دیدگاه اسلام نسبت به مسألهی ملیّت مبتنی بر اصول و پایههای زیر است:
1- حق حیات
« اولین حق برای انسان مؤمن یا غیر مؤمن، حق حیات است؛ چون اگر حیات و زندگی نباشد، سایر حقوق هم مطرح نیستند...، هر فردی در قلمرو حکومت اسلامی حق دارد که از بهترین صورت نحوهی زندگی برخوردار باشد. بر حکومت واجب است که در امکان شرایط و اسباب بهترین صورت زندگی را برای مردم تهیه کند و عوامل و اسبابی که باعث پایین آمدن سطح زندگی می شوند را ریشه کن نماید».
برای اینکه فرد زندگی مناسب داشته باشد، حکومت باید در حد توان و امکان تلاش کند که حداقل خوراک و پوشاک و مسکن مناسب را برای مردم تهیه کند و از لحاظ روحی و روانی هم زمینه و فضای مناسب برای رشد آنها را فراهم نماید.اگر حکومت در این زمینه کوتاهی کند در حقیقت دچار انحراف و ظلم شده است و باید از آن جلوگیری کرد.
2- کرامت و ارزش انسان
در قرآن کریم آمده است که:
«... لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ...»
« ما آدمیزادگان را گرامی داشتهایم، و به آنها ارزش و احترام بخشیدهایم.»
همچنین میفرماید:
«... أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ...»
« خداوند به آسمانها و زمین و هر آنچه را که در آنهاست برای شما رام و مسخر کرده است.»
یعنی آنها را به گونهای آفریده است که انسان می تواند در مسیر حرکت به سوی رشد و کمال آنها را به خدمت بگیرد و از آنها استفاده کند. استاد ناصر سبحانی در این زمینه میگوید: «وقتی که خداوند انسان را اینگونه آفریده و به او ارزش و کرامت بخشیده است معلوم است که انسان- صرف نظر از اینکه مؤمن یا غیر مؤمن باشد- باید دارای چه ارزش و احترامی باشد... هم حکومت و هم امت اسلامی ملزم هستند که ارزش و کرامت انسان را در بالاترین حد ممکن محقق سازند و اگر آن ارزش و کرامت را دارد، آن را محفوظ نگاه دارند و به آن لطمه نزنند. کوچکترین لطمه ای به احترام و ارزش هر فرد مؤمن یا غیر مؤمن در جامعهی اسلامی، از طرف حکومت ظلم و ناحق است؛ و اگر حکومت بر آن ظلم و ستم اسرار ورزید، مقتضی عزل خلیفه می باشد...»
انسان به خاطر ارزش و کرامتی که دارد، حقوقی عمومی (حق «حرمت مسکن»، «حق مالکیت» و...) به او تعلق میگیرند. دکتر عبدالکریم زیدان در این رابطه مینویسد:«در حکومت اسلامی، فرد از حرمت محل سکونت برخوردار است و هیچ کس جز با اجازه و رضایت او به محل سکونت وی وارد نمیشود. زیرا مسکن اشخاص، محل استقرار خانواده و جایگاه اسرار میباشد و هر گونه دست درازی به آن، تجاوز به خود شخص است که جایز نیست. در قرآن کریم در آیات 27 و 28 سورهی نور، نص صریح دربارهی منع ورود به خانهی افراد، بدون اذن آنها وجود دارد. و در ادامه مینویسد: « شریعت اسلام به آزادی تملک برای هر فرد و حق او در مالکیت اذعان دارد و آن را مورد احترام قرار میدهد و به محترم دانستن آن دستور میدهد و تجاوز به آن را از گناهان کبیره به حساب میآورد.»
هر رفتار و کرداری از قبیل ورود به منازل بدون اجازه و رضایت صاحبان آنها، کوچ دادن مستقیم یا غیر مستقیم مردم با اجبار و اکراه و جایگزین کردن دیگران در جای آنها، تلاش در جهت ذوب کردن ملتهای مغلوب و زیر دست مانند سیاست تهوید در فلسطین، تعریب در عراق و سوریه، تتریک در ترکیه و همچنین اشغال سرزمین دیگران، شکنجه و کشتار ملتهای مفلوب، توهین به کرامت و ارزطش انسان است و از گناهان کبیره محسوب میشوند.
پیامآور رحمت الهی محمد (ص) خون، مال و ناموس مسلمانان را بر همدیگر حرام کرده است و میفرماید:
« کلّ المسلم علی المسلم حرام دمه و ماله و عرضه »[1]
« خون، مال و ناموس مسلمانان بر همدیگر حرام است.»
همچنین در حدیثی دیگر، مسلمانان را از خوار و ذلیل کردن و تحقیر همدیگر برحذر داشته و میفرماید:
«مسلمان برادر مسلمان است و به او ظلم نمیکند و او را خوار، ذلیل و تحقیر نمیکند.»[2]
متأسفانه بیشترین ظلم و ستم ملی، در کشورهای به ظاهر مسلمان ترکیه، عراق و سوریه مشاهده میشود این است رفتار با برادران مسلمان؟ این است رسم مسلمانی و پیروی از برنامهی اسلام ؟
سکوت مسلمانان در ممالک اسلامی- به خصوص دولتهای مورد اشاره- نسبت به این ظلم و ستمها، دل ها را آزرده و بر زخمها نمک میپاشد. این سکوت و عدم مبارزه با ظلم توسط مسلمانان و ترک امر به معروف و نهی از منکر برای زدودن این ظلم و ستم با ظالمان، زیر پا گذاشتن اوامر صریح و قاطع خداوند است.
3- برابری و برادری انسانها
خداوند علیم و حکیم میفرماید:
« یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى...»
« ای مردمان ! ما شما را از مرد و زنی ( به نام آدم و حواء ) آفریدهایم...»
عبارت «خلقناکم» اشاره به وحدت خالق و آفرینندهی انسانها؛ و عبارت «من ذکر و انثی» اشاره کرده است به وحرت اصل و نسب آنها است.
با دقت در این عبارات قرآنی به وضوح در مییابیم که ادعای برتری ذاتی بعضی از انسانها بر بعضی دیگر به خاطر رنگ، نژاد و ملیت-که خود در ایجاد آنها کوچک ترین نقشی نداشته اند- تا چه اندازه غیر منطقی میباشد.
پیام آور رحمت الهی محمد (ص) در شرح و بسط این اصل قرآنی، در خطبهی حجة الوداع فرمود:
« ای مردم! پروردگار و خالق شما یکی است و پدر شما (اصل آفرینش ) یکی است. همگی از آدم هستید و آدم از خاک. هیچ عربی بر عجمی(غیر عرب) و هیچ سفیدی بر سیاهی فضل و برتری ندارد؛ جز با تقوا.»
با دقت در اواخر آیهی مذکور که میفرماید:
« إن أکرمکم عند الله اتقاکم »
« گرامیترین شما نزد پروردگار، با تقواترین شماست »
در مییابیم که مقیاس برتری و فضیلت به خاطر تقوا نزد پروردگار مطرح است؛ نه اعطای امتیازات دنیوی.
اخوت و برادری انسانی بدون در نظر گرفتن نژاد، رنگ، زبان و دین بر دو اصل استوار زیر است:
1- تمام انسانها مخلوق و بندگان پروردگار یکتا هستند.
2- تمام انسانها فرزندان یک پدر و مادر( آدم و حوا ) هستند و در مرتبهی فرزند آدم مساوی میباشند. دکتر قرضاوی در این زمینه مینویسد:« امام احمد از زید بن ارقم روایت میکند که پیامبر (ص) بعد از هر نماز به هنگام دعا کردن میفرمود:
خداوندا، پروردگار و مالک همهی اشیاء! گواهی میدهم که تمام بندگان (مردم) برادر هستند.»
این اخوت، شامل تمام انسانها میشود... عده ای با توجه به فرمودهی خداوند «إنما المؤمنون اخوة» و همچنین این فرمودهی پیامبر (ص) که « المسلم اخو المسلم»، میگویند: اخوت و برادری تنها با ایمان و دین معتبر است، نه غیر آنها. ولی ما میگوییم اخوت و برادری متکی بر ایمان، خصوصی ترین و عمیق ترین نوع اخوت است که با اخوتهای دیگر نظیر اخوت و برادری ملی و قومی منافاتی ندارد.
خداوند میفرماید:
« وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً »[3]
« به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم.»
« وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً »[4]
« و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم.»
« وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً »[5]
« و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم.»
« کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ »[6]
« قوم نوح پیغمبران را تکذیب کردند. زمانی که برادرشان نوح به آنها گفت : آیا تقوای خدا را رعایت نمیکنید.»
« إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ »[7]
« آن زمان که برادرشان لوط به آنها گفت : آیا تقوای خدا را رعایت نمیکنید.»
خداوند این اخوت و برادری را بین پیامبران و قوم آنها – در حالی که آنها را تکذیب کرده و از دستوراتشان سرپیچی میکردند – اثبات میکند؛ زیرا آنها از همدیگر هستند و غریب نمیباشند؛ و این همان اخوت و برادری ملی است و همچنین به گواهی قرآن و سنت بین انسانها، اخوت عام انسانی وجود دارد.»
عناصر اصلی و اساسی تشکیل دهندهی اخوت و برادری عبارتند از: محبت، مساوات و تعاون. زمانی میتوان ادعای وجود «اخوت و برادری» را در جامعه ای مطرح کرد، که:
الف_ افراد جامعه از صمیم قلب نسبت به همدیگر محبت داشته باشند، به گونه ای که مصداق عینی این شعر سعدی باشند:
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محبت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
ب _ افراد جامعه دارای حقوق برابر باشند و تبعیضی بین افراد و اقوام مختلف وجود نداشته باشد.
ج _ وجود همکاری و تعاون میان افراد جامعه.
در جامعه ای که نه تنها افراد و اقوام مختلف دارای حقوق برابری نباشند بلکه حقوق انسانی آنها در قانون اساسی هم به صراحت نادیده گرفته و حتی پایمال شده باشد، دم از براردی زدن دروغی بیش نیست.
تعاون و همکاری هم زمانی وجود خواهد داشت که بین افراد محبت و مساوات وجود داشته باشد. در جامعه ای که دور از مساوات و محبت باشد، بسیار امر طبیعی است که تخاصم و اختلاف جای تعاون و همکاری را بگیرد.
در جامعه ای که اصول و عناصر تشکیل دهندهی اخوت وجود نداشته باشند، دم از اخوت و براردی زدن ادعایی بیش نیست.
4- وجود اقوام و ملیتهای گوناگون، آیه و نشانه ای الهی است.
خداوند میفرماید:
«... وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا... »[8]
« و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید... »
در این آیه به صراحت بیان شده که وجود اقوام و ملیتهای مختلف، جعل و قراردادی الهی است؛ و از آیات و نشانههای پروردگار میباشد. عبارت « لتعارفوا » این را بیان میکند که رابطهی این اقوام و ملتهای گوناگون بر اساس گفتگو و شناخت همدیگر باشد، نه بر اساس جنگ و دشمنی. این اختلاف در رنگ و زبان، جهت ایجاد تعارف و در نتیجه تفاهم و تعاون است، نه جنگ و تخاصم و فخر فروشی بر همدیگر. زبان و رنگ نیز نشانه ای از نشانههای پروردگار میباشند. خداوند میفرماید:
« وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ... »[9]
هر فرد و ملتی نه تنها این حق را دارد که خصوصیات ملی خود مانند زبان و آداب و فرهنگ را حفظ نماید، بلکه وظیفه دارد که در غنی کردن آنها بکوشد، چون با این کار نشانه ای از نشانههای پروردگار را بیش از پیش آشکار و واضح کرده است. وظیفهی هر دولتی، به خصوص دولت اسلامی است که زمینهی مناسب این کار را در حد وسع و امکانات برای تمام اقوام و ملیتهای مختلف فراهم نماید. به عنوان نمونه تشکیل فرهنگستان زبان و ادب برای تمام اقوام نه قوم و ملتی مخصوص؛ امکان استفاده از رادیو، تلویزیون و مطبوعات به صورت عادلانه برای تمام اقوام....اگر این زمینه فراهم نشود، مصداق « لتعارفوا » عینیت نمییابد و در نتیجه تعاون و همکاری هم وجود نخواهد داشت. کم کاری در ایجاد فضا و زمینهی مناسب جهت بروز خصوصیات و ویژگیهای اقوام و یا سهل انگاری در این راستا، از طرف هر دولتی که باشد قابل قبول نیست و در دولت اسلامی گناهی کبیره محسوب میشود.
هر نوع تلاش و اقدامی در جهت از بین بردن خصوصیات اقوام و ملتها و ذوب کردن آنان در ملتهای غالب، مبارزه با آیات و نشانههای الهی میباشد، که تحت هیچ شرایطی قابل پذیرش نیست.
5- رعایت عدالت نسبت به تمام انسانها
برقراری عدل در میان انسانها بدون توجه به رنگ و نژاد و دین، در اسلام ارزش و اهمیت زیادی دارد؛ به گونه ای که خداوند هدف از ارسال پیامبران را اقامهی قسط بیان میکند. یعنی « به هر کس سهم شایستهی خود و آنچه که حق اوست داده شود.»
خداوند میفرماید:
« لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... »[10]
« ما پیغمبران خود را همراه با دلائل متقن و معجزات روشن ( به میان مردم ) روانه کردهایم، و با آنان کتابهای ( آسمانی و قوانین ) و موازین ( شناسائی حق و عدالت ) نازل نمودهایم تا مردمان ( برابر آن در میان خود ) دادگرانه رفتار کنند.»
«... وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ...» : « هنگامی که در میان مردم داوری میکنید با رعایت برابری و مساوات داوری کنید. در اینجا با ذکر « ناس » رعایت عدل را نسبت به تمام مردم خواهان است، حتی نسبت به دشمنان.»
خداوند میفرماید:
« وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى م
« و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که ( با ایشان ) دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری ( به ویژه با دشمنان ) به پرهیزگاری نزدیکتر ( و کوتاهترین راه به تقوا و بهترین وسیله برای دوری از خشم خدا ) است.»
« کلمهی عدل معنای وسیعی دارد. از جزئی ترین تا بزرگ ترین مسائل را شامل میشود، از مسألهی فردی تا مسائل بین المللی، که باید در آنها عدالت را مراعات کرد»
مقتضای عدالت در حکومت اسلامی این است که حقوق همهی اقوام و ملتها به طور مساوی و برابر رعایت شود؛ و اگر غیر از این باشد دولتمردان و حاکمان از امر صریح خداوند سرپیچی کرده اند. در چنین حالتی وظیفهی هر فرد مسلمانی است که در حد وسع و توان، علیه بی عدالتی بایستد و در راستای تحقق عدالت تلاش نماید.
6- دوری از ظلم و ستم و مبارزه با آن
اسلام ظلم و ستم را تحت هر نامی و از جانب هر فرد یا گروهی که باشد، حرام کرده است؛ و آن را از گناهان کبیره قرار داده و مبارزه با آن را بر مسلمانان واجب گردانیده است. خداوند متعال در حدیثی قدسی ظلم و ستم را از جانب خود حرام کرده و به مسلمانان دستور دادهاست که نسبت به همدیگر ظلم و ستم نورزند و میفرماید:
« ای بندگانم ! من ظلم را بر خود حرام کرده ام و آن را در میان شما هم حرام کرده ام؛ پس به همدیگر ظلم و ستم نکنید».
در حدیثی دیگر پیامبر (ص) مسلمانان را به شدت از ظلم برحذر میدارد و میفرماید:
« از ظلم و ستم بپرهیزید، چرا که در روز قیامت سبب بدبختی و تاریکی است.»[11]
و همچنین در حدیثی دیگر میفرماید:
« مسلمان برادر مسلمان است و به او ظلم نمیکند و او را خوار، ذلیل و تحقیر نمیکند.»
خداوند علاوه بر تحریم ظلم و ستم، مبارزه با آن را در حد وسع و توان بر مسلمانان واجب کرده است. در رابطه با مبارزه علیه ظلم و ستم آیات و احادیث فراوانی وجود دارند که چند مورد از آنان را ذکر خواهیم کرد.
خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید:
« وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیراً »[12]
« چرا باید در راه خدا و ( نجات ) مردان و زنان و کودکان درمانده و بیچارهای نجنگید که ( فریاد برمیآورند و ) میگویند : پروردگارا ! ما را از این شهر و دیاری که ساکنان آن ستمکارند ( و بر ما بیچارگان ستم روا میدارند ) خارج ساز، و از جانب خود سرپرست و حمایتگری برای ما پدید آور، و از سوی خود یاوری برایمان قرار بده ( تا ما را یاری کند و از دست ظالمان برهاند ). »
همچنین خداوند یکی از صفات بارز بنی اسرائیل را که به واسطهی آن مورد لعن و نفرین قرار گرفتند، بی تفاوت بودن در برابر منکر و عدم نهی از منکر توسط آنان بیان میکند.
«... کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ »[13]
« آنان از اعمال زشتی که انجام میدادند دست نمیکشیدند و همدیگر را از زشتکاریها نهی نمیکردند»
پیامبر (ص) در مذمت کسانی که در برابر ظلم ساکت مینشینند میفرماید:
« هرگاه مردم ستمگری را ببینند ( که ستم میکند) ولی او را باز ندارند نزدیک است که خداوند با عذابی از جانب خود، آنان را فرا گیرد»[14].
و باز در این رابطه میفرماید:
« هرگاه دیدی که امت اسلامی از ترس و هراس به ستمگر نمیگویند: ( دست بردار )، آنان را به حال خود رها کن»[15].
در این آیات و احادیث تحریم ستم و مبارزه با ستمگران به صورت مطلق بیان شده است؛ و هر نوع ستم و ستمگری را تحت هر اسم و نامی شامل میگردد.
به عبارت دیگر اینکه ستمگر، مسلمان باشد و ستمدیده، غیر مسلمان؛ یا برعکس اهمیتی ندارد. آن چه مهم است رابطهی ستم و شناسایی ستمگر و ستمدیده، صرف نظر از خصوصیات و ویژگیهای آنها میباشد.
مبارزه با نمودهای ظلم و ستم و تلاش در راستای رفع آن _ در حد وسع و توان _ وظیفهی هر فرد مسلمانی است.
وظیفهی مسلمانان است که بر اساس اصول بر گرفته از قرآن و سنت که به آنها اشاره کردیم، با مسائل ملی و ملیتهای مختلف در جامعهی اسلامی تعامل کنند. با پذیرش این اصول و اجرای آنها به عنوان و اجب و تکلیف شرعی، هر گونه ظلم و ستم از جامعه رخت بر میبندد و امت اسلامی از مجموع مسلمانان، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد و زبان آنها تشکیل میگردد.
امت اسلامی مجموعه ای است از اقوام و ملیتهای نختلف با حفظ خصوصیات و نشانههای ملی خود که با پذیرش آگاهانه و اختیاری برنامهی اسلام، مسلمان شده اند. شرط مسلمان شدن؛ تغییر ملیت، زبان، خصوصیات ملی یا بی توجهی به آنها نیست؛ بلکه پذیرش برنامه و عقیدهی اسلام است. پس بخشی از امت اسلامی بودن، هیچ تعارضی با حفظ و اعتلای خصوصیات ملی مسلمانان ندارد. صهیب رومی، بلال حبشی، سلمان فارسی از یاران وفادار و اصحاب برجستهی پیامبر (ص) بودند که به نام ملیت خود مشهور بودند؛ و یک نفر هم این را مخالف با متدین بودن این بزرگواران ندانسته است.
این که اسلام برای اقوامن و ملیتهای مختلف یک ارزش قائل است و همهی آنها را مساوی و برابر میداند به معنی نفی خصوصیات ملی هر یک از آنها نمیباشد. به عنوان نمونه: پدری که با یک دید و بدون تبعیض به فرزندانش مینگرد و همه را به یک اندازه دوست دارد؛ به معنی انکار تفاوت خصوصیات و ویژگیها در میان فرزندان نیست.
اگر مسلمانان احساس کردند که مصالح و مافع آنها با در کنار هم بودن و متحد شدن برآورده میشود، با میل و رغبت خود و توافق بین همدیگر میتوانند ایالات متحدهی اسلامی را تشکیل دهند، که در حقیقت همان خلافت اسلامی صدر اسلام میباشد. ولی اگر همانند امروز، زمینهی تشکیل چنان دولتی فراهم نبود، هر ملت مسلمانی یا چند ملت با هم، میتوانند دولت اسلامی تشکیل دهند و اگر در آینده هم به این نتیجه رسیدند که با هم متحد شوند، میتوانند این کار را انجام دهند و ایالات متحدهی اسلامی( خلافت اسلامی) را تشکیل دهند.
اگر وطن دوستی یا ملی گرایی به معنای دفاع از وطن و ملت در برابر تجاوز، تسلط یا رفتار تحقیر آمیز دیگران، حفظ و اعتلای فرهنگ ملی و تلاش و کوشش جهت رشد و پیشرفت مادی و معنوی آن در تمام زمینهها باشد، در دیدگاه اسلامی نه تنها مذموم و ناپسند نیست، بلکه بسیار نیکو هم میباشد؛ و مسلمانان از دلسوزترین وطن دوستان هستند.
ارجاعات:
--------------------------------------
[1] روایت مسلم 2564
[2] به روایت مسلم 2564
[3] هود/50
[4] هود/61
[5] هود/84
[6] شعراء / 106- 105
[7] شعراء / 161
[8] حجرات / 13
[9] روم / 22
[10] حدید / 25
[11] مسلم 2564
[12] نساء / 75
[13] مائده / 79
[14] صحیح الجامع الصغیر 1973
[15] به روایت حاکم، ذهبی هم آن را صحیح می داند.
نظرات