تعدّد پیامبران
جامعهی بشری در قرون اولیه به صورت ملتها و قبایل مختلف در اطراف و اكناف زمین و در شهرها و روستاها و بادیههای دور از هم زندگی میكردند بدون اینكه روابط چندانی با هم داشته باشند. لذا خداوند حكیم برای هدایت و اصلاح و تهذیب این جوامع و ملل و قبایل پراكنده و مختلف، پیامبرانی را مبعوث ساخته تا با تبشیر و انذار بر آنها اتمام حجت كنند و آنها را از جهل و غفلت برهانند. خداوند متعال در اینباره میفرماید:
رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لأَلاَّ یكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَكِیماً.[1] یعنی: ما پیغمبران را فرستادیم تا مژدهرسان و بیمدهنده باشند و بعد از آمدن پیغمبران حجت و دلیلی علیه خدا برای مردمان باقی نماند (و نگویند كه اگر پیغمبری به سوی ما میفرستادی، ایمان میآوردیم و راه طاعت و عبادت در پیش میگرفتیم.) و خدا چیرهی حكیم است.
علت تعدد پیامبران:
1. پایین بودن سطح درك انسانهای اولیه:
توانایی درك و اندیشههای انسانهادر طول تاریخ، مسیر صعودی و تكاملی را طی كرده است. انسآنهای اولیه درك و اندیشهای ابتدایی داشتند و از دانش اندك، فرهنگ و روابط اجتماعی سادهای برخوردار بودند و در نتیجه نمیتوانستند پیام الهی را به خوبی درك و نگهداری نمایند. به تدریج كه انسان در مسیر تاریخی خود پیش میرود، دانش و تجربهی نسلها روی هم انباشته میشود و فرهنگ و روابط اجتماعی شكل پیچیدهتر و كاملتری به خود میگیرد.
یكی از علل آمدن پیامبران متعدد این بوده است كه آنها میخواستهاند دین الهی را در خور فهم و اندیشهی انسآنهای دوران خود بیان كنند و متناسب با درك آنان سخن گویند. پیامبران مانند پدر و مادری هستندكه در سنین مختلف با فرزند خود دربارهی خداوند صحبت میكنند، اما در هنگام صحبت كردن، به میزان رشد و توانایی ذهنی كودك توجه دارند و بر این اساس، مواردی را رعایت میكنند. طبیعتاً یك پیامبر زمانی میتواند موضوعی را به روشنی برای مردم بیان كند كه بتواند در خور فهم آنان و به زبان خودشان با آنها سخن گوید.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ[2]یعنی: ما هیچ پیامبری را نفرستادیم جز به زبان قومش، تا بتواند برای آنان به روشنی بیان كند.
2. ارسال پیامبران بسته به نیاز اقوام و ملل مختلف:
بنابراین خداوند متعال در ارسال رسل و تشریع احكام، وضعیت و میزان تحول فكری تمام امّتهای روی زمین را از امّتهای بدوی - ساكن در مناطق دوردست كه هیچگونه روابط تجاری، فرهنگی و سیاسی با هم ندارند- گرفته، تا امّتهای متمدّن و پیشرفتهای كه دارای روابط پیچیدهی تجاری و فرهنگی و سیاسی هستند و با اختراع وسائط نقلیهی هوایی، دریایی و زمینی و به كارگیری نیروی آتش و برق و دیگر نیروهای نهفته در هستی توانستهاند فواصل چندین ماهه را به چند ساعته تقلیل دهند و جهان را به دهكدهای تبدیل نمایند، در نظر گرفته است. از این روی خداوند حكیم برای هر یك از این امّتها احكامی را تشریع كرده كه در شكل و صورت متفاوت ولی در روح و معنی یكی هستند.مثلاً جوامعی كه از لحاظ رعایت پیمانه و وزن دچار انحراف شدهاند به قوانینی نیاز دارند كه جوامع دیگری كه انحراف آنها ارتكاب فحشا و منكر یا ظلم و تجاوز و آدمكشی است به آن نیاز ندارند. برخی از جوامع به قوانینی نیاز دارند كه روابط تجاری آنها را تنظیم كند، در حالی كه برخی از جوامع نیازمند قوانینی هستند كه روابط سیاسی و احكام مربوط به صلح و جنگ را برای آنها تنظیم نماید. قومی بدوی كه تنها مشغول نگهداری از حیوانات و خوردن شیر و گوشت و استفاده از پشم آنها بودهاند تنها احكام و قوانین مورد نیاز آنها اصول عقائد و عبادات و بعضی از مسائل اخلاقی و مقدار كمی از احكام معاملات است و طبیعی است كه این اقوام بدوی و منزوی كه چیزی از مشكلات تجاری و صنعتی و سیاسی نمیدانند نیازی به قوانین پیچیدهی اقتصادی و سیاسی ندارند.
وقتی كه روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جوامع مختلف گستـرش پیـدا كرد و مردم توانستند در یك یا چند قارّه با هم ارتباط برقرار نمایند، وظیفهی پیامبران و مسؤولیت آنها هم بزرگتر شد. در چنین شرایطی بود كه خداوند در قارّهی آسیا و آفریقا موسی را با معجزات عدیده، مبعوث و كتاب تورات را بر او نازل كرد،كه حاوی احكام و قوانینی است كه بسیاری از روابط مردم را بیان كرده است.
بعد از موسی(ع) خداوند متّعال پیامبران زیادی را از بنیاسرائیل مبعوث كرد كه مبلّغ دعوت او و مجری شریعت او بودند. تا اینكه در دورانی كه بشریـت تـا حدّی توان پذیرش یك دعوت انسانی و جهانی كه شرق و غرب را در برگیرد، پیدا كرد. خداوند عیسی بن مریم(ع) را مبعوث كرد تا دعوت خود را به گوش جهانیان برساند.
3.از بین رفتن تعلیمات پیامبر قبل یا تحریف كلی آن تعلیمات:
به علت ابتدایی بودن سطح فرهنگی و زندگی اجتماعی و عدم توسعهی كتابت، تعلیمات انبیاء به تدریج به فراموشی سپرده میشد یا به گونهای عوض میشد كه دیگر به اصل آن شباهتی نداشت. بر این اساس، پیامبران بعدی میآمدند و تعلیمات اصیل و تحریف نشده را بار دیگر به انسانهاابلاغ میكردند.
4. استمرار در دعوت و ترویج پیوستهی آن:
لازمهی استقرار و ماندگاری یك دعوت، تبلیغ دایمی و مستمر آن است. پیامبران الهی با ایمان راسخ و مجاهدتی بیمانند و با انگیزهی هدایت بندگان خدا، قدم در راه تبلیغ دین الهی میگذاشتند و سختیها و ناملایمات را تحمل میكردند تا خداپرستی، عدالتطلبی و كرامتهای اخلاقی میان انسانها گسترش یابد و شرك، ستمگری و رذالت، ناپسند و زشت تلقی شود. بنابراین، اصول دعوت پیامبران و بسیاری از اجزاء اصلی دینهای الهی یكسان بوده است و فقط سطح و گسترهی معارف و برخی از احكام و دستورات فرعی كه متناسب با شرایط روز و جوامع آنها بوده، با هم تفاوت داشتهاند كه البته این میزان تفاوت، مانع واحد بودن دین آنها نمیشود. پس، تعدد پیامبران به معنای تعدد و اختلاف در دین نیست، بلكه از تبلیغ و اجرای یك دین در شرایط و زمآنهای متفاوت حكایت میكند.
باطل شدن برنامهی هر پیامبر با آمدن پیامبرِ بعد از او:
با آمدن پیامبر بعد، آیا باقی بودن بر شریعت پیامبر قبل، نزد خدا پذیرفته است؟ آیا اعتقاد به هر یك از ادیان الهی و توقف در آن، در این زمان، سبب رستگاری میشود؟ قرآن كریم در اینباره چه میفرماید؟
برای رسیدن به پاسخ درست، لازم است به نكات زیر توجه كنیم:
1. از طرف خداوند فقط یك دین و یك راه برای هدایت و خوشبختی آدمها آمده است كه از آن به عنوان «صراط مستقیم» یا «اسلام» یاد میكنند. هر یك از پیامبران، این راه واحد را در حد فهم مردم زمان خود به مردم معرفی كرده است. آمدن هر پیامبر، نشانهی آن است كه بخشی از تعلیمات پیامبر پیش از او، اكنون برای مردم مناسب نیست ونمیتواند پاسخگوی نیازهای آنها باشد.
2. هر پیامبری كه میآمد، پیامبر بعدی را بشارت میداد و بر پیروی از او تأكید میكرد. بنابراین، وجود دو یا چند دین در یك زمان، نشانهی آن است كه پیروان پیامبران گذشته و به خصوص بزرگان دین آنها به پیامبران بعد ایمان نیاوردهاند و این خود یك گمراهی بزرگ و سرپیچی از فرمان خدا و پیامبران گذشته است.
3.ما در زمانی به سر میبریم كه جز قرآن كریم، هیچ كتاب آسمانی دیگری وجود ندارد كه از تحریف مصون مانده باشد و ما مطمئن باشیم كه تعلیمات آن، همان تعلیماتی است كه خداوند فرستاده است. پس این كتابها نمیتوانند به نیاز ما كه دستیابی به راهنمایی خداوند است، پاسخ بدهند.
4. بر مبنای آنچه بیان شد، وجود چند دین الهی معنا ندارد. زیرا این خود سبب سرگردانی مردم میشود كه میان آن ادیان كدام را انتخاب كنند، در حالی كه دین برای رهایی مردم از ضلالت و سرگردانی آمده است. به همین جهت، قرآن كریم به روشنی میفرماید:
وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِینَ[3] یعنی: و هر كس دینی غیر از اسلام برگزیند، از او پذیرفته نیست و او در آخرت از زیانكاران است.
وحدت اصول ادیان آسمانی
پیامبران به منزلهی سفیرانی هستند كه با یك اصول و یك پیام به میان ملّتهای مختلف ارسال شدهاند تا رسالت خود را انجام دهند و پیام پروردگار خود را به گوش آنان برسانند و بگویند:
أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ.[4] یعنی: خدا را بپرستید و از طاغوت دوری كنید.
بنابراین اسـاس رسالـت پیامبـران و اصول دعوت آنها یكی است، چرا كه همهی آنها ظهور یك حقیقت و آفتاب یك فلكاند و تقدّم و تأخّر زمانی و اختلاف صورت، وحدت و یگانگی آنها را از بین نمیبرد، چون در عقائد و روح عبادات و اصول اخلاقی و روابط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تفاوتی با هم ندارند و تفاوتهایی كه در معتقدات پیروان مكاتب آسمانی دیده میشود به خاطر تحریف و دستدرازی اصحاب زر و زور و تزویر به سرچشمههای صاف و زلال این مكاتب بوده است تا از این طریق به اهداف شوم مادّی خود برسند و اگر دست تحریف به سوی اصول ادیان الهی و مكاتب آسمانی دراز نمیشد، پیروان تمام این مكاتب به دعوت خاتم پیامبران و آخرین سفیر آسمانی لبیك میگفتند و در راه شناخت حقیقت و بندگی خدا و سیر به سوی كمال گام برمیداشتند و به همین دلیل خداوند متعال در سورهی «ق» بعد از ذكر اقوام «نوح» و اصحاب «رسّ» و «ثمود» و «عاد» و «فرعون» و «لوط» و «اصحاب الأیكه» و قوم «تبّع» تكذیب دعوت هر یك از پیامبران را به منزلهی تكذیب دعوت تمام پیامبران قلمداد كرده و فرموده است:[5]
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ * وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ الأَیكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ.[6]یعنی: پیش از اینان، قوم نوح، و اصحاب الرّس، و قوم ثمود، و قوم عاد و فرعون و قوم لوط و اصحاب أیكه، و قوم تبّع هر یك از آنان، فرستادگان الهی را تكذیب كردند و وعدهی عذاب من دربارهی ایشان تحقّق یافت.
اختلاف ادیان آسمانی در شریعت و بعضی از احكام حلال و حرام و روشهای عبادت، به آداب و رسوم و سطح فكری و فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی و محیط زندگی جوامع مختلف برمیگردد. خداوند حكیم برای اصلاح و تربیت هر یك از این جوامع با توجه به ظروف و شرایط آنها احكام و روشهای عبادتـی خاصّـی را تشریـع كـرده اسـت، چون برای تكلیف و امتحان بندگان و پرستش خداوند روشهای گوناگونی قابل تصوّر است و برای خداوند حكیم محدودّیتی وجود ندارد كه طبق حكمت خود روشهایی را انتخاب و شریعتهایی را نسخ و شریعتهایی را جایگزین كند و در هر حال وظیفهی مكلّف و بندهی خدا این است كه از چهارچوبی كه خداوند برای او تعیین كرده خارج نشود و با نیروی عقل و اراده و قدرت عمل خود در دایرهی اوامر و نواهی او حركت كند.
علت وجود داشتن ادیان مختلف در جهان امروز:
اگر خداوند یك دین برای انسانهافرستاده است، پس چرا اكنون ادیان الهی مختلفی در جهان وجود دارد؟
در پاسخ باید بگوییم كه منشأ اختلاف و چند دینی،آن دسته از رهبران دینی بودهاند كه با آمدن پیامبر جدید، در مقابل دعوت او ایستاده و او را به عنوان پیامبر نپذیرفتهاند. برای مثال، وقتی عیسی(ع) در میان یهودیان ظهور كرد و از مردم خواست كه به تعالیم حقیقی موسی(ع) عمل كنند، بیشتر بزرگان یهود پیامبری او را انكار كردند و با او به مبارزه برخاستند. اگر این عالمان یهودی با مسیح(ع) مخالفت نمیكردند و پیرو پیامبر خدا میشدند، دوگانگی ایجاد نمیشد و اختلافی پیش نمیآمد.
پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز در هنگام ظهور، خود را ادامه دهندهی راه همهی انبیا و تمام كنندهی كار آنان معرفی كرد و از یهودیان خواست كه به ایشان ایمان آورند. امّا این بار هم، با وجود آنكه آمدن پیامبر اسلام(ص) در تورات و انجیل وعده داده شده بود، بزرگان مسیحی و یهودی پیامبری ایشان را انكار كردند و به مبارزه برخاستند. اگر بزرگان مسیحی و یهودیپیامبری رسول اكرم(ص) را میپذیرفتند، این اختلاف هم بهوجود نمیآید.
رابطهی ما با پیروان دیگر ادیان الهی:
ما مسلمانان با پیروان این ادیان در بنیادیترین موضوع دین –یعنی خدا- وحدت نظر داریم, و اینكه اخلاق و معنویت در جهان گسترش یابد و بیعدالتی و زشتی از جامعهی انسانی رَخت بربندد.
این وحدت نظر زمینهساز یك همكاری مشترك و كارآمد است. ما پیروان ادیان الهی میتوانیم برای گسترش خداپرستی با یكدیگر همكاری كنیم. قرآن كریم خطاب به پیروان ادیان الهی میفرماید:
قُلْ یا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[7]یعنی:ای پیروان كتاب، بیایید به سوی سخنی برویم كه میان ما و شما یكسان است: این كه جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریك او قرار ندهیم و به جای خدای یكتا، یكدیگر را به خدایی نگیریم. پس هرگاه (از این دعوت) سر بتابند، بگوئید: گواه باشید كه ما منقاد (اوامر و نواهی خدا) هستیم.
همچنین میتوانیم مردم را به كسب فضایل اخلاقی، معنویت و عدالت كه از جمله پیامهای اصلی همهی پیامبران الهی است، تشویق كنیم و مانع گسترش فساد، تباهی، فقر و ستم در جهان شویم.
ختم نبوّت با رسالت محمد(ص):
خداوند حكیم(ج)، محمد مصطفی(ص) از سلالهی ابراهیم(ع) را با رسالتی جهانی و به عنوان خاتم پیامبران مبعوث كرد و قرآن كریم را به عنوان آخرین پیام آسمانی و بهترین برنامهی زندگی كه مصالح و سعادت بشری را به بهترین وجه تأمین میكند، نازل كرد و آن را رسالتی برای عامهی مردم نامید و فرمود:
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ[8] یعنی: ما تو را برای جملگی مردمان فرستادهایم تا مژدهرسان و بیمدهنده باشی ولیكن اكثر مردم بیخبرند.
طبیعی است رسالتی كه برای كافهی مردم نازل شده است، به عنوان آخرین رسالت و قرآن كریم به عنوان آخرین كتاب آسمانی مطرح گردند.
خداوند متعال، ختم رسالت را با نبوّت محمد(ص) در سورهی احزاب اعلام كرده و فرموده است:
مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیینَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیماً.[9]یعنی: محمد پدر هیچیك از مردان شما نبوده و بلكه فرستادهی خدا و آخرینِ پیغمبران است و خداوند از همه چیز آگاه بوده و هست.
دلایل ختم نبوت:
درپاسخ این سؤال كه چه عواملی باعث آن شد كه دیگر پیامبری برگزیده و فرستاده نشود و شریعت پیامبر اكرم(ص)، شریعت جاویدان معرفی گردد دلایل زیر قابل توجه میباشند:
1. آمادگی جامعهی بشری برای دریافت برنامهی كامل زندگی:
گفتیم كه یكی از عوامل بعثت پیامبران جدید، پایین بودن سطح درك انسانهاو عدم توانایی آنها در گرفتن برنامهی كامل زندگی بود.بعد از دورهی فترت و گذشت چند قرن از رسالت عیسی(ع) خطوط مواصلاتی تقریباً تمامی ممالكِ آباد زمین را به هم مرتبط ساخت و رشد فكری بشر به حدی رسید كه بتواند یك دین كامل جهانی را بپذیرد و روابط مختلف اقتصادی و فرهنگی میان جوامع گسترش پیدا كرد. دایرهی معانی و مفاهیم و گنجینهی لغات در بُعد حقیقی و مجازی رو به گسترش نهاد، به طوری كه انسان میتوانست هر یك از مفاهیم دقیق انسانی را با الفاظ و عباراتی واضح و اسلوبی روشن بیان كند. بنابراین رشد عقلی بشریت در عصر نزول قرآن و پس از آن به میزانی بود كه بتواند كاملترین برنامه را دریافت كند و به كمك این برنامه، پاسخ نیازهای فردی و اجتماعی خود را به دست آورد. در واقع، انسانهاوارد دورهی بلوغ فكری شده بودند و میتوانستند با تفكر در معارف قرآن درهای معرفت را به سوی خود بگشایند و به همین جهت، مدت اندكی پس از ظهور اسلام و گسترش آن در جهان متمدن آن روز، دانشمندان بزرگی به تبیین قرآن و تعالیم دین پرداختند و فرهنگ بزرگ اسلامی را پایهریزی كردند.
2. حفظ قرآن كریم از تحریف:
در پرتو عنایت الهی و ارادهی خداوندی و با اهتمامی كه پیامبر اكرم(ص) در جمعآوری و حفظ قرآن داشت و نیز در پی رشد انسانهاو با تلاش و كوشش مسلمانان در دورههای مختلف، این كتاب دچار تحریف نشد؛ یعنی از سوی بشر كلمهای بر آن افزوده یا از آن كاسته نشده است.
در حقیقت، كتابهای آسمانی گذشته، مناسب زمان خویش بودند و به نیازهای آیندگان پاسخ نمیدادند؛ در نتیجه، لازم بود كتاب دیگری بیایدكه مناسب زمآنهای بعد باشد. هم چنین آن كتابها تحریف میشدند. به همین جهت میبایست كتاب دیگری بیاید كه دارای اعتبار باشد اما قرآن كریم هم كامل و شامل برنامهای برای همهی زمآنها و هم مصون و محفوظ از تحریف است. پس؛ به «تكمیل» و «تصحیح» نیاز ندارد و به پیامبر و كتابی پس از آن احتیاجی نیست.[10]
3.ثبت و ضبطدقیق سیرهی پاك پیامبر(ص):
علاوه بر حفظ قرآن كریم از تحریف محفوظ ماندن سیرهی پاك پیامبر(ص)در میان مسلمانان- به عنوان مبین و مفسّر قرآن كریم به صورتی كه تمامی جزئیات زندگی او در كتب معتبر تدوین شده است- به منزلهی حضور پیامبر(ص) در میان ما است و ما را از وجود پیامبری جدید و تجدید شریعت بینیاز میكند. چون اگر پیامبران دیگری هم مبعوث شوند در زمینهی عقیده و شریعت چیزی بیش از آنچه محمد(ص) آورده است، نمیآورند؛ چرا كه خداوند دین و شریعت را كامل كرده و فرموده است:
الْیوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمْ الإِسْلامَ دِیناً.[11]یعنی: امروز دین شما را برایتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم.
4. پیشبینی راههای پاسخگویی به نیازهای زمانه در برنامهی اسلام:
مجموعهی معارف و احكام موجود در قرآن، سیره و سنت پیامبر(ص)، به گونهای از جانب خداوند طراحی شده كه با مراجعهی به آن میتوان پاسخ به سؤالها و نیازهای بنیادی جوامع را در همهی دورآنها به دست آورد؛ به شرط آن كه از روش علمی و درست تحقیق كه به وسیلهی عالمان و متخصصان دین تدوین شده است، استفاده گردد و با دانش لازم و بصیرت كافی عمل شود. اكنون به برخی ویژگیهای دین اسلام كه سبب انطباق آن با نیازهای متغیر زمان میشود، میپردازیم:
اوّل: توجه به نیازهای ثابت و پایدار انسانی؛
بیشتر واجبات و محرمات دین برای پاسخگویی به نیازهایی است كه میان انسانهادر تمام دورآنها مشترك است. برای مثال، آدمی همواره خود را نیازمند ستایش، سپاس و پرستش خدای مهربان میبیند و عبادتهایی چون نماز و روزه برای پاسخگویی به این نیاز است.
احكام ضروری اسلام مثل نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر از این قبیلاند و بنابراین، آنها را در همهی زمآنها ومكآنها میتوان انجام داد.
دوم: تقدم روح و حقیقت تعالیم دینی بر شكل و ظاهر؛
از آنجا كه ارزشمندی اعمال در گرو معرفت قلبی و اخلاص و یكرنگی عمل كننده است، در جاهایی كه دین بر شكل خاصی تأكید نكرده است، باید به گونهای عمل كرد كه حقیقت تعالیم همواره زنده بماند گرچه شكل و ظاهر عوض شود. برای مثال قرآن كریم به مسلمانان فرمان داده است كه همواره آمادگی خود را برای مقابله با دشمن حفظ كنند. در صدر اسلام عمل كردن به این حقیقت، بدان معنا بود كه ابزاری مانند شمشیر،زره و اسبان سواری آماده فراهم كنند، اما امروزه برای اجرای این فرمان باید از سلاحهای پیشرفته بهره برد و آنها را مهیا و فراهم ساخت.
سوم: وضع قواعد و اصول كلی برای حل مسائل جدید؛
در اسلام یك دسته قواعد كلی وجود دارد كه به مجتهدان اجازه میدهد بتوانند دربارهی مسائل جدید كه قبلاً مطرح نبوده است اظهار نظر كنند و راه حل مناسب را پیشنهاد دهند. برای مثال، پیامبر اكرم(ص) فرموده است: «لا ضَرَرَ ولا ضِرارَ فـی الإِسلام»[12] «اسلام با ضرر دیدن و ضرر رساندن مخالف است.» این قاعده مبنای بسیاری از قوانینی است كه مجتهدان استنباط میكنند؛ مانند این كه استفادهی شخصی از امكانات خصوصی نباید به گونهای باشد كه باعث اذیت و آزار دیگران شود و به آنها ضرر رساند.
چهارم: دادن اختیارات به شورا و امیر مسلمانان در امور متغیر؛
در دین جاودانهی اسلام علاوه بر امور ثابت، مطابق مقاصد شریعت، مجلس شورا و امیر مسلمانان در هر زمان میتواند تصمیماتی را در جهت پیشبرد امور دنیا و آخرت مردم گرفته و اعمال كنند.
5. وجود دعوتگران:
در مجموع دعوتگران و عالمان دینی نیز میتوانند با استفاده از چهار راه حل فوق برای پاسخگویی به نیازهای زمانه به دعوت تمامی انسانهابه دین خداوند پرداخته و در این راه جانبازی نمایند. تاریخ گواه خوبی بر فداكاریها و از خودگذشتگیهای دعوتگران است كه پیامبرگونه كاروان دعوت پیامبران را به پیش بردهاند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - قرآن كریم، سورهی النساء، آیهی165.
[2]- قرآن كریم، سورهی ابراهیم، آیهی4.
[3]- قرآن كریم، سورهی آلعمران، آیهی85.
[4] -قرآن كریم، سورهی النحل، آیهی36.
[5] - فی ظلال القرآن، ج 6، ص 3361.
[6] -قرآن كریم، سورهی ق، آیات 12 الی 14.
[7]- قرآن كریم، سورهی آلعمران، آیهی64.
[8] -قرآن كریم، سورهی سبأ، آیهی28.
[9] -قرآن كریم، سورهی احزاب، آیهی40.
[10]- برای این كه با سرنوشت دیگر كتابهای آسمانی آشنا شویم، وضعیت نزدیكترین آنها به قرآن كریم –یعنی«انجیل» - را كه بر عیسی(ع) نازل شده است، بررسی كنیم. كتاب انجیلی كه اكنون در دست مسیحیان است، خود از چهار انجیل به نامهای انجیل متی، انجیل مَرْقُسْ، انجیل لوقا و انجیل یوحنا تشكیل شده است. این انجیلها به نام نویسندگانشان كه از یاران و پیروان عیسی(ع) بودهاند، مشهورند. مورخان نوشتهاند كه پس از عروج عیسی(ع) به ملكوت، هیچ اثری از كتاب انجیل در میان مردم نبود. پس از گذشت مدتی، هر یك از یاران عیسی(ع) یا شاگردان ایشان، برداشتها، خاطرات و الهامات خود را نوشتند و نام انجیل بر آن نهادند؛ به گونهای كه دهها انجیل تألیف شد. سالها در میان مردم انجیلهای مختلفی وجود داشت تا این كه حدود دو قرن بعد، شورای مركزی مسیحیان چهار انجیل ذكر شده را –علیرغم اختلاف- انجیل راستین و انجیلهای دیگر را انجیلهای مجعول و دروغین نامید. در حالی كه عیسی(ع) بیش از یكی نبود.
[11] -قرآن كریم، سورهی المائده، آیهی3.
[12] - ابن منظور، لسانالعرب، دار احیاء التراث العربی، باب ضاد.

نظرات