سپاس خدایی را که وعده‌اش را عملی ساخت و بنده‌اش را یاری کرد؛ لشکرش را نیرو داد و به تنهایی احزاب را درهم شکست؛ پاک‌ترین درود و سلام بر بزرگ‌ پیامبری که آخرین حلقه‌ی این زنجیر مبارک بود؛ او که خود را برای خدا خالص کرد و تمام توانش را به امر دعوت اختصاص داد و در راه حق دشواری‌ها را به جان خرید. درود و سلام خدا بر خاندان و یاران بزرگوارش که بر عهد او ثابت ماندند و بر دوستی‌اش استوار تا خداوند آنان را به راه راست رهنمون شد. 

کتاب حاضر که در فقه آداب شرعی نوشته شده است و «ادب مسلمان با خدا، مردم و زندگی» نام دارد، بخشی از کتاب بزرگ «آسان‌سازی فقه مسلمان معاصر در سایه‌ی قرآن و سنت» است که آن بخشی از کتاب بزرگ‌تری به نام «پیرامون فقه اسلام» است که شامل عقیده و شریعت و فقه رفتار و شیوه‌ی حرکت به سوی خدا می‌شود. این کتاب فراگیری برنامه‌ی اسلامی و تنوع و گستردگی آن را نشان می‌دهد و در باب تعادل و تکامل اسلام و شیوه‌ی میانه‌روی و استقامت آن سخن می‌گوید که قرآن کریم هم به آن اشاره کرده است: 

 «وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ* أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ* وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ» [الرحمن: ۷-۹]. 

و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت، تا مبادا از اندازه درگذرید. و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید. 

فراگیری اسلام

کسی که مطالب بنده را در زمینه‌ی ادب مسلمان و مجموعه آداب اسلامی و ارتباط آن با رفتارهای مسلمان بخواند متوجه خواهد که اسلام‌‌ همان برنامه‌ای است که خداوند آن را برای مردم اعم از فرد و خانواده و جامعه و امت تدوین کرده است تا در زندگی بر اساس آن حرکت کنند. خداوند از مسلمان می‌-خواهد تا در شبانه روز دست کم هفده بار از پروردگارش بخواهد که او را به راه راست هدایت کند: 

 «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ* صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ» [فاتحه: ۶ – ۷]. 

این راه یا برنامه‌ی مورد نظر در تمام مراحل زندگی از آغاز تا پایان همراه اوست از لحظه‌ی تولد تا لحظه‌ی وفات؛ به همین خاطر در اسلام آموزه‌هایی داریم که به تولد نوزاد مربوط است مانند شادمانی برای تولد و سپاس‌گزاری به خاطر سلامتی نوزاد، نام‌گزاری و انتخاب بهترین نام‌ها، جشن گرفتن و ذبح کردن برای نوزاد که به عقیقه معروف است و احکام دیگری که ابن قیم آن را در رساله‌ی تحت عنوان «تحفه المودود فی احکام المولود» گردآوری کرده است. در اسلام احکامی وجود دارد که به مراحل جنینی مربوط است یعنی پیش از آنکه نوزاد متولد شود و اسمی داشته باشد؛ مانند احکام مربوط به زن باردار و مراقبت از جنین. مثلا زن حق ندارد سقط جنین کند اگر چه از راه حرام هم آبستن شده باشد چرا که جنین گناهی ندارد. اگر روزه برای جنین یا مادر زیان داشته باشد نباید روزه بگیرد و سایر احکامی که در شریعت آمده است. 

گستره‌ی طولی برنامه‌ی اسلامی

اسلام در تمام مراحل زندگی همراه انسان است و او را تنها نمی‌گذارد؛ در گهواره، دوران شیرخوارگی، تربیت و آموزش و تغذیه تا مراحل جوانی و می‌ان‌سالی و پیری که مسایل مربوط به ازدواج و تولید مثل و کسب و کار و فعالیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی او را تا زمانی که وارد قبر شود مورد توجه قرار داده است. احکام مربوط به بیمار و احکام شخص در حال مرگ که در میان مسلمانان معروف است و در فقه اسلامی از آن به «احکام جنایز» یاد می‌شود. 

گستره‌ی عرضی و افقی برنامه‌ی اسلام

اسلام‌‌ همان گونه که به لحاظ طولی یا زمانی در تمام عمر همراه انسان است به لحاظ عرضی یا افقی یا مکانی نیز در تمام مسایل زندگی دخالت دارد؛ در خانواده، در مسجد، مدرسه و دانشگاه، در بازار و کشتزار و کارگاه و مغازه؛ در هنگام خواب، در وقت بیداری، هنگام کار و تلاش دنیایی و زمانی که به تفریح و سرگرمی مشغول است، هنگام عبادت، در برخورد با مردم؛ در علم‌آموزی، در صبح و غروب در وقت خستگی و استراحت... در همه‌ی این حالات انسان احساس می‌کند که برنامه‌ای دارد و باید به آن پایبند باشد و لحظه‌ای از آن فروگذار نکند. مسلمان پیوسته این آیه را ورد زبانش قرار می‌دهد که می‌-فرماید: 

 «قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ* قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» [انعام: ۱۶۱- ۱۶۲]. 

بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینى پایدار، آیین ابراهیمِ حق‌گراى! و او از مشرکان نبود.» 

بگو: «در حقیقت، نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانیان است.» 

 

امتداد عمقی برنامه‌ی اسلام 

اسلام‌‌ همان گونه که به لحاظ طولی و عرضی در زندگی مسلمان گسترش یافته است، به لحاظ عمقی نیز در آن تأثیر دارد؛ اسلام در تمام مسایل مادی و روحی و فکری و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مسلمان دخالت دارد؛ اسلام با اوامر و نواهی خود، از راه قانون‌گزاری و وصیت در اندیشه و فرهنگ و احساسات مسلمان تأثیر می‌گذارد؛ در خوردن و نوشیدن در پوشیدن و آرایش، در راه رفتن و نشستن، در شادی و ناراحتی، در خنده و گریه، در خواب و بیداری، در جدی و شوخی، در خلوت و جلوت در همه جا همراه انسان است. اسلام از این نکته غافل نیست که انسان مخلوقی است با ترکیبی عجیب؛ از گل خشک و سیاه آفریده شده است اما خداوند او را پیراسته و از روح خود در او دمیده است. وقتی از فرشتگان خواست برای بزرگ‌داشت او در برابرش سجده کنند ابلیس را به خاطر سر باز زدن از سجده از پیش خود راند: 

 «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ* فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ* قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ* قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ* وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ* قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ* إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ* قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ* إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ* قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ» [حجر: ۲۸- ۴۱]. 

و [یاد کن‌] هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِلى خشک، از گِلى سیاه و بدبو، خواهم آفرید. 

پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید. 

پس فرشتگان همگى یکسره سجده کردند، 

جز ابلیس که خوددارى کرد از اینکه با سجده‌کنندگان باشد. 

فرمود: «اى ابلیس، تو را چه شده است که با سجده‌کنندگان نیستى؟» 

گفت: «من آن نیستم که براى بشرى که او را از گِلى خشک، از گِلى سیاه و بدبو، آفریده‌اى، سجده کنم.» 

فرمود: «از این [مقام‌] بیرون شو که تو رانده‌شده‌اى. 

و تا روز جزا بر تو لعنت باشد. 

گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.» 

فرمود: «تو از مهلت‌یافتگانى، 

تا روز [و] وقت معلوم. 

گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مى‌آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، 

مگر بندگان خالص تو از میان آنان را.» 

فرمود: «این راهى است راست [که‌] به سوى من [منتهى مى‌شود]. 

اسلام در ارتباط انسان با خود و با پروردگارش در کنار اوست؛ در ارتباط او با فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیامبران و آخرت؛ در ارتباطش با خانواده با همسایگان و بستگان؛ در ارتباطش با جامعه و امت؛ در نوع تعامل با مخالفان و دگراندیشان و در نگاهی به جهان پیرامون، در ارتباطش با هم‌پیمانان و محاربان و با تمام جهان از آسمان تا زمین و از نهان و آشکار همراه انسان است: 

 «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا» [النساء: ۱]. 

اى مردم، از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید؛ و از خدایى که به [نام‌] او از همدیگر درخواست مى‌کنید پروا نمایید؛ و زنهار از خویشاوندان مَبُرید، که خدا همواره بر شما نگهبان است. 

این دین برنامه‌ی الهی انسان است؛ برای تمام انسانیت برای سامان دادن نهان و آشکار و روح و جسم او آمده است؛ برای پیراستن عقل و وجدان و اراده‌ی او؛ در حوزه‌های فردی و خانوادگی و اجتماعی و کشوری و بین‌المللی وارد می‌شود و در تمام این مسایل برای انسان برنامه دارد و او را راهنمایی کرده است تا سرگردان نباشد و در راه‌های گوناگون گم نشود: 

 «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» [أنعام: ۱۵۳]. 

و [بدانید] این است راه راست من؛ پس، از آن پیروى کنید. و از راه‌ها [ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مى‌سازد پیروى مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید. 

مسلمان در تمام زندگی به شریعت الهی پایبند است

مسلمان در تمام زندگی خود به حدود الهی و احکام و آموزه‌های او پایبند است؛ در فکر و اندیشه در احساسات قلبی و رفتار عملی یا به عبارت دیگر در اعتقادات و افکار، مسایل عبادی و حلال و حرام؛ در گفتار و کردار و اخلاق؛ در دوستی و دشمنی، در جنگ و آشتی؛ در همه‌ی این احوال باید به امر و نهی الهی یعنی شریعت خداوند پایبند باشد: 

 «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا» [أحزاب: ۳۶]. 

و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و فرستاده‌اش به کارى فرمان دهند، براى آنان در کارشان اختیارى باشد؛ و هر کس خدا و فرستاده‌اش را نافرمانى کند قطعاً دچار گمراهى آشکارى گردیده است. 

وقتی چیزی را دوست دارد یا از آن نفرت دارد، وقتی از کاری که خشنود یا ناراضی است؛ خوشحال یا ناراحت است؛ وقتی چیزی را می‌پذیرد یا رد می‌کند باید بر اساس شریعت خدا باشد که رسول اکرم (ص) فرموده است: «لا یؤمن أحدکم حتى یکون هواه تبعًا لما جئت به». هیچ یک از شما ایمان نمی‌آورد مگر زمانی خواهش و هوای او پیرو شریعت الهی باشد. هم‌چنین فرموده است: 

 «ثلاث من کُنَّ فیه، وجد حلاوة الإیمان: أن یکون الله ورسوله أحب إلیه مما سواهما، وأن یحب المرء لا یحبه إلا لله، وأن یکره أن یعود فی الکفر بعد إذ أنقذه الله، کما یکره أن یقذف فی النار». 

هر کس این سه ویژگی را در خود بیابد شیرینی ایمان را احساس خواهد کرد: خدا و رسول برای او از همه چیز محبوب‌تر باشند، کسی را که دوست می‌دارد تنها به خاطر خدا دوست داشته باشد و دوست نداشته باشد به کفر باز گردد‌‌ همان گونه که نمی‌خواهد در آتش بیفتد. 

وقتی که احساسش را با فکر و شعور و زبان و قلم و شعر و نثرش بیان می‌کند باید به شریعت پایبند باشد. 

شریعت خدا و امر و نهی و حلال و حرام او باید در سراسر زندگی فردی و اجتماعی او حکم‌فرما باشد و نباید از آن دور شود زیرا خداوند همواره با اوست و از او غافل نمی‌شود: 

وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ [بقره: ۱۱۵]. 

و مشرق و مغرب از آنِ خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روى [به‌] خداست. 

شریعت الهی در همه جا در شرق و غرب و در راست و چپ بر انسان حاکم است: 

 «ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ* إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ* هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» [جاثیه: ۱۸- ۲۰]. 

سپس تو را در طریقه آیینى [که ناشى‌] از امر [خداست‌] نهادیم. پس آن را پیروى کن، و هوسهاى کسانى را که نمى‌دانند پیروى مکن. 

آنان هرگز در برابر خدا از تو حمایت نمى‌کنند [و به هیچ وجه به کار تو نمى‌آیند] و ستمگران بعضىشان دوستان بعضى [دیگر] ند، و خدا یار پرهیزگاران است. 

این [کتاب‌] براى مردم، بینش‌بخش و براى قومى که یقین دارند، رهنمود و رحمتى است. 

پیوند دایمی انسان با پروردگار

از ویژگی‌های برنامه‌ی اسلامی آن است که در راستای مرتبط ساختن انسان با پروردگارش تلاش می‌کند و می‌کوشد در تمام احوال او را به پروردگارش وصل کند و گفتار و کردارش برای خدا باشد. اگر از یک سو همه‌ چیز برای انسان و به سود او آفریده شده است: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا» [بقره: ۲۹]. اوست آن کسى که آنچه در زمین است، همه را براى شما آفرید. 

از سوی دیگر انسان برای خدا آفریده شده است: 

 «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ* مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» [ذاریات: ۵۶- ۵۸]. 

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند. از آنان هیچ روزیى نمى‌خواهم، و نمى‌خواهم که مرا خوراک دهند. خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است. 

این‌ها ویژگی منحصر به فرد آداب اسلامی است؛ در خوردن و نوشیدن، در پوشش و آرایش، در ازدواج و خرید و فروش، در سفر و حضر و در تمام مسایل زندگی می‌کوشد انسان را با معانی مخصوصی به پروردگارش متصل کند. به همین خاطر در تمام این مسایل در زندگی فردی و اجتماعی و اقتصادی مسلمان اذکار مأثوری وارد شده است و هدف آنکه است ارتباط انسان با پروردگارش حفظ شود و زبانش به ذکر او مشغول باشد و دلش سرشار از محتبش شود. 

آب و غذایش را با نام خدا آغاز می‌کند و با سپاس از او به پایان می‌برد؛ لباسش را به یاد او می‌پوشد و در تمام مناسبت‌ها ذکر مخصوص آن را بر زبان می‌آورد که در قرآن نمونه‌ای از آن را می‌یابیم: 

 «وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ* لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ* وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ» [زخرف: ۱۲- ۱۴]. 

و‌‌ همان کسى که جفت‌ها را یکسره آفرید، و براى شما از کشتی‌ها و دام‌ها [وسیله‌اى که‌] سوار شوید قرار داد. 

تا بر پشت آن‌ [‌ها] قرار گیرید، پس چون بر آن‌ [‌ها] برنشستید، نعمت پروردگار خود را یاد کنید و بگویید: «پاک است کسى که این را براى ما رام کرد و [گرنه‌] ما را یاراى [رام‌ساختن‌] آن‌ها نبود.» 

هر‌گاه سوار ماشین یا کشتی یا هر مرکب دیگری شود ذکر خدا را بر زبان می‌آورد. 

اسلام دین خدای یکتاست

اسلام دین خدای یکتاست؛ کتاب‌هایش را برای آن نازل کرده است و پیامبرانش را بر اساس نیاز مردم از زمان آدم تا خاتم برای مردمان فرستاده است. همه‌ی پیامبران الهی در اصول اعتقادی و اخلاقی دین با هم متفقند و همه اسلام را شریعت و برنامه‌ی زندگی خود قرار داده‌اند. خداوند متعال در کتاب جاودان خود با اشاره به این حقیقت می‌فرماید: 

 «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» [شورى: ۱۳]. 

از [احکام‌] دین، آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد، براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که در باره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم که: «دین را برپا دارید و در آن تفرقه‌اندازى مکنید.» 

 «لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا» [مائده: ۴۸]. 

براى هر یک از شما [امت‌ها] شریعت و راه روشنى قرار داده‌ایم. 

به همین خاطر عقیده و ارزش‌های اخلاقی پیامبران با هم تفاوتی نداشته است بلکه اختلاف در شریعت آنان بود. مسیح خطاب به یهود می‌گوید: 

 «وَمُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ» [آل عمران: ۵۰]. 

و [مى‌گوید: آمده‌ام تا] تورات را که پیش از من [نازل شده‌] است تصدیق کننده باشم، و تا پاره‌اى از آنچه را که بر شما حرام گردیده، براى شما حلال کنم. 

اسلام شریعت کلی و جاودانی را آورده است که احکام مرحله‌ای ادیان گذاشته را نسخ می‌کند؛ تمام آن احکام برای شرایط خاصی بود مانند مسایلی که به خاطر ظلم و تجاوز یهود بر آنان حرام شده بود: 

 «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا* وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِل» [نساء: ۱۶۰- ۱۶۱]. 

پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آنکه [مردم را] بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه‌اى را که بر آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم؛ 

و [به سبب‌] رباگرفتنشان -با آنکه از آن نهى شده بودند- و به ناروا مال مردم خوردنشان، و ما براى کافرانِ آنان عذابى دردناک آماده کرده‌ایم. 

 

 

به همین خاطر پیش از بعثت پیامبر اسلام در کتاب‌های پیامبران گذشته از بعثت او یاد شده است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ» [أعراف: ۱۵۷]. 

همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده -که [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مى‌یابند- پیروى مى‌کنند؛ [ه‌مان پیامبرى که‌] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‌دهد، و از کار ناپسند باز مى‌دارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‌گرداند، و از [دوش‌] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‌دارد. 

این اسلام است که کتاب جاودانش آن گونه که خداوند نازل کرده است باقی مانده است: 

 «کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» [هود: ۱]. 

کتابى است که آیات آن استحکام یافته، سپس از جانب حکیمى آگاه، به روشنى بیان شده است. 

و خداوند خود حفظ این کتاب را عهده‌دار شده است: 

 «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» [حجر: ۹]. 

بى‌تردید، ما این قرآن را به تدریج نازل کرده‌ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود. 

 

خدای متعال به خاطر این دین بر مردم منت می‌نهد و می‌فرماید: 

 «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» [مائدة: ۳]. 

امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‌] آیینى برگزیدم. 

در صدر اسلام برخی از یهودیان به مسلمانان گفتند: در کتاب شما آیه‌ای وجود دارد که اگر برای ما نازل می‌شد ما آن روز را عید می‌گرفتیم؛ عمر (رض) فرمود: کدام آیه؟ گفتند: آیه‌ی اکمال دین. فرمود: من می‌دانم این آیه در کجا و چه روزی نازل شد؛ این آیه در روز عید و در عرفه نازل شد. قرآن اعلام کرده است که همه‌ی پیامبران گذشته مسلمان بوده‌اند و شیخ پیامبران نوح به امتش فرمود: 

 «وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ» [یونس: ۷۲]. و مأمورم که از گردن‌نهندگان باشم. 

درباره‌ی ابراهیم فرموده است: 

 «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَکِنْ کَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» [آل عمران: ۶۷]. 

ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه حق گرایى فرمانبردار بود، و از مشرکان نبود. 

 «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ» «[بقره: ۱۳۱]. 

هنگامى که پروردگارش به او فرمود: «تسلیم شو»، گفت: «به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.» 

یعقوب و فرزندانش هم مسلمان بوده‌اند: 

» وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «[بقره: ۱۳۲]. 

و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به‌‌ همان [آیین‌] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] «اى پسران من، خداوند براى شما این دین را برگزید؛ پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید.» 

 

یوسف به پروردگارش فرمود:» تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ «[یوسف: ۱۰۱]. 

مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما. 

 

موسی به قومش فرمود:» یَا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ «[یونس: ۸۴]. 

و موسى گفت: «اى قوم من، اگر به خدا ایمان آورده‌اید، و اگر اهل تسلیمید بر او توکّل کنید.» 

 

مسیح به قومش فرمود:» مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ «[آل عمران: ۵۲]. 

چون عیسى از آنان احساس کفر کرد، گفت: «یاران من در راه خدا چه کسانند؟» حواریون گفتند: «ما یاران [دین‌] خداییم، به خدا ایمان آورده‌ایم؛ و گواه باش که ما تسلیم [او] هستیم.» 

 

همه‌ی پیامبران گذشته مردم را به اسلام دعوت می‌کردند نه به سوی خودشان یا قوم‌ و منافعشان؛ این روش همه‌ی پیامبران بوده است: 

» وَلَا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکَةَ وَالنَّبِیِّینَ أَرْبَابًا أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ «[آل عمران: ۸۰]. 

و [نیز] شما را فرمان نخواهد داد که فرشتگان و پیامبران را به خدایى بگیرید. آیا پس از آنکه سر به فرمان [خدا] نهاده‌اید [باز] شما را به کفر وامى‌دارد؟ 

 

 

خداوند متعال این حقیقت روشن را به عنوان قاعده‌ای کلی برای بشریت اعلام کرده است: 

» إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ «[آل عمران: ۱۹]. در حقیقت، دین نزد خدا‌‌ همان اسلام است. 

هم‌چنین فرموده است: 

«وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ «[آل عمران: ۸۵]. 

و هر که جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است. 

مردم در زمان‌های گوناگون در صدد بوده‌اند حقایق این دین واحد را تغییر دهند از جمله مسایل اعتقادی و عبادی و معاملات و قوانین و اخلاقیات آن را دست‌کاری کنند... اما خداوند واپسین پیامبرش را برانگیخت تا این دین واحد یعنی اسلام را که تمام پیامبران بر آن بوده‌اند تجدید کند و اصولش را بپیراید. او مأمور بود تا قواعد این دین را پایه‌گزاری کند، اهدافش را تشریح و جامعه‌ی اسلامی را بر اساس آن بنا کند: 

«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ «[أنبیاء: ۹۹]. 

اگر این‌ها خدایانى [واقعى‌] بودند در آن وارد نمى‌شدند، و حال آنکه جملگى در آن ماندگارند.