شخصی دربارهی ورد رابطهی امام حسن البنا که اخوان پیش از غروب آفتاب میخوانند سؤال کرد: آیا این ورد بدعت است؟ دلیلش چیست؟ لطفاً توضیح دهید که بدعت چیست و چگونه آن را بشناسیم؟
قبل از پاسخ باید بگویم که من تنها کاری که انجام دادهام جمعآوری و مرتّب کردن نظرات بوده است و ترجیح دادم پاسخم را منتشر کنم.
اینک پاسخ من:
الحمد لله والصّلاة والسّلام علی رسول الله، امّا بعد: قطعاً موضوع بدعت و سنت یک موضوع حسّاس است و علماء در این زمینه از قدیم نظرات مختلف داشتهاند البتّه مسأله برای آنان روشن بوده است. امّا امروزه مردم قدری سردرگم هستند و دامنهی اختلاف گستردهتر است. این مسأله واکنشهای ناگواری را در میان مسلمانان داشته است چنان که گاهی همدیگر را به فسق متّهم میکنند.
در آغاز باید بگوییم که علماء در تعریف دقیق بدعت به دو گروه تقسیم میشوند و با توجه به این دو گروه مشخص میشود که علمای اسلام در معنای بدعت متّفق هستند. اما راه شناخت بدعت چنان که بیان خواهد شد، مختلف است.
گروه اول بر این باورند که بدعت یعنی هر کاری که پیامبر خدا – صلى الله عليه وسلم – انجام نداده است و آن را به واجب، سنت، مباح، مکروه و بدعت حرام تقسیم کردهاند. از نظر آنان برای شناخت بدعت، کافی است آن را با قواعد شرعی مقایسه کنند اگر در قواعد وجوب جای گیرد واجب است و اگر در قواعد تحریم جای گیرد حرام است. چنانچه در قواعد مندوب جای گیرد سنت و اگر در قواعد مکروه جای گیرد مکروه است و در نهایت اگر در قواعد مباح جای گیرد مباح است. این موضوع را شیخ عز بن عبد السلام در «قواعد الاحکام» مطرح کرده است و امام نووی نیز همین معنی را تصریح کرده است. آنجا که میفرماید: هر چیزی که در زمان خودش نبوده است بدعت است اما گاهی بدعت حسنه است و گاهی غیر حسنه. [فتح الباری]
بدعت واجب مانند: مشغول شدن به علومی که به کمک آن قرآن و سنت را بهتر فهمیده میشود و برای حفظ دین ضروری است؛ به عبارتی آنچه که واجب بدون آن محقق نشود پس آن نیز واجب است.
بدعت مندوب مانند جماعت نماز تراویح در مسجد با یک امام؛ حضرت عمر در این باره فرمود: چه بدعت خوبی است این بدعت!
بدعت مباح مانند دست دادن بعد از نمازها.
بدعت مکروه مانند: آراستن مساجد و مصاحف قرآن.
بدعت حرام مانند: مذهب قدریه، جبریه، مرجئه و خوارج یا خواندن نماز مغرب در چهار رکعت یا خواندن نماز عشا در سه رکعت.
گروه دوّم بدعت را خاصّتر از نظر گروه اوّل میدانند و آن را همانند عز بن عبد السلام به واجب، مندوب، مباح، مکروه و حرام تقسیم نمیکنند؛ بلکه هر بدعتی را حرام میدانند. از جمله کسانی که بر این باور بودهاند ابن رجب حنبلی رحمه الله است. وی در توضیح این مطلب میگوید: منظور از بدعت انجام کاری است که هیچ دلیلی در دین برای تأیید آن وجود نداشته باشد اما کاری که دلیل شرعی داشته باشد بدعت نیست اگر چه از لحاظ لغوی به معنای بدعت باشد.(جامع العلوم والحکم) حجت الاسلام ابو حامد غزالی میگوید: هر چیزی که جدید باشد منهی عنه نیست بلکه منهی عنه بدعتی است که با سنتِ ثابت تضاد داشته باشد و امری از شرع را نفی کند.
امام نووی مصافحه بعد از نماز را از این دست مسائل میداند و میگوید: دست دادن در هر دیداری مستحب است؛ اما دست دادن بعد از نمازهای صبح و عصر که مردم به آن عادت کردهاند هیچ اصلی در دین ندارد و در عین حال اشکالی هم بر آن وارد نیست زیرا اصل مصاحفه سنت است؛ اگر مردم در بسیاری از حالات به آن پایبند بودهاند و در بسیاری از حالات کوتاهی کردهاند ایرادی به اصل مصافحه وارد نمیکند.
امّا دربارهی ورد رابطهی امام بنا که در اینجا مورد سؤال است باید گفت: مؤمن با تدبر این آیه را میخواند: "قُلِ اللَّهُمَّ مَّالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ المُلْكَ مِمَّنَ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٍ* تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلَ وَتُخْرِجُ الحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَتُخْرِجُ المَيِّتُ مِنَ الحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ"
بگو: بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛ هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى؛ و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى؛ و هر كه را خواهى، عزت بخشى؛ و هر كه را خواهى، خوار گردانى؛ همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايی.
شب را به روز در مىآورى، و روز را به شب در مىآورى؛ و زنده را از مرده بيرون مى آورى، و مرده را از زنده خارج مىسازى؛ و هر كه را خواهى، بىحساب روزى مىدهى.
آنگاه میگوید:
«اللّهم هذا إقبال ليلك وإدبار نهارك وأصوات دعاتك ، فاغفر لي.»
پروردگارا این آمدن شب تو و رفتن روز تو و صدای دعاکنندگان توست پس مرا ببخش!
سپس چهرهی برادرانی را که میشناسد در ذهنش مجسم میکند و بین خود و کسانی که نمیشناسد رابطهی روحی برقرار و برایشان این گونه دعا میکند: پروردگارا تو میدانی که این دلها بر محبت تو گرد آمدهاند و برای عبادت تو با دیدار کردهاند؛ برای دعوت تو متّحد شدهاند و برای حمایت از شریعت تو عهد بستهاند. پس این رابطه را محکم کن و محبّتش را برقرار بدار و هدایتش بفرما و آن را از نور بیپایانت سرشار کن. دلهایشان را با ایمان فراخ بخش و با توکّل و شناخت خود زنده بدار و با شهادت در راه خودت از دنیا ببر که تو بهترین یار و یاروی. اللّهم آمین وصلّ اللّهمّ على سيّدنا محمّد وعلى آله وصحبه وسلّم.»
این ورد بدعت نیست چون زمانی که در ترازوی شریعت گذاشته میشود در باب دعا قرار میگیرد و دعا نیز چنان که در قرآن و سنت ثابت است عبادت است. این دعا چیزی را در دین نفی نمیکند و افزون بر این دو دلیل نیز بر بدعت نبودن آن وجود دارد:
دلیل اوّل: امام بنا پس از قرائت دو آیه سورهی آل عمران (قل اللهم مالك الملك) میگوید: سپس چهرهی برادرانی را که را میشناسد در ذهن خود مجسّم میکند و رابطهی روحی بین خود و برادری که نمیشناسد برقرار و این گونه برایش دعا میکند...
دقّت کنید که ایشان میگوید: مانند این برایش دعا میکند؛ او دعایی را مشخص و محدود نمیکند و اگر هم مشخّص میکرد باز جای اشکال نبود زیرا یک نوع دعاست و دعا شرعاً مطلوب است.
دلیل دوّم: این دعا در شرع وارد شده است به طوری که در باب دعا برای شخص غایب جای میگیرد و از دعاهای مستحبی است. در صحیح مسلم با سند صحیح از ابو درداء روایت شده است که رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «ما من عبد مسلم يدعو لأخيه بظهر الغيب إلا قال الملك ولك بمثل» هر مسلمانی که در غیاب برادر مسلمانش برای او دعا کند فرشتگان میگویند برای تو نیز مانند آن باشد.
برخی این شبهه را مطرح میکنند که این دعا در وقت و زمان مشخصی یعنی هنگام غروب انجام میگیرد؛ در پاسخ باید گفت: به کتاب «سنّت و بدعت» علاّمه عبدالله محفوظ مراجعه کنید؛ او در این کتاب نزدیک به هفتاد حالت را ذکر میکند که بعضی به همین دلیل آنها را بدعت میدانند در حالی که چنین نیست؛ زیرا تعارضی با شرع ندارد و مانع هیچ فریضهای نمیشود و در قواعد و نصوص شرعی دارای اصل است. در اینجا فقط سه نمونه را ذکر میکنم و برای آگاهی بیشتر به کتاب مذکور مراجعه شود.
حدیث اوّل: بخاری، مسلم و احمد از ابو هریره رضي الله عنه روایت کردهاند که پیامبر صلى الله عليه وسلم در هنگام نماز صبح به بلال فرمود: «يا بلال حدثني بأرجي عمل عملته في الإسلام فإني سمعت دف نعليك في الجنة، قال : ما عملت عملاً أرجى عندي أني لم أتطهر طهوراً في ساعة من ليل أو نهار إلا صليت بذلك الطهور ما كتب لي.»
ای بلال از با ارزشترین عملی که انجام دادهای مرا باخبر کن زیرا من صدای کفشهایت را در بهشت شنیدم. بلال گفت: عملی که بیشتر به آن امید دارم این است که هر وقت در شبانه روز وضو گرفتم با آن وضو چیزی که بر من واجب بود انجام دادم. در حدیث ترمذی که حسن و صحیح است آمده است: به بلال گفت چگونه در رفتن به بهشت از من سبقت گرفتی؟ گفتند: هر وقت اذان میدهم دو رکعت نماز میخوانم و هر وقت وضو میگیرم دو رکعت نماز میخوانم. فرمود: با اینها یعنی با این اعمال از من سبقت گرفتی.
امام ابن حجر در کتاب الفتح میگوید: از این حدیث میتوان فهمید که اجتهاد در اوقات عبادت جایز است؛ زیرا بلال با این برداشت به آن جایگاه رسید و پیامبر نیز کارش را تأیید میکند. حدیث خباب در بخاری هم از این دست مسائل است: خباب اولین کسی است که برای کسی که کشته میشود دو رکعت نماز قرار داد.
این احادیث به صراحت بیان میکند که بلال و خباب رضی الله عنهما در وقت عبادت اجتهاد کردند و از پیامبر خدا نیز هیچ دستور یا عملی در این باره نیامده است مگر به صورت عمومی؛ یعنی نماز بهترین کار است کم یا زیاد خواندن به شخص بستگی دارد. حدیثی که در اوسط امام طبرانی از ابو هریره روایت شده است نیز به همین موضوع اشاره دارد.
حدیث دوم: روایت بخاری و مسلم و غیره در کتاب الصلاة در باب «ربّنا ولک الحمد» از رفاعه بن رافع روایت کردهاند: پشت سر پیامبر نماز میخواندیم هنگامی که سرش را از رکوع بلند کرد و گفت: «ربنا ولک الحمد» شخصی در پشت سر ایشان گفت: «ربنا ولك الحمد حمداً كثيرًا طيباً مباركاً فيه» زمانی که نماز تمام شد فرمود: چه کسی این را گفت؟ آن صحابی گفت: من. فرمود: دیدم که سی و چند فرشته برای نوشتن ثواب آن از هم پیشی میگیرند. حافظ در الفتح مینویسد: از این روایت برداشت میشود که افزودن ذکر غیر مأثور در نماز جایز است به شرطی که با مأثور مخالف نباشد؛ همچنین بلند کردن صدا تا زمانی که اخلالی ایجاد نکند جایز است.
حدیث سوم: عبدالرزاق صنعانی در «المصنف» از ابن عمر روایت میکند: مردم در حال نماز بودند که شخصی وارد شد؛ وقتی به صف اول رسید گفت: «الله أكبر كبيرا والحمد لله كثيرا وسبحان الله بكرة وأصيلا» هنگامی که پیامبر نمازش را تمام کرد فرمود: این کلمات را چه کسی میگفت؟ آن مرد گفت: ای رسول خدا من بودم به خدا سوگند از این کار جز خیر هدفی نداشتم. پیامبر فرمود: درهای آسمان را دیدم برای این کلمات باز شدند. ابن عمر میگوید: از زمانی که شنیدم آن کلمات را ترک نکردم. نسائی در باب کلمات افتتاح نماز میگوید: رسول خدا فرمود: دوازده فرشته آن را تکرار کردند. در روایت دیگری میفرماید: از این کلمات به وجد آمدم. کلمهای را ذکر کرد که به معنای گشودن درهای آسمان بود. ابن عمر در این باره میگوید: از زمانی که از پیامبر خدا شنیدم آن را ترک نکردم.
ببنید چگونه پیامبر - صلّى الله عليه وسلّم - افزودن یک ذکر در حالت اعتدال و افتتاح نماز را تأیید میکند بدون این که از او روایت شده باشد و بالاترین درجات را برای آن وعده میدهد. زیرا این دو ذکر در جایگاه ستایش خدا در نماز انجام میگیرد. نمیتوان گفت که چون پیامبر خود شارع بوده پس این عمل به سنت ایشان تبدیل میشود؛ زیرا قبل از تأیید پیامبر شخص ثواب آن کار را بدست آورده است و کسب ثواب قبل از اقرار بدعت نیست. ثانیاً: نمیتوان گفت که صحابه بدعتگزار بودهاند. زیرا اگر صحابی عملی انجام دهد و بلافاصله و قبل از تأیید پیامبر از دنیا برود در زمرهی بدعتگزاران نیست و این با عدالت صحابه که دین را به ما رساندهاند تناقض دارد. ثالثاً: از علمایی که اقوالشان را نقل کردیم پوشیده نیست که این امر پیش از تأیید پیامبر بدعت محسوب نمیشود؛ زیرا با هیچ از قواعد شرعی تضاد ندارد و همان گونه که امام غزالی فرموده است چیزی از دستورات شریعت را نفی نمیکند.
نظرات