آیا تونل و گذرگاهی که در آن حرکت می‌کنیم بیشتر از آنچه لازم است و انتظار آن می‌رود طولانی شده است؟ آیا انتظار ما برای پیروزی بزرگ و اصلاح فراگیر و شکوفایی عمومی، بیشتر از آنچه گمان می‌کردیم به درازا است؟
من فکر می‌کنم درست است. و ممکن است هر یک از این‌ها چندین دهه یا قرن‌ها ادامه داشته باشد. در اینجا امکان معکوس شدن و برگشت وجود دارد، سقوط، ته و محدودیتی ندارد که در کنار آن متوقف گردد.
چرا مژده‌رسان نمی‌آید و بامداد تازه بر نمی‌تابد و آشکار نمی‌گردد؟
شاید دقیق‌ترین سؤال این باشدکه: چرا مژده‌رسان می‌آید و پیروزی قطعی نمایان می‌گردد اما ما در درون، روش زندگی و روابط خویش تغییری ایجاد ننموده و احساس نمی‌کنیم که باید با گام‌هایی ثابت در رویکردی صحیح حرکت ‌کنیم؟
بدون شک رهایی از وضعیت پراکنده و بریده از یکدیگر و عقب‌گرد و سستی، به عمل و تلاشی بیشتر نیاز دارد. ما به دانش و فهم بیشتری نیاز داریم چنان که به ترک برخوردهای زشت یا زشت‌تر نیاز است. در اینجا می‌خواهم به دو نکته اشاره کنم:
۱ – ما باید از بررسی نقش قربانیان و مظلومینی که به آنان تجاوز شده و حقوقشان سلب گردیده خودداری کنیم. مردم همیشه تخلف خویش را به استعمار قدیم و جدید نسبت می‌دهند، مدارس ناکامی خویش در فارغ التحصیل کردن نسلی جدید که دارای شناخت و علم و دانش باشد را به کم کاری خانوده‌ها و ارگان‌های عالی در کمک و برآورد کردن نیاز‌هایشان نسبت می‌دهند، کارمندی که از وظیفه‌اش عزل می‌گردد از ستم رؤسای آن شکایت می‌کند... به این ترتیب جز با ستمدیدگان روبرو نمی‌شویم، و هرگز با ستمکاران و تجاوزگران روبرو نمی‌شوی. هر یک از ما محاسن و نیکی‌های خویش را ذکر می‌کند و از کارهای بزرگی که انجام داده سخن می‌گوید. اما کم اتفاق می‌-افتد که فرد، جماعت یا تیمی از ناکاهی‌ها و اشتباهات خود سخن بگوید، یا نویسنده‌ای از تقصیر خویش در ارائه‌ی مسأله‌ای سخن گوید، یا بگوید: این مسأله در ذهنم به گونه‌ی مطلوب روشن نشده است. هر چیزی طبق آنچه مقصود از آن است، انجام داده می‌شود. ما همه قربانی هستیم. ما جز آنچه که انجام دادن آن واجب است، انجام نداده‌ایم. [در نظر ما] دیگران همیشه گناهکارند و از آنان خواسته می‌شود که تغییراتی ایجاد نمایند.
بدون شک آنچه می‌گوییم صحیح است ولی صحیح‌تر از آن، چیزی است که آن را بر زبان نمی‌آوریم. حقیقت این است که ظلم و ستمی که ما به نفس خویش می‌نماییم بزرگ‌تر از ظلم و ستم دیگران به ما است. هرگز غرب و شرق و همه دشمنان و رقیبان ما نمی‌توانند بد‌تر از آنچه که ما با خود انجام می‌دهیم، باشند. خداوند خطاب به کسانی که گرامی‌تر، پرهیزگار‌تر و شریف‌تر از ما بوده‌اند می‌-فرماید: «قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ»: بگو: این (شکست خوردن و کشته‌شدن) از ناحیه‌ی خودتان (و نتیجه‌ی مخالفت با رهنمودهای رسول خدا و پیروی از حرص و آزتان) است. [آل عمران: ۱۶۵]
۲ – غیر ممکن است به پیشرفت و شکوفایی روحی و عمران دست یابیم جز این‌که صفت فضیله‌ی صداقت و راستگویی را در خویش تثبیت کرده و تحقق بخشیم، و از جمله مهم‌ترین جلوه‌های صداقت و لوازم آن پذیرفتن مسئولیت کار‌هایمان است [مسئولیت کارهایی را که انجام می‌دهیم به دوش دیگران نیندازیم]. به این خاطر ما باید در تقلیدهای فرهنگی و عرف و عادت‌ها و نظم و قوانین خویش به گونه-ای آسان و راحت به اشتباهات خویش اعتراف کنیم، و به جای آنچه که امروزه شایع است که می‌گویند: ما همه مسئولیم، ما مقصریم، همه باید به اصلاح شؤون خویش بپردازند، خود را برای تحمل نتایج کارهایی که انجام داده‌ایم، آماده کنیم. این سخن به طور مجمل صحیح است ولی عمومیت بخشیدن زاید بر وصف، آن را به عکس مطلوب تبدیل می‌کند، آنجا که نتیجه نهایی آن عدم وجود مسئولی است که محاسبه‌ی او ممکن باشد. عدم تحدید و تعیین مسئولیت یعنی عدم ترس از وقوع عقوبت و کیفر و عدم ترس از عقوبت یعنی استمرار خطا‌ها و بزرگ شدن آن، و چه بسا آزادی تعبیر منضبط به ضوابط شریعت غراء شرط اساسی برای آن است. جو فشار و قهر هرگز بر ساختار اشخاص دانشمند یاری نمی‌کند و نمی‌تواند نسلی ایجاد کند که به سوی خیر قدم بردارد و مسئولیت را به دوش بکشد.