پدیده‌ای مانند قرآن کریم ندیده ام که از یک سو ، میان امت سخت بدان عنایت شود و از سوی دیگر، کاملا اهمال و زیر پانهاده شود. خداوند قرآن کریم را کتاب محکم ، نظام فراگیر ، قوام کار دین و دنیا قرار داده است :

«لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد» فصلت :۴۲

(هیچ گونه باطلی از هیچ جهتی و نظری متوجه قرآن نمی گردد . قرآن فروفرستاده ی پروردگار فرزانه ی ستوده است)

معتقدم که مهم ترین مسؤولیت امت اسلام در قبال قرآن کریم سه مورد است :

نخست، بسیار تلاوت کردن آن، تعبد با قرائت آن و تقرب به پیشگاه خداوند متعال به وسیله ی آن.

دوم ، قرار دادن آن در جایگاه منبع احکام دین؛

باید همه چیز از قرآن برگرفته و از آن استنباط شود . از چشمه ی زلال آن سیراب ؛ و آموختنی ها از آن فرا گرفته شوند.

سوم ، قرار دادن آن در جایگاه بنیان و پایه ی احکام دنیا!

باید در همه چیز از قرآن و مواد حکیمانه اش کمک گرفته و در زندگی به اجرا گذاشته شود.

اینها مهم ترین مقاصد و اهداف کتابی ست ، که خداوند آن را فرو فرستاده و پیامبرش را مأمور به ابلاغ آن کرده است. آن را پس از پیامبر واعظ ، پنددهنده ، داور عادل و میزان سنجش میان ما قرار داده است . سلف صالح آن مقاصد را دریافتندو در پی تحقق آنها برآمدند و در پی آن به وظیفه ی خویش عمل کردند . گروهی قرآن را سه روزه ختم می کردند ؛ گروهی هفت روزه ؛ و عده ای کمتر یا بیشتر . اگر یکی از آنان به علت گرفتاری نمی توانست ورد قرآنی خویش را بخواند ، به قرآن نگاه می کرد ؛ و بعضی از آیات را می خواند و می گفت : تا از جمله کسانی نباشم ، که قرآن را رها کرده اند.

قرآن بهار دلها و ورد عبادت شان بود و در طول شبانه روز آن را تلاوت می کردند. خداوند از خلیفه ی سوم خشنود باد ! که هنگام محاصره ی خانه اش ، در حالی که شمشیر را بر گردنش نهاده بودند، از قرآن جدا نشد:

تمني كتاب الله أول ليلة                      وآخره لاقى حمام المقادر

(سر شب کتاب خدا را آرزو کرد ؛ و در آخر شب با کبوتر تقدير دیدار کرد)

خداند او را رحمت کند ، که در رثای اش بهتر از این گفتار نیست :

ضحوا بأشمط عنوان السجود به                       يقطع الليل تسبيحا و قرآنا

(نمودگار فروتنی و سجود ، که شب را با تسبیح و قرآن سپری می کرد، با موهای سپید و سیاهش قربانی کردند)

چون به سیره و سرگذشت آنان بنگرید، یکی را هم نمی بینیدکه کتاب خدا را فرو نهاده ؛ یا تلاوت آن را به مدت یک هفته به فراموشی سپرده باشد چه برسد به یک ماه کامل، یا سالیان سال . نمی خواهم بحث را به درازا بکشانم؛ به کتاب های شرح حال مراجعه کنم ؛ و از نور صفحات کتاب های تاریخ و سیره پرتوی برگیرم.

سلف صالح در استنباط احکام، قرآن را نخستین منبع می دانستند . به راستی اگر کتاب خدا منبع نخست نباشد، پس چه چیزی می تواند منبع نخست باشد؟ شما می بینید که پیامبر برگزیده(صلی الله علیه و سلم) هنگام فرستادن معاذ به يمن از وی پرسید : بر پایه ی چه چیزی داوری می کنی؟ گفت : بر اساس کتاب خدا ، سپس سنت مطهر رسول خدا.

می دانید که عمر (رض) به بسیاری از اصحاب بزرگوار هشدار می داد، مبادا با مسلمانان از حکایات، احادیث و وقایع سخن بگویند؛ در حالی که آنان هنوز دانش قرآن را حاصل نکرده اند. به آنان توصیه می کرد، که حلال و حرام قرآن را به مردم بیاموزند.

هم چنین می دانید که امامان نخستین، تابعان و تبع تابعان، مثل سعید بن مسیب اجازه نمی دادند فتاوای آنان به صورت نوشته مدون گردد، تا مبادا مردم از کتاب خدا برگردند؛ و به این نوشته ها روی آورند. سعید بن مسیب ، نوشته ای از فتواهایش را که در دست کسی بود برگرفت و آن را پاره کرد و گفت : سخن مرا می گیری و کلام خدا را رها می کنی ؟ سپس می روی و می گویی: سعید چنین گفت، یا سعید چنان گفت ! خود را به کتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) ملزم کنید.

آیا نمی بینید که ایشان و دیگر سلف صالح کتاب خدا را اصل همه ی اصول قرار می دادند و دین و احکام آن را از آن استنباط می کردند؟

آنان در امور دنیا جز مطابق قرآن عمل نمی کردند و تسلیم بی چون و چرای آن بودند. حقوق را از آن می آموختند؛ حدود را بر پایه ی آن برپا می کردند؛ احکام را طبق آن به اجرا در می آورند؛ و اوامر را بر پایه ی آن صادر می کردند. هرگز به الغا، تعطيل، تعلیل و تأويل قرآن راضی نمی شدند. آن روز که اسلام باطراوت بود ؛ میوه های دین چیده می شد ؛ و مردم از آن بهره می بردند.-آن روزگار- مسلمانان حکمت وجود قرآن را در میان خویش می دانستند؛ و چنانکه صاحب و پیام آور، قرآن را به آنان آموزش داده بود ، عمل می کردند:

«کتاب أنزلناه إليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر أولوا الألباب» ص : ۲۹

(کتاب پرخیر و برکتی ست، که آن را برای تو فرود آورده ایم، تا درباره ی آیه هایش بیندیشند؛ و خردمندان پند گیرند)

سپس آن دولت و صولت جایگاه قرآن در اندیشه و خرد مردم کمرنگ شد؛ و در زبان و عقل مردم گنگی و کج فهمی شایع شد، تا جایی که این کتاب در سمت و سویی و مردم در جهت دیگر قرار گرفتند؛ و فاصله ی آن دو به اندازه ی فاصله ی مشرق و مغرب شد:

سارت مشرقا و سرت مغربا                   شتان بین مشرق و مغرب

(او به شرق رفت ؛ و من به غرب ، چه قدر فاصله است میان شرق و غرب)

تعبد به تلاوت قرآن در طول شبانه روز؛

تعداد اندکی از ما به آن عنایت می ورزند و بدان عمل می کنند؛ اما بقیه ی پرهیزگاران، هرکس روشی را برای خود پدید آورد و پیرانشان برای آنان اوراد ، وظایف و دعاهایی را مقرر کردندکه به ترک کتاب خدا منجر شد. آن اوراد جای کتاب خدا را گرفت و در عبادت بارها به تکرار آنها پرداختند . بدیهی ست ما اوراد صحیح را رد نمی کنیم و حرام نمی دانیم و مانع اوراد و دعاهایی که مخالف شریعت نباشد، نمی شویم؛ اما می گوییم: کتاب خدا مقدم است. اول برای خودتان بخشی از کتاب خدا را به عنوان ورد برگزینید، که دلهایتان را پیوند دهد و ارواح تان را با فیض و نور آن استحکام بخشد. سپس هرچه می خواهید خدا را با زبانهای مختلف ذکر کنید. البته به شرطی که مخالف احکام دین نباشد ؛ اما اینکه قرآن را فرو گذارید ؛ و عبادت تان در دعاهایی که خود ساخته اید ؛ یا دیگران بر ساخته اند خلاصه کنید، این خود کنار گذاشتن کتاب خدا و بی توجهی به حقوق آن است.

استنباط احکام از قرآن ؛ در این روزگار مردم نسبت به کتاب خدا آگاهی ندارند . میان آنان و کتاب خدا پرده ای ضخیم و سدی استوار کشیده شده است که آنان را واداشته که به نکاتی خلاصه و بعضی تذکرات از قرآن دل خوش کنند؛ همت شان از آن بالاتر نرود ؛ و به مقاصد اصلی نرسد.

عملی کردن احکام دنیوی قرآن ؛ مردم چیز دیگری را جایگزین آن کرده اند. اکنون قوانین ساخته ی بیگانگان ، از جمله : فرانسویان و رومیان ، بنیان قوانین مسلمانان شده است ؛ بدین سان، به احکام کتاب خدا توجهی نمی شود و در میان مسلمانان به فراموشی سپرده شده است. در صورتی که اگر گوش شنوا می داشتند، خداوند همه ی خوبی ها را برای شان مقرر کرده. اکنون مسلمانان به این بسنده کرده اند، که از قرآن – تنها برای شفای بیماری های شان ، تعویذ بنویسند. قرآن را زینت محافل خود کنند و در غم و شادی از آن همانند جنسی دکوری و لوکس استفاده برند. ای کاش، فقط همین گونه حق قرآن را ادا می کردند؛ اما در همان مجالسی که قرآن خوانده می شود نیز مردم سرگرم بازی ها، سرگرمی ها و بیهوده گویی ها هستند. در صورتی که خداوند متعال فرموده :

«وإذا قرئ القرآن فاستمعوا له وأنصتوا لعلكم ترحمون» اعراف : ۲۰۴

(و هنگامی که قرآن خوانده می شود ، گوش فرا دهید و خاموش باشیدتا مشمول رحمت خدا شوید)

قرآن روزگاری زیور نمازها بود؛ اما امروز زیور مجالس تعزیه است. روزگاری میزان عدالت بود ؛ اما امروز سرگرمی بیهوده گویان مراسم گوناگون است. روزگاری نگین خطبه ها و پندها بود ؛ اما امروز برای زیور و تعویذ به کار می رود. آیا حق ندارم بگویم : چیزی را مانند قرآن ندیدم که درحقیقت ضایع شده است اما به نظر می رسد که از آن پاسداری و محافظت می گردد ؟!

تضاد شگرفی ست که ما در مقابل قرآن داریم. بی شک قرآن را گرامی می داریم ؛ و از آن توشه بر می گیریم و با آن به پیشگاه خدا تقرب می جوییم. در این ها شکی نیست؛ اما ای قوم ! روش تعظیم را اشتباه گرفته اید و راه توشه برگرفتن را اشتباه رفته اید و از جاده ی تقرب به پیشگاه خدا دور افتاده اید.

ما بی گمان قرآن را پایمال کرده ایم . گویا میان ما کتابی باستانی ست  که نباید در زندگی ما نقشی داشته باشد و نباید احکام آن اجرا شود. در حقیقت این مصیبت و بلایی ست ، که ما بدان دچار شده ایم .

با اندکی تصرف

منبع : کناب پیام بیداری / ترجمه : مصطفی اربابی