چکیده:
بدون شک، سنّت، پس از قرآن مجید، دومین جایگاه تشریع و قانونگذاری در اسلام را به خود اختصاص داده است.
اهمیت سنّت و جایگاه آن در تشریع اسلامی، از آنجا معلوم میشود که سنّت، بیانگر دادههای قرآن و شارح احکام آن است و انکار سنّت به عنوان یکی از منابع تشریع، پیامدی جز انکار عملی بسیاری از اصول و احکام مسلّم اسلام را ندارد.
اکنون باید دید که امت اسلامی چگونه سنّت اصیل را بشناسد؟ چگونه بینش و رفتار خود را با آن تطبیق دهد؟ و چگونه به روش بهترین نسل این امت یعنی: صحابه و تابعین، در زمینه تعامل با سنّت دست یابند؟
و این امر مهم نیازمند زحمات علمی و تحقیقات گسترده و همایشهای علمی است تا دگربار سنّت، نقش سازنده و مثبت خویش را در ساختار زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان ایفا کند.
یکی از مدافعان و محققان سنّت پیامبر(ص) اندیشمند معاصر استاد یوسف قرضاوی است، که در آثارش به تحقیقات موضوعی در عرصه سنّت و استفاده از روشهای سودمند علمی در راستای معرفی سنّت به مثابهی مرجعی برای شناخت انسان و جامعه و پدیدههای مربوط به آنها، و بسنده نکردن به کارایی سنّت تنها در عرصه فقه عنایت ویژهای مبذول داشتهاند.
تلاشهای مجدانه و محققانه استاد قرضاوی گامی مؤثر در تدوین ضوابط فهم صحیح سنّت در عصر حاضراست و به بسیاری از سؤالات و نیازهای انسان معاصر پاسخ میدهد و نظرها را به سمت این جنبه مهم از مقوله و چگونگی تعامل و استفاده از سنّت نبوی جلب میکند.
به نظر استاد قرضاوی بحران فکری در بین آشفتگیها و بحرانهایهای عصر ما، از اولویت خاصی برخوردار است، و بارزترین نمونه، همین بحران در فهم و ادراک صحیح سنّت و تعامل با آن است، علی الخصوص که چنین بحرانی در برخی حرکات اسلامی که تلاش و مجاهدتشان در راستای بیداری اسلامی میباشد، و مسلمانان در شرق و غرب چشم امید به حرکت آنها دوختهاند، نیز مشاهده میشود.
در این مقاله، به اختصار در زمینهی معنا و مفهوم و تعاریف سنّت نبوی از دیدگاه استاد قرضاوی و اندیشمندان قدیم و جدید و همچنین ویژگیها و تبیین ضوابط فهم صحیح و آسیبشناسی فهم آن، به استناد آثار و مکتوبات ایشان آورده شده که تعامل روشمند خاص ایشان را با سنّت نبوی از دیگر اندیشمندان متمایز میسازد.
البته امری بدیهی است که تمامی این ضوابط مختص به سنّت نیست بلکه در تعامل با قرآن نیز باید در نظر گرفته شوند.
کلید واژه: کلمات کلیدی: سنّت نبوی، فهم صحیح، تعامل، روشمند، ضوابط، آسیبشناسی.
توجیهاتی ارزشمند بر تعاملی روشمند با سنّت نبوی (با تکیه بر آثار استاد قرضاوی)
مقدمه
الحمدلله رب العالمین والصلوة والسلام علی سیدنا محمد وآله وصحبه وحملة سنّته والمدافعین عنها الی یوم الدین. اما بعد:
«سنّت» که جامعترین اطلاق بر مجموعهی بزرگ احادیث نبوی، اعم از اقوال، اعمال، احوال، تقاریر، اخلاق، عادات، سیره، افکار و گرایشات پیامبر (ص) بوده، وبزرگترین منبع قانون ـ به لحاظ شمول جزئیات و فروع و تفضیل احکام ـ و برجستهترین نشانهی حقّانیت اسلام پس از کتاب (قرآن) و مشعل هدایت مسلمین در تمام جوانب زندگی به شمار میرود و با توجه به منزلت آن به عنوان اولین و مطمئنترین ابزار تفسیر قرآن و توضیح و کشف مقاصد آن، در عقیدهی مسلمین دارای قداست و اهمیتی نزدیک به قرآن میباشد، آن چنان که به وصف «وحی غیر متلو» توصیف میشود. هیچ مسلمان و فرقهای اسلامی نیست که سنّت صحیح نبوی را به عنوان مبین فرامین و قوانین قرآن و سرچشمهی قانون قبول نداشته باشد، مگر افراد و فرقی معدود که حسابشان کاملاً جداست و مسلمانان آنها را به لقب تاریخی «منکرین سنّت» میشناسند.
از آنجا که فهم اسلام، بدون پذیرش سنّت به عنوان یکی از منابع تشریع، امری محال و غیرممکن است، لذا دشمنان اسلام، همواره کوشیدهاند تا اهداف شوم خود را از طریق شبههافکنی در این اصل مهم، دنبال کنند و بدین ترتیب اسلام را از ریشه، مورد هدف قرار دهند.
مقام و جایگاه خاص سنّت نبوی را در دین مبین اسلام به طور اجمال و بسیار کوتاه میتوان از مقام و جایگاه صاحب آن که محمد (ص) است درک نمود.
خداوند متعال در آیهای از آیات قرآن کریم وظیفه و مسئولیت بزرگ پیامبرش را مشخص ساخته، و فرموده است:
« ... . وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ »
« .... و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند.» (النحل/44)
پیامبر (ص) به تأسی از این آیه کریمه و آیات مشابه دیگر در جریان 23 سال نبوت و رسالتش تمام احکام کلی موجود در قرآن را به وسیله گفتار و کردارش واضح، ومسایل مبهم آن را روشن، و آیات عام و مطلقش را تخصیص و مقید ساخت.
مطلبی که از دیدگاه اندیشمندان نباید از آن غافل بود این است که در عصر رسالت، مردم تمام ابعاد وجودی سنّت را به طور عینی و واقعی درک، و با آن زندگی میکردند و پیام قرآن را از خلال ان زندگی به طور مستقیم و شفاف در مییافتند، از این رو تأثیر معجزهآفرین این ارتباط مستقیم را در ایجاد امت نمونه اسلامی، به عنوان شاهد و الگویی برای مردم، متّصف به خیر کامل، و قدرتمند درمقابله با هر مانع رشد و تعالی دیده میشود. اما با گذشت زمان و فاصله گرفتن از عصر رسالت، مردم برای فهم سنّت نیازمند استفاده از فرهنگ لغات و تفسیر و شرح سنّت شدند و رفته رفته این نیاز گسترش یافت. تا جایی که برخی آن را به عنوان یگانه ابزار به سایر طُرُق فهم سنّت ترجیع دادند و بدین ترتیب پدیدهی ذهنی، ترجمه واژه به واژهی حدیث متولدو رشد یافت و سرانجام تبدیل به جریانات فکری نیرومندی شد که خارج از چهار چوب زمان و مکان، حیات و تاریخ، و بریده از واقعیتهای ملموس اجتماعی عمل میکرد و در نتیجه عامل عقب افتادن نهضت اسلامی و پیدایش جدالهای بیهوده نظری و تشویش خاطر امت شد و اسلام را به نمودهای ملی و فرهنگی، شامل سنن و علوم و آداب و فنون به ارث رسیده از گذشتگان تبدیل کرد، در نتیجه بسیاری از تصورات واهی شکل گرفت و گمان رفت که حدیث پیامبر با تمام عناصر شکل دهندهاش (زمان و مکان، واقعیتهای زمان صدور حدیث) در حیات دنیا به دفعات تکرار و برای امت مشکلگشایی میکند.
هر گاه فهم صحیح سنّت و ادراک فراگیر آن و تطبیق عملی وحی را با زندگی مسلمانان، به عنوان یک برنامه حیاتبخش به تعامل مطلوب با کتاب خدا اضافه گردد، جهل، کینه، و تشنُجهای روانی و به هدر رفتن توان امت، به لطف الهی برطرف خواهد شد و مسلمانان با غلبه بر ضعف درونی، توانایی اثبات حقانیت عقاید عقلانی و فرهنگی و تربیتی را برای انسان امروز پیدا خواهد کرد. و او را از خلال درک کلیّات اسلامی و تمییز امور ثابت از پدیدههای متغیّر و درک اهداف و تعریف و مرزبندی دقیق اهداف نهایی به سمت هدایت و رستگاری رهبری خواهد کرد.
چنانچه استاد قرضاوی در این مورد میگوید: « إن السنة فی حاجة إلى شروح جدیدة تجلی الحقائق، وتوضح الغوامض، وتصحح المفاهیم، وترد على الشبهات والأباطیل؛ مکتوبة بلسان الناس ومنطقهم فی هذا العصر لنبیّن لهم » (قرضاوی، 1414هـ. ق، ص 210)
یعنی: «سنّت به شرح و توضیح جدید نیاز دارد، شرحی که حقایق، غوامض و معضلات را روشن و مفاهیم را تصحیح نماید، به تمام شبهات و انتقادات پاسخ معقول داده، و علاوه بر تمام نکات فوق، باید با زبان مردم و زبان روز همنوا شده تا مردم بهتر و خوبتر آن را درک و فهم کنند. »
تلاش استاد در تمام مکتوباتش در این زمینه، بر این بوده که مبادی اساسی تعامل و برخورد با سنّت مطهّر را از زاویه دید فقها و داعیان دین تبیین نموده و به بیان قواعد و ضوابط لازم برای فهم صحیح سنّت پرداخته است. و در این راستا از تنگنظریهای افراد خشک و ظاهربین، و در عین حال غافل از مقاصد و اهداف سنّت که با جمود فکری، متمسک به ظاهر سنّت، و غافل از روح آن هستند، دوری جستهاند. همچنین خود را از افرادی که چنین موضوعی را ناچیز و سبک شمرده، و از افراد عالمنمایی که از غیر درب ورودی وارد منازل میشوند، و از کسانی که به زور خود را به کاری وا میدارند که از عهدهی انجامش به نحو احسن بر نمیآیند و به خدا و پیامبرش نسبتهای نا روا میدهند، مبرّا داشتهاند.
استاد در آثارش سعی و تلاش جدی کردهاند که اثری علمی و موثق عرضه نماید، از این رو تمام آراء را به گوینده اصلی نسبت داده و هر ادعایی را با دلیل مناسب، قرین و تایید نموده و در این راستا فقط به حدیث صحیح یا حَسَن استناد نموده تا آنچه را که برای دیگران مقبول و پسند نمیدانند، خود مرتکب نگردند. مطالب را به دانشمندان امت – خصوصاً در بهترین قرون – ارجاع داده تا از نور معرفت آنها اقتباس کرده و روش آنها بهره وافر برده است.
معنای لغوی و اصطلاحی سنّت
الف) معنای لغوی سنّت
«سنّت» در لغت به معنای روش و شیوه است؛ چه پسندیده باشد و چه ناپسند. چنانچه در حدیثی همین مطلب بیان شده است:
« مَنْ سَنَّ فِى الإِسْلاَمِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَىْءٌ، وَمَنْ سَنَّ فِى الإِسْلاَمِ سُنَّةً سَیِّئَةً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَىْءٌ » (مسلم، 1415هـ. ق، ج4، صص110-111، ح1017؛ مسلم، 2005م، ج8، ص479، ح1017؛ قرضاوی، 2001م، المنتقی من الترغیب و الترهیب، ج1، ص115، ح41)
یعنی: «کسی که شیوهی نیکی از خود بجای نهد، پاداش آن شیوه و پاداش کسانی که تا روز قیامت به آن عمل کنند، ازآن اوست و کسی که شیوهی بدی به جای بگذارد، گناه آن و گناه کسانی که تا روز قیامت به آن عمل کنند، بر او خواهد بود».
سنّت انسان، یعنی روشی که به آن ملتزم گشته و بر انجام آن مواظبت میکند حال چه آن روش پسندیده باشد یا نکوهیده (زیدان، 1377هـ. ش، ص161)
ب ) معنای اصطلاحی سنّت
با توجه به اصطلاحات و یا بینشهای نسبتا متفاوت علمای حدیث، فقه و اصول فقه، واژه و یا کلمهی (سنّت) نزد هریکی از ایشان کار بردهای متفاوتی داشته است. به تعبیری سنّت نزد علما تعاریف جداگانهای دارد بگونهای که فقها و اصولیین و محدثان هر یک تعاریف مجزایی از سنّت ارائه دادهاند:
سنّت در اصطلاح محدثین: سنّت مترادف با حدیث است؛ یعنی عبارتست از: هر آنچه که از قول یا فعل یا تقریر یا صفتی (ظاهری یا اخلاقی) که به پیامبر (ص) نسبت داده میشود. بر اساس این تعریف هر چیزی که از پیامبر (ص) چه قبل از نبوت و چه بعد از آن منقول باشد داخل در معنای سنّت خواهد بود. (ادیب صالح، 1405هـ. ق، ص32)
اما در اصطلاح فقها: بعضی از فقها سنّت را بر عبادات مستحب یا نوافلی که از پیامبر (ص) نقل شده، اطلاق کردهاند. بر این اساس عباداتی که حکم واجب را ندارند، سنّت یا مستحب یا مندوب گویند. البته اگر به کتب فقهی نظر شود متوجه میشویم که در نزد فقها اطلاق کلمهی سنّت فقط مربوط به امورات مستحب در باب عبادات نمیشود؛ بلکه شامل عبادات و غیر آن نیز میشود. و سنّت مانند واجب و یا مندوب نام حکمی از احکام شرعی است که افراد مکلف را به فعل و انجام دادن آن ترغیب داده میشود، طوریکه در صورت انجام دادن آن فاعلش مستحق اجر و ثواب گردیده اما تارک آن مستحق عقوبت نمیگردد. و گاهی در کلام بعضی از فقها، سنّت در مقابل بدعت اطلاق میگردد، مثلاً گفته میشود: فلان عمل مطابق سنّت است؛ زیرا آن عمل موافق عمل پیامبر (ص) بوده، و یا فلان عمل بدعت است؛ هرگاه بر خلاف روش پیامبر(ص)انجام پذیرد. (زیدان، 1377هـ. ش، ص161)
استاد قرضاوی عقیده دارد که: « سنّت در این حدیث به معنای لغوی است، یعنی کسی که راه و روش معیّنی در خیر یا شرّ برگزیند، کسی که تقلید خوبی یا تقلید بدی بوجود آورد، پس در تقلید خوب از پاداش خودش و پاداش کسانی که از او پیروی کردند بهره مند میشود و در تقلید بد گناه خودش و گناه کسانی را که تا روز قیامت از او تبعیت میکنند به دوش میکشد. » (قرضاوی، 1381ه. ش، صص 7-8)
و در اصطلاح علمای اصول فقه سنّت دلیلی از دلایل احکام به شمار رفته و به هر قول، فعل و یا تقریری که از پیامبر (ص) به غرض تشریع صادر شده باشد، اطلاق میگردد.
اما علمای سلف و نیز برخی از فقهاء سنّت را مقابل بدعت استعمال نمودهاند. و به همین اساس افراد و یا گروههای را که از سنّت پیامبر (ص)، روش و طریقهی صحابه، تابعین و تبع تابعین پیروی نمایند مطابق با اصطلاح ایشان از جملهی (اهل سنّت) و یا پیروان سنّت محسوب گردیده، و کسانی که بر خلاف نقش قدم ایشان رفتار نمایند، از جملهی (اهل بدعت) محسوب میگردند
امادر اصطلاح اصولیین: سنّت از نگاه اصولیها اصلی از اصول احکام شرعی و دلیلی از دلایل است که بعد از قرآن کریم قرار میگیرد و عبارتست از: هرچیزی که از پیامبر (ص)از قول یا فعل یا تقریر صادر شده باشد. (زیدان،، 1377هـ. ش، ص161)
بر این اساس سنّت در نزد علمای اصول عبارتست از منقولات و نصوص شرعی که غیر از قرآن کریم باشد، یعنی کلام و گفتار رسول الله (ص) یا فعل او را به عنوان سنّت میشناسند. مثلاً پیامبر (ص) میفرماید:
«لا ضَرَرَ وَ لا ضِرار» (حاکم النیشابوری، 1411هـ. ق، ج2، ص66، ح2345) « نه به خود زیان برسانید و نه به دیگران. »
حال از نظر یک اصولی این سخن نه کلام الله است و نه اجماع و نه قیاس، بلکه داخل در سنّت میباشد، و این سخن جزو ادلهی نقلی میباشد که داخل در قرآن نیست بلکه جزو نصوصی است که از پیامبر (ص) صادر گشته است.
انواع سنّت از نظر استاد قرضاوی
استاد قرضاوی با توجه به همین تعریف، به پیروی از علمای اصول، سنّت را به سه بخش تقسیم کرده است: قولی، فعلی، تقریری. و عالمان حدیث، صفت و سیرهی پیامبر، را نیز بدان افزودهاند؛ تا ویژگیهای ـ آفرینشی و سرشتی و حوادث و رویدادهای سیرهی ایشان را از روز به دنیا آمدن تا از دنیا رفتن را در برگیرد، اگر چه اینها سننی نیستند، که پیروی از آنها لازم باشد.
سنّت قولی معروف و روشن و برجسته است؛ و نمونههای فراوانی دارد؛ و مدار کتابهای حدیث ـ اغلب ـ بر این سنّت است؛ مانند: «إنَّمَا الأعمَالُ بِالنِّیَّاتِ» (طحاوی، 1415هـ. ق، ج11، ص153؛ بخاری، 1410هـ. ق، ج1، ص6) « پاداش کردار به نیت بستگی دارد»
و: «وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى» « هرکس نتیجهی نیت خود را مییابد»(بخاری، 1410هـ. ق، ج1ف ص6؛ طحاوی، 1414هـ. ق، ج3، ص98، ح4650)
و: «إنَّ الْحَلَالَ بَیِّنٌ، وَالْحَرَامَ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ » (ابن حنبل، 1414هـ. ق، باب3-4، ج3، ص137، ح18398)
«حلال روشن است؛ و حرام هم آشکار؛ و میان آن دو، شبهههایی وجود دارد. »
و: «مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرنَا فَهُوَ رَدٌّ » (ابن حنبل، 1414هـ. ق، باب 6، ج11، ص141، ح25511؛ بخاری، 1410هـ. ق، ج3، ص69) « کسی که کاری انجام دهد، که دین ما آن را تأیید نکند، مردود است. »
(البیّعان بالخیارِ ما لم یتفرّقا). یعنی: »فروشنده و خریدار، تا زمانی که از هم جدا نشدهاند، اختیار فسخ معامله را دارند». (طحاوی، 1415هـ. ق، ج13، ص263؛ نسائی، 1406هـ. ق،، ج4، ص5)
سنّت قولی بیشترین جایگاه را در سنّت پیامبر خدا داراست. بیان تفسیر قرآن و هم چنین استنباط احکام بیشتر بر مدار آن میچرخد.
سنّت فعلی یا عملی، شامل کردار پیامبر خدا(ص) و بیشتر در باره عبادتهاست؛ مانند حدیث: مانند حدیث: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» (بغوی، 1403هـ. ق، ج1، ص328؛بیهقی، بی تا، ج3، ص455)
« همانگونه که من نماز میخوانم، شما هم بخوانید. »
یا اینکه پیامبر(ص) در حجة الوداع فرمود: «خُذُوا عَنِّی مَنَاسِکَکُمْ» (بیهقی، بی تا، ج8، ص227) «مناسک و کردار حج را از من بگیرید!»
نمونههای فراوان دیگری در بارهی عبادتها و معاملات، وجود دارد که این خلاصه، گنجایش تفصیل آنها را ندارد.
سنّت تقریری، یعنی کرداری که در حضور پیامبر خدا رخ داده؛ و آن حضرت آن را تأیید نموده؛ یا با دانستن آن، سکوت فرموده باشد. ـ (یا کاری بر خلاف آن انجام نداده باشد. در این صورت اصولیون معتقدند، که سکوت پیامبر(ص) کاشف از اباحهی آن کار است. )ـ زیرا پیامبر خدا(ص) هیچ گاه در برابر باطل خاموش نمیماند؛ و جز حق و صواب به تأیید ایشان نمیرسید؛ به همین سبب جابر (رض) گفته است« ما هنگام معاشرت جنسی، عزل میکردیم؛ و قرآن هم بر ما نازل میشد. در روایت دیگر وارد شده، که این قضیه به پیشگاه رسول خدا(ص) عرضه شد؛ و ایشان دستوری به ممانعت آن نداد؛ و این کار، سنّت تقریری شمرده میشود. (قرضاوی، 1389هـ. ش، ج4، صص83-84)
از نظر استاد قرضاوی یعنی کرداری که در حضور پیامبر خدا رخ داده، و آن حضرت آن را تأیید نموده، یا با دانستن آن، سکوت فرموده باشد و یا کاری بر خلاف آن انجام نداده باشد. در این صورت اصولیان معتقدند، که سکوت پیامبر(ص) کاشف از اباحهی آن کار است؛ زیرا پیامبرخدا(ص) هیچ گاه در برابر باطل خاموش نمیماند؛ و جز حق و صواب به تأیید ایشان نمیرسید. (قرضاوی، یوسف، 1414هـ. ق، ج2، ص41)
چنانچه رسولخدا(ص)در جریان غزوهی بنیقریظه فرمود:
« مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلایُصَلِّیَنَّ الْعَصْرَ إلَّا فِی بَنِی قُرَیْظَةَ»(شرح سنن ابی داودـ عبدالمحسن العباد، ج1، ص309)
یعنی: «هیچ یک از شما نماز عصر را نخواند مگر در محلهی بنیقریظه». بعضی، چنین برداشت کردند که باید نمازعصر را در بنیقریظه بخوانند و از اینرو نمازعصر را تا بعد از مغرب به تأخیر انداختند؛ اما عدهای چنین برداشت نمودند که هدف رسولخدا(ص) این بوده که هر چه سریعتر خود را به آنجا برسانیم. پس بهتر است نماز را سر وقتش بخوانیم و سپس به راهمان ادامه دهیم. هر دو گروه، با هم نزد رسولخدا(ص) حاضر شدند. آن حضرت(ص) عمل هر دو گروه را تأیید نمود.
سنّت در اصطلاح فقها عبارت است از: آنچه غیر از فرض و واجب از پیامبر ثابت شده است. در این تعریف، سنّت، در برابر واجب و احکام خمسه میباشد. از دیدگاه برخی از آنها، سنّت، به هر چیزی اطلاق میگردد که در برابر بدعت باشد. چنانچه میگویند: طلاق سنّت و طلاق بدعت. (شوکانی، بی تا، صفحه 31)
همچنین گفتهاند: منظور از سنّت نه امور مندوب و مستحبی است که در نقطه مقابل مکروه قرار گرفتهاند و نه سنّتی که در مقابل قرآن اطلاق میشود، بلکه منظور از سنّت طریق و روش پیامبر اسلام به طور کلی میباشد و سنّت با این طرز تلقی مفهوم عامی است که واجب و مستحب و عقائد و عبادات و معاملات و رفتار را در بر میگیرد. علمای سلف در تعریف سنّت فرمودهاند: سنّت عبادت است از عمل به قرآن و سنّت پیامبر و پیروی از گذشتگان نیکوکار امت و تبعیت از سلوک پیامبر و اصحاب و تابعین. (التیمی الأصبهانی، 1419هـ. ق، ج2، ص428)
علمای اصول، بحثشان درمورد رسولخدا (ص) بهعنوان قانونگذار است که قواعد و اصول قانونگذاری را برای مجتهدین پس از خود وضع نموده و اصول زندگی را برای مردم تشریح کرده است. بنابراین آنها اقوال، افعال و تقریراتی را مورد توجه قرار دادهاند که موجب احکام میباشند.
فقها، شخصیت پیامبر(ص) را از این جهت مورد بحث قرار دادهاند که هیچ یک از افعالش خالی از ثبوت حکمی شرعی نیست؛ از اینرو در جستجوی یافتن حکم شرعی در باب افعال بندگان از نظر وجوب، حرمت و یا مباح بودن و ... میباشند. در این بحث منظور ما از سنّت همان اصطلاحی است که مورد توجه اصولیین میباشد. زیرا تعریف آنها بیانگر حجت بودن سنّت و جایگاه آن در تشریع اسلامی است.
به وضوح دیده میشود که برای هر کدام از تعاریف وجههای وجود دارد؛ مثلاً غرض محدثان شناخت اقول و افعال و تقریرات و صفات پیامبر (ص) و نقل آنها برای مردم است بدون اینکه حکم شرعی را ثابت کنند، همانطور که اخبار و شمایل و داستانها و صفات اخلاقی و خلقتی ایشان را بیان کردهاند. علمای اصول از این جهت که سنّت یکی از مصادر شریعت میباشد آنرا مورد توجه قرار دادهاند و لذا صفات (ظاهری و اخلاقی) برای آنها مهم نیست، و از آن سو به اقوال و افعال و تقریرات ایشان توجه میکنند که احکام افعال بندگان را از جهت حرام بودن یا واجب بودن و یا مباح بودن و غیره در بر میگیرد. اما فقها از ناحیهی دلالت سنّت بر حکم شرعی به آن مینگرند، زیرا سنّت از پیامبر (ص) صادر گشته است و آنها در پی یافتن حکم شرع بر افعال بندگان از جهت اباحه یا تحریم یا وجوب یا استحباب یا کراهت هستند.
تعاریف سنّت نبوی از منظر اندیشمندان متقدم و معاصر
الف) سنّت نبوی در نزد متقدمین
ابن رجب (یکی از سیرهشناسان) در توصیف سنّت گفته است:
سنّت یعنی طریقه و روش که پیامبر بر آن رفته است بنابراین، سنّت یعنی تمسک به هر آنچه پیامبر و خلفای راشدین به آن عمل نمودهاند، از اعتقادات و رفتار و گفتار و این سنّت کامل است و سلف امت، سنّت را جز بدین معنی اطلاق نکردهاند و همین مفهوم از سنّت، از حسن بصری و اوزاعی و فضیل بن عیاض روایت شده است. (ابن رجب حنبلی، 1995م، ص27).
امام شافعی در مورد سنّت نبوی چنین میگوید: « خداوند به ماخبر داده است که قرآن و حکمت بدان سبب به رسولخدا(ص) داده شدهاندکه مردم را به احکام دینشان آگاه سازد:
« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ »
« به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. » (آل عمران/164)
نظر جمهور علما و مفسرین، این است که حکمت، غیر از قرآن و مربوط به اسرار دین و احکام شریعت میباشد که خداوند، رسولش را بر آن آگاه ساخته است. بسیاری از علما، از حکمت به عنوان «سنّت» تعبیر میکنند. چنانچه امام شافعی (ره) میگوید: »منظور از کتاب، قرآن و منظور از حکمت همانطور که بسیاری از اهل علم میگویند، سنّت رسولخدا(ص) است. چراکه در قرآن، بعد از نام کتاب، از حکمت سخن به میان آمده و خداوند متعال، خاطرنشان میسازد که با آموختن کتاب و حکمت به بندگانش، بر آنان منت گذاشته است. ممکن نیست که در این آیه، منظور از حکمت، چیزی غیر از سنّت باشد. زیرا در کنار کتاب آمده است. همچنین خداوند متعال، اطاعت از رسولش را بر مردم فرض گردانیده است. » (امام شافعی، 1309هـ، ص78)
ب) سنّت نبوی در نزد معاصرین
استاد طه جابر العلوانی در تعریف و تبیین مفهوم سنّت چنین میگوید: »سنّت مطهّر نبوی، همان ارشادهای شفاهی و راهکارهای عملی پیامبر برای تطبیق فرمان الهی در ظروف مکان و زمان است که موضوعات فکری و اجتماعی و اقتصادی هر مرحله را مدّ نظر داشته است و در هر گام، به دقت از روش خاص و متناسب با شرایط ذهنی و عینی جامعه سود برده است، از این رو، مطالعه روششناختی فهم سنّت، از اکثر بررسیهای علم اصول و حدیث ضرورت و اهمیت بیشتری دارد زیرا ایام مبارک بعثت، نمایانگر تحقق عملی برنامه الهی در سرزمین خداست و خود قرآن رهبری و نظارت این حرکت و برنامه عملی را در مراحل مختلف انجام داد و یک نمونه ابدی و کامل را برای الگو برداری و روشمند شکل بخشید.» (قرضاوی، 1423هـ. ق، ص 7-8)
استاد قرضاوی نیز چنین میگوید: «سنّت پیامبر، آیین مفصل زندگی فردی و اجتماعی مسلمین بوده، و در حکم مفسّر قرآن و اسلام نمونهی عملی شریعت است. چون گفتار و کردار پیامبر اسلام در حقیقت مبیّین قرآن والگوی واقعی و عینی اسلام بود، سیرت پیامبر در پنهان و آشکار، در حضر وسفر، در خواب و بیداری، در زندگی خصوصی و خانوادگی و اجتماعی، به هنگام ارتباط با خدا و بامردم، و در برخورد با نزدیکان و افراد غریب، و در روبرو شدن با دوستان و دشمنان، در حالت صلح و جنگ، ودر آسایش و سختی همان اسلام بود. و مسلمین وظیفه دارند که این برنامه مفصل زندگی پیامبر را با تمام ویژگیهای: توازن، فراگیری، و سادگی آن بشناسند و نسبت به مفاهیم استوار الهی و انسانی اخلاقی موجود در آن معرفت پیدا کنند، که این وظیفه، ضرورت شناخت و فهم صحیح سنّت را الزامی میسازد. (قرضاوی، 1423هـ. ق، ص27)
ادامه دارد ...
نظرات