خداوند با قوانینی زندگی بر روی زمین را نظم می‌بخشد که بر همگان جاری است.  و در قرآن و سنت شریف به قوانینی که حاکم بر زندگی است سخن گفته شده است. به صورت کلی قوانین به دو دسته تقسیم می‌شوند: 

۱- قوانین مادی: این قانون حرکت ماده را در هستی نظم می‌بخشند. مانند گردش شب و روز، چهار فصل، حرکت ماه....

۲- قوانین اجتماعی: قوانینی هستند که زندگی آدمی را نظم بخشیده و سعادت و شقاوتشان از بکارگیری و یا عدم بکارگیری این قوانین حاصل می‌شود. و کسی که در قوانین اجتماعی نظر بیفکند متوجه می‌شود که یک تقسیم‌بندی دو طرفه شکل گرفته و شروع آن زمانی است که فرد خواهان آن باشد. این حالت هم چون معادلات ریاضی است که کامل شدن طرف اول سبب تحقق طرف بعدی می‌شود. از جمله قوانین اجتماعی، دگرگونی در نعمت‌ها و از دست دادن آن‌ها، ابقا و افزایش نعمت، قوانین رفاه و آسایش می باشد.

آنچه قصد داریم بدان بپردازیم در مورد یکی از قوانین اجتماعی می‌باشد. و بدنبال پاسخ به این سوال هستیم که قانون خداوند در تعامل با بندگانش چگونه می‌باشد؟ 

اولین قاعده در تعامل خدا با بندگانش این است که خداوند نحوه‌ی برخورد خود با انسان را بر اساس نحوه‌ی برخورد او با دیگران تنظیم می‌کند.

در قرآن می‌خوانیم: «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا  أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ  وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» [النور/22]

([به دلیل آنکه در دامن زدن به قضیه‌ی تهمت، نقش داشته‌اند] بخشش نکنند، و باید درگذرند و چشم‌پوشی کنند. آیا دوست ندارید [به پاس چشم‌پوشی از کسی که به شما بدی کرده است] خدا شما را بیامرزد؟ و خدا آمرزنده‌ی مهربان است.)

شرط تحقق عفو و بخشش خداوند در این  آیه منوط به بخشش انسان به نسبت دیگران می‌باشد. اگر بنده‌ای از خطا و اشتباه دیگران توانست بگذرد خداوند هم از خطاء و لغزش او می‌گذرد.

یا در آیاتی دیگر کسانی که برای بندگان خدا مکر و حیله می‌کنند تا آسیبی به آنان برسانند خداوند در مقابل با تدبیر خود با آن‌ها مقابله می‌کند آنجا که خداوند در مورد پیامبر ﷺ می‌فرماید: 

«وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ  وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ  وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» [اﻷنفال/30]

(و [به یاد آر] آنگاه که کافران درباره‌ی تو نیرنگ می‌ورزیدند [و نقشه می‌‎کشیدند] تا تو را به بند کشند یا تو را بکشند یا تو را [از مکه] بیرون کنند. و [آنان] نیرنگ می‌ورزیدند [و توطئه می‌کردند]، و خدا [در برابر نیرنگشان] تدبیر می‌کرد، و خدا بهترینِ تدبیرکنندگان است.)

در آین آیه در مقابل مکر مشرکین به نسبت پیامبر ﷺ خداوند هم دست به تدبیر می‌زند. 

یا در مورد پیامبر صالح علیه السلام می‌فرماید:

«وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ  فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ» [سورة النمل 50 - 51]

(و [آنان] سخت نیرنگ ورزیدند [و برای نابودی صالح و پیروانش نقشه‌ها چیدند] و ما هم براستی چاره‎اندیشی کردیم [و برای نجات او و پیروانش تدبیر اندیشیدیم، این] در حالی [بود] که آنان [این چاره‌اندیشیِ ما را] در نمی‌یافتند. پس بنگر که سرانجامِ نیرنگ‌ورزیِ آنان چه شد، [چنین شد] که ما آنان و قومشان را، همگی نابود ساختیم.)

در اشاراتی که در احادیث شریف وجود دارد، بدین قاعده و قانون اشاره رفته است مثلا خداوند رحمت و مغفرت خود را مشروط و منوط بر رحمت و نیک خواهی انسان نسبت به سایرین قرار داده است. 

قال رسول الله ﷺ: «من لا يرحمِ النّاس لا يرحمهُ اللهُ» (کسی که به مردم رحم نکند، خداوند به او رحم نمی‌کند.) [رواه البخاري (6013) ومسلم (2319)]

 قال رسول الله ﷺ: «لا يرحم الله من لا يرحم النَّاس» (خداوند به کسی که به مردم رحم نکند رحم نمی‌کند.) [رواه البخاري6941]

ودر حدیثی دیگر از پیامبر ﷺ به این قانون اشاره شده است: 

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ:

 ((مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ، وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ، وَاللَّهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ)) [رواه مسلم]

ترجمه: کسی‌که یکی از مشکلات برادر مسلمان‌اش را در دنیا دور نماید، الله (سبحانه وتعالی) یکی از سختی‌های روز قیامت را  از او دور می‌نماید، و هرکس بالای فقیر و بیچاره (از قبیل قرض‌دار و...) در دنیا آسان‌گیری نماید، الله (سبحانه وتعالی) در دنیا و آخرت بر او آسان می‌گیرد، و کسی‌که از مسلمانی عیبی را در دنیا بپوشاند، الله (سبحانه وتعالی) عیب‌های دنیا و آخرت او را می‌پوشاند و الله (سبحانه وتعالی) در کمک و یاری بنده است تا وقتی‌که بنده در کمک برادر مسلمان خود باشد.

آنچه در این حدیث بیان شده اشاره به قانون تعامل خداوند با بندگانش دارد.

در مقابل حل مشکل بنده‌ای از بندگان خداوند مشکل و سختی قیامت را از شخص دور می‌کند.

و در مقابل آسان‌گیری بر انسان مقروض، باعث آسان‌گیری خداوند در دنیا و آخرت بر فرد می‌شود.

و پوشاندن عیب و خطای دیگران باعث می شود خداوند در مقابل خطاهای انسان را بپوشاند.

و در نهایت قانون خداوند به صورت دائم و همیشگی بر این اصل بنا شده که تا زمانی که شخصی به دیگران کمک و یاری می‌کند خداوند در مقابل همیشه یاریگر او خواهد بود.

این قانون در مورد مفهوم دعا هم صدق می‌کند. که در حدیثی از پیامبر ﷺ وارد شده است. 

عن أبي الدرداء رضي الله عنه قال: قال رسول اللهِ ﷺ: (مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ يَدْعُو لأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ، إِلاَّ قَالَ الْمَلَكُ: وَلَكَ بِمِثْلٍ) [رواه مسلم] 

ترجمه: هیچ بنده مسلمانی در غیاب برادرش برای او دعا نمی‌کند مگر اینکه در مقابل فرشتگان می‌گوید: برای تو به مانند درخواستی که برای برادرت داشتی خداوند به مانند آن درخواست به تو عطا کند.

در حدیثی دیگر در باب اقاله در معامله پیامبر ﷺ می‌فرماید: 

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَقَالَ مُسْلِمًا، أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» [رواه ابن ماجه]

ترجمه: کسی که در معامله فسخ قرارداد شخص مسلمان را بپذیرد در مقابل خداوند از لغزش‌های او در روز قیامت در می‌گذرد.

اقاله در اصطلاح، فسخ عقد از طرف معامله‌کنندگان بعد از پشیمانی یکی از دو طرف معامله و درخواست فسخ از جانب او و قبول این درخواست از طرف دیگر می‌باشد. بنابراین اگر یکی از طرفین معامله – مثل مشتری – از معامله‌ای که کرده پشیمان شود و هیچ راهی برای فسخ عقد نداشته باشد از بایع درخواست می‌کند که معامله فسخ شود و او نیز قبول کند و بیع را فسخ کند معامله فسخ می‌شود که به این کار اقاله می‌گویند و به درخواست مشتری استقاله گفته می‌شود.

و همچنین  این قانون را در این حدیث از پیامبر ﷺ می‌توان یافت.

عن أبي بَرْزة الأسلميّ رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلّى الله عليه وسلّم: (يَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ، وَلَمْ يَدْخُلِ الْإِيمَانُ قَلْبَهُ: لَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِينَ، وَلَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ، فَإِنَّهُ مَنِ اتَّبَعَ عَوْرَاتِهِمْ يَتَّبِع اللَّهُ عَوْرَتَهُ، وَمَنْ يَتَّبِعِ اللَّهُ عَوْرَتَهُ يَفْضَحْهُ فِي بَيْتِهِ) [رواه أحمد وأبو داود وابن حبّان، وصحّحه ابن حبّان والألباني]

ترجمه: ای کسانی که به زبان اسلام آورده‌اید و ایمان در دل‌های شما خالص و بی‌شائبه نشده است! غیبت مسلمانان نکنید، و اسرار آن‌ها را دنبال نکنید. همانا کسی که عیب‌های مردم را بجوید، خداوند عیب‌های او را دنبال می‌کند، و هر کس خدا دنبال اسرار و عیوبش باشد، او را در خانه خودش رسوا می‌کند.

اما قاعده و فرمول دوم در تعامل خدا با بندگانش بر اساس ظن و گمان بنده در مورد خدا می‌باشد که در حدیثی قدسی از پیامبر ﷺ بدان اشاره شده است.

أبي هريرة - رضي الله عنه - قال : قال النبي ﷺ: يقول الله تعالى: ( أنا عند ظن عبدي بي، وأنا معه إذا ذكرني، فإن ذكرني في نفسه ذكرته في نفسي، وإن ذكرني في ملإ ذكرته في ملإ خير منهم، وإن تقرب إلي بشبر تقربت إليه ذراعا، وإن تقرب إلي ذراعا تقربت إليه باعا، وإن أتاني يمشي أتيته هرولة ) [رواه البخاري ومسلم]

از ابوهریره روایت است که فرمود: پیامبر اسلام ﷺ از زبان خداوند متعال می‌فرماید: من همانم که بنده‌ام درباره‌ام می‌پندارد؛ من با او هستم هر‌گاه مرا یاد کند، اگر مرا در دلش یاد کند من هم او را نزد خودم یاد می‌کنم و اگر مرا در جمعی یاد کند من هم او را در جمعی بهتر از آن یاد خواهم کرد. اگر یک ذراع به من نزدیک شود من به اندازه‌ی یک باغ [فاصله‌ی دو دست باز] به او نزدیک می‌شوم، اگر قدم‌زنان به سویم بیاید من دوان به سویش می‌روم. [بخاری و مسلم]. 

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَعَلا يَقُولُ: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي، إِنْ ظَنَّ خَيْرًا فَلَهُ، وَإِنْ ظَنَّ شَرًّا فَلَهُ» [رواه مسلم] 

خداوند در حدیثی قدسی می‌فرماید: من همانم که بنده‌ام درباره‌ام می‌پندارد؛ اگر مرا نیکو پندارد پس مرا نیکو خواهد یافت و اگر نسبت به من بدگمان باشد پس عواقبتش متوجه اوست.

هم‌چنین در حدیث آمده است که پیامبر اسلام ﷺ فرموده است: هر کس باید بکوشد در حالی بمیرد که نسبت به خداوند حسن ظن دارد. [مسلم از جابر رضی‌الله عنه]

بنده‌ی مؤمنی که نسبت به خداوند حسن ظن دارد ممکن نیست هیچ وقت یأس و نومیدی در او کارگر باشد. شکست در فرهنگ او معنا ندارد و او همواره به پروردگارش اعتماد دارد و نسبت به خود و به پروردگارش حسن ظن دارد.

حسن ظن یعنی اینکه نا امید شدن از هر کس بجز خدا، یعنی اینکه فقط امید شخص به خدا باشد. 

این احادیث اشاره به این اصل و قانون خداوند دارند که آنگونه که در مورد خدا می‌اندیشیم، همان گونه خدا با بندگانش تعامل می‌کند.

پس ببینیم ظن و گمان ما در مورد خداوند چگونه است تا آنگونه خدا با ما تعامل ‌کند. 

«فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ» [الصافات/87]

(پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟)

 ابن مَسعُود رضی الله عنه:  در تفسیر این آیه می‌گوید: «قسماً بالله ما ظنَّ أحدٌ باللهِ ظناً إلّا أعطَاه ما يظنُّ»

ترجمه: قسم به خدا هیچ کسی به خدا پندار و گمانی ندارد، مگر اینکه خدا بر اساس همان پندار و گمان به او می‌دهد.

لذا در هنگام دعا، اگر ظن و پندار بر این باشد که خداوند دعای بنده را قبول می‌کند همانگونه خواهد شد و بر عکس هم صادق است. اگر ظن و گمان بر این باشد که خدا دعای شخص را نمی‌پذیرد آنگونه می‌شود.

در هنگام خطاء و اشتباه اگر پندار بنده بر این باشد که خداوند توبه و استغفار شخص را می‌پذیرد، خداوند هم آنگونه تعامل می‌کند. 

اگر گمان بنده بر این باشد که خداوند رزاق می‌باشد و روزی که برای او مقدر شده به او می‌رسد. خداوند هم کفالت رزق او می‌کند. و به او روزی می‌دهد.

اگر ظن و گمان بنده بر این باشد که خداوند مشکلات او را حل می‌کند و او را در هنگام سختی و مشکلات رها نمی‌کند. خداوند هم همانگونه عمل خواهد کرد.

 

بعضی از عواقب سوء ظن به خدا 

الف: سوء ظن به خدا از بزرگترین گناهان است.

ابن قیم می‌گوید: بزرگ‌ترین گناه در نزد خدا سوء ظن به نسبت خداست. چرا که آن‌کسی که به خدا سوء ظن داشته باشد در حقیقت به کمال خداوند بد بین می‌باشد. و گمانی برده که با اسماء و صفات او در تناقض می‌باشد. و بدین خاطر خداوند به کسانی که ظن و گمان بد داشته، وعیدی داده که به کسی غیر از آن‌ها نداده است. می‌فرماید: 

 «وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ  عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ  وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ  وَسَاءَتْ مَصِيرًا» [الفتح/6]

(و تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می‌برند، عذاب کند. پیشامدِ ناگوارِ [روزگار] بر آنان باد! و خدا بر آنان خشم گرفته و لعنتشان کرده و برایشان جهنّم را آماده ساخته است و [آن] بد بازگشتگاهی است.)

ب: سوء ظن به خدا از جمله صفات کافرین، منافقین، و مشرکین می‌باشد.

قال تعالى: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ» [ص/27]

 (آسمان و زمین و آنچه را که بینِ آن دو است، به باطل نیافریده‌ایم. این گمان کسانی است که کفر ورزیده‌اند پس وای بر کافران از آتش دوزخ!)

 وقال تعالى: «وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ» [الفتح/6]

(و تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می‌برند، عذاب کند. پیشامدِ ناگوارِ [روزگار] بر آنان باد!)

ج: سوء ظن سبب نابوی و هلاکت می‌شود.

قال تعالى: «وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِمَّا تَعْمَلُونَ وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ» [فصلت/22، 23]

(و [شما] پنهان نمی‌شدید از [بیمِ آنکه] گوش‌هایتان و چشم‌هایتان و پوست‌هایتان ضدِّ شما گواهی دهند، بلکه می‌پنداشتید که خدا بسیاری از چیزهایی را که انجام می‌دهید، نمی‌داند. و این گمان شماست که به پروردگارتان برده‌اید که شما را نابود کرد، پس از زیانکاران شدید.)

پیام این آیه این است که آنچه سبب نابودی و هلاکت آن‌ها شد این بوده که گمان می‌کردند خداوند از خیلی کارهایی که انجام می‌دهند، آگاهی ندارد. و انکارشان به نسبت صفت علم خداوند و سوء ظنشان نسبت به خدا سبب نابودی آن‌ها شد.