اينکه نخستین بار چه آیاتی از قرآن کریم بر رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - فرود آمدهاند، بین علما اختلاف وجود دارد، آنان چهار قول را بیان نموده، و برای هر قول مستندات و دلایل آن را به شرح ذیل ارائه دادهاند:
قول اول ـ آیات نخست سورهي علق است و جمهور علما برآن اتفاق دارند: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ » تا « عَلَّمَ الْأِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ»( علق: 5-1) و دلایل آن چنین است:
1 – شيخين و لفظ از بخاری، و غير آنها از ام المؤمنين عايشه - رضي الله عنها - روايت کردهاند که فرموده است: نخستين وحى كه بر پيغمبر نازل شد رؤياى صادقه بود و آنچه را در خواب مي ديد مانند سپيده دم تحقق مییافت، سپس، به گوشه گیری میل پیدا کرد و در غار حراء به عبادت مشغول شد. و چندين شبانه روز در غار میماند و به خانه بر نمیگشت، و در آنجا عبادت مي كرد. وقتی توشه اش تمام ميشد، به خانه نزد خديجه - رضي الله عنها – بر میگشت و برای عبادت دوباره توشه بر ميداشت. تا این که در يكي از روزها كه در غار حراء به عبادت مشغول بود، فرشتهی وحی نزد او آمد و به وي گفت: بخوان. رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرمود: «من خواندن نمي دانم». رسول الله - صلى الله عليه وسلم – ميفرمايد: فرشته مرا در بغل گرفت و سخت فشارم داد به حدی که بیتاب شدم و سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نميدانم». فرشته براي بار دوم مرا در بغل گرفت و به اندازهاي مرا فشرد كه تحمل آن را نداشتم. بعد مرا رها كرد و گفت: بخوان. گفتم: «خواندن نميدانم». رسول الله - صلى الله عليه وسلم - مي فرمايد: براي بار سوم مرا در بغل گرفت، و سخت مرا فشرد، سپس رهایم كرد و گفت: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ »(علق: 2). یعنی: بخوان بنام پروردگارت، او كه انسان را از خون بسته آفريد.
رسول خدا - صلى الله عليه وسلم- در حالي که قلبشان به شدت مي طپيد، به نزد خديجه دختر خویلد- رضي الله عنها- برگشت و گفت: « زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي!» .«مرا بپوشانيد، مرا بپوشانيد»[1].
2- حاکم در مستدرک و بيهقي در دلايل النبوه از عايشة - رضي الله عنها - روايت صحیحی را نقل کردهاند که گفت: نخستين سورهاي که نازل شد: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ » بود[2].
3- ابورجاء عطاردي نموده که گفت: ابوموسي به ما قرآن ميآموخت و ما را حلقهوار مينشاند، و دو جامهی سفيد به تن داشت، پس هرگاه سورهي « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ » را ميخواند، ميگفت: اين نخستين سورهاي است که بر محمد- صلى الله عليه وسلم- نازل شد[3].
و روایات دیگری نیز وجود دارند که بیان میکنند آیات اول سورهی «علق» نخستين آیاتی است که نازل شدهاند.
قول دوم: « يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ » ميباشد، چنان که شيخين از سلمه بن عبدالرحمن بن عوف روايت کردهاند، که گفت: از جابر بن عبدالله پرسيدم: کدام سورهي قرآن پيشتر نازل شده؟ گفت: « يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ » ، گفتم : يا « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ » ؟ و در روایت دیگری به وی گفتم: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ». در جواب گفت: به شما خبر دهم آنچه را که رسول الله- صلى الله عليه وسلم- برایمان نمود، او فرمود: « من در حراء اعتکاف نموده بودم، پس هنگامي که مدت اعتکاف را به پايان رساندم از آنجا پایین آمدم تا به دره رسيدم. در روایت میافزاید: مرا صدا زدند پس به جلو و پشت سرم و به سمت راست و چپم نگاه کردم، سپس به سوي آسمان نگريستم و او را - يعني جبرئيل ـ را ديدم. در روایت میافزاید: بر صندلیای بین آسمان و زمین نشسته بود، پس لرزه بر اندام افتاد، به نزد خديجه رفتم، و دستور داد که مرا بپوشانند، سپس خداوند این آیات: « يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ » را نازل کرد[4].
اما این روایت نمیتواند نصی صریح بر نزول آن چه اول از همه نازل شده است،باشد. سئوال از جابر در مورد نزول اولین سوره به طور کامل است، و وی بیان نموده که سورهی مدثر به طور کامل فرود آمده، قبل از نزول کامل سورهی اقرأ، زیرا صدر سوره پیشتر نازل شده بود[5]. چنان که شیخان از ابو سلمه و او از جابر روایت نموده که رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فرمود: « من در حال راه رفتن بودم، ناگهان صدائي از آسمان شنيدم. به سوي آسمان نگاه کردم. دیدم فرشتهاي که در حراء پيش من آمده بود. روي صندلي ميان آسمان و زمين نشسته است. با دیدن او به زانو افتادم و تا زمين خم شدم. نزد خانوادهام برگشتم و گفتم: مرا بپوشانيد، مرا بپوشانيد. آنان مرا پو شاندند. خداوند متعال نازل فرمود: « يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ...» تا مي رسد به : « وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[6].
علما قول اول و دوم را با هم جمع نمودهاند: جابر در روایتش به طور مطلق به نزول کامل سورهي مدثر، بعد از فترت وحي استناد میکند، چنان که جابر از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم- شنیده که از فترت وحی سخن میگوید، او قسمت آخر قصه را شنیده و قسمت اول آن را نشنیده، لذا، توهم نموده که سورهی « مدثر» نخست نازل شده، در حالی که چنین نیست. و این سوره بعد از صدر سورهی « اقرأ » در غار حراء فرود آمده که قبل از فترت وحی بوده است.
بنابر این، جابر اين روایت را از روی ظن و توهم گفته، لذا، این سخن وی از روي اجتهاد است، نه اينکه آن را شنیده و روايت نموده است، و این اجتهاد وی خطا بوده است. بنابراين آنچه از عايشه – رضی الله عنها - روايت شده، بر اين قول وی ارجحیت دارد[7]. و معلوم است که نص بر اجتهاد مقدم است. زیرا هرگاه در دلیل احتمال پیش آمد-که معنی دیگری پیدا کند- استدلال بدان ساقط مي شود.« إذا تطرق إليه الاحتمال سقط به الاستدلال ». بنابر این، رأی اول باطل و رأی دوم ثابت است[8].
قول سوم: سورهي فاتحه اولین آیاتی از قرآن است که نازل شده، زمخشری ميگويد: ابن عباس و مجاهد بر این رأیاند نخستين سورهاي که نازل شد «اقْرَأْ» است، ولي نظر بيشتر مفسرين بر اين است که نخستین سورهاي نازل شد فاتحةالکتاب است[9]. ابن حجر میگوید: آنچه اکثر علما برآنند رأی اول (صدر سورهي علق) است، و اما آنچه مؤلف کشاف به اکثر مفسرين نسبت داده، در مقايسه با رأی اول تعداد قائلين به آن از اندک هم اندکتر است[10].
دلیل قائلین به این رأی روایتی است که بیهقی در دلائل النبوة به سند خود آورده که عمر بن شرحبیل تابعی روایت نموده که رسول الله - صلى الله عليه وسلم- به خدیجه گفت: من هرگاه به تنهایی خلوت میکنم ندائی ميشنوم، به خدا ميترسم که اين امری ناگوار باشد. خديجه گفت: معاذالله، خداوند بر تو چنين نخواهد کرد، تو امانت را ادا ميکني و صلهی رحم را به جا میآوری و در سخن راستگو هستي. وقتی ابوبکر بر خديجه وارد شد، خديجه ماجراي رسول الله - صلى الله عليه وسلم- را براي وی بیان کرد، و گفت: با محمد به نزد ورقه برو، پس به نزد ورقه رفتند، و جريان را براي او بازگو نمودند، و پيغمبر فرمود: « هرگاه به تنهایی خلوت ميکنم صدايي پشت سرم ميشنوم: يا محمد، يا محمد، به ناحیهای میگریزم». ورقه گفت: چنين مکن، هرگاه وی به نزد تو آمد ثابت قدم باش و به ندایی که میشنوی گوش فراده، سپس به نزد من بيا و به من خبربده، آنگاه هر وقت رسول الله - صلى الله عليه وسلم- خلوت مینمود فرشته او را ندا میداد: اي محمد بگو: « بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» تا رسيد به: « وَلَا الضَّالِّينَ »[11] ... سیوطی در مورد این حدیث میگوید: مرسل است، هر چند که رجالش ثقه و مورد اطمینان هستند. و از بيهقي نقل نموده که احتمالاً این خبر (یعنی: نزول سورهي حمد) پس از نزول صدر «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» بوده باشد[12].
قول چهارم: نخستین آيهاي از قرآن که نازل شد « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » است، سیوطی میگوید: ابن نقيب در مقدمهي تفسيرش آن را به عنوان یک قول زائد بیان نموده[13]. قائلین به این رأی میگویند: اولين آيهاي که از قرآن نازل شد « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » و اولين سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» بوده است. و به دو دلیل استناد میکنند:
1- واحدي با سندش از عکرمه و حسن روایت نموده که میگویند: اولين آيهاي که از قرآن نازل شد « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » و اولين سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» بوده است. این حدیث مرسل است، هرچند رجال آن ثقه هستند[14]، در سند آن صحابی وجود ندارد و با سند مرفوع به پیامبر میرسد. لذا، نمیتواند با حدیث عایشه – رضی الله عنها- در قول اول در خصوص آغاز وحی معارضه و مقابله نماید. سیوطی میگوید: به نظر من اين روایت يک قول مستقل به شمار نميآيد؛ زيرا از ضرورت نزول سوره اين است که همراه با « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » نازل شود[15]، لذا، بسملة با نزول صدر سورهی«اقْرَأْ » نازل شده و این قول که خودش به صورت مستقل فرود آمده، اعتبار ندارد [16].
2 - ابن جرير و غير او از طریق ضحاک و او از عبدالله بن عباس روایت میکند که گفت: اولین چیزی که جبرئیل بر پیامبر- صلی الله علیه و سلم- نازل کرد، امر بر استعاذه بود که گفت: یا محمد استعذ، ای محمد بگو أعوذ بالله، بگو: أستعيذ بالسميع العليم من الشيطان الرجيم، بکو از شیطان رجیم به خداوند سمیع علیم پناه میبرم، دو باره گفت: بگو: بسم الله الرحمن الرحيم، سپس گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. و این اولین سورهای است که خداوند بر محمد بر زبان جبرئیل نازل کرد[17]. ابن کثیر در تفسیرش میگوید: این حدیث غریب است. و در اسناد آن ضعف و انقطاع است[18].
مناقشهی آراء و نظرات
در این بررسی میتوان بین این اقوال چنین توافق حاصل نمود؛ اولین آیاتی که در خصوص نبوت نازل شد« اقْرَأ » بوده و نخستین آیاتی که امر به تبلیغ و بشارت و رسالت و تشریع نموده « يَا أَيُّهَا المُدَّثِّرُ » است که قطعاً متأخر از اولی بوده و بعد ار فترت وحی نازل شده است. چنان که ابن حجر میگوید: و آن هم(فترت وحی) چند روزی بوده است[19]. علما گفتهاند« اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ » دال بر نبوت پیامبر - صلى الله عليه وسلم - است، زیرا نبوت عبارت است از وحی به یک شخص بر زبان فرشته برای امر به تکلیف خاص، و « يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ » دال بر امر رسالت است، زیرا رسالت عبارت است از وحی به یک شخص بر زبان فرشته برای امر به تکلیف عام[20]
بر این اساس، نزول سورهی فاتحة الکتاب بنابر قول راجح پس از آیات نخست سورهی «علق» بوده است. ابن حجر میگوید: اولین چیزی که نازل شده «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» است، و نزول سورهی فاتحة الکتاب بعد از آن بوده است[21]. و معلوم است که نماز در روزهای اول بعثت تشریع شده[22] ، و هرگز در اسلام نماز بدون فاتحه الكتاب نبوده و دلیل آن این قول پیامبر – صلی الله علیه وسلم – است که فرمود «نماز هيچ نمازگزاري، بدون خواندن سوره ي فاتحه، صحیح نيست». لذا، تشریع وضو و نماز پس از نزول وحی و قبل از فترت وحی بوده و اصلاً بعد از نزول مدثر نبوده است[23]. مودودی میگوید: غالباً این واقعه (امر به ادای فریضهی نماز)، صبح همان روز که «إقرأ» نازل شده بود اتفاق افتاد، پس از آن حضرت خدیجه و رسول الله نماز می خوانند[24].
زرقانی میگوید براساس بعضی از اقوال وضو و نماز در ابتدای وحی با نزول «اقْرَأْ» تشریع شده و مفادش این است که پیامبر – صلی الله علیه وسلم – خدیجه و علی را به وضو و نماز امر ننموده مگر پس از آن که به وی وحی شده آنان را امر به ادای نماز کند[25]. مودودی میگوید: خدای بلند مرتبه پس از برگزیدن رسول به پیامبری، روش نماز خواندن را نیز به ایشان آموخته بود. در هیچ جایی از قرآن نیامده که ای پیامبر تو به این نحو نماز بخوان؛ از این رو این سند دیگری بر این است که بر رسول تنها همان وحیی نازل نمیشد که در قرآن درج است، بلکه افزون بر آن مطالب دیگر نیز به وسیلهی وحی به ایشان آموخته میشد که در قرآن درج نیستند[26].
شیخ عبده با تمام این اقوال و آراء، رأی و نظر دیگری را برگزیده و ترجیح داده به طور مطلق سورهی فاتحه اولین آیاتی است که ابتدا نازل شده است؛ بدون آنکه این قول خداوند متعال: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» را استثنا کند. او در استدلال خود در مورد حکمت قرآن و فهم دین رأی و نظر غریب و خاصی دارد، چنان که میگوید:
و از نشانهی این که سورهی فاتحه اول نازل شده ، این سنت خدا در این جهان هستی است؛ خواه در جهان آفرینش و خواه در جهان تشریع که او، سبحانه چیزی را به گونهای مجمل آشکار می سازد، سپس به تدریج آن را شرح و تفصیل میدهد. مانند هدایتهای الاهی که چون بذری و درخت بزرگی است؛ بذر در بدایت خود مادهای حیاتی است که شامل همهی اصول آن درخت است، سپس به تدریج رشد و نمو مینماید و شاخههای آن بلند میشوند پس از این که درختِ بزرگ و پرشاخهای شد، میوه و ثمر خود را به شما میبخشد. براین اساس، سورهی فاتحه نیز مشتمل بر مجمل آن چیزی است که در قرآن است و تمام آن چه در قرآن است، تفصیل اصولی است که در آن جای دارد[27].
رشید رضا میگوید: از علی - كرم الله وجهه – روایت شده که سورهی فاتحه اولین چیزی از قرآن است که نازل شده و شیخ ما ( شیخ عبده) در توجیه رأی خود مبنی بر این که سوره فاتحة الکتاب اولین چیزی است که نازل شده بر این روایت اعتماد نموده و ممکن است منظورش این بوده که آن اولین سورهای است که به طور کامل بعد از آغاز وحی برای آماده ساختن تکوینی نازل شده، سپس، امر به تبلیغ اجمالی شده، و به دنبال آن نماز فرض شده و سورهی مزمل فرود آمده یا هردو در یک وقت نازل شدهاند. و مشهور این است که بعد از نزول اول مدثر، سورهی مزمل به طور کامل نازل شده سپس، بقیهی سورهی مدثر فرود آمده است[28].
همچنین، استاد ناصر سبحانی بر این عقیده است نزول سورهی فاتحه پیش از نزول هر سورهی دیگری بوده است. وی میگوید: در نزول تدریجی قرآن، در آغاز، سورهی فاتحه ( که هدایت اجمالی است) نازل شده که در بر گیرندهی کلیات هدایت است و پس از آن – تنها پس از آن – تفصیل هدایت فرود آمده است. بر این اساس، هرچه از قرآن نازل شده، یعنی سایر سورههای قرآن تفصیل اجمال آن و شرح متن آن میباشد. و دلیل آن این است که سورهی فاتحه در بردارندهی تبیین حقایق و فراخواندن به ایمان بدانها، و اصول و کلیاتی است که در رأس آنها ربوبیت و لازمهاش، یعنی الوهیت قرار دارد. لذا، مراد و محور این سوره این است که: در برابر ربوبیت الله، که مستلزم الوهیتش میباشد، جهانیان باید در موضع حمد، که مستلزم عبادت و استعانت است، باشند؛ همان راه راستی که سالکانش، رسته از گمراهی و غضب، به خوشبختبی میرسند.آیات آن شامل سه مقطع بوده، مقطع یکم سه آیه بوده، و در بیان وجوب بودن در موضع حمد، در برابر ربوبیت است. مقطع دوم یک آیه، و در برابر وجوب بودن جهانیان در موضع عبادت و استعانت، که لازمهی حمد است، در برابر الوهیت، که لازمهی ربوبیت است، میباشد. و مقطع سوم آیه، و در بیان سرانجام پیمودن و نپیمودن راه راست یاد شده است[29].
نتیجهگیری:
از مطالب بالا میتوان نتیجه گرفت: نخستین آیاتی از قرآن که به طور مطلق فرود آمده آیات اول سورهی «علق » است و اولین سورهای که به طور کامل نازل شده سورة الفاتحة است که پس از آغاز وحی بوده و اولین آیات نازل شده پس از فترت وحی، هفت آیهی نخست سورهی «مدثر» است. سپس، سورهی مزمل( جز آخرین آیه) به طور کامل نازل شده است. اینک دلایل آن به شرح ذیل است:
1- جمهور علما اتفاق دارند که نخستین آیاتی از قرآن که بر پیامبر- صلی الله علیه و سلم- نازل شد، پنج آیهی اول سورهی «علق» است؛ بنا به حدیثی که بخاری و مسلم و دیگران از عایشه- رضی الله عنها- با سندهای متعدد و طرق مختلف روایت نمودهاند که از صحیحترین احادیث بدء الوحی به شمار میرود.
مودودی میگوید: «نخستین تجربهی دریافت وحی که به صورت ناگهانی بود به قدری سخت بود که پیامبر نمیتوانست بیش از آن را تحمل کند. به همین سبب در این مرحله تنها به فرمودن همین بسنده شد که همان ربی که او را از پیش میشناسی و باور داری به صورت مستقیم تو را خطاب قرار داده است، سلسهی وحی از جانب او بر تو آغاز شده و او تو را به عنوان پیامبر خود برگزیده است»[30].
2- نماز در روزهای اول بعثت تشریع شد. نزول سورهی فاتحة الکتاب پس از آیات نخست سورهی «علق» بوده که در هر رکعت نمازی خوانده میشد. ابتدا هر نماز دو رکعت بود، دو رکعت در بامداد و دو رکعت در شامگاه چنان که خداوند متعال میفرماید: «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَار»( غافر:55)[31]، و بامدادان و شامگاهان به سپاس و ستايش پروردگارت بپرداز. همچنین، از عایشه – رضی الله عنها- روایت شده « در ابتدا نماز دو رکعت فرض شد. سپس برای سفر همان نماز دو رکعتی باقی ماند، و برای حضر (در حال اقامت) نماز به چهار رکعت کامل گرديد»[32]. روایت شده پیامبر با اصحابش نماز فجر را اداء مینمود و این امر ممکن است قبل از فرض شدن نمازهای پنجگانه در شب معراج باشد و دلیل آن این قول خداوند متعال است : « وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ» (طه: 130)[33] . و قبل از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن، به تسبح و ستايش پروردگارت بپرداز. لذا، این رأی و نظر زرقانی که میگوید: «امکان دارد در اول نزول در هر دو رکعت نماز هر آن چه که از سورهی«اقْرَأ» (العلق: 1) نازل شده بود، قرائت میشد، تا این که سورهی فاتحه نازل شد »[34]، صحیح نیست زیرا در اسلام هیچگاه نماز بدون فاتحه الكتاب اقامه نشده است.
3- پس از این که خداوند متعال پیامبرش را مبعوث نمود و قرآن را بر وی نازل کرد، اولین چیزی که بر وی نازل کرد «إقرأ» و سپس «مدثر» بود. پس پیامبر به سوی مردم برخواست تا آنان را انذار دهد و به توحید و یکتاپرتی فراخواند و از عذاب خداوند عزوجل بترساند. با نزول آیات نخست سورهی مدثر پیامبر مأمور به تبلیغ رسالت شد و خداوند متعال رهنمودهایی برای انجام این مسئولیت به او ارائه داد.
« اين اوامر و دستورات يکي پس از ديگري بر رسول خدا- صلى الله عليه و سلم- که نازل ميشدند، اعلانی بود که زمان خواب و آرامش و استراحت سپری شده و اينک وی باید برای کار جدیدی برخیزد که آمادگي، بيداري، توجه و سختی ميطلبد. باید رسالت را بر دوش گیرد و به مردم برساند و با وحي نيز انس بگيريد و برای سختی وحي خود را قوي و آماده سازد؛ زيرا وحي منبع رسالت و ياور دعوت او است»[35]. پيغمبر خدا - صلّي الله عليه وآله و سلّم- دانست که ديگر خوابي در ميان نمانده است . بلکه آنچه هست تکليف سنگين، و جهاد طولاني است. بايد بيدار و هوشيار ماند و به رنج و زحمت تن در داد و به تلاش و کوشش ايستاد. اين هم وقتي آغاز شده است که آن نداء برخاسته است، و هميشه فريادش ميزند، و هيچ وقت نمي گذارد به خواب رود[36].
پس از نزول اين آيات رسول خدا - صلى الله عليه و سلم- با تمام وجود به اداى رسالت برخاست، آستين همّت بالا زد و دور و نزديك و آزاده و برده را به سوی خدا فرا خواند. در اين هنگام هرخردمند شریف و سعادتمندی به او ايمان آورد و هر سركش ستمگر و جباری، سخت در برابر او به مخالفت و نافرمانى ایستاد»[37].
4- پس از نزول سورهی مدثر، سورهی مزمل به طور کامل نازل گردید. با نزول سورهی مدثر اولین چیزی که واجب شد انذار و دعوت به توحید بود. سپس خداوند متعال برای اینکه پیامبر و امتش را برای حمل بار نبوت و رسالت و انجام مسئولیت تربیت و آماده کند نماز شب را بر وی و امتش فرض نمود، چنان که میفرماید: « يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلا قَلِيلا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا* إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلا ثَقِيلا *إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلا »(المزمل: 6-1). بنابر این، با نزول سورهی مزمل نماز شب بر پیامبر و امتش واجب شد. سپس با گذشت يک سال عبادت و ايستادن به نماز در شب حکم تخفيف آن در حق اصحابش نازل شد و بنا بر برخی از احادیث برای امتش مندوب گردید. اما بر وی همچنان واجب بود به نماز شب برخیزد، به دلیل این آیه: «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ» (الإسراء: 79)[38].
مسلم، احمد، نسائی بیهقی و دیگران از حضرت عائشه ام المؤمنین- رضی الله عنها- روایت نمودهاند که فرمود : خداوند عز و جل نماز شب را در اوّل اين سوره « يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ » فرض نمود . پيغمبر خدا - صلى الله عليه و سلم- و اصحاب او يک سال شب زنده داري کردند تا باین که پاهايشان ورم کرد و آماسيد. خداوند در آسمان پایان آن را دوازده ماه قرار داد. پس از دوازده ماه خداوند در آخر اين سوره تخفيف آن را نازل کرد. لذا، پس از آن که نماز شب واجب بود مندوب و اختیاری شد[39].
ارجاعات و پاورقیها:
[1]البخاري، محمد بن إسماعيل: صحيح البخاري، تحقیق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ، ، بَابُ بَدْءِ الوَحْيِ: كَيْفَ كَانَ بَدْءُ الوَحْيِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ ، شماره 3،الجزء1 ص7؛ النيسابوري،مسلم بن الحجاج. صحيح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي،بیروت: دار إحياء التراث العربي، بَابُ بَدْءِ الْوَحْيِ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ،شماره،252 الجزء 1 ص139
[2] الحاكم، محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدويه: المستدرك على الصحيحين. تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى، 1990،الجزء2 ص 24؛ البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي: دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة. بیروت: دار الكتب العلمية، الأولى - 1405 هـ، الجزء 2ص 155
[3] الهيثمي، نور الدين علي بن أبي بكر: مجمع الزوائد ومنبع الفوائد. تحقیق: حسام الدين القدسي، القاهرة: مكتبة القدسي، 1994م،، الجزء 7ص 139،طبرانی نیز آن را روایت نموده و رجال آن را ثقه میداند.
[4] البخاري، محمد بن إسماعيل: صحيح البخاري. تحقیق: محمد زهير بن ناصر الناصر. الناشر: دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ، بَابُ قَوْلِهِ: «وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ» [المدثر: 3]،الجزء 6 ص162 ؛ النيسابوري،مسلم بن الحجاج. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي،بیروت: دار إحياء التراث العربي، بَابُ بَدْءِ الْوَحْيِ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ،الجزء 1 ص144؛ انظر: البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي: دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة. بیروت: دار الكتب العلمية، الأولى - 1405 هـ، الجزء 2ص 156
[5] إسماعيل، محمد بكر: دراسات في علوم القرآن، الطبعة: الثانية 1999م، ص 37
[6] البخاري، محمد بن إسماعيل: صحيح البخاري،المصدر السابق، بَابُ قَوْلِهِ: بَابُ « مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى» [الضحى]الجزء 6 ص174 ؛ النيسابوري،مسلم بن الحجاج،المصدر السابق،الجزء 1 ص143
[7] السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر: الإتقان في علوم القرآن. تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهيم، الناشر: الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1974م،الجزء1 ص108
[8] إسماعيل، محمد بكر: دراسات في علوم القرآن، الطبعة: الثانية 1999م، ص 37
[9] الزمخشري، محمود بن عمرو: الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل. بیروت: دار الكتاب العربي، الطبعة: الثالثة - 1407 هـ، الجزء 4ص 775
[10] ابن حجر، أحمد بن علي: فتح الباري شرح صحيح البخاري. بيروت: دار المعرفة ، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي،1379 ،الجزء 8 ص 714
[11] البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي: دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة. بیروت: دار الكتب العلمية، الأولى - 1405 هـ، الجزء 2ص 159
[12] السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر: الإتقان في علوم القرآن. تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهيم، الناشر: الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1974م،الجزء1 ص108
[13] السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر: الإتقان في علوم القرآن. تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهيم، الناشر: الهيئة المصرية العامة للكتاب، 1974م،الجزء1 ص108
[14] ابن حجر، أحمد بن علي: فتح الباري شرح صحيح البخاري. بيروت: دار المعرفة ، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي،1379 ،الجزء 8 ص 719
[15][16] الزُّرْقاني، محمد عبد العظيم: مناهل العرفان في علوم القرآن. مطبعة عيسى البابي الحلبي وشركاه، الطبعة الثالثة، الجزء 1 ص 96
[17] الطبري، محمد بن جرير: جامع البيان في تأويل القرآن. تحقق: أحمد محمد شاكر،مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 2000 م، الجزء1 ص 113
[18] ابن كثير، إسماعيل بن عمر: تفسير القرآن العظيم. تحقیق: سامي بن محمد سلامة.، دار طيبة للنشر، والتوزيع، الجزء1 ص 113
[19] ابن حجر، أحمد بن علي: فتح الباري شرح صحيح البخاري. بيروت: دار المعرفة ، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي،1379 ،الجزء 1 ص 27
[20] الزركشي، بدر الدين محمد بن عبد الله: البرهان في علوم القرآن. تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهيم، ببروت: دار المعرفة، الطبعة: الأولى، 1957م، الجزء 1ص 208-207
[21] ابن حجر، أحمد بن علي: فتح الباري شرح صحيح البخاري. بيروت: دار المعرفة ، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي،1379 ،الجزء 8 ص 714
[22] الطبري، محمد بن جرير: جامع البيان في تأويل القرآن. تحقیق: أحمد محمد شاكر، مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 2000م،، الجزء 19ص 192
[23] الزرقاني، محمد بن عبد الباقي: شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى 1996م،الجزء 1 ص 440ا
[24]مودودی،سید ابوالاعلی: زندگانی پیامبر اسلام. ترجمه: عبد الغنی سلیم فنبرزهی، تهران: نشر احسان، جاپ اول،1390 ص 153
[25] الزرقاني، محمد بن عبد الباقي: شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى 1996م،الجزء 1 ص443
[26] مودودی،سید ابوالاعلی: تفهیم القرآن. ترجمه: عبد الغنی سلیم فنبرزهی، تهران: نشر احسان، جاپ اول،1398 ، جلد 7 ص 421
[27] علي رضا،محمد رشيد: تفسير المنار. الناشر: الهيئة المصرية العامة للكتاب،1990 م، الجزء 1 ص 29
[28] علي رضا،محمد رشيد: تفسير المنار. الناشر: الهيئة المصرية العامة للكتاب،1990 م، الجزء 11 ص 152
[29] سبحانی، ناصر: مقدمهی تفسیر برخی از سورههای قرآن. تهران: نشر احسان،1394، ص39-38، 2
[30] مودودی،سید ابوالاعلی: تفهیم القرآن. ترجمه: عبد الغنی سلیم فنبرزهی، تهران: نشر احسان، جاپ اول،1398 ، جلد 7 ص 419
[31] ابن حجر، أحمد بن علي: فتح الباري شرح صحيح البخاري. بيروت: دار المعرفة ، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي،1379 ،الجزء 1 ص 465
[32] البخاري، محمد بن إسماعيل: صحيح البخاري، تحقیق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ، بَابُ يَقْصُرُ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَوْضِعِهِ وَخَرَجَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، شماره 1090،الجزء2 ص44؛ النيسابوري،مسلم بن الحجاج. صحيح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي،بیروت: دار إحياء التراث العربي، بَابُ صَلَاةِ الْمُسَافِرِينَ وَقَصْرِهَا ،شماره،685 الجزء 1 ص478
[33] ابن حجر، أحمد بن علي: فتح الباري شرح صحيح البخاري. بيروت: دار المعرفة ، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقي،1379 ،الجزء 8 ص 671
[34] الزرقاني، محمد بن عبد الباقي: شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى 1996م،الجزء 1 ص 439
[35] الغزالي،محمد: فقه السيرة. دمشق: دار القلم، تخريج الأحاديث: محمد ناصر الدين الألباني، الطبعة: الأولى، 1427 هـ، ص 97
[36] سید قطب: فی ظلال القرآن. ترجمهی مصطفی خرم دل، تهران نشر احسان، چاپ چهارم،1397،جلد6، ص591-590
[37] ابن کثیر، إسماعيل بن عمر: البداية والنهاية. تحقيق: علي شيري،دار إحياء التراث العربي،الطبعة: الأولى 1988م، الجزء3 ص 25
[38] الزرقاني، محمد بن عبد الباقي: شرح الزرقاني على المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى 1996م،الجزء 1 ص 440
[39] النيسابوري،مسلم بن الحجاج. صحيح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي،بیروت: دار إحياء التراث العربي، بَ بَابُ جَامِعِ صَلَاةِ اللَّيْلِ، وَمَنْ نَامَ عَنْهُ أَوْ مَرِضَ ،شماره،139 الجزء 1 ص513؛
نظرات