چكیده
مفهوم «تربیت» در تعالیم وحی و سنت نبوی، بر پرورش استعدادهای درونی انسان و فراهم ساختن زمینهی رشد استعدادهای آدمی دلالت میکند. به عبارت دیگر، در تربیت، عنایت و اهتمام به پیشبرد تمایلات فطری و استعدادهای متنوع متربی لحاظ شده؛ و تربیت نیز، در صورتی ثمربخش است که با عمل و کوشش متربی همراه باشد.
غالب متفكران در تبیین اهداف، به افقهاى دوردست وادى تربیت و عنوان هدفهاى غایى یا دراز مدت، اهمیت ویژهای میدهند و آنها را داراى اولویت میدانند و در مراتب بعدى به ارائهی هدفهاى میانى (میانمدت) و نیز هدفهاى مرحلهای (كوتاهمدت) میپردازند.
این نوشتار گامی است به سوی فراسوی تبیین معنا و مفهوم تربیت واهداف تربیت از منظر قرآن و سنت نبوی. و تلاشی جهت ارائهی تصویری جامع از تربیت اسلامی كه در این راستا از آیات و احادیث صحیح نبوی و نظرات حكمتآمیز علما و اندیشمندان این عرصه، بهرهگیری شده است.
کلیدواژهها: تربیت، اهداف، رشد و تعالی، تربیت قرآنی
مقدمه
سپاس خدای دو جهان را سزاست كه در كتاب با عظمت قرآن، شیوهی تربیت انسان را، به عرصهی بیان آورد و اصول هدایت، نیكی و اصلاح بشری را در احكام شرع مقدس اسلام آشكار كرد. سلام و درود بر آن سرور محبوب ـ حضرت محمدص ـ كسی كه خداوند متعال او را برای تربیت كل جامعهی انسانی برانگیخت و رسالتش بالاترین مراتب افتخار و عظمت و منتهای بزرگی و سروری را برای جامعهی بشری به ارمغان آورد. و سلام و درود بر یاران و یاوران پاك و وارستهاش، كسانی كه برای تمامی نسلهای بعد از خود الگوهای منحصر بفردی بودند كه شیوهی بنای امت اسلام و تربیت انسان را به بشریت آموختند. و سلام و درود بر كسانی كه طریق آنان را بر میگزینند و راه آنان را به نیكی دنبال میكنند، سلام و درودی مدام و پیوسته تا روز قیامت!
بدیهی است «تربیت» مفهوم وسیع و دامنهای گسترده دارد، بطوری که از دیدگاه مکاتب مختلف و فلاسفه و علمای اخلاق و ...، اهداف متعددی در مورد آن بیان شده، تا جایی که میتوان بیان داشت که: از نظر سنتی در میان اقوام مختلف و از نظر علمی و تجربی در عصر حاضر هدف از تربیت: پرورش استعدادهای درونی، ظهور و به فعلیت در آوردن آن استعدادها در جهت شکوفایی و رشد و به کمال رساندن آنها با بهرهگیری از زمینهها و امکانات مناسب میباشد.
همچنین «تربیت» مفهوم بیپایان و بیکرانهای است که تمامی شئون و ابعاد حیات انسانی را در بر میگیرد؛ تربیت نه در حصار زمان محدود میشود و نه در قلمرو مکان میگنجد. فراتر از محیط، وسیعتر از عالم و ژرفتر از رفتار بیرونی و نهان و سرشت آدمی است.
انسان نیز موجودى اجتماعى است و نمیتواند به سوى غایت تربیت، جز در میان جمع و بر اساس روابط صالح اجتماعى سیر كند. انسان چه در حال آسایش و راحتى و چه در بلا و سختى لازم است قدرتهاى مادى و معنوى خود را روى هم بریزد و كلیهی شئون زندگى خویش را در پرتو روابط اجتماعى سالم و تعاون و همكارى اجتماعى به سامان رساند.
تربیت را از حیث قلمرو و حوزهی كار نیز میتوان در دو معناى خاص و عام مورد توجه قرار داد در اولى، فرایندهاى ویژهای همچون انتقال اندیشه و ایجاد صفات معین در محدودهی سنى خاص مورد نظر است كه معمولاً در مراكز و محیطهاى آموزشى صورت میگیرد و غالباً به آن تربیت رسمى نیز اطلاق میشود.
تربیت عام، زمینهساز نگرشها و روشهاى تحول بخشى است كه در تمام مراحل زندگى جریان دارد و منشأ تأثیر آن خود فردیا عوامل خارج از وجود اوست و به لحاظ گستردگى دامنهی آن به تربیت غیر رسمى نیز منسوب است. با این ملاحظه تربیت انبیا و اولیاى الهى و جانشینان آنان در زمرهی تربیت عام قرار میگیرد. چنین تربیتى، از جنبهی پهنانگرى، مرزهاى زمان و مكان را در هم مینوردد و از جنبهی ژرفانگرى و به لحاظ همخوانى فطرى، بر مخاطبش تأثیر عمیقترى میگذارد.
معناشناسی واژهی تربیت
لازم است قبل از تعریف و تعیین این اهداف نگاهی مختصر به معنا و مفهوم امر تربیت پرداخته شود.
از گفتههای زبانشناسان و فرهنگ واژهها چنین برمیآید که «تربیت» مصدر باب «تفعیل» و دارای سه ریشه است:
۱- ربأ، یربؤ ( فعل مهموز)
۲- ربی، یربی (فعل ناقص)
۳- ربّ، یربّ ( فعل مضاعف) (شحات الخطیب، /۲۳)
تربیت چون از «ربا، یربو» باشد، رشد کردن و برآمدن و قد کشیدن و بالیدن را میرساند.
ابن منظور در«لسان العرب» میگوید: «رَبا الشیءُ یَرْبُو رُبُوّاً و رِباءً: زاد و نما.» یعنی چیزی رشد کرد و افزوده شد. (ابن منظور، ۱۴/ ۳۰۵)
ابن عربی با توجه به همین ریشه، گفته است:
«فَمَن یَکُ سائلاً عَنِّی فَإنّی بمکه منزلی و بها ربّیتُ»
«اگر کسی از من بپرسد (کیستی؟) خواهم گفت: اقامتگاه من مکه است و در همان جا قد کشیده و بالیدهام.» (رفیعی، ۳/۹۰)
بنابراین اگر تربیت برگرفته از «ربی، یربی» باشد، معنایش افزودن، پروراندن، برکشیدن، برآوردن، رویانیدن و تغذیهی کودک است.
تربیت از ریشه «ربّ، یربّ» در معانی زیرنیز آمده است: پروردن، سرپرستی و رهبری کردن، رساندن به فرجام، نیکو کردن، به تعالی و کمال رساندن، ارزنده ساختن، از افراط و تفریط درآوردن، به اعتدال بردن، استوار و متین کردن.
گویا با لحاظ همین ریشه و معنای تربیت بوده که در«اقرب الموارد» آورده است:
«رباه یربی تربیه: جعله یربو و غذاه و هذبه» «او را تربیت کرد؛ یعنی او را غذا داد و پیراستهاش کرد.» (الشرتونی، ۱/۳۸۶)
از میان معانی مذكور، بیشتر زبانشناسان تربیت را با عنایت به ریشه «ربّ، یربّ» تعریف کردهاند. مثلاً:
راغب اصفهانی بر آن است که: «الرَّبُّ فی الأصل: التربیة، و هو إنشاء الشیء حالاً فحالاً إلى حدّ التمام» (راغب اصفهانی، /۱۸۴)
«تربیت، دگرگون کردن گام به گام و پیوسته هر چیز است، تا آنگاه که به انجامی که آن را سزد برسد.» و بیضاوی، تربیت را «به کمال رساندن و ارزنده ساختن اندک اندک هر چیز» دانسته است. (بیضاوی، ۱/۱۰)
هرچند در نگاه برخی از اهل لغت، رب و تربیت از یک ریشه و معنای اصلی ربّ، همان «تربیت» است. (مودودی، /۳۴)
اما چه این سخن استوار و پذیرفته باشد و یا سخن پیشین مبنی بر اینکه واژه تربیت سه ریشهای است، در صورت اشتقاق تربیت از «ربی یربی» (ناقص بودن)، در تمامی ساختارهای لفظی به معنای برجسته و متورم شدن چیزی از درون و سپس افزوده شدن بر آن است.
نگارندهی «التحقیق فی کلمات القرآن» با توجه به همین معنای «تربیت» میگوید:
«أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو الإنتفاخ مع زیادة بمعنى أن ینتفخ شیء فی ذاته ثم یتحصّل له فضل و زیادة. وهذا المفهوم قد تشابه به على اللغویّین، ففسّروها بمعان لیست من الأصل، بل هی من آثاره و لوازمه و ما یقرب منه، کالزیادة المطلقة، والفضل، والنماء، والإنتفاخ، والطول، والعظم، والزکا، و النشأ، والعلا.»
«دیدگاه مطابق با حقیقت آن است که این ماده در اصل به معنای «انتفاخ ـ برجسته شدن ـ به همراه افزوده شدن» است، به این معنا که چیزی در ذات خود برجستگی و گشودگی یافته و سپس بر آن افزوده گردد. اما این مفهوم بر بسیاری از اهل لغت مشتبه شده و برای آن معانی را برشمردهاند که با اصل معنای این ماده سازگار نیست، بلکه آن معانی از آثار و لوازم معنای اصلی است، همچون مطلق زیاد شدن، زیاد شدن ـ از اندازه معمولـ، رشد و نمو، متورم شدن، افزایش در درازی، افزوده شدن در بزرگی، رشد کردن، نمو کردن و بالا آمدن.» (مصطفوی، ۴/ ۳۵)
سپس او بر اساس همین گفتهی خود، بین معنای ریشهی مهموز و مضاعف این واژه تفاوت قائل شده و معنای آن را زمانی که از مادهی مهموز باشد، به معنای خود افزودگی و زمانی که از ماده و ریشهی مضاعف باشد، به معنای«افزایش از بیرون» دانسته و گفته است:
«و بهذا یظهر الفرق بین هذه المادّة و بین الربب و الربا، فقولنا ربىء الصغیر مهموزا أى علا و طال، و ربّ الصغیر بالتضعیف أى ساقه الى جهة الکمال» (همان)
«بر اساس آنچه گفته شد، فرق بین این ماده و بین دو ماده ربأ (مهموز) و ربّ ( مضاعف) معلوم میگردد؛ بدین معنا که هرگاه میگوییم «ربئ الصغیر» [ مهموز]، یعنی طفل قد کشید و بلند شد. اما معنا و مفهوم «ربّ الصغیر» [مضاعف] این است که کودک را به جهت کمال سوق داد.»
هرگاه به کاربرد این واژه در دانش تربیت و اندیشمندان علوم تربیتی بنگریم، بدین نتیجه خواهیم رسید که تربیت با در نظر گرفتن همین ریشه (مضاعف) معنا شده است، چنان که در قرآن کریم نیز تربیت تنها با ساختار لفظی «ربّ» به کار رفته است.
بدین ترتیب میتوان چنین نتیجه گرفت که «رب» و «مربی» از ماده تربیت است و در معنا و مفهوم لغوی تربیت، سه عنصر مربی، هدفداری مربی مبنی بر رشد دادن متربی و کمالیابی تربیت شونده، از ارکان و عناصر اصلی به شمار رفته، به گونهای که با نبود هر یک از اضلاع این مثلث، مفهوم تربیت بر آن صدق نمیكند و این سه جزء، از یک منظر، فراخنای مفهوم تربیت را محدود میکنند، هر چند که از منظر دیگر (سویهها و ابعاد وجودی تربیت شونده) اطلاق و شمول دارد، به این معنا که تربیت را به بُعد خاص مادی و یا معنوی تربیت شونده محدود و مقید نمیکند. پس تربیت آنگاه که دربارهی انسان به کار میرود، هر دو بُـعد مادی و معنوی آن را پوشش میدهد و رشد و کمالیابی بایسته هر دو مورد نظر مربی است.
تعریف تربیت از دیدگاه دیگران
تربیت از مفاهیم و پدیده هایى است كه در خصوص معنا و مفهوم آن توافق فلسفى و وحدت دیدگاه كمتر وجود دارد، به این لحاظ كه هر مكتب، متكى بر مبانى فلسفى خود، تعریف ویژهای براى تربیت ارائه مى كند. شاید بتوان قدیمیترین و در عین حال روانترین و سادهترین تعریف را به افلاطون نسبت داد. وى میگوید: تربیت، زیباترین چیزى است كه در بهترین انسانها آشكار میشود.( آویبورى، لرد، ، ص 107)
اهمیت و نقش انحصاری تربیت در تحقق فرهنگ و تمدن و رشد و تعالی آن دو بر مربیان و اندیشمندان بزرگ پوشیده نبوده است، از همین رو، غزالی تربیت را پس از پیامبری، شریفترین کار آدمی برشمردهاند. (غزالی، ج ۱، ص۳۵)
با این همه مایهی تعجب است که تاکنون بر تعریفی واحد و یا همگون از تربیت، توافق نشده است. علت این ناهمگونی را از یک سو ـ چنانکه اشاره شد ـ در محدوده و گستردگی تربیت و از دیگر سو، در گوناگونی رویکرد تعریفگران تربیت به هستی، خدا، جهان، انسان، معرفت و جامعهشناختی میباید سراغ گرفت. بنا به تعبیری دیگر، هر کس از تربیت آن گونه که مایل به فهم آن بوده و گرایشهای علمی و فکری وی ایجاب میکرده، دفاع کرده و تعریف ارائه داده است. از این رو، عدهای از تربیتپژوهان بزرگ، از یافتن تعریف شفاف و یگانه که پسندیده همگان باشد، ناامید گشته و تلاش در این راه را بیهوده انگاشتهاند.
غزالی در تعریف تربیت دو قید و پسوند را لحاظ کرده و مؤلفههای تربیت را مرکب از سه ضلع مربی، پیراستن و آراستن متربی دانسته و آورده است:
«پیری باید که او را ارشاد و تربیت کند و اخلاق بد از وی ستاند و به در اندازد و اخلاق نیکو به جای آن نهد و معنای تربیت این است.» (غزالی، مکاتیب فارسی، ص۸۷)
محمد رشید رضا، تربیت را رشد نیروهایی میخواند که در خور پیشرفت و تعالیاند و ریشه در سرشت آدمی دارند. از دید او این رشد از دو راهکار سلبی و ایجابی به دست میآید؛ راهکار سلبی، برداشتن موانع رشد استعدادها و از میان بردن آنچه نیروهای گوهرین آدمی را از اعتدال باز میدارد. و راهکار ایجابی به معنای افزایش، رشد دادن و پرورش جسم و جان از راه تغذیه سالم و آموزش علم و دانش. (رفیعی، /۹۲)
تربیت در قرآن كریم
قرآن كریم در خصوص تربیت معنوی و اخلاقی، از واژه «تزکیه» و مشتقات آن استفاده کرده است؛ مانند آیهی «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا*وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» (شمس: ۹-١٠) و آیهی« ... وَیُزَکِّیهِمْ و َیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...» (جمعه: ۲) (همان)
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ (جمعه/۲)
«او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب و حکمت میآموزد.»
تزکیه جلوهای از تربیت است و با تربیت از منظر پالایش و رفع موانع که برآیند آن رشد یافتن است، همانندی و همسانی دارد. هرچند که از منظر قلمرو شمول، تزکیه نسبت به تربیت، تنگنایی مفهومی دارد؛ زیرا تزکیه تنها ناظر به تربیت اخلاقی است و با سایر گونههای دیگر تربیت؛ ارتباطی ندارد. همچون پرورش و تأمین همه جانبه نیازهای مادی و جسمی انسانها، به ویژه عهدهدار بودن مستقیم تربیت فیزیکی متربیان از جمله این موارد است و گویا به همین در قرآن کریم، زمانی كه از متربیان در دو جنبه تربیت مادی و معنوی، همچون خداوند، والدین و یا نقش فرعون در تربیت موسی سخن میگوید، با واژه «تربیت» یاد میکند، اما زمانی که از نقش تربیتی پیامبرسخن میگوید، واژه «تزکیه» را به کار میبرد؛ چرا که حوزه تربیتی پیامبر به تزکیه و پیرایش معنوی انسانها محدود میشود، حال آنکه کارکرد تربیتی سایر مربیان که قرآن از آنها یاد کرده است، شامل هر دو بُعد مادی و معنوی تربیت میگردد.
بدین ترتیب با توجه به تمامی آیات شریفهای که از تربیت سخن گفته و یا واژه تربیت در آنها به کار رفته است، میتوان در مفهوم و چیستی تربیت از منظر قرآن چنین گفت:
«تربیت» یعنی برانگیختن، شکوفا کردن و رشد دادن استعدادهای انسان در جهت کمالی که شایسته اوست، از راه فراهم سازی تمام و یا بخش بزرگی از زمینهها و عوامل لازم و مؤثر در کمال و شکوفایی استعدادهای انسانی و نیز رفع موانع و اسباب بازدارندگی کمال و تعالی انسان از سوی مربی، همراه با تلاش و دلسوزی تربیت کننده، به گونهای که متربی به اندازه تربیت خود، وامدار و مدیون مربی باشد.»
بنابراین در رویكرد تربیتى اسلام، بیشترین تعاریف، ناظر بر مفهوم شكوفایى استعدادها و بالفعل نمودن آنهاست و در تكمیل چنین برداشتى از مقوله تربیت، علماى اخلاق به كسب عادات و رفتارها و درونى ساختن آنها توجه خاص دارند. لذا میتوان نتیجه گرفت كه در چنین رویكردى، انسان موجودى است سرشار از قابلیتها و تواناییهایى نهفته و درونى كه باید در جریان تربیت آشكار و به ظهور و بروز برسد از سوى دیگر، بسیارى از خلقیات و صفات مطلوب باید از طریق الگوگرایى و همانند سازى، در وجود وى ایجاد شود و او را به كمال برساند.
هدف تربیت
تربیت همانند هر فعالیت ارادی دیگر انسان، هدفی را دنبال میکند. هدفداری تعلیم و تربیت از هدفداری نظام آفرینش و نوع جهانبینی و انسان شناسی و مبانی پذیرفته شده یک مکتب تربیتی جدا نیست؛ یعنی هر مکتبی با توجه به مبانی اعتقادی خود، از تربیت انسان هدف خاصی را دنبال کرده و میکند. از همین رو در گذشته و در فرهنگ یونان قدیم که دفاع از وطن و سرزمین بالاترین ارزش قلمداد میشد، آماده سازی فرد برای فداکاری در راه سرزمین را هدف از تربیت تلقّی میکردند. در روزگار معاصر نیز برخی از طبیعتگرایان معتقد بودند هدف آموزش و پرورش آماده ساختن فرد برای پیروزی در تنازع بقاست؛ چنان که در جوامع کمونیستی هدف نهایی تربیت، فراهم کردن امکانهای رشد و گسترش دولت کمونیستی انگاشته میشد.
غالب متفكران در تبیین اهداف، به افقهاى دور دست وادى تربیت و عنوان هدفهاى غایى یا دراز مدت، اهمیت ویژهای میدهند و آنها را داراى اولویت میدانند و در مراتب بعدى به ارائه هدفهاى میانى (میانمدت) و نیز هدفهاى مرحلهای (كوتاهمدت) میپردازند.
همانا تعریف اهداف و غایات از مهمترین قضایای تربیتی است که لازم است که اهتمامی شایانی بدان داده شود، وآن بدین جهت است که توجیه سالم ومقبول کار تربیتی به میزان فهم مربیان از غایات و اهداف آن بستگی دارد. پس ضروری است كه اهداف دراز مدت و اهداف کوتاه مدت مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
مقصود از اهداف: مجموعه اغراض و مقاصدی که دسترسی به آنها در فاصله زمانی نزدیک میسّر است، و شاعر میگوید:
كل له غرض یسعى لیدركه والحر یجعل إدراك العلا غرضا
هر كسی برای خویش هدفی دارد و سعی میکند به آن دست یابد و شخص آزاده کسی است که نیل به مقامات عالی را به عنوان هدف خویش قرار دهد.
مفهوم غایات همان اغراض و مقاصد و اهداف دور دستی هستتند که دسترسی و تحقق آنها در آینده نزدیک ممکن نیست. ولی به هر حال مقصود از اهداف تربیتی اغراض یا غایاتی هستند که برای تحقق یافتن آنها تلاش انجام میگیرد حال چه کوتاهمدت باشند یا درازمدت.
اهمیت و ارزش هدف به خاطر این است که به کار و تلاش معنا و مفهوم و جهت بخشده، و سمت و سوی آن را معین كرده، و وسایل و ابزار رسیدن به هدف را مشخص میکند، به خاطر همین است کسی که هیچ هدفی نداشته باشد، لذت کار وتلاشش را را درك نكرده، و مزه ایثار و فداکاری را نمیچشد، و حتی ممكن است نتیجه تلاشش نیز تباه و ضائع شود چون نمیداند انتهای آن به کجا ختم میگردد، و نمیتواند در مورد برتری روشی بر روش دیگر و یا ابزاری بر ابزار دیگر به یقین برسد. (دکتر فاخر عاقل، ص 267)
اگر از انسانی خواسته شود در کتابخانه بدون تعیین موضوع خاصی مطالعه نماید، یا اینکه به خاطر هدف مشخصی که مورد اهتمام او باشد و یا اینكه به خاطر آن داخل کتابخانه شده تا مطالعه و تحقیق كند، و یا هدف از ورودش به کتابخانه مطالعه کتابهای معینی نباشد، و شور و نشاط او به ضعف و سستی میگراید و چه بسا در امر مطالعه دچاتر اهمال و رکود گردد.
ولی اگر از این انسان بار دیگر خواسته شود، مطالبی را در مورد «تسامح در اسلام» مطالعه کند، و تحقیقی را در30 صفحه آماده گرداند تا آن را به مرکز تحقیقات اسلامی ارائه کند، تا جایزه ویزه و نفیس اختصاصی برای بهترین تحقیق، در این زمینه را كسب كند. با دادن این انگیزه قوی كشاندن این انسان به کتابخانه و دادن چنین انگیزه قوی و نشاط بیشتربه یافتن و مطالعه کتبی میپردازد که در مورد موضوع مذکور بحث کردهاند، و در آماده کردن تحقیق به روشی نیکو وآوردن آن در اسلوبی نو و عالی، و تایپ و چاپ نیکوی آن سریع اقدام کند به امید اینکه در این مسابقه پیروز شود، پس اینجا هدف برای او واضح و تعریف شده است، و نشاط و فعالیت او را در این زمینه و شوق و رغبتش را به انجام کارش توجیه میکند، و او را برای رسیدن به موفقیت یاری میدهد.
از این مثال برای ما روش میشود که تعیین هدف به عنوان یک امر ضروری در نهایت اهمیت قرار دارد. برای هر کس که بخواهد آگاهانه در مسیری قدم بردارد، پس چگونه به نسبت کار تربیتی از او در مورد توجیه و ارشاد نسل خواسته میشود ساختن امتی پاک، وتعیین روش سیر و سلوک در زندگی فردی و اجتماعی، تا اینکه بشر لحظات این زندگی را در سعادت و خوشبختی توأم با نظم و انضباط و همکاری و همیاری و انسجام، خوشبینی و رغبت و ثباتقدم، و هوشیاری و تدبر و حاکمیت سپری کند. (أصول التربیة الإسلامیة ص 149، التربیة الإسلامیة لأحمد الحمد ص 36، 37.)
وامّا هدف مكتب اسلام از تربیت همان «کمالیابی انسان» و یا به تعبیری رساندن انسان به کمال مطلوب و ممکن برای او، میباشد. زیرا آفرینش انسان و ترکیب وجودی او به گونهای است که میتواند از راهها و شیوههای گوناگون به پیشرفت و تعالی دست یابد و ابعاد وجودی خویش را گسترش و کمال بخشد. با توجه به این زمینهها و استعدادها، انسان رو به سوی کمال مطلق دارد و همواره در صدد صعود به مدارج عالی انسانی است و از رسیدن به هیچ درجهای سیری نمیپذیرد.
اسلام همانسان که در اندیشه و باور، شریعت توحیدی است و به توحید و یگانگی در خالقیت، ربوبیت، توحید در افعال، توحید در عبادت و اطاعت باور دارد، در تربیت و اهداف تربیت انسانی نیز توحیدگراست. در نگرش اسلامی، برای انسان، چه در افعال و حرکتهای تکوینی و چه در افعال و حرکتهای تشریعی و ارادی، هدف و مقصدی جز خدا شناخته نمیشود؛
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لا تُرْجَعُونَ* فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ... (مؤمنون:۱۱۶-۱۱۵)
«آیا پنداشتید شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟! پس برتر است خداوندی که فرمانروای حق است (از اینکه شما را بی هدف آفریده باشد.)»
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ (ذاریات:۵۶)
«من جن و انس را جز برای پرستش نیافریدم (تا از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند.»
کمال و تربیت مطلوب و ممکن برای انسانها، رهسپردن به همین مقصد و غایت یگانه هستی، یعنی خداوند است.
بدین ترتیب، آنچه در فرجام و چشمانداز تربیت اسلامی قرار دارد، خداگونه شدن، آراسته گشتن به آرایههای خدا، رشد و کمال معنوی انسان و رسانیدن او به مقام قرب ربوبی و پرورش استعدادهای انسانی از رهگذر بندگی و اطاعت خداوند است. هدف انبیای الهی که نقش بارز و برجستهی آنان تربیت انسانهای بایسته، بر اساس مدل و الگوی وحیانی به شمار میرود، جز این نبوده است که با تکیه بر ایمان و معنویت، انسان را به جایی برسانند که تکامل و رشد و هدف زندگی خویش را سعادت و رستگاری در گستره ابدیت بداند و آن را در سایه عنایات بیکران حق تعالی جستجو کند و حیات و مرگ و تلاش و نیایش و پرستش و تمام حرکات و سکنات خود را تنها برای خدا و تسلیم و تعبد محض در برابر اراده او بداند و نماد انسانی باشد که میگوید: «نماز من، مناسک من، حیات و مرگ من برای خدا، پروردگار جهانیان است. او شریک ندارد، بدین موظف شدهام و من نخستین فرد تسلیم شدگانم». (انعام/۱۶۳-۱۶۲)
بنا بر این، تربیت امری هدفدار و آگاهانه با دامنهای وسیع و شاخههای گوناگون و دارای نظم و ترتیب و قاعده میباشد که در رشد و نمو قوای جسمی و روحی انسان بسیار مهم و مؤثر ارزیابی میگردد.
طبیعی است انسان همانطور که از نظر جسمی با استفاده از تغذیه مناسب و سالم رشد و نمو مطلوب مینماید، روح و روان او نیز به وسیله تزکیه و تربیت لطیف و نیکو رشد و نمو میکند، با این تفاوت که: رشد و نمو جسم، حدّ معلوم و غایت مشخصی دارد و هرگاه به آن حدّ رسد سیر نزولی آن آغاز میشود و بار دیگر به ضعف و ناتوانی میگراید، ولی رشد و نمو روحی و روانی، به زندگی انسان پیوند خورده و هرگر متوقف نمیشود، مگر زمانی که شخص از مدرسهی این جهان مادی رخت بربندد.
تربیت در آیینهی سنت صحیح نبوی
مطالعه سنت نبوی و احادیث پیامبر (ص) وتوجه به آن از نظر سند و متن، که یکی از بارزترین علایم نهضت اسلامی معاصر میباشد، در رشد و نمو جسمی روحی و در پرورش همهجانبه انسان اهمیت شایان توجهی را داراست. تا آنجا که بر مبنای تحقیقات و بررسیهای انجام شده در سیره و سنت پیامبر(ص) جسم و روح و ذهن و فکر انسان مسلمان متناسب با جوّ و فضای اسلامی پرورش یافته و شخصیت او در راستای ربانیشدن شکل گرفته و در تمام مراحل زندگی و مسئولیتهای اجتماعی آمادهی پذیرش تربیت و شایستهی تبعیت بدون چون و چرا از طریق سلوک و سیرت رسول گرامی میگردد.
هر چند ناگفته نماند که: مقصود از توجه نمودن به سنت نبوی و بررسی احادیث و سیره رسول (ص) به این معنا نیست که سنت بر قرآن مقدم شمرده شود؛ بلکه آنچه که به حقیقت مورد تأکید و اعتقاد همگان میباشد این است که قرآن به عنوان اولین مصدر تشریع و کتاب زندگی، هیچ فردی از افراد مسلمان در آن شک و تردیدی ندارد، و پس از قرآن، سنت نبوی به عنوان شارح آیات قران قرار دارد که مستقیماً امور عام را خاص، مطلق را مقیّد، و مجمل را مبیین، و معنا و مفهوم آن را تشریح و تبیین میکند و اهدافش را روشن و مقاصدش را تطبیق عملی و محقق میگرداند.
اما آنچه حائز اهمیت است که در مدرسه سنت و سیره نبوی برنامهای کامل تربیتی یافت میشود که از هدایت و رهنمودها و توجیهات پاک و ربانی پیامبر (ص) نشأت گرفته که با وجود چنین برنامهی غنی از جانب پیامبر به عنوان اسوهی مطلق، دیگر نیازی به وارد کردن نظریات تربیتی از افراد غیرمسلمان نیست؛ پیامبری که هیچگاه از روی هوا و هوس چیزی نمیگوید.
پس بر انسان مسلمان امری وا جب و ضروری است كه در رابطه با تربیت و اهداف کوتاهمدت و درازمدت آن، حدیث و سنت نبوی، به عنوان اساس کار، جزو منابع اولیه او مدّ نظر قرار گیرد و در حین تتبع و بررسی مسایل تربیتی، هرگز آرا و افکار دیگران، بر احادیث و سنت نبوی سبقت نجسته و ترجیح داده نشود؛ بلکه بر عکس، آموزههای سنت نبوی بر هر چیز دیگری غیر از قرآن ترجیح داده شود.
حضرت علی ـ کرّم الله وجهه ـ همه مردم را به استنباط استخراج مطالب از منابع نبوی فرا میخواند. چون پیروی از سنت نبوی یگانه راه صحیح بوده و از این رو میفرمود: من هرگاه حدیثی از رسول خدا(ص) برای شما بیان نمودم، پس تصور شما نسبت به آن چنان باشد که از هر چیزی(غیر از قرآن) بهتر و هدایتبخشتر و پاکتر میباشد. (به روایت ابو یعلی در مسند خود با سند صحیح)
همچنین اقتدا به شخص پیامبر (ص) در هر زمینهای و تبعیت از سنت پاک او، به عنوان عبادت خداوند و تنفیذ امر او به حساب میآید، چنانکه سعید بن اسماعیل زاهد میگوید: «کسی که نفس خویش را تابع گفتار و کردار رسول خدا (ص) گرداند، هرچه بگوید درست و پسندیده میگوید، و آنکه از هوس و هوای نفس تبعیت کند، گفتار و کردارش بدعت و ناپسند میباشد.» (الجامع لأخلاق الراوي وآداب السامع للخطيب البغدادي، خطیب بغدادی)
چون خدا وند میفرماید: «وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا» (نور:54)
«اگر از او (پیامبر) اطاعت کنید هدایت خواهید یافت.»
استاد محمد قطب در پیش گفتار کتاب «روش تربیتی در اسلام» چنین مینویسد:
«پیامبر (ص) مفسر و بیانگر واقعی قرآن کریم بود و وقتی از حضرت عایشه (رض) دربارهی اخلاق پیامبر (ص) پرسیدند، گفت: اخلاق پیامبر (ص) همان قرآن کریم بود. بنا بر این پیامبر (ص) نمونهی زندهی تربیت اسلامی بود و او با اخلاق ذاتی و رهنمودهایش برای مردم، مفسر و بیانگر روش تربیت اسلامی بود.»
نظرات