«آیا الله در دلهای ما حضور دارد؟!» در این عبارت اندکی تأمل کردم و مقداری به آن پرداختم و کمی به آن اندیشیدم، ناگهان پرسشهای زیادی به ذهنم خطور کرد. آیا آنگونه که شایسته است خداوند سبحان را تعظیم میکنیم؟ دل ما چگونه به یاد عظمت اوست؟ علی بن ابیطالب (رضی الله عنه) صالحان را اینگونه توصیف میکند که «خالق در نزد آنان عظیم است، بنابراین سوای او در چشم آنان حقیر میگردد.»
دوستان گرامی، با هم نگاهی به این تعظیم بیندازیم که آنان را به عظمت الله مشغول ساخته و تعظیم هر چه غیر اوست از دل آنان بیرون رفته است، بنابراین فقط و فقط از او میترسند و بس، آرامش و اطمینان و پناهی جز در نزد او نمییابند و کسی را جز او ناظر نمیدانند، به همین سبب دلهایشان به او پیوسته است و عظمت و بزرگی او بر نفس آنان چیره شده تا آنکه آن پروردگار عظیم وکیل آنان گردیده است. باران رحمت و بخششها و هدایای خود را نثار آنان کرده و با کرامتهایش دلهای آنان را استوار داشته و آنان دوستان و خاصان درگاه او گشتهاند.
آیا محبت خداوند متعال در دلهای ما جای گرفته است؟ ارتباطمان با حبیبمان چگونه است؟ آیا کوشیدهایم که مفاهیم محبت به خداوند سبحان را تصحیح کنیم؟ به این معنا که آیا دوست داریم خداوند تبارک و تعالی آن گونه باشد که ما میخواهیم یا دوست داریم و تلاش میکنیم که خودمان آن گونه باشیم که الله (جل جلاله) از ما میخواهد؟ و سپس در دروازه عبودیت بایستیم و سر به درگاهش بساییم؟!
خداوند منان به داود علیه السلام فرمود: «داود تو چیزی میخواهی و من نیز چیزی، اگر در آنچه میخواهم از من اطاعت کردی، آنچه را میخواهی به تو میبخشم و اگر در آنچه من از تو میخواهم، عصیان کردی، تو را در رسیدن به آنچه میخواهی به دشواری میاندازم و نهایت هیچ نخواهد شد، مگر آنچه من میخواهم.» در حدیث قدسی آمده است: «اگر بندهام از من اطاعت کرد از او خشنود میگردم و اگر از او خوشنود شدم برکاتم را بر او جاری میسازم و برکات من حد و اندازهای ندارد؛ و اگر بندهام مرا عصیان کرد بر او خشم میگیرم و اگر بر او خشم گرفتم، لعنتش میکنم...»
برادران و خواهران گرامی، خداوند متعال دوست ندارد که متاع دنیا بندهاش را از یاد پروردگار منان باز دارد، هنگامی که در دل خلیل الرحمان محبت فرزند بیش از اندازه لازم شد، خداوند متعال به ایشان امر کرد که او را قربانی کند و هنگامی که محبت به مسیر اصلی خود بازگشت، دل خلیل به سوی پروردگار عظیم او بازگشت. هنگامی که تعظیم بیت الحرام در دل رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) و دلهای اصحاب گرامیاش، از حد خود فراتر رفت، خداوند (جل و علا) آنان را از قبلهای که بدان انس گرفته بودند، منصرف کرد و به ایشان دستور فرمود که به سوی بیت المقدس نماز گزارند تا آنکه ببیند (که خود آگاهتر است«آیا محبت او در دلهای پیامبر و اصحاب بیشتر و بزرگتر و قویتر از محبت و تعظیم بیت الحرام است؟ هنگامی که پاسخ مثبت بود، نماز به سوی این "بیت" را بار دیگر به آنان فرمان داد. در خبر قدسی دیگری خداوند (عز و جل) فرموده است: «هر کس مرا بیش از غیر من تعظیم کرده و دوست بدارد، او را بیش از دیگران دوست خواهم داشت.»
اوقات نزدیکی به پروردگار
آیا محبت الله در دل ما جای دارد؟ آیا به نزدیکی با او شادمان میشویم؟ آیا تلاش کردهایم که او (جل و علا) همیشه با ما باشد؟ در این صورت به نمازی که در آن با او دیدار و رازگویی میکنیم چقدر شادمان میشویم؟ سجدهای را که در آن به الله نزدیک تر میشویم چقدر دوست داریم؟ چه مقدار به یاد او هستیم؟ «هر گاه بندهام مرا یاد کند و لبهایش به نام من به حرکت در آید من نیز با او هستم.» آیا از سحرگاهان بهرهای بردهایم؟ آنگاه که پروردگار عظیم ندا میدهد:« آیا توبه کنندهای هست تا توبهاش بپذیرم، آیا استغفار کنندهای هست که او را ببخشایم، آیا کسی حاجتی دارد که برآورده سازم؟»
برادران و خواهران عزیز، آیا عاشق آرزوی خلوت کردن با محبوب خود را ندارد؟! محبت الله و عشق به او در دل ما جای دارد؟! آیا عاشق جان خویش در ره محبوب و معشوق خویش نمیدهد؟! پس کو قربان کردن جان در راه الله و برای بلند کردن نام و یاد و دین او در زمین؟ آیا عاشق برای خشنود کردن محبوب و معشوقش تلاش نمیکند و برای این خشنودی خود را به سختی و دشواری نمیاندازد؟
آیا ما متوجه آن جایی که خشنودی مولا و حبیب ما در آن است، هستیم تا به سوی آن بشتابیم؟ آیا متوجه جایی که او خشمگین میشود، هستیم تا از آن فرار کرده و فاصله بگیریم؟ آیا خود را به آنجایی که رحمتش بر آن نازل است، میرسانیم تا حاجتهای خود با او بگوییم و اندوه و سستی و ناتوانی خود به او عرض کنیم؟ آیا درگاه رحمت او را دق الباب کردهایم تا کرم خویش بر ما ارزانی دارد و در رحمت خویش بر ما که گناهکار و مقصر و فقیر و محتاج مروت اوییم، بگشاید؟!
برادر و خواهر گرامی، بیاییم به ماجرای آن جوانی بنگریم که در غزوه بدر در پی یافتن راه خشنود کردن پروردگار و حبیبش بود. عوف بن حارث از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم میپرسد: یا رسول الله خداوند کی به بندهاش میخندد؟! رسول الله میفرماید: «بدون زره به دشمن میتازد.» عوف زرهی را که بر تن داشت وا مینهد، شمشیرش را بر میدارد و به جنگ دشمن میرود و آن قدر میجنگد تا آنکه شهید میشود! کدام یک از ما از خود پرسیده است که خداوند کجا به بندهاش میخندد؟ یا کجا شادمان میگردد تا به سوی او بشتابد و ...؟!!
کدام یک از ما از خود پرسیده است که چه چیزی پروردگارم را خشمگین میسازد؟ تا از آن بگریزد و برای آنکه محبوبش خشمگین نشود، از آن دوری کند؟!!
عزیزان! چند بار خداوند را به سبب نعمتی که به ما ارزانی داشته است، شکر کردیم و حق آن نعمت را ادا کردیم؟ آیا الله را به سبب نعمت هدایت و اسلامش شکر گفتهایم؟
آیا الله را به سبب نعمت سلامت شکر گفتهایم؟ آیا او را به سبب نعمت مال، فرزند، پدر و مادر، همسر صالح، نعمت بزرگ توفیق و الی آخر شکر گفتهایم و سر به آستان او سودهایم؟
یا اینکه نعمت بر ما ارزانی است، اما نعمت دهنده را فراموش کردهایم و آن را به غیر او نسبت میدهیم؟ و آن را در راهی که الله را خشمگین و ناخشنود میسازد، صرف میکنیم؟ با هم درباره این عتاب سخت خداوندی اندیشه کنیم که فرموده است: «داستان میان من و انس و جل، داستان عجیبی است، من آنان را آفریدهام، اما غیر مرا میپرستند، من به آنان روزی ارزانی داشتهام، اما به غیر من شکرگزاری میشود، نیکیام بر بندگانم نازل است، اما گناه و معصیت آنان به سوی من میآید.»
ابن القیم هم سخن زیبایی دارد: عجب نیست که بردهای برای صاحبش چاپلوسی میکند، اما عجب آن است که مولایی بندگانش را دوست دارد و دوستی اش را به آنان مینمایاند، اما این بندگان از او میگریزند!! سبحان الله از چنین انسان عجیبی!!
محبت خداوند در زمان گرفتاری
دوستان عزیز، بارها اتفاق میافتد تقدیری بر خلاف خواستههای ما جریان مییابد و بلایی نازل میشود که نیازمند صبر جمیل ماست. آیا در زمان نزول بلا و رنج و زیان از خود پرسیدهایم که چقدر به خداوند متعال توجه داریم؟ آیا رحمت خداوند را در مصیبت دیدهایم؟ آیا محبت خداوند را به هنگام وقوع مصیبت احساس کردهایم؟ حضرت محمد صلی الله علیه و سلم فرموده است:«هنگامی که خداوند متعال بندهای را دوست داشت، او را مبتلا میکند....»
آیا معانی صبر جمیل را که هیچ شکوه و گلایهای در آن نیست، در خود پرورش دادهایم؟! چه زیبا توصیف میکند ابن القیم، مردمی را که مصیبها را به دیدی دیگر مینگرند و از آن به مانند نعمتها استقبال میکنند، زیرا هر دو را از خداوند متعال میدانند. سخنش را با هم مرور کنیم:«هر چه از خداوند متعال نازل شود، زیباست، اگر ما مصیبت را زیبا نبینیم بهتر است که داستان موسی (علیه السلام) با خضر را در سوره کهف مرور و اندیشه کنیم که سوراخ کردن کشتی و قتل کودک و بازسازی دیوار در روستایی که ساکنانش در حق آن دو بزرگوار بد کرده بودند از نظر موسی (علیه السلام) شر محض بود، اما پس از آگاهی او از حقایق و حکمتهایی که در ورای آزمایش و امتحان بود، افعال خداوند چگونه برای او زیبا جلوه کرد؟!!
برخی از مردم به قضا و قدر خداوند اعتراض میکنند و ناراحتی آنان را از قدر یا عدم خشنودی از قضا را میتوان بر چهره آنان دید، آیا آنان از خود پرسیدهاند که خداوند را چگونه میبینند؟!!
برخی از انسانها احکام قرآن و سنت را کنار گذاشته و به هوای نفس یا خواستههای اشخاص یا قوانین غیر الهی گردن مینهند! برخی از آنها نیز با آلودن خویش به گناه و معصیت، خداوند متعال را از خویش خشمگین میسازند و او نیز نیکی خود را از آنان دریغ میکند! همه اینها بدان سبب است که آنها از خود نپرسیدهاند که آیا در دل خویش جایی برای الله قائل شدهاند؟!
لطفا چند لحظه درنگ کنید!
گاهی جریان زندگی ما را با خود میبرد، گاهی دنیا ما را به خود مشغول میسازد و گاهی نفس و اموال و فرزندان ما را غافل میسازند، اما هر از چند گاهی باید اندکی درنگ کنیم و از خود بپرسیم: آیا محبت الله در دل ما جای دارد؟!
اگر تصمیم به انجام گناه گرفتی با خود بگو: آیا خداوند را دوست دارم؟ خداوند محبوب تر است یا گناه و معصیت؟ آیا به این اندازه نظر و نگاه پروردگار را به تو، بی اهمیت میگیری؟! اگر هنگام ارتکاب همین گناه و معصیت از دنیا رفتم، چگونه با خداوند ملاقات خواهم کرد؟! «قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (40) بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ» به هنگام سختی و گرفتاری دیگر حاضر نیستی به کسی جز الله پناه ببری، اما آیا در خوشی و شادی هم دل تو به یاد او هست؟!
اگر در انجام طاعت یا عبادتی سستی و کسالت به سراغت آمد، بگو: آیا خداوند را دوست دارم؟ آیا علاقه به راحت طلبی و کسالت در دل من بیشتر از محبت خداوند است؟ آنگاه فرموده الله را به پیامبرش صلی الله علیه و سلم به یاد آر که فرمود:« فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ» مؤمن پس از آنکه از تلاش برای زندگی فراغت حاصل کرد، استراحت نمیکند، بلکه تلاش میکند که خود را به الله نزدیک گرداند و بر محبت او در دل خویش بیفزاید، زیرا که استراحت مؤمن زمانی است که خشنودی خداوند فراهم شده باشد.
آری! دوستان گرامی، بیاییم و تلاش کنیم که دلهای ما مملو از یاد و محبت الله باشد و کسی با او در دل ما جای نگیرد و هر لحظه با خود بگوییم: «خداوند در کجای دل ماست؟!»
نظرات