2. از نظر روح و قواعد اسلامی؛
آواز خوانی در ذات خود امری طبیعی است، زیرا نغمهی دل و احساس است و در آن زیانی نیست. مگر نه این است که آوازخوانی از طیبات دنیاست و روانها از آن لذت میبرند، و خردها و فطرتهای پاک آن را نیک و پسندیده میداندو گوشها را نوازش میدهد، همانگونه که غذای گوارا لذتبخش معده است. هماهنگونه که منظرهی زیبا لذت چشم، و بوی خوب لذت بینی است، شنیدن آواز دلنواز، برای گوش لذتبخش است. سؤال این است: آیا طیبات و آن چه سبب لذت میشود در اسلام حلال است یا حرام؟
میدانیم که خداوند متعال قوم بنی اسرائیل را به سبب اعمال بدی که انجام دادند، مجازات کرد و بعضی پاکیزهها و مباحات را بر آنان حرام گردانید؛ آنجا که میفرماید:
(فَبِظُلْمٍ مِنْ الَّذِینَ هـَْادُو حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ اُحِلَّتْ لَهُمْ و بِصَدِّهِم عَنْ سَبیلِ اللهِ کثِیراً *و أخْذِهِمُ الرِّبـَْا و قَدْ نُهُو عَنْهُ وَ أکْلِهِم أمْوَالَ النَّاسِ بِالْبـَْطِلِ)[23]
(پس به سزای ستمی که از یهودیان سر زد و به سبب آنکه [مردم را] بسیار از راه خدا بازداشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان حلال شده بود، حرام گردانیدیم. و به سبب ربا گرفتنشان –با آنکه از آن نهی شده بودند- و به ناروا مال مردم خوردنشان)
هنگامی که خداوند متعال محمد (ص) را به پیامبری امت مبعوث گردانید، عنوان رسالت ایشان را د رکتابهای انبیای پیشین این گونه بیان داشت:
(الَّذِی یَجِدُونَه مَکْتُوباً عَنْدَهُمْ فی التَّوْراةِ وَ الإنْجیل یَاْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ وَیْنَهـَْاهُمْ عَنِ المُنْکَرِ و یُحِلَّ لهم الطَّیِّباتِ و یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الخَبائِثَ وَ یَصْنَع عَنْهُمْ إصْرَهُمْ و الأغْلالَ الّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ)[24]
(کسی که نام او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند [همان پیامبری] که آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام میگرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که برایشان بوده است برمیدارد.)
خداوند در اسلام و قانون شریعت هر مورد پاکی که از نظر روان و اندیشهی سالم بشری گوارار و خوشایند باشد، برای رحمت به بندگان خود و اثبات اینکه رسالت، یک رسالت جهانی و جاودانی است حلال و مباح کرده است. خداوند متعال میفرماید:
(یَسْألُونَکَ ماذا اَحَلَّ اللهُ لَهُمْ قُلْ اَحَلَّ لکُمْ الطَّیِّباتِ)[25]
(از تو میپرسند: چه چیز برای آنان حلال شده است؟ بگو چیزهای پاکیزه برای شما حلال گردیده.)
خداوند متعال اجازه نمیدهد که هیچ کس چه برای خود چه برای دیگران، موردی از آن پاکیها را که خود روزی مردم قرار داده، حرام گرداند؛ هر چند در آن تحریم، نیب پاک باشد و قصد تقرب به خدا هم وجود داشته باشد، زیرا تحلیل و تحریم فقط از آن خداوند متعال است و در حیطهی کاربندگان نیست. خداوند متعال میفرماید:
(قُلْ أرَأیْتُم مـَْا اَنْزَلَ اللهُ لَکُمْ مَنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُم مِنْهُ حراماً و حلالاً قُلْ اللهُ أذِنَ لَکُمْ أمْ عَلَی اللهِ تَفْتَرُون)[26]
(بگو: به من خبر دهید آن چه از روزی که خدا بر شما فرود آورده [چرا] بخشی از آن را حرام و بخشی را حلال گردانیدهاید. بگو: آیا خدا به شما اجازه داده یا بر خدا دروغ میبندید؟)
خداوند متعال تحریم حلالهای خود را همانند تحلیل حرامها قرار داده است. هر دو شق آن سبب خشم و عذاب پروردگار میشود و خداوند متعال فاعل چنین کاری را به خسرانی روشن و آشکار و گمراهی سخت، خواهد کشاند، همچنان که مردمان عصر جاهلی را به سبب انجام چنین عملی مورد سرزنش و عتاب قرار داده است و میفرماید:
(لَقَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أوْلادَهُمْ سَفَهاً بَغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُم اللهُ افْتِراءً عَلَی اللهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ)[27]
(کسانی که روی بیخردی و نادانی فرزندان خود را کشتهاند و آن چه را خدا روزیشان کرده بود –از روا افترا به خدا- حرام شمردهاند سخت زیان کردهاند. آنان به راستی گمراه شده و هدایت نیافتهاند.)
اگر به دقت بنگریم در مییابیم که علاقه به موسیقی و آواز ریشه در غریزهی انسانی و فطرت بشری دارد، تا آنجا که کودک شیرخوار در گهوارهاش با آواز زیبا ساکت میشود و از گریه باز میماند. روح کودک آن چه را که سبب گریهاش شده، فراموش میکند و به سوی صدای آواز زیبا متمایل میشود. به همین دلیل است که مادران، مربّیان و دایههای شیرده از گذشته تا به امروز آواز و صدای زیبا را برای ساکت نمودن و آرامش خاطر کودکان خود، برگزیدهاند. پرندگان و حیوانات هم از صدای زیبا و نغمههای موزون تحت تأثیر قرار میگیرند، تا آنجا که غزالی در کتاب «احیا» میگوید: هر کسی تحت تأثیر آواز خوب قرار نگیرد، انسانی ناقص و خارج از اعتدال و دور از معنویت است و به سبب طبیعت غلیظ و قساوت روان از حدود زیباگرایی پرندگان و چهارپایان فراتر نرفته است. شتر با وجود طبعیت کودن خود از آواز و نغمههای ساربان متأثر میشود، به گونهای که وزن بار سنگین خود را احساس نمیکندو مسافتهای طولانی را به سبب نشاطی که آوازی دلانگیز در او ایجاد میکند، کوتاه میبیند. در حقیقت نغمههای ساربان، شتر را سرمست میکند. شتر با شنیدن آواز ساربان، گردنش را دراز میکند و با دقت به آن گوش میدهد و شتابان به راه خود ادامه میدهد تا آنجا که میبینی از فرط شادی بارها و محملهایش تکان میخورند. حال که دریافتیم علاقهمندی به آواز خواندن و شنیدن، غریزی و فطری است، آیا میتوان گفت که دین برای نبرد با غرایز و فطرتها و سرکوب آنها آمده است؟ هرگز: رسالت دین آراستگی و کمال انسان و توجیه آن در جهت تحقق خواستههای فطری و پاک انسانی است. امام ابن تیمیه (رض) میگوید:
«اِنَّ الأنْبیاءَ قَدْ بُعِثوُا بِتَکْمیلِ الْفِطْرَةِ و تَقْریرِهـْا لا بِتَبْدِیلِها و تَغْیِیرِها»
(انبیا برای تکمیل فطرت و تثبیت آن مبعوث شدهاند، نه برای سرکوبی و تغییر آن.)
مصداق آن، حدیث پیامبر گرامی است. هنگامی که آن حضرت وارد مدینه شد و دید که مردمان آنجا برای شادی و تفریح خود دو روز سال را جشن میگیرند. حضرت (ص) فرمود: «ما هذان الیَوْمانِ» (مناسبت این دو روز چیست؟) آنان گفتند: در دوره جاهلی در آن دو روز به بازی و تفریح میپرداختیم. پیامبر (ص) فرمود:
«اِنَّ الله قَدْ اَبْدَلَکُمْ بِهِمَا خَیْراً مَنْها: یَوْمُ الأضْحـَْی وَ یَوْمُ الفِطْرِ»[28]
(خداوند در عوض آن دو روز، دو روز بهتر را به شما عطا فرموده؛ روز عید قربان و روز عید فطر.)
عایشه ام المؤمنین میگوید: «همان طور که من به حبشیهایی که در مسجد مشغول بازی بودند نگاه کردم تا پیامبر خسته شدند. برای همین است که همه باید نیاز و احساسات دختران جوان و کم سن و سالی را که علاقه به تفریح دارند در نظر بگیرید.»[29] اگر قبول کنیم که آواز خوانی لهو و لعب است، پس شریعت آن را حرام نکرده است، جدیّت صرف و سخت کوشی دائمی صبر و حوصلهی انسان را سر میآورد. نیاز به شادی و تفریح، نیازی فطری است که نیروی انسان را تقویت میکند.
پیامبر (ص) خطاب به حنظله –هنگامی که با عیال و فرزندانش به بازی و شوخی پرداخته بود و حالتش با هنگامی که در محضر رسول خدا حضور داشت، تغییر یافته بود و میپنداشت منافق شده است- فرمود: «حنظله، زندگی ساعت، ساعت است.» (روایت از مسلم.)
علی ابن ابیطالب (رض) میگوید: «دل خودتان را ساعت به ساعت شاد نمایید، زیرا دل هر گاه ناراحت شود کور میگردد» در جایی دیگر میگوید: «روحها هم مانند بدنها خسته میشوند. برای شادی و نشاط، آنها را با لطایف و ظرایف حکیمانه، فعال و نیرومند سازید.» ابودردا، یکی از صحابی پیامبر (ص) میگوید: «من نفس خود را به بعضی از بازیها و لهو و لعب شاد مینمایم تا در کارهای جدی و حقیقی توان و نیرو بگیرد.» امام غزالی در جواب کسانی که میگویند، آوازخوانی لهو و لعب است، میگوید: «درست است که غنا لعو و لعب است، ولی باید اعتراف کرد تمام ابعاد دنیا لهو و لعب است. شوخیهای زن و شوهر لهو است به جز عمل زناشویی که سبب وجود فرزند است. بنابراین هر گونه شوخی که در آن فحش و ناسزاگویی نباشد، حلال است و این حکم از رسول خدا (ص) و یارانش به دست میآید. کدام لهو بالاتر از لهو حبشیان زنگیها در مسجد پیامبر (ص) است که اباحهی آن از طریق نصّ صریح و صحیح ثابت شده است. به علاوه من میگویم: لهو، نشاطبخش دلهاست و کاهشدهندهی ناراحتیها و فشارهای فکری، زیرا اگر دل خسته و ناتوان شود کور میگردد. استراحت و آرامش دل سبب میشود برای کارهای جدی و سخت آمادگی کافی به دست میآید جهت مواظبت فکر و اندیشه لازم است که انسان برای نمونه روز جمعه را تعطیل کند؛ زیرا تعطیلی یک روز موجب به وجود آمدن نشاط و شادی در سایر روزها میشود. هر کسی که بخواهد مواظب همهی نمازهای سنت در تمام اوقات باشد، لازم است که در بعضی اوقات بعضی از ساعات را برای خود تعطیل کند. به همین سبب است که نماز خواندن مستحب در بعضی از اوقات کراهت دارد. اغلب روزهای تعطیل به وجود انسان کمک میکند. لهو نیز پشتیبانی است بر کارهای جدّی و واقعی. باید اعتراف کرد که انسان قادر نیست پیوسته اعمال جدی محض و حقیقتهای تلخ را تحمل کند. جز روان پیامبران الهی (ع) بنابراین لهو و لعب داروی خستگیهای روحی و فکری، است و لازم است لهو، غنا و شوخی مباح باشند به شرط آنکه شوخی و مزاح دایمی و همیشگی نشوند. همانگونه که مصرف داروی زیاد مضرّ جسم است، مصرف لهو و شوخی زیاد، باعث تباهی روح و اندیشه می شود. اگر از، انجام لهو، مقصود و نیّت خیر باشد، موجب تقرّب به درگاه خداوند میشود؛ البته از بسیاری کسان هستند که تحت تأثیر آواز و موسیقی لطیف، به انجام اعمال خوب و صفات شایسته تحریک میشوند؛ امّا مقصود ما لهوی است که سبب لذّت و استراحت محض می شود؛ پس اگر لهو و غنا موجب تحریک انسان به سوی اعمال نیک و صفات پسندیده شود، در آن صورت لهو سنّت است؛ یعنی بر نقصانی مدارج عالی کمال دلالت دارد، زیرا انسان کامل و وارسته کسی است که برای استراحت دادن به قلبش جز به حق به هیچ محرکی نیاز ندارد. ولی باید دانست که حسنات نیکوکاران، سیّئات مقربان است. آنان کسانیاند که به علم معالجهی دلها و راه کشاندن آنها به سوی حق و واقعیت احاطهی کامل دارند.
نتیجه میگیریم که استراحت دادن به دل با امثال این امور، داروی نافعی است و از آن بینیاز نخواهیم بود. پایان کلام غزالی در کتاب الاحیاء، کتاب السّماع، ص1153-1152. این کلامی نفیس است که روح واقعی اسلام را بیان میکند.
کسانی که آواز خوانی را جایز میدانند
آن چه بیان شد نظر کسانی بود که غنا را مباح دانستهاند. دلایل آنان از نصوص و قواعد اسلام منبعث گردیده است، که کاملاً کفایت میکند. و پاسخی است به نظر آن عده که معتقد به اباحهی غنا نیستند. در صورتی که بسیاری از اصحاب و تابعان، همچنین توابع و فقهای آنان به جواز و اباحهی آن نظر دادهاند.
برای ما همین قدر کافی است که مردمان مدینه با آن همه ورعی که داشتند و علمای ظاهری با آن همه تمسّک و دستاویزی که به ظواهر نصوص داشتند و عالمان صوفیه با آن تشدّد و سختگیری که پیوسته عزائم را بر رخصتها ترجیح میدادهاند رأی به اباحهی آوازخوانی و سماع آن دادهاند.
امام شوکانی در کتاب «نیل الاوطار» میگوید: نظر اهل مدینه و موافقان آنان، از علمای ظاهری و گروهی از صوفیان، بر جواز رخصت غنا است، اگر چه همراه عود و نی سروده و خوانده شود.
استاد ابو منصور بغدادی شافعی در کتاب خود در مبحث سماع روایت میکند که عبدالله بن جعفر در آوازخوانی اشکالی نمیدید. آهنگها را برای کنیزان خود ترتیب میداد و با تار و عود آن آواز را از آنان میشنید. این واقعه در زمان امیرالمؤمنین علی (رض) اتفاق افتاد. همچنین ایشان-استاد ابو منصور بغدادی شافعی- جواز و اباحهی غنا را از قاضی شریح، سعید بن مسیب، عطا بن ابی رباح، زهری و شعبی نیز روایت کرده است.
امام الحرمین در کتاب «النهایة» و «ابن ابی الدنیا» میگوید: از مورّخان با روایت صحیح بیان شده است که عبدالله بن زبیر کنیزان و جاریههایی نوازنده داشته است. ابن عمر (رض) بر ایشان وارد شد و دید عودی کنار اوست. گفت: ای صحابی رسول خدا، این چیست؟ ابن عمر، عود را بر داشت و به دقّت در آن نگریست و گفت این میزان شامیان است؟ ابن زبیر در پاسخ ابن عمر گفت: آری، خردها را به آن میسنجیم.
حافظ ابو محمد بن حزم در رسالهی خود و در مبحث سماع آوازخوان با سندی از ابن سیرین روایت میکند و میگوید: «مردی با کنیزانی به مدینه آمد و نزد ابن عمر رفت و در میان آن کنیزان، کنیزکی دف میزد و مینواخت. مردی آمد و برای خرید آن کنیزک چانه زد. ابن عمر به صاحبت کنیزان گفت: تو را به مردی معرفی میکنم که در معامله به مراتب از این یکی بهتر است. آن مرد گفت: ابن عمر، او کیست؟ پاسخ داد: عبدالله بن جعفر است. آن مرد کنیزان را به عبدالله بن جعفر نشان داد و به یکی از آن جاریهها گفت: این عود را بردار. کنیزک عود را برداشت شروع به خواندن آواز کرد. عبدالله بن جعفر برای خرید او با آن مرد به معامله پرداخت و سپس نزد ابن عمر آمد والی آخر. (این داستان پیش از این بیان شده بود).
صاحب کتاب «عقد الفرید» علاّمه ادیب ابوعمر اندلسی، روایت میکند که عبدالله بن عمر بر ابن جعفر وارد شد. جاریه و عودی را در سرای ایشان داد. ابن جعفر از ابن عمر پرسید: در این اشکالی هست؟ ابن عمر گفت: خیر، در آن اشکالی نمیبینم. ماوردی روایت میکند که معاویه و عمروبن عاص نزد ابن جعفر می رفتند و به عود گوش میدادند. ابوالفرج اصفهانی روایت کرده است که عزةالمیلاء آواز با عود را با شعر حسان بن ثابت میسرود. ابن سمعانی اجازهی آوازخوانی را از طاووس روایت میکند.
ادفوی، میگوید: عمر بن عبدالعزیز قبل از خلافتش آواز کنیزان را میشنید. این روایت را ابین قتیبه و صاحب الإمتاع به قاضی مدینه، سعد بن ابراهیم بن عبدالرحمان زهری که از تابعین بود نسبت میدهند و ابویعلی خلیلی در کتاب ارشاد در مورد عبدالعزیز بن سلمه ماجشون، مفتی مدینه روایت میکند.
رویانی از قفّال روایت میکند که مذهب مالک بن انس آواز خواندن را با موسیقی مباح میداند. استاد ابومنصور فورانی، روایتی در بارهی جواز نواختن عود آورده است. ابوطالب مکی در کتاب «قوتالقلوب» از شعبه روایت کرده است در خانهی منهال بن عمر –محدث مشهور- صدای تنبور شنیده است..
ابوالفضل بن طاهر در بخش سماع کتاب خود، روایت کرده است که میان اهل مدنیه اختلافی در مورد مباح بودن عود نیست. ابن نحوی در کتاب «العمده» میگوید: «ابن طاهر گفته است که اباحهی عود، اجماع اهل مدینه است.» و ابن طاهر میگوید: نظر تمام علمای ظاهری بر این قول است. ادفوی میگوید: در نوازندگی ابراهیم بند سعد –که بیان شد- هیچ اختلافی نیست و آن دلیلی دیگر بر اباحهی آن است.
ماوردی، اباحهی عود را از بعضی علمای شافعیه نقل کرده است. همچنین ابوالفضل بن طاهر از ابواسحاق شیرازی، و اسنوی در «المهمات» از رویانی و ماوردی، و ابن نحوی از استاد ابو منصور، و ابن الملقن در «العهده» از ابن طاهر، و ادفوی از شیخ عزالدین بن عبدالسلام، و صاحب «الامتاع» از ابوبکربنعربی و ادفوی، به طور کلی تمام اینها شنیدن آواز را با آلات موسیقی حلال دانستهاند.
اما آواز بدون آلات موسیقی؛ ادفوی در کتاب «الامتاع» گفته است: غزالی در بعضی از تألیفات فقهیاش، اتفاع علما را به حلال بودن آواز بدون موسیقی روایت کرده است. ابن طاهر، اجماع اصحاب و تابعان را بر حلال بودن آن نقل نموده است. تاجالعزاری و ابن قتیبه میگویند: اهل حرمین بر حلیت آن اجماع دارند. همچنین در اهل حجاز پیوسته، حتی در بهترین روزهای سال که عبادت و اذکار در آن مأثور میبود، به آن اجازه میدادند. ابن نحوی در کتاب «العهدة» در مورد خواندن و شنیدن آواز میگوید: گروهی از اصحاب و تابعان و پیروان تابعان به اباحهی آن نظر دادهاند. در میان اصحاب، عمر –بنابه روایت ابن عبدالبر و دیگران- و عثمان –بنا به روایت ماوردی و صاحب «البیان و رافعی- و عبدالرحمان بن عوف- بنا به روایت ابن قتیبه- و ابو مسعود انصاری –بنابه روایت بیهقی- و بلال و عبدالله بن ارقم و اسامه بن زید –بنابه روایت بیهقی- و حمزه –بنابه روایت صحیح- و ابن عمر –بنا به روایت ابن عبدالبر- و عبدالله بن عمرو –بنابه روایت زبیر بن بکار- و قزطةبن کعب –بنابه روایت ابن قتیبه- و خوات بن جبیر و رباح المعترف –بنابه روایت صاحب الاغانی- و مغیره بن شعبه –بنابه روایت ابوطالب مکی- و عمروبن عاص –بنابه رویات ماوردی- و عایشه و ربیع –بنابه روایت صحیح بخاری و دیگران به اباحه و جواز و سماع آن فتوا دادهاند.
همچنین تابعانی همچون: سعید بن مسیب، سالم بن عبدالله بن عمر، ابن حسان، خارجه بن زید، شریح قاضی، سعید بن جبیر، عامر شعبی، عبدالله بن ابی عتیق، عطاءبن ابی رباح، محمد بن شهاب زهری، عمر بن عبدالعزیز و سعد بن ابراهیم زهری. همگی خواندن و شنیدن آواز را مباح میدانند. اما در میان پیروان تابعان افراد بیشماری به اباحهی غنا نظر دادهاند؛ از جمله: ائمهی اربعه، ابن عینیه، جمهور علمای شافعیه. (پایان کلام ابن نحوی)[30]
قیود و شرایط شنیدن و خواندن آواز
ما به فتوای اباحهی غنا، قیود و شرایطی اضافه مینماییم که مراعات آنها در خواندن و شنیدن آواز آن لازم و ضروری است.
1. در آغاز مبحث اشاره نمودیم که هر آواز و غنایی مباح نیست، بلکه باید با ادب و تعالیم اسلامی توافق داشته باشد. غنایی که شنوندگان را به انجام حرام تشویق کند و به طور مثال در آن گفته شود: «دنیا سیگار و جام و شراب است»، مخالف با تعالیم اسلامی است؛ زیرا اسلام شراب را نجس و از اعمال شیطانی میأاند و شرابخوار، شرابساز، شراب فروش و آنکه شراب را حمل میکند و به طور کلی هر کس که به نوعی در مصرف آن کمک کند، نفرین کرده است. سیگار هم آفتی است که مصرف آن جز زیان جسمانی، نفسانی و مالی چیزی به دنبال نخواهد داشت. همچنین آوازهایی که ظالمان، طاغوتیان و حکام فاسق را میستاید، مخالف با تعالیم اسلامی است، زیرا اسلام ظالمان، یاوران آنان که در مقابل ظلم ظالم سکوت مینمایند را لعنت میکند؛ پس وای به حال کسانی که آنان را میستایند و تمجید میکنند؟!
آوازهایی که نظربازان و چشمچرانان جسور را میستاید یا به توصیف اعضای بدن زنان میپردازد و باعث تحریک شنوندگان گردد، آوازی است مخالف با آداب اسلامی، در قرآن آمده است:
(قُلْ لَلْمؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ ... وَ قُلْ لَلْمؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصَارِهِنَّ)[31]
(به مردان با ایمان بگو: دیده فرونهند و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را از هر نامحرمی فروببندند).
2. شیوهی خواندن آواز نیز دارای اهمیت است. چه بسا متن آواز اشکالی شرعی ندارد، ولی شیوهی آوازخوانی مرد یا زن به نوعی است که الفاظ را با ناز و کرشمه و تکسر بین میکند، و غریزههای جنسی را تحریک مینماید و باعث تشویق و ترغیب بیمار-دلان میگردد یا به صورت نامطلوبی خوانده میشود که به دور از وقار است و سبب تشیوق و ترغیب به فساد میگردد. یا با خواندن آواز در جمع، غریزهی جنسی دختران و پسران جوان به واسطهی برجستهسازی عشق و وصل به معشوق تحریک میشود، یعنی آواز دریچهای است که باد فتنه از آن میوزد. در تمام این موارد آواز، دیگر مباح نیست و شرایط حرام، شبهه یا کراهت بدان مستولی میشود.
قرآن کریم زنان پیامبر را خطاب قرار میدهدو میفرماید:
(فَلاَْ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ)[32]
(پس به ناز سخن مگویید، تا آنکه در دلش بیماری است، طمع ورزد.)وقتی سخن گفتن با ناز از جانب زنان ممنع باشد، وضعیت کلماتی که با ناز و کرشمه و همراه با وزن و نغمه و طرب ادا میشود، معلوم است.
3. نباید خواندن آواز با عمل حرامی همراه باشد؛ مانند: نوشیدن شراب، خودآرایی و به جلو گذاشتن زیبایها و همصحبتی جسورانه میان زنان و مردان، که هیچ قید و مرزی در میان آنان نباشد این رفتارهای در گذشته و در مجالس آوازخوانی و رقص و طرب مألوف و متداول بوده است. تمام علما اتفاق نظر دارند که هر گاه آوازخوانی همراه با اعمال حرام و در مجالس شرابخواری و رقص زن با مرد نامحرم و به طور کلی هر گناه دیگری باشد، حرام است. حدیثی که ابن ماجه و دیگران روایت کردهاند، دلیل بر این مدعاست:
«لَیَشْرِبَنَّ اُناسٌ مَنْ اُمَّتِی اَلْخَمْرَ یُسَمُّونَها بَغَیْرِ اِسْمِهَا یُعْزَفُ عَلـَْی رُؤُسِهِمْ بِالْمَعـَْازِف و الْمُغنِّیـَْاتِ یَخْسِفُ اللهُ بِهِمُ الاَرْضَ و یَجْعَلُ مَنْهُمْ القِرَدَةَ و اَلْخَنـَْازِیر»
(جماعتی از امت من شراب مینوشند و نام دیگری بر آن مینهند و بالای سرشان دفزنها و آوازخوانهایی وجود دارد. خداوند را با آنان زیر رو رو میکند و آنها را به حالت میمون و خوک در آورد.)
میخواهم مسألهی مهمی را هشدار دهم و آن اینکه در گذشته آنکه میخواست آوازی را بشنود باید در مجلسی که آواز خوانده میشد، شرکت میکرد. این مسأله سبب میشد تا شخص با آوازخوان زن یا مرد و مسایل حاشیهای آن ارتباط داشته باشد و کمتر اتفاق میافتداین مجالس از منکرات شرعی و مکروهات دینی عاری باشد.
ولی امروزه هر کسی میتواند بدون آنکه در حضور آوازخوان مرد یا زن باشد و درگیر مسایل حاشیهای آن شود به آوازها گوش دهد و شکّی نیست که این قضیه نوعی تخفیف و اجازه است که شرایط کنونی را آسانگیرتر میکند.
4. علاوه بر این، انسان منحصر به عاطفه نیست و عاطفه نیز منحصر به عشق نیست و عشق نیز فقط در وجود زن خلاصه نمیشود و زن نیز مظهر شهوت و جنس نیست. بنابراین باید سیل ویرانگر آوازهای عاطفی و عشقی و مبتذل، را کاهش دهیم و آوازها، برنامهها و زندگی خود را با توزیع عادلانه و موازنهی صحیح میان دنیا و آخرت هماهنگ سازیم. آنگاه که به دنیا توجه داریم، حقیق فردی و اجتماعی را تضییع ننماییم و در مورد حقوق فردی، سهم عقل و عاطفه را عادلانه ادا کنیم. همانطور که همهی عواطف انسانی، اعم از: عشق، نفرت، غیرت، مبارزه، خویشاوندی، مادری، پدری، برادری، خواهری، دوستی و ... در جای خود حقوق شایستهای دارند، ولی غلو، اسراف و مبالغه در هر مورد عاطفی، سبب میشود عواطف دیگر محدود شود یا عقل و روح و ارادهی فرد نادیده گرفته شود، یا به دین، مقام اجتماعی و امثال آن بیتوجهی شود.
همانگونه که اسلام با اسراف و غلو و زیادهروی در هر امری حتی در عبادت مخالف است تفریح و بازی و آوازخوانی نیز نباید به حدّ اسراف برسد، اگر چه مباح هم باشد. اسراف و زیادهروی سبب دوری عقل و قلب انسان از واجبات مهم و اهداف عظیم میشود. همچنین دلیل بر تضییع حقوق فراوان زندگی است که واجب و لازم است سهم خود را از وقت شایستهی انسان و عمر کوتاه او دریافت نماید. چه زیبا و عمیق است گفتار ابن مقفع که میگوید:
«ما رَاَیْتُ إسرافاً إلاّ و بَجـَْانِبِه حَقٌّ مُضَیَّعٌ»
(هیچ اسرافی را ندیدهام مگر اینکه در کنار آن حقی ضایع شده است.)
در این مورد حدیثی از رسول خدا (ص) داریم که میفرمایند:
«لا یکَوُنُ العاقِلُ ظاعِنًا إلاّ لَثَلاثِ مَرمَّةٌ لِمَعَاشٍ، اَوْ تَزَوَّدٌ لِمَعادٍ اَوْ لَذَّةٌ فی یر محرم»
(انسان عاقل نباید جز به سه چیز خود را مشغول سازد: 1. تأمین زندگی؛ 2. تهیه زاد و ره قیامت؛ 3. لذّتی را غیر محرمات.)
بنابراین واجب است که اوقات ما میان این سه مورد عادلانه تقسیم شود و بدانیم که خداوند متعال تمام مسایل انسان را خواهد پرسید؛ از جمله دربارهی عمرش که چگونه سپری کرده است و دربارهی دوران جوانیش که چگونه گذرانده است؟
چیزی که باقی مانده، این است که هر انسانی باید وجدان و نفس خود را قاضی قرار دهد و هرگاه دید که آواز خواندن یا شنیدن به خصوص باعث تحریک غریزهی جنسی او میگردد و او را به سوی فتنه و فساد میکشاند و جنبهی حیوانی او را بر جنبهی عقلی و معنوی او مسلّط میسازد، بر او لازم است که از آن دوری جوید و دریچهای را که باد فتنه از آن میوزد، مسدود سازد تا قلب و دین و اخلاقش محفوظ ماند و خود و دیگران از شرّ آن در امان باشند.
پانوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - بقره / 29.
[2] - انعام/119.
[3] - حاکم از ابودرداء این حدیث را روایت نموده و آن را صحیح دانسته و بزار به تخریج آن پرداخته است.
[4] - دار قطنی از ابونعلبه خشنی این حدیث را تخریج نموده است و حافظ ابوبکر سمعانی در کتاب امالی خود و نووی در اربعین، آن را حسن دانستهاند.
[5] - لقمان / 6.
[6] - المحلی، ابن حزم:9/60 چاپ المنبریه.
[7] - قصص/55.
[8] - قصص/55.
[9] - فرقان/64.
[10] - بقره /225، مائده/89.
[11] - احیاء علوم الدین، کتاب «السماع» ص 1147 چاپ دارالشعب مصر.
[12] - مسلماین حدیث را از ابوهریره، کتاب «البر و الصّلة و الاداب» باب تحریم ظلم المسلم، روایت کرده است.
[13] - یونس/32.
[14] - متفق علیه از عمر بن خطّاب، و این اولین حدینی است در صحیح بخاری در این باره.
[15] - المحلّی:9/60.
[16] - روایت از اصحاب سنن چهارگانه و این حدیث مضطرب است.
[17] - نگاه: المیزان و تهذیب التهذیب.
[18] - مَعازِف: وسایل لهو و بازی مانند: رود، جامه، تنبور (منتهی الارب)
[19] - ابن ماجه و ابن خبان در صحیح خود.
[20] - روایت از احمد ابوداود و ابن ماجه.
[21] - سَماحَت: جوانمردی، سهل گرفتن (آنندراج) نیک اندیش (ناظم الاطبّاء)
[22] - جمعه/11.
[23] - نساء/161-160.
[24] - اعراف/157.
[25] - یونس/ 59.
[26] - مائده/4.
[27] - انعام/140.
[28] - روایت از احمد، ابوداود و نسایی.
[29] - متفق علیه.
[30] - نیل الاوطار، شوکانی، ج8 ص 266-264.
[31] - نور/31-30
[32] - احزاب/32.
نظرات