حقیقت قتال در اسلام:
در اسلام اصل بر صلح و آشتی است و پیامبر بعنوان یک مربّی، یاران خود را تعلیم میدادند و راهنمایی میکردند و میفرمودند: «لا تَتَمَنَّوا لِقاءَ العَدُوِّ، وسَلُوا اللّه العافِیة» آرزوى رویارویى با دشمن را نداشته باشید و از خداوند عافیت و آسایش طلب كنید.
مسلمانان، بنا به تربیت اخلاقی و فهمی که از قرآن و سنّت پیدا کردهاند، از قتل و کشتار و خونریزی بیزار و متنفّرند و آیات بسیاری در قرآن کریم بر این موضو ع تأکید کرده که به هیچ عنوان آغازگر جنگ و پیکار نباشند؛ بلکه با تمام توان برای جلوگیری از قتل و خونریزی تلاش کنند. اذن و اجازهی قتال زمانی صادر شد که جنگ بر مسلمانان تحمیل شده بود. در این هنگام باید از خود و دین دفاع میکردند وگرنه از نظر اخلاقی ترسو، بیاراده و شکستخورده محسوب میشدند.
خداوند متعال میفرماید: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ» [حج: ٣٩-٤٠] « اجازه (دفاع از خود) به كسانی داده میشود كه به آنان جنگ (تحمیل) میگردد؛ چرا كه بدیشان ستم رفته است (و آنان مدّتهای مدیدی در برابر ظلم ظالمان شكیبائی ورزیدهاند و خون دل خوردهاند) و خداوند توانا است بر این كه ایشان را پیروز كند.* همان كسانی كه به ناحق از خانه و كاشانه خود اخراج شدهاند (و از مكّه وادار به هجرت گشتهاند) ».
علّت قتال در این آیه واضح و روشن است که همان ظلم و ستم به مسلمین و بیرون کردن از سرزمین خود به ناحق است. در جایی دیگر میفرماید: «وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یحِبِّ الْمُعْتَدِینَ» [بقره:١٩٠] « و در راه خدا بجنگید با كسانی كه با شما میجنگند اما تجاوز و تعدّی نكنید (شما جنگ افروزی نكنید و بیگناهان و بیخبران و زنانی كه نمیجنگند و كودكان و پیرمردان و بیماران و امانخواهان را نكشید و خانهها و كشتزارها را ویران نسازید) زیرا خداوند تجاوزگران را دوست نمیدارد ».
قرطبی میگوید: این آیه اولین آیهای است که در امر به قتال نازل شده و هیچ اختلاف نظری وجود ندارد که قتال قبل از هجرت بنا به آیات زیر غیرمجاز و ناروا بوده است. «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» [ فصلت: ٣٤ ] « (بلكه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده » و" فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ " [ مائده ١٣] « پس از آنان درگذر و (بدسگالیها و دوروئیهایشان را) نادیده بگیر » وامثال این آیه (بقره:١٩٠) در مکه نازل نشده بود. اما هنگامی که به مدینه مهاجرت کردند به قتال وجنگ امر شدند.
ملاحظه میگردد که دراینجا اجازه به قتال وجنگ فقط برای مقابله با کسی است که آغازگر جنگ است نه کسی که اهل صلح و آشتی است. بیان (وَلاَ تَعْتَدُوا) بر این معنی تأکید ورزیده است و سپس به مؤمنان هشدار میدهد (إِنَّ اللّهَ لاَ یحِبِّ الْمُعْتَدِینَ) خداوند تجاوزگران را دوست ندارد گرچه این تجاوز بر غیرمسلمان هم باشد وبا این کار از استمرار و ادامهی قتال و جنگ میکاهد و رحمت خود را بر همهی بشریت گسترانیده است.
در جای دیگر خداوند متعال میفرماید: «وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِینَ كَآفَّةً كَمَا یقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» [ توبه ٣٦] « (ای مؤمنان !) با همهی مشركان بجنگید همان گونه كه آنان جملگی با شما میجنگند و بدانید كه (لطف و یاری) خدا با پرهیزگاران است ».
قتال در اینجا مقید است و بر حسب قتال و اجتماع آنان علیه مسلمانان، اجتماع مسلمانان نیز در برابر آنان واجب است. علت قتال و پیکار دسته جمعی با مشرکین، قتال و پیکار دستهجمعی آنان با مسلمان است.
بنابراین مسلمان نباید با کسی که با او نمیجنگد وارد پیکار و جنگ شود مگر با علّت و دلیل واضح و روشنی مثل تاراج و یا تجاوز به حقوق مسلمین و یا به سبب ظلمی که بر کسی روا داشته شده است. در این صورت مسلمانان برای رفع ظلم و یا دفع مانع نشر و ترویج دین اسلام و یا مانع رسیدن آن به دیگران، مجاز به قتال هستند. همانند آیهی سابق که خداوند میفرماید: «أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّكَثُواْ أَیمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِینَ» [ توبه:١٣] «آیا با مردمانی نمیجنگید كه پیمانهای خود را (مكرّراً) شكستهاند و (قبلاً نیز ایشان بودند كه) تصمیم به اخراج پیغمبر (از مكّه) گرفتهاند و (هم ایشان بودند كه) نخستین بار (اذیت و آزار و تجاوز و تعدّی به جان و مال) شما را آغاز كردهاند؟ آیا از ایشان میترسید (و به جنگ آنان نمیروید؟). در صورتی كه سزاوارتر آن است كه از خدا بترسید (و از كیفر نافرمانی او بهراسید) اگر واقعاً ایمان دارید (و مؤمنان راستین هستید) ».
مقصود از (نَّكَثُواْ أَیمَانَهُمْ) کفار مکه است وآنها سبب اخراج رسول اکرم شدند. همچنین گفتهاند: خروج پیامبر از مدینه، برای جنگ و پیکار با اهل مکه، بخاطر پیمانشکنی آنان بوده است.
حسن بصری می گوید: (وَهُم بَدَؤُوكُمْ) یعنی آنها آغازگر قتال و پیکار بودند(أَوَّلَ مَرَّةٍ) یعنی ایشان بودند كه نخستین بار نقض عهد کردند و به (قبیله بنی بکر) برای قتال با (قبیله خزاعه) یاری رساندند. و نیز گفته شده: (وَهُم بَدَؤُوكُمْ) آنها قتال و پیکار با شما را در روز بدر آغاز کردید چرا که پیامبر برای کاروان و قافله خارج شدند و وقتی که مشرکین کاروانشان بدست آورده و محفوط ماند می توانستند منصرف شده و برگردند اما منصرف نشده و بطرف بدر رفتند و شروع به شرب خمر نموده و... وهمچنین گقته شده: مراد از (اخراج الرسول) منع ایشان از حج و عمره و و طواف میباشد.
صرف نظر از این مسئله که زمان آغاز جنگ کی بوده، علت قتال و پیکار نزد مسلمانان واضح است که همان آغاز قتال و پیکار از جانب دشمنان بوده است. بنابراین، این عوامل دلایل و انگیزههایی بودند که سبب شدند مسلمانان به قتال با دشمنان روی بیاورند.
رفتار مسلمانان در زمان خلفای راشدین بعد از وفات پیامبر مصداق آن است؛ مسلمانان در فتوحات خود با همهی مشرکین نمیجنگیدند. بالعکس با کسانی میجنگیدند که در ارتش آن دیار با آنان میجنگیدند و مابقی مشرکین را در دین خود آزاد میگذاشتند.
آنچه را که به عنوان دلایل و انگیزههای قتال مسلمانان در برابر مشرکان عنوان کردیم عبارتند از: دفع دشمن، دفاع از نفس، خانواد، سرزمین و دین، امنیت دین و اعتقاد مؤمنانی که کافران در تلاش برای ایجاد فتنه در دینشان هستند و همچنین حمایت از دعوت تا ابلاغ آن به دیگران و در نهایت ادب کردن عهدشکنان و پیمانشکنان و هیچ انسان منصفی مسلمانان را برای داشتن این انگیزهها در جنگ نکوهش نمیکند.
آیا کسی در عالم منکر این اسباب و اهداف برای جنگ میشود؟!
نظرات