این پرسش در زمینههای گوناگون و مناسبتهای مختلف بر زبان بسیاری جاری میشود و مورد استفتا قرار میگیرد؛ جمهور مسلمانان تا به امروز در این مسأله اختلاف داشتهاند و شیوهی رفتارشان به تبع اختلافشان فرق میکند.
عدهای گوش خود را مقا بل هر نوع آواز و موسیقی، باز میگذارند وادعا میکنند که حلال و مباح است و از مواردی است که خداوند برای بندگانش جایز دانسته است. در مقابل، گروه دیگری هستند که گوش به هیچ نوع آوازی نمیدهند و حتّی رادیو و تلویزیون را خاموش میکنند و میگویند: موسیقی شیپور شیطان و از سخنان لهو و بیهوده است که شخص را از یاد خدا و نماز به ویژه هنگامی که آوازخوان زن باشد، باز میدارد. از نظر آنان، به گوش رسیدن صدای زن سبب شرمساری است، چه برسد که زن آواز هم بخواند. استدلال این گروه به چند آیه و حدیث و گفتار علما معطوف شده است.
در میان این گروه، عدهای هر نوع موسیقی ـ حتّی آغاز پخش اخبار راـ طرد میکنند.
در مقابل این دو گروه، گروه سومی نیز هستند که گاهی به سوی تشدید و گاهی به سوی تسامح، تمایل دارند و در انتظار قول فصل و جواب شافی از جانب عالمان اسلامی نشستهاند. این موضوع مستقیماً با عواطف انسان و زندگی روزانهی آنان در ارتباط است، به ویژه هنگامی که صدا و سیما با تمام بر نامههای آن وارد خانههای مردم شده و خواسته و ناخواسته همه مجذوب آوازها و موسیقیهای آن میشوند.
خواندن آواز با موسیقی و بدون موسیقی مسألهای است که عالمان اسلامی از صدر اول اسلام تا کنون در مورد آن اختلاف دارند و در صدور حکم گاهی اتفاق نظر و گاهی اختلاف پیدا میکنند.
اتفاق نظر علمای اسلامی بر تحریم هر نوع آوازی است که بر فحاشی و فسوق یا تشویق و تحریک شخص به سوی گناه و معصیت دلالت کند آواز خواندن، سخن است؛ خوبِ آن خوب و قبیح آن قبیح است. هر کلامی که بر حرام دلالت کند، خود کلام هم حرام میشود؛ بنابراین اگر کلامی با وزن و موسیقی هم بیان شود، حکم آن فرق نمیکند همچنین علمای اسلام بر اباحهی هر نوع آوازی که از موارد فوق خالی باشد اتفاق نظر دارند؛ از آن جمله میتوان به آواز خواندن فطری اشاره کرد که فاقد ابزار موسیقی و تحریم است، یا خواندن آواز در اوقات سرور و شادی، مانند خواندن آواز در مراسم عروسی، وقت بازگشت مسافر، ایام عید، مراسم ولیمه و ... شرط اینکه زن آوازخوان در حضور مردان بیگانه و نامحرم آواز نخواند، زیرا در این باره نصوص صریح شرعی وارد شده که بعداً به آنها خواهیم پرداخت.
به جز موارد فوق، در مسایل دیگر، عالمان اسلامی اختلاف نظر بسیار دارند. بعضی از آنان آواز خواندن را با موسیقی و بدون موسیقی، جایز میدانند؛ حتی گاهی برای آن حکم استحباب هم صادر میکنند؛ اما عدّهای دیگر آواز همراه موسیقی را منع میکنند و آواز بدون موسیقی را جایز میدانند. در مقابل عدّهای نیز آواز را چه همراه موسیقی چه بدون آن جایز نمیدانند و حرام تلقی میکنند، و آن را تا درجهی گناه کبیره میرسانند. به دلیل اهمیت موضوع لازم است به تفصیل آن بپردازیم موارد اختلاف را بحث و بررسی کنیم، تا مسلمانان از روی دلایل شرعی –نه از روی تقلید- به حلال یا حرام بودن آن واقف و از بینش و قدرت تمایز کافی بهرهمند شوند.
اصول و قاعده برای هر شئ بر مباح بودن آن است
علمای اسلام میگویند اصل بر اباحهی اشیا است؛ به دلیل قول خداوند متعال که میفرماید:
(هو الذی خَلَقَ لکم مـَْا فِی الارضَ جَمیعاً)[1]
(اوست که هر آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید)
و هیچ چیزی جز با نص صحیح و صریح قرآن، یا سنت رسول خدا (ص) یا اجماع ثابت و قطعی، حرام نمیگردد؛ بنابراین هنگامی که دربارهی تحریم شیئی نص یا اجماع نباشد یا نص صریحی باشد، ولی صحیح نباشد؛ یا اینکه نص صحیح باشد ولی صریح نباشد، هیچ کدام از این دلایل موجب تحریم شیء نخواهد شد و در دایرهی عفو واسع شریعت باقی میماند. خداوند متعال میفرماید:
(وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیکُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیهِ)[2]
(آن چه خدا بر شما حرام کرده، مفصّل بیان نمود که از آنها هم به هر چه ناچار شوند باز حلال است.)
پیامبر گرامی (ص) میفرماید:
«ما اَحَلَّ اللهُ فی کتابِهِ فهو حلالٌ وَ ما حَرَّمَ فَهُوَ حرامٌ وَ ما سَکَتَ عَنْهُ فهو عَفْوٌ عَاقْبلوا من الله عافِیتَهُ فأنَّ اللهَ لم یکن لینسی شیئًا»[3]
(آن چه را خداوند متعال در کتابش حلال گردانیده حلال است و آن چه را حرام گردانیده حرام، و آنچه که دربارهاش حکمی صادر ننموده، مورد عفو و بخشش است؛ بخشش و هدیه خدا را بپذیرید، زیرا خداوند هیچ چیزی را فراموش نمیکند.)
در جایی دیگر میفرماید:
«إنّ اللهَ فَرَضَ فرائِضَ فَلا تُصَیعُوها و حدّ حدوداً فَلا تَعتَدُوهاَْ و سَکَتَ عَنْ أشْیـَْاءَ رَحْمَه بَکُمْ غَیر نِسْیانٍ فلا تبحَثوا عنها»[4]
(خداوند چیزهایی را بر شما واجب گردانیده است آنها را ضایع مگردانید و حد و مرزی را برای شما مشخص نموده از آن تجاوز ننمایید و چیزهایی را مسکوت باقی گذاشته است؛ تصور نکیند که خداوند آنها را فراموش کرده باشد، بلکه عمداً به منظور رحمت و محبت به شما آنها را بیان کرده است، پس از آنها بحث نکنید.)
اگر قاعدهی شریعت چنین است، آنان که میگویند آواز خواندن (غنا) حرام است، بر چه نص و دلیلی استناد میکنند؟ و موضعگیری کسانی که آن را جایز میدانند چیست؟
بررسی دلایل کسانی که میگویند موسیقی حرام است
الف) تحریم کنندگان موسیقی بر سخن ابن مسعود و ابن عباس و بعضی از تابعان اشاره میکنند، که آنان با استدلال به این آیهی قرآن، اعتقاد به تحریم موسیقی داشتند.
(وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ)[5]
(بعضی از مردم هستند که حرفهای لغو و بیهوده را میخرند، تا از روی نادانی دیگران را از راه خدا گمراه نمایند و آیات و نشانههای خدا را به مسخره میگیرند. چنین افرادی در عذاب شدیدی و خوارکنندهای قرار خواهند گرفت.)
این گروه «لهو الحدیث» را به آواز خواندن تفسیر کردهاند. ابن حزم میگوید: این آیه ربطی به آواز خواندن ندارد به چند دلیل:
1. جز سنت رسول گرامی، گفتار و کردار هیچ کسی برای ما حجت نیست.
2. نظر دیگر اصحاب و تابعان مخالف نظر این دسته از تحریم کنندگان است.
3. خود آیه، استدلال آنان را باطل میکند، زیرا به توصیف شخصی میپردازد که انتخاب دین خدا را به مسخره بگیرد. چنین شخصی بدون شک کافر است و اگر قرآن هم بخرد ولی آن را با هدف گمراه ساختن مردم و به مسخره گرفتن دین خدا تلاوت کند، همچنان کافر است خیلی واضح است، خداوند متعال کسانی که دین را به مسخره میگیرند، مذمت میکند، ولی هیچگاه افرادی که میخواهند برای تفریح آواز بخوانند تا به روح خود آرامش و تسکین بدهند و در پی گمراهی مردم از راه خدا و استهزای دین نیستند، مورد مذمت خداوند واقع نخواهند شد. بنابراین هر کس به عمد حتی برای قرائت قرآن و حدیث و روایات، یا کسب مال و ثروت یا آوازخوانی و مانند اینها از ادای نماز فرض اعراض نماید، فاسق است و کارش حرام است ولی اگر با وجود اشتغال به این موارد، هیچکدام از واجبات خود را ضایع نگرداند، نیکوکار است.[6]
ب) استدلال دوم تحریمکنندگان، این آیهی قرآن است که در ستایش مؤمنان میفرماید:
(وَ اذَا سَمِعُوا الَّغْوَ أعْرَضُوا عَنْهُ)[7]
(و چون لغوی بشنوند، از آن روی برمیتابند)
و میگویند آواز خواندن، لغو و بیهود ه است؛ پس باید از آن اجتناب ورزید. در جواب باید گفت: ظاهر آیه بیانگر این است که واژهی «لغو» گفتار قبیح جسورانهای مانند دشنام، فحش و امثال آن است تکمیل آیه قرینهای برای این موضوع است:
(وَ اِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ اَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قَالُوا لَنَا اَعْمَالُنا و لَکُمْ اَعْمَالُکُم سلامٌ علیکم لا نَبْتَغِی الجاهلین)[8]
(و چون لغوی بشنوند از آن روی بر میتابند و میگویند: «کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست، سلام بر شما، جویای مصاحبت نادانان نیستیم.)
این آیه همانند سخن دیگر خداوند متعال است که در توصیف بندگان راستین خدا میفرماید:
(وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاماً)[9]
(و چون نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملایمت پاسخ میدهند).
حتی اگر بپذیریم واژهی «لغو» به موسیقی نیز گفته میشود، خود آیهی دوری گزیدن از شنیدن آن را مستحب و سببی برای ستودن فرد دانسته است. این امر دلیلی برای وجوب اعراض و اجتناب از آواز خوانی نیست. واژهی «لغو» همچون واژهی «باطل» به معنای بیارزش و بیفایده است و شنیدن هر چیز بیفایده حرام نیست مگر اینکه به وسیلهی آن حقی ضایع گردد یا شخص از ادای واجبات دینی و دنیوی باز ماند.
از ابن جریح روایت شده که شنیدن آواز را جایز میدانست. کسی به ایشان گفت: آیا شنیدن آواز در روز قیامت از جمله حسنات شما به شمار میآید یا از جملهی سیّئات شما؟ در پاسخ گفت: شنیدن آواز نه از جملهی حسنات است و نه از جملهی سیّئات؛ بلکه شبیه سخن لغو است که خداوند متعال دربارهی آن میفرماید:
(لا یُؤاخِذُکُم اللهُ بِاللَّغْوِ فی اَیْمَانِکُمْ)[10]
(خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمیکند.)
امام غزالی میگوید: «همان طور که در آیهی فوق میبینیم، اگر انسان نام خدا را بدون نیت و تصمیم یا مخالفت با آن ادا کند، مورد مؤاخذه قرار نمیگیرد؛ پس چگونه است که خداوند متعال انسان را به واسطهی شعر و رقص مورد مؤاخذه قرار خواهد داد».[11] علاوه بر این، باید گفت: هر گونه آوازی لغو نیست، بلکه حکم آواز مطابق با نیت آوازخوان است؛ زیرا نیت خوب، لهویات را به قربت و مزاحها را به طاعت تغییر میدهد و نیّت پلید، اعمالی را که ظاهر آن عبادت و باطن آن ریا باشد، ضایع میگرداند در این مورد حدیثی است که میگوید:
(إنَّ اللهَ لا یَنْظُرُ إلَی صُوَرِکُمْ و أمْوَالِکُمْ و لکِنْ یَنْظُرُ الی قُلُوبِکُمْ و أعْمَالِکُمْ)[12]
(خداوند به صورتها و اموال شما نمینگرد، بلکه به دلها و اعمال شما مینگرد.)
برای استحکام بیشتر استدلال خود، کلام ارزشمند ابن حزم را در کتاب «المحلی» نقل میکنیم. ایشان در رد نظر کسانی که موسیقی را جایز نمیدانند، میگوید: «استدلال منعکنندگان موسیقی این است که میگویند: آواز یا حق است یا باطل؛ شق سوم ندارد. خداوند متعال میفرماید:
(فَمَاذا بَعْدَ الحَقِّ إلاَّ الضَّلال)[13]
(پس از حق جز گمراهی چیست؟)
به عون و توفیق خداوند، در جواب این عدّه میگویم، این رأی و استدلال صحیح نیست، زیرا پیامبر گرامی (ص) میفرماید:
(اِنَّما الاعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ و إنَّمَا لِکُلِّ امْرِیءٍ ما نَوَْی)[14]
(ارزش هر کاری به نیت آن است و هرکسی پاداش نیت خود را دریافت میدارد.)
بنابراین اگر نیت شخص در شنیدن آواز –مانند هر کار دیگری- کمک به معصیت خدا باشد، آن شخص فاسق و استماع آواز همانند سایر کارهای دیگر حرام است، ولی اگر کسی نیتش این باشد که با آوازخوانی روحش شاد گردد و ناراحتی را از خود و دیگران دور سازد تا همه با قلب آرام و پرنشاط مشغول عبادت خدا شوند چنین شخصی درستکار است و کارش از اعمال حق محسوب میشود.
امّا کسانی که عادت به آوازخوانی دارند، امّا نه نیت خیر پشت آن است و نه قصد کمک به گناه. این نوع آوازخوانی از لغویات بخشوده است. عمل او مانند رفتار فردی است که برای تفریح به باغ میرود یا جلو در منزلش مینشیند یا فلان رنگ لباس را انتخاب مینماید یا پایش را دراز یا جمع میکند و مانند اینها.[15]
ج) استدلال تحریمکنندگان آواز این حدیث است:
(کُلُّ لَهْوٍ یَلْهُو به المُؤْمَنُ فَهُوَ باطِلٌ اِلا ثَلاثةً: مُلاعَبَةَ الرَّجُلِ اَهْلَهُ و تَاْدیبَه فَرَسَهُ وَ رَمْیَه عَنْ قَوْسِه)[16]
(هر چیزی که انسان را به خود مشغول سازد لهو و عبث است؛ مگر سه خصلت: 1- بازی و شوخی با همسر و افراد خانواده؛ 2- تعلیم دادن اسب؛ 3- تیراندازی.)
متوجه میشویم که آواز خواندن خارج از این سه مورد مورد است.
جواز دهندگان به آوازخوانی معتقدند این حدیث ضعیف است. حتی اگر صحیح هم باشد سبب تحریم آوازخواندن نمیشود؛ زیرا در حدیث نبوی «فهو باطلٌ» بر تحریم آن دلالت ندارد، بلکه بیانگر بیفایدگی و بیهودگی آن است.
از ابودردا روایت شده بود که میگفت:
(اِنِّی لأسْتَجِم نفسی بِالشَّیءِ مِنَ الْباطِلِ لِیَکُونَ أقْوَْی لها عَلَی الحَقِّ)
(من با وسیلهای از کارهای باطل، نفسم را استراحت میدهم تا برای انجام کارهای درست و صحیح نیرو گیرد.)
به علاوه موارد سهگانهی ذکر شده در حدیث، انحصاری نیست، زیرا حدیث بازی و رقص حبشیها در مسجد نبوی و تشویقشان از جانب رسول خدا (ص) و نگاه کردن عایشه رضی الله عنها به آنان، خارج از امور سهگانهی حدیث است. در حدیث صحیح ثابت شده است که تفریح در باغها و استعماع صداهای پرندگان و انواع بازیها شوخیهای مرد با اهل بیت خود هیچکدام حرام نیست؛ اگر چه میتوان گفت که انجام این کارها «باطل» به حساب میآیند.
د: استدلال دیگر تحریمکنندگان آواز خواندن، حدیثی است که بخاری به طریقی معلق از ابومالک یا ابوعامر روایت کرده است که پیامبر (ص) میفرماید:
«لَیَکُونَنَّ قَوْمٌ مِنْ اُمَّتی یَسْتَحِلُّونَ الْحَرَّ و الحَریرَ و الْخَمْرَ وَ اَلْمَعازِفَ»
(در میان امت من گروهی به وجود میآیند که زنا، لباس ابریشم، شراب و لهویات را حلال میدانند.)
هر چند این حدیث در صحیح بخاری نقل شده، ولی از «معلقات» است نه از «مستنداتِ متصل». لذا ابن حزم به سبب انقطاع سند، آن را رد نموده است. علاوه بر آن، متن و سند حدیث نیز خالی از اضطراب نیست. این سند بر سخن هشام بن عمار[17] مستند است که بسیاری، روایت او را ضعیف دانستهاند.
نه تنها اثبات این حدیث جای حرف دارد، بلکه دلالت آن به امر موسیقی و آوازخوانی نیز جای اختلاف است؛ در افادهی تحریم «معازف»[18] غیر صریح است. زیرا کملهی «یَسْتَحِلُّونَ»-همانگونه که ابن عربی بیان داشته است- دارای دو معنی است؛ معنی اول: بر این باورند که آن حلال است. معنی دوم: احتمال دارد آن امور از قبیل مجاز مرسل باشد، زیرا اگر منظور از «استحلال» معنای حقیقی آن باشد، کفر است.
اگر حلال یا حرام بودن موارد ذکر شده در حدیث مد نظر بوده باشد، باید تحریم تمام موارد در مجموع منظور شود نه تکتک آن؛ زیرا حدیث در حقیقت بیانگر اخلاق کسانی است که در رفاه و خوشگذرانی میان شراب و زن، لهو و آواز، ابریشم و خز سرگرمند؛ به همین دلیل است که ابن ماجه این حدیث را از ابومالک اشعری با این لفظ بیان داشتهاست:
«لَیَشْرِبَنَّ أنَاسٌ مِنْ اُمَّتِی الخَمْرَ یُسَمُّونَها بِغَیْرِ إسْمِها، یُعْزَفُ عَلَی رُؤُسِهِمْ بِالْمَعَازِفِ والمُغنیات یَخْسِفُ اللهُ بِهِمُ الأرْضَ وَ یَجْعَلُ مَنْهُمْ القِرَدَةَ وَ الخَنَازیرَ»[19]
(گروهی از امت من شراب میخورند و نام دیگری بر آن مینهند و بالای سرشان دفها و آوازهایی نواخته میشود. خداوند زمین را با آنان زیر و رو میکند و آنها را به حالت میمون و خوک درمیآورد.)
ه) یکی دیگر از دلایل آنان، این حدیث است:
«إنَّ اللهَ تعالی حَرَّمَ القِینَةَ و بَیْعَهَا و ثَمَنَها و تَعْلیمَهَا»
(خداوند متعال خرید و فروش، بها و آموزش کنیزک آوازخوان را حرام گردانیده است.)
جواب آن چنین است:
1- حدیث ضعیف است.
2- غزالی میگوید: منظور از «قنیة»، کنیزکی است که برای مردان در مجلس شرابخواری آواز بخواند. طبیعی است آواز خواندن زن برای مردان بیگانه و فاسق و آنان که از فتنهانگیزی ترسی ندارند، حرام است. منظور آنان از فتنه ارتکاب به حرام است؛ اما از این حدیث تحریم آواز خواندن کنیز برای مالک خود، استنباط نمیشود؛ حتی گوش دادن به آواز کنیز برای مردی که مالک او نیست و قصد فتنهانگیزی نیز ندارد، جایز است و دلیل آن روایتی است که بخاری و مسلم در صحیح خود از آوازخوانی دو کنیز در خانهی عایشه روایت کردهاند. [الاحیاء ص.1148] این حدیث بعداً بیان خواهد شد.
3- کنیزکانِ آوازخوان عنصر مهمی از نظام بردگی بودند اسلام به تدریج به تصفیه و امحای بردهداری پرداخت، زیرا وجود این طبقه با فلسفهی نظام اسلامی هماهنگی نداشت. بنابراین هنگامی که حدیثی در منع تملک کنیزکان آوازخوان و ممنوعیت خرید و فروش آنها، در دست باشد، وجود آن حدیث دلیلی بر فروریختن اساس و نظام بردگی است.
و) دلیل دیگر به روایتی از نافع است که اینان بدان استدلال میکنند: ابن عمر (رض) در حالی که بر الاغی سوار بود، صدای «نی» چوپانی را شنید. انگشتانش را در گوش خود فرو برد و سر الاغش را برگرداند و مسیری دیگر را طی کرد، در حالیکه پیوسته میگفت: نافع میشنوی؟ و من میگفتم: بلی. او همان طور که به رفتن ادامه میداد، میگفت: نافع، صدای نی را میشنوی؟ میگفتم: بلی. تا اینکه گفتم: دیگر نمیشنوم. پس انگشتانش را از گوشهایش بیرون آورد و به راه اصلی خود برگشت و گفت:
«رَاَیْتُ رسولَ اللهِ یَسْمَعُ زَمارَةَ راعٍ فَصَنَعَ مِثْلَ هذا»[20]
(پیامبر خدا (ص) را دیدم که صدای نی چوپانی را شنید و این گونه عمل کرد.)
ابوداود این حدیث را منکر دانسته است؛ حتّی اگر صحیح هم باشد، به زبان تحریمکنندگان است نه به نفع آنان؛ زیرا اگر شنیدن صدای نی حرام بود، پیامبر خدا (ص) برای ابن عمر هم آن را حرام میکرد و اگر ابن عمر آن را حرام میکرد و اگر ابن عمر آن را حرام میدانست، به نافع اجازهی شنیدن صدای آن را نمیداد و رسول گرامی (ص) قطعاً به منع و تغییر این منکر دستور میداد بنابراین سکوت پیامبر بر شنیدن صدای نی توسط ابن عمر خود دلیلی بر حلال بودن آن است.
دوری جستن آن حضرت (ص) از شنیدن صدای نی همچون اجتناب ایشان از بسیاری مباحهای دنیوی است؛ مانند اینکه ایشان از خوردن غذا با حالت تکیه زدن به چیزی دوری میجست، همانگونه که دوست نمیداشت شب را به سرآرد و مالک دینار و درهمی بشود...»
ز) دلیل دیگر تحریم کنندگان آوازخوانی، روایتی است که بیان میدارد:
«إنَّ الغِناءَ یُنْبِتُ النَّفاقَ فی القَلْبِ»
(آواز خواندن موجب رویش بذر نفاق در قلبهاست.)
این روایت به عنوان حدیثی از پیامبر گرامی (ص) اثبات نشده است، بلکه روایتی است از صحابی پیامبر؛ کسی که معصوم نبوده و اصحاب دیگر، نظری مخالف نظریهی او دارند. بعضی افراد به ویژه متصوفان، بر این باورند که آواز و غنا موجب رقّت قلب و ایجاد اندوه و پشیمانی بر گناهان میشود و انسان را به سوی پروردگار تشویق و ترغیب مینماید. به همین خاطر است که این گروه غنا را وسیلهای برای تجدید حیات و نشاط روانی و برانگیختن شوق و انگیزهی خود میدانند و گفتهاند: این عملی است که جز با ذوق، تجربه و ممارست شناخته نمیشود. «هر که چشد، میداند» و «شنیدن کی بود مانند دیدن.»
به علاوه امام غزالی این حکم را در مورد آواز خوان میگوید نه در مورد شنوندهی آن. هدف آواز خوان این است که خودش و صدایش را بر دیگران عرضه نمایدو با مکر، دوستیای با مردم برقرار میسازد تا آنان را تشویق کند که به آوازش تمایل نشان دهند. باز هم غزالی آواز چنین آوازخوانی را حرام نمیداند؛ زیرا اگر دلیل حرمت، رویش بذر نفاق در دلها باشد، پوشیدن لباسهای زیبا و سواری مرکبهای فاخر و بهرهمندی از سایر تجمّلات و تفاخر به داراییها نفاق را در دلها میکارد، در صورتی که نمیتوان آنان را حرام دانست. بنابراین سبب تحریم غنا، فقط ایجاد نفاق در دلها نیست. چه بسیار رفتار مباحی وجود دارد که بیشتر از آوازخوانی سبب رویش نفاق در دلها میشود. [الاحیاء،ص1151]
ح) دلیل دیگر تحریمکنندگان آواز، حرام بودن شنیدن صدای زن است. همانطور که بعضی معتقدند صدای زن عورت است. باید گفت هیچ دلیلی یا شبه دلیلی از شارع مقدس در دست نداریم که صدای زن را عورت بداند. زنان عصر نبوّت در حضور اصحاب، از رسول خدا (ص) سؤال میکردند. اصحاب به محضر امهّات المؤمنین میرفتند و از آنان دربارهی قضایای اسلامی استفتا مینمودند. آنان پاسخ اصحاب را میدادند و با اصحاب به صحبت میپرداختند. هیچ کدام از اصحاب منکر چنین واقعیتی نبوده است. اگر کسانی اعتراض کنند و بگویند: در مورد صحبتهای عادی چنین است نه در غنا و آوازخوانی؛ در جواب میگوییم: در صحیحهای، بخاری و مسلم روایت شده که پیامبر خدا (ص) آوازخواندن دو کنیز را شنید و بر آنان اعتراض ننمود و هنگامی که ابوبکر (رض) به آنها اعتراض کرد، پیامبر (ص) به ابوبکر فرمود:
«دَعْهُما یا أبـَْابکرٍ فَاِنَّهَا اَیّامُ عِیْدٍ»
(ابوبکر، با آنها کاری نداشته باش؛ این روزها روزهای عید است.)
همچنین ابن جعفر و دیگر اصحاب و تابعان به آواز کنیزان گوش میدادند.
خلاصه
نصوصی را که معتقدان به تحریم غنا بدان استدلال نمودهاند، به طور کلی یا صحیح غیر صریحاند، یا صریح غیر صحیح. حتّی یک حدیث که اتصال سند آن به پیامبر خدا برسد (مرفوع) و دلیل بر تحریم آواز خواندن باشد، در دست نداریم. تمام احادیثی که در این باره روایت شدهاند توسط گروهی از علمای ظاهری، مالکی، حنبلی و شافعی ضعیف شمرده است.
قاضی ابوبکر بن عربی در کتاب خود بنام «الاحکام» میگوید: دربارهی تحریم غنا حدیث صحیحی روایت نشده است. نظر امام غزالی و ابن نحوی در کتاب العمده به همین صورت است. ابن طاهر میگوید: راجع به تحریم آواز خواندن یک حدیث صحیح حتی با یک کلمه در اختیار نداریم. ابن حزم میگوید: تمام روایتها دربارهی تحریم آواز خواندن، باطل و موضوع هستند.
دلایل کسانی که آواز خواندن و غنا را جایز میدانند
این بود دلایل تحریمکنندگان غنا که یکی پس از دیگری از درجهی اعتبار ساقط گردید و هیچ کدام استوار نبود. بنابراین هنگامی که دلایل معتقدان به تحریم غنا منتفی شد، حکم غنا بر اصل اباحهی آن قطعاً باقی خواهد ماند. حتی اگر نصّی یا دلیلی بر اباحهی غنا، در اختیار نداشته باشیم، سقوط ادلّهی تحریم بر اباحه و جواز آن کافی است؛ در حالی که نصوص صحیح و صریح اسلامی، روح سماحت،[21] قواعد عمومی و اصول کلّی شریعت موافق نظر ما است.
اینک بیان مووارد جواز غنا:
1. از نظر نصوص شریعت؛
آنان که آواز خواندن (غنا) را جایز میدانند،به چند حدیث صحیح استدلال میکنند، از جمله: آواز خواندن دو کنیز برای عایشه رضیالله عنها در خانهی رسول خدا (ص) و فریاد اعتراضآمیز ابوبکر بر آنان که میگفت: وسایل شیطانی در خانه پیامبر (ص) این عبارت دلالت دارد بر اینکه بر خلاف نظر بعضی دو کنیز کوچک نبودهاند، زیرا اگر کوچک بودند، دلیلی نداشت که ابوبکر صدیق، تا این حدّ بر آنان اعتراض و خشم گیرد.
استناد ما نخست، اعتراض پیامبر (ص) بر ابوبکر صدیق است و دوم تعلیل ایشان است بر اینکه، به یهودیان بفهماند دین ایشان دین آزادی و گذشت است و اینکه خداوند متعال او را با دین حنیف، پاک و با گذشت مبعوث گردانیده است و این اشاره دارد بر خوب جلوه دادن سیمای اسلام نزد دیگران رعایت جوانب آسانگیری و بخشش و سماحت بسیار مطلوب است.
بخاری و احمد از عایشه رضی الله عنها روایت کردهاند که عایشه یکی از دختران فامیل خود را به عروسی یک مرد انصاری درآورد. پیامبر (ص) در مراسم ازدواج آن دو فرمود:
«یا عَایشَةُ مـَْا کانَ مَعَهُم مِنْ لَهْوٍ؟ فإنَّ الأنْصَار یُعْجِبُهُمُ اللَّهْوُ»
(عایشه، چرا تفریح و شادی ندارند؟ انصار که به تفریح و شادی علاقهی زیادی دارند.)
ابن ماجه از ابن عباس روایت میکند که عایشه یکی از دختران فامیل خود را به یک مرد انصاری شوهر داد. پیامبر خدا (ص) وارد شد و به عایشه فرمود:
«اَهْدَیْتُم الْفَتـَْاةَ؟ قَالوُا نَعَمْ قالَ: «أرْسَلْتُم مَعَها من یُغَنِّی؟ قالَتْ: لاَ، فَقالَ رسول اللهِ (ص) اِنَّ الأنْصارَ قَوْمٌ فیهم غَزْلٌ فَلَوْ بَعَثْتُم مَعَهَا مَنْ یَقولُ: أتَیْنَاکُمْ أتَیْنَاکُمْ فَحَیَّانا و حَیَّاکمُ»
(آیا به این دختر هدیه دادهاید؟ گفتند: آری، فرمود: آیا کسی را همراه او فرستادهاید تا آواز بخواند؟ عایشه گفت: نه. پس آن حضرت فرمود: میدانید انصار مردمی هستند که در میانشان آواز متداول و رسم است. چه خوب است کسی همراه ایشان بفرستید تا بگوید: « أتَیْنَاکُمْ أتَیْنَاکُمْ فَحَیونَّا نُحیِّیکُمْ» ما نزد شما آمدیم؛ پس به ما سلام و تبریک بگویید و ما هم به شما تحیت میگوییم.)
نسایی و حاکم از عامر بن سعد روایت کردهاند که میگفت: به جشن عروسی رفتم. دیدم قرظة بن کعب و ابو مسعود انصاری در آنجا حضور دارند و کنیزانی مشغول آواز خواندن هستند. گفتم: ای یاران رسول خدا، ای بدریان، دارید به آواز کنیزان گوش میدهید؟! جواب دادند: بنشین. اگر ما را میخواهی با ما گوش دِه و اگر نمیخواهی برو؛ زیرا رسول خدا (ص) اجازهی شادی و سرور را در عروسی به ما داده است.
ابن حزم با سند خود از ابن سیرین روایت میکند که مردی با کنیزانش به شهر مدینه آمد. نز عبدالله بن جعفر رفت و کنیزان را برای فروش در معرض ایشان قرار داد. عبدالله بن جعفر به یکی از کنیزان دستور داد آواز بخواند. پس او آواز خواند و ابن عمر آواز را شنید. ابن جعفر پس از چانه زدن با فروشنده بر سر قیمت به توافق رسید و آن کنیزک را خرید. سپس آن مرد نزد ابن عمر آمد و گفت: این ابوعبدالرحمان کنیزک را هفتصد درهم فروختم، امّا فریب خوردهام! ابن عمر نزد عبدالله بن جعفر رفت و به او گفت: هفتصد درهم قیمت واقعی این کنیزک نیست. یا توفق کن و مابقی پول را به صاحب او بپرداز یا معامله را فسخ کن و کنیزک را به صاحبش بازگردان. عبدالله بن جعفر گفت: کنیزک را پس میدهم. ابن حزم میگوید: ابن عمر آواز کنیزک را شنیده بود. به همین دلیل برای خرید تلاش کرد. این سندی، صحیح است؛ نه آن سندهای جعلی و بافته شده.
همچنین آنان که آواز خواندن را جایز میدانند به این استدلال میکنند:
«و إذَا رَاَوْ تَجَارَةً أوْ لَهْوٍ انْفَضُّوا إلـَیْهَا وَ تَرَکُوکَ قائِمًا قُلْ ما عِنْدَ الله خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ و مِنَ التِّجَارَةِ وَ اللهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ»[22]
(چون داد و ستد، یا سرگرمی میبینند، به سوی آن روی آور میشوند، و تو را در حالیکه ایستادهای، ترک میکنند. بگو: «آنچه نزد خداست از سرگرمی و از داد و ستد بهتر است و خدا بهترین روزیدهندگان است.)
در این آیه خداوند متعال لهو و شادی را با تجارت همراه نموده و مذمت نکرده است، مگر هنگامی که به وسیلهی آن، اصحاب از خطبهی پیامبر باز بمانند. لهو نوعی شادی به سبب قدوم کاروان تجارتی بود که نوازندگانی با دف آن را اجرا میکردند.
استدلال دیگر آنان به آن چه از صحابه «رض» روایت شده بر میگردد که آنان عملاً در شنیدن غنا و آواز خوانی شرکت میکردند یا حداق در هنگام شدین آن سکوت مینمودند. اصحاب پیامبر الگوی امت بودند و مردم راه هدایت خود را از طریق آنان مییافتند و مییابند. بسیاری نیز روایت کردهاند که اجماع امتّت بر اباحهی شنیدن غنا جاری است؛ همانگونه که بعداً ذکر خواهد شد.
ادامه دارد ....
نظرات