روایت شاهدان از حملات دوشنبه اسراییل در كرمانشاه كه بیمارستانی را تخریب كرد

ساعت 9 صبح روز دوشنبه، بسیاری از مردم كرمانشاه بسته به فاصله‌ای كه با دیزل‌آباد این شهر داشتند، صدای انفجار در این منطقه را شنیدند و با موج آن روبه‌رو شدند. آنهایی كه به منطقه نزدیك‌تر بودند، تكانه‌ها و وحشت‌ بیشتری را تحمل كردند. تعداد حملات در فاصله 10 دقیقه زیاد بود؛ برخی آن را تا 14 انفجار پی در پی عنوان كرده‌اند. شدت انفجار در دیزل‌آباد كرمانشاه به قدری زیاد بود كه ابتدا بسیاری تصور كردند بیمارستان فارابی استان هدف حملات نظامی قرار گرفته است. تصاویر و فیلم‌های منتشر شده از كرمانشاه حكایت از صدمات جدی به بیمارستان داشت و دانشگاه علوم پزشكی استان اعلام كرد كه بخشی از تجهیزات بیمارستان آسیب دیده و موجب شكستن شیشه‌ها و آسیب برخی بیماران بستری در بخش‌ها شده است. همچنین گفته می‌شود كه بخش مگا آی‌سی‌یو بیمارستان فارابی كرمانشاه در این حمله با آسیب جدی روبه‌رو شده است. خبرگزاری فارس در همان دقایق اولیه با توجه به مشاهدات میدانی از هدف ‌گرفتن یك نمایشگاه كامیون در دیزل‌آباد كرمانشاه در این حمله و زخمی شدن حداقل یك شهروند خبر داد. همچنین منازل مسكونی در نزدیكی این منطقه هم دچار خسارت شدند. رسانه‌های اسراییلی مدعی شدند كه این منطقه به عنوان محل استقرار سامانه‌های  پدافندی یا  لجستیكی سپاه هدف قرار گرفته، اما این ادعا  از سوی مقامات ایرانی تایید  نشد. 

تداعی جنگ ایران و عراق 

در این انفجار نه تنها بیمارستان فارابی كه برخی دیگر از ساختمان‌های اطراف این منطقه از جمله یكی از شعبات اداره تامین اجتماعی كرمانشاه هم دچار آسیب جدی شد.تكانه‌ها و وحشت این چند روز از جنگ، فرزانه از كارمندان تامین اجتماعی كرمانشاه را هم به یاد جنگ ایران و عراق انداخته است. زنی كه در آغاز آن جنگ، تقریبا یك‌سال داشت و حالا حدودا 46 ساله است. صبح دوشنبه در حالی كه مانند بقیه همكاران خود در اداره، پشت میز مشغول كار بود صدای نخستین انفجار را شنید و با موج آن به سمت دیوار پرتاب شد. شرایط و لحظات سختی را پشت سر گذاشت و حالا چند ساعت پس از آن واقعه را این‌طور برای «اعتماد» شرح می‌دهد: «وقتی دیزل‌آباد را زدند ما پشت میزهایمان نشسته بودیم و با موج انفجار هر كدام به سمتی پرتاب شدیم. اداره ما پنجره‌های زیادی دارد و بعضی از این پنجره‌ها بر اثر امواج انفجار از قالب در آمدند و شیشه‌های برخی هم شكست. حدودا 60 نفر بودیم كه به واسطه شنیدن صدای مهیب با هم به سمت خروجی سالن رفتیم تا خارج شویم، اما به آنجا كه رسیدیم انفجار دیگری رخ داد و تا چند دقیقه ما چندین بار تحت تاثیر انفجارها به سمت در ورودی و سالن در رفت و برگشت بودیم. حدودا 14 انفجار رخ داد و هر بار با تكان‌های وحشتناكی روبه‌رو می‌شدیم. در آن لحظات به قدری جیغ زدم كه حالا صدایم به‌طور كامل گرفته است، چون تعداد انفجارها هم زیاد بود و ما در لحظاتی حتی نمی‌توانستیم خود را به در برسانیم. یك شیشه قدی به‌طور كامل شكست و روی همه ما ریخت. همزمان دكتر و پرستاران درمانگاه تامین اجتماعی هم كه كنار اداره ماست به داخل زیرزمین آمدند و ما 100 نفر حدود 10 دقیقه آنجا ماندیم تا حملات تمام شود. زمان حملات حدود 10 دقیقه بیشتر نبود، اما شدت و فشار آن به قدری زیاد بود كه انگار صد سال گذشت. همان ابتدا هم كه انفجارها رخ داد من تصور كردم در محل زندگی خواهرم این انفجار رخ داده است بعد دیدم نه، انفجارها نزدیك اداره است.»  فرزانه همان موقع با خانواده تماس گرفت. همسرش در آن ترافیك و شلوغی به سمت اداره آنها حركت كرد و خواهرش هم همراه بچه‌ها به زیرزمین رفتند: «بچه‌ها هم دچار ترس شده بودند و گریه می‌كردند. ما یك‌بار دیگر جنگ را لمس كردیم و هر تكان و موج انفجاری حالا تمام آن خاطرات بد را برمی‌گرداند. همه اتفاقات این روزها تنش است، از روز جمعه كه جنگ اسراییل با ایران شروع شده و نقاط مختلف ایران را مورد اصابت قرار داده، شاید كلا دو ساعت خوابیده باشم.»  او از یكی از همكارانش می‌گوید كه از بچه‌های بهزیستی است و معلولیت شدیدی دارد و در آن زمان در میان سایر افراد، شرایط سخت‌تری را تحمل كرده است، چراكه اصلا توان اینكه در آن شرایط از جای خود بلند شود را نداشته: «یكی از همكاران من معلول كامل است و از صبح كه با كمك چند تن از همكاران به داخل اداره می‌آید و روی صندلی می‌نشیند تا ظهر اصلا نمی‌تواند بلند شود. چند نفر همیشه باید به این همكار عزیز ما كمك كنند تا پشت میز بنشیند و بعد هم كه می‌خواهد برود، كمك می‌كنند كه برود. فكر كنید او در این شرایط از بقیه جمعیت و فرار جا ماند و زمین خورد. صحنه بسیار ناراحت‌كننده‌ای برای او پیش آمد. بعد از اینكه ما را به زیرزمین بردند چند تن از همكارانم به سالن برگشتند و دوباره او را با خود به زیرزمین آوردند. البته در این جریان هیچ كس زخمی نشد ولی دو تن از بچه‌ها تعادل خود را از دست دادند و یكی دیگر از آنها هم انگار تحت تاثیر موج انفجار قرار گرفت و گوش‌هایش دچار مشكل و وزوز شد. خودم از دو روز پیش با شروع حملات هوایی، حالم خوب نیست. یك طرف بدنم تیر می‌كشد و از صبح هم كه دیزل‌آباد منفجر شد، پشت سرم درد گرفته و توی سرم صدای وز می‌شنوم. ما پرتاب شدیم و این خیلی وحشتناك بود. در بیمارستان فارابی هم همه شیشه‌ها شكسته و بیماران را هم تخلیه كردند. یكی، دو نفر هم زخمی شدند كه تحت درمان سرپایی قرار گرفتند و البته افرادی را موج انفجار گرفته بود. باز هم خوب است كه قبل از انفجار اطلاع‌رسانی انجام شد و دیزل‌آباد را تخلیه كردند و‌گرنه تعداد تلفات بسیار بالا بود. دیزل‌آباد منطقه‌ای پر از كارگاه ماشین‌آلات سنگین، آهن‌آلات و كارگاه‌های چوب و ادوات كشاورزی است. اصلا نمی‌دانم این منطقه چه ربطی به تاسیسات نظامی یا هسته‌ای داشت كه آن را مورد اصابت قرار دادند. گاراژی را زدند كه مربوط به ماشین‌های سنگین است و هیچ ربطی هم به ادوات جنگی ندارد. الان (حدود 2 ظهر) فعلا شهر آرام است، اما شایعه‌ای وجود دارد كه اسراییل عصر هم می‌خواهد شركت نفت را بزند و خانه ما هم به شركت نفت نزدیك است برای همین هم دچار نگرانی  و  استرس هستیم.» 
فرزانه اما روز یكشنبه را هم همین‌طور با اضطراب در اداره شروع كرده و می‌گوید: «از همان ساعت 6 صبح روز یكشنبه كه سر كار رفتیم درگیر انفجارها بودیم در این چند روز اصلا نتوانستیم شب‌ها بخوابیم. متاسفانه با وجود تمام این تهدیدات نه تنها ما را تعطیل نكردند كه حاضر نشدند كارمندان اداره را شیفت‌بندی كنند در حالی كه ما حتی امكان دوركاری هم داریم، اما این كار را هم نمی‌كنند تا اگر اتفاقی هم افتاد دست‌كم نزدیك خانواده‌هایمان باشیم. الان شوهرم یك طرف شهر كار می‌كند من یك طرف شهر و بچه‌ها را هم آوردیم یك سمت دیگر شهر و گذاشتیم خانه مادر و در واقع هر كدام از اعضای خانواده ما یك طرف هستند.»  دو بچه دارد یكی 18 ساله و دیگر 9 ساله: «دختر بزرگم حالش خوب است و تحت تاثیر غرور جوانی خود را كنترل می‌كند، اما دختر كوچكم خیلی گریه می‌كند. باورتان نمی‌شود وقتی امروز به خانه رسیدم چه حالی داشتند. وقتی از در خانه وارد شدم، گریه می‌كردند. به هر حال شرایط جنگی است و برای همه است، اما شاید شرایط برای زنان كمی سخت‌تر باشد اما رییس ما در اداره می‌گوید فرقی ندارد و همه  باید یكسان  باشند.» 
او قصه پسر 24 ساله یكی از همكارانش را هم روایت می‌كند كه دانشجوی ترم چهارم پزشكی است و روز جمعه در حال رفتن به خرید مورد اصابت پهپاد قرار گرفته است: «جمعه برای خرید از خانه بیرون می‌رود اما به محض اینكه دستش را روی دنده ماشین می‌گذارد پهپاد به سقف خودرو اصابت كرده و حالا نه تنها دستش از آرنج قطع شده است كه تمام پاهایش هم تركش خورده و حالا در بیمارستان بستری  است.» 

چند روایت دیگر 
فرشته زن دیگر كرمانشاهی است كه خانه‌اش فاصله بیشتری با منطقه دیزل‌آباد دارد، اما با وجود این صدای انفجار را شنیده است و در گفت‌وگو با «اعتماد» اوضاع را افتضاح توصیف می‌كند: «صدای موج انفجاری كه به ما رسید البته كم بود، اما باز هم شیشه‌ها لرزید. خواهرم هم تماس گرفت و در حالی كه خیلی ترسیده بود و فریاد می‌زد گفت كه بچه‌ها را به زیرزمین ببرم. البته روز یكشنبه هم در كرمانشاه انفجارهایی رخ داد ولی روز دوشنبه انفجارها بیشتر بود به‌طوری كه از ساعت 4 و نیم صبح صداها را می‌شنیدم. در آن لحظه كل وجودم و دست و پایم یخ كرده بود و اصلا نمی‌توانستم بچه‌ها را بلند كنم. انگار از شدت استرس دچار تشنج شده بودم. مدیریت بحران من هم افتضاح است و در آن لحظات تمام تن و بدنم می‌لرزید. بچه‌ها هم وقتی بیدار شدند خیلی از صداها می‌ترسیدند واقعا نمی‌دانستم چه كار كنم، از طرفی نگران خواهرم بودم كه نزدیك منطقه انفجار بود و از طرفی خودم دچار اضطراب شده بودم و می‌ترسیدم این منطقه را هم مورد هدف قرار بدهند. دخترم هم با شنیدم صدای انفجارها می‌ترسید و می‌گفت مامان چه می‌شود؟ من نمی‌خواهم جنگ شویم. من هم در جوابش می‌گفتم نگران نباش تا زمانی كه همه كنار هم هستیم جای نگرانی ندارد. وقتی با او صحبت كردم آرام شد، اما در كل خیلی شرایط ترسناكی است.»  احمد آقا كه كارش نوشتن است خانه‌شان حدود 3 كیلومتر با منطقه دیزل‌آباد و بیمارستان فارابی كرمانشاه فاصله دارد با وجود این، صداها را شنیده، اما از خانه بیرون نرفته تا بداند شرایط شهر چطور است. او به «اعتماد» می‌گوید: مردم هم به دلیل هشدارهای دولت درباره مسائل جاسوسی خیلی درباره این مسائل حرف نمی‌زنند. آرمان هم كه تازه امروز صبح از تهران به كرمانشاه رسیده است درباره شرایط این شهر می‌گوید كه بسیاری از مردم تحت تاثیر بمباران، استرس دارند و البته همه در خانه‌هایشان هستند: «فعلا شهر را نزده و خانه‌ها بمباران نشده و پادگان‌ها مورد هدف بودند. فضای شهر ناامن است و هشدار داده‌اند كه مردم از تردد در اماكن نظامی خودداری كنند و در حد امكان از خانه بیرون نیایند.»  حوالی ساعت ۶ و ۵۵ دقیقه‌ روز یكشنبه ۲۵ خرداد هم اسراییل یك اصطبل نگهداری اسب‌های مسابقه در دهكده المپیك كرمانشاه را مورد هدف قرار داد. در این حمله ۳ سوله مربوط به مركز پرورش اسب‌ها مورد هجوم پرتابه‌ها قرار گرفت. بر اثر این حمله ۵۰ راس اسب تلف و 20 راس دیگر زخمی شدند و موج انفجار آن باعث تخریب بخشی از بیمارستان امام رضا(ع) كرمانشاه شد. روز شنبه نیز ‌پادگان امام حسن(ع) كرمانشاه در ماهی‌دشت‌، ‌بخش‌هایی از شهر اشترینان و یك شركت خودروسازی در این استان ‌مورد هدف اسراییل قرار گرفته بود.