حضرت علی مرتضی - رض- مانند حضرت عثمان - رض- شرایط و قیوداتی را که دو خلیفه اول، در راه حفظ و روایت حدیث گذاشته بودند، پذیرفته بود و جهت پربار کردن آن سعی بلیغ میکرد.
مردی از علی بن ابیطالب س پرسید: میشنویم گهگاه در خطبههایت میگوید: خدایا نیکو گردان ما را به آنچه که نکو گردانیدی خلفای راشدین را. آنها چه کسانیاند؟ در این وقت چشمان علی (رض) اشکآلود شد و گفت: آنها محبوبان من، ابوبکر و عمر هستند؛ دو پیشوای هدایت و دو شیخ السلام و دو مرد قریش! کسانی که پس از رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- مقتدایان مسلمین بودند. هر کس به آنان اقتداء نماید، نجات مییابد و هر که دنبال رو آنان باشد، به صراط مستقیم راه مییابد و هر که به آن دو متمسک شود، از حزب الله[72] است. او مکرراً از خدمات شیخین برای حمایت و اشاعت سنت قدردانی میکرد و عمل آنان را مطابق با سنت پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- اعلام مینمود[73]. در خطبهی 219 نهج البلاغة، ضمن بیان خوبیهای عمر، با جملهی و اقام السنه، از کوششهای او در راه اقامه سنت، تمجید میکند[74].
علی (رض) زمانی به خلافت نشست که سختترین دوران حکومت اسلامی، نضج گرفته بود و شعلههای آتش فتنه جوییهای حاسدین که در آخرین سالهای خلافت عثمان شروع شده و او را در کام خویش بلعیده بود، در حریم حکومت علی (رض) نیز سرک میکشید و ناراحتیهایی برای خلیفهی چهارم میآفرید. علاوه بر این، گسترش سریح قلمرو اسلامی که از عهد فاروق س آغاز شده و تا دوران علی نیز ادامه داشت، بر نگرانیهای وی میافزود. چون با گشایش سرزمینهای جدید، بر تعداد مسلمانان افزوده میشد و مسلماً نو مسلمانان پختگی و تعهد وجدانی صحابه ش را نداشتند و علی نمیتوانست از جانب آنان به عدم خیانت و دستبرد و تقلب در مجموعهی سنت، مطمئن باشد.
این وقایع جریانات، باعث شده بود که علی (رض) مکرراً مردم را از شومی کذب باخبر گرداند و از وجدان آنان در اشاعهی صدق و راستی کمک بگیرد و در نتیجهی آن، سنت را از نگاههای حریص دشمنان دور نگه دارد. او گاه و بیگاه بر بالای منبر با صدای رسا، با این قول پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- مردم را مخاطب میساخت:
هرگز سخنان دروغین به من نسبت ندهید؛ هر که بر من افتراء نماید، در آتش جهنم میافتد[75].
انزجار خویش را از دروغ و افتراء بر رسول، با این کلمات اظهار میفرمود:
اگر از آسمان بیفتم (و تکه پاره شوم)، این را برای خودم بهتر میدانم از اینکه بر رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- افتراء نمایم[76].
علی (رض) و چپاولگران سنت
نگرانی علی - رض- از این ناحیه اصلاً بیهوده نبود. دشمنان سنت پیوسته مترصد فرصتهای مناسب برای به یغما بردن این خزینهی گرانبها بودند و تا آن هنگام که علی مرتضی بر مسند خلافت نشسته بود، دخل و تصرفات زیادی در این گنجیه، از جانب ص ارتگران قرآن و سنت ایجاد شده و صحابه ش را سخت در اندیشهی یافتن راه حل فرو برده بود.
این عناصر فتنه جو و ص ارتگر، همان کسانی بودند که آتش اختلاف و دو دستگی را در میان مسلمین دامن زده، آنگاه از موقعیت استفاده کرده و عثمان س را از سرا راه برداشتند و به دنبال آن دست به مجموعهی سنت دراز کرده و بسیاری از احادیث رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- را از میان برداشتند. درست مانند کسی که موفق شده از آب گل آلود ماهی بگیرد!.
علی وجود این خفاشان را در میان مردم کاملاً حس کرده بود و از مفسدههای آنان خبر داشت. و میدانست که هدف اینها، در قالب هر نوع اعمالی که باشد، امحای سنت و در نتیجهی آن، ضرر رسانی به اسلام است. لذا، از درایت سرشار خویش بهره میگرفت و با انواع راههای تدافعی، سموم و آفات این موجودات بیدادگر را خنثی میکرد. مثلاً، مفاسد کارهایشان را در میان عموم یادآور میشد و با افشای نیات پلیدشان، آنان را رسو میکرد.
او در طی یکی از سخنانش، به شدت از این گروه انتقاد میکند و هدف دعاهای بد خویش قرار میدهد و بانگ بر میآورد:
«قاتلهم الله! أي عصابة بيضاء سودوا وأي حديث من حديث رسول الله غأفسدوا!»[77]. «خداوند از بیخ بر بیندازد اینها را! چقدر دستههای با صفا و روشن را سیاه کردند و چقدر حدیث از احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- را از بین بردند».
از فحوای کلام شکوه آمیز علی به خوبی بر میآید که در مقابلش افرادی وجود داشتند که موجبات فتنه و دو دستگی در میان مسلمین فراهم آورده و در خیانت به احادیث رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- تا اندازهای نتیجه گرفته بودند.
تصرف خائنانه در احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- به تنهایی میتواند عوامل نقض بنای اسلام و اضمحلال مسلمین را با خود بیاورد. بنابراین علی مرتضی س در دوران خلافت خویش با خطری بس بزرگ روبرو بود. و اگر برای سد این حرکت نابود کننده اقدام نمیکرد، همه چیز اسلام و مسلمین را با خود میبرد!.
خوشبختانه کاردانی و تجربهی ص نی علی، موجب اقدامات موثری گردید و به سهم خویش توانست در بسیاری از کارها، دست خائنین را از پشت گره بزند.
عبدالله ابن عباس حدیث نمیگوید!
با اینکه مجاهدهی همه جانبهی علی مرتضی س به مقدار زیاد موجب آگاهی مسلمین و رفعغائلهی مذکور گردیده بود، اما خوانا خواه رسوبات نامطلوبی از خویش به جای گذارده و شک و شبهات زیادی در امر روایت راویان بوجود آورده بود.
در زمان سه خلیفهی گذشته، آرامش و عدم بروز فتنههایی که سنت را مستقیماً نشانه بگیرند، اطمینانی به مقیاس وسیع در امر روایت ایجاد نموده و صحابهی کرام -صلّی الله علیه وسلّم- در محدوده قیودات موضوعه، به راحتی احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- را به دیگران میرساندند. اما شروع ناامنیها و سر برآوردن دشمنان مستقیم حدیث، در ماههای اخیر خلافت عثمان - رض- محیط آرام قبلی را کاملاً دگرگون نموده و وضعیتی پدید آورده بود که برخی صحابهی بزرگوار - رض- اصلاً روایت را ترک گفتند.
با توجه به اهمیت والای سنت خصوصاً نزد صحابه (رض) شاید این تنها طریقی بود که میشد با بکار بستن آن، احادیث را از اینکه در معرض افترا و دروغ پردازیهای خائنین قرار گیرد، نجات داد.
حضرت علی (رض) همچنان در ترویج فرمول تقلیل روایتمی کوشید و امیدوار بود نتایجی را که خلفای قبل از او از این راه گرفته بودند، او هم اخذ نماید. اما بسیاری از صحابه ش که موقعیت را بسی خطرناکتر از اینکه تقلیل روایت بتواند مانع آن باشد، میدیدند، میزان نقل و اشاعهی احادیث را به صفر رسانده بودند.
عبدالله بن عباس عمو زادهی پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- که یکی از فقهای برجسته از جمعیت صحابه ش به شمار میرود، از زمرهی همین کسان بود. او که احادیث زیادی از آن حضرت -صلّی الله علیه وسلّم- به یاد داشت، طوفانهای افترای دروغ پردازان بالاخره او را مجبور ساخته بود روایت را ترک گوید و از هر کسی حدیث نپذیرد.
قصهی عبدالله بن عباس - رض- حقیقت امر موضوع تمام کسانی است که در پیمودن این راه، با وی مشارکت داشتند. علتی را که او در جواب اینکه چرا به روایت احادیث توجهی نشان نمیدهد، میگوید، علت مشترکهی میان تمام آنهاست. بدین سبب ما، با وجود اینکه صحابهی بسیار دیگری نیز روایت را ترک گفته بودند، او را مخصوصاً انتخاب کرده و میخواهیم با سخن او، گلهی همه شرکایش را بشنویم.
شخصی بنام بشیر بن کعب عدوی، نزد ابن عباس آمد و شروع کرد به بیان کردن احادیثی از رسول اکرم ج. و چون حرص و ولع ابن عباس را در شنیدن احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- میدانست، امیدوار بود توجهی شایان به روایات او نشان بدهد. اما با کمال حیرت مشاهده کرد که او نه تنها به حدیثهایش گوش فرا نمیدهد، بلکه اصلاً به سویش نگاه هم نمیکند.
بشیر با لهجهای آکنده از ناراحتی _ در حالی که سعی میکرد جانب ادب را نگه دارد _ از او پرسید: سرور من! اصلاً سر در نمیآورم! من برای شما احادیث رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- را روایت میکنم، اما میبینم که اصلاً التفاتی به من ندارید؟!.
حضرت ابن عباس نمیخواست بشیر را سر در گم نگه دارد تا اینکه از رفتارش برداشت منفی نماید. لذا خواست او را در جریان حقایق تلخ قرار دهد و برای این، قبل از اظهار حقیقت، اشتیاق و علاقهای را که به احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- داشت، به وی یادآور شد و گفت: وقتی بود که هرگاه یکی را در حال بیان احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- میدیدیم، بیاختیار نگاههایمان به او دوخته میشد و گوشهایمان را برای شنیدن سخنانش، به سویش متوجه میکردیم.
سپس، علت عدم التفات خویش به سخنان او را، چنین میگوید: ما زمانی از رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- حدیث بیان میکردیم که کسی به او سخن دروغی نسبت نمیکرد. اما وقتی که دیدیم مردم بیمحابا هر گفتهای را بدون تشخیص صحت آن، به پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- نسبت میدهند، از نقل حدیث باز آمدیم. در روایتی دیگر از صحیح مسلم این جمله نیز آمده که: و جز حدیثی که دربارهی آن شناخت کامل داریم، حدیثی دیگر از کسی نمیپذیریم.
از اسلوب گفتهی ابن عباس ب به طور واضح ظاهر است که او در اختیار این رویه تنها نبوده است، بلکه کسانی دیگر نیز با او هماهنگی داشتهاند. چون از صیغهی جمع (می دیدم، میآوریم، باز آمدیم و...) برای نسبت کردن آنچه که گفته است، استفاده کرده است. و این وخامت موضوع را در زمان خلافت علی - رض- میرساند[78].
تدابیر علی مرتضی (رض) برای محافظت سنت
گفتیم که علی مرتضی - رض- تدابیر خلفای پیش از خود را در نجات سنت از گیرودارهای حوادث متنوع زمان، پذیرفته بود و با تمام نیرو در پیاده ساختن آنها فعالیت میکرد. اما، چاره جوییهای دوران خلافت علی مرتضی س را از نظر سر بر آوردن مشکلات جدیتر و جدیدتر، باید متفاوت با دوران خلفای سه گانهی گذشته دانست. او از یک طرف با یغماگران حدیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- روبرو بود و از طرفی دیگر با مسلمانان جدید یا کفاری که در سرزمینهای وسیع فتح شده در زمان عمر فاروق و عثمان غنی - رض- تحت حکومت اسلام میزیستند و طبعاً هر کدام حامل عادات و فرهنگهای ملی مخصوص به خود بودند و اگر سنت هویتی ممتاز با مرزهایی معین پیدا نمیکرد، مسلماً خطر آمیختگی و تداخل با فرهنگ بیگانه آن را هدف قرار میداد.
با توجه به این مسائل، خلیفهی چهارم بعدها شیوههای جدید دیگری جایگزین برخی طریقههای موضوعهی قبلی نمود. در اینجا خوانندگان را با مهمترین این اقدامات، آشنا میسازیم:
١- اشاعهی سنت به طریق کثرت روایت
حضرت علی (رض) در اوایل خلافت خویش مانند خلفای قبل از خودش، از تکثیر روایت منع میفرمود و در راضی ساختن مردم به کم کردن آن میکوشید. اما پس از بروز فتنههای بزرگ که میرفت تا بنیادهای عقیدتی اسلام را تغییر دهد، به محض منتقل کردن مرکز خلافت از مدینه به کوفه، این شیوه را رها ساخت و برای سد کردن این طوفان، به حربهی تکثیر روایت متوسل گشت.
او میخواست، سنن را در محدودهی وسیعی در میان مسلمین انتشار دهد و آنان را با احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- آشنا سازد. او که قبلاً بنابر اعمال طریقهی تقلیل روایت حاضر نبود صحیفهای را که با خود داشت، به دیگران نشان دهد، پس از کنار گذاشتن آن تدابیر و روی آوردن به تکثیر روایت در هر جا حتی بالای منبر، آن را به مردم نشان داده و به مضامین و مححوای آن با خبر میساخت.
حضرت علی (رض) خودش احادیثی را که از پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- میدانست، تحریراً و تقریراً به دیگران میگفت.
ابن سعد مینویسد:
یک روز علی بن ابیطالب در میان خطبه خطاب به مردم گفت: چه کسی حاضر است به یک درهم علم خریداری نماید؟ از میان مردم یکی بنام حارث اعور به یک درهم تعدادی ورق خرید و نزد علی آورد. آن حضرت برای او در آن اوراق علم زیادی تحریر فرمود[79]. ناگفته نماند که لفظ علم در اصطلاح آن زمان بیشتر از احادیث پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- اطلاق میگشت. بنابراین، روشن است که علی، تکثیر روایت را به چشم موثرترین شیوه برای حمایت از سنت میدید. درغیر این صورت چنین تسامحی را هرگز در انتشار احادیث روا نمیدانست. شاید منصفانه باشد اگر بگوییم در دورانی که علی (رض) خلافت میکرد، بهترین تز دفاعی برای مجموعهی سنت تکثیر روایت بود و حتی در تاثیرات مثبتی که از آن عاید میشد، به پای شیوهی تقلیل روایت در زمان سه خلیفهی اول میرسید. به دلیل اینکه، اگر محدودهی روایت به همان تنگی قبل میبود و فقط عدهی معدودی برای قشر محدودی حدیث بیان میکردند، با توجه به اشاعه احادیث دروغین از ناحیهی دروغ پردازان، عموم در تشخیص احادیث صحیح از اباطیل و اکاذیب، به مشکل میافتادند و با استقبالی نسبی یی که کاذبین برای تراشیدههای خویش از مردم میدیدند، میانگین خطرات به مراتب بالاتر میرفت!.
خلیفهی باهوش، به فراست این مشکل قریبالوقوع را دریافته بود. لذا، بعد از اینکه مدتها بر همان دستورالعمل تقلیل روایت گامزن بود، به تکثیر روایت برای موفقیت در حل بحرانها، اعتقاد پیدا نمود و در اعمال آن فرصتها راغنیمت میشمرد.
٢- سفارش به مذاکره و تکرار احادیث
مذاکره و تکرار زبانی احادیث با همدیگر، یکی از راههای حفظ سنت در زمان رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- بوده است و دربارهی آن بیشتر از این سخن گفتیم.
حضرت علی - رض- به مسلمین توصیه میکرد که دوباره جلسات مذاکرهی حدیث را از سر بگیرند و از این طریق نیز به سنت خدمت نمایند. او عدم تکرار احادیث را، آفتی برای علم و سبب کهنه شدن آن نامیده است. در یکی از سخنانش با اشاره به این نکته، به تکرار سخنان پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- دستور میدهد:
«تذاكروا الحديث؛ فإنكم إن لم تفعلوا ذالك، اندرس العلم»[80]. «با همدیگر مذاکرهی حدیث نمایید؛ چون درغیر این صورت، علم کم کم از بین میرود».
٣ - سوگند دادن راوی
احتیاط در پذیرش اخبار، چیزی بود که خلیفهی چهارم را، با وجود سفارشات زیادی که در ترویج و توسیع عمومی احادیث میکرد، از خود بینیاز نکرد. چون هر چه باشد، موضوع بیان و قبول سخنان پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- در میان بود و او نمیتوانست به سادگی از هر کسی حدیث قبول نماید.
علی (رض) جهت دریافت صداقت راوی، او را به صحت حدیثش سوگند میداد و آنگاه روایتش را میپذیرفت. البته این در مواردی بود که، شناخت قانع کنندهای از راوی نداشت و اگر از صحابهی مشهور و افراد عادل حدیثی میشنید، بیآنکه در صحت آن تردیدی به خود راه دهد، گفتهاش را قبول میکرد.
او خودش در مورد این رویهاش، که قبل از خلافت نیز با وی همراه بوده است، میفرماید:
هرگاه از رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- حدیثی میشنیدم، خداوند آنچه از نفع برایم مقدر کرده بود، از آن حدیث به من عنایت میفرمود و چون از کسی دیگر حدیثی میشنیدم، او را قسم میدادم و پس از اینکه قسم میخورد، تصدیقش میکردم[81].
پس از بیان این شرط، حدیثی از ابوبکر س نقل میکند و در ابتدای آن میگوید: حدیث گفت براین ابوبکر و راست گفت ابوبکر اینکه فرمود رسول الله ج... پیداست که آن قاعده را برای کسانی ترتیب داده بود که در صداقت آنها متیقن نبوده است.
٤- نهی از بیان احادیث عسیر الفهم
در میان ذخیرهی عظیم سنت، احادیثی به چشم میخورد که دارای معانی دشوار میباشند و گاهی پذیرفتن آنها، با توجه به مفهوم ظاهریشان، خیلی مشکل به نظر میرسد. بیان یک نکتهی مهم به طور مقدمهی مطلب، به اسلوب اختصار آمیز ما چندان خللی وارد نمیسازد. و آن اینکه:
اصولاً در شرع، بیان آن نوع مطالب دینی که قابل فهم نباشند، در جلوی عوام، ممنوع میباشد، چه؛ آنها از درک آن سخنان عاجز خواهند ماند و یحتمل که آن را دروغ بپندارند و اضافه بر این، اعتقادشان از گوینده نیز سلب میگردد. در صورتی که مردم آن را باور نمایند، بر آنچه که از حدیث میفهمند، عمل میکنند و هر چه را که سر در نمیآورند، کنار میگذارند که در این صورت مرتکب ترک احکام شرعی میگردند. ضرر دیگر این کار این است که مردم را دربارهی مسایل دینی به ورطهی شبهات میافکند و گاهی امکان دارد، ظاهر حدیث و یا حقایق مغمض شرعی برای سرمداران زور و فرمانروایان ظالم، دستاویزی برای جاری داشتن ظلم و تعدی قرار گیرد.
رسول اکرم(ص)، شخصاً برای اینکه عوام الناس در امر فهمیدن این گونه احادیث، مبتلای مشکل نگردند، به کتمان آنها از عوام، دستور میدادند.
برای مثال در این موارد، حدیثی از مشکوه (ماخوذ از صحیح بخاری و صحیح مسلم) نقل میکنیم، که اگر الفاظ ظاهری آن اعتبار کرده شود، موجب سهل انگاری در بسیاری از کارها و وظایف دینی میگردد و خواهیم دید که آن حضرت -صلّی الله علیه وسلّم- از بیان آن نزد عموم، منع میفرماید:
روزی رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- با معاذ سوار بر شتر بودند. آن حضرت سه بار معاذ را صدا زد و او هر بار لبیک گفت. بار سوم به او فرمود: هر که با صدق قلبش گواهی بدهد به اینکه: هیچ خدایی جز الله نیست و محمد رسول اوست خداوند بر وی آتش جهنم را حرام میگرداند. معاذ گفت: آیا این مژده را به مردم ندهم؟ آنها شنیده خوشحال میگردند. رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: نه! در این صورت صرفاً به گفتن کلمهی شهادت اکتفاء (و از مبادرت به اعمال نیک خودداری) میکنند[82].
می گویند، معاذ بن جبل (رض) تا سالیان دراز این حدیث را پوشیده نگه داشت. اما وقتی که لحظهی مرگش فرا رسید، آن را فاش ساخت تا مرتکب کتمان علم نگردد.
حضرت علی (رض) الهام گرفته از همین نوع دستورات رسول خدا ج، طریقهی مزبور را، راهی برای محفوظ داشت سنت از تکذیب عوام و حملات دشمنان دانسته بود و مرتب راویان سنن را از نقل چنین احادیثی باز میداشت و میفرمود:
برای مردم احادیثی را بگویید که آن را درک نمایند و آنچه را که ممکن است انکار نمایند، کنار بگذارید. آیا دوست دارید که مردم خدا و رسولش را تکذیب نمایند؟[83].
این یک ضابطهی بسیار مفید در نقل حدیث میباشد. علامه ذهبی، این سخن علی (رض) را به منزلهی اصلی بزرگ در بازداشتن مردم از ترویج و انتشار احادیث واهی و مبهم در خصوص فضایل و عقاید و... نامیده است[84].
از ابن عباس ب نیز، عیناً همین توصیهی علی (رض) مرویست. همچنین از عبدالله بن مسعود س نقل میکنند که فرمود: برای هر قوم اگر سخنانی که در فهمشان نیاید گفته شود، آن سخنان برای بعضی از آنها موجب فتنه میگردد[85].
این سخن مشهور ابوهریره (رض) نیز، همین مفهوم را افاده میکند: من از رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- دو نوع سخن یاد کرده ام. یکی را به دیگران گفتهام، اما اگر نوع دیگر را هم بگویم، گردنم را از دست میدهم![86].
پانوشتها و ارجاعات
[72]- تاریخ الخلفاء، ص: 179-178. عین این روایت را شیعه نیز در کتابهایشان نقل کردهاند. ن، ک: سراغ حقیقت، ص: 35-26.
[73]- قره العینین، ص: 31 + نهج البلاغه، ج: 2 به نقل مولانا محمد عمر سربازی در سراغ حقیقت، ص: 10.
[74]- فیض السلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه، جزء چهارم، ص: 721.
[75]- مسند احمد، ج: 1، ص: 81 + جامع المسانید و السنن، ج: 17، ص: 200 و 230.
[76]- همان کتاب.
[77]- تذکرة الحفاظ، ج: 1، ص: 12.
[78]- برای اطلاع یافتن از حقایق دیگر در این زمینه، حتماً به اثر گران مایهی مناظر احسن گیلانی _ تدوین حدیث، صفحات 442 تا 445 _ مراجعه شود.
[79]- طبقات، ج: 6، ص: 116.
[80]- آداب الشرعیة، ج: 2، ص: 128.
[81]- آداب الشرعیة، ج: 2، ص: 128.
[82]- مشکوة، ج: 1.
[83]- تذکرة الحفاظ، ج: 1، ص: 13.
[84]- ن، ک: تذکرة الحفاظ، ج: 1، ص: 13.
[85]- مقدمهی صحیح مسلم.
[86]- صحیح بخاری.
نظرات