به همّت معاونت تربیتی مرکزی جماعت دعوت و اصلاح، دورهای سهروزه برای مربّیان جماعت از استانهای خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان، در ایرانشهر برگزار شد.
به گزارش اصلاحوب، در این دوره که از تاریخ ١٥ لغایت ١٧ آذرماه در مدرسه رضوان ایرانشهر برگزار شد، موضوعات متنوّع اخلاقی و تربیتی ارائه و تدریس شد که گزیدهای از آن به شرح زیر است:
دگرپذیری
دکتر سید احمد هاشمی معاونت تربیتی جماعت به ارائه بحثی در مورد دگرپذیری از دیدگاه جماعت پرداخت.
دکتر هاشمی در تعریف واژه دگرپذیری اظهار داشت: «دگرپذیری که در عربی به معنی قبولالآخر است در انگلیسی تولرانس(tolerance) گفته میشود.»
وی افزود: «دگرپذیری نیاز انسانهای عصر دهکده جهانی است که طیفهای مختلفی از ادیان، مذاهب، زبانها، لهجهها، رنگها، قومیتها، نژادها، اندیشهها و رویکردها را تشکیل میدهند. از این رو دگرپذیری تنها یک انتخاب نیست بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر است که نادیده گرفتن آن میتواند انسانها را دچار جنگها، تنشها و کشمکشهای فرسایشی کند.»
دکتر هاشمی با اشاره به رسالت جماعت دعوت و اصلاح، دگرپذیری را یکی از مؤلّفههایی دانست که جماعت در پرتو باور بدان تشکیل شده است.
ایشان با ذکر آیاتی از کلام پاک الهی به تبیین تعدّد و تنوّع رنگها، زبانها، اقوام و ملّتها، مذاهب و شریعتها پرداخت و در ادامه به نظرگاه قرآن و سنّت در مورد دگرپذیری اشاره کرد.
معاونت تربیتی مرکزی جماعت حد و مرز دگرپذیری را مرزهای شریعت و در چارچوب قرآن و سنّت ذکر کرد که میتواند دربرگیرندهی پذیرش گفتوگو، تعامل، همنشینی، همزیستی مسالمتآمیز و پذیرش احسان و نیکوکاری با دیگری باشد؛ اما به هیچ عنوان در بردارندهی پذیرش دین و اعتقاد دیگری نمیباشد.
وی افزود: «هیچ فرد یا گروهی در میان امت اسلامی مجبور به قبول دین و شریعت اسلامی نیست، با این وجود حق ندارد به بهانه آزادی بیان و دگرپذیری، به ثوابت و قطعیات شریعت در عقیده و اخلاق و عبادت و... بیاحترامی کند.»
دکتر هاشمی در بخش دیگری از سخنان خود در مورد مفهوم دگرپذیری گفت: «دگرپذیری به مفهوم قبول عقیده طرف مقابل نیست بلکه به معنی مدارا با صاحبان عقیده است؛ چنانچه ما نباید کرامت انسانی را مشروط به لهجه و نژاد و دین و مذهب کنیم و با دیگران همزیستی اجتماعی داشته باشیم.»
وی در مورد بایدهای دگرپذیری گفت: «باید استقلال هویّتی خود را حفظ کنیم اما موجودیّت و زندگی دیگران را به رسمیت بشناسیم. باید با دیگران با هر نظر و اعتقادی با احسان و احترام رفتار کنیم و با آنها زندگی مسالمتآمیزی داشته باشیم. حق داریم با حکمت و پند و اندرز نیکو دیگران را به آیین خود دعوت کنیم. باید نسبت به دیگران خیرخواه باشیم و برای همه آرزوی نجات و خوشبختی داشته باشیم چرا که اختلاف ما با دیگران اصولاً با عقاید آنهاست و نه با ذات آنها. باید به عهد و پیمان فیمابین خود و آنها وفادار و پایبند باشیم. باید فارغ از رنگ و زبان و دین و مذهب به دیگران در حد توان کمک کنیم.»
دکتر هاشمی در بخش پایانی سخنان خود به نبایدهای دگرپذیری اشاره کرد؛ وی گفت: «نباید دیگران را به زور و اجبار به آیین خود وارد کنیم. نباید عقیده و نظر دیگران را بیچون و چرا بپذیریم و دنبالهرو آنان باشیم. نباید با آنها وارد جنگ و کینه و دشمنی شویم یا به آنها ستم کنیم. نباید بدون دلیل موجّهی به صرف کافر بودن آرزوی تیرهبختی و جهنّمیشدن دیگران را داشته باشیم. گفتنی است که وی همهی بایدها و نبایدهای دگرپذیری را با استناداتی از قرآن و سنّت تشریح نمود.»
مشارکت سیاسی
در بخش دیگری از دوره، واحدبخش لشکرزهی، دانشآموخته علوم سیاسی و عضو کنگره جماعت دعوت و اصلاح، در بحثی تحت عنوان مشارکت سیاسی به واکاوی مفاهیم سیاسی و تحلیل مشارکت و توسعه سیاسی در زمان مشروطیت پرداخت و به راهکارهایی برای حل معضلات مشارکت سیاسی اشاره کرد.
لشکرزهی در مورد لزوم طرح این موضوع گفت: «از هنگامی که جماعت دعوت و اصلاح در درون خود گفتمانی را به وجود آورد که از یک هیأت مذهبی صرف به تشکّلی مدنی تبدیل شود، برای ما مشارکت سیاسی مطرح میشود. مشارکت سیاسی مرحله آغازین اجرای توسعه سیاسی و پیشنیاز تحقّق دموکراسی میباشد. از اینرو هر جامعهای باید از گروههای اوّلیّه به گروههای ثانویه عبور کرده و در بستر جامعه مدنی مشارکت سیاسی را تجربه کند تا با روش صحیحی به دموکراسی برسد؛ زیرا اعمال دموکراسی از بالا و آمرانه بدون مهیّاسازی ابزار و شرایط لازم باعث بروز بحرانهای سیاسی و اجتماعی میشود.»
وی توسعهی سیاسی را آخرین پله از دموکراسی دانست که با مشارکت سیاسی در دل جامعه مدنی رخ میدهد.
لشکرزهی در تعریف توسعه سیاسی گفت: «توسعه سیاسی به معنای افزایش ظرفیت و کارایی سیستم سیاسی در حل و فصل برخورد منافع فردی با منافع جمعی، حل تضادهای اجتماعی ناشی از رشد گروهها و احزاب شکلگرفته در فرآیند پیشرفت تاریخی جامعه و ادغام گروهها و احزاب در ساختار سیاسی، اقتصادی و تصمیمگیری جامعه است.»
وی در ادامه به توضیح مفاهیمی چون مشارکت سیاسی، افکار عمومی، ارتباطات سیاسی، ایدئولوژی، جهان سوم، قانون اساسی، گروههای فشار و جامعهی مدنی پرداخت.
در بخش دوم مبحث مشارکت سیاسی، واحدبخش لشکرزهی با بررسی افت و خیزهای حرکت واکنشگرایانه مردم در مشروطیت از نتیجهی حاصله اظهار تأسّف کرد که واکنشگرایی مردم باعث عدم پیمایش صحیح مسیر توسعه سیاسی شد. وی افزود: «بدینترتیب با عنایت به اینکه پس از امضای فرمان مشروطیت بین نخبگانی که تودههای مردم را به عناوین مختلف به حرکت وا داشته ولی خود بر سر آنچه که میخواستند توافق نداشتند، متأسّفانه استبداد به شیوهای مدرن بازتولید شد. با توجه به اینکه جامعه مدنی شکل نگرفته بود و سعی میشد که توسعه سیاسی بهطور آمرانه اجرا شود؛ متأسّفانه آنچه که مطلوب آزادیخواهان و نخبگان سیاسی بود تحقّق نیافت. در آن زمان علاوه بر واکنشگری مردم به جای کنشگری، جنبش شکلگرفته با عوامل خارج از جنبش جلو میرفت و حاکمیت ملّی هم تضعیف شده بود و عوامل مختلف ایدئولوژیکی و سیاسی و دول منطقه بحران اتّکا به بیگانه را تقویت و موجب بیاعتمادی گردید.»
آقای لشکر زهی جایگزین کردن کنشگری به جای واکنشگری و ریشهکنی عوامگرایی با ایجاد احزاب و تشکّلهای سیاسی فرهیخته را راهحل رفع معضلات یاد شده توصیه کرد؛ به شرطی که این احزاب و تشکّلها اصول حرکت سیاسی را بر پایه آگاهی رعایت نمایند.
وی افزود: «همچنین باید میان واحدهای مختلف جامعهی مدنی تعامل وجود داشته باشد تا اعتماد ملی شکل گیرد؛ و البته آنچه که بیشتر به حکومتگران مربوط میشود بنای گفتمان سیاست خارجی بر اساس دیپلوماسی سیاسی چندجانبه است تا از بحرانها و تنشهای ناشی از اتّکا به بیگانگان در فرایند مشارکت سیاسی داخل کشور جلوگیری بعمل آید.»
مهارت ارتباط موثر
بحث مهارت ارتباط مؤثّر توسط دکتر نصرالله معینی دانشآموخته روانشناسی و استاد دانشگاه ارائه شد.
وی در ابتدا به ده مهارت اساسی زندگی که توسط سازمان بهداشت جهانی ارائه شده، اشاره کرد؛ مهارتهایی روانی-اجتماعی که به ما کمک میکند با چالشهای زندگی روزمرّه بهتر کنار بیاییم؛ همچنین این مهارتها موجب ارتقاء کیفیت زندگی افراد میشود.
وی اظهار داشت: «ارتباط مؤثّر که یکی از این مهارتهاست، به فرد کمک میکند تا بتواند به صورت کلامی و غیر کلامی و متناسب با فرهنگ و جامعه، نظرات، عقاید، نیازها و هیجانات خود را ابراز کند.»
وی در خصوص اهمّیّت ارتباط گفت: «ارتباط تنها وسیله انتقال و دریافت اطلاعات است. بلوغ یک اجتماع منوط به سیّالی ارتباطات بین فردی است. به علاوه تمامی آسیبهای فردی و اجتماعی، ریشه در ارتباطات ناسالم دارند.»
دکتر معینی گفت: «دین اسلام، دین ارتباطات است. در دین اسلام به ارتباط مؤثّر و حسنه با زوجین، فرزندان، والدین، خویشاوندان، همسایگان و مسلمانان دیگر اشاره شده است.»
وی در ادامه به شرح قواعد ارتباطی پرداخت؛ که هر ارتباطی از یکسری قواعد تبعیت میکند که اگر به آنها توجه نشود، به قطع ارتباط منجر میشود. برای مثال، از جمله قواعد دوستی میتوان به اعتماد دوطرفه، همدلی، وقتشناسی و وفاداری اشاره کرد.
دکتر معینی بیان کرد که بقای روابط به عواملی مانند احترام گذاشتن به ارزشهای ملی، مذهبی و فرهنگی یکدیگر، مشخص کردن نقش طرفین رابطه، تلاش برای حفظ و تداوم رابطه، شناختن و پذیرفتن تفاوتهای فردی یکدیگر، همدلی کردن و... بستگی دارد.»
در ادامه وی به تشریح راهکارهای ارتباط مؤثّر پرداخت. از جمله این راهکارها میتوان به مهارتهای کلامی (حرف زدن مؤثّر)، گوش دادن مؤثّر، ابراز وجود و مهارتهای غیر کلامی اشاره کرد.
دکتر معینی بحث رابطه مؤثّر را با ذکر موانع ارتباطی به پایان برد. در این قسمت، وی به موانع زیر اشاره کردند: قضاوت کردن، بیتوجهی به احساسات طرف مقابل، قطع کردن صحبت دیگران، مسخره کردن طرف مقابل، تهدید کردن و برچسب زدن به دیگران.
واکاوی تعریف سنّت
دکتر عبدالظاهر سلطانی به بحث در رابطه با «تعریف سنّت» پرداخت؛ وی ابتدا در مورد واژه سنّت گفت: «سنت از ریشه «سنن» و به معنای جریان، تیزکردن و حرکت آسان است. این واژه در قرآن با عنوان «سنت الله» و «سنت الاولین» آمده است. اما سنت به معنای سنت رسولالله –صلّیالله علیه و سلّم– در قرآن به کار نرفته است. گرچه در تعابیر خود رسول اکرم سنت به کار رفته است که به معنای روش رسول الله است.»
وی افزود: «حدیث هم در لغت به معنای هر چیز تازه، با طراوت، جدید، نو و سخن تازه است و در قرآن مجید تعابیری چون مُحْدَثٍ، يُحْدِثُ، حَدِيثاً، تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ و احسن الحدیث از این ریشه آمده است که بیشتر منظور از «حدیث» خود قرآن است.»
وی در تعریف اصطلاحی سنت به نقل تعریف آن از دیدگاه محدّثان، اصولیون، فقها، واعظان و دعوتگران پرداخت.
دکتر سلطانی با اشاره به نظر امام شافعی در الرساله، سنت را همان حکمت دانست و برای تبیین این مفهوم به ذکر آیاتی از قرآن پرداخت؛ به خصوص آیه «واذکرن ما يتلی فی بيوتکن من آيات الله والحکمة» یا «و یعلمهم الکتاب والحکمة». اینگونه آیات اثبات کننده حجّیّت سنت است. گرچه معنای حکمت فراتر از سنت است. او افزود: «حکمت در کتب اصیل عربی از ریشه حکم و به معنای ابزار کنترل است. حکمة الدابة به لگام یا افسار حیوان گویند.»
دکتر سلطانی در بخش دوم سخنان خود به نگاه اصحاب به سنت پرداخت. وی گفت: «صحابه، پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– را با همان صفاتی میشناختند که قرآن کریم او را معرفی کرده است. قرآن، رسول اکرم را برای تعلیم امور، تبیین وحی، تبلیغ پیام، حکم و قضاوت، اجرا و تطبیق، تلاوت، قرائت و... معرفی میکند. آیاتی هم در قرآن وجود دارد که بر اطاعت از پیامبر اکرم تاکید میکند.»
وی در ادامه اشاره کرد که با توجه به روایات مستند به رسول اکرم، صحابه به تدوین سنت، بخصوص در دوران مکّی نپرداختند، مثل حدیث «لاتکتبوا عنی و من کتب عنی غیر القرآن فلیمحه» و برای توجیه این مسأله علل زیر را توضیح داد: «امّی بودن مردم، دشواری جمع سنّت، بیم آمیختگی با قرآن، بسنده کردن به حافظه و استعداد سمعی، اهتمام فراوان به قرآن، کمبود نویسنده و ابزار نوشتن، حجم بالای سنت. هرچند گروهی از حدیثشناسان، این حدیث را منسوخ میدانند، ولی باز هم پس از نسخ، کتابت حدیث رایج نشد و همانند قرآن، تدوین نگشت. برای وحی کاتب وجود داشت، ولی سنت، کاتب نداشت.»
وی افزود: «نامههای دعوی به سران، پیماننامههای اجتماعی و سیاسی، احکام والیان و امیران و اسامی مسلمانان، جزو مکتوبات زمان رسول الله است و جز موارد محدودی، کتابت حدیث وجود نداشته است؛ مانند عبدالله بن عمرو بن عاص که حدود 1000 حدیث را جمع کرد؛ گرچه اکنون کتابی به این نام وجود ندارد و این احادیث لابهلای دیگر کتب روایی گنجانده شده است. برخی دیگر از صحابه به صورت شخصی و محدود، اندکی از سخنان پیامبر را مینوشتند، همانند علی ابن ابی طالب، ابوهریره، ابوشاه و... رضی الله عنهم. که این آثار نیز در کتب حدیث، ادغام شده است.»
دکتر سلطانی در بخش سوم اظهار داشت: «بهتر است از تعبیر قرآنی «حکمت» به جای سنت استفاده کنیم، جایگاه واقعی قرآن را در مقایسه با سنت حفظ کنیم و نباید قرآن را توسط سنت محدود کنیم. وی در این بخش، احادیثی را ذکر کرد که آیات را محدود و کوچک کردهاند، مثل حدیث «الا إن القوة الرمی» در مقایسه با آیه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوة». او تذکر داد که نکره و مفرد به کار رفتن کلمه «قوة» در ابن آیه، بسیار فضای گستردهای دارد و همه نوع قوّت فرهنگی، علمی، اقتصادی، نظامی و... را شامل میشود، در حالی که در حدیث تنها بر قوت رزمی «رمی» اصرار شده است. یا حدیث «صلاة الوسطی صلاة العصر» که ترکیب وصفی آیه «الصلاة الوسطی» را به ترکیب اضافی (صلاة الوسطی) تغییر داده و معنای آن را محدود کرده است.»
وی در خاتمه گفت: «باید بدانیم که همهی سنّت نقل نشده است و اگر قرار بود تمام گفتارها، کردارها و تقریرات پیامبر نقل شود، باید تمام خطبههای جمعه و عید وی نقل میشد که بالغ بر 400 خطبه بوده و در فضایی کاملاً جدّی و قاطع از سوی خطیبی مثل پیامبر ارائه میشده است. گرچه بسیاری از روایات، برگرفته از خطبههای وی است، ولی هیچ خطبه جمعه یا عیدی به صورت کامل نقل نشده است و فهم و حفظ صحابه در گزینش کلام رسول الله برای نقل به دیگران یا تابعین نقش مهمّی داشته است.»
وی اظهار اشت: «صحابه از سنّت جهت تبیین، تعلیم، تحکیم و... بهره میبردند و منبع اصلیشان قرآن بود. ضمناً باید به قیدهایی در تعریف سنّت توجه کرد که نشان دهنده این است که آنچه نقل شده و به ما رسیده است، تمام گفتارها، کردارها، تأییدات، حرکات و سکنات یا صفات رسولالله –صلّیالله علیه و سلّم– نیست؛ مانند قیود «ما اضیف الی النبی»، «ما اسند الی النبی»، «ما نقل عنه». یعنی آنچه نقل شده و به ما رسیده است، نه تمام آنچه از زبان پیامبر در طول زندگی بیرون آمده یا از وی سر زده است. باید دقت کنیم که فهم و گزینش و چینش صحابه در نقل سنت، نقش بسزایی داشته است و آنچه ما امروزه «سنت» مینامیم، همان برداشتها و گزینشهای صحابه از سخنان و کردارهای رسول الله است. گرچه همواره آن بزرگواران میکوشیدند کلام پیامبر را بدون هیچ تغییری نقل کنند و بر وی دروغ نبندند.»
شورا و خرد جمعی
این بحث توسط آقای داود نارویی عضو پیشین شورای مرکزی جماعت، مؤلّف و مترجم اهل سنت ارائه شد.
استاد نارویی در دو محور در مورد شورا سخن گفت، جنبه مفهومی بحث شورا و جایگاه تاریخی شورا در زمان رسول خدا –صلّیالله علیه و سلّم– و صحابه.
وی اشاره کرد که قرآن کریم و سنّت، تعریف مشخصی از شورا ارائه نداده است و این بدان معنا بوده که مخاطبان در زمان نزول قرآن و زمان پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– می دانستند که شورا چیست و البته قران هم بر امری که وجود داشته است صحّه گذاشته است.
وی افزود: «شورا بیشتر یک قضیه سیاسی است اما لازمه آن آمادهشدن بسترهای اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی است. شورا فرایندی است که برای حصول نتیجه از دیگران کسب نظر میشود و در خانواده آموخته میشود. شورا در دو سطح مطرح میشود، سطح اول فنی و تخصصی و کارشناسی و سطح دوم اجرایی ومربوط به تصمیم گیری بر مبنای دیدگاههای کارشناسی است.»
وی در مورد وجوب شورا به نظرات مختلف فقها در این مورد اشاره کرد و با اشاراتی تاریخی مربوط به سیره پیامبر در مورد الزام یا عدم الزام پذیرش نظر شورا سخن گفت و بر الزام پذیرش نظر جمع تأکید نمود.»
در ادامه آقای نارویی با اشاره به مقاطعی از سیره پیامبر به نگاه رسول خدا به شورا پرداخت و با ارائه دو مقطع مربوط به فرعون و ملکه سبا در فضیلت کار با مشورت توجه داد.
همچنین وی با بیان نکاتی، به شورای حل و عقد و صفات آنان اشاره کرد که به علت نداشتن قدرت عملی اجرایی موفق نبوده است اما از نظر تئوری وجود داشته است و با توجه به تفکیک قوا میتوان به اجرایی شدن آن امیدوار بود؛ شکلی که حکومت در اسلام میتواند وجود داشته باشد شکل پارلمانی است که نمایندگان منتخب مردم فرمانروا را انتخاب میکنند.»
وی با اشاره به ساز و کار جماعت دعوت و اصلاح، شورا را در تمامی ارکان و سطوح آن جاری دانست.
دعا و تأثیر آن در زندگی انسان
بحث دعا به وسیلهی مولوی محمد یوسف ارباب، کارشناس ارشد تاریخ و مسؤول پیشین هیأت اجرایی جماعت در استان سیستان و بلوچستان ارائه شد.
وی دعا را از این جهت مهم دانست که امروزه با توجه به غالب دیدن اسباب و مسبّبات و علّت و معلول و دانش تجربی ممکن است دعا نقش واقعی خود را پیدا نکند.
استاد ارباب با ذکر آیات و احادیثی از رسول اکرم –صلّیالله علیه و سلّم– به اهمّیّت دعا کردن از نظر قرآن و سنت و پاسخگویی به شبهاتی در این مورد پرداخت و گفت: «بارزترین آیه در این مورد «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه دعان فاستجیبوا لی» است که درخواست از خداوند نیاز به واسطه ندارد و به محض درخواست لبیک میگوید و از ما میخواهد که دعوت او به دعا کردن را بپذیریم. در حدیث آمده است که به سبب دعا کردن سه حالت برای شما پیش میآید:گناه بخشیده میشود، حسنهای ثبت میشود یا عمل صالحی انجام میشود یا بلا و مصیبتی دفع میشود. عنصر مهم در دعا کردن گفتوگوی انسان با خداوند است.»
وی با اشاره به شبههای که میگوید همه چیز مشخّص شده است و نیازی به دعای ما نیست، گفت: «این یک دیدگاه فلسفی است و دست خداوند را در امور هستی بسته میداند اما تعالیم پیامبران به ما میگوید، دو دسته سنت الهی وجود دارد که بخشی مربوط به قوانین هستی است و دیگری مربوط به انسان است که ثابت هستند اما با توجه به متغییرات بسیار دقیقاً قابل فهم نیستند؛ مثلاً ریزش باران هر چند مرتبط به عوامل طبیعی است اما بارشها همیشه از یک الگو پیروی نمیکند و هر چند تجزیه و تحلیل میشود اما این تحلیلها همهی عوامل تأثیرگذار را به ما نشان نمیدهد. آنچه که همواره نامشخص میماند از دانش الهی بیرون نیست. در اینجا قوانینی حاکم هستند که دقیقاً با قانون اسباب و مسبّبات بشری هماهنگ نیستند و بشر باید با توجه به باز بودن نظام هستی نگاه خود را تغییر دهد، خداوند قدرت و اختیار تغییر امور هستی را دارد. این آن بینشی است که در پشت اعتقاد به دعا قرار دارد.»
استاد ارباب با اشاره اینکه برخی مطرح میکنند خداوند نظام علت و معلول را دارد و هیچ چیز براراده او چیره نمیشود و از سویی با دعا رحمت او جلب میشود، گفت که این یک تناقض است؛ اما باید بدانیم که دعا هم از جانب خداوند شروع میشود یعنی باید بدانیم که خداوند به هر کس که بخواهد کمک کند توفیق دعا و زاری را میدهد و از این طریق تغییر ایجاد میشود.
وی گفت: «در هر کاری باید از خداوند کمک بخواهیم و دعا را به زمان در تنگنا قرار گرفتن موکول نکنیم و دعا باید از درون ما بجوشد و خود را زیاد در دایره ادبیات مسجع محصور نکنیم و هر دعایی را در زمانهای خاص مربوط به آن بر زبان بیاوریم.»
وی تأکید کرد که باید دانست که دعا و عمل در تقابل با هم نیستند؛ بلکه تکمیل کننده یکدیگرند و دعا بدون عمل ستوده نیست و عمل بدون دعا هم همینطور.
حقوق اقلّیّتها، مذاهب و اقوام
این بحث را عابدحسین بارکزهی، مسؤول هیأت اجرایی جماعت دعوت و اصلاح استان و کارشناس ارشد حقوق خصوصی ارائه داد.
وی در ابتدا آیه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿حجرات/١٣﴾» را نقطه عطف در مورد اقوام دانست که شناخت دال بر برتری نیست بلکه برتری به تقواست.
وی در تعریف اقلّیّت اظهار داشت: «از لحاظ تعداد کم، حاکمیت را در دست ندارند و تفاوت نژادی، ملی، فرهنگی، زبانی یا تفاوت مذهبی دارند.»
آقای بارکزهی در ادامه به دیدگاههای جامعهشناسانی مانند هابرماس، تیلور و تاریخ دانانی مانند هرودوت در مورد اقوام اشاره کرد.
وی سپس از متغیّرهایی نام برد که در تنوّعات قومی در ایران مؤثّر بودهاند از قبیل عدم مهاجر بودن اقوام ایرانی، افزوده نشدن به قومیتها در اثر کشورگشایی، برخورداری از مشترکات تاریخی کهن، عدم گسست وحدت ملی.
آقای بارکزهی در نام بردن از مذاهب اسلامی از 4 مذهب اهلسنّت و 4 مذهب اهل تشیّع نام برده و از اقلّیّتهای ارامنه و یهودیان ذکر نمود.
مسؤول اجرایی جماعت در استان به ظرفیّتهای قانون اساسی در مورد اقوام و اقلّیّتها اشاره کرد و گفت: «قسط و عدالت میان مردم، تساوی شهروندان در برابر قانون، برادری اسلامی و تعاون عمومی میان شهروندان، بهرسمیّت شناختن حقوق و آزادیهای اقلّیّتهای مذهبی و قانونی، به رسمیّت شناختن زبان و فرهنگ قومی محلّی، نفی امتیازات قومی و نژادی، آزادی عقیده و عدم تفتیش عقاید، عدم منع به کارگیری در مسؤولیتهای سیاسی و اجرایی از جملهی این ظرفیتها هستند.»
آقای بارکزهی در ادامه به حقوق اهل ذمه یا اقلّیّتهای دینی در اسلام از نظر فقهی و تاریخی و قانون اساسی کشور پرداخت.
وی نوع مواجهه جماعت در مورد مسائلی از قبیل تبعیض در قانون یا اجرای آن را در مورد اقلیتها را از نوع موضع معارضه ندانست بلکه مطالبه اصلاحگری قانون دانست و گفت که نباید در جامعه به تشویش اذهان عمومی پرداخت که این برای یک جماعت دینی امری نامطلوب است و بلکه مطالبه اصلاحات در قانون اساسی و قوانین مدنی و جزایی مطلوب است است که جماعت هم براین اصل تأکید دارد.
تبیین منهج درسی جماعت
کیهان روشنی مقدّم، همکار معاونت تربیتی جماعت و از اعضای تدوین برنامه تربیتی جماعت دعوت و اصلاح، در این باره به ایراد سخن و با اشاره به درسهای ارائه شده برای مربّیان در این دوره، همهی این دروس را برای آنان لازم دانست که به آنها کمک میکند تا برنامه تربیتی جماعت را بهتر ارائه دهند.
وی اظهار امیدواری کرد که به لطف الهی این دورهها ادامه یابد.
روشنی مقدم در مورد برادران و خواهرانی که بالقوه مربی هستند اما در شروع کار خود مردّد هستند گفت: «مربی خوب کسی است که افرادی را که میخواهد با آنها کار تربیتی کند خودش انتخاب کند. متربّیان باید خودشان علاقهمند باشند. اگر افرادی به مربی معرفی شوند، امکان دارد ارتباط کافی و درستی با مربّی برقرار نکنند.»
وی افزود: «تربیت از جایی شروع میشود که متربّی مربی را دوست داشته باشد و این قبل از اجرای کلاس تربیتی اتفاق میافتد. رابطه مربی و متربّی باید رابطه مراد و مریدی البته با فهم باشد.»
در بخش دیگری استاد روشنی مقدم به مفاهیمی بنیادی که جماعت تعقیب میکند اشاره کرد آنان را مباحث دگرپذیری، باور به شورا و خرد جمعی، اهتمام به تربیت، آزادی، اعتدال و میانهروی، اصلاحگری، کرامت ذاتی انسان، نوگرایی، واقعگرایی، اهتمام به حقوق اقوام، مذاهب و اقلّیّتها، هویّت ایرانی، اهتمام به حقوق و وظایف شهروندی، استقلال جماعت، دستاوردهای جماعت، دین و گستره آن و تاریخ شکلگیری جماعت عنوان داشت که در برنامه تربیتی جماعت گنجانده شده است.
وی رسالت برنامه تربیتی جماعت را در تربیت انسان صالح دانست و گفت: «انسان صالح، فردی معتقد و ملتزم به عقیده صحیح اسلامی بر اساس برداشت اهلسنت و جماعت، معتقد و ملتزم به اخلاق فردی شامل اخلاص، صبر، شکر، خوف و رجاء، جهاد با نفس و مرگ اندیشی، معتقد و ملتزم به اخلاق اجتماعی شامل خیرخواهی، همراهی و پیشگامی در رفع مشکلات، گذشت و ایثار، نظم و وقتشناسی، حسن ظن، عفّت و پاکدامنی، تمایز در عبادت صحیح و در نهایت باورمند و ملتزم به مفاهیم بنیادی انسانی مانند کرامت ذاتی انسان و دگرپذیری و... است که به طور خلاصه در چهار حوزه عقیده، اخلاق، عبادت و فکر میباشد. افرادی با این خصوصیّات فرد مورد نظر ماست که برای تربیت آنها تلاش میکنیم.»
استاد روشنی انسان مصلح را فرد مربّی صالحی دانست که از موارد فوق بهرهمند شده و احساس رضایت و خوشبختی برای خود میکند و دوست دارد که بقیهی مردم هم سهمی از این احساس او داشته باشند و بر اساس مبنای فوق برای تربیت دیگران تلاش میکند.
استاد روشنی مقدم همچنین نکاتی را به عنوان توصیههای تربیتی به مربیان شرق کشور ارائه کرد که به شرح زیر است:
الف: فلسفهی طرح مفاهیم اساسی مانند دگرپذیری، شورا، کرامت ذاتی انسان و... در دورههای تربیتی در واقع کمک به مربی است در راستای توانمندسازی وی در تبیین محتوای برنامه تربیتی برای متربّی.
ب: این موضوع حایز اهمّیّت بسیار است که اصل بر این باشد که مربی خود متربی خود را برگزیند و منتظر نباشد که دیگران افرادی را به عنوان متربی به وی معرّفی نمایند.
ج: مفاهیم بنیادی مانند دگرپذیری، شورا، کرامت ذاتی انسان و... که در جلد 4 شناخت اسلام 2 خواهند آمد در جدول زمانبندی و در قالب کلاس تربیتی ارائه نمیشوند بلکه به صورت کارگاهی توسط فرد متخصّصی در آن حوزه برای تعدادی از متربیان چند کلاس تربیتی ارائه خواهند شد.
د: تکلیف دادن و مأموریّت دادن به متربّی در شکلگیری شخصیّت وی و ایجاد حس اعتماد به نفس و مسؤولیتپذیری در وی حایز اهمیت است.
ه: مراحل عضویت در جماعت عبارتند از: عضو مرتبط، عضو ملتزم و عضو پیشگام و عضو؛ در هریک از مراحل عضویت دارای حقوق و تکالیفی است متناسب با سطح عضویت.
و: تأکید بر وجود کلاسهای عمومی که یکی از بسترهای گزینش افراد برای کلاسهای تربیتی هستند.
ز: حفظ قرآن و احادیث برای متربی الزامی نیست ولی مربّی باید متربی را به حفظ تشویق و ترغیب نماید.
ق: رویکرد مربّی در رابطه با مفاهیم تربیتی در کلاس تربیتی تقویت معنویت متربی و ایجاد انگیزه در وی برای تغییر خود و دیگران است.
ک: دانش مربی در رابطه با موضوعات مختلفی که در محتوای برنامهی تربیتی آمده باید فراتر از دانش متربی و فراتر از آن چیزی باشد که در محتوای برنامه آمده است. مربی باید با نگاه تقویت معنویت و ایجاد انگیزهی تغییر در متربی به استخراج نکات از منابع مختلف بپردازد تا به مناسبتهای گوناگون از آن نکات استفاده نماید.
گ: مربی باید از همان شروع کلاس تربیتی به اهداف دانشی، نگرشی و رفتاریای که قرار است در پایان هر مرحلهی تربیتی در متربی محقق شود آگاه بوده و آگاهانه متربی را به سمت تحقق آن اهداف سوق دهد.
ل: مربی باید در همراهی و همدردی و رفع مشکلات متربی همیشه پیشتاز باشد به گونهای که متربی به خیرخواهی مربی ایمان بیاورد و البته معایشه میتواند ابزاری برای تحقّق این معنا باشد.
استاد روشنی مقدم در دو جلسه دیگر به نکات و موارد کاربردی و خاص مربوط به مربیان و کار تربیتی اشاره کرده و در پایان به سؤالات طرح شده مربیان و افراد حاضر در جلسه پاسخ داد و به صورت نمونه به اجرای عملی یک کلاس تربیتی پرداختند.
در مراسم اختتامیه، محمد انور امیری، مسؤول هیأت اجرایی جماعت در ایرانشهر به ارائه توضیحاتی در مورد استان سیستان و بلوچستان پرداخت و دوره پس از دعا و نیایش توسط مولوی خسروی، مسؤول تربیتی استان خراسان جنوبی به پایان رسید.
نظرات