ایمان‌، واژه‌ی كلیدی‌ دین‌ اسلام‌ كه‌ خود و مشتقات‌ آن‌ در صدها آیه‌ از قرآن‌ مجید تكرار شده‌ است‌. گرچه‌ مفهوم‌ ایمان‌ مستقیماً در قرآن‌ توضیح‌ داده‌ نشده‌، ولى‌ درباره‌ی موضوعات‌ عمده‌ و اساسى‌ مربوط به‌ آن‌ مطالب‌ زیادی‌ در این‌ كتاب‌ آسمانى‌ آمده‌ است‌.

موضوعات‌ عمده‌ و اساسى‌ مربوط به‌ ایمان‌ در قرآن‌ را مى‌توان‌ چنین‌ برشمرد: 1. محور اساسى‌ ایمان‌ الله‌ است‌ و از همه‌ی انسانها خواسته‌ مى‌شود كه‌ به‌ الله‌ ایمان‌ آورند؛ اما در آیات‌ بسیاری‌ ضرورت‌ ایمان‌ آوردن‌ به‌ «پیامبران‌ و رسولان‌»، «كتابهای‌ نازل‌ شده‌ از سوی‌ خدا»، «ملائكه‌» (فرشتگان‌) و «روز واپسین‌» (آخرت‌)، نیز به‌ «ایمان‌ به‌ الله‌» افزوده‌ شده‌ است‌(بقره‌ /2/62، 285). 2. در برخى‌ از آیات‌ چنین‌ آمده‌ كه‌ ایمان‌ با اسلام‌ متفاوت‌ است‌ و در مرتبه‌ای‌ بالاتر از آن‌ قرار دارد (حجرات‌ /49/14). 3. ایمان‌ حقیقتى‌ است‌ كه‌ دوست‌ داشتن‌ شدید خداوند را همراه‌ دارد(بقره‌ /2/165). 4. خداوند مؤمنان‌ را از «ظلمات‌» (تاریكیها) بیرون‌ مى‌آورد و آنها را به‌ [عالم‌] «نور» (روشناییها) وارد مى‌كند(بقره‌ /2/257). 5. در آیات‌ بسیاری‌ بلافاصله‌ پس‌ از ذكر و ستایش‌ ایمان‌ به‌ انجام‌ دادن‌ «اعمال‌ صالح‌» توسط مؤمنان‌ به‌ گونه‌ای‌ تصریح‌ شده‌ است‌ كه‌ تلازم‌ خارجى‌ ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ از آن‌ فهمیده‌ مى‌شود. 6. ایمان‌ حقیقتى‌ است‌ كه‌ قابلیت‌ «ازدیاد و نقصان‌» دارد(توبه‌ /9/124). 7. قلبهای‌ مؤمنان‌ با ایمان‌ اطمینان‌ (آرامش‌) پیدا مى‌كند(رعد /13/28). 8. مؤمنان‌ ممكن‌ است‌ دچار «یأس‌» شوند (رعد /13/31). 9. مؤمنان‌ با «قول‌ ثابت‌» (سخن‌ استوار) از سوی‌ خداوند در زندگى‌ دنیوی‌ «تثبیت‌» مى‌شوند(ابراهیم‌ / 14/27). 10. شیطان‌ هیچ‌گونه‌ «سلطه‌ای‌» بر مؤمنان‌ ندارد(نحل‌/ 16/99). 11. قرآن‌ «شفا» و «هدایت‌» مؤمنان‌ است (فصلت‌/41/ 44). 12. پیامبر(ص‌) نمى‌دانست‌ كه‌ ایمان‌ چیست‌، ولى‌ خداوند آن‌ را «نوری‌» در قلب‌ وی‌ قرار داد(شوری‌ /42/52). 13. خداوند «ایمان‌» را در نظر مؤمنان‌ محبوب‌ ساخته‌، و در قلبهای‌ آنان‌ زیبا جلوه‌ داده‌ است (همانجا). 14. ایمان‌ واقعى‌ آن‌ است‌ كه‌ در قلبها نفوذ مى‌كند(حجرات‌/ 49/14). 15. ایمان‌ در قلبهای‌ مؤمنان‌ نوشته‌ مى‌شود(مجادله‌ /58/ 22). 16. «نزول‌ سكینه‌» (فرودآمدن‌ آرامش‌) از سوی‌ خدا در قلب‌ مؤمنان‌ موجب‌ زیاد شدن‌ ایمان‌ آنان‌ مى‌شود(فتح‌ /48/4). 17. پیامبر اسلام‌ خود به‌ آنچه‌ بر وی‌ نازل‌ شده‌، ایمان‌ آورده‌ است (بقره‌ /2/285). 18. مؤمنان‌ كسانیند كه‌ وقتى‌ نام‌ خدا برده‌ مى‌شود، قلبهایشان‌ احساس‌ خشیت‌ مى‌كند(انفال‌ /8/2). 19. مؤمنان‌ به‌ هنگام‌ «امتحان‌ الهى‌» ممكن‌ است‌ دچار تكانهای‌ بسیار شدید [روحى‌] گردند(احزاب‌ /33/ 11). 20. خداوند «ولى‌» مؤمنان‌ است‌(آل‌ عمران‌ /3/68). 21. با اكراه‌ نمى‌توان‌ هیچ‌ انسانى‌ را مؤمن‌ گردانید(بقره‌ /2/256). 22. برخلاف‌ علاقه‌ی شدید پیامبر(ص‌)، اكثر مردم‌ مؤمن‌ نیستند(یوسف‌ /12/ 103). 23. مؤمنان‌ با خداوند «عهد» (پیمان‌) مى‌بندند(احزاب‌ /33/23). 24. برای‌ مؤمنان‌ در آسمانها و زمین‌ نشانه‌هایى (آیات‌) وجود دارد(جاثیه‌ /45/3). 25. عهد خدا را به‌ یاد مؤمنان‌ آوردن‌ به‌ حال‌ آنها سود مى‌بخشد(ذاریات‌ /51/55). 26. خداوند با مؤمنان‌ «میثاق‌» بسته‌ است‌(حدید /57/8.)

علاوه‌ بر موضوعات‌ اساسى‌ یاد شده‌ كه‌ در قرآن‌ كریم‌ درباره‌ی ایمان‌ آمده‌ است‌، چند نكته‌ی مهم‌ دیگر را نیز در این‌ باره‌ باید مورد توجه‌ قرار داد: 1. در پاره‌ای‌ از آیات‌ ایمان‌ در مقابل‌ كفر، و در پاره‌ای‌ دیگر در مقابل‌ فسق‌ قرار داده‌ شده‌ است (منافقون‌ /63/3؛ سجده‌ /32/18). 2. در پاره‌ای‌ از آیات‌ تعبیر «ایمان‌ به‌ باطل‌» به‌ كار رفته‌ است (نحل‌ / 16/72). 3. واژه‌های‌ مؤمن‌، مؤمنون‌ و مؤمنات‌ و صفات‌ و حالات‌ مربوط به‌ مؤمنان‌ در بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌ به‌ گونه‌ای‌ حاكى‌ از آن‌ به‌ كار رفته‌ است‌ كه‌ مؤمنان‌ گروه‌ مخصوصى‌ از انسانها هستند و نحوه‌ی زندگى‌ آنها از غیر مؤمنان‌ كاملاً متمایز است‌. آنان‌ با جهان‌بینى‌، افكار، حالات‌، آداب‌ و عاداتى‌ كاملاً متمایز از غیر مؤمنان‌ زندگى‌ مى‌كنند. محور زندگى‌ آنان‌ را وفاداری‌ به‌ عهدِ بسته‌ شده‌ با خدا تشكیل‌ مى‌دهد(مؤمنون‌ /23/1-6؛ توبه‌ /9/71؛ انفال‌ /8/74؛ احزاب‌ /33/23). 4. در عین‌ حال‌ مؤمنان‌ انسانهای‌ بى‌نقص‌ و بى‌خطا و گناه‌ نیستند. در آیات‌ متعددی‌ از قرآن‌ خطاها و نقصها و گناهان‌ مؤمنان‌ به‌ آنها گوشزد گشته‌، و از آنان‌ خواسته‌ شده‌ است‌ كه‌ خود را اصلاح‌ كنند(صف‌ /61/2؛ منافقون‌ /63/9؛ ممتحنه‌ /60/1؛ حجرات‌ /49/1-12؛ مجادله‌ /58/9.)

در روند پیدایش‌ مباحث‌ كلامى‌، فلسفى‌ و عرفانى‌ در میان‌ مسلمانان‌، این‌ پرسش‌ برای‌ آنان‌ مطرح‌ شد كه‌ حقیقت‌ ایمان‌ چیست‌؟ چنانكه‌ گفته‌ شد، در قرآن‌ مجید درباره‌ی حقیقت‌ ایمان‌ توضیحات‌ مستقیم‌ نیامده‌ بود، اما متكلمان‌، فیلسوفان‌ و عارفان‌ درباره‌ی حقیقت‌ ایمان‌ توضیحهایى‌ دادند و بحثهایى‌ به‌ وجود آوردند. تفاوت‌ اصلى‌ در میان‌ آراء این‌ گروههای‌ سه‌گانه‌ در باب‌ ایمان‌ به‌ این‌ مسأله‌ مربوط مى‌شود كه‌ محور اساسى‌ و هسته‌ی اصلى‌ ایمان‌ چیست‌؟ با توجه‌ به‌ این‌ محور و هسته‌ مى‌توان‌ 4 گونه‌ تعریف‌ اصلى‌ برای‌ ایمان‌ در میان‌ گروههای‌ یاد شده‌ دسته‌بندی‌ كرد: 1. ایمان‌ عبارت‌ است‌ از تصدیق‌ قلبى‌ به‌ آورده‌های‌ پیامبر اسلام‌(ماجاء به‌ النبى‌)(ایمان‌ شهادت‌ گرایانه‌). 2. ایمان‌ تبعیت‌ عملى‌ از یافته‌های‌ عقل‌ و آورده‌های‌ پیامبر اسلام‌ در باب‌ خداوند و نبوت‌ و خوب‌ و بداخلاقى‌ است (ایمان‌ عمل‌ گرایانه‌). 3. ایمان‌ عین‌ معرفت‌ فلسفى‌ به‌ خداوند و سایر حقایق‌ هستى‌ است (ایمان‌ معرفت‌ گرایانه‌). 4. ایمان‌ رویكردی‌ با تمام‌ وجود به‌ سوی‌ خداوند است (ایمان‌ تجربت‌ گرایانه‌). متكلمان‌ اشاعره‌ شاخص‌ترین‌ طرفدار تعریف‌ اول‌ هستند. تعریف‌ دوم‌ را متكلمان‌ معتزله‌ و همفكران‌ آنها به‌ میان‌ آورده‌اند؛ تعریف‌ سوم‌ را فیلسوفان‌ مسلمان‌ مطرح‌ كرده‌اند و تعریف‌ چهارم‌ را عارفان‌ مسلمان‌ بیان‌ نموده‌اند. اكنون‌ هر یك‌ از 4 تعریف‌ یاد شده‌ به‌ اختصار توضیح‌ داده‌ مى‌شود:

تعریف‌ اشاعره‌ از ایمان‌: در نظر متكلمان‌ اشعری‌ و دیگر متكلمان‌ همفكر آنان‌ حقیقت‌ ایمان‌ عبارت‌ است‌ از تصدیق‌ قلبى‌ به‌ وجود خداوند، پیامبران‌ و اوامر و نواهى‌ خداوند كه‌ بر پیامبران‌ فرود آمده‌ است‌ و اقرار زبانى‌ به‌ همه‌ی این‌ تصدیقهای‌ قلبى‌. در نظر اشاعره‌ این‌ تصدیق‌ قلبى‌ آنگاه‌ صورت‌ مى‌پذیرد كه‌ پیامبران‌ مى‌آیند و مخاطبان‌ خود را به‌ تصدیق‌ خداوند و پیامبران‌ و اوامر و نواهى‌ الهى‌ دعوت‌ مى‌كنند. به‌ موجب‌ این‌ دعوت‌، تصدیق‌ موردنظر، از سوی‌ خداوند بر انسانها واجب‌ مى‌گردد و ایمان‌ كه‌ پذیرفتن‌ این‌ ایجاب‌ و تصدیق‌ قلبى‌ آن‌ است‌، محقق‌ مى‌گردد. این‌ تصدیق‌ قلبى‌ در واقع‌ اعتراف‌ كردن‌ و شهادت‌ دادن‌ به‌ حقانیت‌ «ماجاء به‌ النبى‌» است‌. اگر پیامبران‌ از سوی‌ خدا نمى‌آمدند، ایمان‌ معنى‌ پیدا نمى‌كرد، زیرا خطاب‌ و ایجاب‌ الهى‌ متوجه‌ انسان‌ نمى‌شد و از او تصدیق‌ طلب‌ نمى‌گردید و انسان‌ متعلقى‌ برای‌ تصدیق‌ (ایمان‌) نداشت‌. تحقق‌ ایمان‌ فرع‌ بر تحقق‌ پیشین‌ خطاب‌ و ایجاب‌ الهى‌ است‌.

عقل‌ گرچه‌ مى‌تواند وجود خداوند را درك‌ كند، اما نفس‌ این‌ درك‌ ایمان‌ نیست‌. همچنین‌ عقل‌ نمى‌تواند تصدیق‌ قلبى‌ این‌ حقیقت‌ درك‌ شده‌ را از انسان‌ طلب‌ كند و آن‌ را بر وی‌ واجب‌ گرداند، چون‌ عقل‌ از طلب‌ كردن‌ و واجب‌ گردانیدن‌ ناتوان‌ است‌. براساس‌ این‌ تفكر اشعری‌ عمل‌ به‌ واجبات‌ شرعى‌ و ترك‌ محرمات‌ داخل‌ در حقیقت‌ ایمان‌ نیست‌ و بدین‌ سبب‌، مرحله‌ی متوسطى‌ ایمان‌ و كفر وجود ندارد و شخصى‌ كه‌ مرتكب‌ گناه‌ كبیره‌ مى‌شود، در صورت‌ تصدیق‌ پیامبران‌ مؤمن‌ است (اشعری‌، مقالات‌...، 293-294، اللمع‌، 75-76؛ بغدادی‌، 250-284؛ ایجى‌، 384- 388.)

تعریف‌ معتزله‌ از ایمان‌: از نظر متكلمان‌ معتزله‌ حقیقت‌ ایمان‌ «عمل‌ همراه‌ با معرفت‌» است‌، عمل‌ به‌ همه‌ی وظیفه‌ها و تكلیفها كه‌ نخست‌ عقل‌ آنها را برعهده‌ی انسان‌ مى‌گذارد و سپس‌ پیامبران‌ آن‌ را بیان‌ مى‌كنند. در نظر معتزله‌ تصدیق‌ وجود خدا و پیامبران‌ و اوامر و نواهى‌ الهى‌ از اساسى‌ترین‌ وظایف‌ انسان‌ است‌ و وقتى‌ انسان‌ این‌ وظایف‌ را به‌ جا مى‌آورد، مؤمن‌ شناخته‌ مى‌شود. در نظر آنان‌ انسان‌ یك‌ موجود «مكلف‌» و «وظیفه‌‌مند» است‌. عقل‌ وی‌ هم‌ وجود خداوند را درك‌ مى‌كند و هم‌ شكر او را به‌ عنوان‌ منعم‌، و اطاعت‌ از امر او را به‌ عنوان‌ «مولى‌» بر انسان‌ واجب‌ مى‌گرداند. اصول‌ واجبات‌ و محرمات‌ شرعى‌ نخست‌ به‌ صورت‌ واجبات‌ و محرمات‌ عقلى‌ دریافت‌ مى‌شود و آنچه‌ شرع‌ در این‌ باره‌ مى‌گوید، یا تأكید بر همانهاست‌ و یا تفصیل‌ جزئیات‌ آنها. واجب‌ گردانیدن‌ نخستین‌، كار عقل‌ است‌، نه‌ شرع‌؛ ایمان‌ در درجه‌ی اول‌ تبعیت‌ عملى‌ از ایجابهای‌ عقلى‌ است‌ و در درجه‌ی دوم‌ تبعیت‌ عملى‌ از ایجابهای‌ شرعى‌. در نظر معتزله‌ مرتكب‌ گناهان‌ كبیره‌ نمى‌تواند مؤمن‌ باشد، چون‌ ارتكاب‌ این‌ گناهان‌ تخلف‌ آشكار از عمل‌ به‌ وظیفه‌ است‌. چنین‌ انسانى‌ در مرتبه‌ای‌ میان‌ ایمان‌ و كفر قرار دارد(منزلةٌ بین‌ المنزلتین‌)(قاضى‌ عبدالجبار، 4/174- 175؛ مانكدیم‌، 701-707؛ اشعری‌، مقالات‌، 266-272؛ شهرستانى‌، 1/73.)

تعریف‌ فیلسوفان‌ مسلمان‌ از ایمان‌: فیلسوفان‌ مسلمان‌ حقیقت‌ ایمان‌ را همان‌ معرفت‌ فلسفى‌ به‌ واقعیتهای‌ هستى‌ دانسته‌اند. در نظر آنان‌ ایمان‌ عبارت‌ است‌ از سیر نفس‌ انسان‌ در مراحل‌ كمال‌ نظری‌. عمل‌ به‌ واجبات‌ و ترك‌ محرمات‌ گرچه‌ سیر نفس‌ در مراحل‌ كمال‌ عملى‌ است‌، ولى‌ این‌ سیر اثر خارجى‌ همان‌ كمال‌ نظری‌ است‌. مؤمن‌ كسى‌ است‌ كه‌ عقاید او با واقعیات‌ هستى‌ تطابق‌ دارد. هرچه‌ انطباق‌ این‌ عقاید با واقعیات‌ هستى‌، مستقیم‌تر و بى‌پرده‌تر و از اوهام‌ دورتر باشد، ایمان‌ كامل‌تر است‌. فیلسوفان‌ مسلمان‌ بر اساس‌ این‌ تفكر، كلام‌ اسلامى‌ را فلسفى‌ كردند و به‌ خود اجازه‌ دادند روش‌ نقلى‌ و دفاعى‌ غالب‌ بر كلام‌ اسلامى‌ را - كه‌ از طرفى‌ معطوف‌ به‌ تفسیر قرآن‌ مجید برای‌ دریافت‌ عقاید اسلامى‌، و از طرف‌ دیگر معطوف‌ به‌ رد شبهات‌ بود - كاملاً تغییر دهند. آنها یك‌ رشته‌ بحثهای‌ فلسفى‌ درباب‌ وجود و صفات‌ خداوند، حقیقت‌ نبوت‌ و معاد و مانند آن‌ را جایگزین‌ كلام‌ اسلامى‌ سنتى‌ نمودند. فلاسفه‌ی مسلمان‌ وحى‌ را از جمله‌ی تواناییها و مقدورات‌ خود انسان‌ دانستند و آن‌ را با عنوان‌ اتصال‌ نبى‌ به‌ عقل‌ فعال‌ تبیین‌ كردند. با این‌ تبیین‌، ایمان‌ به‌ وحى‌ حقیقتى‌ جز معرفت‌ فلسفى‌ نمى‌توانست‌ داشته‌ باشد. آنان‌ با روش‌ جدید خود، در واقع‌ نزاع‌ میان‌ ایمان‌ و عقل‌ را از میان‌ برداشتند. البته‌ اِعمال‌ این‌ روش‌ در مواردی‌ به‌ مشكل‌ عمده‌ برخورد مى‌كرد كه‌ مسأله‌ی «معاد جسمانى‌» از بارزترین‌ آنهاست‌. در هر حال‌ ایمان‌ فیلسوفان‌ مسلمان‌، «معرفت‌ گرایانه‌» بود(صدرالدین‌، 6/8 بب.)

تعریف‌ عارفان‌ مسلمان‌ از ایمان‌: عارفان‌ مسلمان‌ در مقام‌ بیان‌ حقیقت‌ ایمان‌ از گونه‌ای‌ تجربه‌ی معنوی‌ سخن‌ گفته‌اند. در تعریفهای‌ آنان‌ از ایمان‌ اینگونه‌ تعبیرات‌ دیده‌ مى‌شود: «ایمان‌ اقبال‌ به‌ خداوند است‌»، «ایمان‌ عبادت‌ كردن‌ خدا از روی‌ حُب‌ّ و شوق‌ است‌»، «ایمان‌ محافظت‌ سرّ توحید است‌»، «ایمان‌ مشاهده‌ با نور یقین‌ است‌»، «ایمان‌ دریایى‌ است‌ كه‌ دریاها را در خود فرو مى‌برد»، «ایمان‌ كشف‌ عالم‌ غیب‌ است‌ كه‌ چون‌ مَركبى‌ شخص‌ مؤمن‌ را به‌ حضور قدسیان‌ مى‌برد»، «ایمان‌ نوری‌ است‌ كه‌ بر عقل‌ رجحان‌ دارد و آنچه‌ را با عقل‌ نمى‌توان‌ درك‌ كرد، با ایمان‌ مى‌توان‌ یافت‌» و سرانجام‌ «ایمان‌ سكون‌ و استقرار قلب‌ و اطمینان‌ نفس‌ است‌». لازمه‌ی ایمان‌ ترس‌ از خدا، امیدواری‌ به‌ فضل‌ او، اشتیاق‌ قرب‌ او، تعظیم‌ِ تعظیم‌ كنندگان‌ او، بى‌اعتنایى‌ به‌ بى‌اعتنایان‌ به‌ او، راضى‌ بودن‌ به‌ قضای‌ او، حذر كردن‌ از مكر او، شكرگزاردن‌ به‌ نعمتهای‌ او، توكل‌ بر او و تسبیح‌ یا ستایش‌ اوست (حكیم‌ ترمذی‌، 38 بب؛ غزالى‌، 4/63؛ جیلانى‌، 2/89؛ نقشبندی‌، 264؛ خلاصه‌...، 227- 228.)

همه‌ی متكلمان‌ و فیلسوفان‌ و عارفان‌ مسلمان‌ كه‌ درباره‌ی حقیقت‌ ایمان‌ سخن‌ گفته‌اند، سعى‌ كرده‌اند تا ریشه‌ها و مبانى‌ تعریف‌ خود از ایمان‌ را در قرآن‌ كریم‌ نشان‌ دهند. در نظر هر یك‌ از این‌ گروهها بعضى‌ از موضوعات‌ مربوط به‌ ایمان‌ در قرآن‌ كه‌ در آغاز مقاله‌ آورده‌ شد، عمده‌ و مهم‌ جلوه‌ كرده‌، و منشأ تفسیرها و تأملات‌ آنان‌ درباره‌ی ایمان‌ گشته‌ است‌. البته‌ عارفان‌ تجربه‌های‌ خود را نیز در تعریف‌ ایمان‌ وارد كرده‌اند.

مباحث‌ مربوط به‌ ایمان‌: پیرامون‌ موضوع‌ ایمان‌ در تاریخ‌ تفكر دینى‌ اسلامى‌ مباحث‌ متعددی‌ مطرح‌ شده‌ كه‌ مهم‌ترین‌ آنها عبارت‌ است‌ از: 1. رابطه‌ی ایمان‌ با یقین‌ و شك‌، 2. زیادت‌ یا نقصان‌ پذیری‌ ایمان‌، 3. تفاوت‌ ایمان‌ با اسلام‌، 4. ارتباط ایمان‌ با عمل‌ صالح‌ و گناه‌ كبیره‌ و گناه‌ صغیره‌، 5. ایمان‌ و تقلید، 6. ایمان‌ و معرفت‌، 7. متعلق‌ ایمان‌ (خدا، پیامبران‌، فرشتگان‌، كتابهای‌ نازل‌ شده‌ و روز واپسین‌ یا آخرت‌)، 8. اثر ایمان‌ در نجات‌ اخروی‌.

ویژگى‌ ایمان‌ اسلامى‌: تعریفهای‌ گروههای‌ یاد شده‌ از ایمان‌ نشان‌ مى‌دهد كه‌ در نظر آنان‌ ایمان‌ اسلامى‌ «دست‌ آوردی‌ انسانى‌» است‌ كه‌ برای‌ شخص‌ مؤمن‌ حاصل‌ مى‌شود. در فطرت‌، یا عقل‌، یا تواناییهای‌ انسان‌ برای‌ ریاضت‌ و تهذیب‌ نفس‌ این‌ سرمایه‌ برحسب‌ آفرینش‌ وجود دارد كه‌ خداوند و پیامبران‌ و كتابهای‌ او را بشناسد و به‌ آنها ایمان‌ آورد و با ایمان‌ زندگى‌ كند. ایمان‌ در این‌ مفهوم‌ ایمان‌ به‌ یك‌ «راز» نیست‌. ظاهراً از این‌ جهت‌ تفاوت‌ اساسى‌ میان‌ ایمان‌ اسلامى‌ و ایمان‌ مسیحى‌ وجود دارد. ایمان‌ مسیحى‌ ایمان‌ به‌ یك‌ «راز» است‌. در مسیحیت‌، هم‌ وحى‌ یك‌ حقیقت‌ مافوق‌ طبیعى‌ است‌ و هم‌ ایمان‌؛ و این‌ دو حقیقت‌ مافوق‌ طبیعى‌ قلمرو آشكار شدن‌ رازگونة خداوند برای‌ انسان‌ از طریق‌ عیسى‌ مسیح‌(ع‌) است‌.

----

مآخذ:

 اشعري‌، على‌، اللمع‌، به‌ كوشش‌ مكارتى‌، بيروت‌، 1952م‌؛

همو، مقالات‌ الاسلاميين‌، به‌ كوشش‌ ريتر، ويسبادن‌، 1400ق‌/1980م‌

ايجى‌، عبدالرحمان‌، المواقف‌، بيروت‌، عالم‌ الكتب‌؛ بغدادي‌، عبدالقادر، اصول‌الدين‌، بيروت‌، 1401ق‌/ 1981م‌؛

جيلانى‌، عبدالكريم‌، الانسان‌ الكامل‌، قاهره‌، 1368ق‌؛

حكيم‌ ترمذي‌، محمد، بيان‌ الفرق‌ بين‌ الصدر و القلب‌ و الفؤاد و اللب‌، قاهره‌، 1958م‌؛

خلاصة شرح‌ تعرّف‌ مستملى‌بخاري‌، به‌ كوشش‌ احمدعلى‌رجايى‌، تهران‌، 1349ش‌؛

شهرستانى‌،عبدالكريم‌، الملل‌ و النحل‌، به‌ كوشش‌ عبدالعزيز محمد وكيل‌، قاهره‌، 1387ق‌/1968م‌؛

صدرالدين‌ شيرازي‌، محمد، الاسفار، تهران‌، 1383ق‌؛

غزالى‌، محمد، احياء علوم‌الدين‌، بيروت‌، 1992م‌؛

قاضى‌ عبدالجبار، المغنى‌، قاهره‌، 1960م‌؛

قرآن‌ كريم‌؛ مانكديم‌، [تعليق‌] شرح‌ الاصول‌ الخمسة، قاهره‌، 1384ق‌/1965م‌؛

نقشبندي‌، احمد، جامع‌الاصول‌ فى‌ الاولياء، قاهره‌، 1298ق‌

*** 

منبع: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد 10، شماره مقاله: 4214