ترس از خدا و بازداشتن نفس از هوی؛ وسیلهی تزكیه
در حقیقت تزكیه، تربیت، تعالی و اصلاح نفس، راه ورود به همه نیكیها و موفقیتها است و در عین حال هدفی است که دستیابی به آن، بسیار مهم و با ارزش است. البته این امر نیازمند صداقتِ عزم و تلاشِ خستگیناپذیر و همت والا بوده و همچنین نیازمند به دستآوردن وسایل گوناگون و تلاش طولانی و مجاهدتی بیپایان به امید رسیدن به رضایت خداوند و برخورداری از «نفس مطمئنه» میباشد. ترس از خدا و بازداشتن نفس از هوی و هوس وسیلهیی است برای تزكیهی نفس، كه دراینجا آنرا بیشتر توضیح خواهیم داد.
منظور از ترس از خدا
خداوند میفرماید:
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٤٠﴾ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى[1]
«و اما كسیكه از ایستادن در حضور پروردگارش بترسد و نفس را از هوی و هوس بازدارد. در حقیقت بهشت جایگاه [او] است.
امام قرطبی قول مجاهد را به عنوان توضیحی بر این آیه آورده است كه میفرماید: «یعنی ترس انسان از خدا در دنیا، هنگام فراهم شدن بستر گناه و دست كشیدن از آن»؛ یعنی نفس خود را از ارتكاب گناه و معصیت باز دارد.
ابن مسعود(رضی الله عنه) دربارهی زمانیكه بعد از خودش میآید، به خدا پناه میبرد؛ زمانی كه خواهشهای نفس دارای تسلط و تاخت و تاز خواهند بود و میفرمود: «شما در زمانی هستید كه حق بر هوی و هوس حاكمیت میكند، ولی زمانی خواهد آمد كه هوی و آرزو بر حق حكم میراند؛ لذا برای دوری جستن از آن زمان به خدا پناه میبریم.»[2]
ترس از خدا، اصل و اساس سركوب و منع هوی و هوس میباشد كه انسان را برای ارتكاب گناه همراهی میكند و هرگز انسان نمیتواند نفس خود را بدون داشتن ترس از خدا کنترل نماید.
اهمیت ترس از خدا
فرد مسلمان همیشه در اعمال و كردار و گفتار خود از خدا میترسد و ایمان راسخ دارد كه هر آنچه را آشكار یا پنهان میدارد، خداوند از آن باخبر است؛ به همین خاطر تلاش میكند كه اعمالاش طبق دستورات خداوند باشد؛ هر آنچه را كه خوب و مورد پسند خدا باشد آن را انجام میدهد و هر آنچه را كه بد و مورد خشم خدا باشد، از آن دوری میجوید.
در قرآن كریم آیات زیادی راجع به این موضوع آمده است:
إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاء[٣]
«بیگمان هیچ چیزی [نه] در زمین و نه در آسمان بر خدا پنهان نمیماند.
همانطور كه هیچكردار و گفتاری، چه در شب و چه در روز، از او پوشیده نیست، خداوند میفرماید:
سَوَاءٌ مِّنكُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ [٤]
«[برای خدا] یكسان است كسی از شما كه سخن [خویش] را پنهان دارد و كسی كه آن را فاش گرداند و [نیز] كسی كه به شب خود را پنهان میكند و آن كس كه به روز پیداست.
همهی آنان ثبت و ضبط خواهند شد، خداوند میفرماید:
للهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ ۖ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [5]، «و آنچه در آسمانها و زمین است تنها از آن خداست. اگر آنچه را كه در دلهایتان [از كارهای نكوهیده و اخلاق ناپسند مانند كبر و حسد و كفران نعمت و كتمان شهادت و...] دارید آشكار سازید یا پنهان بدارید، خدا شما را به [خاطر] آن محاسبه میكند، پس هر كس را كه بخواهد [و شایستگی داشته باشد] میآمرزد و هر كه را بخواهد عذاب میكند و خدا بر هر چیزی تواناست.
يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ[6]، «[خدا] خیانت چشمها و آنچه را دلها پنهان میدارند، میداند.
أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ [7]، «آیا نمیداند كه همانا خدا [او را] میبیند؟
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ [8]، «و هرجا كه باشید او با شماست و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست.
وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ ۖ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿١٣﴾ أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ [9]، «و سخنان خویش را چه پنهان دارید و چه آشكار نمایید، او [خدا] به راز سینهها آگاه است. آیا آن كه آفریده است، نمیداند در حالی كه او لطیف و آگاه است.
يُنَبَّأُ الْإِنسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ ﴿١٣﴾ بَلِ الْإِنسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ﴿١٤﴾ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ ﴿١٥﴾[10]، «در آن روز انسان را از آنچه پیش فرستاده [از خیر و شر] و آنچه به جای گذاشته [از خیر و شر و انجام نداده] آگاه میشود. بلكه انسان نسبت به [عملكرد] خویش بصیرت دارد. و اگر چه پوزشهایش را در میان آورد.
وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ [11]، «و بدانید كه بیگمان خدا آنچه را در دل دارید، میداند، پس، از [نافرمانی از فرامین] او برحذر باشید.»
أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ[12]، «آیا خدایی كه مراقب دستاورد هر كسی است [مانند كسی است كه از همه جا بیخبر است].»
این آیات، بیانگر این هستند كه كسانی كه خدا را پروردگار خویش میدانند و یقین دارندكه او بر همه چیزآگاه است، از طریق وجدان آگاه و بیدار خود، نفسشان را تحت مراقبت قرار میدهند و هر كاری را كه میخواهند انجام دهند، نخست آن را با محك احكام و قواعد قرآن و سنت میسنجند و هرگاه قلب و درونشان به مشروع بودن آن اطمینان پیدا كرد، شروع به انجام آن خواهند كرد و هدفشان نیز كسب رضایت خداوند است و همیشه این فرمودهی خداوند را به یاد میآورند كه میفرماید:
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ [13]، «بگو: به راستی نماز و [سایر] عباداتام و زندگی و مرگ من، تنها برای خداست كه پروردگار جهانیان است.
مسلمانی كه قلباش با خدا مرتبط است و با تمام وجود از خدا میترسد، قادر به حاكمیت بر نفس «اماره بالسوء» است و میتواند بر آن چیره شود؛ لذا خود از خویشتن مراقبت میكند و هر كاری را كه انجام میدهد خدا را مدنظر دارد، خداوند میفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ [14]، «كسانیكه در نهان، از پروردگار خود میترسند، آمرزش و پاداش بزرگ و فراوانی دارند.
مسلمان اعتقاد دارد كه حتماً در روز آخرت خداوند او را به خاطر كردارش مورد محاسبه قرار خواهد داد. این باور برای او بهتر است و او را از وقوع یا نزدیک شدن به منهیات باز میدارد.
سید قطبـ رَحِمَهُاللهُـ میفرماید: «كسی كه از ایستادن در حضور پروردگارش برای محاسبهی اعمال، میترسد، هرگز اقدام بهكار بد نخواهد كرد؛ هرگاه بنا به حكم ضعف بشری اقدام به چنان كاری كرد، حتماً ترس از خدای بزرگ او را وادار به ندامت و استغفار و توبه مینماید، پس او در زمرهی «توبهكنندگان» قرار میگیرد.»[15]
بازداشتن نفس از تبعیت از هوی و هوس در چارچوب اطاعت از خداوند، نقش محوری را ایفا میكند؛ زیرا هوی و هوس قویترین عامل برای هر گناه و طغیانی است و اساس آشوب و فتنه میباشد و خیلیكم اتفاق میافتد كه گناه و طغیانی از جانب هوی و هوس صورت نگیرد. به آسانی میتوان جهل و نادانی را چارهاندیشی كرد، ولی هوی و هوس با وجود داشتن علم و شناخت، آفتی نفسی است كه برای درمان آن نیازمند تلاشی سخت و جهادی طولانی و خستگیناپذیر است.
ترس از خدا دیواری آهنین است در برابر هجومهای مخرّب هوی و هوس؛ و به ندرت اتفاق میافتد كه چیزی غیر از این دیوار، توانایی استقامت در برابر فشارهای هوی را داشته باشد.[16]
هوی و هوس عقل را از سر میپراند و آن را به بند میكشد. بنابراین انسان برای نابود كردن هوی، نیازمند قدرتی بزرگ است كه مبتنی بر ترس از خدا و بیم رسوایی روز قیامت و بدبختی در دنیا و آخرت است و صحابه و تابعین هم نفس خود را بر اساس ترس از خدا و امید به او تربیت میكردند. رسول خدا با وجود آن همه تأییدات الهی، باز هم میفرمود: «أنَا أخَوِّفُكُمْ لِلّهِ» «من از همهی شما بیشتر از خدا میترسم.» کسی که از خدا میترسد از خشم و عذاب خدا بیم دارد و از وقوع در محارم خداوند (آنچه حرام کرده است) به شدت پرهیز میکند.
كسی كه از خدا میترسد، از همه مردم، پاكدلتر و نفس او تزکیهیافتهتر میباشد و چشمان او به خاطر ترس از خدا، اشک میریزد و سخاوتمندترین افراد در میان مردم است. رسولخدا(صلّی الله علیه وسلّم) راست فرموده است:
«عَینَانِ لَاتُصِیبُهُمَا النَّارُ: عَینٌ بَكَتْ مِنْ خَشْیةِ اللهِ وَ عَینٌ بَاتَتْ تَحْرُسُ فِی سَبِیلِ اللهِ»[17]، «دوتا چشم به آتش دوزخ دچار نمیشوند، چشمیکه از ترس خدا اشک میریزد و چشمیکه بیدار است و بهخاطر خدا نگهبانی میدهد.»
نمونههایی از محافظت نفس در زندگی صحابه و صالحان
داستان چوپان و عمر(رضی الله عنه)
عبدالله بن دینار میگوید: ما همراه عمر(رضی الله عنه) به سوی مكه حركت كردیم و در میانهی راه برای استراحت توقف كردیم، چوپانی از كوه به سوی ما پایین آمد و عمر(رضی الله عنه) به او گفت: ای چوپان! یك گوسفند از این گله به من بفروش، چوپان گفت: من برده هستم، عمر(رضی الله عنه) گفت: به اربابت بگو: گرگ آن را خورده است، آن برده گفت: پس به خدا چه بگویم؟ عمر(رضی الله عنه) [با شنیدن این سخنان] گریست و پیش ارباب آن عبد رفت و او را خرید و سپس وی را آزاد كرد و گفت: این كلمه تو را در دنیا آزاد كرد و امیدوارم در قیامت نیز تو را آزادكند.
این داستان حاوی معانی بسیاری است، از جمله اینكه مسلمانیكه طبق برنامه خدا تربیت شود، هرگز از مردم نمیترسد و دنیا او را بهسوی خود جذب نخواهد كرد و نمیتواند او را فریب دهد؛ زیرا آنچه نزد خداست بهتر و ماندگارتر است. آری! آنان در مدرسهی اسلام تربیت شده بودند و به همین خاطر بود كه از خدا میترسیدند و هرگز از حاكمان هراسی به دل نداشتند.
شیرفروش و عمر(رضی الله عنه)
اسلم میگوید: من با عمر(رضی الله عنه) بودم و ایشان احوال و اوضاع شهروندان مدینه را جستجو میكرد ... در دل شب به دیوار خانهیی تكیه زده بود، ناگهان شنید که زنی به دخترش گفت: برو شیر را با آب قاطی كن، دختر به مادرش گفت: مگر تصمیم عمر(رضی الله عنه) را نشنیدهای؟ مادر گفت: چه تصمیمی دخترم؟ دختر گفت: منادی ندا داد که عمر دستور داده است كه شیر را با آب قاطی نكنید. مادر به دخترش گفت: ای دخترم! برو و شیر را با آب قاطی كن تو در جایی هستی كه عمر و منادی عمر تو را نمیبینند. دختر با لحن تندی به مادرش گفت: نه، مادر من هرگز این كار را نمیكنم، مگر خدای عمر غایب است؟ عمر(رضی الله عنه) این گفتگو را شنید و به اسلم گفت: آدرس این خانه و مكان را مشخص كن، عمر(رضی الله عنه) رفت و صبح گفت: ای اسلم، برو ببین آن مادر و دختركی بودند؟ آیا آن دختر همسر دارد؟ اسلم میگوید: به آن مكان رفتم و معلوم شد آن دختر مجرّد است و همسر ندارد و مادرش هم همینطور. خبر را برای عمر(رضی الله عنه) آورد. عمر(رضی الله عنه) فرزنداناش را جمع كرد و فرمود: كدامیك از شما نیازمند همسر است تا كسی را به عقد وی درآورم؟ اگر پدرتان توانایی ازدواج را میداشت، من پیش از همه به ازدواج با آن دختر میشتافتم. یكی از فرزنداناش به نام «عاصم» اعلام آمادگی كرد و عمر(رضی الله عنه) آن دختر را به عقد وی درآورد که عمربن عبدالعزیز نوهی دختری آنها می باشد.
داستان شیخ و غلام و پرنده
گویند یكی از اساتید شاگردی جوان داشت و او را مورد احترام و اكرام قرار میداد. یكی از یاراناش به وی گفت: چرا این شاگرد جوان را مورد احترام قرار میدهی؟ او جوان است و ما همه پیر! استاد دستور داد كه چند پرنده را بیاورند. آنگاه به هر کدام یك پرنده و یك چاقو داد و به آنان گفت: هر یك از شما آن پرنده را در جایی ذبح كند كه كسی او را نبیند. پیشتر به آن جوان هم یك چاقو و یك پرنده داده بود و همان سخن را نیز به وی گفته بود. هر یك از آنان با پرندهی ذبح شدهی خویش بازگشتند، ولی آن جوان با پرندهی زنده بازگشت. استاد به وی گفت: چرا آن را همانند یارانات ذبح نكردهای؟ گفت: مكانی را نیافتم كه كسی من را نبیند؛ زیرا خدا در همه جا حاضر و بر من آگاه است. مردم همه این احساس را مورد ستایش قرار دادند و گفتند: تو حق داری که او را مورد تکریم قرار دهی.
پاورقیها و ارجاعات:
[١]- نازعات/41–40.
[2]- قرطبي19/208.
[3]- آل عمران/5.
[4]- رعد/10.
[5]- بقره/284.
[6]- غافر/19.
[7]- علق/14.
[8]- حديد/4.
[9]- ملك/14- 13.
[10]- قيامه/15 – 13.
[11]- بقره/235.
[12]- رعد/33.
[13]- انعام/162.
[14]- ملک/12.
[15]- «وَالَّذِي يَخافُ مَقامَ رَبِّهِ لا يُقَدِمُ عَلَى مَعْصِيَةٍ، فَإذا أقْدَمَ عَلَيْهَا بِحُكْمِ ضَعْفِهِ البَشَرِيِّ قَادَهُ خَوْفُ هَذا الْمَقَامِ الْجَليلِ إلِى النَدَمِ والاِسْتِغْفَارِ وَ التَوْبَةِ. فَظَلَّ فِي دَائِرَةِ التَّوْبَةِ.»
[16]- في ظلال القرآن.
[١٧]- به روايت ابن عباس، آلبانی آن را صحیح میداند. ر.ک: الجامع الصغیر1/757.
نظرات