تسلیم حق شدن و قبول آن از هر کس
وقتی میشنوی فلان مرد یا فلان زن متواضع است چه احساسی به تو دست میدهد؟
تو نمیتوانی تعبیر دقیقی از این خصلت والای اخلاقی ارایه دهی. پس باید معنی تواضع را بفهمی.
تواضع دو معنی دارد:
معنی اول اینکه تسلیم حق شوی و آن را از هر انسانی بپذیری.
عدهای از مردم حق را قبول نمیکنند مگر از بزرگتر از خودشان. اگر حق را از کسی که کوچکتر از آنهاست یا مرتبهای پایینتر از آنها دارد، ببینند هرگز نمیپذیرند. ولی تواضع و فروتنی چیزی دیگر است. تسلیم شدنت در برابر حق و پذیرفتن آن از هر انسانی: فقیر و غنی، بزرگ و کوچک، قوی و ضعیف، دشمن و دوست و....آیا تو از کسانی هستی که تسلیم حق میشوند و آن را از هر کسی قبول میکنند؟ قبل از جواب باید روی کلمهی «هر کس» انگشت بگذاری و در آن تأمل کنی.
فروتنی
معنی دوم تواضع این است که در مقابل مردم فروتن باشی، یعنی با نرمی و مهربانی با همهی مردم رفتار کنی: با خادم و ارباب، با کوچک و بزرگ، ریز و درشت، پس آیا میتوانی با تمام مردم، بله تمام مردم، در نهایت مهربانی رفتار کنی؟ در نهایت گرمی و محبت؟
یک مرورسریع: دانستیم که تواضع دو معنی دارد.
اول: تسلیم حق شدن و پذیرفتن آن از هر انسانی.
دوم: فروتنی در برابر مردم و برخورد نرم و دوست داشتنی با آنها.
فکر میکنم تو متواضعی، ولی آیا خودت از تواضعت راضی هستی؟ آیا پروردگار از تواضعت راضی است؟ پس بکوش و هر دو معنی تواضع را بفهم و در صدد پیاده کردن باش و خدا یارت باد.
اصل دو تعریف
همه میدانیم که متضاد تواضع کبر است و هنگامی که رسول الله (ص) کبر را تعریف نمود فرمود:
«الکِبرُ بَطَرُ الحقِّ، وَغَمطُ النَّاسِ» .
(کبر یعنی انکار حق و نادیده گرفتن مردم).
«بطر الحق» یعنی انکار حق و معنی اول تواضع را از اینجا گرفتیم. «غمط الناس»: یعنی نادیده گرفتن مردم، یعنی باد به غبغب بیندازی، سرت را بالا بگیری و از کنار مستمندان رد شوی، خودت را بالا بگیری، به این یکی سلام نکنی، به صورت آن یکی لبخند نپاشی و با این یکی حرف نزنی (یعنی ستم به مردم و دریغ داشتن حق آنها از آنان) و از اینجا معنی دوم تواضع را گرفتیم.
آیا مطلب برایت مثل روز روشن شد؟ حالا که فهمیدی متضاد تواضع کبر است پس بدان که اگر متواضع نباشی پس تو ... هستی!
برتری تواضع
هر کس برای خدا تواضع نمود خداوند او را بالا برد
رسول الله (ص) میفرماید:
«ما تَوَاضَعَ أحَدٌ للهِ إلا رَفَعَهُ اللهُ» .
(هرکس برای خدا تواضع نمود خداوند او را بالا برد).
سبحان الله! این حدیث در زندگی ما یک حقیقت ملموس است، تو وقتی شخصی را میبینی هر چه بیشتر متواضع باشد تو او را بیشتر دوست داری، چون او بهخاطر خدا تواضع نمود، و خداوند هم مقام و مرتبهاش را بالا برده است.
و سبحان الله! عکس این امر هم صحیح است؛ هر قدر انسان بیشتر متکبر باشد، مردم بیشتر از او متنفر میشوند. آیا دوست نداری که خداوند مقام و منزلتت را بالا ببرد. میشنوم که میگویی: بله، پس تواضع را پیشه ساز.
یاالله! بالاترین درجات؟
رسول الله (ص) میفرماید:
«مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ دَرَجَةً رَفَعَهُ اللَّهُ دَرَجَةً حَتَّى یَبلُغ أعلی عِلِّیِّینَ وَمَنْ تَکَبَّرَ عَلَى اللَّهِ دَرَجَةً وَضَعَهُ اللَّهُ دَرَجَةً حَتَّى یَبلُغ أَسْفَلَ السَّافِلِینَ» .
(کسی که یک درجه برای خدا تواضع کند خداوند یک درجه مقام و منزلتش را بالا میبرد و به همین ترتیب تا به بالاترین درجه میرسد و کسی که یک درجه بر خدا تکبر بورزد خداوند یک درجه از مقامش میکاهد و به همین ترتیب تا به پایینترین (اسفل السافلین) میرسد).
چه درجههای بالایی در انتظار مؤمنان متواضع و رستگار است و چه درجههای پستی در انتظار متکبران هلاک شده است.
حالا از خودت بپرس از کدام گروهی؟! در کدام پله و درجه هستی؟! اگر جواب بله بود آیا با من هم عقیده نیستی که به خصلت تواضع نیاز داری؟!
پس منتظر چه هستی!؟
تواضع کنید (این یک فرمان است).
رسول الله (ص) میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَیَّ أَنْ تَوَاضَعُوا، حَتَّى لَا یَفْخَرَ أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ وَلَا یَبْغِیَ أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ» .
(خداوند به من وحی نمود که تواضع کنید، تا آنجا که هیچ کس بر دیگری فخر و مباهات نورزد و هیچ کس به دیگری تجاوز ننماید).
اگر بر خلق خدا تکبر میورزی، به حقوقشان تجاوز میکنی، و از این کار راضی نیستی و در پی اصلاح خودت هستی پس تواضع را محکم بچسب. آیا این فرمان برای تو کافی نیست؟! حالاکه فهمیدی پس اجرا کن.
زمین نزدیکترین راه به آسمان است
رسول الله (ص) میفرماید: خداوند متعال میفرماید:
«کسی که این چنین برایم تواضع کند»،
پیامبر کف دستش را به طرف زمین کرد و همچنان آن را پایین میآورد تا آن را به طرف زمین نزدیک کرد و ادامه داد:
«او را اینگونه بالا میبرم»،
وکف دستش را به طرف آسمان کرد و آن را تا آسمان بالا برد.
سبحان الله! هر چه بیشتر برای خدا در رفتارت با مردم تواضع داشته باشی خداوند بیشتر تو را بالا میبرد.
به این تشبیه و به دو کلمهی زمین و آسمان نگاه کن.
یک توقف کوتاه: تواضع زمین تا آنجاست که ما روی آن پا میگذاریم و راه میرویم پس مستحق این شد که پیشانیهای ما بر آن سجده کند: چه برتری و فضیلتی؟!
وارد بهشت نمیشود! خدایا ما را حفظ کن
رسول الله (ص) میفرماید:
«لایَدخُلُ الجنَّةَ مَن کانَ فِی قَلبِهِ مِثقالُ ذرَّةٍ مِن کبرٍ» .
(کسی که به اندازهی ذرّهی غباری کبر در دلش باشد وارد بهشت نمیشود).
در روایت دیگری آمده است:
«لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ کِبْرٍ» .
(کسی که به اندازهی دانهی خردلی کبر در دلش باشد وارد بهشت نمیشود).
اکنون از خودت بپرس: آیا ذرهی غباری کبر در قلبت است؟ این حدیث بسیار مهم است. روز قیامت با نماز، روزه، زکات، حج و اعمال صالح دیگر حاضر میشوی ولی در تو کبر است، پس وارد بهشت نمیشوی؟
عابد بد اخلاق نباش. تغییر را آغاز کن.
آیا با خدا درگیر میشوی؟!
خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید:
«الکِبرُیاءُ رِدائِی، وَالعِزَّةُ ازاری فَمَن نازَعَنِی فیهما عذَّبتُهُ» .
(کبریا و بزرگی ردای من است وعزت ازار من است کسی که در این دو با من به نزاع بپردازد او را عذاب میکنم).
برای خدا تواضع کنید و در کبر یا عظمت با وی به نزاع نپردازید، آیا نعمتهای بهشت را دوست ندارید؟! آیا از عذاب آتش نمیترسید؟!
به وصیتهای لقمان گوش جان بسپار
لقمان به پسرش سفارش میکند:
«وَلا تُصَعِّر خدَّکَ للنَّاسِ وَلاتَمشِ فی الأرضِ مَرَحاً» (لقمان/18).
(باتکبر و بیاعتنایی از مردم رو مگردان و مغرورانه در زمین راه مرو).
«تُصَعِّر» یعنی چه؟ «صَعر» مرضی است در گردن شتر که وقتی مبتلا به آن شود قادر به خم کردن گردنش نیست و آن را بالا میگیرد و راه میرود.
به این تشبیه بی نظیر قرآن بنگر، احساس میکنم که شما الآن این صحنهی گردن فرازی را در ذهنتان ترسیم میکنید.
سؤال: وضعیت گردنت چگونه است؟!
الگوهای عملی
تواضع خصلت اخلاقی رسول الله (ص)
اصحاب میگویند: وقتی رسول الله (ص) سلام میکرد و دست میداد، دستش را نمیکشید تا طرف مقابل دستش را میکشید، وقتی سلام میکرد کاملاً سلام مینمود و چهرهاش را از تو نمیگرداند تا تو چهرهات را برگردانی، وقتی وارد مجلسی میشد در جایی مینشست که خالی بود، همیشه سرحال و بانشاط بود و هر وقت او را میدیدی لبخند بر لب داشت.
یا الله! ما کجا و این صفات کجا! تو با آخرین سرعت ممکن به مردم سلام میکنی و میگویی: «من مشغولم». آیا تو از رسول الله (ص) بیشتر مشغولی؟ آیا با تمام وجودت به مردم سلام میدهی و با آنها رو به رو میشوی؟ یا اینکه با دست سلام میدهی و دل و جانت در جای دیگر است، به طرف مقابل نگاه نمیکنی، دوست داری که در صدر مجلس بنشینی و با چهرهی عبوس با مردم ملاقات کنی؟ اگر بتوانی این چهار چیز را که نبی اکرم (ص) انجام داده، انجام دهی، متواضع هستی.
من میدانم در عدهای از شما یکی از آنها است و در گروه دیگر دو تا و...
عزیزانم! از تواضع پیامبرتان درس بگیرید.
رسول الله (ص) میفرماید:
«إنَّ اللهَ خیَّرَنِی أن أکونَ مَلِکَاً نبِیَّاً أو عَبدَاً نَبِیَّاً، فَاختَرتُ أن أکونَ عَبداً نَبِیَّاً» .
(خداوند مرا در میان اینکه پیامبری پادشاه یا پیامبری بنده باشم مختار گردانید، من این را برگزیدم که پیامبری بنده باشم).
ما مشتاق دیدار پیامبر محبوبمان (ص) شدیم، آیا شما مشتاق دیدارش نشدید؟!
راحت باش
مردی در حضور رسول الله (ص) میلرزید (فکر میکرد که بر یکی از پادشاهان وارد شده است) پیامبر به او فرمود:
«هَوِّن عَلَیکَ فَإنِّی لَستُ بِمَلِکٍ، إنَّما أنَا ابنُ امرأةٍ کانت تأکُل القَدِیدَ بِمَکَّةَ» .
(راحت باش! من پادشاه نیستم، من پسر زنی هستم که گوشت خشک شده در مکه میخورد).
آیا تا به حال به فردی که از تو میترسد گفتهای من پسر کشاورز سادهای هستم؟ به تواضع و فروتنی پیامبر (ص) نگاه کن، مبادا از کسانی باشی که به مردم فخر میفروشند و به بهرهکشی از آنها میپردازند.
میترسم که منظور را نفهمی
رسول الله (ص) آنقدر تواضع داشت که سوار خر میشد، با آنکه قادر به سوار شدن بر اسب بود.
در فتح خیبر، رسول الله (ص) سوار بر اسب، پیروزمندانه به مدینه که در انتظارش بودند برگشت. به محض رسیدن فرمود: «قاطر کجاست؟!» بهخاطر تواضع برای خدا از اسب فرود آمد و سوار قاطر شد.
خواهش میکنم حرفهایم را درست بفهم. من این سخنان را نمیگویم که تمام عمرت را در فشار، اندوه و بدبختی به سر ببری. به خدا سوگند هدف این نیست. تو اگر این را بفهمی رسیدن به کرهی مریخ برایت نزدیکتر از رسیدن به تواضع است. تو هر روز با ماشینت سر کارت حاضر میشوی. یک روز هم بهخاطر تواضع برای خدا سوار خط واحد شو. عاقلان را اشارتی بس است.
ای نسل قرن بیست و یکم! یاد بگیرید
نگاه کن که رسول الله (ص) تا چه حد متواضع بود. گویند: دختر بچهای ( کنیزکی، بردهای، دخترکی) دست پیامبر را میگرفت، پیامبر دستش را از دستش بیرون نمیکشید، او به مدینه میرفت و لوازم مورد نیازش را میخرید و پیامبر همینطور با او بود تا بر میگشت.
یعنی چه؟! برادر کوچکت به تو میگوید بیا با هم برویم چیزی بخریم. در جوابش میگویی: (...)
ای نسل قرن بیست و یکم! به پیامبرتان اقتدا کنید و تواضع و فروتنی را پیشه سازید. چون امروزه کسانی که این کار را میکنند عدهای قلیل بیش نیستند. پس آیا تو یکی از آنان هستی؟
یا الله! پوست بدن رسول الله (ص) خاکی میشود
به تواضعش در حفر خندق نگاه کن: برخی از اصحاب حفر میکردند و برخی سنگها را میشکستند. حفر و سنگ شکستن تا حدودی از کارهای تمیز به شمار میآید، پس تو چهکار میکردی یا رسول الله؟
آیا بر کار اصحاب نظارت میکرد؟ آیا حفر میکرد؟ آیا سنگ میشکست؟ رسول الله (ص) از گودالی که سه متر عمق داشت، خاکها را روی دوشش بالا میآورد. اصحاب میگویند؟ به خدا سوگند بدن رسول الله (ص) را دیدیم که با خاک پوشیده شده بود.
میبینم که با شگفتی میگویی: آیا بدن رسول الله (ص) را دیدند؟! بله، رسول الله (ص) به سختی کار میکرد. حال به وضعیت امروزی ما نگاه کن. میبینی که فقط نظارت میکند و دست به سیاه و سفید نمیزند. ولی به پیامبر نگاه کن که سختترین کار را انتخاب میکند و خاکها را روی دوشش حمل میکند. از خودت قدرتی به خدا نشان ده، تواضعت را به او نشان ده. نزد مادرت برو و با او قرار بگذار که ظرفهای آشپزخانه را بشویی و خانه را نظافت کنی. آیا دوست نداری که تواضعت عملی باشد؟!
دیگر بهانهای نداری!
رسول الله (ص) به خانوادهاش خدمت میکرد، لباسش را پینه میزد، کفشش را تعمیر میکرد، گوسفندش را میدوشید و کارهایش را انجام میداد .
چگونه رسول الله (ص) این کار را میکند؟ تعجب نکن، تواضع و فروتنی یعنی این. [همه پشت سر رسول الله (ص) وارد بهشت میشوند] از تواضع رسول بشریت درس بگیر.
مضطرب و نگران به نظر میرسی. تو گویی زبان حالت میگوید: دیگر بهانهای ندارم. از امروز برای خرید به بازار خواهی رفت. از امروز به خانوادهات کمک خواهی کرد. نیتت را تجدید کن و به پیامبر متواضعت اقتدا نما.
دنبال قلاده و گردنبندی بگرد تا برایت حجتی باشد!
تعداد زنان در جنگ خیبر بیست نفر بود، در میان آنها دختر کوچکی بود. رسول الله (ص) به او فرمود: «بیا پشت سرم سوار شو» (مسافت 90 کیلومتر است) گویند: هنگامی که رسول الله e میخواست استراحت کند از شتر پیاده میشد، سینهی شتر را میخواباند و آنگاه به دختر میفرمود: «دستت را بده»، سپس او را پیاده میکرد. این دختر میگوید: وقتی جنگ به پایان رسید و مسلمانان پیروز شدند رسول الله (ص) را دیدم که غنیمتها را تقسیم میکند و دنبال کسی میگردد و به مردم نگاه میکند. وقتی مرا دید فرمود: «بیا» نزد وی رفتم، گردنبندی را بیرون آورد و فرمود: «این را به گردنت آویز». خواستم آن را از پیامبر (ص) بگیرم و به گردنم بیندازم که فرمود: «نه، من به گردنت میبندم». رسول الله (ص) گردنبند را با دست خودش به گردنم بست. این دختر میگوید: به خدا قسم هرگز آن گردنبند را از گردنم بیرون نمیآورم و وصیت کردهام که با من در قبر دفن شود تا روز قیامت به حضورش روم و بگویم: گردنبندت یا رسول الله!
میبینم که چشمانت بهخاطر لطافت این احساسات و عواطف اشک بار شده است. ولی به تواضع و فروتنی پیامبر در رفتارش با مردم، همهی مردم، نگاه کن.
سؤال: آیا این گونه با مردم رفتار میکنی؟ احساس میکنم که سخن دختر بچه در تو اثر گذاشته است، آنجا که گفت: وصیت نمودهام که گردنبند با من در قبر دفن شود تا در روز قیامت به حضورش بروم و بگویم: گردنبندت یا رسول الله! چه احساسات و عواطف صادقی که پس از 1400سال به تو رسید!
این چه تواضعی است؟!
آیا میدانی پیامبر خدا (ص) بعد از فتح و پیروزی چگونه وارد مکه شد؟ وقتی وارد مکه شد سرش را پایین انداخته بود.
گویند: ما پیشانی پیامبر را دیدیم که به شتر چسبیده بود.
یا الله! بعد از اینکه او را آزار و اذیت کردند، یارانش را شکنجه نمودند، عدهای از آنان را کشتند و با او جنگیدند.
سبحان الله! این چه تواضعی است؟! چه کسی امروزه چنین کاری میکند؟! چه پیروزی بزرگی و در مقابلش تواضعی بزرگتر! فروتن باش خدا تو را بیامرزد.
من هیزم جمع میکنم!
رسول الله (ص) در یکی از سفرها بود. دستور پختن گوسفندی را داد و شخصی گفت: من آن را ذبح میکنم. دیگری گفت: من آن را پوست میکنم. دیگری گفت: من آن را میپزم. رسول الله e فرمود: «من هیزم جمع میکنم» اصحاب عرض کردند: ما به جای تو این کار را انجام میدهیم.
فرمود: «من میدانم که شما به جای من این کار را انجام میدهید، ولی من دوست ندارم با شما فرق داشته باشم، چون خداوند دوست ندارد که بندهاش را در میان یارانش جدا و متمایز از آنها ببیند» و بر خواست و هیزم جمع نمود.
بار پروردگارا! ما را از متواضعان و دوستداران پیامبرت قرار بده. بار الها! به ما توفیق تواضع عطا کن و ما را در پایبندی به آن یاری ده.
کاش به وضع ما نگاهی بیندازی ای ابوبکر (رض) !
چند نمونه از تواضع اصحاب را تقدیم میکنم به تو:
ابوبکر صدیق (رض) خانهی پیرزنی را نظافت میکند! چه کسی این کار را میکند؟ جانشین پیامبر، امیرالمؤمنین.
تو کی هستی!؟ تو خانهی خودت را هم نظافت نمیکنی، به مادرت کمک نمیکنی، همسرت را یاری نمیدهی. دختر به مادرش میگوید: من الآن کار دارم، من به دانشگاه میروم، چهطور خانه را نظافت کنم؟! تو خانهی خودت را نظافت نمیکنی، ولی ابوبکر (رض) خانهی پیرزنی را نظافت میکند!
آیا خجالت نمیکشی؟ کجایی ای ابوبکر (رض) تا وضع ما را ببینی؟
سؤالی بسیار سخت و جوابی بسیار ساده
تواضع سیدنا ابوبکر (رض) را در این پیشامد ببین.
مردی از مؤلفة القلوب [کسانی که مسلمانان برای جذب دلهایشان نسبت به اسلام، به آنها کمک میکنند] نزد وی آمد و گفت: ای جانشین رسول الله! دستور عطا و بخششی را برای من بده. ابوبکر (رض) دستور بخشش «قطعهای زمین» را برایش صادر میکند و به او میگوید: برو عمر بن خطاب را شاهد بگیر.
مرد نزد عمر (رض) رفت و به او گفت: ابوبکر این را برای من نوشت و دستور داد به اینجا بیایم تا تو بر آن شهادت دهی.
عمر گفت: به خدا سوگند من بر آن شهادت نمیدهم. شما وقتی اسلام ضعیف بود این بخششها را میگرفتید، ولی حالا اسلام قوی است. سپس ورق را گرفت و آن را پاره کرد.
آن مرد نزد ابوبکر رفت و گفت: به خدا قسم نمیدانم کدام یک از شما خلیفه هست، تو یا او؟!
سیدنا ابوبکر (رض) گفت: او ان شاء الله.
تصور کن اگر تو بهجای سیدنا ابوبکر (رض) امیرالمؤمنین بودی چهکار میکردی؟ الحمد لله که تو به جای او نیستی. ولی میتوانی از این پیشامد درس بگیری!؟ آیا میتوانی متواضع باشی؟!
کاش من مویی بر سینهی ابوبکر (رض) بودم
این هم نمونهای از فاروق امت (رض) که تواضع را به ما تعلیم میدهد.
ولی قبل از اینکه به شرح آن بپردازم میخواهم که شخصیت و قدرت سیدنا عمر (رض) را خاطر نشان سازی و تواضع سیدنا عمر (رض) را که این مقوله را گفت فراموش نکنی: «کاش من مویی بر سینهی ابوبکر بودم».
خودت را با این سخن مقایسه کن و بگو من کجا و خصلت تواضع و فروتنی کجا؟
ای احنف! بیا در شستن شتران بیت المال به امیرالمؤمنین کمک کن
هیئتی به ریاست احنف بن قیس برای دیدار امیرالمؤمنین عمر بن خطاب (رض) آمد. احنف یکی از سران عراق بود. وقتی رسیدند، دیدند امیر المؤمنین مشغول شستن شتران بیت المال است و میگوید: احنف! بیا به امیر المؤمنین در شستن شتران بیت المال کمک کن. مردی از آنان گفت: خدا تو را بیامرزاد ای امیرالمؤ منین! چرا به بردهای از بردگانت دستور نمیدهی تا این شتران را تمیز کند؟
عمر (رض) گفت: کدام برده از من و از احنف بن قیس بردهتر است. آیا نمیدانی که هر کس مسئولیت کاری از کارهای مسلمانان را به عهده بگیرد نسبت به آنها به منزلهی برده نسبت به آقایش است؟
یا الله! عمر بن خطاب (رض) با دست خود شترها را میشوید! چهطور ممکن است؟! امیرالمؤمنین (رض)شترها را تمیز میکند! تو گویی که ما یک داستان خیالی را میخوانیم، ولی تأثیر تواضع از این هم بیشتر است. آیا به حرف من شک داری؟ آزمایش کن تا شکت به یقین تبدیل شود.
من فقط یک فرد از مسلمانانم
یکی از نمونههای شگفت آور تواضع، سیدنا علی بن ابیطالب (رض) است. سیدنا علی (رض) بعد از وفات سیدتنا فاطمه ـ رضی الله عنها ـ با زنی دیگر ازدواج نمود. او با پسرش از این زن که محمد بن حنفیه نام داشت مینشست. روزی محمد به پدرش گفت: پدر جان! بهترین شخص بعد از رسول الله کیست؟
سیدنا علی (رض) فرمود: ابوبکر صدیق.
او پرسید: بعد از او چه کسی است؟
فرمود: عمر بن بن خطاب.
محمد گوید: ترسیدم که اگر بپرسم سپس چه کسی به من بگوید: عثمان. بنابراین به او گفتم: بعد از او تو هستی.
او فرمود: پسرم! من فقط شخصی از مسلمانانم.
میشنوم که میگویی: باید چنین میگفت. همهی ما چنین میکنیم. وقتی کسی مرا مدح کند خیلی طبیعی است که چنین جوابی بدهم، ولی من میگویم: تواضع قلب با تواضع زبان فرق دارد.
آیا با من موافق نیستی؟!
تو از من بهتری و مادرت از مادرم بهتر است!
باری میانهی محمد بن حنفیه و حسین بن علی ـ رضی الله عنهما ـ (که از طرف پدرشان سیدنا علی (رض) با هم برادرند) به هم خورد، وقتی نزاع و درگیری به طول انجامید محمد بن حنفیه نامهای به سیدنا حسین (رض) نوشت و به او گفت: برادرم! درگیری ما به طول انجامید و تو از من بهتری و مادرت از مادر من بهتر است و رسول الله e میفرماید: «خیرهم من یبدأ باسلام» (بهترینشان [از میان طرفین نزاع] کسی است که اول سلام و آشتی کند) و من میترسم که قبل از تو سلام و آشتی کنم و از تو بهتر باشم. پس تو را به خدا اول تو سلام بگو.
یعنی چه؟! به خدا قسم که این سخن را کسی غیر از فرد متواضع نمیتواند بگوید.
تو را به خدا بکوش و سعی کن تا متواضع و فروتن شوی و پایداری کن. چون کسی که دنبال خیر و نیکی برود آن را به دست میآورد. پس تواضع را در تمام زندگیت پیشه ساز.
دلهای متواضع
این الگو تقدیم به تو. هنگام خواندن این داستان شعارت را این آیه قرار بده:
«وَ فِی ذلکَ فَلیَتَنافَس المُتَنافِسونَ» (مطففین/26).
(مسابقه دهندگان باید برای به دست آوردن این با همدیگر مسابقه بدهند و بر یکدیگر پیشی بگیرند).
روزی زید بن ثابت (رض) سوار شترش میشد که عبدالله بن عباس ـ رضی الله عنهما ـ آمد و مهار شتر را گرفت و گفت: به ما دستور داده شده که با علما و دانشمندانمان چنین رفتاری داشته باشیم. زید (رض) به سرعت از شتر فرود آمد و دست ابن عباس را بوسید و گفت: به ما دستور داده شده که با خاندان پیامبرمان چنین رفتاری داشته باشیم.
زید بن ثابت که قرآن را جمع نمود. عبدالله بن عباس که حبر و دانشمند امت است! آن دو به شیوههای مختلف تواضع میکنند، ولی تو هنوز ...!
برخیز و این الگو را محکم بچسب و یاد بگیر که چگونه تواضع کنی.
کسی که خودش را بشناسد برای خدا تواضع میکند
امام شافعی میگوید: «آب زمزم را به خاطر علم و دانش نوشیدیم که به علم و دانش رسیدیم و اگر آن را بهخاطر تقوا مینوشیدیم برایمان بهتر بود».
آیا میدانی که چه کسی این سخن را میگوید؟ امام شافعی. یا الله! شافعی چنین میگوید پس ما چه بگوییم!؟
بله، کسی که خودش را بشناسد برای خدا تواضع میکند.
آیا وقت آن نرسیده است که خود را بشناسی؟!
اگر میخواهی تواضع و فروتنی امام شافعی را ببینی گوش کن چه میگوید:
دوستـدار صالحانم گـر چـه از آنـان نیـم
چون شفاعت دارم از آن ها امید و انتظـار
با گنه کـاران نــدارم هیچ حب و دوستی
گر چه کالای من و آنها خطای بیشمار
تعجب نکن، او خود را شناخت. آیا وقت آن نرسیده است که خودت را بشناسی؟
قیمتت را بالا نبر
هنوز با تواضع امام شافعی به سر میبریم. او میگوید: قیمتت را بالا نبر، چون تو را به قیمت واقعیت باز میگردانند، آیا ندیدی کسی که سرش را برای سقف خم میکند او را در زیر سایهاش جای میدهد و در پناهش میگیرد و کسی که سرش را بالا میگیرد آن را زخمی میکند.
چه سخنان رسا و بلیغی که در عقل تأثیر میگذارد، جان را میشکافد و در دل جای میگیرد. پس خوشا به حالت، تو از این به بعد با دلت مطالعه میکنی؟!
نظرات