نویسنده‌: جلال معروفیان

2. «اصلاح»
در ارتباط با تغییرات و دگرگونی‌های اجتماعی، سه راه‌برد را می‌‌توان تصور نمود:
1) انقلاب، که عبارت است از تصرف قدرت سیاسی و دگرگونی بنیادین و ریشه‌ای جامعه از طریق وسایل و روش‌های خشن به وسیله‌ی رهبری یک جنبش توده‌ای، تا بعدها بتوان از طریق آن به تغییرات اجتماعی، دست زد.
2) محافظه‌کاری، که بر حفظ ساختارهای موجود در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تأکید دارد.
3) اصلاحات، که بر خلاف محافظه‌کاری به تغییر و دگرگونی، باور دارد ولی نه از طریق خشونت و انقلابی‌گری که فقط در پی کسب و تصرف قدرت سیاسی باشد، بلکه بر عمل برای تغییر، از مجرای نهادهای مدنی و راه‌های قانونی و مسالمت‌آمیز استوار است و از حمایت یک جنبش اجتماعی نیز برخوردار است.
در فرهنگ‌های علوم اجتماعی و سیاسی نیز تعاریف مختلفی از اصلاح و اصلاحات به عمل آمده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌ است از: تغییر در روش‌ها و اسلوب‌های جامعه به منظور بهبود آن‌ها که در نهایت به اصلاح نظام اجتماعی و تصحیح اوضاع فاسد منتهی می‌گردد و این هم از طریق تعدیل در بعضی از سیستم‌ها و اصلاح قوانین صورت می‌گیرد، بدون این‌که به یک تغییر اساسی و ریشه‌ای در جامعه منجر شود، و ویژگی‌های زیر را دارد:
ویژگی‌های اصلاحات
1. قانونی است، با این پیش فرض که قوانین را می‌توان نقد نمود و تغییر داد، زیرا هیچ قانونی، حرف آخر نیست.
2. مسالمت‌آمیز و به دور از خشونت‌های فیزیکی و لفظی است.
3. تدریجی است، یعنی یک‌باره و در یک دوره‌ی کوتاه غیر ممکن است.
4. ناپیوسته است، یعنی اگر چه تغییر، برنامه‌ریزی شده است، اما همواره ممکن است در مسیر این تغییرات برنامه‌ریزی شده، عوامل پیش‌بینی نشده‌ای به وقوع بپیوندند که این برنامه را دچار وقفه و رکود کند.
5. صبر و استقامت و انتظار فوق‌العاده‌ای می‌طلبد.
6. واقع‌بینانه است، یعنی با نگاه به واقعیات موجود (هر چند خوشایند ما نباشند) و با پذیرفتن موقتی آن‌ها شروع می شود.
7. تکرار شونده و همیشگی است، یعنی اصلاح کردن همانند پروژه‌ای نیست که از یک‌ جا شروع شود و به جای دیگر ختم گردد. بلکه همانند پروسه‌ای است که همیشه جریان و استمرار دارد و هم نفس انسان و هم حیات اجتماعی، دائماً نیازمند اصلاح و بازسازی است.
از دیدگاه ما، تغییر و اصلاح جامعه، تنها با وعظ و ارشاد، یا به وسیله‌ی دستورات نظامی و لوایح و بخش‌نامه‌های اداری و یا با اهتمام به تغییر صورت و ظاهر انسان، امکان‌پذیر نیست، بلکه به وسیله‌ی تغییر و اصلاح باورها، اهداف و ارزش‌ها و روشن‌گردانیدن زوایای اندیشه، احیای قلب و وجدان، استحکام عزم و اراده و تزکیه‌ی نفس و تهذیب روش‌ها، ممکن خواهد بود[1]. و به همین دلیل ما بلافاصله بعد از «تربیت فردی» به «اصلاح اجتماعی»، باور داریم و برای آن تلاش می‌کنیم.
ما، تنها به رشدِ اندیشه و پرورش قلب و وجدان اکتفا نمی‌کنیم، بلکه بر بُعدِ عملی و فعالیت‌های اجتماعی نیز از راه‌های مسالمت‌آمیز و قانونی، تأکید داریم و همان‌گونه که به تغیییر و تحول انسان باور داریم، به تغییر و اصلاح ساختارهای اجتماعی و بازسازی آن‌ها بر مبنای اصلاح تفکر و اعتلای اندیشه و بازخوانی همیشگی متون و برداشت‌های جدید، اعتقاد داریم و به قول مصلح کبیر، مرحوم ابوالحسن ندوی: «...و لم تکن جهود المصلحین، مقتصرة علی الدعوة و الاصلاح الفردی و الوعظ و الارشاد...» به این خاطر، ما «اصلاحات» را مکمل «کار تربیتی» می‌دانیم و باور داریم به این که، هر کس به کار تربیتی باور دارد، خواهی نخواهی، اصلاح‌طلب هم هست؛ اما این اصلاح‌طلبی، هیچ گاه به معنی تجدیدنظر طلبی در اصول و عقاید نیست بلکه به معنای 1. بازخوانی مجدد متون 2. بازنگری در روش‌ها و 3. نقد عملکردهاست.
با استناد به حدیثی که از ابوداوود و حاکم و... روایت گردیده و ائمه‌ی حدیث هم آن را صحیح می‌دانند، این اصلاح و بازنگری و بازسازی مخصوص دوره‌ای از تاریخ اسلامی نبوده و نخواهد بود بلکه جریانی دائمی و پیش رونده است:
«اِنَّ الله یبعث لهذه الامة علی رأسِ کلِّ مائةِ سَنَةٍ من یجدِّدُ لها دِینَها»




[1] - قرضاوی، 1984