نگاهی به پیشینه علمی مسلمانان و انتقال آن به مغرب زمین پس از فتح آندلس
آگاهی از تاریخ و شناخت زندگی و عملكرد نیاكان، چه مثبت و چه منفی، واقعا میتواند نقش مهمی در پیشرفت و تكامل انسان ایفا كند. برای هر فرد، بهویژه مسلمانان و دانشجویان و پژوهشگران، آشنایی با تاریخ میتواند به درك بهتر خود و باورهایشان كمك كند. این شناخت تاریخی به فرد این امكان را میدهد كه با انگیزه و هدفمند به تحقیق و تفحص در رشته مورد علاقهاش بپردازد و با همت و تلاش، مسیر ترقی و تكامل را طی كند. تاریخ به ما درسهایی از گذشته میآموزد و به ما كمك میكند تا از اشتباهات گذشته پرهیز كنیم و از موفقیتها و دستاوردهای نیاكانمان الهام بگیریم. این آگاهی میتواند به فرد كمك كند تا با دیدی بازتر و فهمی عمیقتر به مسائل نگاه كند و در نتیجه، تصمیمات بهتری بگیرد. همچنین، شناخت تاریخ میتواند به تقویت هویت فرهنگی و دینی فرد كمك كند و او را در مسیر زندگیاش هدایت كند.
برخورد با مسلمین از عوامل شكلگیری رنسانس
جنگهای صلیبی یكی از مهمترین رخدادهای تاریخی بود كه به شكلگیری رنسانس در اروپا كمك و تاثیرات عمیقی بر تعاملات فرهنگی و علمی بین تمدن اسلامی و غرب داشت. این جنگها كه از قرن یازدهم تا سیزدهم میلادی به طول انجامید، نه تنها به دلیل انگیزههای مذهبی و سیاسی بلكه به دلیل نیازهای اقتصادی و اجتماعی نیز به وقوع پیوستند. یكی از پیامدهای مهم این جنگها، انتقال دانش و فناوری از جهان اسلام به اروپا بود. در طول این جنگها، اروپاییان با تمدن پیشرفته اسلامی آشنا شدند و به ویژه در زمینههای علمی و پزشكی تحت تاثیر قرار گرفتند. مسلمانان در آن زمان در حوزههای مختلف علمی ازجمله پزشكی، ریاضیات، نجوم و فلسفه پیشرفتهای چشمگیری داشتند. اروپاییان كه به دنبال بهرهبرداری از این دانش بودند، شروع به ترجمه آثار علمی مسلمانان به زبانهای اروپایی كردند. یكی از حوزههایی كه به شدت تحت تاثیر قرار گرفت، دانش پزشكی بود. آثار پزشكان برجسته مسلمان مانند ابنسینا و رازی به زبان لاتین ترجمه شد و در دانشگاههای اروپایی تدریس گردید. این انتقال دانش، زمینهساز پیشرفتهای بعدی در علم پزشكی در اروپا شد و به توسعه بهداشت و درمان در این قاره كمك كرد. به طور كلی، جنگهای صلیبی به عنوان یك پل فرهنگی عمل كردند كه از طریق آن بسیاری از دستاوردهای علمی و فرهنگی جهان اسلام به اروپا منتقل شد و زمینهساز رنسانس و پیشرفتهای علمی در غرب گردید.
نقش جنگهای صلیبی در انتقال تمدن اسلامی به غرب
این جنگها فراتر از درگیریهای نظامی و مذهبی، بهرغم خشونتها و درگیریهایشان به عنوان پلهایی برای انتقال دانش و فرهنگ اسلامی به اروپا كمك كرد. حتی تا جایی كه صلیبیهای مسیحی در زمان جنگهای صلیبی به دلیل عدم رعایت بهداشت و تعفن، مسلمانان را دچار مشكل میكردند، در واقع، در دوران قرون وسطی، بهداشت در اروپا به اندازهای كه در جهان اسلام رعایت میشد، پیشرفته نبود. محققانی مانند فیلیپ حتی، گوستاو لوبون، لوئیس پاول و مونتگمری وات بر این باورند كه جنگهای صلیبی، بهرغم ماهیت نظامی و مذهبیشان، به طور غیرمستقیم به این انتقال كمك كردند. این انتقال از طریق ترجمه كتابهای عربی به لاتین و تاثیرات فرهنگی و فكری كه صلیبیون با خود به اروپا بردند، نقش مهمی در انتقال دانش و فرهنگ اسلامی به غرب ایفا كردند و به شكوفایی رنسانس در اروپا كمك كردند.
انتقال علوم اسلامی به غرب از دو طریق اصلی صورت گرفت:
1- نقش غیرمستقیم: جنگهای صلیبی باعث شد تا اروپاییان با تمدن پیشرفته اسلامی آشنا شوند. این آشنایی باعث كاهش غرور كاذب صلیبیها شد و آنها را به سمت یادگیری و ایجاد مراكز آموزشی ترغیب كرد. در این راستا، دو مركز ترجمه مهم در اسپانیا و ایتالیا تاسیس شد. این مراكز به ترجمه آثار علمی مسلمانان پرداختند و موضوعات مهمی مانند پزشكی، شیمی، فیزیك، فلسفه، جغرافیا، ریاضی و نجوم را به سراسر اروپا معرفی كردند: 2- نقش مستقیم: برخی از صلیبیهای هوشمند و زیرك تلاش كردند تا بخشهایی از تمدن اسلامی را بشناسند و به غرب انتقال دهند. تعدادی از اندیشمندان غربی علوم اسلامی را فرا گرفتند و در كشورهای خود معرفی و ترویج كردند. این فرآیندها به تدریج باعث شد تا علوم و دانشهای اسلامی به اروپا منتقل شود و زمینهساز رنسانس علمی در غرب گردد.
پیشرفت تكنیكی و صنعتی وسیع در اروپا
با كوتاه شدنِ دست كلیسا یك اتفاق دیگری در اروپا به وجود آمد. پیشرفت تكنیكی و صنعتی در اروپا، به ویژه پس از رنسانس و دوران روشنگری، تاثیرات عمیقی بر جامعه و قدرتهای سیاسی آن زمان داشت. با كاهش نفوذ كلیسا و افزایش تاكید بر علم و عقلانیت، اروپا شاهد تحولات بزرگی در زمینههای مختلف شد. یكی از مهمترین عوامل این پیشرفتها، انقلاب صنعتی بود كه از اواخر قرن هجدهم آغاز شد. این انقلاب با اختراعات و نوآوریهای مهمی مانند ماشین بخار، توسعه صنعت نساجی، و بهبود فرآیندهای تولید آهن و فولاد همراه بود. این تحولات باعث افزایش تولید و كارایی اقتصادی شد و به رشد سریع شهرها و افزایش جمعیت شهری انجامید.
پیشرفت علمی و نظامی در غرب
دانشگاهها و موسسات علمی نیز در این دوره نقش مهمی در پیشرفت علمی و تكنولوژیكی ایفا كردند. با تاسیس دانشگاههای جدید و تقویت مراكز تحقیقاتی، اروپا به مركز اصلی تحقیقات علمی و فنی تبدیل شد. این مراكز به تربیت دانشمندان و مهندسانی پرداختند كه در توسعه فناوریهای جدید و بهبود فرآیندهای صنعتی نقش داشتند. همچنین، پیشرفتهای نظامی و توسعه صنایع مرتبط با آن، به قدرتگیری كشورهای اروپایی كمك كرد. این كشورها با استفاده از فناوریهای جدید نظامی و دریانوردی، به استعمار و كنترل مناطق وسیعی از جهان پرداختند و به قدرتهای جهانی تبدیل شدند. در مجموع، این پیشرفتهای تكنیكی و صنعتی نه تنها به افزایش قدرت اقتصادی و نظامی اروپا انجامید، بلكه زمینهساز تغییرات اجتماعی و فرهنگی عمیقی نیز شد كه تا قرنها اروپا را حاكم و قدرت اصلی و بلامنازع جهان نمود و امروز تاثیرات آن ادامه دارد.
فرهنگ اسلام در غرب
دكتر زیگرید هونكه نویسنده و شرقشناس آلمانی بود كه به خاطر آثارش درباره تمدن اسلامی و تاثیر آن بر اروپا شناخته میشود. هونكه در زمینه مطالعات دینی فعالیت میكرد و به خاطر ادعاهایش درباره تاثیر مسلمانان بر ارزشهای غربی شناخته شده بود. در طول دوران تحصیل، او از شاگردی نزد استادان برجستهای مانند مارتین هایدگر، لودویگ فردیناند كلاوس، نیكلای هارتمان و ادوارد اسپرانگر بهرهمند شده است. این تجربهها به او در توسعه دانش و دیدگاههای فلسفیاش كمك شایانی كردهاند. یكی از برجستهترین آثار او كتاب «خورشیدالله بر فراز مغرب زمین» است كه به بررسی تاثیر تمدن اسلامی بر اروپا میپردازد. هونكه تنها زن و تنها اروپایی بود كه به ریاست «انجمن موضوعات مرتبط با اسلام» رسید. او به عنوان نویسنده آثار محبوب فلسفی و سیاسی در غرب نیز شناخته میشود. آثار او عمدتا به بررسی رابطه بین تمدن اسلامی و جهان غرب اختصاص دارد. او در كتاب «فرهنگ اسلام در اروپا» به نقد تاریخنگاری غربی و نقش تمدن اسلامی در بیداری اروپا میپردازد. نویسنده به این نكته اشاره میكند كه در تاریخنگاریهای رایج، به ویژه در هفتاد سال اخیر، نقش تمدن اسلامی در پیشرفت علمی و فرهنگی اروپا نادیده گرفته شده است. او سوالاتی را مطرح میكند كه چرا اروپا در طول هزار و پانصد سال بین تمدن یونان و رنسانس بیدار نشد و چرا این بیداری بلافاصله پس از جنگهای صلیبی رخ داد. نویسنده بر این باور است كه تمدن اسلامی در ششصد سال پس از ظهور اسلام تا جنگهای صلیبی، در سطح بالاتری نسبت به اروپا قرار داشت و نقش مهمی در بیداری علمی و فرهنگی اروپا ایفا كرد. او همچنین به این نكته اشاره میكند كه تاریخنگاری اروپایی به عمد این نقش را نادیده گرفته است تا اروپا را به عنوان بانی تمدن صنعتی جدید معرفی كند و از بیداری احساس شخصیت در ملل اسلامی جلوگیری كند. این مقدمه به نقدی بر تاریخنگاری غربی و تاكید بر اهمیت شناخت نقش تمدنهای غیرغربی در تاریخ جهان میپردازد.
تحریف تاریخ علم توسط غرب
در طول تاریخ، بسیاری از دانشمندان و متفكران از تمدنهای مختلف، ازجمله تمدن اسلامی، به پیشرفتهای علمی و فلسفی بزرگی دست یافتهاند. به عنوان مثال، در دوران طلایی اسلام (قرون ۸ تا ۱۴ میلادی)، دانشمندانی مانند ابنسینا، خوارزمی، ابنهیثم و رازی در زمینههای مختلفی ازجمله پزشكی، ریاضیات، فیزیك و شیمی دستاوردهای قابلتوجهی داشتند.
با این حال، در برخی روایتهای تاریخی غربی، این دستاوردها به اندازه كافی مورد توجه قرار نگرفتهاند یا به طور كامل به دانشمندان غربی نسبت داده شدهاند. این موضوع میتواند به دلیل عدم آگاهی، تعصب فرهنگی، یا حتی سیاستهای استعماری باشد كه در آن تلاش میشد تا برتری فرهنگی و علمی غرب به تصویر كشیده شود. برای مثال؛ نقش مهم یك دانشجوی مصری به نام «التطاوی الطهطاوی» در كشف و معرفی حقایق تاریخی اشاره دارد. او در سال ۱۹۲۴ میلادی در رساله دكترای خود در دانشگاه فرایبورگ آلمان به این موضوع پرداخت كه «ابن النفیس»، دانشمند مسلمان، گردش خون را در قرن دوازدهم تا سیزدهم میلادی كشف كرده بود. این كشف، پیش از كشف مشابهی توسط «ویلیام هاروی» انگلیسی و «میخاییل زروت» اسپانیایی بود. این اقدام الطهطاوی به عنوان یك حمله متقابل به روایتهای غالب اروپایی در مورد تاریخ علم و تمدن، توجه دانشمندان را به خود جلب كرد و به بحث و گفتوگو درباره نقش تمدن اسلامی در تاریخ علم كمك كرد. این موضوع نشاندهنده اهمیت بازنگری در تاریخ علم و شناخت سهم واقعی تمدنهای مختلف در پیشرفت علمی است.
فتح آندلس و انتقال علوم به غرب
برای نمونه خوب است توجه شود در سال ۹۲ هجری قمری، موسی بن نصیر با همراهی طارق بن زیاد موفق به فتح اندلس و شهر طُلیطِله شدند. در این دوره، شهرها و مناطق مختلف اندلس یكی پس از دیگری به تصرف مسلمانان درآمدند. دارالترجمه طلیطله نقش بسیار مهمی در انتقال دانش از جهان اسلام به اروپا ایفا كرد. نقش آن در پیشرفت علمی و فكری اروپا غیرقابل انكار است. این مركز ترجمه در شهر طلیطله (اسپانیا)، كه به دلیل موقعیت جغرافیایی و فرهنگیاش به عنوان پلی بین تمدنهای اسلامی و مسیحی شناخته میشد، توانست آثار علمی و فلسفی مهمی را از زبان عربی به لاتین ترجمه كند. پیش از تسلط مسیحیان بر طلیطله، این شهر دارای كتابخانهای بزرگ و جامعهای متنوع از نظر زبانی و فرهنگی بود كه شامل مسلمانان، یهودیان و مسیحیان میشد. این تنوع فرهنگی و زبانی، زمینهساز فعالیتهای ترجمهای گستردهای شد. یهودیان و مستعربان كه به زبانهای عربی، عبری و لاتین مسلط بودند، نقش كلیدی در این فرآیند ایفا كردند. آنها به عنوان مترجمان و واسطههای فرهنگی، آثار مهمی در زمینههای فلسفه، طب، ریاضیات و نجوم را به لاتین ترجمه كردند. دارالترجمه طلیطله با حمایت اسقف و مشاور اعظم ملوك وقت «ریموند طلیطلی» در سال (518 تا 545ق) در حكومت آلفونسو هفتم و تلاش مترجمان برجستهای مانند: «دومینگو گوندیسالو»، «جرارد كرمونایی»، «مرقس طلیطلی»، «یوحنا اشبیلی» و «ابراهیم بن عزرا» به مركزی برای انتقال دانش تبدیل شد. این ترجمهها تاثیر عمیقی بر رنسانس علمی اروپا داشتند و زمینهساز پیشرفتهای علمی و فكری در قرون بعدی شدند. در دوران آلفونسو دهم، با دعوت از دانشمندان به طلیطله، تالیف كتابها و ساخت ادوات و تجهیزات در زمینه علم فلك و نجوم را تشویق كرد كه تا آن زمان ناشناخته بودند. برخی از آثار مهم این دوره شامل «كتب الأربعه فی نجوم الفلك الثامن»، «كتب الألفونسیه فی أجهزه علم الفلك و أدواته» و «كتاب الزیج الألفونسی» هستند. این آثار با استفاده از نوشتههای دانشمندانی مانند زرقالی، مسلمه مجریطی و علی بن خلف تالیف شدند. در این دوره، ترجمهها از عربی به اسپانیایی و رومی مورد توجه قرار گرفتند، برخلاف دوره قبل كه تمركز بر ترجمه از عربی به لاتینی بود. مترجمان دربار آلفونسو دهم به لاتینی تسلط كافی نداشتند، بنابراین ترجمه به زبانهای محلی اهمیت بیشتری پیدا كرد. همچنین، درحالی كه در دوره قبل ترجمه آثار فلسفی برجسته بود، در این دوره به علوم دیگر مانند فلك، نجوم، حساب و همچنین آثار ادبی و داستانی مانند «كلیله و دمنه» و «هزار و یك شب» توجه شد. یكی دیگر از تفاوتهای این دو دوره این است كه در دوره اول، نظارت روحانیون مسیحی بر جریان ترجمه حاكم بود، اما در دوره دوم، سلطه سیاسی پادشاهان جایگزین آن شد. این تغییرات نشاندهنده تحولاتی در زمینه علمی و فرهنگی اسپانیا در آن زمان است.
زیگرید هونكه نویسنده و شرقشناس آلمانی بود كه به خاطر آثارش درباره تمدن اسلامی و تاثیر آن بر اروپا شناخته میشود. هونكه در زمینه مطالعات دینی فعالیت میكرد و به خاطر ادعاهایش درباره تاثیر مسلمانان بر ارزشهای غربی شناخته شده بود. در طول دوران تحصیل، او از شاگردی نزد استادان برجستهای مانند مارتین هایدگر، لودویگ فردیناند كلاوس، نیكلای هارتمان و ادوارد اسپرانگر بهرهمند شده است. این تجربهها به او در توسعه دانش و دیدگاههای فلسفیاش كمك شایانی كردهاند. یكی از برجستهترین آثار او كتاب «خورشیدالله بر فراز مغرب زمین» است كه به بررسی تاثیر تمدن اسلامی بر اروپا میپردازد. هونكه تنها زن و تنها اروپایی بود كه به ریاست «انجمن موضوعات مرتبط با اسلام» رسید. او به عنوان نویسنده آثار محبوب فلسفی و سیاسی در غرب نیز شناخته میشود. آثار او عمدتا به بررسی رابطه بین تمدن اسلامی و جهان غرب اختصاص دارد. او در كتاب «فرهنگ اسلام در اروپا» به نقد تاریخنگاری غربی و نقش تمدن اسلامی در بیداری اروپا میپردازد. نویسنده به این نكته اشاره میكند كه در تاریخنگاریهای رایج، به ویژه در هفتاد سال اخیر، نقش تمدن اسلامی در پیشرفت علمی و فرهنگی اروپا نادیده گرفته شده است. او سوالاتی را مطرح میكند كه چرا اروپا در طول هزار و پانصد سال بین تمدن یونان و رنسانس بیدار نشد و چرا این بیداری بلافاصله پس از جنگهای صلیبی رخ داد. نویسنده بر این باور است كه تمدن اسلامی در ششصد سال پس از ظهور اسلام تا جنگهای صلیبی، در سطح بالاتری نسبت به اروپا قرار داشت و نقش مهمی در بیداری علمی و فرهنگی اروپا ایفا كرد. او همچنین به این نكته اشاره میكند كه تاریخنگاری اروپایی به عمد این نقش را نادیده گرفته است تا اروپا را به عنوان بانی تمدن صنعتی جدید معرفی كند و از بیداری احساس شخصیت در ملل اسلامی جلوگیری كند. این مقدمه به نقدی بر تاریخنگاری غربی و تاكید بر اهمیت شناخت نقش تمدنهای غیرغربی در تاریخ جهان میپردازد.
جنگهای صلیبی یكی از مهمترین رخدادهای تاریخی بود كه به شكلگیری رنسانس در اروپا كمك و تاثیرات عمیقی بر تعاملات فرهنگی و علمی بین تمدن اسلامی و غرب داشت. این جنگها كه از قرن یازدهم تا سیزدهم میلادی به طول انجامید، نه تنها به دلیل انگیزههای مذهبی و سیاسی بلكه به دلیل نیازهای اقتصادی و اجتماعی نیز به وقوع پیوستند. یكی از پیامدهای مهم این جنگها، انتقال دانش و فناوری از جهان اسلام به اروپا بود.
یكی از مهمترین عوامل پیشرفت غرب در قرنهای پس از رنسانس، انقلاب صنعتی بود كه از اواخر قرن هجدهم آغاز شد. این انقلاب با اختراعات و نوآوریهای مهمی مانند ماشین بخار، توسعه صنعت نساجی و بهبود فرآیندهای تولید آهن و فولاد همراه بود. این تحولات باعث افزایش تولید و كارایی اقتصادی شد و به رشد سریع شهرها و افزایش جمعیت شهری انجامید.
نظرات
طارق السويدان حفظه الله تعالى
11 دی 1403 - 09:51داستان تاریخ اندلس طارق سویدان فتح اندلس توسط اسلام فتح شبه جزیره ایبری توسط امویان در دوره بین سال های 711 میلادی تا 714 میلادی به رهبری طارق بن زیاد و موسی بن نصیر و سقوط دولت ویزیگوتی است. دوران اسلامی در اندلس آغاز شد که تقریباً 800 سال تا سقوط پادشاهی گرانادا در سال 1492 بعد از میلاد به طول انجامید. فتح اسلامی اندلس فقط یک نبرد نبود که طی آن از دریای مدیترانه عبور کرد، بلکه یک سفر طولانی بود که شامل آن می شد. نبردهای بزرگ مقدمه ای بر فتح اندلس مورخان چندین نکته را مطرح کرده اند که مسلمانان را بر آن داشت تا پروژه الحاق اندلس به کشور خود را آغاز کنند که شاید برجسته ترین آنها عبارتند از: به گسترش دین و دعوت مردم به اسلام ادامه دهید اندلس تحت فرمانروایی قبایل گوتیک بود که به آن حمله کردند، آن را از سلطه بیزانسی ها خارج کردند و پادشاهی گوتیک را با پایتخت آن تولدو تأسیس کردند، اما این کشور دولتی ستمگر، ظالم و نابسامان بود و به دلیل آن نابسامانی های فراوانی به وجود آمد. نفرت شدید از سوی مردم بومی کشور که در مورد مسلمانان شنیده بودند. فرماندار سئوتا، جولیان، مسلمانان را تشویق به حمله به اندلس به دلیل اختلاف بین او و پادشاه لادریق کرد. سوق دادن تلاش های فتوحات اسلامی به جای واحه ها و مناطق بیابانی به سمت کشورهای ثروتمند شهری که به نفع دولت اموی و حمایت از مسلمانان باشد. حفاظت از مرزهای کشورهای مسلمان در برابر تهدید بیزانس. موسی بن نصیر و طارق بن زیاد اندلس را فتح کردند موسی بن نصیر، والی آفریقا، لشکرکشی به رهبری طارق بن زیاد برای فتح اندلس در سال (92 هجری قمری - 711 م) تدارک دید . طارق بن زیاد از بندر سئوتا به سواحل اندلس گذشت . لشکر مسلمانان در کالپه، که در حال حاضر جبل الطارق است، فرود آمدند . طارق بن زیاد در سرزمین های پادگان گوتیک پیشروی کرد، سپس در امتداد ساحل به سمت شمال قرار گرفت و به قلعه کارتاژ رسید و الجزیرا را فتح کرد. هنگامی که لدریق، رهبر گوتی ها از ورود لشکر مسلمانان مطلع شد، لشکری برای دیدار با سپاه طارق بن زیاد آماده کرد و نبردی بین دو طرف در گرفت که به جنگ وادی لک در ماه رمضان معروف شد. در سال (92 هجری قمری 711 پس از میلاد) از جمله نتایج آن پیروزی ارتش مسلمانان بود، زیرا طارق بن زیاد توانست پادگان گوتی ها را از بین ببرد. در سال 93 هجری قمری - 712 پس از میلاد، فرمانده موسی بن نصیر پس از عبور از جبل الطارق برای حمایت از طارق بن زیاد، اولین فتوحات خود را پس از ورود به الجزیرس آغاز کرد و سپس در عملیات فتح به سمت شمال رفت. با طارق بن زیاد «ساراگوزا» را فتح کرد و پیشروی کرد تا اینکه همه شهرهای اندلس را تحت کنترل خود درآورد، سپس ابن نصیر به «سویل» نقل مکان کرد و در آنجا ساکن شد و پسرش عبدالعزیز را به فرمانداری آندلس منصوب کرد و "سویل" را پایتخت خود کرد و سربازان را برای محافظت از آن در برابر خطرات خارجی توزیع کرد. عصر والیان در اندلس تا سال 720 پس از میلاد، بیشتر اسپانیا تحت کنترل مسلمانان بود و یکی از دلایل موفقیت سریع مسلمانان در فتح عبارت بود از: شرایط تسلیم سخاوتمندانه ای که آنها ارائه کردند در تضاد با شرایط سختی که توسط مهاجمان گوتیک قبلی تحمیل شده بود. حکومت اسلامی در جنوب اسپانیا متمرکز بود، یا همان چیزی که به اندلس معروف شد، از زمان فتح تا ورود شاهزاده «عبدالرحمن دخیل» که از دست لشکریان عباسی در شرق گریخت، بی ثباتی داشت. حکومت بنی امیه را در اندلس تأسیس کرد که بین سالهای 756 تا 1031 ادامه یافت و به این ترتیب امارت قرطبه را تأسیس کرد» و گروههای مسلمانی را که در فتح اسپانیا شرکت داشتند، متحد کرد. سلسله امویان در اندلس عبدالرحمن الدخیل (صقر قریش) مورخان آن را توصیف می کنند: «اگر عبدالرحمن دخیل نبود ، اسلام به کلی از اندلس محو می شد». درایت و حیله گری فرمانده عبدالرحمن دخیل و علاقه او به ایجاد ارتشی قوی، در موفقیت در کنترل اندلس و شکست لشکر یوسف بن عبدالرحمن فهری پس از جنگ های فراوان، شایستگی زیادی داشت. بین آنها رخ داد که مهمترین آنها نبرد «المصاره» بود. عبدالرحمن الدخیل نامی منحصر به فرد در تاریخ اندلس بود در اندلس سپس در دوران حکومتش 25 انقلاب بر ضد او به پا شد و همه آنها را سرکوب کرد. مهم ترین انقلاب هایی که علیه عبدالرحمن الدخیل رخ داد انقلاب القاسم بن یوسف بن عبدالرحمن الفهری و رزق بن النعمان الغسانی در سال 143 هجری قمری. انقلاب هشام بن عروة الفهری در سال 144 هجری قمری. انقلاب های پی در پی از سال 144 هجری قمری تا 146 هجری قمری رخ داد. انقلاب علاء بن مغیث یحسبی در سال 146 هجری قمری. انقلاب سعید یحسبی الیمانی در سال 149 هجری قمری. انقلاب ابوالصباح حی بن یحیی یحسابی در سال 149 هجری قمری. انقلاب بربر در اندلس به رهبری شقیه بن عبدالواحد المکنسی در سال 151 هجری قمری. انقلاب یمانیه در سویل به رهبری عبدالغافر یحسبی و حیوة بن ملام الحضرمی در سال 156 هجری قمری 773 م. انقلاب سلیمان بن یقظان. انقلاب عبدالرحمن ثقلبی در سال 160 هجری قمری. انقلاب الحسین بن یحیی الانصاری در سال 166 هجری قمری. عصر شاهزادگان اموی در اندلس عبدالرحمن دخیل در سن 59 سالگی فوت کرد که 19 سال قبل از سقوط دولت بنی امیه در دمشق و عراق و 6 سال در دوران فرار از دست عباسیان و برنامه ریزی برای ورود به اندلس و 34 سال بود. به عنوان پادشاه در اندلس درگذشت و در جمادی الاول سال 172 هجری قمری به خاک سپرده شد. عبدالرحمن الدخیل قبل از مرگش در این مورد سردرگم بود که آیا برای حفظ سلطنت، قدرت را به بزرگترین پسر واگذار کند یا به پسری که بیشترین تجربه رهبری را داشته باشد. سپس پس از مرگ پدر، بین پسران بر سر قدرت، درگیری آغاز شد و هشام بن الدخیل قدرت را به دست گرفت و به دلیل شایستگی، خرد و طلبگی، توانایی خود را در کنترل قدرت، آرام کردن اوضاع و اتحاد دلها به اثبات رساند. کمک فقها و علما. با وجود تلاشهای مستمر هشام بن عبدالرحمن دخیل برای متحد کردن اندلس و ارائه خدمات بزرگ به مسلمانان، انقلابها و درگیریها فروکش نکردند، بلکه پس از به قدرت رسیدن پسرش الحکم بن هشام، اوضاع بدتر شد بسیاری از اتحادهای خارجی و انقلاب های داخلی، به ویژه جنبش «مسلمانان» که به بی ثباتی مجدد اندلس منجر شد، فوران کردند. دوران خلیفه عبدالرحمن الناصر عبدالرحمن بن محمد ملقب به «الناصر» در سال (300) هجری قمری به سلطنت رسید و دستاوردهای زیادی در بعد تمدنی به دست آورد ساختمانهایی با ظاهری که نشاندهنده مجلل و تجمل است. خلیفه عبدالرحمن الناصر بدون مهلت به بازگرداندن سرزمین های اطراف خود در زیر پرچم خود ادامه داد، در حالی که حاکمان مسیحی سعی کردند به شیوه ای وحشیانه از شمال به اندلس نفوذ کنند "مریدا"، سپس با حاکم "ناوار" متحد شد و "تولدو" را به دست گرفت و آن را نقض کرد. نبرد منتالون، نبرد خندق و لقب خلیفه مسلمین سپس الناصر لشکرکشی به سوی لیون تدارک دید که منجر به پیوستن به تولدو زیر پرچم الناصر شد شمال در یکی از بزرگترین تهاجمات، که نبرد منتالون بود، لقب خلیفه مسلمین را نیز به خود اختصاص داد. الناصر پس از نبردهای سختی که در برخی شکست خورد و در برخی دیگر پیروز شد، دوباره توانست اندلس را متحد کند و آن را به یک پرچم ملحق کند، حتی وقتی آتش جنگ فروکش کرد توسعه رنسانس کشور و تبادل روابط با طرف های خارجی، از این رو جنگ خندق در سال (329 هجری قمری) علیه مسیحیان رخ داد. سپس مجدداً به سوی «لیون» پیش رفت و شهر «سالم» را در شمال اندلس بنا کرد و در تحکیم پایه های حکومت پس از اتحاد اندلس و توقف موج مسیحیت تلاش کرد و با مسیحیان شمال پیمان صلح منعقد کرد. خلیفه اموی عبدالرحمن النصیر پس از گذراندن پنجاه سال حکومت بر اندلس درگذشت و در این مدت توانست کشور را دوباره متحد کند و حیثیت دولت را تحمیل کند . الحکم در آن زمان 47 سال سن داشت و به رونق و پیشرفت علمی و فرهنگی اندلس کمک کرد. عصر حاجب المنصور محمد بن ابی عامر ، ملقب به الحاجب المنصور ، مردی بی نظیر در میان مردان اندلس بود نفوذ خود را گسترش داد و رقبای خود را از بین برد، تا اینکه پس از مرگ المستنصر، که پسرش هشام، فرزند خردسالی بود که صلاحیت حکومت را نداشت، زمام قدرت را به دست گرفت. مسیحیان از آشفتگی سیاسی در خاندان اموی استفاده کردند و به شمال اندلس حمله کردند، اما از محمد بن ابی عامر شکست خوردند و ستاره او به شدت درخشید. او برای تأسیس شهر الظهیره ، انتقال وجوه و ادارات به آن و تبدیل آن به مرکز حکومت تلاش کرد. او اختیارات خلیفه جوان هشام بن الحکم را محدود کرد و او را به حاشیه راند و عملاً در مسائل حکومتی منزوی شدند. او شهر «سموره» را فتح کرد و به آنچه خلیفه بزرگ عبدالرحمن الناصر از انجام آن ناتوان بود دست یافت. در زمان سلطنت او، دولت اندلس به بزرگترین گسترش تاریخ خود رسید و ابوعامر المنصور بدون بیش از 50 جنگ و فتح از دنیا نرفت، زیرا زندگی او سرشار از تلاش و جهاد بود و خداوند سربلندی را به او بازگرداند. مسلمانان اندلس به دست او و فتح شهر «سانتیاگو» یکی از بزرگترین دستاوردهای او بود که در آن اخلاق مسلمانان را در حفظ مقدسات و احترام به ادیان به نمایش گذاشت. کشورهای کوچک فرقه ها و پادشاهان مراکش مینی دولت های فرقه در سال 995 میلادی (385 هجری قمری) هر فرقه یا خاندان برجسته در یکی از شهرها اعلام استقلال کردند و اندلس به 22 ایالت تقسیم شد و دوره ای تاریک در تاریخ آن آغاز شد. دوره حکومت شاهان طائفه به ضعف، درگیری ها و اختلافات فراوان معروف بود، پادشاهی های اسپانیایی از این فرصت استفاده کردند و نهضت بازیابی بزرگی را انجام دادند و شاه فردیناند اول موفق شد بسیاری از شهرهای اسلامی را تصرف کند. اسپانیایی ها در سال 1085 پس از میلاد به مسلمانان حمله کردند و آنها را در تولدو شکست دادند و کنترل شهر را به دست گرفتند و بدین ترتیب سلطنت خود در آنجا پایان یافتند. عصر آلموراویید پس از موافقت حاکمان اندلس برای کمک گرفتن از آلموراویان، یوسف بن تاشفین، حاکم آلموراوی، اعزام ارتش را از طریق دریا از طریق شهر سئوتا آغاز کرد تا ارتش مسلمانان را بسیج کند و آنها را زیر پرچم ابن تاشفین علیه مسیحیان متحد کند. به رهبری آلفونسو، مسیحیان ارتش بزرگی را از سراسر اروپا بسیج کردند. نبرد ذلاقه. آلموراویان در سال 1086 (479 هجری قمری) در جنگ زلاقا به پیروزی بزرگی بر مسیحیان دست یافتند، اما نتوانستند تولدو را دوباره به دست آورند. علمای برجسته مسلمان فتوا را صادر کردند تا اندلس را تحت پرچم آلمورایدها به هم بپیوندند، سپس سویل را به آلموراوی ها ضمیمه کنند درگیری با آنها سپس ایالت «دنیا» و «جزایر بالئار» به ایالت الموراوی ضمیمه شد، سپس معتمد بن عباد در «سویل» تحت فشار مردم تسلیم آلموروید شد. ابن تاشفین کار خود را در احیای اندلس و متحد کردن آن در زیر یک پرچم، ایالت به ایالت به پایان رساند و پس از سالها محاصره طاقت فرسا، «والنسیا» را آزاد کرد. پسران «ابوالحسن علی بن یوسف» به نیابت از او به سفر خود ادامه دهد. پس از مرگ آلفونسو ششم، علی بن یوسف بن تاشفین برای مقابله با مسیحیان پس از تفرقه آنها، شروع به محاصره تولدو، پایتخت مسیحیان در شمال، با فتح سرزمین های اطراف کرد، اما با آن روبرو شد. واکنش شدید مسیحیان ساراگوسا و گرانادا. سپس حکومت آلموراوی در اندلس به دلیل ناکامی آنها در دفاع از شهر زاراگوزا در اندلس و وقوع انقلاب در ایالت مغرب که بر آنها تأثیر منفی گذاشت فروپاشید. عصر المحد (1130 و 1269 م). سقوط دولت الموروی و تأسیس دولت المحد در سال 541 هجری قمری منجر به کشته شدن بیش از هشتاد هزار مسلمان در اندلس در نتیجه جنگ ها شد. پیامدهای جدی برای اندلس داشت ، اما تلاشهای الموحد برای تحکیم پایههای حکومت خود در اندلس و توقف موج مسیحیت ادامه یافت. قدرت مسلمانان با حرکات حکیمانه المنصور، حاکم الموحدین افزایش یافت که به پیروزی های بزرگی منجر شد که کفه ترازو را برگرداند که برجسته ترین آن شکستن خار تهدید پرتغالی ها و پیروزی بزرگ در نبرد جاودانه «کشتی» که قدرت مسیحیان را از بین برد و سربلندی و شکوه مسلمانان را به آنها بازگرداند. الموحدین بر اندلس حکومت کردند و در چندین مکان با تمام قوا از دولت دفاع کردند تا اینکه حکومت آنها پس از شکست در جنگ العقاب در سال 1212 میلادی (609 ه. النصیر نتوانست شکست در جنگ العقب را تحمل کند، بنابراین یک سال پس از جنگ جان سپرد تا پسرش یوسف المستنصر بالله به دلیل ضعف دولت المحد جانشین او شود که کمر شتر را شکست» مرگ المستنصر بود. تا مسیحیان و دشمنان الموحد را به خرج آنها در اندلس گسترش دهند و اندلس کم کم سقوط کرد تا اینکه قرطبه سقوط کرد و جنبش المحد به رهبری محمد بن تومرت بود که موفق شد دولتی را که در شمال آفریقا حکومت می کرد، تشکیل دهد. پایان اندلس تجزیه اندلس از جمله دلایلی که منجر به تجزیه اندلس شد: تجمل گرایی و مشغله حاکمان اندلس به مخارج مسکن و پوشاک و خوراک و عدم علاقه آنها به دفاع از سرزمین و ناموس خود. فرمانروایان اندلس به صلیبیون وفادار بودند و به آنها فکر می کردند در دوران پادشاهان طائفه، حاکمان با صلیبیون روابط خوبی برقرار کردند و از آنها در جنگ هایشان علیه یکدیگر کمک خواستند. درگیری بین پادشاهان فرقه ها نیز به درگیری بین مسلمانان در اندلس منجر شد و یمانی ها با قیسی ها درگیر شدند از مسلمانان، زیرا تعداد کشته شدگان چندین برابر تعداد کشته شدگان در فتح اندلس بود. بسیاری از علما از نقش وکالتی و اصلاحی خود و نیز نقش خود در دعوت به جهاد غفلت کردند، زیرا به مسائل بحث برانگیز مشغول بودند و در منکر شرکت می کردند، با حاکمان و امیران ریا می کردند و امر به معروف و نهی از منکر را نادیده می گرفتند. انحراف و دوری از قانون خدا و رویکرد صحیح اسلامی؛ نوشیدن مشروبات الکلی بسیار گسترده بود و شرابخوار نیز مورد بازخواست قرار نمی گرفت، همچنان که گسترش سرگرمی، آواز، موسیقی، و کنیزان بود در کنار قصرهای خود، مدارسی نیز برای آموزش موسیقی و آواز ساختند. حاکمان آن برای حفظ قدرت و اعتبار، به جنگهای بیپایان بین خود میپردازند، این جنگها و درگیریها به وسیله مخالفان مسلمان دامن میزند، علاوه بر این که به زندگی تجملی و سرگرمی دست میزنند و به جای دفاع از سرزمینی که اجدادشان در خرج میکنند، اغراق میکنند. فتح کرد. بانو مارین بانو مارین شاخه ای از قبیله بربر زناتا هستند که عادت به تسلیم شدن در برابر دیگران نداشتند و طبق معمول به کشورهای اطرافشان حمله کردند مردم کویر چون شکایت آنان زیاد شد و شکایت مردم از آنان زیاد شد، خلیفه المحدث المستنصر خواست آنان را از بین ببرد، لذا در سال (613 هجری قمری) لشکری برای آنان فرستاد و جنگ شدیدی بین آنان در گرفت که روزها به طول انجامید. و با شکست سخت الموحدین به پایان رسید و بدین ترتیب اعتبار بنی مارین در مغرب شکسته شد. این ابوالحسن السعید مصمم بود که بنی مارین را از بین ببرد، بنابراین تلاش خود را مضاعف کرد و لشکر عظیمی را برای جنگ با آنها فرستاد. بانو مارین و حذف دولت المحد سپس سال (667 هجری قمری) فرا رسید که خلیفه الواثق بالله المحد برای جنگ با بنی مارین لشکر کشید و این دو گروه در دره غافو بین فاس و مراکش به هم رسیدند و بنی مارین پیروز شدند و تعداد زیادی از الموحد کشته شدند و در رأس مردگان خود خلیفه المحد قرار داشت و مارینیان پول و اسلحه آنها را تصرف کردند. سپس به مراکش لشکر کشی کردند و یعقوب المنصور مارینی با لشکریان خود در نهم محرم سال 668 هجری قمری وارد آن شد و به این ترتیب، دولت المحاد پس از حدود یک قرن پایان یافت یک نیمه، پس از آن دولت جوان بانو مارین به وجود آمد که کل مغرب دور را کنترل می کرد. پادشاهی گرانادا غرناطه کشور علم و احسان و قرآن و سنت و جهاد بود و سقوط آن را حادثه بزرگی می دانستند که ملت را تکان داد، در نتیجه واگذاری قدرت به کسانی که سزاوار آن نبودند، درگیری. بین مسلمانان و مشغولیت آنها به جنگ و کنار گذاشتن نقش علما در اتحاد صفوف، منجر به سقوط غرناطه و سایر مناطق تحت کنترل آندلس شد . پس از هشت قرن حکومت مسلمانان در اندلس که سرشار از رونق علمی و فرهنگی بود، شهر غرناطه، آخرین شهر مسلمانان اندلس و پایتخت آن، سقوط کرد و پادشاه جوان پس از اینکه نتوانست حفظ کند، آن را با گریه شدید ترک کرد. یکی از زیباترین شهرهای جهان در آن زمان. سقوط غرناطه و پایان اندلس در پرتو فروپاشی شدید صفوف مسلمانان، مسیحیان به گسترش شهر به شهر اندلس ادامه دادند و پس از تسلط بر «مالاگا» به سمت شهر « بسطا »، پایتخت الزغال، حرکت کردند. این مرد ترسو که سربازانش را در شهر رها کرد و رفت، به طوری که جنگ جدیدی بین مسلمانان و مسیحیان در این شهر آغاز شد. لشکریان مسیحی به گسترش خود ادامه دادند و اکنون به سمت غرناطه می رفتند که تابع فرمانروایی پادشاه کوچک بود، آن مرد ترسو که در این شرایط کاری انجام نمی داد، مردی با عزم و اراده به نام موسی بن ابی غسان ظاهر شد ، که روح را تقویت کرد و مردم را متحد کرد. نبرد درگیری ملکه محاصره خفه کننده گرانادا ادامه یافت و مسیحیان حاضر به جنگیدن مستقیم نشدند، اما ملکه ایزابلا می خواست زیبایی و جادوی گرانادا را ببیند، بنابراین ارتش مسیحی برای این منظور به شهر نزدیک شد که باعث شد مسلمانان احساس خطر کنند، بنابراین به آن حمله کردند. کاروان ملکه و نبرد آغاز شد و آن نبرد « نبرد درگیری ملکه » نام داشت. مسلمانان دلاورانه جنگیدند اما در نهایت لشکر مسلمانان به رهبری موسی بن ابی غسان عقب نشینی کردند و پادشاه مسیحی از حمله همه جانبه به غرناطه خبر داد. فشار بر غرناطه تشدید شد، بنابراین شاه جوان و سرانش تصمیم به تسلیم گرفتند، بنابراین صلح در سال 897 هجری قمری رسماً امضا شد و پادشاهان مسیحی وارد کاخ الحمرا شدند. در 2 ژانویه 1492 (897 هجری قمری) پس از حدود چهار قرن جنگ توسط پادشاهی مسیحی شمال در اندلس با سقوط شهر غرناطه که آخرین سنگر مسلمانان بود، حضور مسلمانان در اندلس پایان یافت. مرزها در آنچه جنگ های فتح مجدد نامیده می شد. سقوط اندلس در سال 1492 پس از میلاد به دست کاتولیک ها، به ویژه پادشاه فردیناند، نتایجی را به دنبال داشت که می توان آنها را به شرح زیر خلاصه کرد: کلید گرانادا به پادشاه فردیناند تحویل داده شد. انقراض خلافت اسلامی در شبه جزیره ایبری. نام آن از اندلس به اسپانیا تغییر کرد. ظهور دستگاه تفتیش عقاید که برای کشتن، شکنجه و سوزاندن مسلمانان و تبعید اکثریت آنها به آفریقا تلاش می کرد تا به طور قطعی به حضور مسلمانان در اندلس پایان دهد. بدین ترتیب، حضور اسلام در اندلس به دست ارتش کوچکی به رهبری پلاگیوس بزرگوار پایان یافت که جنگهای بازسازی را آغاز کرد.
مهمان
11 دی 1403 - 09:54داستان تاریخ اندلس طارق سویدان فتح اندلس توسط اسلام فتح شبه جزیره ایبری توسط امویان در دوره بین سال های 711 میلادی تا 714 میلادی به رهبری طارق بن زیاد و موسی بن نصیر و سقوط دولت ویزیگوتی است. https://suwaidan.com/history-of-andalusia/
مهمان
11 دی 1403 - 10:30ایالت اندلس در جهان عرب، به ویژه جهان اسلام، به عنوان اسپانیای اسلامی یا ایبریا اسلامی شناخته می شود. این یک دولت و تمدن اسلامی است که در قاره اروپا، به طور خاص در منطقه شبه جزیره ایبری، که اسپانیا و پرتغال امروزی است، وجود داشته است. هنگامی که شکوفا شد و حضور خود را تثبیت کرد، مرزهای آن گسترش یافت و به سپتیمانیا رسید که نواحی جنوبی اسپانیا امروزی است و در قرن هشتم پس از میلاد بود، اما این نام به طور کلی به سرزمین های ایبری اشاره دارد که توسط مسلمانان فتح شده بود. ، و تا زمانی که از آن جدا شدند تحت حکومت اسلامی ماندند اداره و اقتدار مرکزی در پایتخت، دمشق، پس از آن از بغداد جدا شد و در فاصله سال های 711 تا 1492 میلادی، فرانک ها کنترل آن را آغاز کردند و مسلمانان از آنجا بیرون راندند که مرزهای آن در این دوره است. ثابت نشدند؛ گاهی منبسط می شود و گاهی منقبض می شود. تأسیس دولت اندلس پس از فتح آن توسط مسلمانان، به پنج واحد اداری اصلی تقسیم شد که شامل اندلس، پرتغال، گالیسیا، آراکون، کاستیل، لئون و بارسلونا بود، علاوه بر آن سپتیمانیا تاریخی، در ابتدا یک ایالت بود وابسته به دولت بنی امیه، در دوره حکومت ولید بن عبدالملک و پس از فروپاشی دولت اموی، عبدالرحیم بن معاویه با تأسیس دولت عباسی، زمام امور آن را به دست گرفت. جایی که تاسیس کرد امارت قرطبه را در بر می گرفت که صد و هفتاد و نه سال به طول انجامید و پس از آن عبدالرحمن برای احیای دولت بنی امیه تلاش کرد تا اینکه به گروهی از ایالت ها به نام دولت های طائفه تجزیه شد. امارات و دولت های کوچک اندلس جانشین یکدیگر شدند و با گذشت زمان، همه به مقصدی مناسب برای تبادل فرهنگی بین مسلمانان و مسیحیان، علاوه بر یهودیان، از سوی دیگر، تبدیل شدند از میان این فرهنگها در آمیخته شد که اندلس را از سایر مناطق اسلامی متمایز کرد. ، بلکه به یهودیان اجازه داد مسیحیان برای حل مشکلات خود به کتب و مذاهب خود متوسل شدند، لذا عقاید خود را تحمیل نکردند. سقوط اندلس اندلس علیرغم رونق زیادی که تجربه کرد، با گروهی از پادشاهیهای مسیحی، بهویژه شمالیها، درگیری شدیدی داشت که در نهایت به فروپاشی دولت اسلامی و تأسیس گروهی از دولتها و فرقههای کوچک مسیحی انجامید. آخرین حضور مسلمانان در آن در 2 ژانویه 1492 میلادی بود. جایی که ابوعبدالله تسلیم شد و زمام شهر را به کاتولیک ها سپرد. إقرأ المزيد على موضوع.كوم: https://mawdoo3.com/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3
عبدالرحمن حبیب
11 دی 1403 - 10:43سقوط اندلس.. 10 اطلاعات در مورد تمدن عرب در شبه جزیره ایبری نوشته عبدالرحمن حبیب روز دوم ژانویه سالگرد سقوط اندلس و همراه با آن تمدن بزرگی است که مسلمانان در جنوب قاره اروپا به ویژه در شبه جزیره ایبری تأسیس کردند . 1- پادشاهی لئون و کاستیل با پادشاهی آراگون متحد شد و شاه فرناندو و ملکه ایزابلا توانستند شهرهای ایبری را یکی پس از دیگری پس بگیرند تا اینکه گرانادا آخرین پایگاه مسلمانان در ژانویه سال 1492 به دست آنها افتاد. 2- تمدن اندلس در فرهنگ اسپانیایی و پرتغالی از نظر آشپزی، معماری، برنامه ریزی باغ و لباس اثر برجسته ای بر جای گذاشت. 3- اندلس نامی است که مسلمانان به شبه جزیره ایبری پس از ورود مسلمانان به آن به رهبری طارق بن زیاد و موسی بن نصیر و الحاق آن به خلافت امویان بر آن نهادند و حضور مسلمانان در آنجا تا سقوط پادشاهی ادامه یافت. گرانادا در سال 1492. 4- رهبر جوان طارق بن زیاد با لشکری اندک از بربرها و اعراب در 30 آوریل 711 از طنجه عبور کرد و از تنگه ای که به نام او نامگذاری شد، گذشت و سپس توانست ویزیگوت ها و پادشاه آنها لدریق را در نبرد گوادالته در تاریخ 30 آوریل 2011 شکست دهد. 19 ژوئیه 711، و آن را نبرد وادی بربات نیز می نامیدند. 5- مسلمانان در اندلس خلافت تأسیس کردند و این دوره شامل تأسیس دولت اموی در اندلس بین حکومت عبدالرحمن دخیل است که از دمشق به شمال آفریقا و سپس اندلس می آمد تا آخرین خلیفه اموی در اندلس که هشام سوم المعتید الله بود. 6- سبک بنی امیه بارزترین ویژگی هنر اندلس است که امویان در هنرهای مختلف: منبت کاری، تزئینات، بافندگی و مصنوعات فلزی و مسی سرآمد بودند. 7- عصر پادشاهان طائفه در سال 422 هجری قمری در اندلس آغاز شد که وزیر ابوالحزم بن جهور سقوط خاندان اموی را در اندلس اعلام کرد. 8- اندلسیان از شاهزاده یوسف بن تاشفین، رهبر آلموراویان در مراکش کمک خواستند و کمک او با شکست گسترده اسپانیایی ها در نبرد ذلاقا به پایان رسید. 9- شهر سئوتا در برابر فتوحات مقاومت کرد، زیرا حاکم آن، جولیان، فرماندار بیزانس، توانست در برابر مسلمانان مقاومت کند، اما بعدها نقش اساسی در تشویق آنها و کمک به آنها برای عبور از تنگه به اندلس ایفا کرد. 10 بنی امیه تمدن قوی اسلامی را در شهرهای مختلف اندلس ایجاد کردند. طولانیترین و مهمترین دورانی است که مسلمانان در اندلس، سلسله امویان ساکن شدند و تمدن، ادبیات، هنر و معماری اسلامی را به آن منتقل کردند.