عهد صحابه به حصه‌ای طویل از اولین و ممتازترین قرن اسلام* یعنی از سال ١١ هـ ق (سال وفات پیامبر ص)، تا سال ١١٠ هجری اطلاق می‌گردد. کوششهای بی‌دریغ صحابه (رض) در طی این مدت دراز، برای حفظ سنت، در فصل گذشته ذکر گردید.

نوشتن احادیث، شعبه‌ای از حمایت بی‌شائبه اصحاب (رض) در حق سنت پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) بود. آنان با سپری شدن دوران پر برکت نزول وحی، بیش از پیش به نوشتن احادیث توجه نشان دادند و متعاقباً، شنیده‌ها را در قید کتابت کشیدند.

نوشته‌های صحابه 

بر شمردن تمام مصنفات اصحاب پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم)  با توضیحات لازم و کافی درباره‌ی هر کدام، کاری نیست که بتوان در مرز چند صفحه از پس آن برآمد. بنابراین، در اینجا برای مثال فقط چند فقره از این کتابها، مشروحاً نام برده می‌شود.

١- صحیفه‌ی صادقه حضرت عبدالله بن عمرو بن العاص (رضی الله عنه) کتابی ضخیم از احادیث رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) فراهم آورده و بر آن الصحیفه الصادقه نام نهاده بود. او یکی از آن کسان بود که عادتاً از آن حضرت (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) می‌نوشتند. از خودش روایت است:

من هر چه را که از رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) می‌شنیدم، برای حفظش می‌نوشتم. قریش مرا از اینکار بازداشت. آنها گفتند: آیا هر سخنی را که از رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) می‌شنوی، می‌نویسی؟ در حالی که او یک انسان است و طبعاً ناراحت می‌گردد[123]. این موضوع را به پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) یادآور شدم. آن حضرت (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) با اشاره به لبهای مبارکش فرمود: قسم به ذاتی که جانم در قبظه‌ی قدرتش است، از این دو لب چیزی جز حق، بیرون نخواهد آمد. پس (با اطمینان خاطر) بنویس![124].

حضرت ابوهریره (رضی الله عنه) می‌گوید:

هیچ یک از اصحاب پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) بیشتر از من حدیث یاد ندارد، مگر عبدالله بن عمر؛ چرا که او عادت داشت احادیث را بنویسد و من نمی‌نوشتم[125].

حضرت مجاهد _ تابعی کبیر و امام المفسرین _ می‌گوید: نزد عبدالله بن عمرو ب، صحیفه‌ای دیدم که آن را از انظار مخفی نگه داشته بود. همین که خواستم آن را باز کنم، از دستم گرفت و گفت: این (صحیفه‌ی) صادقه است، که بدون واسطه از رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) شنیده ام...[126].

این صحیفه شامل 1000 حدیث بوده است و تا سالیان دراز نزد عبدالله بن عمرو (رضی الله عنه) باقی بود و پس از او توسط یکی از نوادگان وی به نام عمرو بن شعیب (بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص) انتشار عمومی یافت، و رفته رفته در کتب مشهور حدیثی جای گرفت[127]. اکنون احادیث صحیفه‌ی صادقه را به روایت عمرو بن شعیب به واسطه‌ی پدرش از عبدالله (رضی الله عنه) می‌خوانیم.

 2- صحیفه‌ی صحیحه: مجموعه‌ای از 150 حدیث می‌باشد که آن را حضرت ابوهریره (رضی الله عنه) برای یکی از شاگردان به نام همام بن منبه نوشته است.

سلسله‌ی تدریس این رساله تا چندین قرن ادامه داشته است؛ زیرا تمام احادیث آن را، نویسندگان بعدی از جمله احمد بن حنبل، امام بخاری، امام مسلم، امام ترمذی وغیرهم در کتاب‌هایشان بعینه نقل نموده اند[128].

ابوهریره (رضی الله عنه) علاوه بر صحیفه‌ی موصوف، تالیفات متعدد دیگری نیز داشته است. در طبقات ابن سعد، روایتی حامی از این است که تمام مرویات او (5374 حدیث) به صورت نسخه‌ای واحد، نزد عبدالعزیز بن مروان _ پدر عمر بن عبدالعزیز و استاندار مصر _ وجود داشته است[129].

یکی دیگر از شاگردان ابوهریره به نام بشیرین نهیک نیز مرویات وی را می‌نوشت. بشیر می‌گوید: احادیثی را که از ابوهریره می‌شنیدم، می‌نوشتم وقتی که خواستم از او جدا شوم، کتابی را که از او تهیه کرده بودم نزدش آوردم و احادیثش را جلوی او خواندم و گفتم: اینها احادیثی است که از تو شنیده ام. گفت: آری.

حضرت ابوهریره (رضی الله عنه) خودش نیز مسودات زیادی از احادیث داشت. حسن بن عمرو _ شاگرد ابوهریره _ نقل می‌کند: جلوی ابوهریره (رضی الله عنه) حدیثی روایت نمودم که نسبت به آن اظهار بی‌اطلاعی نمود س. گفتم: من این حدیث را از خود شما شنیده ام. گفت: اگر واقعاً چنین باشد، پس نزد من نوشته شده است. دست مرا گرفت و به خانه‌اش برد. در آنجا کتب زیادی از حدیث رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) را به ما نشان داد. او حدیث مورد بحث را یافت و گفت: به تو گفته بودم اگر خودم برایت نقل نموده ام، حتماً نوشته‌اش نرد من هست[130].

از ابوهریره نقل نمودیم که او احادیث را نمی‌نوشت، و حالا بیان از کتب و صحف اوست! در تطبیق این دو مطلب گفته‌اند که آن قول، مربوط به عهد رسالت بوده و بعدها دست به تحریر حدیث زده است و یا اینکه این مکتوبات را توسط شاگردانش املاء نموده است[131].

 3- صحیفه‌ی حضرت علی: حضرت علی (رضی الله عنه) نیز بسیاری از احادیث رسول اکرم (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) را نوشته بود و آن را داخل نیام شمشیر خود کرده همیشه با خود داشت.

امام بخاری در صحیح خودش، در چندین باب از صحیفه‌ی علی نام برده است. از علی (رضی الله عنه) نقل کرده‌اند که می‌گفت: ما چیزی جز قرآن و آنچه که در این صحیفه است ننوشته ایم[132].

و در رد گمان بعضی که او را دارای وصایای مخصوصی از آن حضرت (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) می‌دانستند که به کسی نشان نمی‌دهد، می‌فرمود: رسول خدا (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) هیچ موضوعی را مخصوصاً و جدای از دیگران به من نگفته است، مگر سخنانی چند که از وی شنیده ام و آنها در غلاف شمشیر من جای دارند[133].

و نیز فرمود: هر که گمان برد نزد ما به غیر از قرآن و این حدیث، چیزی دیگر هست که آن را می‌خوانیم، بی‌تردید دروغ گفته است[134].

در این صحیفه بیشتر مسائلی درباره‌ی مالیات وجود داشت. روایاتی در خصوص زکات، خونبها، فدیه، ولاء، قصاص و حقوق اهل ذمه نیز در آن بود.

از بعضی روایات چنین بر می‌آید که از میان شاگردان علی س، حجر بن عدی و محمد حنفیه فرزند علی رونوشت‌های این صحیفه را نزد خود داشتند و روایت آن به آیندگان نیز، در جریان بوده است[135].

 4- کتاب ابن عباس: حضرت عبدالله بن عباس، عمو زاده‌ی آن حضرت (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) بود. هنگامی که آن حضرت (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) رحلت فرمود، حضرت عبدالله (رضی الله عنه) کودکی بیش نبود. او جهت حفاظت حدیث، شروع به نوشتن احادیثی که بی‌واسطه از نبی اکرم (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) شنیده یا از صحابه‌ی کرام (رضی الله عنه) روایت شده بود، کرد. هرگاه خبر می‌یافت که نزد یکی از اصحاب حدیثی وجود دارد، خالصاً برای شنیدن آن حدیث باز سفر می‌بست و به سویش می‌شتافت. بدین گونه، تمام احادیث شریف را در مجموعه‌های بی‌شماری گرد آورده بود[136].

این مجموعه‌ها چنان زیاد بودند که کاملاً باریک شتر می‌شدند. پس از وی این نوشته‌ها به شاگردش – کریب – منتقل شدند. سخن مورخ مشهور موسى بن عقبه است اینکه:

کریب نزد ما به اندازه‌ی باریک شتر از کتابهای ابن عباس ب)، گذاشت. هر زمان که علی بن عبدالله بن عباس به کتابی احتیاج پیدا می‌کرد، به کریب می‌نوشت: فلان و فلان صحیفه را برایم بفرست. کریب نسخه‌ای از آن کتاب، رونویسی می‌کرد و یکی از آن دو را برایش می‌فرستاد[137].

 5- کتاب سعد بن عباده: حضرت سعد بن عباده (رضی الله عنه) از سرداران انصار بود. او قبل از اسلام نیز نوشتن بلد بود. با مطالعه‌ی کتاب‌های مدون احادیث، معلوم می‌شود که او نیز مجموعه‌ای از احادیث ترتیب داده است. ربیعه بن ابی عبدالرحمن می‌گوید که یکی از پسران سعد بن عباده س، حدیثی از کتاب پدرش برای او خوانده است[138].

 6- کتاب معاذ بن جبل(رضی الله عنه): معاذ، صحابی انصاری که نزد آن حضرت (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) بسیار مقرب و معتمد بود؛ کسی است که در علم و فضل، مقام مجتهد را دارا بود. او هم احادیثی از پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) را نوشته بود.

 7- کتاب‌‌های ابن عمر: نزد عبدالله بن عمر (رضی الله عنه) نیز چندین کتاب از حدیث رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) وجود داشت. عبدالحمید (رضی الله عنه) که نوه‌ی عبدالله بن عمری بود، از پدربزرگش کتابی داشت که بعضی از واقعات زمان پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) را در آن نوشته بود.

اشتیاق عبدالله بن عمر (رضی الله عنه) به نوشتن احادیث و تشویق شاگردان به اینکار، معروف است. او حتی به نوشتن، احادیث را روایت می‌کرد. مثلاً، به بشرین مروان این حدیث را نوشته و فرستاد[139]:

«إنی سمعت النبی  (صلّی‌الله علیه‌وسلّم)  یقول: الید العلیا خیر من الید السفلى». رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم)  شنیدم که فرمود: مال دهنده بهتر از مال گیرنده است. (مفهومیست که از حدیث فوق بر می‌آید.)

سلمان بن موسى می‌گوید که نافع ص لام آزاد کرده‌ی ابن عمر (رضی الله عنه) را دید که جلوی ابن عمر (رضی الله عنه) نشسته و آنچه را که او می‌گفت، می‌نوشت[140].

او پیوسته به شاگردانش می‌گفت: علم را به نوشتن محفوظ نگهدارید.

ابن عمر (رضی الله عنه) به کتب حدیث خویش چنان دلبستگی داشت که هر روز صبح تا در آنها نظری نمی‌انداخت، از خانه‌اش بیرون نمی‌رفت [141].

همان طوری که گفته شد، این فقط چکیده‌ای از فعالیت‌های وسیع مسلمانان برای نوشتن احادیث در عهد رسالت و عصر صحابه (رض) می‌باشد و کتب مذکور، نمونه‌هایی چند از مصاحف و کتب بسیار زیاد این دوره هستند. آیا باز هم می‌توان پنداشت که در قرن اول اسلام از کتابت احادیث خبری نبوده است؟

 

چرا در زمان پیامبر (صلّی‌الله علیه‌وسلّم)  احادیث را یکجا گرد نیاوردند؟

در زمان رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) و صحابه (رضی الله عنهم) ، نوشتن احادیث با وجود شیوع آن، از نظم و ترتیبی که بعد‌ها برایش پیدا شد، برخوردار نبود. صحابه‌ی کرام (رض) هر کدام مسموعات خویش را می‌نوشتند و در صدد نوشتن همه‌ی احادیث و تدوین آنها در یک کتاب، بر نمی‌آمدند. که البته این وضعیت خود، مولود احوال و شرایط آن دوره بود. علما، اسباب کم توجهی به جمع عمومی احادیث را در اوایل، به قرار زیر می‌دانند:

١- حدیث رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) مجموعه‌ی حالات شبانه روزی آن حضرتص می‌باشد و چنانکه می‌دانیم، حدیث حاوی اقوال، افعال، احوال، تقریرات، حرکات و سکنات، همه و همه است و مسلماً برای ضبط همه این موارد، نویسندگان ماهر و به مقیاس زیادی کاغذ، در کار هست و با توجه به این موضوع که در آن زمان تنها وسیله‌ای که برای ثبت آیات و احادیث بکار می‌رفت، سطح صاف سنگها و چوبها و تکه پوستها، بود، فراهم آوردن آن اندازه از این امکانات ابتدایی که می‌توانست ظرفیت ثبت تمام مجموعه‌ی حدیث را داشته باشد، کاری بس مشکل و حتی غیر ممکن به شمار می‌رفت[142]. با وجود این مشکل طبیعی، احادیث نوشتن صحابه – هر چند به طور متفرق – واقعاً در خور تحسین است.

٢-  در آن برهه از تاریخ عرب، مروج‌ترین راه یادداشت و ضبط، حفظ ذهنی و تنها وسیله‌ی انتقال علوم و مطالب، زبان بود. قوه‌ی حیرت انگیز حافظه در حفظ مسائل، اشعار، سلسله نسب‌ها و...، مردم را از قلم و کتابت کاملاً بی‌نیاز ساخته بود. اصحاب رسول الله (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) در حفظ احادیث از همین نیروی شگرف کمک می‌گرفتند و هیچ کمبودی احساس نمی‌شد که بخواهند با نوشتن، آن را جبران نمایند، لذا پس از اینکه اجازه‌ی نوشتن یافتند نیز، حافظه نقش خود را حفظ نمود و همچنان یکی از بهترین راه‌های حفظ سنت به شمار می‌رفت. و با وجود آن، لازم نیامد که تمام احادیث را از حافظه‌ها به اوراق دفترها انتقال دهند. حافظ ابن حجر عسقلانی محدث توانای شافعی در توجیه عدم تدوین عمومی احادیث در جوامع، می‌گوید:

آثار نبی (صلّی‌الله علیه‌وسلّم) در عهد پیامبر و صحابه و تابعین، به دو دلیل در جوامع مدون و مرتب نبود: 1- در ابتدا از نوشتن احادیث منع شده بودند، چنان که در مسلم آمده؛ بنابر خوف اینکه بعضی از آن با قرآن مختلط گردد، 2- به دلیل وسعت حافظه و قوت ذهن‌شان و نیز به این سبب که اکثرشان نوشتن بلد نبودند[143].

٣- انورشاه کشمیری – محدث معاصر و شهیر هندی – در تبیین این امر، علتی عالمانه ذکر می‌کند. او می‌گوید:

جمع احادیث در عصر پیامبر ص، با یک نظر سطحی اگر چه خوب جلوه می‌نمود، اما نکته‌ی مطلوب در آن زمان این بود که احادیث مانند قرآن مدون نشوند و بسان حفظ قرآن در حفظ آنها اقدام نشود و در قطعیت و یقینی بودن، همطراز قرآن نباشد و برای حفظ الفاظ آن به درجه‌ی قرآن، اهتمام به خرج داده نشود. بلکه، مقصد چنین بود که در رتبه‌ای پایین‌تر از قرآن قرار گیرد. در آن مجال برای اجتهاد و کنجکاوی علما، تفحص فقها و بحث محدثین وجود داشته باشد. تا امر دین بر آنان سهل و گشاده گردد و از هر جانب وسعت یابد[144].

پانوشت‌ها:

* رسول اکرم(صلّی‌الله علیه‌وسلّم)  درباره‌ی سه دوره‌ی ممتاز اسلام می‌فرماید: بهترین قرن، قرنی است که من در آن زندگی می‌کنم و بعد آنان که به دنبال می‌آیند و پس از آن کسانی که به دنبالشان می‌آیند (یعنی قرن پیامبر و صحابه و قرن تابعین و تبع تابعین).

[123]- یعنی: ممکن است گاهی در عین ناراحتی و افسردگی سخنانی بر زبان بیاورد که نباید نوشته شوند.

[124]- سنن ابی داود.

[125]- صحیح بخاری.

[126]- جامع بیان العلوم، ج: 1، ص: 72.

[127]- ن، ک: آثار الحدیث، ج: 1، ص: 351.

[128]- کتاب حدیث، ص: 135.

[129]- همان کتاب.

[130]- جامع بیان العلم ص: 74.

[131]- ن، ک: فتح الباری، ج: 1، ص: 184.

[132]- صحیح بخاری.

[133]- مسند احمد، ج: 1، ص: 119 به نقل از تدوین حدیث ص: 408.

[134]- متفق علیه.

[135]- آثار الحدیث، ج: 1، ص: 357.

[136]- حجیت حدیث، ص: 144.

[137]- همان کتاب: ص: 145.

[138]- آثار الحدیث، ج: 1، ص: 369.

[139]- ن، ک: کتاب الحدیث، ص: 159.

[140]- سنن دارمی، ج: 1، ص: 106 به نقل محمد رفیع عثمانی در کتابت حدیث، ص: 160.

[141]- السنة قبل التدوین، ص: 320 به نقل محمد رفیع عثمانی در کتابت حدیث، ص:160.

[142]- ن، ک: حقائق السنن، ج: 1، ص: 53.

[143]- عبد الحی لکنوی، مقدمه‌ی تعلیق ممجد، ص: 11.

[144]- انورشاه کشمیری، فیض الباری، ج: 1، ص: 208 به نقل از تدوین حدیث، ص: 229-228.