بسم الله الرحمن الرّحیم
شکر و سپاس بیکران خدای یگانه را؛ او را میستاییم و از او یاری و هدایت میجوییم. از پلیدی نفس و بدی اعمالمان به او پناه میبریم. هر که را او هدایت کند گمراه نخواهد شد و هر که او گمراه کند راهیابی نخواهد داشت. گواهی میدهم که معبودی جز او نیست و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد بنده و فرستادهی اوست.
قرآن کریم و سنت نبوی وحی خداوندی است که شگفتیهای آن پایانی ندارد و نشانههایش هیچگاه محو نمیشود. با دقت در این دو منبع عظیم متوجه میشویم که هر چند تأمل و تفکر در آن عمیقتر باشد بر هدایت و بینش آدمی افزوده میشود و هر چند بر چشمهسار آن بنشینند از حکمت آن بیشتر سیراب میشوند. هر کس به ساحلش نزدیک شود و در سایهاش بیارامد، حجت و برهان وحی را قویتر از همه میبیند و روشهای وحی را بزرگتر و بالاتر مییابد. مهمترین روش وحی گفتوگو است.
این محبث کوتاه به نقش گفتوگو در زندگی مسلمان میپردازد به همین خاطر موضوعش را گفتوگو در قرآن و سنت نبوی نامگذاری کردهام.
این مبحث در پنج بخش تقدیم میشود:
بخش اول: تعریف لغوی و اصطلاحی گفتوگو.
بخش دوم: گفتوگو در قرآن.
بخش سوم: گفتوگو در سنت نبوی.
بخش چهارم: پایههای گفتوگو.
بخش پنجم: آداب گفتوگو.
از خداوند بزرگ توفیق و استقامت طلب داریم.
بخش اول: تعریف لغوی و اصطلاحی گفتوگو:
تعریف لغوی: اصل گفتوگو (حوار) به معنی رجوع از یک چیز به چیز دیگر است. «یتحاورون» یعنی سخن را تکرار میکنند. «محاوره» یعنی بازگفتن کلام.
تعریف اصطلاحی: تبادل گفت و شنود بین دو طرف؛ برخی آن را به سخن گفتن بین دو شخص یا دو گروه معنا کردهاند به طوری که در آن کلمات به صورت برابر بین آنها رد و بدل میشوند و هیچ یک بر دیگری غالب نمیشود. آرامش بر هر دو حاکم است بدون آن که خصومت و تعصبی در کار باشد. این یک نوع ادب فاخر است.
تفاوت بین گفتوگو و جدل در آن است که در جدل شخص به تندی سخن میگوید و سخت به رأی و نظر خود تعصب دارد؛ اما گفتوگو تنها تبادل کلام بین دو نفر است بدون این که خصومتی در کار باشد بلکه آرامش حاکم است و تعصبی وجود ندارد.
فرق بین گفتوگو و مناظره در آن است که مناظره بیشتر به نظر و تفکر باز میگردد در حالی که گفتوگو تبادل کلام بین دو نفر است.
به نظرم تفاوت به پیدایش و شهرت برخی از اصطلاحات در یک زمان خاص باز میگردد؛ در زمانهایی در هر بحثی که بین دو طرف رخ میداد اصطلاح مناظره رایج بود تا جایی که اصطلاح گفتوگو در میان قدما کمتر رایج بوده است. اما در عصر حاضر این اصطلاح پررنگتر است به طوری که چیزی غیر از آن شنیده نمیشود.
بخش دوم: گفتوگو در قرآن:
قرآن به گفتوگو اهمیت خاصی داده است و این مسأله جای شگفتی ندارد. گفتوگو بهترین راه برای قانع کردن است؛ قناعت به قلب انسان مربوط است و پایه و اساس ایمان است. قناعت قابل تحمیل نیست بلکه باید در درون انسان حاصل شود. قرآن نمونههای زیادی از گفتوگو را آورده است از جمله آنچه بین ابراهیم و حاکم وقت (نمرود) مطرح شد. داستان موسی وقتی از خدا خواست خود را به او نشان دهد. داستان عیسی وقتی پروردگارش او را زیر سؤال میبرد که آیا به مردم گفته است که او و مادرش را به خدایی بگیرند. داستان مردی که دو باغ داشت و نیز داستان قارون با قوم خود و داستان داود با آن دو نفر که با هم اختلاف داشتند. داستان نوح و قوم او، داستان فرزندان آدم و داستان موسی و بندهی صالح.
با دقت در این نمونهها میبینیم که قرآن بر شیوهی گفتوگو در توضیح و کشف حقایق و راهیابی عقل و تحریک وجدان و نیز توسل به حجت و برهان توجه ویژهای دارد و در این راستا به کرامت انسان و ارج نهادن به عقل و خرد او که باید با دلیل و برهان قانع شود احترام گذاشته است.
بخش دوم: گفتوگو در سنت نبوی:
در دقت در سیرهی رسول خدا متوجه میشویم که ایشان در حقیقت رسول و فرستادهی خدا بوده است؛ زیرا امکان ندارد یک نفر تمام فضایل انسانی و وسایل بشری در تعامل با مردم را در زندگی و رفتار خود داشته باشد مگر این که پیامبر معصوم باشد و با وحی ارتباط داشته باشد. هر فرد متخصص و کارشناس میتواند در زمینهی کاری خود از زندگی رسول خدا الگوبرداری کند؛ دعوتگر مصلح گمشدهی خود را در او مییابد. سیاستمدار از او درسهای سیاسی عمیق فرا میگیرد. فرمانده نظامی از او الگو میپذیرد و روانپزشک از او میآموزد. چرا چنین نباشد در حالی که خدای متعال دربارهاش فرموده است:
"لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللهَ وَالْيَوْمَ الآخِرَ" [احزاب: ١٨].
به راستی که برای شما و برای کسی که به خداوند و روز بازپسین امید [و ایمان] دارد.
رسول خدا گفتوگو را به بهترین روش به کار گرفته است او کارکرد گفتوگو را به خوبی میدانست و از فواید، شیوهها، آداب و فنون آن آگاه بود. در طول زندگی خود به بهترین شیوه با مسلمان و کافر، زن و مرد و پیر و جوان گفتوگو کرده است.
او گفتوگو را به عنوان یک وسیله برای ارتباط و ایجاد محبت بین دیگران به کار میگرفت و در سیرهی او نمونههای فراوانی از گفتوگو وجود دارد و در شکلهای گوناگون به ما درس میآموزد از جمله:
١- ابو امامه روایت کرده است جوانی نزد رسول خدا آمد و گفت: ای رسول خدا به من اجازه میدهی زنا کنم؟ مردم بر او فریاد زدند اما رسول خدا فرمود او را نزدیک بیاورید. نزدیک آمد و جلویش نشست. فرمود: آیا این کار را برای مادرت میپسندی؟ گفت: خیر! فدایت شوم فرمود. مردم هم آن را برای مادرانشان روا نمیدارند. آیا آن را برای دخترت میپسندی؟ گفت: خیر فدایت شوم. فرمود: مردم هم برای دخترانشان نمیپسندند. آیا آن را برای خواهرت میپسندی؟ گفت: خیر فدایت شوم. فرمود: مردم هم آن را برای خواهرانشان روا نمیدارند. آنگاه دستش ر بر سینهاش گذاشت و فرمود: خدایا قلبش را پاک گردان و گناهش را بیامرز و دامنش را پاکیزه دار. جوان در حالی برخاست که هیچ چیز برای او از زنا زشتتر نبود.
٢- یک نفر یهودی نزد رسول خدا آمد و خواست صداقت وعدهاش را امتحان کند؛ پیامبر اسلام مقداری خرما تا موعد مقرر از او خریده بود. پیش از رسیدن موعد، یهودی از راه رسید و با تندی گفت: شما فرزندان عبد المطلب در دادن قرض سستی میکنید. عمر خواست به او حمله کند که رسول خدا مانع شد و فرمود: ای عمر من و او به برخورد بهتری نیاز داریم؛ تو باید مرا به حسن ادا و او را به حسن طلب راهنمایی کنی. سپس دستور داد طلب مرد را پرداخت کنند و به خاطر برخورد عمر بیست صاع هم بیشتر پرداخت کرد و آنجا بود که یهودی بیدرنگ اسلام آورد.
٣- مردی نزد رسول خدا آمد و فرزندش را انکار کرد و گفت: ای رسول خدا همسرم پسر سیاهچردهای زائیده است. رسول خدا فرمود: آیا شتر داری؟ گفت: آری. فرمود: چه رنگی هستند؟ گفت: سرخ. فرمود: آیا خاکستری هم در آنها وجود دارد؟ گفت: آری. فرمود: از کجا آمده است؟ گفت: شاید از یک نژاد گرفته است. فرمود: این پسربچه هم شاید از یک نژاد گرفته باشد.
چهارم: پایههای گفتوگو:
بین پایههای گفتوگو و آداب آن همپوشانی وجود دارد؛ گاهی چیزی که ادب گفتوگو است جزء پایههای آن محسوب میشود و در موفقیت آن نقش دارد. به همین خاطر در اینجا به مهمترین پایههای آنها اشاره میکنیم و بقیه را در بخش آداب گفتوگو مطرح خواهیم کرد.
مهمترین پایههای گفتوگو عبارتند از:
نخست: گفتوگو باید محض رضای خدا باشد یعنی برای اظهار حق و رسیدن به آن و این گرایش باید در هر دو طرف وجود داشته باشد. هدف نباید غلبه کردن و خودنمایی باشد. منظور این است که گفتوگو باید خالی از تعصب باشد و تنها برای حقجویی باشد؛ نه خشن باشد و نه بیخاصیت و از طرفی نباید موجود فساد و تحریک انسان شود.
دوم: علم و آگاهی؛ شخص باید بر مسألهی مورد گفتوگو اشراف داشته باشد؛ نباید پیش از تکمیل ابزار علمی و عقلی وارد گفتوگو شود. برای گفتوگوی موفق، موضوع گفتوگو و آگاهی از جزئیات آن و مسلح شدن شدن به حجت و برهان، سلاح مؤثری در دست انسان است و به این وسیله میتواند بر زمین ثابتی قرار گیرد نه بر روی ریگ و شن.
سوم: باید دو طرف گفتوگو همسان باشند؛ یعنی از جهت علمی و فرهنگی و عقل و فهم به هم نزدیک باشند در غیر این صورت جاهل غلبه خواهد کرد. امام شافعی در این باره میگوید: با هر عالمی مناظره کردم بر او غالب آمدم و هر جاهلی که با من مناظر کرد بر من غالب شد.
چهارم: تعیین موضوع و نقطهی اختلاف؛ ممکن است دو طرف گفتوگو در مسائل زیادی با هم اختلاف داشته باشند سپس در یک مسأله وارد گفتوگو شوند بدون این که بر مسائل دیگر اتفاق نظر داشته باشند. در این صورت گفتوگو در امر فرعی و خارج از موضوع، طولانی و گسترده میشود به همین خاطر مهار از دست انسان خارج میشود و به نتیجهای ختم نمیشود.
پنجم: قطعی یا نسبی بودن نتایج: مهم آن است بدانیم نظر فکری به طور نسبی بر درستی یا نادرستی یک مسأله دلالت میکند و غیر از آن شامل این قاعده میشود: "نظرم درست است و احتمال خطایش میرود و نظر دیگری غلط است و احتمال درستیاش میرود". با توجه به این مسأله شرط گفتوگوی موفق آن نیست که یکی از طرفها نظر دیگری را بپذیرد. اگر چنین شود و هر دو بر یک نظر توافق کردند چه بهتر زیرا به هدف رسیدهاند اما چنین نباشد باز گفتوگو موفقیتآمیز بوده است.
مبحث پنجم: آداب گفتوگو:
اسلام برای آداب گفتوگو اهمیت زیادی قائل است؛ از نگاه اسلام طبیعت و سرشت انسان به گفتوگو گرایش دارد. به همین خاطر به کسی که میخواهد وارد گفتوگو شود سفارش میکند آداب آن را رعایت کند تا به یاری خدا در تحقق اهداف مطلوب موفق شود. از جمله آداب گفتوگو:
١-گفتوگوی زیبا؛ سخن زیبا گفتن مهمترین چیزی است که شخص باید در بحث و گفتوگو مراعات کند؛ در قرآن میخوانیم:
"وَقُل لِعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ" [إسراء:٢٩] بگو به بندگانم سخنی را که بهتر است بگویند.
٢- تواضع و فروتنی در گفتار و کردار: شخص باید از هر کاری که موجب خودنمایی و غرور شود دوری کند؛ باید از به کارگیری الفاظی که نشان از خودبزرگبینی و غرور دارد پرهیز کند مانند من میگویم چنین است؛ به نظرم همین است. من... گفتم... و امثال آنها.
٣- خوب گوش دادن؛ بسیاری از مردم نمیتوانند در نخستین دیدار تأثیر خوبی بر مخاطب بگذارند؛ چون با علاقه به سخنش گوش نمیکنند و تنها در فکر آن هستند به شنونده چه بگویند. اگر شنونده سخن بگوید توجه نمیکنند؛ با این حال میدانند که بیشتر مردم شنوندهی خوب را بر گویندهی خوب ترجیح میدهند.
٤- عدالت و انصاف: گوینده باید منصف باشد و حق را تباه نکند؛ باید نسبت به افکار صحیح و دلایل نیکو و اطلاعات مفیدی که از مخاطب میگیرد ابراز شگفتی کند. این انصاف تأثیر بزرگی در پذیرش حق دارد همچنین به مخاطب شخصیت میدهد. تعصب و عدم پذیرش حق از صفات نکوهیدهای است که در کتاب خدا به آنها اشاره شده است. خداوند به ما دستور داده است حتی با دشمنان هم انصاف داشته باشیم:
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ" [مائده: ٨]
ای مؤمنان! بر ادای واجبات خدا مواظبت داشته باشید و از روی دادگری گواهی دهید، و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که (با ایشان) دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری (به ویژه با دشمنان) به پرهیزگاری نزدیکتر (و کوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا) است. از خدا بترسید که خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام میدهید.
٥- صبر و بردباری: صبر و بردباری در گفتوگو بسیار لازم است؛ شخص نباید به خاطر دلایل واهی خشمگین شود زیرا به نفرت و پراکندگی میانجامد. خشم نمیتواند طرف مقابل را قانع یا هدایت کند بلکه این کار با صبر و بردباری ممکن است. صبر از صفات مؤمنان است و خدای متعال فرموده است:
"وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ" [آل عمران: ٣٤]
و خشم خود را فرو میخورند و از مردمان در میگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
بالاترین مراتب صبر، برخورد نیکو با بدی است؛ این کار تأثیر شگرفی بر مخاطب میگذارد. بسیاری از کسانی که راهیاب شدهاند به خاطر علم و آگاهی مخاطب یا استفاده از روشهای جدل نبوده است بلکه به خاطر ادب و خوشاخلاقی و تحمل آزار و اذیت و برخورد نیکوی طرف مقابل بوده است.
٦- گفتوگوی مثبت همان گفتوگوی عینی است که نیکیها و بدیها را میبیند؛ موانع را درک می کند و امکان چیره شدن بر آن را نیز میبیند. این یک گفتوگوی صادق و عمیق با کلمات واضح و دلایل کافی است. گفتوگوی برابری که به هر دو طرف فرصت بیان و توضیح میدهد و نظر دیگری را به رسمیت میشناسد و حتمی بودن اختلاف عقیده و باور بین انسانها و آداب و اختلاف را میداند و آن را میپذیرد.
نظرات