دکتر سید حسین سیف زاده استاد تمام علوم سیاسی دانشگاه تهران که 2 سالی است درمریلند امریکا تدریس می کند و پست دکتری روابط بین الملل از دانشگاه هاروارد دارد به خوبی در جامعه ایران درک نشده است . انانکه او را نمی فهمند او را فاقد انسجام ذهنی و دچار پراکندگی زبانی می دانند . غافل از اینکه دکتر سیف زاده وقتی از هاروارد برگشت در کلاس نظریه پردازی در روابط بین الملل که از قضا من هم از دانشجویانش بودم تمام ترم را به شناخت شناسی اختصاص داد و همانجا گفت من در این کلاس نیامده ام تا به شما انسجام ذهنی بدهم بلکه امده ام مفروضات ذهنی و معرفت شناسی شما را بر هم زنم و اگر کسی از شک و تردید در مفروضات واهمه و هراس دارد در این کلاس شرکت نکند و اتفاقا عده ای از دانشجویان که دغدغه نمره داشتند و از شک و شبهه واهمه داشتندچنین کردندو اسوده شدند. دکتر سیف زاده ذهنی به شدت فعال ، کنجکاو و شجاعی دارد که به همه مفاهیم سرک می کشد با بازیهای زبانی هم مانوس است و شاید این ویژگی به تحصلات او در زبان انگلیسی نیز بازمی گردد.البته او فرد به شدت با احساسی است و گاه به همین خاطر احساساتی می نماید و از گریه کردن و اشک ریختن در حضور دیگران واهمه ای ندارد. اما عشق و علاقه او به ایران و ایرانی و اسلام و دین و خدا و رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام غیر قابل انکار است و شک در ان یا بی انصافی است یا کژفهمی . همین شناخت موجب شد از ایشان که برای چند هفته ای به ایران امده اند دعوت کنم تا در انجمن علوم سیاسی ایران سخنرانی کند و او نیز با روی باز پذیرفت . متن کامل سخنرانی ایشان در اینده در کتابی در خصوص الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت منتشر خواهد شد اما در عبارات زیر مهمترین گزاره های طرح شده در سخنرانی را ذکر می کنم امیداست مورد توجه و مداقه اهل نظر قرارگیرد.البته انچه می اید برداشت من از این سخنان به قلم و روایت اینجانب است که لزوما نقل انها به معنای تایید انها و مبرا دانستن انها از نقد نیست و حتی شاید جناب دکتر سیف زاده نیز با برخی از انها موافق نباشند که حق اصلاح و تکمیل برای ایشان و دیگران محفوظ است .هدف از ذکر انها کمی و اندکی تفکر و تامل است که در سخن اولیای خدا برتر از 70 سال عبادت اجر دارد. 1- مهمترین بحران های پیش روی جامعه ایرانی عبارتند از :بحران هویت ، بحران فکری و اندیشه ای ، بحران روزمرگی ، بحران ملت سازی، بحران دولت سازی، بحران حقانیت ، بحران رفاه ،بحران مشارکت ، بحران تصمیم سازی، بحران فرهنگی و بحران رسوخ پذیری 2- بین گفتمان و زیستمان تفاوت وجود دارد . در زیستمان موقعیت اهمیت پیدا می کند در حالی که گفتمان انسان را زندانی ذهن و زبان و جامعه می پندارد و عنصر تاثیر گذار موقعیت و وضعیت را نادیده می گیرد . زیستمان از واژه هایی مثل زیست – بوم هابرماس و زیستار و زیستواره رسا تر و گویاتر است .این وضعیت و موقعیت است که نگاه متفاوت را ایجاد می کند. شکوفندگی انسان نیز در وضعیت های خاص رخ می دهد که برای رسیدن به آن وضعیت باید از بحران های 11 گانه عبور کرد. 3- در غرب به مغز و ذهن مردم برای زندگی فشار زیاد وارد می شود در حالی که روان انها کمتر تحت فشار است ولی در ایران مردم بیشتر تحت تاثیر فشارهای روانی هستند و مغز و ذهن شان چندان درگیر معقولات و مقولات نیست .تفاوت روان و ذهن نیز چندان مساله ما نیست . 4- اینکه افکار ما تغییر کند و امروز و دیروزمان تفاوت داشته باشد هیچ امر بدی نیست مهم این است که در مسیر تکامل و ارتقا و استعلا باشیم .نباید تغییر در اندیشه ها را استحاله خواند.مهم مسیر و جهت تفکر است . 5- ما در جامعه ایرانی بیشتر از نقد که با نیش و کنایه و حب و بغض شالوده شکنانه مرتبط است بیشتر به واشکافی اندیشه ها و باورها نیاز داریم . 6- با این واژه بومی سازی اگر درون آن معنای دگر ستیزی باشد موافق نیستم استفاده از واژه ی فرهنگی به جای بومی را ترجیح می دهم. بیشتر به فردی – جهانی شدن می اندیشم یعنی روشنفکر و متفکر ما باید جهانی بیندیشد و ملی و محلی عمل کنند و راه حل ارایه کنند. 7- انسان سیاسی نباید احساسی باشد یعنی در سطح غرایز باقی بماند بلکه باید با احساس باشد یعنی به دیگران عشق بورزد و حساس باشد یعنی حواس او قدرت تجربه و ادراک محسوسات را داشته باشد. 8- جامعه ایرانی دچار رویاگرایی ستیزه جویانه است از این نظر عوام و خواص مثل هم هستند خواص و روشنفکران ما در دام دیالکتیک افتاده اندو عوام نیز در دام مرده باد و زنده باد و مرگ و درود و خوب وبد . مدل ذهنی ایرانیان در این دیالکتیک حمایت از غلبه اکثریت متنفر از اقلیت منفور است . در حالی که ما به صلح مشفقانه نیازمندیم . در ایران باستان با حذف مفهوم یزدان و خلق دوگانه اهورا و اهریمن دیالکتیک ایرانی شکل گرفت . 9- تنها طبقه و گروهی که در جامعه ایرانی فکر می کند و اداب مخصوص به خود را دارد روحانیت است . روحانیت در تفکر کبرای نسبتا مستقلی دارد یعنی کبرای خود را از سنت و منطق یونان گرفته است .اما حتی روشنفکران ما کبرای فکر خود را از غرب گرفته اند . 10- ذات لیبرالیسم رقابت است اما لیبرالیسم در ایران به معنای قاپ زنی و زرنگی و جا گذاشتن دیگران است که مدل رفتاری ایرانیان شده است . 11- کسانی که می گویند باید احکام خدا را اجرا کرد توجه ندارند که خداوند از چنین مساله ای بی نیاز است حکم خدا همیشه جاری است وظیفه دیگران فهمید ن احکام خداست زیرا انسان توانی ندارد که جلو حکم و سنتهای الهی را بگیرد.اگر منعی هم هست در فهم وادراک است . 12- انسان شونده ای است دائم در دوگانه متناقض انتخاب گاه در کمند توجیه و گاه در کمین رهایی 13- فردیت مهم است و نباید آن را با فردگرایی اشتباه گرفت و کمتر سیاست مداری در ایران به مقام فردیت و تشخص رسیده است . بحران هویت ما همین جاست و زنان ما نیز به فردیت زنانه خود نرسیده اند وقتی می خواهد به مردی توهین کنند به او می گویند نامرد؟؟؟ فردیت موقعیتی است که انسان در انجا به سوی تکامل حرکت می کند.به نظر من مذهب امامیه به همین معناست که همه شیعیان باید با تبعیت از امام به مقام فردیت برسند نه اینکه تابع و پیرو باقی بمانند. 14- بین ایده و اندیشه تفاوت است . ایده به ذهن همه انسانها بر حسب عادت خطور می کند اما اندیشه محصول تفکر و فردیت و موقعیت و شوندگی است و تصادفی حاصل نمی شود.در انقلاب اسلامی بین ایده های توده ها و حقوق توده ها خلط مبحث صورت گرفت و با ساده سازی مفاهیم به سوی عوام گرایی حرکت کردیم . 15- روزمرگی در جامعه ما باعث هرهری مذهبی شدن شده است .سیاه و سفید دیدن همه امور ، تدریجی نیندیشیدن محصول این روزمرگی است .اینده نیز چندان مساله ما نیست . 16- ملت بر دولت تقدم دارد واژه دولت – ملت اساسا غلط است . ملت یعنی شهروندانی که به حاکمیت خود می اندیشند و نفی سبیل می کنند و خدا انها را کفایت می کند . 17- قوه مجریه را نباید با دولت یکسان گرفت . دولت یعنی ایران . دولت فراتر از حکومت و حاکمیت است . دولت یعنی همه نهادهایی که قدرت ایران را بالا می برند. 18- مشروعیت مفهوم صحیحی نیست باید از حقانیت استفاده کنیم . حقانیت هم محصول کارامدی و و مقبولیت است .دولت کارامد بدون مقبولیت دولت اقتدارگراست و دولت مقبول بدون کارامدی پوپولیست است و دولتی که هم کارامد است و هم مقبول دموکراسی است . 19- چهار نوع وضعیت مشارکتی داریم . فقدان مشارکت مثل عربستان ، مشارکت رویا گرایانه و عوام گرایانه مثل وضع کنونی درایران ، مشارکت فعال و لیبرال مثل امریکا . در حالی که ایران باید به مشارکت مدبرانه و مشفقانه برسد که بهترین وضعیت مشارکت است . 20- بحران تصمیم سازی در ایران یعنی اینکه ما تصمیم سازی نداریم بلکه تصمیم می گیریم. درحالی که لازمه تصمیم سازی سناریو سازی است . 21- فرهنگ کنش و واکنش نیست . فرهنگ نباید مبتنی بر غریزه باشد.فرهنگ مبتنی بر هوشیاری ، دانایی ، اگاهی وتوانمندی است. 22- بحران رسوخ پذیری یعنی اینکه ما دچار دگم و جزمیت عمیق هستیم و از پذیرش افکار دیگران واهمه داریم . /ف
نظرات