دانستیم که رسالت انسان در روی زمین، عبادت خداوندی است که آفریدگار و بخشندهی نعمتهای ظاهری و باطنی میباشد.
معنی و حقیقت عبادت از نظر لغوی و شرعی را نیز فهمیدیم.
اکنون میباید اشکال و انواع و مظاهر و دامنههای عبادت را بشناسیم، به عبارت دیگر باید پاسخ این سؤال را دریابیم که: خدا را با چه چیزی عبادت کنیم؟
حال که خداوند ما را برای عبادت خود یعنی اطاعت همراه با عالیترین درجهی خضوع، و آمیخته به محبت آفریده است، این اطاعت در چه چیزی متجلی میگردد؟ و در چه زمینهای باید باشد؟ پاسخ این سؤال حقیقت مهمی برای ما آشکار خواهد ساخت که عبارت از فراگیری مفهوم عبادت و گستردگی جوانب آن در اسلام میباشد. این فراگیری در دو خصیصه جلوهگر میشود:
اول) شمول آن نسبت به تمامی دین و زندگی.
دوم) فراگیری آن نسبت به کل موجودیت ظاهری و باطنی انسان، به صورتی که توضیح داده خواهد شد.
شمول عبادت نسبت به همهی دین
ابن قیم در رابطه با سخن خدای تعالی که میفرماید:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ «ای مردم پروردگار خویش را بپرستید». (بقره/ 21).
این سؤال را مطرح نموده است که: عبادت چیست و شاخههای آن کدامند؟ آیا مجموع دین را شامل میشود یا خیر؟
سپس به این پرسش، پاسخ مبسوطی داده است که تمامی رسالهی معروف او «العبودیة» را تشکیل میدهد. پاسخ خود را چنین آغاز کرده است:
«عبادت: اسمی است در برگیرندهی تمامی گفتارها و کردارهای باطنی و ظاهری مورد پسند و قبول خداوند، بنابراین نماز، زکات، روزه، حج، راستگوئی، امانتداری، احسان به پدر و مادر، حفظ پیوند خویشاوندی، پایبندی به عهد و پیمان، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد با کفار و منافقان، خوبی به همسایه و یتیم و درمانده و غریب و اسیر و حیوانات و ذکر و نیایش و تلاوت قرآن و این قبیل کارها، نمونههایی از عبادت میباشند.
همچنین دوست داشتن خدا و رسولص، ترسیدن از خدا و بازگشتن به سوی او و اخلاص عقیده و پذیرش خواستهی خدا و سپاس در برابر نعمتها و رضا به قضای او و توکل بر او و امید بستن به رحمت و خوف از عذابش و نظایر این کارها در شمار عبادت خداوند هستند»[26].
به این ترتیب میبینیم که عبادت بنا به توضیح ابن تیمیه، دارای افقی پهناور و حوزهای گسترده است. هم شامل فرائض و آداب اساسی همچون نماز، روزه، زکات و حج میشود و هم شامل مواردی غیر فرائض همچون اقسام عبادات اختیاری از قبیل ذکر و تلاوت و نیایش و استغفار وتسبیح و ...
همچنین، خوشرفتاری و احترام حقوق مردم از قبیل احسان به پدر و مادر و حفظ رابطهی خویشی و نیکی به یتیم و مسکین و غریب و مهر ورزیدن به ناتوانان و دلسوزی به حیوانات را دربر میگیرد.
اخلاق و همهی فضائل انسانی، مانند راستگوئی و امانتداری و پایبندی به عهد و دیگر مکارم اخلاقی را نیز شامل میگردد. همچنان که در برگیرندهی چیزی که «اخلاق ربانی» خوانده میشود از قبیل محبت خدا و رسولص، ترس از خدا و بازگشت به او، اخلاق در دین، صبر به حکم خدا، شکر نعمتها و رضا به قضای خدا، توکل بر خدا و امید به رحمت و خوف از عذاب او، میباشد.
عبادت مشتمل بر دو فریضهی بزرگ یعنی امر به معروف و نهی از منکر، و مبارزه با کفار و منافقان در راه خدا میباشد که حصار فراگیرنده و ملاک اعتبار تمام اعمال مذکور میباشند.
عبادت شامل بکار بردن اسباب و مراعات شیوههایی که خداوند در نظام هستی برقرار ساخته است، نیز میشود. این مورد، اهمیت و نقش قابل توجهی در زندگی مادی مردم دارد و ابن تیمیه در جایی از رسالهی خویش بدان اشاره نموده و گفته است: «مراعات اسبابی که خداوند بندگانش را بدان فرمان داده است، نوعی عبادت است»[27].
علاوه بر این، ابن قیم / خاطرنشان ساخته است که «تمامی دین، عبادت محسوب میشود، برای این که دین متضمن معنی خضوع و فروتنی است مثلاً گفته میشود: «دنته فَدَانَ» یعنی او را خوار نمودم و ذلیل شد و گفته میشود: «يدين الله»، یعنی خدا را میپرستد و اظهار خضوع میکند. بنابراین، دین خدا مساوی است با عبادت خدا و فرمانبری و خضوع در برابر او. ریشهی معنی عبادت نیز، خواری و کوچکی است»[28].
با این توضیحات، معنی دین با اصل مفهوم عبادت از نظر لغات و شریعت به هم میرسند و یکی میشوند.
عبادت همهی زندگی را فرا میگیرد
وقتی فهمیدیم که دین، همچنانکه امام ابن قیم گفته است، تماماً عبادت است، دریافتیم که هدف دین، ترسیم خط سیر زندگی درونی و بیرونی انسان و نظام بخشیدن به رفتارها و روابط او براساس جهت این خط سیر الهی، میباشد؛ در مییابیم که عبادت، همهی زندگی را فرا میگیرد و کلیهی شئون آن از شیوهی غذا خوردن و قضای حاجت گرفته تا تشکیل دولت و سیاست حکومتی و سیاست مالی و امور بازرگانی و کیفر و جزا و اصول روابط بینالمللی در حال جنگ و صلح را تحت انتظام در میآورد.
به همین جهت ملاحظه میشود که کتاب خدا، بندگان مؤمن را با دستورات تکلیفی و احکام شرعی که جنبههای گوناگون زندگی را شامل میگردد، مورد خطاب قرار داده است و فقط در سورهی بقره، مجموعهای از وظایف را که همگی با صیغهی «کتب علیکم» بیان گردیدهاند، مشاهده میکنیم. این آیات کریمه را چنین میخوانیم:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى؛ اى مؤمنان، قصاص در [باره] كشته شدگان بر شما مقرر شده است». (بقره/ 178).
«كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ؛ چون كسى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى باز گذارد بر شما مقرّر است كه بايد براى پدر و مادر و نزديكان به نيكى وصيت كند». (بقره/ 180).
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ اى مؤمنان، روزه بر شما مقرر شده است، چنان كه بر پيشينيانتان مقرر شده بود، باشد كه تقوى پيشه كنيد».
(بقره/ 183).
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ؛ جهاد بر شما مقرر شده است و آن براى شما ناخوشايند است و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، حال آنكه آن براى شما بهتر باشد». (بقره/ 216).
همهی این مسائل اعم از قصاص، روزه و نبرد مسلحانه، از سوی خدا بر بندگان نوشته شده یعنی مفروض گردیده است و آنان موظف هستند که با رعایت پذیرفتن آنها، بندگی خدا را به جای آورند.
با این توضیح، حقیقت مهمی که همیشه بسیاری از مسلمانان از آن غفلت ورزیدهاند، برای ما روشن میگردد، چون بعضی از مردم وقتی واژهی «عبادت» را میشنوند، از آن چیزی جز نماز روزه، صدقه، حج و عمره و دعاها و اورادی از این قبیل نمیفهمند و تصور نمیکنند که ربطی به اخلاق و آداب و نظام و قوانین و شیوهی رفتارها و کردارها داشته باشد.
در حالی که عبادت خداوند، برخلاف پندار بسیاری مسلمانان و دینداران که خیال میکنند با انجام آداب و اعمال عبادی متداول، حق خداوند را یکسره به جای آورده و امر عبودیت خدا را به کمال رسانیدهاند، در نماز و روزه و حج و ملحقات آنها مانند تلاوت و ذکر و دعا و استغفار، خلاصه نمیشود.
این آیینهای بزرگ و ارکان اساسی اسلامی با وجود منزلت و اهمیتی که دارند، تنها بخشی از عبادت خدا را تشکیل میدهند. نه همهی عبادتی را که خداوند از بندگانش انتظار دارد.
حقیقت این است که محدودهی عبادتی که خداوند برای آن، انسان را خلق نموده و مقصود زندگی و مسئولیت او قرار داده است، بسیار گسترده است و تمام جنبههای زندگی انسان را دربر میگیرد.
عبادت پایبندی به روش و آیین خداوند است
لازمهی بندگی انسان برای خداوند یگانه، این است که در همهی کارهایش از قبیل اندیشهها، گفتارها و کردارها. جهت مورد پسند و قبول او را در نظر گرفته، زندگی و رفتار خود را بر طبق رهنمودها و دستورات خداوند شکل بدهد. یعنی هنگامی که خداوند او را به چیزی امر یا از آن نهی نمود و مسئول یا ممنوع ساخت، بگوید: سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ«شنیدیم و پذیرفتیم، پروردگارا آمرزش تو را میجوییم که جهت سیر ما به سوی توست».
تفاوت یک انسان مؤمن با دیگران دراین است که مؤمن از بندگی خود و سایر موجودات، رها شده و به سوی زندگی پروردگار خویش توجه نموده است و از اطاعت هوسهای خویش به اطاعت خدا منتقل گردیده است. فرد مؤمن، آنگونه «خودمختار» نیست که هر چه خود یا دیگری هوس نمود، انجام دهد. او متعهد به پیمانی است که باید بدان پایبندی و احترام داشته باشد و مستلزم روشی که ادامهاش دهد و دین، یک تعهد منطقی است که از طبیعت و خصلت ایمان برمیخیزد.
شکلگیری ایمان، مقتضی این است که خداوند بگوید: امر کردم و نهی نمودم و بنده بگوید: شنیدم و فرمان بردم.
لازمهی ایمان این است که: انسان از تسلیم شدن در برابر هوای خویش خارج و به فرمانبرداری از دستورات مولای خود روی آورد.
قرآن کریم در این زمینه چنین فرموده است:
وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا (احزاب/ 36).
«و هيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خداوند و رسولش كارى را مقرر نمايند، آنكه خود در كارشان اختيار داشته باشند. و كسى كه از خداوند و رسول او نافرمانى كند، [بداند كه] در گمراهى آشكارى گرفتار آمده است».
و نیز میفرماید:
إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (نور/ 51).
«سخن مؤمنان چون به [راه] خداوند و رسولش فراخوانده مىشوند تا بين آنان حكم كند، فقط اين است كه گويند: شنيديم و فرمان برديم و اينانند كه رستگارند».
بنابراین، کسی که میگوید: نماز میخوانم روزه میگیرم ولی در خوردن گوشت خوک یا نوشیدن شراب یا گرفتن ربا آزاد هستم و احکامی را که برایم گران بیایند، دور میاندازم و به غیر احکام خدا عمل میکنم، پرستنده و بندهی خدا نیست.
کسی که شعائر اسلام را به جا میآورد، اما الگوها و آداب اسلامی مربوط به خود و خانوادهاش را مراعات نمیکند، مانند مردی که همچون زنان، لباس حریر و زیور طلا به کار میبرد یا زنی که فساد برمیانگیزد و بدنش را نمیپوشاند، عبادتگر خدا محسوب نمیشود.
کسی که خیال میکند وظیفه عبادیش از چار دیواری مسجد فراتر نمیرود و در عرصههای مختلف زندگی بندهی خود میشود و به عبارت دیگر از پیروی هوسهای خود یا دیگران فروگذار نیست و مانعی در برابر خود احساس نمیکند، بندهی خدا نمیباشد.
پیروی از غیر راه خدا شرک است
از جمله عبادتی که بسیاری از مردم بدان توجه ندارند؛ گردن نهادن به قوانین خدا و احکامی است که از طریق آنها، چیزهای حلال و حرام و تکالیف واجب و حدود مقرری را تعیین نموده است.
کسی که شعائر و نماز و روزه و حج و عمره را انجام میدهد ولی میخواهد در مسائل زندگی شخصی و عمومی خود یا در شئون اجتماعی و سیاسی بر طبق غیر شرع خدا و دستور او رفتار نماید در واقع غیرخدا را بندگی نموده و حق مخصوص خدا را به دیگری داده است.
تنها خداوند است که قانونگذار و فرمانروای آفریدگان خود میباشد. زیرا که سرتاسر هستی قلمرو حاکمیت و همهی انسانها بندگان او میباشند. تنها اوست که باقتضای ربوبیت و مالکیت و الوهیت خود نسبت به مردم، میتواند امر و نهی نموده بگوید: این حلال است و آن حرام. زیرا که فقط او پروردگار، فرمانروا و معبود مردم است.
اگر کسی ادعا کند که بدون اجازهی خدا، حق تشریع هر قانون مورد نظر خود از قبیل امر و نهی در حلال و حرام کردن را دارد، از حدود واقعی خویش تجاوز نموده و دانسته یا ندانسته، خویشتن را خدا و پروردگار قلمداد کرده است.
کسی هم که این حق را برای او قائل شده قانونگذاری و نظام ابداعی او را بپذیرد و از مذهب و قانونش پیروی نماید، او را پروردگار و خدای خود تلقی کرده و عبادت نموده است و آگاهانه یا ناخودآگاه مشرک شده است.
قرآن کریم اهل کتاب را به خاطر شرکورزی سرزنش نموده و به آنها نسبت داده است که روحانیون و زاهدان خود را عبادت نموده، آنان را خدایان خود بشمار آوردهاند، به دلیل این که از قوانین و عقاید خودسرانهی آنها اطاعت و پیروی نمودهاند! خداوند میفرماید:
اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (توبه/ 31).
«احبار و راهبانشان را به جاى خداوند، به خدايى گرفتهاند. و [نيز] مسيح بن مريم [را به خدايى گرفتهاند] حال آنكه فرمان نيافتهاند مگر آنكه معبود يگانه را بندگى كنند. معبود [راستينى] جز او نيست. او از آنچه شرك مىآورند، [بس] پاك [و منزّه] است».
این آیه را کسی که از همه به مقصود خدا آگاهتر است، یعنی پیامبری که از روی هوس حرف نمیزند و آن کسی که این قرآن بر او نازل گردیده است تا برای مردم تبیین کند و آنان را به تفکر وا دارد، تشریح نموده است. اینک به تفسیر پیامبرص از این آیه توجه کنید:
امام احمد و ترمذی و ابن جریر [با طرق مختلف] از عدی به حاتمt روایت کردهاند که وقتی دعوت پیامبر ص به او رسید، به شام گریخت (او در دوران جاهلیت مسیحی شده بود) و خواهر و جمعی از قومش اسیر شدند، رسول خداص بر خواهرش منت نهاده آزادش کرد و او نزد برادرش بازگشته وی را تشویق به اسلام نمود. عدی به مدینه آمد و خبر آمدنش میان مردم پخش گردید. رئیس قوم و پسر حاتم طائی معروف بود، او درحالی که یک صلیب نقرهای به گردن آویخته بود، نزد رسول خدا ص رفت و آن حضرت این آیه را میخواند:
اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ (توبه/ 31).
میگوید: گفتم: آنان را نپرستیدند! فرمود: «چرا، حلال را حرام کردند و حرام را حلال نمودند و آنان هم از این کارشان پیروی نمودند و این همان پرستیدن است».
حافظ ابن کثیر در تفسیر خود گفته است: حذیفه بن الیمان و عبدالله بن عباس و دیگران نیز در تفسیر اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ گفتهاند که: آنها را در آنچه حلال کردند و حرام ساختند، پیروی نمودند.
سدی هم گفته است: از بزرگان، حرف شنوی کردند و کتاب خدا را پشت سرانداختند و به همین جهت خداوند فرموده است:
وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا (توبه/ 31).
خدایی که وقتی چیزی را حرام کرد، حرام و آنچه را حلال نمود، حلال است و هر چیزی را که مقرر نمود باید پیروی نمود و اجرا کرد.
لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (توبه/ 31).
«او از آنچه شرك مىآورند، [بس] پاك [و منزّه] است».
کارهای اجتماعی مفید عبادتند
این را باید افزود که اسلام، بگونهای پهنهی عبادت را گشوده و دامنهاش را گسترانیده است که اعمال فراوانی را که از نظر مردم جزء عبادات و عامل نزدیکی به خدا تلقی نمیشدهاند در برگرفته است.
هر عمل اجتماعی سودمند در صورتی که قصد انجام دهندهاش خیر باشد و نه جلب ستایش و کسب نفوذ در میان مردم؛ از نظر اسلام در ردیف بهترین عبادات شمرده میشود. هر عملی که آدمی به وسیلهی آن اشک محزونی را پاک سازد یا اندوه رنجیدهای را کاهش دهد یا زخم سرکوب شدهای را مرهم گزارد یا از مظلومی حمایت کند و یا مغلوبی را از خواری درآورد یا دین ورشکستهی گرانباری را بپردازد یا از فقیر با ابروی عیالمندی دستگیری کند یا سرگردانی را هدایت نماید یا نادانی را آموزش دهد یا به غریبی، پناه دهد یا آفتی را از مخلوقی دور سازد یا مانعی را از سر راهی بردارد یا به موجود زندهای فایدهای رساند؛ از مصادیق عبادت بوده در صورت همراهی با نیت صحیح، مایهی نزدیکی به خدا میباشد.
اسلام، کارهای زیادی از اینگونه را عبادت خدا و شاخهی ایمان و موجب پاداش خداوندی قرار داده است.
تنها نماز، روزه یا ذکر و دعا نیست که به عنوان عبادت روزانهی شما نوشته شده و موجب گرفتن پاداش از خدا میشوند، بلکه میتوانید چیزهای زیادی بر عبادات و نیکیهای خود بیفزایید که در نزد حق دارای ارزش و بهای متناسب با خود میباشند، هر چند در نظر خودتان کم ارزش و ناچیز جلوه کنند.
مثلاً پیامبرص دربارهی اصلاحگری میان دو طرف متخاصم فرموده است: «آیا شما را از چیزی که درجهی فضیلتش بالاتر از نماز و روزه و صدقه است، آگاه نکنم؟ گفتند: چرا آگاه کن.
گفت: آن چیز، اصلاح میان دو طرف است. زیرا هنگامی که رابطهی دو طرف به تباهی گرایید، همچو ماشین سلمانی عمل میکند»[30]. در روایتی هم گفته است: «منظورم این نیست که مو را میتراشد و میزداید بلکه دین را از ریشه میزند»[31].
همچنین در بارهی عیادت مریض و منزلی که نزد خدا دارد میگوید: «هر کس از یک بیمار عیادت کند، ندایی از آسمان به او خطاب میکند که پاک شدی، قدمهایت نیز پاک شدند و جایگاهی در بهشت پیدا کردی»[32]. و نیز فرموده است: «کسی که به ملاقات بیماری میرود، تا وقتی ننشسته است، در رحمت شناور است و هنگامی که نشست در آن غوطهور میشود»[33].
پیامبرص در جایی دیگر، یکی از مناظر جالب روز قیامت را به صورت گفتگوئی میان خدا و بنده، بدینسان بازگو میکند: «خداوند عزوجل روز قیامت میگوید: ای فرزند آدم، من بیمار شدم ولی تو عیادتم نکردی!! میگوید: پروردگارا! چگونه تو را عیادت میکردم در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی؟ میگوید: مگر ندانستی که فلان بندهی من بیمار شده است که عیادت نکردی؟ آیا نمیدانستی که در صورت عیادتش مرا نزد او مییافتی؟ ای فرزند آدم، من از تو غذا خواستم ولی تو نادی! میگوید: پروردگارا! چگونه تو را غذا میدادم، در حالی که تو پروردگار جهانیان هستی؟! میگوید: فلان بندهام از توخوراک طلبید، ولی تو ندادی! آیا نمیدانستی که اگر غذایش دهی عوض آن را از من دریافت خواهی داشت؟ ای فرزند آدم از تو آب خواستم و تو ندادی! میگوید: ای پروردگار چگونه تو را آب دهم و حال آن که تو خدای جهان هستی؟! میفرماید: فلان بندهی من از تو آب طلبید و تو آبش ندادی، آیا جز این بود که اگر سیرابش میکردی، عوض آن را از من میگرفتی؟»[34].
مسلم و بخاری از قول پیامبر ص نقل میکنند که گفت: کسی که در حین راه رفتن شاخهی خاری ببیند و آن را از سر راه بردارد، خداوند از او سپاسگزار بوده گناهش را میآمرزد. و در روایت مسلم آمده است که: مردی در وسط راه به شاخهی درختی برخورد، با خود گفت: این را کنار میاندازم تا مسلمانان را نیازارد و در نتیجهی همین کار به بهشت رفت».
از ابوذر نقل گردیده است که: «پیامبر فرمود همهی اعمال نیک و بد امتم به من نشان داده شد و عمل کنار زدن مانع از سر راه مردم را در میان اعمال نیک دیدم»[35].
اسلام چنین کارهایی را نه تنها ستایش نموده است، بلکه به انجام آنها فراخوانده است و مورد تشویق قرار داده و از جمله وظایف روزانهی فرد مسلمان که او را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور میسازد، برشمرده است. یکبار بدان عنوان صدقه داده و در بیانی دیگر، «صلاة» نامیده است. در هر صورت عبادت و موجب نزدیکی به خدا میباشد.
باز هم از ابوذر t منقول است که: از رسول خدا ص پرسیدم چه چیزی بنده را از آتش میرهاند؟
گفت: ایمان به خدا.
گفتم: آیا عملی همراه ایمان وجود ندارد؟
گفت: این عمل وجود دارد که از آنچه خدا موهبت نموده است، بخشش کنی.
گفتم: یا رسولالله، اگر آدمی تهیدست بود و چیزی برای دادن نداشت؟
گفت: امر به معروف و نهی از منکر کند.
گفتم: اگر توانائی امر به معروف و نهی از منکر نداشت...؟
گفت: فرد ناواردی را کمک نماید (یعنی کسی را که کاری بلد نیست، صنعتی بیاموزد.
گفتم: یا رسولالله اگر در کاری مهارت نداشت چطور؟
فرمود: مظلومی را یاری کند.
گفتم: یا رسولالله اگر ضعیف بود و قدرت یاری مظلوم را نداشت چه؟
گفت: آیا نمیخواهی رفیقت را نصیحت کنی که از آزار مردم خودداری کند؟
گفتم: ای رسول خدا، اگر چنین کند، به بهشت میرود؟
فرمود: هیچ مؤمنی دارای یکی از این خصوصیات پیدا نمیشود مگر آن که همان خصیصه دستش را گرفته وارد بهشتش میسازد»[36].
با چنین طرز تلقی و نگرشی است که پیامبر اسلام هر مسلمانی را [هر چند کم توان باشد] به انجام این عبادت یا وظیفهی اجتماعی برمیانگیزد و آن را به زمان یا مکان ویژهای محدود نمیسازد. همچنان که آن را منحصر به نوع مالی که مختص توانگران باشد و یا فقط نوع بدنی که در انحصار اشخاص نیرومند باشد و یا شکل فرهنگی که ویژهی علم آموختگان باشد، نکرده است، بلکه یک تعهد عمومی انسانی دانسته است که برای هر انسانی در حد توانایی خود او، انجامپذیر و میسر میباشد و فقیر و غنی، ناتوان و نیرومند و بیسواد و باسواد در آن اشتراک دارند.
وقتی که سخنان پیامبر بزرگوارمان را در این موارد میخوانیم، میبینیم که این عبادت همگانی را فقط یک مسئولیت انسانی قرار نداده است بلکه در طلب آن پافشاری کرده و آن را از هر نظر واجب دانسته است. ابوهریره از رسول خدا نقل میکند که فرمود: «برای هر درودی از مردم برای من، در هر روز که خورشید برمیآید، صدقهای است. میان دو نفر به عدالت رفتار کردن، صدقه است، کمک به کسی در بار کردن و یا حمل محمولهاش صدقهای است، سخن پاک و درست صدقهای است، هر قدمی که برای نماز برداشته شود صدقه است و برداشتن هر سنگ یا خاشاکی از جلو راه، صدقهای به شمار میرود»[37].
نظیر حدیث فوق را ابن عباس از رسول خداص روایت نموده است که میگفت: «بر هر عضوی از انسان روزانه، نمازی واجب است. یکی از میان مردم گفت: این دشوارترین چیزی است که تاکنون به ما خبر دادهای! پیامبرص فرمود: امر به معروف و نهی از منکر نوعی نماز است، حمل بار فرد ضعیفی نماز است، برطرف کردن کثافت از میان راه نماز است و هر گامی به سوی نماز برمیداری، خود نمازی محسوب میگردد»[38].
روایت بریده نیز از همین قبیل است: «انسان یک ستون فقرات و سیصد مفصل دارد. بنابراین باید برای هر مفصلی صدقهای بدهد. گفتند: یا رسولالله چه کسی قدرت چنین کاری را دارد؟ منظور پیامبر را صدقهی مالی پنداشته بودند پیامبرص گفت: کثافتی را از مسجد بزدای و یا چیزی را از سر راه بردار...»[39].
پیامبرص در احادیث متعددی، لبخند به روی برادر همکیش و شنواندن مطلبی را به شخص ناشنوا و راهنمایی شخص نابینا و هدایت فرد سرگردان و رساندن درخواست کنندهای به چیز مورد نیازش و شتافتن به یاری ستمدیدهی دادخواه و برداشتن و حمل بار یک آدم ناتوان و هر عملی را که بر این محور میچرخد، عبادتی پسندیده و صدقهای نیکو تلقی نموده است.
بدینسان، فرد مسلمان در جامعهی خویش، چشمهای سرشار از خیر و رحمت بوده، پیوسته سود و برکت میرساند عامل و فراخوانندهی به خیر و بخشنده و راهنمای به نیکی بوده، در نتیجه همانطور که پیامبر گرامی خواسته است: کلید خیر و قفل شر میباشد[40].
محدودهی خیر رسانی و سودبخشی فرد مسلمان، به انسانها اختصاص ندارد بلکه دامنهاش وسیعتر بوده و هر موجود زنده، حتی پرنده و جانور را نیز در برمیگیرد. پس هراحسانی که نسبت به یک موجود زنده انجام داده یا رنجی را از آن دور سازد، عبادتی است که آدمی را به خدا نزدیک و شایستهی رضای او میسازد.
پیامبرص جریان مردی را برای یارانش حکایت میکند که سگی را که از شدت تشنگی خاک نمناک را میبلعید، دیده بود و رگ ترحمش جنبیده و نتوانسته بود سگ را با آن عطش سوزان رها کند، بنابراین آن را به طرف چاه آبی برده و با کفش خود به سگ مزبور آب داده و سیرابش نموده بود. پس خداوند پاس عمل او را داشته و از گناهانش درگذشت. یاران پیامبر چون این حکایت را شنیدند، با شگفتی گفتند: یا رسولالله، آیا در رابطه با جانوران هم برای ما پاداشی وجود دارد؟ پیامبرص گفت: در رابطه با هر جانداری امکان کسب پاداش وجود دارد»[41].
کسانی که به امر عبادت همت گماشتند در فزونی آن کوشا هستند و نیز افرادی که در خدمت به جامعه و نیکی به خلق، اهتمام میورزند، پاسخ انگیزههای درونی خود را به جای این که به عبادت در «صومعهها» بسنده کنند و از کاروان زندگی بگسلند؛ دراین میدان گستردهی نیکوکاری که انسان و غیرانسان را فرا گرفته است، پیدا میکنند.
فعالیت انسان در امرمعاش خود با شرایطی عبادت است
عجیب این که پیامبرص اعمال دنیوی و کوشش انسان برای تأمین زندگی خود و خانوادهی خود را با آن که از محدودهی شخصی و خانوادگی در نمیگذرد، نوعی عبادت و تقرب جستن به خدا محسوب میدارد. بدینترتیب، کشاورز در مزرعهی خود، کارگر در کارگاه خویش، بازرگان در مغازه و کارمند در دفتر و هر پیشهوری در پیشهی خود، میتواند کار معاش خود را در صورت پایبندی به شرایط زیرین به نمازی و جهادی در راه خدا تبدیل کند.
1- عمل مورد نظر از نظر اسلام مشروع باشد. کارهایی مانند فعالیت ربوی و خوانندگی و رامشگری و امثال آن که از نظر دین مردود میباشند، هرگز در شمار عبادت نیستند و نمیتوانند باشند. خداوند پاک است و جز چیزهای پاک را نمیپذیرد.
2- با نیت نیک همراه باشد. نیت مسلمان همانطور که خداوند فرموده است آبرومندی خود و تأمین خانواده و استفادهی امت و آبادی زمین میباشد.
3- کار را با درستی و نیکی انجام دهد. درحدیث آمده است که: «خداوند نیکی و درستی را بر هر چیز واجب کرده است»[42]. همچنین فرموده است: «خداوند دوست دارد وقتی که یکی از شما کاری انجام میدهد آن را درست و استوار گرداند»[43].
4- در ضمن آن حدود و مقررات خداوندی مراعات شوند و به حق دیگری ظلم و خیانت و کلاهبرداری و تجاوز صورت نگیرد.
5- کار دنیائی شخص او را از واجبات دینیش باز ندارد. چنانکه خداوند گفته است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (منافقون/ 9).
«ای مؤمنان، دارائیها و فرزندان، شما را از یاد خدا غافل نسازند، اگر کسی چنین کند (دچار این غفلت گردد) از زیانکاران است».
و نیز فرموده است:
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ (نور/ 37).
«مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش از یاد خدا و اقامهی نماز و دادن زکات، بازشان نمیدارد».
هنگامی که مسلمان این مواد را مراعات نماید در کوشش خود، هر چند که در محراب و صومعه با خدا خلوت نکرده باشد فردی عبادت کننده به حساب میآید.
کعب بن عجره گفته است: «مردی از پیش پیامبرص گذشت و اصحاب آن حضرت چالاکی و نشاط وی را مشاهده کرده پرسیدند: یا رسولالله کاش این در راه خدا میبود. (یعنی در جهاد برای بلند کردن کلمهی خدا که در نظر آنان بهترین عبادت بود) پیامبرص گفت: اگر به منظور تلاش برای فرزند خردسالش بیرون آمده در راه خداست، اگر به خاطر پدر و مادر سالمند خود میکوشد، در راه خداست و اگر برای حفظ عفت و آبروی خویش آمده است در راه خداست، اما در صورتی که برای تظاهر و خودنمایی بیرون آمده است در راه شیطان میباشد»[44].
قرآن، بر تلاش و گردش در اطراف زمین به منظور دست یافتن به روزی، عنوانی زیبا و متضمن اشاره به خرسندی خداوند اطلاق نموده و آن را «جستجوی فضل خدا» نامیده است.
مانند این موارد از کلام خداوند متعال:
فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ (جمعه/ 10).
«وقتی که نماز انجام شد، روی زمین پراکنده شوید و فضل خدا را بجویید».
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ (بقره/ 198).
«گناه و ایرادی بر شما نیست که بهرهای از پروردگارتان بخواهید».
و مسافران برای کسب روزی را با مجاهدین راه خدا در سیاق واحدی کنار هم قرار داده میگوید:
وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ (مزمل/ 20).
«و گروه دیگری که به منظور جستجوی فضل خدا در زمین حرکت میکنند و دیگرانی که در راه خدا پیکار میکنند».
پیغمبرص دربارهی ارزشمندی زراعت و درختکاری و آنچه برای صاحبش پاداشی از سوی خدا به دنبال میآورد میگوید: «هیچ مسلمانی نهالی نمینشاند یا کشتی نمیکارد که پرنده یا انسان یا جانوری از محصول آن بخورد مگر آن که صدقهای برای او محسوب میگردد»[45]. و اعلام میدارد که «تاجر راستگوی درستکار با پیامبران، صدیقان و شهیدان است»[46].
در سایهی این تعالیم برای فرد مسلمان شایسته نیست و از او انتظار نمیرود که وابستهی دیگری یا سربار جامعه باشد: از محیط و جامعه بگیرد ولی به آن چیزی ندهد و به عنوان فراغت برای عبادت یا اعتکاف از مردم و از زندگی کناره بگیرد بلکه میباید بدون انگیزهی خارجی در تمام عرصههای زندگی به صورت تولیدکنندهای محکم کار و رشد یابنده وارد گردیده و خویشتن را در حال نماز و جهاد تصورکند.
حتی کارهای غریزی و تأمین شهوت
اسلام، براساس نتیجهی گفتار پیشین مبنی بر این که عبادت، تأمین نیازهای ضروری فرد مسلمان در پاسخ به محرکهای غریزهی بشری را هم شامل میگردد؛ خوردن، آشامیدن و عمل زناشویی و این قبیل موارد را به شرط صحت و درستی «نیت» در چارچوب گستردهی عبادت قرار میدهد. بنابراین نیت، عنصر سحرآمیز و شگفتانگیزی است که با اضافه شدن به مباحات و رفتارهای عادی از آنها عبادت و تقرب میآفریند. روشنترین گواه بر این مطلب سخنی است که پیامبرص به اصحاب خویش گفته است:
«در زناشویی هر یک از شما هم صدقهای است. گفتند: آیا ما شهوت خویش را ارضاء میکنیم و آنگاه پاداش هم دریافت میکنیم؟ گفت: آیا اگر کسی آن را در حرام قرار دهد جرمی دارد؟ گفتند: بلی. گفت: به همین ترتیب اگر در زمینه حلال انجامش دهد، پاداش خواهد داشت»[47].
علما گفتهاند: «این کمال رحمت خدا بر بندگانش میباشد. خدا را سپاس که برای قضاء شهوات آنها نیز در صورتی که قصد ادای حق همسر و حفظ عفت جنسی خود را داشته باشند ثوابی میدهد».
جهت خود را تصحیح کن تا همهی زندگیت عبادت باشد
همین که مسلمان خود را در موضع جانشین خدا در زمین ببیند و ملاحظه کند که رسالت او اجرای فرمان خدا و برپاداشتن قوانین و بلند گردانیدن کلمهی او و انجام وظیفهی بندگی در برابر خدا میباشد کافی است که تمامی کارهایش رنگ الهی بگیرند و هر گفتار و کردار و حرکت و سکونی که از او صادر میشود عبادتی برای خداوند جهانیان باشد. و این موافق مفهوم بزرگی است که آیهی کریمهی زیر به دست میدهد:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/ 56).
«جن و انسان را جز برای عبادت نیافریدیم».
پس کجاست آن عبادتی که خداوند مقصود آفریدن انسانها قرارش داده است، در صورتی که معنی عبادت را محدود به آداب و رسومی سازیم که جز چند دقیقه از شبانهروز انسان را در برنمیگیرند و بخش عمدهی وقت او را در گرما گرم زندگی میگذراند. سخن استاد محمد غزالی در این جا برای من تحسینانگیز است:
«اسلام مجموعه کارهای انگشتشماری بدون کم و زیاد نیست» منظور از آن کسب شایستگی انسان برای انجام رسالتی معین در مسیر زندگی خود میباشد.
مهندسی که ابزاری میسازد برای او مهم نیست که چقدر وسایل و اثاثیه در آن به کار میبرد، فقط به این توجه دارد که دستگاههای آن آمادهی انجام وظیفه محولهی خود باشند.
شایستگی هواپیما برای پرواز، شایستگی توپ برای شلیک و شایستگی قلم برای نگارش این شایستگیها ملاک قضاوت در بارهی ارزش یک چیز هستند، وقتی که از وجود آنها مطمئن گشتیم میپذیریم و به نتیجهاش امیدوار میشویم.
انسان نیز این چنین است. اسلام میخواهد نخست دستگاههای نفسانی او را کامل و آماده کند. موقعی که با یقین راستین و جهتگیری سالم، آمادگی و شایستگی موردنظر را پیدا کرد هر کاری در زندگی برایش پیش بیاید خودبخود مبدل به اطاعت خدا میگردد. همانطور که ابزار ضرب سکه مواد کانی خام را به نقدینهی مالی گرانبهایی تبدیل میکند و رنگها و آثار و علائم مخصوص آن مواد را به صورت چیز دیگری در میآورند.
مسلمان در تدبیر امور دنیا این چنین عمل میکند که از سرشت ایمان و فروغ اهداف خود پرتوی بر کارهای خود میافکند که آنها را به عبادتی ارزشمند تبدیل میکند. با تکیه بر این صلاحیت نفسانی است که خداوند مدعیان پرغرور را از خود میراند:
وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (111) بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 112-111).
«و گفتند: جز یهود یا نصرانی، کسی داخل بهشت نمیگردد. این خیال آنهاست، بگو: اگر راست میگویید دلیل تان را بیاورید. آری کسی که تسلیم خدا و نیکوکار باشد، نزد خدا پاداش دارد و ترس و اندوهی ندارد».
اعمال خوب و شایسته در جنبههای مختلف زندگی، محدودیت و قالب خاصی ندارند و تنها شرطهای لازم در آنها، خلوص نیت برای خدا و اصلاح و به کمال مطلوب رساندن کار میباشد.
نتایج این فراگیری در وجود انسان و زندگی
فراگیری معنی عبادت در اسلام [همانطوریکه توضیح دادیم] آثار فرخندهای در نفس آدمی و جریان زندگی دارد که انسان، آنها را در وجود خود و دیگر پدیدهها احساس و سایههایشان را در هستی پیرامون خود مشاهده میکند. بارزترین و عمیقترین نمونههای این آثار دو چیز میباشد:
اول) زندگی و فعالیت یک مسلمان را رنگی الهی داده، او را در هر کاری که انجام میدهد، آنگونه وابسته و مربوط به خدا میسازد که همهی اعمال خویش را با نیتی آمیخته به بندگی و خضوع و روح تسلیم و تواضع انجام میدهد و این امر او را با جدیت در هر عمل سودمند و سازندگی صحیح و تلاش در جهت آسان کردن بهرهمندی از یک زندگی نمونه و کمال مطلوب برای خود و همنوعانش برمیانگیزد و تا وقتی که این کارها به منظور جلب خرسندی و پاداش نیک خداوند و به عنوان پیشکش به حضور او انجام میگیرند، ذخیرهی نیکی و تقرب او را در نزد خدا افزایش داده، باعث درستی و استحکام عمل دنیوی او میگردند.
دوم) به فرد مسلمان در سراسر زندگیش وحدت نظر و یگانگی هدف میدهد. بنابراین در همهی کارهایی که انجام میدهد یا فرو میگذارد، پروردگار واحدی را در نظر گرفته و با تمام کوشش دینی و دنیوی رو به سوی او میآورد و پراکندگی و کشمکش و دوگانگی از شخصیت و زندگیش رخت برمیبندد. چنین فردی از آنهایی نیست که به هنگام شب خدا را میپرستند و روزها جامعه را، و نه از کسانی که در مسجد، بندهی خدا و در پهنه زندگی، بنده دنیا و ثروت میباشند و نه از آنهایی که یک روز هفته را به عبادت خدا و روزهای دیگرش را به عبادت چیزها و کسان دیگر اختصاص میدهند! او در هر کجا و به هر حالتی و در هر کاری باشد، فقط خدا را میپرستد. بدینترتیب در هیچ کار و حال و هیچ زمانی از اندیشه و یاد خدا غفلت نمیورزد.
وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (بقره/ 115).
«شرق و غرب از آن خداست، بنابراین هر جا رو کنید، خدا همان جا است».
بدینگونه تمام سعی او متوجه خدا شده و قلبش یکسره در او متمرکز میگردد و یگانگی زندگی و اندیشه و اراده و احساس درونیاش میان جهات و جریانات و جنبههای متعدد پراکنده و تجزیه نمیشود، همهی زندگیش یک مجموعه واحد و تجزیهناپذیر است، روش وی بندگی خدا و هدفش خوشنودی او و راهنمایش وحی خداوندی است.
مسلمان اطریشی، استاد محمد اسد، در بیان مزیت عبادت در اسلام میگوید:
«نحوهی برداشت از عبادت در اسلام با تمامی ادیان دیگر فرق دارد، چونکه عبادت از نظر اسلام به اعمالی از قبیل خشوع به صورت نماز و روزه، محدود نبوده بلکه (کل) زندگی عملی انسان را شامل میشود. به همین دلیل هدف ما از زندگی به طور کلی (عبادت) خداوند است. بنابراین ضرورتاً موظفیم که به این زندگی، در مجموع پدیدههایش به عنوان یک مسئولیت اخلاقی چند جانبه بنگریم. همچنین لازم است که تمام کارهایمان را [هر چند که پیش پا افتاده بنمایند] به عنوان عبادت تلقی نموده و آن را با دقت کامل و بر این مبنا که آن کار بخشی از نظام جهانی خداوندی است؛ انجام دهیم ... این کیفیت از نظر یک فرد عادی، الگویی ناممکن به نظر میرسد ولی مگر نه این است که اسلام میخواهد کمال مطلوبهای والا تحقق واقعی پیدا کنند؟
موضعگیری اسلام در این باره توجیه بردار نیست. اسلام اولاً، به ما یاد میدهد که عبادت خداوند پدیدهای مستمر و عینیتپذیر در فعالیتهای گوناگون زندگی انسانی ما بوده و معنی و محتوای زندگی را تشکیل میدهد. و ثانیاً، رسیدن به این هدف تا وقتی که زندگی خود را به دو بخش معنوی و مادی تقسیم میکنیم، امکانپذیر نیست ... باید این دو جنبهی زندگی در برداشت و عمل ما بهم پیوسته به شکل مجموعهی واحدی درآیند... برداشت ما از یگانگی خداوند میباید در کوشش برای سازگاری و یگانگی مظاهر گوناگون زندگیمان تجلی پیدا کند.
نتیجهی منطقی این جهتگیری، تفاوت دیگر اسلام با سایر نظامهای دینی معروف را تشکیل میدهد و این به خاطر آن است که اسلام [به عنوان یک نظام آموزشی] تنها به این که از انحصار نماز و ارتباط ماورای طبیعی میان انسان و آفریدگارش، خودداری نماید، بسنده نکرده و ضمن آن حداقل با همین اندازه تأکیدات به روابط دنیوی میان فرد و محیط اجتماعی او نیز توجه نموده است.
در اسلام، زندگی به عنوان یک حادثه معمولی بیمحتوا و یا سایهای پنداری و نامفهوم از آخرت [که بدون شک فرا خواهد رسید] تلقی نمیشود بلکه یک واحد ایجابی نسبتاً کاملی تلقی میگردد. خداوند متعال، تنها در ذات خویش یگانه نیست، بلکه در غایت نیز یگانه است و بدین سبب آفرینش او [چه بسا در جوهر خود نیز] واحد به هم پیوستهای میباشد.
عبادت خداوند، در وسیعترین مفهوم خود، به طوری که هم اکنون تشریح کردیم، معنی زندگی انسانی را تشکیل میدهد. این برداشت، امکان به کمال رسیدن انسان در چارچوب زندگی دنیوی فردی خود را به ما نشان میدهد. از میان همهی نظامهای دینی، فقط اسلام است که امکان رشد فردی در زندگی این جهانی را [آشکار میسازد... اسلام این کمال را به پس از میراندن تمایلات بدنی موکول ننموده ما را به زنجیرهای از حلقههای بهم پیوسته و درجهبندی شدهی «تناسخ ارواح» چنانکه در مذاهب هندی معمول است] امیدوار نمیکند. با بودائیگری هم که کمال و نجات را جز بعد از نابودی نفس آدمی و گسستن روابط حسی و شعوری آن از جهان، غیرممکن میداند؛ موافق نیست ... نه، اسلام با تأکید اعلام میدارد که انسان میتواند در زندگی دنیوی فردی خویش به کمال برسد و این، از طریق بهرهبرداری کامل وی از انواع امکانات دنیوی در طول زندگی، تحقق میپذیرد»[48].
دو پرسش و پاسخ آنها
در این جا برای بعضی از مردم سؤالی پیش میآید که باید بدان پاسخ داده شود. آن سؤال این است که: اگر عبادت، تمامی دین را شامل میشود، چنانکه ابن تیمیه گفته است پس چرا قرآن در امثال آیات زیر، سایر اوامر و نواهی دینی را برآن عطف (یا اضافه) کرده است؟ مثلا میفرماید:
وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ (نساء/ 36).
«و خداوند را پرستش كنيد و چيزى را با او شريك نياوريد. و به پدر و مادر نيكى كنيد و [نيز] به نزديكان و يتيمان و بينوايان و همسايه خويشاوند (نیکی کنید)».
و از قول شعیب فرموده است:
وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ (84) وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (هود / 85-84)
«اى قوم من خداوند را پرستش كنيد، شما جز او معبود [راستينى] نداريد و پيمانه و ترازو را كم مدهيد. كه من شما را در آسايش مىبينم و من بر شما از عذاب روز فراگير بيم دارم. و اى قوم من، پيمانه و ترازو را دادگرانه به تمام [و كمال] دهيد».
این چیزهایی که به عبادت افزوده شدهاند، نشان میدهند که عبادت غیر از آنهاست زیرا که عطف، چنانکه میدانیم، مستلزم مغایرت میباشد. تفسیر این مطلب چیست؟
سؤال دیگری هم که در این جا پیش میآید، این است که: اگر همهی دین، عبادت است پس چرا فقها احکام دینی را به دو بخش عبادات و معاملات، تقسیم میکنند؟
پاسخ سؤال اول که خیلی هم آسان میباشد، این است که: عطف یک مفهوم خاص به یک مفهوم عام، در زبان عربی معمول و نزد زبانشناسان عادی است. اینگونه عطف، به خاطر توجه دادن به امتیازی است که مفهوم خاص دارد و ذکر جداگانهی آن را ایجاب نموده است. مانند این که با وجود قرار داشتن در محدودهی عام، جنس جداگانهای را تشکیل میدهد. همچنان که برعکس این کار، یعنی عطف عام به خاص نیز معروف است. آیهی زیر نمونهای از اینگونه است:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (نحل/ 90).
«به راستى خداوند به داد و نيكوكارى و بخشيدن به خويشان فرمان مىدهد و از ناشايستى و كار ناپسند و تجاوز باز مىدارد».
این آیه، وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى را با وجود آن که بخشی از «احسان» است جداگانه ذکر نموده و نیز فحشاء را با وجود قرار داشتن در چارچوب کلی منکر، دوباره بیان کرده است و همچنین بغی را و از این نمونهها در قرآن فراوان است.
اما پاسخ سؤال دوم این است که: تقسیمبندی فقها درمورد احکام شرعی عملی به عبادات و معاملات، اصطلاحی از خود آنهاست که خواستهاند دو نوع از احکام را از یکدیگر جدا کنند.
نوع اول، شکلها و حالتهایی است که خداوند مقرر داشته است تا بندگانش با انجام آنها بدو تقرب جویند. بنابراین، صاحب مکتب خود پدید آورنده و دستوردهندهی به آنها میباشد و بندگان را جز پذیرش و اجرا وظیفهای نیست. اینها همان شعائر و آداب تعبدی هستند که یک دین خالی از آنها نمیتواند و یا باشد خداوند با آنها بندگانش را میآزماید و حقیقت عبودیت به وسیله آنها نمایان میگردد. به طوری که در وهله اول بندگان از آن بهره شخصی نمیبرند اما نوع دوم شامل احکامی است که روابط میان مردم در زمینه زندگی و معاش و داد و ستد را تنظیم میکنند. این روابط و فعالیتها را دین پدید نمیآورد، بلکه از پیش وجود داشتهاند و کار صاحب شریعت این است که، آنها را تعدیل و اصلاح نموده، قسمتهای صحیح و سودمندش را تأیید و قسمتهای فاسد و زیانآورش را ممنوع سازد.
بدینترتیب روشن میشود که وضع دین، نسبت به نوع اول که فقها عبادتش نامیدهاند غیر از نقشی است که در برابر نوع دوم یعنی معاملات دارد در اولی پدید آورنده و ابداع کننده بوده وهیچ کس از پیش خود، حق ابداع و ایجاد چیزی در زمینه آن را ندارد و این حدیث اشاره بدان دارد که میگوید:
«مَنْ أَحْدَثَ فِي دِينِنَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فَهُوَ رَدٌّ» «وَکُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»
«کسی که چیز تازهای (که قبلاً نبوده است) در دین ما پدید آورد، مردود است. و هر بدعتی گمراهی میباشد».
در حالی که در نوع دوم، آنچه را که مردم عملا ابداع و ایجاد کردهاند، اصلاح مینماید.
بنابراین، قبول کنید که اصل در عبادات، انحصار و منع است تا مردم در زمینهی دینی آنچه را خداوند روا نداشته است، تشریع نکنند. ولی در عادات و معاملات، اساس بر اباحه میباشد[49].
این تقسیمبندی، فایدهی دیگری هم دارد که امام شاطبی و دیگران بدان توجه نمودهاند و آن این است که: در جنبهی عبادات، تعبد بدون در نظر گرفتن مقاصد و معانی درنظر است ولی در عادات یا معاملات، توجه به معانی و حکمتها و هدفهائی که در پشت سر موضوع قرار دارند، اصل و اساس کار است.
بنابراین، وقتی که شارع، به عنوان مثال، سربریدن قربانی در حج را دستور میدهد، یک فرمان تعبدی است که سرپیچی از آن و صدقه دادن بهای قربانی، به خاطر این که باعث تعطیل عبادت اساسی و شعائری مزبور میشود جایز نیست. اما هنگامی که به گردآوری اسب و ذخیره و توجه بدان برای جنگ با دشمنان سفارش میکند سپس با گذشت و دگرگونی روزگار مردم به جای اسب بر تانکها و زرهپوشها سوار میشوند، بر اساس رعایت معانی و هدفهایی که از درون دستورات شرعی در مورد مزبور فهمیده میشود؛ اجرای عملی سفارش مبنی بر نگهداری اسب کوشش در جهت فراهم ساختن این جنگافزارهای نوین میباشد.
این، علت تقسیمبندی احکام فقهی به عبادات و معاملات از سوی فقها و نتایج آن است اگر چه مراعات احکام شرعی در هر زمینهای، مصداق عبادت به مفهوم عمومی آن که پیش از این بیان گردید میباشد.
با این همه، تقسیمبندی اصطلاحی و فنی مزبور که نشانهی کار علمی است، بعدها همانطوری که سید قطب شهید گفته است، نتایج بدی در بینش و به دنبال آن، آثار نامطلوبی در سراسر زندگی اسلامی پدید آورد و این پندار در ذهن مردم پیدا شد که صفت عبادت به نوع اول از فعالیتهایی که مشمول عنوان «فقه عبادت» میشود، اختصاص دارد. در حالی که این صفت، نسبت به نوع دوم از فعالیتها که فقه معاملات بدان میپردازد، مبهم به نظر میرسید.
این تقسیمبندی با مرور زمان، موجب آن شد که بعضی از مردم تصور کنند که میتوان با انجام کارهای مربوط به بخش «عبادات» بر طبق احکام اسلام، مسلمان بود و در عین حال کارهای مربوط به بخش «معاملات» را بر پایه روشی که از سوی خدا نبوده بلکه از (معبود) دیگری که بدون اجازهی خدا در امور زندگی قانون میگزارد ناشی شده باشد، انجام داد!
این، یک اشتباه بزرگ است، زیرا که اسلام تجزیه نمیپذیرد، و بر این مبنا هر کسی آن را به دو بخش تجزیه کند، از این واحدت خارج شده و به عبارت دیگر، از این دین بیرون رفته است این انحرافی که بدون تردید، در بینش بسیاری از مسلمانها نسبت به حقیقت اسلام و حقیقت عبادت در آن رخ داده است، خواست فقها و به گردن آنها نیست، آنچه که آنان از نظر تقسیمبندی انجام دادهاند، لازمهی تصنیف و تألیف علمی است که خود مرحوم سید قطب نیز خاطر نشان ساخته است و کسی هم که در عصر ما تألیف فقهی میکند نیز بدان احتیاج دارد.
با وجود آنکه در یک نوشتهی فقهی دست به چنین تقسیمی زدهاند، در نوشتهها و تحقیقات دیگر مانند ابن تیمیه تصریح می کنند که عبادت همانطور که گفتیم فراگیرندهی تمامی دین است و اشخاصی همچون ابن قیم را میبینیم که همه دین را در إِيَّاكَ نَعْبُدُ خلاصه میکند. چنانکه به زودی در ضمن بیانش راجع به مراتب پنجاهگانهی عبادت و بندگی خواهد آمد.
فراگیری عبادت نسبت به مجموع هستی انسان
این، دومین اثر و جلوه عینی عبادت از نظر اسلام است. عبادت اسلامی همانگونه که در برگیرندهی تمامی هستی میباشد، به همین ترتیب سراسر موجودیت آنان را نیز تحت پوشش خود قرار میدهد.
مسلمان، خداوند را با اندیشه، قلب، زبان، گوش، چشم و سایر نیروهای حسی خود میپرستد و او را با همه بدن و دارائی و جان خود و با جدائی و دوری از میهن و اطرافیان خویش عبادت میکند.
پرستش خدا به وسیلهی اندیشه از راه دقت در عالم درون و دنیای بیرون انسان و تفکر در بارهی ملکوت آسمان و زمین و همهی آفریدههای خدا و بررسی آیات نازل شده از سوی پروردگار و رهنمودها و حکمتهای موجود در آنها و توجه به سرانجام جوامع و پیشامدهای تاریخ و عبرت گرفتن از آنها؛ تحقق پیدا میکند. همهی اینها عامل نزدیکی فرد مسلمان به خداوندی است که کتابش را به سوی مردم نازل نموده، تا «در آیات او تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند»[50] و آنها را در کتاب محکم خویش به کار برد عقل و نظر و تفکر و تعلم فراخوانده است:
وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (20) وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات/21-20).
«در زمین، آیاتی برای یقین پیشگان وجود دارد و در وجود خودتان نیز، چرا نمینگرید؟».
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ (190) الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (آلعمران/ 191-190).
«براستی در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز نشانههایی برای صاحب خردان است، آنهایی که خداوند را در حال ایستاده و نشسته و به پهلو افتاده، یاد میکنند و در خلقت آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدهای، تو منزهی، پس ما را از عذاب آتش نجات بده!».
از ابن عباس ب روایت شده است که: «یک ساعت اندیشیدن از یک شب تمام، نماز خواندن با ارزشتر است»[51]. و پیامبرص گفته است: «کسی که راهی برای علم آموزی در پیش گیرد خداوند، راهی به سوی بهشت برای او هموار میکند»[52]. شافعی/ نیز گفته است. دانش جستن از نماز شب بالاتر است و ابوحنیفه نیز همین را مورد تصریح قرار داده است. و از وهب نقل شده است که گفت: نزد مالک / بودم نوشتهها و کاغذهایم را کنار نهاده به نماز برخاستم. مالک گفت: «آنچه که بدان روی آوردی از آنچه که رها کردی بهتر نیست»[53].
عبادت خداوند با قلب نیز از طریق عواطف الهی و دریافتهای معنوی همچون: درستی ترس خدا و امید به رحمت خدا و خوف از کیفرش و خرسندی به خواست او و تحمل مصیبتها و سپاس نعمتها و شرم از خدا و توکل نمودن بر او در اخلاص ورزیدن، عملی میشود. خداوند گفته است:
سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ (البینة/ 5).
«جز این دستور نداشتند که خداوند را بپرستند و در دین اخلاص بورزند و حنیف باشند».
قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (161) قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام/ 162- 161).
«بگو: همانا نماز و عبادت و زندگی و مرگ من از آن خدا و پروردگار جهانیان است شریک و همانندی برای او نیست و من به این فراخوانده شدهام (این، مأموریت من میباشد)».
عبادت خدا به وسیلهی زبان هم عبارت از ذکر، تلاوت، دعا و تسبیح میباشد. در قرآن کریم آمده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا (41) وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا (احزاب/ 42- 41).
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را بسیار یاد کنید و هر صبح و شام او را تسبیح نمایید».
وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ (اعراف/ 205).
«پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و هراس و بدون بلند کردن صدا، در هر صبح و شامی یاد کن و از بیخبران مباش».
پیامبرص گفته است: «قرآن بخوانید که روز قیامت، شفیع پیروان خود خواهد بود»[54]. مردی به پیامبرص گفت: «دستورات اسلامی زیاد (و متعدد) شده است به چیزی دستورم بده که بدان چنگ زنم. فرمود: زبانت پیوسته از ذکر خدا مرطوب باشد»[55].
ذکر، دو گونه است: یکی ذکر ستایش است، مانند سبحان الله و الحمدلله و لا إله إلا الله والله أکبر. و دیگری ذکر دعا، مثل:
قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (اعراف/ 23).
«گفتند: پروردگارا، بر خويشتن ستم روا داشتيم و اگر ما را نبخشى و ما را نبخشايى، البته از زيان ديدگان خواهيم بود».
در هر دو زمینه، دعاها و ذکرهای فراوانی، راجع به مناسبتها و زمانهای مختلف، از پیامبر اکرمص رسیده است که مسلمان را با پروردگار خویش پیوند میدهد و او را در خواب و بیداری، صبح و شام، خوردن و آشامیدن، مسافرت و مراجعت، پوشیدن لباس، سوار شدن بر مرکب، وزش باد و آمدن باران و ... و در هر حالت و موقعیتی با ذکر خداوند، مرطوب و مشغول میکند که علما در این مورد کتابهای گوناگون تألیف نمودهاند[56].
ذکر پسندیده، آن ذکری است که قلب و زبان آدمی در آن مشترک باشند و ذکر زبان در صورت غفلت و بیتوجهی دل فایدهای ندارد.
عبادت به وسیلهی بدن یا به صورت خودداری از لذایذ و شهوات آن همچون روزه و یا با حرکت و کار و فعالیت آن مانند نماز، که در آن همهی بدن اعم از زبان و اندامها و فکر و روح به جنبش در میآید، انجام میگیرد.
عبادت از طریق مال نیز، که برادر جان است به شکلهایی همانند زکات و صدقات انجام میشود و این را فقهاء (عبادت مالی) نامیدهاند، چنانکه نماز و روزه را (عبادت بدنی) میخوانند، که منظور از بدن در این جا، تمام موجودیت انسان است و نه فقط کالبد او، زیرا که نیت شرط لازم هر عبادتی است و بنابر اتفاق، به قلب مربوط است. به همین سبب، عبادت شخص دیوانه و مست و امثال این افراد، صحیح و پذیرفته نیست.
حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ (نساء/ 43).
«تا بدانید چه میگویید».
همچنین فرد مسلمان، خدا را از طریق بذل کوشش و ایثار جان و منافع مادی گذرای خویش، به منظور جلب خوشنودی او در راهی مانند دعوت به سوی خدا، امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با کفار و دورویان، برای بلندی کلمه الله و سقوط کلمه کفر، عبادت میکند.
و نیز با جدائی از خویشان و ترک وطن و حرکت در زمین، برای حج و عمره و هجرت به سرزمینی که قادر به اقامهی دین خود باشد، یا جهاد در راه خدا، یا جستجوی دانش سودمند و مانند اینها که معمولاً مستلزم چشمپوشی از راحتی و آسایش بدن و حفظ دارایی میباشند، بندگی خدا را به جا میآورد که اینگونه را برحسب تفسیم متداول فقهی، «عبادت بدنی ـ مالی» به حساب میآوریم.
پاورقیها
-------
[26]- العبودیة، ص 38، چاپ دوم مکتب الإسلامی.
[27]- العبودیة، ص 73.
[28]- نگاه کنید به ص 43-44 کتاب العبودیة.
[29]- تفسیر ابن کثیر،ج2، ص 349.
[30]- این روایت را ابوداود، ترمذی و ابن حبان در صحیح آوردهاند.
[31]- این زیادی از ترمذی است.
[32]- ترمذی و ابن ماجه، لفظ از اوست. طبرانی هم با روش خود، از حدیث ابوهریره نقل کرده و راویانش چنانکه در الترغیب آمده است، موثق میباشند.
[33]- روایت از احمد، راویانش صحیح هستند. البزاز و ابن حبان در صحیح خود، از حدیث جابر نقل نمودهاند و ابن جابر نیز در صحیح خود آورده است.
[34]- روایت از مسلم.
[35]- روایت از مسلم.
[36]- روایت از بیهقی و لفظ حدیث هم از اوست.
[37]- به روایت بخاری و مسلم.
[38]- صحیح ابن خزیمه.
[39]- به روایت احمد (عبارت از اوست) و ابوداود و صحیح ابن خزیمه و ابن حبان.
[40]- چنانکه در حدیث ابن ماجه آمده است: « طُوبَى لِعَبْدٍ جعله الله مفتاحاً للخیر مغلاقا للشر»
[41]- روایت از بخاری.«فِى كُلِّ كَبِدٍ رَطْبَةٍ (أي فيها حياة) أَجْرٌ»
[42]- روایت از مسلم. «إِنَّ اللهَ كَتَبَ الْإِحْسانَ عَلى كُلِّ شَيْئٍ»
[43]- به روایت بیهقی در «شعب الإیمان» از قول عایشه. ابویعلی و ابن عساکر و دیگران هم چنانکه در کتاب «الفیض» مضبوط است، روایتش نمودهاند.
[44]- منذری گفته است: این حدیث را طبرانی روایت نموده و راویانش، راویان صحیح میباشند.
عَنْ كَعْبِ بن عُجْرَةَ، قَالَ: مَرَّ عَلَى النَّبِيِّ (ص) رَجُلٌ، فَرَأَى أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) مِنْ جِلْدِهِ وَنَشَاطِهِ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ: لَوْ كَانَ هَذَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ؟، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنْ كَانَ خَرَجَ يَسْعَى عَلَى وَلَدِهِ صِغَارًا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَإِنْ كَانَ خَرَجَ يَسْعَى عَلَى أَبَوَيْنِ شَيْخَيْنِ كَبِيرَيْنِ فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَإِنْ كَانَ يَسْعَى عَلَى نَفْسِهِ يُعِفُّهَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَإِنْ كَانَ خَرَجَ رِيَاءً وَمُفَاخَرَةً فَهُوَ فِي سَبِيلِ الشَّيْطَانِ».
[45]- مَا مِنْ مُسْلِمٍ يَغْرِسُ غَرْسًا، أَوْ يَزْرَعُ زَرْعًا، فَيَأْكُلُ مِنْهُ طَيْرٌ أَوْ إِنْسَانٌ أَوْ بَهِيمَةٌ، إِلاَّ كَانَ لَهُ بِهِ صَدَقَةٌ. حدیث مورد انفاق.
[46]- التَّاجِرُ الصَّدُوقُ الأَمِينُ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ. این را ترمذی روایت نموده و خوب شمرده است.
[47]- وَفِى بُضْعِ أَحَدِكُمْ صَدَقَةٌ». قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَيَأْتِى أَحَدُنَا شَهْوَتَهُ وَيَكُونُ لَهُ فِيهَا أَجْرٌ؟ قَالَ: «أَرَأَيْتُمْ لَوْ وَضَعَهَا فِى حَرَامٍ أَكَانَ عَلَيْهِ فِيهَا وِزْرٌ فَكَذَلِكَ إِذَا وَضَعَهَا فِى الْحَلاَلِ كَانَ لَهُ أَجْرٌ!! روایت از مسلم و ترمذی.
[48]- الإسلام علی مفترق الطرق، ص 23-21 ، ترجمه الدکتور عمر فروخ.
[49]- به کتاب «الحلال والحرام» ما، ص 21 چاپ پنجم، قاعدة «الأصل فی الأشیاء والتصرفات الإباحة» مراجعه کنید.
[50]- سورة ص:29 لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ.
[51]- این را ابوالشیخ بطور مرفوع نقل کرده است. همچنین با سند ضعیف از قول ابوهریره روایت نموده است که یک ساعت تفکر، از شصت سال عبادت بهتر است. ابن حنان در کتاب «العظمة» و از طریق او ابن جوزی در «الموضوعات» نیز روایت نمودند. (تفکر ساعة خیر من قیام لیلة)
[52]- «مَنْ سَلَكَ طَرِيقاً يَطْلُبُ فِيهِ عِلْماً سَلَكَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقاً إِلَى الْجَنَّةِ» به روایت احمد از ابوهریره.
[53]- مدارج السالکین، ج 3.
[54]- «اقْرَءُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ يَأْتِى يَوْمَ الْقِيَامَةِ شَفِيعًا لأَصْحَابِهِ» روایت احمد و مسلم.
[55]- روایت از ترمذی، او گفته است حدیث خوبی است.
[56]- بهترین نمونههای این قبیل کتب، «الأذکار« امام نووی، «الکلم الطیب» از شیخ الإسلام ابن تیمیه و «الوابل الصیب» از امام ابن قیم، میباشند.
نظرات