پیامبر گرامی اسلام (ص) فرموده است:
«مَن أحبَّ لقاء الله أحبَّ اللهُ لقاءه، ومَن کره لقاء الله کره اللهُ لقاءه»، فقالت عائشة: یا نبیَّ الله، أکراهیة الموت؟ فکلنا یکره الموتَ؟ فقال: «لیس کذلک، ولکن المؤمن إذا بُشِّرَ برحمة الله ورضوانه وجنته، أحبَّ لقاء الله فأحبَّ اللهُ لقاءه، وإن الکافرَ إذا بُشِّرَ بعذاب الله وسخطه، کره لقاء الله وکره اللهُ لقاءه»
هر کس دیدار خدا را دوست داشته باشد خداوند نیز دیدارش را دوست دارد و هر کس از دیدارش نفرت داشته باشد او هم از دیدارش بیزار است. عائشه رضی الله عنها فرمود: ای رسول خدا اگر منظور ناخوش داشتن مرگ است همهی ما از مرگ بدمان میآید؟ فرمود: این گونه نیست؛ اگر مژدهی رحمت خدا و رضوان و بهشت او به مؤمن داده شود مشتاق دیدار خداوند خواهد و خداوند نیز دیدارش را دوست خواهد داشت و اگر مژدهی خشم و عذاب الهی به کافر داده شود دیدار خداوند را ناخوش میدارد و خداوند نیز دیدارش را ناخوش خواهد داشت. [مسلم].
اهل بابل بر این باور بودند که میتوان نوعی اکسیر شیمیایی زندگی تهیه کرد که انسان را تا ابد زنده نگه دارد؛ اما خداوند متعال میفرماید:
«وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ» ۳۴ «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» [انبیاء: ۳۵]
ما برای هیچ انسانی پیش از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم (تا برای تو جاودانگی قرار دهیم. بلکه هر کسی مرده و میمیرد و تو هم میمیری. وانگهی آنان که انتظار مرگ تو را دارند و با مرگ تو اسلام را خاتمه یافته میدانند)، مگر اگر تو بمیری ایشان جاویدانه میمانند؟!
«إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَّیِّتُونَ» [زمر: ۳۰]. تو هم میمیری، و همهی آنان میمیرند.
انسان طبعا دوست دارد همه چیز بر همان حالتی که هست باقی بماند در حالی که این خلاف سنت الهی و
در تضاد با مصلحت انسان و منافع بشریت است؛ اما گاهی الفت و محبت مانع دیدن منافع میشود و به جستجوی راهی برای ایستادگی در برابر مرگ میانجامد؛ تصور میکند که مرگ نابودی قطعی و نهایی است در حالی که این به معنی محدود کردن مفهوم مرگ و بر باد دادن آرزوهای بیپایان انسان در گرایش به جاودانگی است. ترس از مرگ یعنی مردن پیش از موعد که این ترس بیش از دیگران در بین جوانان شایع است و آن هم به دلایلی:
۱-ضعف آگاهی نسبت به مفاهیم مرگ و زندگی و نداشتن بینش مثبت و زیبا از مرگ و زندگی که بتواند پذیرش هر دو را در درون انسان نهادیه کند.
۲-فروپاشی خانواده به طوری که انسان به تنهایی و بدون حمایت و کمک دیگران به مصاف رخدادهای زندگی میشتابد.
۳-تصویر مرگ و زندگی به صورت واقعی به کودکان نشان داده نمیشود و معمولا تصویری مشکوک و ترسناک از آن را میبینند که بر زندگی آنان تأثیر میگذارد. زیرا ترس معقول و متعادل از مرگ، انسان را به سمت عبادت و شتاب در انجام نیکیها و اعمال صالح سوق میدهد. یکی از همین افراد به من نوشت: «من همواره به مرگ میاندیشم؛ هنگام خوردن، نوشیدن، در حین روابط زناشویی، هنگام خواب، وقت کار... هرگاه مناسبتی فرا رسد احساس خفگی میکنم و از مرگ خود یا کسی که دوستش دارم میهراسم». این نوعی بیماری است که اختلال عصبی نام دارد. نامزدی که در ماه عسل اشتیاق شوهرش را میبیند و میگوید: «این عشق به جدایی میانجامد».
جوانی که از هر نوع موفقیت و مسؤولیت و تفریح و سرگرمی بیزار است و همیشه احساس گناه میکند، شاید به خاطر حادثهای باشد که برایش پیش آمده یا نتیجهی آموزش انحرافی در کودکی یا ناشی از افسردگی یا برداشت نادرست از مفهوم مرگ باشد. تصور مرگ در موعظههای دینی غالباً از تهدید و حدیث مفصل از دردهای کشندهی آن حکایت دارد. این همان چیزی است که ابن قیم نیز به آن اشاره کرده است. ایشان میگوید: «خطبههای رسول خدا (ص) تثبیت اصول ایمان بود؛ از ایمان به خدا و ملائکه و کتابهای آسمانی و پیامبران و ایمان به آخرت سخن میگفت. از یادآوری بهشت و جهنم و نعمتهایی که خداوند برای اهل طاعت آماده کرده است و آنچه برای اهل معصیت فراهم کرده است. دلها از سخنان او پر از ایمان و توحید و شناخت و نزدیکی به خداوند میشد. همانند دیگر خطبهها نبود که به امور مشترک بین مخلوقات میپردازد و غم و ماتم زندگی و ترس از مرگ را با خود میآورد. این روش در دلهای انسانها نه ایمان میآفریند و نه توحید و نه شناختی که مخصوص خداوند است؛ نه باعث نزدیکی به خدا میشود و نه شوق و محبت دیدار الهی را در دلها برمیانگیزد. شنوندگان در حالی از مجلس بیرون میروند که سودی عایدشان نشده است جز اینکه شنیدند که روزی میمیرند و اموالشان تقسیم میشود و خاک جسمشان را میخورد. راستی چه ایمانی رهآورد این سخنان است؟ چه توحید و شناخت و دانش سودمندی نصیب انسان میکند؟» [زاد العماد].
حقیقت این است که ایمان تأثیر شگرفی در آرامش درونی انسان دارد؛ ایمان باعث زیباتر شدن زندگی و وسعت نظر و نیکوگمانی و صبر در برابر سختیها میشود. برخی چنان دربارهی مرگ میگویند که گویی مردم را عزلت نشینی و آمادگی برای فنا و نابودی فرا میخوانند اما قرآن به آنان بانگ میزند و میگوید:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» [اعراف: ۳۲]
ای محمّد! زشتی کارِ افتراء تحلیل و تحریم را بدیشان خاطرنشان ساز و به آنان) بگو: چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگانش آفریده است و همچنین مواهب و روزیهای پاکیزه را تحریم کرده است؟ بگو: این (نعمتها و موهبتهای حلال و) چیزهای پاکیزه، برای افراد باایمان در این جهان آفریده شده است (و دیگران نمیبایست از آن استفاده کنند. ولی در این دنیا بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست، و این هم از رحمت واسعهی خدا و لطف او است. امّا) در روز قیامت اینها همه در اختیار مؤمنان قرار میگیرد (و دیگران به کلّی از آن محروم میگردند). این چنین آیات (خود را دربارهی احکام حلال و حرام) برای کسانی توضیح و تشریح میکنیم که آگاهند و میفهند.
ما باید با آرامش بمیریم؛ عمل و ایمان و خدمت به دیگران بخشی از رهنمودهای کتاب زیبایی است که «آرامش روح زندگی در شیرینیها و تلخیهای آن است» نام دارد.
نظرات