَقیس که گل و لای است بخاطر قوّت علّت در آن، آن اولی تر است به حمل رخصت.
لذا به باور نگارنده قیاس «کرونا ویروس» بر «باران» جزو قیاس الاولی است. باران در حدیثهای متعدّدی آمده است، ازجمله: در حدیث: «خَرَجْنَا مَعَ النَّبیِّ ـ صلّی الله علیه و سلم ـ فَمطِرنَا ، فَقَالَ لِیُصَلِّ مَنْ شَاءَ فِي رَحْلِهِ» [مسلم، صحیح مسلم، 698] هر کس دلش میخواهد در منزل خویش نماز بخواند.
و حدیث: «از ابن عباس روایت است که او در یک روز بارانی به مؤذّن گفت: بعد از «أشهد أنّ محمّداً رسولالله» به جای «حیّ علی الصّلاه» بگو: «صلّوا فی بیوتکم» در منازلتان نماز بخوانید. مردم این عمل وی را انکار کردند. او در پاسخ به مردم گفت: مگر از این عمل تعجّب میکنید؟ بیگمان کسی به این عمل دستور داده است. مقصودش پیامبرـ صلی الله علیه وسلّم ـ بود و فرمود: نماز جمعه واجب مؤکّد است و من دوست نداشتم که شما را بیرون بیاورم و درمیان گل و لای قدم بر دارید. [بخاری، صحیح البخاری، 901 و مسلم، صحیح مسلم، 699] آمده است.
حقیقتاً مشقّتی که از «کرونا ویروس» به وجود میآید به مراتب از مشقّت نشأت گرفته از باران بالاتر و سختتر است. ابن عبّاس ـ رضی الله عنهماـ میگوید: «و من دوست نداشتم که شما را بیرون بیاورم و درمیان گل و لای قدم بر دارید.»
پس با قیاس «کرونا ویروس» بر «باران» این بیماری جزو یکی از عذرهای عام و باعث اباحهی ترک کلّی جمعه و جماعت تا اعلام اتمام خطرات آن است.
الحقّ جملهی ابن عبّاس که میگوید: «به جای حیّ علی الصلاه» بگو: «صَلُّوا فِي بُیُوتِکُم» کاملاً سندی محکم است برای تعطیل کلّی جمعه و جماعت.
***
آیا قیاس در رُخَص شرعی جاری است؟
جمهور فقها و اصولیان مالکیه، شافعیه و حنابله بر این باورند که قیاس در رخص هم جاری است. تاج السبکی میگوید: «القیاس یجری فی الحدود والکفارات والرخص و التقدیرات عند الشافعی و أکثر أهل العلم، خلافاً للحنفیة» [سبکی، رفع الحاجب، 4/402 و داغستانی، المدخل إلی اصول الامام الشافعی، 2/463ـ 464]
نزد شافعی و اکثر علما قیاس در حدود، کفّارات، رخص شرعی و تقدیر و تعیین مقدارها جریان دارد، بر خلاف حنفیه که قیاس را در امور مذکور صحیح نمیدانند.
از آنجا که جمهور فقها و اصولیان، قیاس در رخص را جایز میدانند و این بیماری هم جزو رخص محسوب میشود، قیاس این بیماری بر باران و سایر اعذار و رخص عمومی، قیاسی صحیح و جزو قیاس الاولی میباشد. [داغستانی، المدخل إلی اصول امام شافعی، 2/463ـ 464]
***
نتایج
با توجّه به بیانات پیشگفته نتایج ذیل پیشنهاد میگردد:
1ـ با استناد به آیات و احادیث مربوط به رخص عمومی، عدم حضور مسلمانان و ترک برگزاری جمعه و جماعات و محافل عمومی به خاطر جلوگیری از انتشار و ابتلا به ویروس کرونا، مباح است و حکم تکلیفی بر آنان از وجوب به اباحه تغییر مییابد؛ زیرا خداوند میفرماید:
«وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» [بقره/195]
و خود را با دست خود به هلاکت مفکنید.
«وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ»[نساء/29]
و خود را مکشید.
«وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» [حج/ 78]
در دین بر شما سختی قرار نداده است. احادیث زیادی در این باره آمده است، به دلیل اشتهار آنها و عدم اطالهی کلام، ذکر نمیشوند.
2ـ زنان، کودکان و بیماران در این شرایط نباید در محافل عمومی «جمعه، جماعات، تعزیه و شادی » شرکت کنند، چون جمعه و جماعت در شرایط عادی هم بر آنان واجب نیست چه رسد به حالت ضرورت و بحرانی.
ابن شهاب از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلّم ـ نقل میکند:
«الجمعة حقٌّ وَاجِبٌ عَلَی کل مسلم فی جماعة إلَّا أربعة: عبد مملوک، أو إمراةٍ، أو صبیّ، أو مریض» [ابوداود، سنن ابی داود، 1067]
3ـ چون این بیماری موجب ترس و خوف و وحشت و مانع از خشوع در نماز و باعث عسر و حرج شده است، عموم مردم میتوانند از رفتن به تمام محافل تکلیفی پرهیز کنند، زیرا ابن عبّاس ـ رضیالله عنهما ـ از پیامبر ـ صلّیالله علیه وسلّم ـ نقل میکند. «قال رسول الله من سمع المنادی فلم یمنعه من إتباعه عذر» قالوا: و ما العذر؟ قال: خوف أو مرض «لم تقبل منه الصلاة الّتی صلّی». [ابوداو، سنن ابی داود، 551]
یعنی پیامبر ـ صلّیالله علیه وسلّم ـ فرمود: هر کس ندای مؤذن را بشنود معذرتی او را از اتّباع و پیروی از منع نکند، نمازی را که میخواند از او پذیرفته نمیشود. گفتند معذرت چیست؟ فرمود خوف و بیماری است.
بعضی مانند شعیب الارنؤوط در تحقیق این حدیث با این سند که در سنن ابی داوود آمده آن را ضعیف میداند، گرچه میگوید اسناد دیگر حدیث در کتب دیگر این حکم را ندارد.[شعیب الأرنؤوط و قره بللی، در تحقیق سنن ابی داود، 1/413، حدیث:551]
ولی ابن رسلان شارح سنن ابی داوود آن را صحیح الاسناد میداند. [ابن رسلان، شرح سنن ابی داوود، 3/548] ، و محققین شرح ابن رسلان یعنی« خالد الرباط و خالد ابراهیم السید و سید محمود المر و وائل امام عبد الفتاح» در تحقیق این حدیث نوشتهاند که آلبانی آن را در «صحیح ابی داوود» صحیح میداند. [ابن رسلان، شرح سنن ابی داود به تحقیق محققین فوق، 3/532، حدیث: 551]، عصام الضباطی در تحقیق عون المعبود شرح سنن ابی داود، میگوید: ای حدیث: «حدیث صحیح لغیره، فی اسناده: ابو جناب ضعیف و مدلس، و قد عنعنه، و للحدیث شواهد. [العظیم آبادی، عون المعبود فی شرح سنن ابی داود، با تحقیق عصام الضباطی، 1/526، حدیث: 547،] یعنی این حدیث حدیث صحیح لغیره است، چون در اسناد آن جناب وجود دارد و او ضعیف و مدلس است و حدیث به صورت حدیث معنعن روایت کرده است. منتهی این چون دارای احادیث و شواهدی دیگر است آن از ضعیف به حدیث صحیح لغیره ارتقا میدهند.
شارحین حدیث «خوف» را در این حدیث، مطلق دانستهاند و آن را به خوف جان، مال، آبرو و خانواده تعمیم دادهاند.[الموسوعة الفقهیة الکویتیة، 27/188ـ و ابن المقری، اخلاص الناوی فی ارشاد الغاوی الی مسالک الحاوی، 1/214]
ولی ابن رسلان بر این باور است که این خوف، خوفی است که فقط شامل خوف خاصّ است منتهی آنرا به سه قسم خوف نفسی، مالی و اهلی تقسیم میکند. [ابن رسلان، شرح سنن ابی داود، 3/549]
مآلاً این دو رأی یکی هستند.
4ـ از آنجا که فقهای شافعیه قائل به اسقاط تکلیف بخاطر عذر عمومی میباشند، این بیماری هم به علّت شدّت سرعت سرایت آن یک عذر همگانی است. همانطور که فقهای شافعیه باران را با استناد به حدیث پیامبر ـ صلّیالله علیه وسلّم ـ عذر عام ساقط کنندهی جمعه میدانند و برف، سرما و گرمای شدید و... را نیز بر آن قیاس کردهاند. لذا با توجّه به وجود علّهی جامعه که مشقّت بوده نیز در این بیماری هم وجود دارد، قیاس آن هم بر باران جایز و صحیح است.
5ـ اگر افرادی به این بیماری مبتلا شدند جمعه و جماعات بر آنان ساقط شده و حضور آنان در محافل مذکور ممنوع است؛ چون علما در مورد «مجذوم و ابرص» گفتهاند: «قال العلماء انهما [المجذوم و الابرص ـ یمنعان من المسجد و صلاة الجمعة و اختلاطهما بالناس.» [ترمسی، حاشیة الترمسی، 3/692 ـ و ابن حجر الهیتمی، الفتاوی الکبری الفقهیة، 1/300 و 338] و ابن حجر بر این باور است که منع مجذوم واجب است و علّت آن را خوف از ضرر به دیگران میداند. آیا مبتلا به «کرونا ویروس» حکم مجذوم و ابرص را ندارد؟ در حالیکه جدیداً ثابت شده تنها مجذوم مسری است نه ابرص.
6ـ علما در تبیین موارد زیرمجموعه و مصادیق «عموم بلوی» مطلبی را تحت عنوان «صعوبة الانفکاک و التحرّز عن مشقّة الحادثة» بیان کردهاند و منظور از آن این است که حادثهی پیشآمده که تکالیفی به آن مرتبط هستند امری باشد، که دفع و تحرّز از آن صعب و غیر ممکن باشد.
از عبارت فوق چنین استنباط میشود که در حقیقت چون ممکن است بسیاری از مردم به این ویروس مبتلا باشند و علایمی در آنان وجود ندارد، تشخیص فرد مبتلا محال است. لذا بخاطر محال بودن تحرّز از این بیماری بدون عدم حضور در محافل جمعه و جماعات و... پرهیز از آن ممکن نیست؛ لذا این وضع مستلزم عدم مشارکت مردم در محافل عمومی و اسقاط تکالیف دستهجمعی بر آنان است.
7ـ پیشنهاد میشود با استناد به عموم بلوی و اعذار عام فقهی ـ در صورت اعلام بحران ـ در هر شهری هیچگونه محافل شرعی و تکلیفی برگزار نگردد و با توجّه به اعذار فردی مانند خوف، همّ و غم و... افراد مختار هستند و حکم تکلیفی وجوب جمعه و جماعات از وجوب به اباحه تبدیل و تقلیل مییابد. که در صورت عدم مشارکت همانطور که فقها گفتهاند بر آنان رفع تکلیف شده و گناه ترک جمعه و جماعت از سوی آنها بر آنان ساقط میشود. [بغوی، شرح السنة، 3/348. و ابن رسلان، شرح سنن ابی داوود، 3/548.]
8ـ در صحیح آمده است که عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ به شام سفر کرد، وقتی که به ناحیهی سرغ رسید، ابوعبیده بن جراح و یارانش به او رسیدند و به او خبر دادند که «وبا» در شام شیوع پیدا کرده است، بر سر این مسئله اختلاف نظر پیدا کردند، حضرت عمر به ابن عبّاس گفتند: مهاجرین اوّلین را برایم فرا بخوان، ابن عبّاس گفت: آنها را فرا خواندم، سپس حضرت عمر با آنها به مشورت پرداخت و گفت که «وبا» در شام شایع شده است، آنها دارای نظرهای مختلف بودند، عدّهای گفتند: تو برای کاری آمدهای، به نظر ما نباید از آن منصرف شوی، گروه دیگری گفتند: تو مردم و یاران رسول خدا را همراه داری، به نظر ما نباید آنها را وارد این «وبا» کنی، عمر گفت: اینک از پیش من بروید. سپس به ابن عبّاس گفت: انصار را فرا بخوان. ابن عبّاس میگوید: آنها را فرا خواندم، با آنها مشورت کرد، آنها هم همان نظر را داشتند، و همان اختلاف. گفت از پیشم بروید. آنگاه گفت: از پیران و سالخوردگان قریش که در فتح مکّه حضور داشتهاند اگر کسی هست، بگو بیاید. آنها را فرا خواندم، این گروه بدون هیچ اختلافی گفتند: نظر ما این است که مردم را برگردانی و آنها را وارد این شهر «وبا زده» نکنی. آن گاه عمر در میان مردم ندا داد: «إنی مصبح علی ظهر، فاصبحوا علیه»: من صبح از اینجا میروم، شما هم، چنین کنید. ابو عُبَیدهی جراح گفت: ای امیر المؤمنین! آیا از تقدیر خدا فرار میکنی؟ او گفت: ای ابو عبیده؛ کاش کسی غیر از تو این حرف را میزد، آری! از تقدیر خداوند به تقدیر دیگر او فرار میکنیم، آیا تو اگر گلّهی شتری داشتی و وارد درّهای با دو کرانه میشدی که یکی سرسبز و خرم و دیگری خشک و بی علف بود، آیا اگر تو شتران را در کرانهی سرسبز میچراندی یا در کرانهی خشک و بی علف، به تقدیر خدا نبود؟ ابن عبّاس گفت: در این حال عبدالرحمن بن عوف آمد ـ او تا این لحظه به خاطر کارهایی که داشت غایب بود ـ گفت: من در این خصوص اطلاع دارم و از رسول خدا ـ صلّیالله علیه وسلّم ـ شنیدم که میفرمود؛ «إِذَا کَانَ بِأرضٍ وَ أَنْتُم بِهَا فَلَا تَخْرُجُوا فِراراً مِنهُ وَ إِذَا سَمِعْتُم بِهِ بِأَرْضٍ فَلَا تُقَدِّمُوا عَلَیهِ». [صحیح است: به روایت بخاری، صحیح البخاری، حدیث: 5729، و مسلم، صحیح مسلم، 2219] اگر طاعون و وبا در سرزمینی شایع بود و شما در آنجا بودید، به قصد فرار از آن بیرون نیایید، و اگر شنیدید که در سرزمینی شایع است، به آنجا نروید.
شارحان حدیث در شرح این حدیث فواید بسیاری را استنباط کردهاند و به خاطر عدم اطالهی کلام از بیان آنها پرهیز میشود.
ولی نکته جالبی که از این حدیث بطور صریح استنباط میشود این است که کسانی مبتلا هستند به دلیل ناقل بودن ویروس و عدم انتقال به دیگران نباید به مکان دیگری بروند (به اصلاح امروزی باید قرنطینه شوند) و کسانی که در مکان شیوع آن بیماری نیستند به آن مکان ممنوعالورود میباشند.
امام ابنقیّم میگوید: پیامبر ـ صلّیالله علیه وسلّم ـ در ممنوع کردن رفتن به جایی که طاعون در آن شیوع پیدا کرده و همچنین نهی بیرون رفتن از آنجا پس از وقوع طاعون به پرهیز از آن به طور کامل نظر داشته است؛ چرا که رفتن به چنین جایی و خود را در معرض خطر قرار دادن و حضور در حوزهی قدرت آن، اقدام انسان علیه امنیّت و سلامتی خود است و این مخالف شرع و عقل است؛ وانگهی خودداری از ورود به چنین جاهایی در راستای پرهیز و مصونیت است که خداوند بشر را از آن آگاه کرده است، یعنی پرهیز از جاها و هواهای آلوده و زیان بار. [ابنقیّم، الطّبّ النّبوی، 33]
استنباط ابن القیم از حدیث فوق، با آیات «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» [بقره/195]و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید. «وَلَا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ» [نساء/29] و خود را مکشید؛ تقویت میشود.
در حقیقت این روایت و مفاد آن ـ بخصوص استنباط ابنقیّم از آن ـ محکمترین دلیلی است برای نهایت رعایت و پرهیز در شرایط بحرانی هر نوع خطراتی که منجر به مرگ انسان شود. و به گفتهی ایشان عدم پرهیز یک نوع اقدام انسان علیه امنیّت و سلامتی خود است که آن چیزی است که همگان نسبت به عواقب «کرونا ویروس» فریاد میزنند.
ابنقیّم در تبیین مفاد این حدیث، میگوید: در مجموع نهی از رفتن به سرزمین و جایی که وبا و طاعون هست به منزلهی برحذر داشتن و پرهیز از قرار دادن خود در معرض هلاکت است و نهی از فرار از چنین جایی عین سفارش به توکّل و تسلیم و واگذاری امر به خداوند است؛ بنابر این اولی؛ من باب ادب و تعلیم و دومی؛ ناظر به واگذاری و تسلیم است. [ابنقیّم، الطّبّ النّبوی، ـ33ـ35]
محمّد رسول ابوالمحمّدی
09/11/1398
نظرات