موضوع تغییر از دیدگاه سید قطب محل مجادله و مباحثه طولانی مدت بوده و ادامه دارد، این مسئله اثر ژرفی داشته و به صورت وسیع گسترده شده و جوانب متنوعی دارد، برخی آن را به تغییر خشن تعبیر نموده و باور دارند که تمام حرکتهای خشونتطلب، تکفیریها و انفجارات زیر چتر سید قطب، اندیشه و ادبیات ماندگارش رشد نموده است، و دیگران طوری دیگری تعبیر نمودهاند، باید پرسید که حقیقت تغییر از دیدگاه سید قطب چیست؟ این تغییر در کجای پروژهی فکری او قرار دارد؟ درین نوشته به این پرسشها پاسخ خواهیم داد.
ویژگیهای تغییر از دیدگاه سید قطب:
زمانی میتوانیم حقیقت اندیشهی تغییری سید قطب را درک نماییم که اساسات و ویژگیهای تغییر و کیفیت آن را از نگاه سید بدانیم، یعنی اندیشهی تغییر را در روشنایی ویژگیهای تغییر در نظر او بخوانیم، در آن صورت میتوانیم در مورد آن حکم صادر نموده و با تلاش فراوان مفهوم گفتههای او را درک نماییم، اینک به بیان ویژگیهای تغییر از نگاه سید قطب میپردازیم:
ویژگی اول ـ تغییر ربانی:
تغییر از دیدگاه سید قطب از برنامههای بشری و قوانین وضعی بهرهجویی نمیکند، و بلکه از شریعتی استمداد میجوید که آن را پروردگار مردم وضع و تدوین نموده است؛ چون اندیشه، درک، زمان، مکان، حال و آیندهی انسان ناقص و ناتوان است، و گذشته، حاضر و آینده را تنها ذات آگاه و ریزبین الهی به صورت دقیق و سنجیده شده میداند.
سید میگوید: «وقتی انسان با این ظروف و شرایط خود به فکر ایجاد تصور اعتقادی برای خودش شود، و یا بخواهد منهجی را برای زندگی واقعی خویش تدوین نماید، اندیشهی او محکوم به این ویژگی ناقص انسانی اوست، و لذا اندیشهی او جزئی بوده و اگر به یک زمان شایسته باشد به زمان دیگر شایستگی ندارد، و اگر برای یک مکان مناسب باشد به جای دیگر نیست، و اگر به یک حالب خوب باشد به حالت دیگر نیست، و اگر در یک سطح برازنده باشد به سطح دیگر برازنده نمیباشد؛ و از طرف دیگر یک مسئله را هم نمیتواند با رعایت تمام زوایا، جوانب، شرایط، دگرگونیها، اساسات و اسباب آن، مورد موشکافی قرار دهد، چون همهی این مسایل از زمان و مکان، اسباب و علتها، استمداد میجوید و انسان توان درک آنها را ندارد، و علاوه بر آن، عوامل ضعف و هوا بر اندیشهی انسانی عارض میگردد و این دو، ویژگیهای اصیل انسانیاند.
و هم چنان امکان ندارد که اندیشهی بشری و منهج ساختهی بشریت از صفت شمولیت و فراگیری برخوردار گردد، و بلکه اندیشهی انسانی جزئی و محدود به زمان است، و به خاطر جزئی بودنش ناقص بوده و به خاطر محدودیت به زمان، به اضطراب و پریشانی دچار میگردد، تمام افکاری را که بشریت به صورت مستقل ساخته و مناهجی که بشر به تنهایی تدوین نموده است، همیشه به تناقض و دوام مجادله روبرو میباشند» (ویژگیهای تصور اسلامی، 102).
ویژگی دوم ـ تغییری که بشر انجام میدهد:
ربانی بودن به این معنا نیست که بشر هیچ دخالتی به آن ندارد، و بلکه این تغییر با تلاش، عمل و قربانی بشر متحقق میگردد، و درین تغییر منظومهای تمام سنتهای الهی دخیلاند، سنتهایی که الله متعال آنها را در هستی و زندگی آفریده و نتایج آن را به تلاش و فداکاری بشریت واگزار نموده است، و لذا تلاش بشری به حیث مقدمات، و قوانین به منزلهی نتایج و دستاورها به شمار میرود.
در ابتدای کتاب «هذا الدین» میگوید: «این دین برنامهی الهی برای زندگی بشری است، با تلاش بشر در حدود توان بشری شان در زندگی انسانیت تحقق مییابد؛ و نیز در حدود واقعیت مادی شان که در آن به سر میبرند و برای رسیدن به پایان راه در حدود توان بشری شان حرکت نموده و به هر اندازه که از نیروی بشری خویش استفاده نمایند، بهتر و بیشتر از زندگی بهره میگیرند.
خصوصیت اساسی این دین: یک لحظه، و در هیچ پلان و هیچ گامش، از سرشت انسانی و حدود توانایی و واقعیت زندگی مادی آن غفلت نمیورزد، و درین زمینه به جایگاهی دست یافته که هیچ منهج و نظام ساختهای بشری به آن نمیرسد، لذا با انسان به آسانی، راحتی، آرامش و اعتدال برخورد مینماید. اما بزرگترین اشتباه از جای ناشی میشود که طبیعت این دین درک نشده و یا به فراموشی سپرده میشود و از دین انتظار امور خارق العادهای را دارند که بدون توجه به اسباب به وقوع بپیوندد، مسایل خارق العادهای که سرشت انسانی را باطل نموده و به تواناییهای محدود و واقعیت مادی و محیطی او اعتنای ننماید».
و نیز میگوید: «دین اسلام به انسان بی نهایت احترام و اکرام نموده که تنفیذ و اجرای تقدیر الهی را از طریق حرکت و عمل او واگذار نموده و دگرگونی تقدیری در زندگی مردم را به مبنای تغییر واقعی در قلبها، نیتها، رفتارها، اعمال و اوضاع و شرایطی قرار داده که انسانها برای خویش انتخاب مینمایند» (في ظلال القرآن: 5/ 28).
ویژگی سوم ـ تغییر عمیق:
مراد از تغییر عمیق تغییری که عقیده و شریعت اسلامی ایجاد میکند، تغییری که تأثیر عمیق و ژرفی دارد و تأثیر سطحی و ظاهری نیست، و بلکه در اعماق نفوذ نموده و به آفاق میرسد، و با قوت و متانت اهداف خویش را متحقق میسازد که هیچ منهج و قانون دیگری چنین توانایی را ندارد.
سید قطب تأثیر رسالت را واضح ساخته و میگوید: «کسی که تاریخ زمان نزول وحی و رسالت محمدی را بررسی کند، این تغییر عمیقی را که اسلام در نفس و وجدان عرب ایجاد کرده، به خوبی درک میتواند، مسلمانان را طوری حرکت و تکان داد که تمام رسوبات جاهلیت از وجود شان افتاد، مسلمانانی که از گودال جاهلیت آزاد شده و به قلهی بلند انسانیت صعود نموده بودند، احساس مینمودند که دوباره تولد شده و زندگی جدیدی را آغاز نمودهاند، و نیز سهمگینی انتقال، بزرگی تکان، ارزش ترقی و بزرگواری نعمت را به صورت عمیق و ژرف احساس کردند. و تمام هم و غم شان این بود که خود را مطابق این منهج ربانی عیار سازند که برکات آن را لمس نمودند، و از مخالفت به آن همدیگر را بیم میدادند، و احساس حرج نمودن و بیمناک بودن از تمام آن چه در جاهلیت دریافته بودند، ثمرهای این احساس عمیق و دستاورد این تکان دهشت افگن بود» (فی الظلال: 3/ 199).
ویژگی چهارم ـ تغییر بنیادین:
تغییر از دیدگاه سید قطب، تغییر از ریشه و بنیاد و منابع است، نه تغییر تعدیل شده و فراگرفته شده از نظامهای دیگر، که اصل و باور و یا اصول تشریعی و منهجی را از آن بگیرد، و بلکه تغییر از نگاه او بر جوشیده از اصول و ریشههاست، و در بین راه از منهج دیگری چیزی را فرا نمیگیرد، تا این که تغییر شفاف و پاک بوده و اثر خود را بر جای گذاشته و عمل مطلوب را انجام دهد.
سید در کتاب «نشانههای راه» میگوید: اسلام نمیپذیرد که راه حل ها را همراه جاهلیت نصف کنیم، نه از لحاظ تصور و نه از لحاظ اوضاع برآمده ازین تصور، یا اسلام و یا جاهلیت. لذا حالت دیگری وجود ندارد که نصف آن اسلام باشد و نصف دیگر آن جاهلیت، و اسلام را بپذیرد و به آن خشنود باشد، چون دیدگاه اسلام واضح است که حق یکی بوده و متعدد نمیباشد، و در مقابل حق، باطل قرار دارد. بین حق و باطل هیچ آمیختگی و یکجایی وجود ندارد، زیرا یا حکم الله است و یا حکم جاهلیت، یا شریعت الهی است و یا هوای نفس، و آیات قرآنی این مفهوم را متواتر و زیاد بیان نموده است».
و نیز میگوید: «زمان دگرگون شده و به حالتی برگشته که این دین نازل گردید، و بشریت به سوی جاهلیت کامل و شاملی در اصول، فروع، امور پنهانی و آشکار، سطوح و اعماق برگشتند، بشریت به تصورات اعتقادی ابتدایی خود برگشته، و حتا آنانی که پدران و پدربزرگان شان به این دین ایمان داشتند، و مسلمانان مخلصی به این دین بودند، از مسیر حق منحرف شدند، و صورت عقیده از تصور شان و مفهوم آن از اعماق وجود شان مسخ شده است؛ و اما دین به خاطری آمده تا چهرهی جهان را دگرگون نماید و جهان دیگری را بسازد که در سلطه و قدرت خدوند یکتا حاکم گردیده و سلطهی طاغوتیان زمان از بین برده شود» (في ظلال القرآن: 4/ 165).
این تصور تغییر بنیادین، هنری کسنجر را وادار نمود تا در کتاب «نظام جهانی» خود بگوید: «کتاب نشانههای راه، به منزله اعلان جنگ با نظام جهانی معاصر میباشد».
ویژگی پنجم ـ تغییر واقعی:
وقتی یکی از ویژگیهای تغییر در نزد سید قطب ربانی بودن است، به این معنا نیست که ایدهآل است و قابل تطبیق نمی باشد، و با واقعیت مناسبت ندارد، و بلکه عکس آن صحیح است و دلالت میکند که اسلام نظامی برای بشریت است و برای فرشتگان نمیباشد، و لذا منهج واقعی بوده و با واقعیت سازگار میباشد، و روحیه بشری را رعایت نموده و احساسات و عواطف و خواستههای بشری را مورد خطاب قرار میدهد و قوانین مطابق آن را تشریع مینماید.
سید در کتاب ویژگیهای تصور اسلامی میگوید: «تصور اسلامی همراه انسان تعامل دارد، همراه انسان واقعی که به این بشریت طوری که هستند، تمثیل یافته و حقیقت موجود شان مراعات شده است. همراه انسانی که ترکیب خاصی داشته و از کیان ویژهای برخوردار میباشد، انسانی که از گوشت، خون، اعصاب، عقل، نفس و روح تشکیل گردیده، انسانی که دارای کششها، ذوقها، رغبتها و ضرورتهای متفاوتی است، انسانی که غذا میخورد، در بازار راه میرود، زنده میشود و میمیرد، شروع میکند و به پایان میرساند، تأثیر میگذارد و تأثیر میپذیرد، دوست دارد و نفرت میورزد، امید دارد و میترسد، طمع میورزد و ناامید میشود، بلند میرود و پایین میآید، ایمان میآورد و کفر میورزد، راهیاب شده و گمراه میشود، زمین را آباد کرده و یا فاسد میسازد، و حرث و نسل را نابود میسازد، و ویژگیهای واقعی دیگر و صفات برازنده او».
چه کسی این تغییر را بر دوش میگیرد و به کدام مرجعیت؟
این عملیه تغییر و با این خصوصیتها به تنهایی در روی زمین به وقوع نمیپیوندد، و باید گروهی باشد که با تمکین و عمل باشند و در راه آن جهاد نمایند و این گروه را سید قطب به نام «پیشقراولان» یاد نموده و میگوید: «باید گروه پیشقراولی باشند که این عزم قطعی را داشته و در راه آن حرکت نمایند، و جاهلیت را که تمام اطراف زمین را فراگرفته به نیستی و نابودی بکشانند، و طوری در مسیرش ادامه دهد که از یک جهت از جامعه عزلت گزیند و از جانب دیگر به جامعه که با جاهلیت احاطه شده، پیوند داشته باشد.
باید این گروه پیشقراول عزم خویش را از نشانههای راه بگیرند، نشانههایی که توسط آن طبیعت نقش، حقیقت وظیفه و بزرگی هدف خویش را میشناسند، و نقطهی آغاز این سفر طولانی با شناخت موقف این جماعت در برابر جاهلیت ضرر رسانی که تمام روزی زمین را آلوده نموده است، میباشد، و باید بدانند که کجا با مردم یکجا شده و کجا از آنان جدا شوند؟ ویژگیهای این جماعت و ویژگیهای جاهلیت اطراف آن چیست؟ اهل جاهلیت را چگونه به زبان اسلام مخاطب قرار داده و به چیزی آنان را فراخواند؟ و بعد بدانند که همهی این امور را از کجا و چگونه فراگیردن؟ (نشانههای راه).
این فراگیری است که منهج را مشخص میسازد که از خلال آن حرکت نموده و دریافت میگردد، و این منهج قرآن کریم و سنت نبوی صلی الله علیه و سلم میباشد، «این نشانهها باید از مصدر اول این عقیده یعنی قرآن کریم و توجیهات اساسی آن دریافت گردد، و از تصوری که در نفوس گروه برگزیده ایجاد نموده، گروهی که الله متعال به وسیلهای آنان زمین را آبادان ساخته و خط سیر تاریخ را تا مدت زیاد دگرگون کرده بود» (نشانههای راه).
کسی که اندیشهی تغییری سید قطب را مورد تأمل و بررسی قرار دهد، در مییابد که او به دنبال تغییر شامل و کامل و بنیادینی است که از مرجعیت معصوم و وحی آسمانی استمداد جوید و این تغییر توسط جماعت پیشقراول ایجاد گردیده و با عمل و تمکین آنان به هدفش میرسد، نه این که به امور تصادفی، اوهام و آرزوها سپرده شود، و بلکه تلاش بشری احاطه شده به عنایت و اهتمام ربانی ضرورت است، این پروژهای است که امروزه امت اسلامی باید برای اقامهی آن تلاش نموده و عمل کنند، و ازین تحولات بزرگ و تغییرات جدایی آفرین درین برهه از زندگی بشری، بهترین و بیشترین بهره را بگیرند و انسانیت سرگردان را به شاهراه سعادت و خوشبختی برسانند.
نظرات