کسانی که این روش را میپسندند معمولاً به نصوصی که به صورت عام مومنان را به قرائت و تلاوت تشویق میکنند اشاره میکنند. مثلاً: «من قرأ حرفاً من كتاب الله فله به حسنة» یا «اتل وارتق فان منزلتك عند آخر آية تقرؤها» همچنین با ذکر نمونههایی از مکثرین در تلاوت - زیادتلاوتگنندگان - سعی میکنند خود و مخاطبان خود را به تلاوت هر چه بیشتر تشویق کنند. ایرادی که بر این روش میتوان گرفت این است که تمرکز بر تلاوتِ زیاد میتواند هم تجوید و صحیحخوانی را دچار مشکل کند و هم اندیشه و تدبر در آیات را دچار آسیب نماید.
رویکرد دوم میگوید: باید به کیفیت به جای کمیت توجه نمود. تاکید بر تدبر، تاثیرپذیری از آیات و پرهیز از شتابزدگیِ مخلّ، مهمترین دلایل این نگاه است. گاهی نیز به روایتهایی استناد میشود که فلان در یک شب، ذهن و عقل را فقط بر یک آیه بسته و با تکرار آن به هضم و نشاندن آن بر درون همت گمارده است. بر این روش هم میتوان خرده گرفت که مبالغه در این امر، از سویی بستر کاهلی و سستی را فراهم میآورد و از دیگر سو - چنانکه خواهد آمد - انسان را از غور در ژرفای آیات و دسترسی به گوهر معانی محروم میگرداند.
رویکرد سوم تلاش میکند، از دو رویکرد پیشین خیر و خوبی آن را گرفته و از آفات آن بدور باشد. هم بر ختم قرآن تاکید نماید و هم بر تدبر.
مطلبی که لازم است به آن توجه واقع شود این است که: در بحث روششناسى فهم قرآن، تلاوت و قرائتِ پيوسته، خود يكى از مهمترين اسباب فهم قرآن است. تلاوت مستمر قران در دراز مدت زمينه آشنايى و اطلاع از موضوعات متنوع، فضاى ورود آيات، آگاهى از مواضع آيات مشابه و بسيارى از موارد را براى خواننده فراهم مىآورد. اين امر كمک مىكند تا ما به فهم مقاصد قران و مقاصد سورهها و مقاصد آيات دست بيابيم.
بهترين حالت اين است كه ما بر حسب ميزان آمادگى روحى و روانى خود چنان برنامهريزى كنيم كه هم در برنامهی روزانهی تلاوت قران را داشته باشيم و هم براى فهم آيات تلاش كنيم.
تلاوت کل قرآن و در كنار آن آشنايى با متدلوژى فهم، انديشيدن در آيات، استفاده از كتب مرجع و مراجعه به صاحبان تخصص مىتواند تلاشى حداقلى در اداى وظيفهی مومنانه در قبال كلام خداوندگار بزرگ باشد.
خداوندگار حکیم انسان را در مسیر هدایت پیوسته دستگیر بود. در مراحل مختلف تاریخى، به تناسب رشد انسان و نیازهایش، بخشهایی از وحی و هدایت را در اختیار او قرار میداد. آنگاه كه انسان به حدّی از آمادگی رسید که بتواند آخرین بخش وحی ربّانی را دريافته آن را حفظ كند و به ديگران برساند، خداوند قرآن را به عنوان آخرین نسخه شفابخش در اختیار او قرار داد.
قرآن آخرین کتاب آسمانی بر آخرین رسولان محمد بن عبدالله -صلی الله علیه و سلم- نازل گردید. ايجاد زندگى معنوى(معنابخشى به زندگى) خارج نمودن مردم از تاريكىها به سوى نور از طريق آشنا نمودن بندگان با خدا و برنامههاى او را میتوان هدف اساسی از نزول قرآن دانست.
لازم است مومنان قران را فهميده، در آن تدبر كرده و به آن عمل کنند و زندگی خود را بر اساس آن بنا نهند. اما هميشه اين مهم به آسانى به دست نمىآيد. طبیعت آدمى، مُلهم بودن روان به فجور و تقوی، مختار بودن در انتخاب یکی از دو راه، وجود هواهای نفسانی و حضور شیطان در زندگی انسانها در بسيارى از موارد سبب مىگردد تا همهی مخاطبان مُنقاد و تسلیم نگردند. به راستى قرآن براى چه كسانى سودمند است؟
مىگويند رستمِ شاهنامه به دنبال اسبى درخور بود گفت: « اکنون مرا اسبی باید که یال و گرز و کوپال مرا بکَشد و در نبرد دلیران فرو نماند.» دستور دادند تا اسبهاى زيادى از كابلستان و زابلستان بياورند اما رستم دست بر پشت هر كدام مىنهاد كمر اسب خم مىشد و شكمش به زمين مىرسيد، تا اينكه رخش پیدا شد؛ رستم خم کمند را تنگتر کرد و رخش را فراتر آورد و آن گاه دست یازید و با چنگ خود پشت رخش را فشرد. اما خم بر پشت رخش نیامد، گویی خود از چنگ و نیروی رستم آگاه نشد. رستم شادمان شد و در دل گفت: « اسب من اینست و اکنون کار من به سامان آمد.»
پُردلی بايد كه بار غم كشد
رخش بايد، تا تنِ رستم كشد
آرى؛ هر كسى نمىتواند و شايستگى اين را ندارد كه اهل قرآن گردد، قابليت و آمادگى مىخواهد، درونى آباد و پر از خشيت مىخواهد كه زمينهی تذكر و عمل را فراهم آورد: «فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتْ الذِّکْرَى(٩)سَیذَّکَّرُ مَنْ یخْشَى»(١٠)أعلى
ترجمه: پس تذكر بده اگر تذكر دادن را مفيد و نافع مىبينى كسى كه خشيت دارد متذكر مىشود.
این آمادگى درون، اين شايستگى و برازندگى که بسترساز دریافت، فهم و عمل به اوامر خداوند است، تقوی نام دارد. چون تقوای الهی در درون قرار گیرد، مومن آمادگی پیدا میکند تا رفتار مومنانه خود را بر اساس اقتصائات باورهای ایمانی تنظیم کند.
توصیهی ثابت و اصیل خداوند به انسانها در طول تاریخ «سفارش به تقوا» بوده است.
خداوند فرمود: «وَلَقَدْ وَصَّینَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ»(١٣١) نساء
ترجمه: به تحقيق كسانيكه قبل از شما به آنها كتاب داديم و شما را، سفارش نموديم به اينكه تقوای الهی داشته باشيد.
بر این اساس شعار محوری رسولان خدا در طول تاریخِ رسالت، در دعوتِ اقوامشان، سفارش به تقوا بوده است. خداوند در آیاتی از سورهی شعراء میفرماید:
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(١٠) قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا یتَّقُونَ(١١)
ترجمه: و آنگاه كه پروردگارت به موسی فرمود: بر قوم ستم پيشگان درآ (قوم فرعون) و به آنها بگو: آيا تقوا پيشه نمىکنند.
کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ (١٠۵) إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ(١٠۶)
ترجمه: قوم نوح رسولان را تكذيب كردند، آنگاه كه برادرشان نوح به آنها گفت: آيا تقوا پيشه نمى كنيد.
کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ(١٢٣) إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ(١٢۴)
ترجمه: قوم عاد رسولان را تكذيب كردند، آنگاه كه برادرشان عاد به ایشان گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد.
كَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ (١٤١) إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (١٤٢)
ترجمه: قوم ثمود رسولان را تكذيب كردند، آنگاه كه برادرشان صالح به ایشان گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد.
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ(١۶٠) إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ(١۶١)
ترجمه: قوم لوط رسولان را تكذيب كردند، آنگاه كه برادرشان لوط به ایشان گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد.
کَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَیکَةِ الْمُرْسَلِینَ (١٧۶) إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیبٌ أَلَاتَتَّقُونَ(١٧٧)
ترجمه: قوم ياران أيكه رسولان را تكذيب كردند، آنگاه كه برادرشان شعيب به آنها گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد.
و در سورهی صافات میفرماید: وَإِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ(١٢٣) إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ(١٢۴)
ترجمه: همانا الياس از جمله رسولان هست، آنگاه كه به قومش گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد.
تأمل در آیاتی که گذشت اهمیت و جایگاه تقوا را در دعوت پيامبران الهى مشخص میگرداند.
در مجموعهای از آیات، تقوا مورد مدح و ستایش قرار گرفته و در آن به فوائد تقوا اشاره شده است، دقت در اين آيات میتواند اهمیت تقوا را برای ما صد چندان کند. پس با هم در این آیات تأمل میکنیم:
- تقوا میزان تفاضل و مقیاس برتری انسانهاست:
«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ»(حجرات/١٣)
- بهترین توشه تقوا میباشد:
«وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبَابِ»(بقره/١٩٧)
- متقین دوستان حقیقی خداوند هستند:
«وَمَا کَانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ»(انفال/٣۴)
- خداوند عمل متقین را میپذیرد:
«إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِن الْمُتَّقِینَ»(مائده/٢٧
- اهل تقوا شایستگی عمل به قرآن را دارند:
«هَذَا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»(آل عمران/١٣٨)
- کسی میتواند در مقابل شیطان مقاومت کند و از مکر شیطان در امان بماند که اهل تقوا باشد:
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ»(اعراف/٢٠١)
- هر بنیانی که بر تقوا استوار نباشد نابودشدنی است:
«أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَیرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»(توبه/١٠٩)
- رفاه مادی و نزول برکات بر امتها نیز به تقوای آنها ارتباط دارد:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ * وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یعْمَلُونَ»(مائده/٦٥-۶۶)
- عاقبت و سرانجام 'نيك'براى تقوا است:
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى»(طه/١٣٢)
- رزق و روزی پاک و رهایی از تنگناها نصیب با تقوايان میشود:
«..... ذَلِکُمْ یوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآَخِرِ وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ وَمَنْ یتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْرًا»(طلاق/٢-٣)
- برخورداری از تقوا به انسان قدرت تشخیص حق از باطل میدهد:
«یاایهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَیکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیئَاتِکُمْ وَیغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»(انفال/٣٠)
- خداوند اهل تقوا را همراهی میکند، آنها را دوست دارد.
"إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ" (نحل/ ١٢٨)
"بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّه يُحِبّ الْمُتَّقِينَ " (آل عمران/ ٧٦)
- در آخرت نیز اهل تقوا هستند که از نعمتهای خداوند برخوردار میشوند و به باغهای بهشت وارد میگردند و به رضوان خداوندی میرسند.
- «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیونٍ * آَخِذِینَ مَا آَتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذَلِکَ مُحْسِنِینَ»(ذاریات/١۵-١۶)
- "قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَٰلِكُمْ ۚ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ" (آل عمران/ ١٥)
تقوا از ريشهی لغوى «وقى يقي وقاية» میباشد که معنی اصلی آن نگه داشتن و حفظ کردن است. منظور از تقوا حفظ و نگهداری نفس میباشد.
در مورد تعریف اصطلاحی تقوا تعاریف مختلفی ذکر گردیده است که همهی این تعاریف ارتباط مستقیم با معنی لغوی آن دارند. به هدف فهم بهتر تقوا، چند تعریف از تعاریف مشهور آن را ذکر میکنیم:
- التقوی هی: أن تجعل بینک و بین ما حرّم الله حاجباً وحاجزاً.
تقوا عبارت است از: اینکه بین خودت و آنچه خدا حرام کرده است، مانع و پردهای قرار دهی.
- التقوی هی: إمتثال الأوامر و إجتناب النواهی.
تقوا عبارت است از: فرمانبرداری از دستورات و خودداری و پرهیز از آنچه نهی شده است.
-التقوی هی: الخوف من الجلیل و العمل بالتنزیل و الرّضا بالقلیل و الاستعداد لیوم الرّحیل.
تقوا عبارت است از: ترس از خداوند، عمل به قرآن، قانع بودن به روزی و رزق حلالِ کم و خود را آماده کردن برای سفر آخرت.
-امام ابن قیّم رحمه الله تعریفی جامع از تقوا ارائه دادهاند که با ذکر آن به تعاریف مختلف از تقوا خاتمه میدهیم.
التقوی: حقیقتها العمل بطاعة اللهایماناً و احتساباً أمراً و نهیاً فیفعل ما أمر الله به ایماناً بالآمر و تصدیقاً بوعده و یترک ما نهی الله عنهایماناً بالناهی و خوفاً من وعیده.
حقیقت تقوا عبارت است از اجرای دستورات خدا و اطاعت از او در اجرای دستورات و پرهیز از نواهی، اطاعتی که ریشه در قبول و پذیرش و اخلاص دارد. پس انسان با تقوا آنچه را خداوند به آن امر کرده است اجرا میکند؛ در حالیکه به آمر(الله)ایمان دارد و وعدههای او را قبول دارد و آنچه که خداوند از آن نهی کرده است انجام نمیدهد در حالیکه به نهیکننده(الله)ایمان دارد و از وعید او در مورد عِقاب و عذاب میترسد.
- انسان مؤمن بر اساس رضایت و قناعت باورهاى ایمانى (خدا، رسولان، کتابهای آسمانی، قضا و قدر، قیامت و ملائکه) را مى پذيرد و مؤمن میگردد و رفتارهای خود را بر اساس آن باورها تنظیم مىکند. توضیح بیشتر اینکه: اعتقاد به هر کدام از ارکان ایمان بايد در رفتار فرد اثر خود را نشان دهد. عمل کردن به آنچه اقتضای ایمان است و خودداری و بازداشتن نفس از عمل کردن برخلاف مقتضای ایمان، تقوا نامیده میشود.
به عنوان نمونه؛ وقتی ما به خداوند بصير و سمیع ایمان میآوریم، زندگی ما بايد بر اساس اينكه خداوند ما را مىبيند و سخنان ما را مىشنود برنامهريزى كنيم.
ایمان به قیامت اگر در زندگی و تصحیح آن نقش داشته باشد مفید است. اگر ایمان به قیامت، وادارنده به عمل صالح و بازدارنده از گناه باشد ایمان واقعی است. تقوا یعنی جامه عمل پوشیدن به آنچه بدان باور داریم.
صفات متقین
در ادامهی بحث تقوا نیاز است، با استناد به آيات قرآن، صفات متقین را بشناسیم و تلاش و برنامهريزى کنیم خود را به این صفات آراسته گردانيم.
آدرس صفات متقين در قرآن:
- در سورهی بقره در دو مقطع از آیات ( ١-۵) و در آيهی ١٧٧ صفات متقین ذکر شده است.
- در سورهی آل عمران نیز صفات متقین در دو جا؛ آیات (١۵-١٧) و آيات (١٣٣-١٣۶) بيان شده است.
- در سورهی انبیاء آیات ۴٨ و ٤٩ به شرح صفات متقين پرداخته است.
-آیهی ٣٣ سورهی زمر نيز صفات متقین را بحث میکند.
- همچنين آیات ١۵-١٩ سورهی ذاریات به گوشهای دیگر از صفات متقین اشاره دارد.
- در یک جمعبندی کلی میتوان از مجموع این آیات صفات زیر را به دست آورد:
١- متقین به غیب ایمان دارند. نسبت به خداى ناديده خشيّت(شناخت، محبت و تعظيم) داشته، به قران و كتب آسمانى باورمند و قرآن را برنامهی زندگى خود قرار مىدهند.
٢- اهل اقامهی نماز(برپاداشتن همهی اركان نماز همراه با خشوع و مداومت و محافظت بر آن) هستند و رابطهی آنها با خدا رابطهای بندگى و دلشدگى است.
٣- رابطهی ایشان با بندگان بر اساس تكافل و تعاون است. از آنچه خداوند به آنان روزی داده است انفاق میکنند. در تعامل با ديگران خشم خود را فرو مى خورند و ديگران را مىبخشند.
۴- پرهیزکاران وقتى دچار زشتى يا ظلم شدند، با سرعت و بدون اصرار بر گناه به سوى خدا بر مىگردند، طلب مغفرت مىكنند و از خداوند مىخواهند كه ایشان را از آتش حفظ كند.
۵- نسبت به قیامت باور یقینى دارند، در انديشهی آن ترسان و دلواپس هستند. اين باور نقش بازدارندگى از شرّ و وادارندگى به خير را در زندگىشان ايفا مىكند.
۶- به تصحیح باورها و اعتقادات خود و جامعه میپردازند و این را بر احکام عملی مقدّم میشمارند زيرا تصحیح باورها زیر ساخت و نقطهی آغازین هر اصلاحی است.
٧- به دنبال جامعهای هستند که در آن به نیازمندان و فقرا رسیدگی شود؛ بنابر این قبل از هر چیز به رفع نیازمندیهای فقیران و ایتام و مساکین جامعه میپردازند.
٨- به عهد و قرارهای خود پایبند هستند، در گفتار و عمل و در وعده و پيمانهاى خود اهل صدق هستند و پيام رسولان را تصديق مى كنند.
٩- در سختیها و مشکلات صبورند، توازن خود را از دست نمیدهند و بهداشت روانی و سلامت خود را حفظ میکنند و با مشکلات به صورت منطقی و معقول برخورد میکنند.
١٠- از طریق دعا ارتباطی آگاهانه همراه با فروتنى با خداوند دارند و در همهی اوقات او را فرا میخوانند و در وقت سحرگاهان به استغفار میپردازند.
خداوندگار لطيف و خبير به امور بندگان، چون تقوا را وسيلهى رستگارى و فلاح قرار داد، بندگان را رها ننمود بلكه اسباب رسيدن به آن را به مومنين معرفى نمود. تا اهل ايمان بتوانند خود را به صفات متقين را شناخته، خود را به آن آراسته گردانند و سعادتمند گردند.
اسباب و راههای رسيدن به تقوا:
١- ارتباط و انس با قرآن؛
وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (طه/١١٣)
ترجمه: همچنين قرآن را به زبان عربى فرو فرستاديم و در آن بيم دادن و ترساندن را (به شيوههای گوناگون) بازگو كرديم، تا اينكه (مردمان از كفر و معاصى) بپرهيزند، يا باعث يادآورى و بيدارى (و مايه پند و عبرت) ايشان شود.
كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (بقره/ ١٨٧)
ترجمه: خداوند اين چنين آيات خود را براى مردم روشن مىسازد، باشد كه پرهيزگار شوند.
٢- حركت در مسير هدايت خداوندی از طريق مجاهدت و تلاش؛
وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ (محمد/١٧)
ترجمه: كسانی كه راهياب شدهاند، خداوند بر راهيابی ايشان میافزايد و تقوای لازم را بديشان عطاء مینمايد.
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (عنكبوت/۶٩)
ترجمه: كساني كه براى (رضايت) ما به تلاش ايستند و در راه (پيروزى دين) ما جهاد كنند، آنان را در راههاى منتهى به خود رهنمود (و مشمول حمايت و هدايت خويش) مى گردانيم، و قطعاً خدا با نيكوكاران است.
٣- روزه؛
اگر روزهدارى مطابق با شرع و همراه با آگاهى قلب باشد از راههاى رسيدن به تقواست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره/١٨٨)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بر شما روزه واجب شده است، همانگونه كه بر كساني كه پيش از شما بودهاند واجب بوده است، تا باشد كه پرهيزگار شويد.
۴- عبوديت و بندگي؛
آباد كردن دل به محبت خداوند و حاكميت خدا بر قلمرو درون و بيرون نيز از عوامل تقواست.
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره/٢١)
ترجمه: اي مردم! خداى را بپرستيد، آن كه شما را و كسانى را آفريده است كه پيش از شما بودهاند، اميد است راه پرهيزگاري گيريد.
۵- رفاقت صادقان؛
همراهى با انسانهاى راست و صادق از جمله اسباب رسيدن به تقواست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ (توبه/١١٩)
ترجمه: اي مؤمنان! از خدا بترسيد و همگام با راستان باشيد.
عطف رفاقت صادقان بر تقوا من باب عطف سبب بر ذي سبب مىباشد.
در پايان سه مطلب را متذكر مى گردم:
نخست: مراتب ایمانی همچون هدایت، تقوا، شکر، احسان و رشد همه بر مدار توحید شکل میگیرند. دستیابی به این مراتب، منهای ایمان یقینی به خداوند قابل تصور نیست. شناخت و باور به ذات همیشه در میان، آنگاه که بر قلمرو درون حاکم گردد فرد را دگرگون و برافروخته میسازد. شرط این ایمان آن است که باور به خدا از قناعت عقلی به قناعت قلبی منتقل شود. چنین ایمانی است که بستر مناسب را برای تقوای درون فراهم میسازد. به همین دلیل است که در باور و زیست مومنانه خدامحوری اساس و بنیان مستحکمی است که همه چیز از آن شروع و به آن ختم میشود. بنابر آنچه گذشت باید توجه نمود که تقوا هر چند گاهی در جایگاه هدف و مقصد مینشیند، اما خود وسیلهای برای تحقق توحید به عنوان هدف غایی است.
دو: هر چه دايرهی توانمندی و مسؤوليت بيشتر شود، نياز به تقوا افزون میگردد. در این میان کسانی كه مسؤوليت دعوتگری و اصلاح جامعه را دارند، بيش از هر مجموعهای نيازمند تقوا هستند.
پيامبر اسلام صلی الله علیه و سلم زمانی كه معاذ بن جبل رضی الله عنه را براي دعوت و تبليغ میفرستاد، او را چنين نصيحت میكند كه: اتَّقِ اللَّهَ حَيْثُمَا كُنْتَ وَأَتْبِعِ السَّيِّئَةَ الْحَسَنَةَ تَمْحُهَا وَخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ.
ترجمه: هر جا كه هستی تقوا داشته باش و در پی هر بدی و اشتباه، كاری نيك انجام بده تا آن بدی را از بين ببرد و با مردم خوشرفتار باش.
اين وصاياي ارزشمند بايد همیشه مورد توجه همهی دعوتگران باشد. ميدان دعوت و تبليغ ميدانی است كه براي انسانهای مريض لغزشگاهها و پرتگاههای عميق دارد كه رستن از آن هوشیاری میطلبد.
سه: معمولاً اوامر و نواهى در قران با ذکر تقوا و امر به آن همراه است. اين قضيه بيانگر اين است كه وجود تقوا شرط ضرورى براى عمل به دستورات خداست. در این خصوص التفات به این امر مهم است که دستور به محاسبهی نفس تنها موردى است كه در هنگام فرمان به آن، دو بار خداوند ما را به تقوا امر نموده است. خداوند فرمود:
يا أيها الّذين آمنوا اتقوالله ولْتنْظُرْ نفسٌ ما قدّمتْ لِغد واتقوالله إنّ الله خبيرٌ بما تعملون (حشر/ ۱۸)
ترجمه: اى ايمان آوردهها؛ تقوای خدا داشته باشید، و هر كس بايد نگاه كند براى فردايش چه چيز آماده كرده است و تقوای خدا داشته باشید. همانا خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
تقوای نخست ناظر به دقت در برنامهریزی و تقوای دوم بر توجه به ارزشیابی و ارتقای کیفیت دلالت دارد. فراموش نکنیم که تقوا همچون سایر مراتب ایمانی ذو مراتب است و لازم است ما بر اساس قاعدهی فوق پیوسته در فکر ترمیم، تصحیح و ازدیاد تقوای قلب باشیم.
نظرات