گمراهی اسباب زیادی دارد، و در روشنایی سنت الهی در ترتیب نتایج بر مقدمات و وابستگی مسببات بر اسباب؛ گاهی اسباب گمراهی فکری است و گاهی روحی و گاهی اخلاقی، و گاهی از وراثت و محیط تأثیر میپذیرد و برخی مواقع از طبیعت زندگی شخص اثرپذیر میشود، اینک مهمترین اسباب و عوامل گمراهی را بیان میکنیم:
١ – عدم استفاده انسان از موهبتهای خویش در تفکر در مورد آیات الهی:
الله متعال میفرماید: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» [الفرقان: 44] آيا گمان میبري كه بيشتر آنان (چنان كه بايد) میشنوند يا میفهمند؟! (نه! آنان تفكّر و تعقّل ندارند). ايشان همچون چهارپايان هستند، و بلكه گمراهتر.
الله متعال اکثر این مردم را به چهارپایان تشبیه نموده و وجه مشابهت بین شان عدم قبول هدایت و تسلیمی در مقابل حق میباشد، البته این اکثریت را گمراه تر از چهارپایان معرفی نموده؛ چون حیوانات توسط مسئول و شبان هدایت داده شده و به راه راست استوار میگردند و به چپ و راست و هر طرف نمیروند؛ اما این اکثریت انسانها، به دعوت و هدایت پیامبران توجه نکرده و راهیاب نمیشوند و بین آن چه به نفع آنان و آن چه به ضررشان است، فرقی قایل نیستند، در حالی چهارپایان بین آن چه از گیاهها و راهها که به ضرر آنان است، و آن چه به نفع آنها، فرق گذاشته و مفید را بر مضر ترجیح میدهند.
٢ – گناهان و معاصی:
به اساس سنت الهی، از جمله اسباب گمراهی، ارتکاب گناهان و نافرمانیهاست، چون گناهان سبب زنگار قلب هستند و این زنگار از ورد ایمان در قلب صاحبش جلوگیری میکند، الله متعال میفرماید: «وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ (12) إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (13) كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ » [المطففين: 12 - 14] روز سزا و جزا را دروغ نمینامند، مگر آن كساني كه در بدكاري از حدّ بگذرند و بسيار بزهكار باشند. آن كساني كه چون آيات ما بر آنان خوانده میشود، میگويند: افسانههاي پيشينيان است. هرگزاهرگز! اصلاً كردار و تلاش (پلشت و زشت) ايشان دلهايشان را زنگ زده كرده است (و همچون زنگاري بر قلوبشان نشسته است و سوراخهاي هدايت را بر روي ايشان بسته است).
یعنی طوری که آنان گمان کردند و گفتند که این قرآن افسانههای پیشینیان است، نیست، بلکه این قرآن، کلام و وحی او تعالی است که بر رسول الله صلی الله علیه و سلم نازل گردیده است؛ اما آن چه مانع رسیدن ایمان به قلبهای شان شده است، زنگاری میباشد که از کثرث گناه و معصیت، قلبهای شان را پوشانیده است.
کسی میتواند از هدایات قرآن کریم بهره بگیرد که زنده باشد؛ اما آنانی که از زمره مردگان هستند، نمیتوانند از آن بهره مند شوند. الله متعال میفرماید: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ (69) لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ» [يس: 69، 70] ما به پيغمبر (اسلام سرودن) چكامه نياموختهايم و چامه سرائي او را نسزد. اين (كتاب هم كه بر او نازل كرده ايم) جز يادآوري (عاقلان به قانون و فرمان يزدان جهان) و كتاب خواندني روشنگر (حقائق براي مؤمنان) نيست. (هدف از فرو فرستادن آن، اين است كه) تا افراد زنده (بيدار دل) را با آن بيم دهد، و بر كافران (اتمام حجّت شود و) فرمان عذاب مسلّم گردد. «إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» [الأنعام: 36] تنها كساني (دعوت تو را) میپذيرند كه گوش شنوا دارند (و از روي تدبير و تفكّر سخنان را میشنوند. امّا اينان مردگان زنده نما هستند) و خداوند مردگان (چون ايشان را به هنگام رستاخيز از گورها) برمي انگيزد. و پس از زنده شدن به سوي او برگردانده میشوند (و مورد بازخواست قرار میگيرند و سزا و جزاي خود را میبينند).
٣ – پیروی از شیطان:
از اسباب خطرناک گمراهی و سببی که بسیاری از مخلوقات را گمراه نموده است، پیروی از شیطانی است که تمام عمرش را نذر گمراهی فرزندان آدم نموده، الله متعال میفرماید: «قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (14) قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (15) قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (16) ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ» [الأعراف: 14 - 17] (اهريمن) گفت: مرا تا روزي مهلت ده و زنده بدار كه (قيامت نام است و مردمان در آن زنده میشوند و از گورها) برانگيخته میگردند. (خداوند) گفت: شما از زمره مهلت يافتگاني (و مدّتهاي مديد در زمين ماندگار میماني). (اهريمن) گفت: بدان سبب كه مرا گمراه داشتي، من بر سر راه مستقيم تو در كمين آنان مینشينم (و با هرگونه وسائل ممكن در گمراهي ايشان میكوشم). سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ (و از هر جهت كه بتوانم) به سراغ ايشان میروم و (گمراهشان میسازم و از راه حق منحرفشان مینمايم. تا بدانجا كه) بيشتر آنان را (مؤمن به خود و) سپاسگزار نخواهي يافت. «قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» [الحجر: 36 - 40] گفت: پروردگارا! اكنون كه چنين است مرا تا روزي مهلت ده كه در آن (مردمان بعد از مرگشان مجدّدا) زنده میگردند. فرمود: هم اينك تو از مهلت يافتگاني. تا روزي كه زمان (فرا رسيدن) آن (در پيش خدا) معلوم (و اگر هم طول بكشد محدود) است (و هنگامه رستاخيز نام دارد). گفت: پروردگارا! به سبب اين كه (به خاطر اين انسان) مرا گمراه ساختي، (معاصي و اعمال زشت را) در زمين برايشان میآرايم و جملگي آنان را گمراه مینمايم. مگر بندگان گزيده و پاكيزه تو از ايشان. (كه چون دلهايشان به ياد تو آباد است، تلاش من در حق آنان بر باد است).
قرآن کریم راههای نفوذ شیطان و پلان او را برای گمراه ساختن فرزندان آدم در چندین آیه کشف و بیان نموده است که خلاصه این پلانها و راههای نفوذ را بیان میکنیم:
أ – دستور به بدی و فحشا و نسبت دادن سخنانی به الله متعال بدون علم و آگاهی، الله متعال میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (168) إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» [البقرة: 168، 169] اي مردم! از آنچه در زمين است و حلال و پاكيزه است (و خدا آن را تحريم نكرده و نفس انسان گوارا و خوشايندش میداند) بخوريد، و پا به پاي اهريمن راه نيفتيد (و به دنبال شيطان روان نشويد). بي گمان او دشمن آشكار شما است. او تنها شما را به سوي زشتكاري و گناهكاري فرمان میدهد (و بديها را در نظرتان میآرايد و شما را وا میدارد بر) اين كه آنچه را نمیدانيد به خدا نسبت دهيد (و با پيروي از اوهام و خرافات نادانسته به دنبال معبودهاي باطل روان شويد و حلال را حرام، و حرام را حلال بشمار آوريد).
ب – آراستن و زینت دادن اعمال باطل و حرام، الله متعال میفرماید: «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» [الأنعام: 43] آنان چرا نبايد هنگامي كه به عذاب ما گرفتار میآيند، خشوع و خضوع كنند (و بيدار شوند و اندرز گيرند و با تضرّع و زاري دست دعا به سوي باري بلند كنند و آمرزش خواهند؟) ولي دلهايشان سخت شده است و (نرود ميخ آهنين بر سنگ! و علاوه از قساوت قلب) اهريمن (هم) اعمالي را كه انجام میدهند برايشان آراسته و پيراسته است.
آین آراستن و زینت دادن شیطان برای انسان دو قسم است، فردی و جمعی، فردی مثال آیه قبلی که اعمال باطل را در نظر فرعوت زینت داده بود و اما آراستن جمعی، چنان چه درین آیه قرآنی بیان گردیده است: «وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ» [العنكبوت: 38] ما قبائل) عاد و ثمود را (نيز به گناهانشان گرفتيم و نابودشان كرديم) و خانه و كاشانه (ويران شده) ايشان (سر راه مسافرت شما است و) براي شما نمايان است. اهريمن اعمال (زشت و پلشت) ايشان را در نظرشان آراست و بدين وسيله ايشان را از راه (حق و حقيقت) بازداشت، در حالي كه چشم بينا داشتند (و حق و باطل را در پرتو تبليغ انبياء از هم تشخيص میدادند).
ج – وعدهها و آرزوهای دروغین: از جمله وعدههای باطلی که شیطان به پیروان خود وعده میدهد، این است که اگر در راه خداوند انفاق نمایند، فقیر میشوند. الله متعال میفرماید: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» [البقرة: 268] اهريمن شما را (به هنگام انفاق میترساند و) وعده تهيدستي میدهد و به انجام گناه شما را دستور میدهد، ولي خداوند به شما وعده آمرزش خويش و فزوني (نعمت) میدهد. و خداوند (فضل و مرحمتش) وسيع (و از همه چيز) آگاه است. علامه ابن کثیر، فحشا را به معاصی و گناهان، محرمات و مخالفت با آفریدگار تفسیر نموده است.
د – سرگردانی: شیطان برخی انسانها را بعد از این که ایمان را شناخته و لذت آن را چشیده اند، گمراه میسازد و الله متعال حالت این انسانها را به سرگردان سازی شیطان به تصویر کشیده و میفرماید: «قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» [الأنعام: 71] بگو: آيا چيزي غير از خدا را بخوانيم (و عبادت و پرستش كنيم) كه نه سودي به حال ما دارد و نه زياني؟ و آيا پس از آن كه خداوند ما را هدايت بخشيده است (و به سوي خود رهنمون كرده است) به عقب بازگشت كنيم (و از ايمان دست بكشيم و ديگر بار به كفر برگرديم؟ و) بسان كسي (باشيم و كنيم) كه شياطين او را در زمين (بيابانهاي برهوت) ويلان و سرگردان به دنبال خود كشند و دوستاني داشته باشد كه او را به راه راست خوانند و به سوي خود فرياد دارند (امّا او بديشان گوش نكند و به دنبال شياطين رود و گمراه تر و گمراه تر شود؟) بگو: هدايت خداوند، هدايت است و (بجز اسلام، ضلالت است، و از سوي خدا) به ما دستور داده شده است كه فرمانبردار پروردگار جهانيان باشيم (و منقاد او شويم و به فرمان او رويم).
هـ - دوستی: برخی انسانها، شیطان را به حیث دوست، یاریگر و کمک کننده انتخاب نموده و به سوی او پناه جسته و به سوی دعوت میکنند. الله متعال میفرماید: «فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ » [الأعراف: 30] (در آن وقت كه به سوي او برمي گرديد، دو گروه خواهيد بود:) گروهي كه (خداوند ايشان را موفّق گردانده است و به سبب پيروي از رهنمود پيغمبران) هدايتشان بخشيده است، و گروهي كه درخور گمراهي گرديده و سرگشته شده اند، چرا كه به جاي يزدان شياطين را به دوستي و سروري گرفته اند و خويشتن را راه يافته پنداشته اند.
و – استیلاء و غلبه: الله متعال بیان میدارد که گروهی از کسانی که شیطان آنان را گمراه ساخته، کسانی هستند که شیطان بر آنان به صورت کامل استیلاء و سیطره دارد و با وسوسهها و آراستنهایش، بر عقلهای شان غلبه کرده، تا این که از همه دستورات او فرمانبرداری میکنند و بازیچه شیطان شده و ذکر و یاد الهی از قلب و زبان شان فراموش گردیده است. الله متعال میفرماید: «يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ (18) اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» [المجادلة: 18، 19] روزي خداوند همه آنان را زنده میگرداند. آن روز براي خدا (به دروغ) سوگند میخورند همان گونه كه (امروز به دروغ) براي شما سوگند میخورند، و گمان میبرند كه ايشان داراي چيزي (از هوش و زرنگي) هستند! (و با اين سوگندهاي دروغ، خويشتن را میرهانند و به جائي میرسانند).هان! ايشان دروغگويانند (و گرفتار خشم و عذاب يزدانند). اهريمن بر آنان چيره گشته است (و با وسوسههاي خود ايشان را از راستاي راه بدر كرده است) و ياد خدا را از خاطرشان برده است. اينان حزب اهريمن هستند.هان! قطعاً حزب اهريمن زيانكار و زيانبارند.
٤ – نادانی و دنباله روی با ظن و گمان: الله متعال علت گمراهی قوم ثمود را چنین بیان میدارد: «قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (22) قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ» [الأحقاف: 22، 23] (قوم عاد بدو پاسخ دادند) گفتند: آيا تو آمده اي كه با دروغهاي خود، ما را از خدايانمان برگرداني؟! اگر از راستگوياني، عذابي را كه ما را از وقوع آن میترساني بر سر ما بياور. هود گفت: اين را تنها خدا میداند و بس. من چيزي را به شما میرسانم كه براي آن فرستاده شده ام. (وظيفه من ابلاغ رسالت و رساندن پيام آسماني است) وليكن میبينم كه شما مردمان ناداني هستيد (چرا كه وظيفه پيغمبران را نمیدانيد، و عجيب تر اين كه خواستار زود فرا رسيدن عذاب و بلاي كردگاريد).
٥ – جدال و مناقشه در مورد ذات الهی و دلایل آن بدون علم: از بزرگترین اسباب گمراهی، جدال بدون علم در مورد توحید و صفات الله متعال و شریعت و تقدیر، کتابهای آسمانی و روز آخرت، میباشد، انگیزه این جدالها، نادانی، حسد و تعصب میباشد، این مناقشه کننده و اهل جدال گمان میکنند که دلیل مناقشه شان عدم قناعت به حق است و هنوز به حقانیت دین متیقن نشده اند. الله متعال میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» [غافر: 56] كساني كه بدون دليلي كه (از سوي خدا) در دست داشته باشند، درباره آيات الهي به ستيزه گري و كشمكش میپردازند، در سينههايشان جز برتري جوئي نيست و هرگز هم به برتري نمیرسند. پس (از شرّ اين گونه افراد خودخواه و برتري طلب) خود را در پناه خدا دار كه او (سخنان بي اساس ايشان را) میشنود و (توطئههاي ناجوانمردانه آنان را) میبيند.
٦ – غفلت: از اسباب گمراهی، غفلت مردم است از دلایلی که به سوی حق و هدایت رهنمایی میکند و عدم توجه به این دلایل. الله متعال میفرماید: «إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ» [يونس: 6] «إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ (7) أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» [يونس: 7، 8] بيگمان در آمدوشدِ شب و روز (و تفاوت كيفي و كمي آنها) و در چيزهائي كه خداوند در آسمانها و زمين آفريده است، نشانههائي (بر وجود آفريدگار و دلائلي بر عظمت پروردگار) براي كساني است كه پرهيزگارند (و هراس از عقاب و عذاب خدا را در مدّ نظر دارند). مسلّماً كساني كه (به روز رستاخيز و زندگي دوباره ايمان ندارند و) ديدار ما را انتظار نمیكشند، و به زندگي دنيوي بسنده میكنند (و گمان میبرند كه جهان ديگري پس از اين جهان وجود ندارد) و به اين جهان دل میبندند (و براي جهان ديگر، تلاش نمینمايند)، و از آيات (قرآني و نشانههاي جهاني) ما غافل و بي توجّه میمانند.چنين كساني جايگاهشان دوزخ است به سبب كارهائي كه میكنند. «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (1) مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ (2) لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ» [الأنبياء: 1 - 3] (زمان) محاسبه مردمان (كفرپيشه چون قريش بسيار) بديشان نزديك است در حالي كه آنان غافل (از هول و هراس آن) و روي گردان (از ايمان بدان) میباشند. هيچ بخش تازه اي از قرآن (و اندرز جديدي) از سوي پروردگارشان بديشان نمیرسد مگر اين كه آن را به شوخي میشنوند و به بازي میگيرند. (آنان در حالي هستند كه) دلهايشان غافل است (از انديشيدن درباره آن). چنين ستم پيشگاني گفتگوهاي درِگوشي (خود را كه براي توطئه عليه پيغمبر و قرآن انجام میدادند) پنهان میداشتند (و به همديگر) میگفتند: مگر اين (شخص كه ادّعاي پيغمبري میكند) انساني همچون شما نيست؟ (حال كه او بشر عادي و همسان با شما است و كلام جادوئي دارد) آيا به سراغ جادو میرويد (و آن را میپذيريد) گرچه میبينيد (كه جادو است؟!).
٧ – تعصب: الله متعال تعصب یهود و نصارا را بیان نموده که هر گروه خودش را بر حق میدانسته و دیگری را باطل، یهود به حضرت عیسی علیه السلام کافر شدند، در حالی که حضرت عیسی از نسل آنان است و منتظر قدوم او برای اعاده مجد و عظمت شان بودند. نصارا میگویند: یهود هیچ چیزی از حقیقت دین ندارند؛ چون حضرت عیسی مسیح را تکمیل کننده دین شان بود را قبول نداشتند. الله متعال میفرماید: « َقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْهاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (111) بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» [البقرة: 111، 112] «وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ» [البقرة: 113] و گويند: جز كسي كه يهودي يا مسيحي باشد هرگز (كس ديگري) به بهشت در نمیآيد. اين آرزو و دلخوشيهاي ايشان است (و جز مشتي ياوه و سخنان ناروا نمیباشد). بگو: اگر راست میگوئيد دليل خويش را بياوريد. آري! هركس خالصانه روبه خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او در پيش خدايش محفوظ است، و نه بيمي بر آنان است و نه اندوهگين خواهند گرديد (و بهشت و سعادت اخروي در انحصار هيچ طائفه و نژاد خاصّي نيست). (جاي شگفت است كه آنان همان گونه كه با اسلام دشمني میورزند، با يكديگر نيز دشمني دارند) و يهوديان میگويند: مسيحيان داراي حق و حقيقتي نبوده و بر چيزي بند نيستند، و مسيحيان نيز میگويند: يهوديان داراي حق و حقيقتي نبوده و بر چيزي بند نيستند. در حالي كه هر دو دسته كتاب میخوانند (و به گمان خود به كتابهاي آسماني خويش استدلال میجويند!). و افراد نادان (مشركي كه از تورات و انجيل بي خبرند) نيز سخني همانند سخن آنان را میگويند. پس خدا در روز قيامت ميانشان درباره آنچه با يكديگر اختلاف دارند، داوري خواهد كرد.
٨– تقلید بدون اندیشه و تفکر و بررسی: از اسباب گمراهی کافران پیشین و پسین، تقلید کورکورانه و بدون دلیل و اندیشه از پدرشان میباشد، الله متعال میفرماید: «وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ» [الزخرف: 23] همين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو (پيغمبر) بيم دهنده اي مبعوث نكردهايم مگر اين كه متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفته اند: ما پدران و نياكان خود را بر آئيني يافتهايم (كه بت پرستي را بر همگان واجب كرده است) و ما هم قطعاً (بر شيوه ايشان ماندگار میشويم و) به دنبال آنان میرويم.
این کافران در مقابل آیات و نشانههای که پیامبران آورده بودند، به کارکرد و گذشته پدران خود استناد میکردند، «بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» [الزخرف: 22] بلكه ايشان میگويند: ما پدران و نياكان خود را بر آئيني يافتهايم و ما نيز بر پي آنان میرويم (و راه بت پرستي را در پيش میگيريم).
این استدلال خنده داری است و هیچ قوتی ندارد و تقلید محض و کورکورانه و بدون تدبر، تفکر و حجت و دلیل است، حالت ایشان مثل یک گمشده است که راه را بلد نیست و از دیگران هم نمیپرسد که راه را برایش نشان دهند و اگر کسی رهنمایی اش کند، توجه نکرده و هر طرف سرگردان میباشد.
این طبیعت جمود عقلی است که بت پرستی عقلهای شان را مهر کرده، و در مورد بتهای که پدران شان میپرستند، فکر نمیکنند که چه قدر ارزش دارد؟ حقیقت آن چیست؟ و در میزان نقد و اندیشه چه جایگاهی دارد؟ از جمله اقوامی که قرآن کریم برای ما بیان نموده که از جمله اسباب گمراهی شان تقلید از پدران شان است، قوم نوح علیه السلام میباشد، آنانی که دعوت پیامبر شان را بدون دلیل و سند رد نموده و تنها استدلال شان این بود که این سخنان را از پدران گذشته شان نشنیده اند. الله متعال میفرماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ (23) فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ» [المؤمنون: 23، 24] (اي مؤمنان! در داستان پيغمبران عبرت و درس زندگي است) ما نوح را به سوي قوم خودش فرستاديم. او بديشان گفت: اي قوم من! خداوند (يگانه يكتا) را بپرستيد، چرا كه معبودي جز او نداريد. آيا (از عذاب خدا و زوال نعمتي كه به شما داده است) نمیپرهيزيد؟ اشراف و سران كافر قوم او گفتند: اين مرد جز انساني همچون شما نبوده (و در ادّعاي نبوّت دروغگو است) ولي او (با اين ادّعاء) میخواهد بر شما برتري گيرد (و خويشتن را سرور و آقاي شما گرداند). اگر خدا میخواست (پيغمبري را به ميان ما روانه كند) حتماً فرشتگاني را (براي اين منظور) میفرستاد. ما چنين چيزي را در (تاريخ) پدران پيشين خود نشنيدهايم (كه انساني ادّعاي نبوّت كند و خود را نماينده خدا بداند).
هم چنان میبینیم که قوم حضرت ابراهیم بر عبادت بتهای که نه ضرر میرسانند و نه نفعی، اصرار میورزند و جوابی به پرسش پیامبر شان ندارند: «مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ» [الأنبياء: 52] آن گاه كه به پدرش و قوم خود گفت: اين مجسّمههائي كه شما دائماً به عبادتشان مشغوليد چيستند (و چه ارزشي دارند؟ چرا بايد چيزهائي را بپرستيد كه خودتان آنها را ساخته و پرداخته كرده ايد؟!). در جواب پیامبر شان گفتند: «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ» [الأنبياء: 53] (پاسخ دادند و) گفتند: ما پدران (و نياكان) خويش را ديدهايم كه اينها را پرستش میكرده اند (و ما از روش و آئين گذشتگانمان دست برنمي داريم).
این است جواب شان، جوابی که بر تحجر عقلی و روحی شان دلالت میکند که اسیر تقلید کورکورانه شده اند؛ اما در مقابل این تقلید اسارت گونه، آزادی ایمان و آزادی اندیشه و تدبر قرار دارد که اشیاء و اوضاع را به اساس ارزش حقیقی شان میسنجد نه به اساس تقلید، ایمان به الله متعال انسان را از مقدسات وهمی و تقلیدی و میراثهای شوم و متحجرانه آزاد میسازد.
اما کفار قریش، الله متعال سخنان شان را این گونه برای ما حکایت میکند: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ» [المائدة: 104] هنگامي كه بدانان (كه از قوانين دل و اهواء درونشان پيروي میكنند) گفته شود كه بيائيد به سوي آنچه خدا نازل كرده و (آنچه) پيغمبر (بيان نموده است برگرديم، تا هدايت بيابيم) میگويند: چيزي ما را بسنده است كه پدران و نياكان خويش را بر آن يافتهايم (و تا چشم گشودهايم چنين و چنان در ميان قوم و فاميل خود ديده ايم! ديگر قرآن و سخنان پيغمبر، ما را چه كار؟) آيا اگر پدران و نياكانشان چيزي ندانسته باشند و (به سوي حق) راه نيافته باشند (باز هم بايد چنين گويند و كنند؟!). «أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ (21) بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ» [الزخرف: 21، 22] يا اين كه ما كتابي را پيش از اين قرآن، بدانان دادهايم و آنان بدان چنگ زده اند (و آن كتاب افتراء ايشان را تأييد میكند؟). بلكه ايشان میگويند: ما پدران و نياكان خود را بر آئيني يافتهايم و ما نيز بر پي آنان میرويم (و راه بت پرستي را در پيش میگيريم). «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ » [سبأ: 43] و هنگامي كه آيههاي روشن ما بر آنان خوانده میشود، میگويند: او مردي است كه میخواهد شما را باز دارد از چيزهائي كه پدرانتان پرستش میكرده اند. و میگويند: اين (قرآن) جز دروغ بزرگي نيست كه (به خدا) نسبت داده شده است. همچنين كافران هنگامي كه قرآن برايشان میآيد درباره آن میگويند: اين جادوي آشكاري بيش نيست.
قرآن کریم به این آزادی و اندیشه فرا میخواند و دلایل و نشانههای دین الهی را بیان میسازد که این دین همه بشریت را از تاریکیهای گمراهی به سوی نور هدایت رهنمود میگردد. الله متعال میفرماید: «هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» [الأعراف: 203] اين قرآن بينش و هدايت و رحمت پروردگارتان است براي كساني كه مؤمن باشند (چرا كه ايشان برابر قوانين آن عمل میكنند). این گونه پیامبر صلی الله علیه و سلم را به پیروی از ملت ابراهیم علیه السلام امر نموده است: «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (161) قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (162) لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (163) قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» [الأنعام: 161 - 164] بگو: بيگمان پروردگارم (با وحي آسماني و نشان دادن آيات قرآني و گسترده جهاني) مرا به راه راست رهنمود كرده است. و آن دين راست و استوار و پابرجا، يعني دين ابراهيم است. همان كسي كه حقّگرا (و از آئينهاي انحرافي محيط خود رويگردان) بود و از زمره مشركان نبود. بگو: نماز و عبادت و زيستن و مردن من از آن خدا است كه پروردگار جهانيان است (و اين است كه تنها خدا را پرستش میكنم و كارهاي اين جهان خود را در مسير رضايت او میاندازم و بر بذل مال و جان در راه يزدان میكوشم و در اين راه میميرم، تا حياتم ذخيره مماتم شود). خدا را هيچ شريكي نيست، و به همين دستور داده شده ام، و من اوّلين مسلمان (در ميان امت خود، و مخلص ترين فرد در ميان همه انسانها براي خدا) هستم. (اي پيغمبر! به كساني كه تو را همچون خود به شرك ورزي میخوانند) بگو: آيا (سزاوار است كه) پروردگاري جز خدا را بطلبم (و معبودي جز او را پرستش بكنم) و حال آن كه خدا پروردگار هر چيزي است؟ هيچ كسي جز براي خود كار نمیكند، و هيچ كسي گناه ديگري را بر دوش نمیكشد. سرانجام همه شما به سوي خدا باز میگرديد و شما را از آنچه در آن اختلاف میورزيد آگاه میسازد (و ميانتان درباره راه و روش و اديان و عقائدتان داوري میكند). «ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» [النحل: 123] سپس (قرنها بعد از ابراهيم، تو را به پيغمبري برگزيديم) و به تو وحي كرديم كه از آئين ابراهيم پيروي كن كه حقگرا (و دور از انحراف) بود و از زمره مشركان نبود.
٩– شک و گمان: از جمله اسبابی که برخی انسانها را به گمراهی میکشاند، مریضی قلب است، این مریضی عبارت است از بیرون شدن قلب از صحت و سلامتی اش، سلامتی قلب با شناخت الله و ترجیح محبت او بر محبت هر چیزی ممکن است؛ اما مریضی قلب، شک و گمان است؛ لذا منافقان به مریضی شک دچار هستند. این مریضی فراگیر است و منجر به عدم ایمان شخص میگردد و او را به مریضی کفر و نفاق سوق میدهد؛ چون مریضی سبب مریضی دیگر میگردد، و انحراف و کجروی نیز از اندک آغاز یافته و کم کم و گام به گام افزایش مییابد. الله متعال میفرماید: «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ» [البقرة: 10] در دلهايشان بيماري (حسودي و كينه توزي با مؤمنان) است و خداوند (نيز با ياري دادن و پيروز گرداندن حق) بيماري ايشان را فزوني میبخشد، و عذاب دردناكي (در دنيا و آخرت) به سبب دروغگوئي و انكارشان در انتظارشان میباشد. «وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (124) وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ» [التوبة: 124، 125] هنگامي كه سوره اي (از سورههاي قرآن) نازل میشود، كساني از آنان (كه منافقند، از روي تمسخر و استهزاء، برخي به برخي رو میكنند و) میگويند: اين سوره بر ايمان كدام يك از شما افزود؟ (و آيا چيز مهمّ و مفيدي گفت و نمود؟!) و امّا مؤمنان، (همان سوره قرآن) بر ايمانشان میافزايد و (نور آن بيش از پيش راه حق را بديشان مینمايد، و از اين نزول قرآن كه مايه افزايش ايمان و پرتو جان و سعادت هر دو جهان آنان میشود) شادمان میگردند. و امّا كساني كه در دلهايشان بيماري (نفاق) است، (نزول سوره اي از سورههاي قرآن، به جاي اين كه روح تازه اي به كالبدشان دمد و مايه تربيت جديدي شود)، خباثتي بر خباثتشان میافزايد (و كفر و عنادشان را بيشتر مینمايد، و پليديهايشان هر روز فزوني میگيرد، و تاريكيهاي جان و دلشان دائماً تراكم میپذيرد، و) در حال كفر میميرند (و در دوزخ جاي میگيرند).
نظرات