«و إنّک لعلی خُلُق عظیم»
«إنّی بُعِثتُ لأُتَمِّمَ مَکارمَ الأخلاق»
«أکملُ المؤمنینَ إیماناً أحسنُهُم أخلاقاً».
آنچه از یک درخت روی زمین میبینیم، همهی درخت نیست و اتفاقاً برابر و شاید بیشتر از آن را که ریشههای درخت است و در زیر خاک قرار دارند، نمیبینیم. انسان نیز شبیه درخت است! ما همدیگر را از روی ظاهرمان میشناسیم اما واقعیت این است که تمام وجود ما همین ظاهر نیست و اساساً ما چیزی غیر از این ظاهر هستیم!
· بین ٥٠ تا ٧٥ تریلیون سلول در بدن ما وجود دارد و هر سلول طول عمر خاص خودش را دارد. هر لحظه سلولهای بدن ما در حال از بین رفتن و جایگزین شدن هستند. بدن انسان هر هفت تا ده سال یک بار جایگزین میشود!
· «من» اگر قسمتهایی از بدنم را از دست بدهم، باز هم «من» هستم! در نتیجه «من»، «شخصیت من» است که در طول زندگی ثابت میماند. شخصیت هر کس از مجموعه خصالی شکل میگیرد که در نفس او تثبیت میشوند.
خدای متعال «روح» را به «بدن» انسان اضافه میکند و از آن «نفس» حاصل میگردد: «إِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِينٖ. فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ[1]» و با برخوردار شدن از دو گرایش جسمانی و روحانی، انسان صاحب دو نوع انتخاب یا دو نوع رفتار میشود: «وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا. فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا. قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا. وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا[2]».
تسویهی نفس > الهام فجور و تقوا > («فلاح» با «تزکیّه» / «خیبة» با «تدسیه»)
«فُجُور» رفتار آگاهانهی کنترل نشده و «تقوا» رفتار آگاهانهی کنترل شده است.
انواع رفتار:
1-الف-«غریزی» مثلاً گرسنه میشویم و غذا میخوریم. ب-«عادتی» مثلاً قند را اول داخل چای فرو میکنیم. ج-«عُرفی» مثلاً سفره را به نحو خاصی تزئین میکنیم و ...
2-اخلاقی: رفتار اخلاقی اولاً خاستگاه درونی دارد و ثانیاً ارادی و آگاهانه است و ثالثاً آثار قابل مدح و ذم دارد.
تربیت اخلاقی: رشد دادن به خصلتها و صفات تا حد نهادینه شدن (مَلَکات) طی دو فرایند: «تخلیه» و «تحلیه».
پیش نیاز: شناخت خصلتها – تلاش و تمرین (تکرار).
عوامل مؤثر مثبت: ایمان و اعتقاد دینی، آگاهی، الگوی حَسَنه، محیط (خانوادگی و اجتماعی) سالم، ممارست عملی، ترغیب و ترهیب، قانون و ...
عوامل مؤثر منفی: کفر و شرک و جهل و خودسری و محیط ناسالم و کاهلی و غفلت و هرج و مرج و وسوسهی شیطان و هوای نفس و ...
سطوح اخلاق:
الف- فردی. انسان مکرّم و مختار است و باید رشد کند و به فلاح برسد.
ب- اجتماعی.
چند گایدلاین:
* حقوق و تکالیف متقابلاً باید رعایت شوند.
* اخلاص [پرهیز از تصنع، ریا و نفاق و ...] زیربنای رفتار صحیح است.
* رفتارها باید در راستای رشد شخصیت و رسیدن به فلاح [برای پرهیز از رکود و عادت شدن] باشند.
ارزشهای اخلاقی نسبی و اعتباری نیستند:
* رفتارهای شاذ، ملاک قضاوت نیستند.
* احکام، مقولهای جدای از اخلاق است.
اصول و اخلاق ارتباط با خدا
الف-کانال ارتباط با خدا همیشه باز است و نیاز به وساطت ندارد:
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ[3]».
ب-ارتباط قلبی انسان با خدایش باید گرم و مداوم باشد و «ذکر» و «دعا» راه آن است:
«يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ ذِكۡرٗا كَثِيرٗا. وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا[4]».
«وَٱذۡكُر رَّبَّكَ فِي نَفۡسِكَ تَضَرُّعٗا وَخِيفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَكُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ[5]».
«يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ[6]» «فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِي وَلَا تَكۡفُرُونِ[7]».
«وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ[8]».
«وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ[9]».
ج- ارتباط انسان با خدایش باید از کانال تعبّد (اطاعت از امر و نهی خداوند از روی میل و علاقه) و اخلاص در عبادت و استعانت بگذرد.
د-هرگاه غفلت و یا پیروی از شیطان و هوای نفس باعث شود که رابطهی انسان با خدایش مکدر گردد، بلافاصله به «توبه» روی آورَد.
و-انسان ایمان داشته باشد که خداوند با مغفرت خود و پاداش نیکو از توبهاش استقبال میکند.
اصول و اخلاق ارتباط با خود
«ابراهام مازلو» Abraham Harold Maslow)) روانشناس انسانگرای آمریکایی متولد 1908 و متوفای 1970م، صاحب نظریهی «سلسله مراتب نیازهای انسانی» یا هرم مزلو. او را به عنوان پدر روانشناسی انسانگرا نیز شناختهاند. سال ۱۹۵۴ کتاب «انگیزه و شخصیت» را دربارهی نظریهی سلسله مراتب نیازها منتشر کرد. سلسله مراتب نیازهای انسانی مازلو ( (Hierarchy of Human Needs عبارتند از:
1-نیازهای زیستی و فیزیولوژیک (Physiological needs): نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن و رابطه جنسی.
2-نیاز به امنیت (Safety needs): نیاز به رهایی از وحشت، عدم محرومیت از نیازهای اساسی و حفظ شغل و منابع و اخلاق و خانواده و تندرستی و نیاز به حفاظت از خود در زمان حال و آینده را شامل میشود.
3-نیازهای اجتماعی : (Social belonging) احساس تعلّق، روابط دوستانه، وابستگی عاطفی و روابط خانوادگی. عضویت در گروههای اجتماعی، محلی و مذهبی در این مقوله جای میگیرند. به عقیدهی مزلو این نیازها کمتر از نیازهای فیزیولوژیکی و نیازهای امنیتی، اساسی هستند.
4- احترام :(Esteem) احترام و عزّت و اعتبار. اگر آدمیان نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت ممکن است فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل شود. احترام به خود، اعتماد به نفس، تحصیل و موفقیت، احترام نهادن به دیگران و مورد احترام قرار گرفتن از سوی دیگران در این مقوله جای میگیرد.
5- خودشکوفایی( Self-actualization): به قول مازلو: «آنچه انسان میتواند باشد، باید بشود». اخلاق، قبول واقعیّات، حقگرایی و پرهیز از تعصب و تقلید، نگرش بر مشکلات به عنوان چالشها و شرایطی که نیـاز بـه راه حل دارند و نه به عنوان حربه ای برای شِکوهگری و توجیهات فردی، خلوت و محاسبه، نوعدوستی، واقعنگری، خلاقیت و ابتکار، شوخطبعی، انجام کارهای ماندگار» نمادهایی از خودشکوفایی هستند.
اصول و اخلاق ارتباط با دیگر انسانها
الف-پرهیز از خودبزرگبینی در قالب «حقگریزی» و «تحقیر دیگران»:
«الکبرُ بطر الحقّ و غَمط النّاس[10]: تکبّر، نپذیرفتن حق و تحقیر دیگران است».
ب-نوعدوستی و به اشتراک گذاشتن منافع و مصالح با دیگران:
«لا يُؤمِنُ أحَدُكُم حتّى يُحِبَّ لأخيه ما يُحِبُّ لِنَفسِهِ[11]: ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود تا آن گاه که هر چه را برای خود دوست دارد، برای برادرش نیز دوست بدارد».
ج-انفاق
د-اخوت و حفظ کرامت و مصالح دیگران:
«إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ . يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُونُواْ خَيۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ يَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ . يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ . يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَأُنثَىٰ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ[12]».
ه-تواصی به حق و تواصی به صبر.
اصول و اخلاق ارتباط با هستی
«فکر بشر معمولاً دچار این اشتباه عجیب میشود که پدیدههای طبیعی را طوری بررسی میکند که انگار خودش خارج از طبیعت قرار دارد در حالی که ما خود جزئی از این سیستم هستیم[13]». «ما باید تصور روشنی از جایگاه خود در طبیعت داشته باشیم ... انسان از بافتها، خون و خودآگاهی ساخته شده است. این سه هم از هم متمایز و در عین حال، جدانشدنیاند. هم چنین از محیط فیزیکی، شیمیایی و روانی که در آن به سر مییریم، جداییناپذیریم. تمام موادی که خون و بافتهای بدن را میسازند، از این محیط به دست میآیند ... تمام عناصر شیمیایی که بدن از آنها ساخته شده یا از کیهان میآید و یا از زمین و هوا و آب گرفته شده است ... محیط با زندگی و زندگی با محیط مطابقت دارد[14]». دعای حضرت نوح (ع) بیانگر هماهنگی و همکاری اجزاء مختلف جهان هستی با یکدیگر است: «فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا. يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا. وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا[15]: آن گاه [به قوم خود] گفتم: از پروردگارتان مغفرت بجویید چرا که او بسیار بخشنده است. آسمان را میفرستد تا بر شما ببارد. و شما را با اموال و فرزندان یاری میدهد و برایتان باغات و نهرها فراهم میآورَد».
پاورقیها:
[1] . ص- 71 و 72
[2] . شمس- 7 تا 10
[3] . بقره- 186
[4] . احزاب- 41 و 42
[5] . اعراف- 205
[6] . انفال- 45
[7] . بقره- 152
[8] . طه- 14
[9] . اعراف- 180
[10] . مسلم- 91 و 261 و ابوداود- 4091 و ترمذی- 1999
[11] . بخاری- 14 و مسلم- 5015
[12] . حجرات- 10 تا 13
[13] . تفکراتی در بارهی زندگی. الکسی کارل. ترجمهی علیرضا جاویدانی. ص 40 چاپ اول 1392 نشر سرایش.
[14] . منبع قبلی. ص 38 و 39 و 40
[15] . نوح- 10 تا 12
نظرات