میان تصور ما از خدا و تصور قرآن از خدا تفاوت فراوان هست؛ در میان ما خدا را مترادف خالق می‌دانند و خدایی را به معنای خلق کردن؛ اگر چنین باشد این خدا انتخابی نخواهد بود، چون چه بخواهید و چه نخواهید خالقی دارید؛ ثانیاً نسبت او با همه‌ی ما انسان‌‌ها یکی است و همه‌ی ما اعم از تبهکار و درستکار، به یک اندازه مخلوق او هستیم؛ ثالثاً این خدا کشف کردنی است و موضوع علم خواهد بود و کشف و اعلام وجودش با یک گزاره اِخباری پایان خواهد پذیرفت. ارزش این گزاره «جهان خالقی دارد به نام الله»، درست به اندازه‌ی این گزاره است که: «روانسر سرابی دارد به نام جاوری»!

اما در نظر قرآن، خدا یا إله‌ معنای خالق ندارد؛ اساساً إله‌ از لحاظ صرفی ساختِ مفعولی دارد مانند کتاب به معنای مکتوب و رکاب به معنای مرکوب؛ و شگفتا که این نکته از دید پاره‌ای بزرگان نامور مغفول مانده و إله‌ را صانع و خالق معنا کرده‌اند که ساختِ فاعلی دارند! بگذریم خدا در قرآن به معنای آن کسی است که به حق یا ناحق، تعیین حلال و حرام به وی سپرده شده است؛ یا به تعبیر جامعه‌شناختی، آن کسی است که «سبک زندگی» ما را تعیین می‌کند؛ یا آن کسی است که صاحب امتیاز تعیین چگونگی استفاده از اعضا، امکانات و مهارتهاست؛ خدای شما نه خالق شما، بلکه آن کسی است که از طرف شما دارای امتیاز تعیین سبک زندگی شده است و حلال و حرام و نوع استفاده از نعمت‌‌هایتان را از او می‌گیرید؛ حال اگر این شخص، نفس شماست نفستان خدای شما خواهد بود و اگر شیطان است، شیطان خدای شما و شما فرمانبر و عبد او خواهید بود؛ از همین روست که در قرآن می‌خوانیم که «أن لاتعبدوا الشیطان» یعنی از شیطان اطاعت مکنید و از اعضا، امکانات و مهارت‌‌هایتان مطابق فرمان او استفاده مکنید؛ و همین است که داوطلبان عبادت خالق باید به اطرافیان خویش اعلام کنند که از این پس نباید به جای الله یکدیگر را خدا سازیم: «لایتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله». در ادبیات دینی/تفسیری ما عبارتی رهگشا و روشنگر از دو عالم ارجمند در این باره نقل شده است؛ امام جعفر صادق و امام سعید بن جُبَیر (رحمهما الله) گفته‌اند: لیست العبادة هی الرکوع والسجود؛ إنما هی طاعة الرجال؛ فمن أطاع المخلوق فی معصیة الخالق فقد عَبَدَهُ؛ یعنی: عبادت نه رکوع و سجود، بلکه اطاعت اشخاص است و هر که در موارد خلاف فرمان الله، مخلوق را اطاعت کند در واقع او را عبادت کرده و او را معبود و خدای خویش ساخته است! معنای اینکه از فرعون و روحانیون اهل کتاب به عنوان خدا نام برده شده، همین است؛ یعنی آنان بر خلاف فرمان الله، برای مردم دستورات سیاسی یا دینی صادر می‌کردند و مردم نیز اطاعت می‌کردند؛ یعنی از نگاه قرآن، صدور فرمان خلاف احکام الهی، خدایی و اطاعت از فرمان خلاف احکام الهی، عبادت محسوب می‌شود! اگر اینگونه باشد که هست ما بارها خدایی کرده‌ایم و مکرراً غیر خالق، از جمله نفس، شیطان ، مُد (جامعه)، حزب، مقام، دوستان و ... را خدای خویش ساخته‌ایم!

باری خدای قرآن، انتخابی است: هم می‌توان الله را خدای خویش ساخت هم شیطان، هم شهوت، هم پول، هم یکدیگر و هم خیلی چیزهای دیگر را؛ می‌توان الله را خدای خویش ساخت، بدین گونه که مطابق فرمان او از نعمت‌‌ها استفاده کرد؛ یا می‌توان دیگران را نیز در خدایی و تعیین سبک زندگی با الله شریک ساخت و در کنار الله از آنان نیز فرمان بُرد؛ و بالأخره می‌توان الله را تنها خدای خویش ساخت و فقط و فقط مطابق فرمان او از نعمت‌‌ها استفاده کرد و اعلام کرد: لا إله‌ الا الله و یا پیمان بست که «إیاک نعبد»!