در میدان کار و فعالیت بعضی وقتها غلبهی شور و احساس به فکر و جمع و گروه خود باعث نادیده گرفتن اصل عدالت و احترام به حقوق دیگران میشود، به تعبیری دیگر شور و حماسه حزبی و جمعی بر شعور اخلاقی غلبه میکند.
و مهمترین مانع در مسیر عدالت و دادگری غلبه شور حزبی و دینی بر شعور اخلاقی است که در قرآن آیهی هشداردهندهای داریم که به این اصل اشاره کرده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (المائدة: ٨)
در نتیجه غلبه شور واحساس و حمیت نسبت به فکر و گروه خود انسان را دچار آفتی به نام بخس میکند که خداوند در سه جای قرآن در ذیل داستان شعیب بدان اشاره کرده است و میفرماید:
«وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ»(هود:٨٥)
«وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»(اعراف:٨٥)
«وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (شعراء: ١٨٣)
نزدیک به همین معنی کلمه مطففین، در باب معامله مالی خداوند در سوره مطففین بدان اشاره فرموده است.
معنای بخس چیست؟ انسانی که اهل بخس باشد چه ویژگی دارد ؟ و اینکه آیا فقط در باب مسائل مالی کسانی هستند که به بخس دچار میشوند یا بخس یک صفت و ویژگی اخلاقی است که شامل مسائل غیر مالی هم خواهد شد.
راغب اصفهانی در مورد کلمه بخس میگوید: بخس به معنای کم کردن و کم شدن چیزی به طریق ظلم و ستم است. و آنکه از حق مردم و کار مردم کم میگذارد و ارزش و قیمت چیزی را کم کند. (مفردات الفاظ قرآن، ترجمه، خسروی حسینی، ج ۱، ص ۲۴۳)
واژه اشیاء که در آیات آمده است، هم شامل متاع و داد و ستد میشود و هم به ستم گرفتن حقوق مردم، و لذا هم مادیات و معنویات را در برمی گیرد. و تمام آفریدهها و پدیدهها در زبان قرآن اشیاء نامیده شدهاند، که رعایت آنها لازمه ایمان و اسلام و انسانیت است و هیچکس حق ندارد نسبت به سایر مردم از آن اشیاء محرومشان سازد و یا از حقشان کم گذارد. از جمله این اشیاء، بخشش و جوانمردی، عوامل روحی، سود و منفعت، خیر و نیکی، هدایت، بسط رزق، علم و دانش، … (مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق خسروی حسینی، ج ۱، ص ۲۴۳)
پیامی که از این آیات استنباط میشود، تلاش و کوشش و خدماتی که هر فرد یا جمعی به جامعه ارائه میدهد زیر مجموعه اشیائی قرار میگیرند که شایسته نیست با دید تحقیرآمیز و کوچک انگاشتن به آنها نگاه کرد و نادیده گرفت. کوچک شمردن تلاش و زحمات دیگران مصداق بخس در اشیاء دیگران محسوب خواهد شد که قرآن از آن نهی کرده است.
اگر زمانی بنا باشد، تلاش فردی یا جمعی را مورد نقد قرار دهیم شایسته است، نقاط قوت و نقاط ضعف را در کنار هم دید. توجه به نقاط ضعف و بزرگ کردن آن و عدم بیان نقاط قوت فرد یا جمعی انسان را در وادی بخس میاندازد.
عدالت در حق دیگران یعنی دیدن نقصها و ضعفها، کاستیها و کمبودها همراه با امتیازات و قوتها.
توجه کامل به قوتها انسان را دچار غرور و عجب میکند. و توجه کامل به نقص و عیب هم انسان را به وادی ظلم و ستم میکشاند.
کسی که به آفت بخس دچار شد در مقام نقد دیگران بجای توجه و پرداختن به ماقال، توجهش به من قال خواهد بود. چه بسیار پیش آمده که حرف حق و منطقی از فرد یا جمعی مطرح میشود اما بدون توجه به درستی یا نادرستی کلام، نگاهها به این است که چه کسی این صحبت را بیان کرده است. اگر آن شخص همسو و همفکر، شخص باشد میپذیرد در غیر این صورت آن را رد میکند.
دگرناپذیری و عدم روا داری عاملی اساسی در کوچک انگاری و بیارزش کردن تلاش دیگران دارد.
انسانهای دگرناپذیر معمولاً از روحیه انحصارگرایانه، برخوردار هستند. و در حقیقت این نگرش عرصه را بر روا داری تنگ و گاه مسدود میسازد، شخص دگر ناپذیر، مصالح و منافع خود را در حذف و کوچک انگاری تلاشهای دیگران میبیند.
قرآن داستان پیروان دیگر ادیان که در راستای نفی دیگری و اثبات خود هستن برایمان بازگو میکند و میفرماید:
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَىٰ عَلَىٰ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَىٰ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ ۗ كَذَٰلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ ۚ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»(بقره:١١٣)
مهمترین ویژگیهای انسان دگرناپذیر میتوان به این موارد اشاره کرد.
۱- خودخواهی و ایثار خویش و محروم کردن دیگران از امکانات.
۲- احساس تنفر از دیگران، گمراه دانستن آنان یا کشتن ایشان، کنار زدن شان و اهمیت ندادن به نجات افراد.
۳- داشتن غرور، تکبر و خود پسندی
۴- انحصارطلبی برای خود و کنار گذاشتن دیگران
۵- داشتن حسادت و آرزوی زوال نعمت از دیگران، و تنفر داشتن از فضیلت یا خیری که آنان با تلاش خود یا گزینش و منت الهی به آن رسیدهاند و انسان در کسب آن دخالتی نداشته است.
۶- در تنگنا گذاشتن دیگران
۷- توهین بیمحابا و بیباکانه به مقدسات و ارزشهای دیگران
(دگرپذیری چرایی و چیستی – گفتوگو با وصفی عاشور ابوزید- ص٥٩ )
دگرناپذیری برخاسته از عدم درک یا باور به سنت تنوع میباشد. . شناخت طبیعت و سرشتی که خداوند بر آن اساس انسان را آفریده که اصل بر تنوع در بین بشر میباشد بدین صورت که هر شخصی دارای شخصیتی مستقل و فکر متمیز و سرشتی منحصر به فرد است. لذا کسی که انتظار دارد همه یک جور بیندیشد و عمل کنند در حقیقت خیال خامی است.
دگرپذیری تعامل با حقیقت اختلاف و تفاوتها بر اساس اندیشه متمدنانهای است که در آن حذف و طرد و به حاشیه راندن و تحقیر دیگری جایگاهی ندارد. یوسف قرضاوی میگوید: کسی که تلاش میکند و آرزو دارد که بتواند همه انسانها را در یک قالب ریخته و همگی را به نسخههای تکراری تبدیل کند، و تمام اختلافات را میان آنها از بین ببرد، در حقیقت خیال خام در سرش میپرواند، چرا که این تمنا بر خلاف سنت و قانون هستی و زندگی و فطرتی است که خداوند انسان را بر اساس آن خلق کرده است، و اگر هم به فرض محال ممکن باشد، عملی است بی نفع، زیرا ایستادن در مقابل فطرت، هیچگونه نفعی ندارد، بلکه در خلاف جهت آب شنا کردن است، وهر کس در مقابل فطرت بایستد، طولی نخواهد کشید دچار عواقب ناگوار این نادانی خواهد شد. باید دانست که این نوع اختلاف تنوع است نه تضاد، و تنوع همیشه مصدر ثروت و برکت بوده و میباشد. ونشانهای از آیات خداوند است که دل بر وسعت قدرت و حکمت اوست.
«وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ»(روم:٢٢)
و همانگونه که ثمرات خرما و زراعت را به صورتهای مختلف و دارای انواع مختلف قرار داده است
«وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»(رعد: ٤)
انسانها هم نیز اینچنین است، به صورتهای مختلف خلق شدهاند، لذا بعضی از مردم شدید و سختگیر و بعضی دیگر آسان گیرند، بعضی فقط ظاهر نص را در نظر میگیرند، و دیگران به مغز و روح و مفهوم و معنای آن توجه میکنند، عدهای از خیر میپرسند و عدهای از شر، عدهای دارای طبیعت و دیدگاه وسیع هستند، و دیگران هم منقبض و تنگ نظر، و همین اختلافها در صفات بشری و اختلاف سلیقهها باعث میشود که انسانها درباره حکم یک مسئله ودر کار و موضع گیری به اختلاف بیفتند. ( بیداری اسلامی و فرهنگ اختلاف، یوسف قرضاوی، ترجمه قادری، ص۵۸-٥٩ )
بنابراین ضرورت دارد به این تفاوتها و اختلافها، نگاه انسانی و کونی و الهی داشته باشیم، و آنها را وسیلهی رشد و تعالی قرار دهیم.
یکسانسازی تفاوتها نه ممکن است و نه مطلوب، و ما در قبال این تفاوتها با دو تکلیف مواجه میشویم:
نخست: احترام و به رسمیت شناختن حقوق انسانی دیگران، و برخورداری آنها از حقوق و آزادیهای شهروندی، صرف نظر از دین، مذهب، ملیت؛
دوم: برقراری و تعمیق روابط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی با دیگران، و بیان دیدگاهها و نظرات خویش به دور از اکراه و تهدید و تخریب و همراه با حفظ همزیستی مسالمت آمیز، زیرا حفظ جامعهی متعدد و متکثر از گزند بحرانها، مرهون برخورداری از حقوق و انجام وظایف شهروندی است.
متاسفانه جهان اسلام به دلیل عدم توجه به قانون تنوع و اختلاف، آسیب و هزینههای سنگینی را بر جوامع خود متحمل کردهاند. و شایسته است تشکلها و جمعیتها مسئلهی تنوع و اختلاف را به عنوان یک ارزش، و دگرپذیری را به عنوان یک اصل و استراتژی ماندگار تلقی نمایند.
در پایان این نکته بیفزاییم که معمولاً دگرستیزی و عدم پذیرش دیگران از دیگرپذیری آسانتر است.
و دیگرستیزی، هیچگاه به ایستگاه آخر نمیرسد؛ زیرا همیشه کسانی و اندیشههایی وجود دارند که در دایرهی تنگ «خودیها» نمی گنجند. در روی کرهی زمین، هرگز روزی نخواهد رسید که اثری از اختلاف نباشد. اختلاف در ذات حیات بشری است؛ زیرا انسانها در انتخاب راه و مذهب و مرام، امکانات یکسان ندارند. حتی اگر بتوان همهی انسان را زیر چتر یک دین یا مذهب جمع کنیم، اختلاف در قرائتها آغاز میشود. اگر بتوانیم یک قرائت از دین را بر ذهن و اندیشهی همهی آدمیان حاکم کنیم، اختلاف در میزان پایبندیها آغاز میشود. اگر بتوانیم همهی انسانها را به یک جهانبینی و رفتار راضی کنیم، نوبت اختلاف به نیتها و انگیزهها میرسد. همیشه دلیل و منشأیی برای اختلاف وجود دارد. بساط اختلافها را نمیتوان برچید؛ اما به نیروی مدارا و رواداری، میتوان اختلافها را مدیریت کرد. مدارا، همان کیمیایی است که آهن واگرایی را طلای همگرایی میکند.
منابع:
-بیداری اسلامی و فرهنگ اختلاف، یوسف قرضاوی، ترجمه عمر قادری
-دگرپذیری چیستی و چرایی- جمعی از نویسندگان.
-مفردات الفاظ قرآن، ترجمه، خسروی حسینی
نظرات