اشاره: 12فوریهی 1949 سالروز شهادت مظلومانهی امام شهید حسن البنا و 21بهمن 1371 سالروز عروج ملکوتی کاکه احمد مفتیزاده- رحمهما الله ورضی عنهما- را به همهی مسلمانان، تسلیت عرض نموده و برای آن دو رهبر فرزانهی بیداری اسلامی از درگاه ایزد منّان علو درجات را مسئلت میداریم. خداوند را میخوانیم ما را از رهروان صدیق آن دو امام هدی قرار دهد. آمین
خدای تبارک و تعالی را ثنا میگوئیم و درود و سلام میفرستیم بر سرور ما حضرت محمد و بر خاندان و یارانش و کسیکه به دعوتش میخواند تا به روز قیامت.
اما بعد: سلام و رحمت و برکات خدا بر شما بادا.
یکی از برادران برایم نامهای نوشته، و چیزی را یادآوری نموده که یاد آن جان را به حرکت وامی¬دارد. او میگوید:
من نشانههایی را در شما میبینم که خداوند دلهای مردم را به سوی شما جلب خواهد کرد پس اگر چنین شود، یادتان باشد که خداوند از شما درباره اوقات این مردم که با شما میگذرانند سؤال خواهد کرد چگونه این وقت را مصروف داشتهاید؟ آیا این جماعت مردم را که به شما روی آوردهاند درست توجیهشان کردهاید؟ یا اینکه نسبت به آنان بیتوجه بودهاید که از خیر دنیا و آخرت بازماندهاند؟ این حقیقت را به یاد داشته باشید و تلاش کنید که مردم را وادارید که از اوقات شان بیشترین استفاده را بکنند.
سالهای زیادی است که سخن در این باره رفته است، و حالا برادری آمده و آن را به ما یادآوری میکند. برادرمان از سه شنبه سخن میگوید: و دار اخوان المسلمین را توصیف میکند. و از به هم پیوستن دلهای مؤمن و پاکیزه سخن میگوید و این مطلب را به یاد ما میآورد که آیا جماعت که در سه شنبه در دار اخوان المسلمین گرد هم میآیند و به هم میپیوندند، از این اوقات خوب استفاده میکنند یا آن را به هدر میدهند؟
برادران مرا تصدیق بفرمایید که هرگز این حقیقت را به فراموشی نسپردهام بلکه هر بار که آن را تذکر دادهام، اهمیت آن را بیان کردهام و به تبعات آن توجه دادهام. هر بار که مردم به اندیشهی اخوان المسلمین روی آورند و هرگاه که انسانی به این اندیشه بپیوندد ... من احساس میکنم که مسئول هستیم و باید بدانیم که او تا چه اندازه از ما استفاده میبرد.
سپس این برادر باز میگردد و به ما این گونه اطمینان میدهد.
شما مطئمن باشید، که هیچ شبی نبوده که به مجلس شما وارد شدهام، مگر آن که راضی و خشنود و با قلبی آرام بازگشتهام. و آرزو داشتهام که خداوند سخن حق را با تلاش مؤمنین ظاهر خواهد ساخت و دلهای مؤمنین که در این شب به قصد اعلاء کلمه (الله) و احیاء شعائر خدا گرد هم آمدهاند، به طور قطعی موجب ظهور حق خواهد شد. و برادرمان گفته است: نپرسید که امید و آرزوهایم در چه حدی است و چگونه این عاطفه را احساس میکنم.
برادران: خدای را بر این معنی ثنا میگویم. زیرا که ما در اینجا گرد هم نیامدهایم که فایدهی علمی حاصل کنیم و یا فقط به تبادل عاطفه روحی بپردازیم، بلکه به مقصد ما از این اجتماع تحرک دلها و اطمینان جانهاست. سپس برادرمان ما را متوجه نکتهای دیگر میکند و میگوید: بر غم تردد من در دار اخوان المسلمین نتوانستهام اطلاعات کافی به دست آورم، زیرا که شما چه بسا که در مفاهیم علمی وارد میشوید، ولی ما از اندیشهی اخوان چیزی نمیشنویم.
ما سخنی را میخواهیم که هدف و وسیله را برای ما توضیح دهد، تا همراه شما حرکتی روشن و واضح داشته باشیم.
من از این برادر به خاطر توجیه شان تشکر میکنم و میگویم:
کسانی که در اینجا جمع میشوند برگزیدگان اخوان هستند، آنان با اندیشه و تفکر اخوان آشنایی دارند و بسیاری از آن را میدانند. به طوری که نیازی به بازگو کردن اندیشه اخوان ندارند. اما برادرم مرا آگاه فرمودند: که بسیاری از برادران که قبلاً با اخوان ارتباط نداشتهاند و در دار اخوان با حضور خود موجب خوشبختی ما شدهاند، با این اندیشه آشنایی کامل ندارند. پس عیبی ندارد که به موضوع اندیشه اخوان بازگردیم و دربارهی آن سخن بگوییم و نگرشی در آن داشته باشیم.
من میگویم: آنچه در اینجا گفته میشود همه مقصد است، بلکه این صحبتها پرتوی است بر اندیشه اخوان المسلمین.
تفکر و اهداف اخوان را میتوان در یک جمله بیان کرد: (ما میخواهیم رسالت اسلام را تحقق بخشیم )
زیرا اسلام دارای رسالتی است، که بزرگترین و وسیعترین رسالتهای بزرگ جهان است. دنیا در تاریخ رسالتها، بهتر و کاملتر از رسالت اسلام را در خصوص خیر و عدل و رحمت ندیده است. ما میخواهیم که مردم از این رسالت کامل بهره مند شوند، همان رسالتی که خیرات و برکات را به سوی مردم سوق میدهد و ما از ورای این خیر آرامش و رضایتی را میجوییم که انسان در پرتو آن احساس آسایش میکند.
اگر فرض کنیم که یک نفر مسلمان خود به تعالیم اسلام عمل میکند، نتیجه چه خواهد بود؟ به طور قطعی میدانیم که این شخص از زندگانی شرافتمندانهای برخوردار خواهد شد که آرزوی انسان است، چنین کسی به آرامش جان و وجدان نایل میگردد. اگر نعمتی به او برسد شکر میکند، و اگر آسیبی به او برسد، صبر میکند و تنگدستی برای او عیب نیست و چنین کسی خستگی را نمیشناسد.
( الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ) الرعد: 28
« آن کسانی که ایمان میآورند و دلهایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا میکند . هان ! دلها با یاد خدا آرام میگیرند.»
( مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ) النحل: 97
« هرکس چه زن و چه مرد کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد ، بدو ( در این دنیا ) زندگی پاکیزه و خوشایندی میبخشیم و ( در آن دنیا ) پاداش ( کارهای خوب و متوسط و عالی ) آنان را بر طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد.»
پیغمبر خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:
«از کار مؤمن در تعجبم، حقا که تمام کار مؤمن خیر است. اگر به او شادمانی برسد، شکرگزار است و این برای او خیر است. اگر به او آسیبی برسد، صبر میکند و این برای او خیر است. این حالت جز برای مؤمن برای کس دیگری نیست.»
اگر ما به خانه مسلمانی که به اسلام عمل میکند وارد شویم، تصور ما چیست؟ چنین خانهای، اهلش در سعادت و آرامش زندگی میکنند. زیرا اسلام بر این خانه حاکمیت دارد و شوهر و همسر و فرزندان همه یک خانواده را تشکیل میدهند، اسلام حقوق هر کدام از افراد را معین کرده و حدود روابط شان را نیز مشخص کرده است.
اگر ما به جامعهای اسلامی قدم بگذاریم که مردمش به اسلام عمل میکنند چه میبینیم؟
جامعهای را میبینیم که روح اسلام در آن جریان دارد و بهترین جامعه است، زیرا فرمانروای آن جامعه مسلمان است و مسئولیت خود را میداند و ملت نیز حدود مسئولیت خود و حاکم را میشناسد. زیرا که اسلام برای اعضاء دولت و ملت سعادت را تضمین کرده است و حقوق هر کدام را محفوظ داشته است. در چنین جامعهای نه حاکم دست به ظلم میزند، و نه ملت از ظلم هراس دارد.
روایت است که عمربن عبدالعزیز رضی الله به بستر خوابش رفت. در هنگامیکه برای خواب آماده میشد به شدت گریه میکرد. فاطمه همسرش از او پرسید: یا عمر چرا گریه میکنی؟ گفت: به یادم آمد که کار این امت به من واگذار شده و درمیان ملت گرسنگان و یتیمانی است و میدانم که من مسئول آنها هستم. پس چه پاسخی دارم که به پیشگاه خدا تقدیم کنم؟ این است آنچه که قلبم را پاره پاره میکند.
بمانند این حاکم است که همه پیرامون او دور میزنند و هیچگاه با او مخالفت نمیکنند. اگر ما به جهانی وارد شویم که روح اسلامی بر آن حاکمیت داشته باشد، خواهیم دید که در آنجا برادری و عاطفه برقرار است:
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ) الحجرات: 13
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی ( به نام آدم و حواء ) آفریدهایم ، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید.»
پس میبینیم که این اخوت به حکم قانون تضمین شده است:
(وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ ) الحجرات: 9
«هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند ، در میان آنان صلح برقرار سازید . اگر یکی از آنان در حق دیگری ستم کند و تعدی ورزد ( و صلح را پذیرا نشود ) ، با آن دستهای که ستم میکند و تعدی میورزد بجنگید تا زمانی که به سوی اطاعت از فرمان خدا برمیگردد و حکم او را پذیرا میشود.»
برادران: این است عقیده ما در مورد فرد مسلمان و خانواده مسلمان و جامعه مسلمان و جهان اسلامی.
در راه تحقق این اندیشه عمل میکنیم آن اندیشهای که رسالت برای آن قایم گردیده است و ما برای تحقق آن عمل میکنیم.
اول: اجرای قواعد و احکام و تعالیم.
دم: مؤمنانی که همدیگر را دوست دارند و جهاد میکنند و نصیحت میکنند و از این قواعد پیروی میکنند.
سوم: دولتی که رهبری ملت را به عهده داشته باشد، و در جهت توجیه و حاکمیت این قواعد و دفاع از سیاست اقدام کند. این اصول و معیارها و اصول که همچنان در کتاب خدا و سنّت رسول الله صلی الله علیه و سلم محفوظ مانده و امکان ندارد که در کتاب خدا باطل از هیچ طرفی راه پیدا کند، برغم همه اینها با نهایت تأُف میبینیم که روشها دچار تغییر و تبدیل گردیده است. به طوری که ایمان را از فلسفه و فقه را از قیاس و آراء میگیرند. بدین سان مبادی که اسلام بر آن استوار گردیده، دچار تغییر شده و آراء و اندیشههای مردم بر آن متراکم گردیده است و نسل بعد از نسل این روش را ادامه میدهند و اسلام رنگارنگ گردیده و هر کس در خور فهم خود اسلامی را ارایه دهد که با اسلام دیگری متفاوت است.
و از اسلام چهرههای گوناگونی مطرح گردیده که به اشکال مختلف مردم را دچار انحراف نموده است:
(إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ ) الانعام: 159
«بیگمان کسانی که آئین ( یکتاپرستی راستین ) خود را پراکنده میدارند ( و آن را با عقائد منحرف و معتقدات باطل به هم میآمیزند ) و دسته دسته و گروه گروه میشوند ( و هر دسته و گروهی از مکتبی و مذهبی پیروی میکنند ) تو به هیچ وجه از آنان نیستی و ( حساب تو از آنان جدا و ) سروکارشان با خدا است و خدا ایشان را از آنچه میکنند باخبر میسازد ( و سزای آنان را خواهد داد ).»
بدین سان ارتباط دلها و جانها از میان رفته است و جهادی وجود ندارد که مسلمانان به آن قیام کنند، اگر چنین نیست تو را سوگند به پروردگارت بگو چه کسی از میان ما از مال و جانش در راه خدا صرف نظر کرده است. خداوند میفرماید:
( قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ ) التوبه: 24
« بگو : اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیله شما ، و اموالی که فراچنگش آوردهاید ، و بازرگانی و تجارتی که از بیبازاری و بیرونقی آن میترسید ، و منازلی که مورد علاقه شما است ، اینها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد ، در انتظار باشید که خداوند کار خود را میکند ( و عذاب خویش را فرو میفرستد ) . خداوند کسان نافرمانبردار را ( به راه سعادت ) هدایت نمینماید.»
به راستی پس از این برای مسلمین چه چیزی باقی مانده است؟ چیزی جز خسارت و ظاهر پر زرق و برق.
برادران: اگر فرض کنیم که کسی در آرامش وضو میگیرد و با خشوع نماز میخواند و با اخلاص روزه میگیرد و با جوانمردی زکات میدهد و با ترس از خدا به حج میرود و علاوه بر آن میداند که باید به مردم احسان کند و از او جز خیر سر نزند و سعادت او وابسته به پیروی از روش رسول الله صلی الله علیه و سلم و یارانش میباشد، و در اختلافات فقهی وارد نشود و آنچه بر او واجب است همانند پیغمبر صلی الله علیه و سلم انجام دهد. اگر چنین کسی را تصور کنیم یا کسی بر این روش زندگانی کند برادران چه نقصی در او مییابید؟ در هیچ چیزی نقص ندارد بلکه او سلامت دل و طهارت وجدان و راحت خاطر را به دست آورده است. اگر این شخص نسبت به غیر موارد ذکر شده جاهل هم باشد، این جهل او تبر از علمی است که صاحبش را به هلاکت میرساند.
آیا این پیام از دین نیست: (وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ ) الحج: 78
« خداوند در دین برای شما حرجی را قرار نداده است.»
روایت است از انس بن مالک رضی الله عنه که گفت: (ما در نزد رسول صلی الله علیه و سلم در مسجد نشسته بودیم که مردی سوار بر جمل بر در مسجد آمد و شترش را خواباند و سپس زانوی شترش را بست و وارد مسجد شد و گفت: کدامیک از شما محمد است؟ گفتیم این مرد سفیدپوش که تکیه داده است. گفت: پسر عبدالمطلب؟ رسول صلی الله علیه و سلم فرمود: آماده پاسخگویی به شما هستم. مرد گفت: من میخواهم از شما سؤال کنم و من در پرسیدن سختگیر هستم، مبادا در دل شما چیزی بیاید. رسول صلی الله علیه و سلم فرمود: هر چه میخواهی بپرس. مرد گفت: از شما میپرسم و شما را به پروردگارت، و پروردگار کسانی که پیش از شما بودهاند، سوگند میدهم آیا خدا شما را برای هدایت همه مردم به رسالت گزیده است؟
پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: آری. مرد گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا خدا به شما فرمان داده است که زکات را از سرمایه داران ما بگیری و بر نیازمندان تقسیم کنی؟ پیغمبر صلی الله علیه و سلم فرمود: خدایا آری. مرد گفت: به آنچه آوردهای ایمان آوردم و من فرستادهی قوم خود هستم که پشت سر من قرار دارند، من ضمام بن ثعلبه هستم.
در روایتی آمده است که مرد از حج سخن به میان آورد و پیامبر صلی الله علیه و سلم در پاسخ هر سؤالش میفرمود: راست گفتی. آن مرد در حالی که راه خودش را پیش گرفته بود میگفت: سوگند به آن کسی که تو را به حق مبعوث فرموده است، بر آ«چه گفتهای کم و زیاد نخواهم کرد. پس پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:«اگر راست بگوید به طور حتم به بهشت میرود.»
رسول صلی الله علیه و سلم به او فرمودند:که واجب است بین رکن و شرط فرق بگذاری و کل از جزء جدا بدانی و نفرمودند: که فلان و بهمان چنین گفته است.
اندیشهی اخوان عبارتست از خلاص کردن مردم از آراء و نظرات مختلف که موجب جدایی مردم گردیده و دلها را از وحدت به دور داشته است. و بازگشت مردم به سرچشمهی اول، و آن همان راه و روش پیغمبر صلی الله علیه و سلم و یاران اوست.
دوم: سعی ما بر این است که دلها را پیرامون رسالت اسلام گرد آوریم تا اینکه شوق دلها را برانگیزد و آرزوها را زنده بدارد.
( أَوَ مَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا ) الانعام: 122
« آیا کسی که ( به سبب کفر و ضلال همچون ) مردهای بوده است و ما او را ( با اعطاء ایمان در پرتو قرآن ) زنده کردهایم و نوری ( از مناره ایمان ) فرا راه او داشتهایم که در پرتو آن ، میان مردمان راه میرود ( و چشم او را روشنائی ، گوش او را شنوائی ، زبان او را توان گفتار ، و دست و پای او را قدرت انجام کار میبخشد ) مانند کسی است که به مَثَلگوئی در تاریکیها فرو رفته است ( و تودههای انباشته ظلمتکده کفر او را در خود بلعیده است و شبح بیجان و بیاندیشه و بیتکانی از او برجای نهاده است) و از آن تاریکیها نمیتواند بیرون بیاید؟ »
میخواهم این نور را به دلهایی وصل کنیم، که مدت زمانی طولانی منکر حقایق بودهاند، تا با روحانیت این رسالت خوشبخت گردند. پس هرگاه مؤمن باشی و بر کلمه حق گردآیی، امت صالحه را خواهی یافت و چون امت صالحه پدید آید حکومت صالحه پدید میآید.
هان ای برادران: از اشتباهات ملتهای اسلامی این است که اصطلاحات را به عنوان ترمیم به کار میگیرند و طبیعی است که ترمیم پارههای اجتماعی فایدهای در بر ندارد. اصلاح امت با اصلاح جامعه میسر است. شما چون جمعیتها و هیئتها و احزاب را مینگری میبینی که هر کدام مشغول به امری خاص هستند. یکی میگوید: اصلاح نفس، دیگری میگوید پیش به سوی تأسیس مساجد و مدارس، و آن دیگری میگوید شرایط عضویت آن است که عضو حق اشتراک خود را پرداخت کند و اگر سه ماه حق اشتراک پرداخت نکرد از عضویت اخراج است. ولی این شرط را در مورد ترک نماز که یکی از اوامر مهم دین است مقرر نمیداند.
چون از احزاب میخواهیم که دست به اصطلاحات بزنند، میگویند ما مشایخ طریقههای تصوف نیستیم.
این است موقف همگان در مقابل اصلاح، که قول پیغمبر صلی الله علیه و سلم را فراموش کردهاند.
( هر کس به امور مسلمین اهمیت ندهد از آنان نیست.)
پس مسئولیت ما با عنوان اخوان المسلمین عبارتست از: اصلاح نفوس و دلها جانها و پیوند دادن آنها با خدای تعالی و سپس سازماندهی جامعه تا در آن جماعتهای صالحه پدید آید که وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را بر دوش بگیرند و سپس از این جماعت صالحه دولت صالحه پدید آید.
این موضوعی ساده است که به حضورتان تقدیم کردم و البته که به راهنماییهای سازنده و آراء و نظرات مبتنی به اصول صحیح خوش آمد میگویم و در استفاده از آنها آمادگی عمل دارم. مؤمن آینه مؤمن است اگر عیبی در او میبیند باید در صدد اصلاح برآید.
درود و سلام بر سرور ما حضرت محمد و بر خاندان و یارانش بادا.
نظرات