از دین و دولت یهود
اسراییل فرزند صهیونیسم است، اما نه آن صهیونیسمی كه امروزه تنها نامی از آن باقی مانده است. آن ایده اولیه قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، در واقع اندیشهای غیردینی بود. اندیشهای كه حتی در مخالفت با تفكر غالب دینی یهود قرار داشت كه پراكندگی قوم را مشیت و خواست خداوند میدانست. آن باور راسخ و رایج در كتاب مقدس كه ضعف و عذاب قوم، ناشی از رویگردانی آنها از خدا و خدا از آنان است تا زمانی كه با تقوای قوم، خداوند بر سر لطف آید و مسیحایی دیگر از بین فرزندان داوود نزد آنان فرستد. همین امروز هم، سریالهای یهودی را ببینید، «صهیونیست» در میان ارتدوكسها همچون ناسزا به كار میرود و معادل كافر است.
صهیونیسم و ناسیونالیسم یهود
صهیونیسم اما یك خواست و آرمان ناسیونالیستی بود، برای ساخت یك «ناسیون»، متاثر از همه این نوع جنبشها در قرن نوزدهم كه ملت-دولتهای دیگری نیز ایجاد كرد و از این نظر استثنا نبود. بیانیه بالفور را هم دیدهاید كه میگوید به «خواسته صهیونیستها در برپایی یك مسكن ملی» با نظر موافق نگریسته میشود. صهیونیستها قصد داشتند برخلاف باورهای دینی، یك دولت-ملّت بسازند مانند همه كشورهای آن روز كه با همه ابزارهای لازم برای این امر ساخته شد: یك دین (كه وجود داشت)، یك قلمرو ملی (كه باید تصرف میشد)، یك زبان ملی (كه باید تحول و توسعه مییافت) و البته جمعیت متمركز غالب (كه از مهاجرت گسترده به وجود آمد). امری كه در چند دهه حاصل شد. آن همه جنگ و تجاوز و خونریزی برای پیشبرد همین امر بود، به ویژه تصاحب زمین و دستكم در ابتدا باورهای دینی در آن غلبه نداشتند.
تغییر ماهیت صهیونیسم
منتها صهیونیسم هم طی زمان تغییر ماهیت و هویت داشته است. بنیانگذاران اولیه آن عموما اشكنازیها یا یهودیان غربی بودند كه بیشتر سكولار و بلكه سوسیالیست بودند و تعلقات دینی چندانی نداشتند. در امواج بعدی مهاجرت اما از هر سو وزنه مذهب و تعصبات دینی جامعه بیشتر و بیشتر شد. جمعیت یهودیان مذهبی ارتدوكس، گرچه با اصول حكومت همراهی نداشت، از آن سود برد و بعد هم به شدت رشد كرد.
امریكا و صهیونیستها
قومی با انسجام بسیار شدید كه هماكنون حدود پانزده تا بیست درصد جمعیت اسراییل را تشكیل میدهند و با رشد بسیار بالایی كه دارند، تخمین آن است كه تا سال دو هزار و پنجاه، 30درصد جمعیت باشند. دولت اسراییل، هر كه باشد، چون نیاز به رای انتخابات دارد، به ناچار باید منافع و خواست آنها را تامین كند، از بودجه مدارس تلمودی تا معافیتهای كشوری و لشكری، از تغییر قوانین تا دادن مناصب. از آنها رای میگیرد، به راست میغلتد و باز امتیاز بیشتری میدهد و باز... .
در همین ابتدای جنگ با حماس، نتانیاهو آیهای از كتاب اِشعْیای نبی را از كتاب مقدّس خواند!
«و بار دیگر در سرزمینت از ظلم و خشونت نخواهی شنید و غارت و ویرانی را در مرزهایت نخواهی دید.»
به نظر انتخاب هوشمندانهای میآید برای تبلیغ مذهبی جنگ، نه؟ و بیش از این است. «לֹא־יִשָּׁמַע עוֹד חָמָס בְּאַרְצֵךְ؛ لو یشمع (شنیده نخواهد شد)، عود (بیش از این)، خمص (ظلم، خشونت)، بارتضك (در سرزمین تو).» اینجا در متن عبری آیه، خمص חָמָס، به معنی ظلم یا خشونت است. كاربردش در كتاب مقدّس مكرر است و سابقهای از ریشه این معنی یا نزدیك به آن را، در معنای گرفتاری و سختی، در ریشه خمص عربی هم میتوان یافت، چنانكه در لغت «مخمصه» كه دو بار در قرآن آمده: ولا مخْمصهٌ فِی سبِیلِالله... فمنِ اضْطُرّ فِی مخْمصهٍ... .
سوءاستفاده از متون مقدس یهودی
همسانی «خمص»، به شیوهای كه حماس را به عبری تلفظ میكنند (خماس) آشكار است. نتانیاهو آیهای از وعدههای پیامبرانه اِشعْیا را، با بازی لفظی، در توجیه جنگ استفاده میكند. نكته این نیست كه او خود بدان باور ندارد و بلكه با كتاب اِشعْیای نبی، چون دگران، دام تزویر میگسترد. منتها شما ببینید نوع تغییر گفتمان، اقناع، مخاطبان جدید و نشانهها و كدها را در پاسخ به طیف تندروی مذهبی. خود را، در چشم این قوم، فردی مینماید كه دارد كلام پیامبران را نه فقط رعایت بلكه محقّق میكند.
ساقی و مطرب
حال اگر به مثال بدانیم، فارغ از دیگر مناطق، این تندروها چه آرزوها و حسرتها برای تصرّف شهر «الخلیل» یا «حبرون» دارند كه در تاریخ یهود بسیار خاصّ است، میبینیم كه آنچه آنجا رخ میدهد بخشی از طرح بلندتری است. مقصود اینكه دانستن تاریخ البته لازم است، منتها آنچه اینك، مطابق مشاهدات، در آن جامعه در حال وقوع است خیلی متفاوت است حتی با اهداف بنیانگذاران اولیه آن و این «عهد جدید» بین دولت راست و جامعه مذهبی تندرو و منافع متقابل این دو است كه موجب میشود تا همچون ساقی و مطرب، این بدان و آن بدین آرد شتاب... . (دین آنلاین)
خارج آنجا هم كه میدانید، مسیحیان انجیلی امریكا هستند، با اندیشههای بسیط كه در اصل دل به یهودیت ندارند و به واقع هیچ دركی هم از آن ندارند امّا حمایت بیقید و شرط از اسراییل را كه نام مناطق و شهرهایش را در انجیل میخوانند! زمینهساز ظهور دوباره مسیح میدانند…
نظرات
د. میثم بادامچی
22 مهر 1403 - 17:28به نظر میرسد تشکیل دولت اسرائیل بر دین یهودیت تقریبا همان تاثیری را داشته که تشکیل حکومت جمهوری اسلامی بر دین تشیع. هردو باعث دولتی شدن دین (در اولی یهودیت، دومی اسلام) شدند. یهودیان پیش از تشکیل دولت اسرائیل جهانوطن بودند، و برغم ظلمهایی که متحمل شده بودند، هم قدرت ظلم کردن بر دیگران نداشتند («نعمت ناتوانی» به تعبیر عبدالکریم سروش در بحث از نگاه سیاسی تصوف) و هم انتگره بودند در ملیتها و شهروندیهای بسیار متنوعی (از جمله در اروپا، ولی همچنین در آسیا و ...) و به این شیوه خدمات بسیاری به فرهنگ و فلسفه و علم بشریت کردند. مارکس، فروید، هانا آرنت، اینشتین، پوپر، مارتین بوبر و بسیاری دیگر... یا اینکه یهودیتبار بودند، یا به یهودیت اعتقاد نداشتند یا یهودی انسانگرا بودند. تشکیل دولت اسرائيل و دست بالا گرفتن جریان صهیونیسم در میان یهودیان (یهودیت دولتگرا و ملیگرا، باورمند شدید به ارض موعود در اسرائيل-فلسطین کنونی) این میراث جهانوطن یهودیت را بسیار تضعیف کرد تا به وضعیت بسیار فاجعهبار کنونی در مورد فلسطین میرسیم، یعنی نوعی از یهودیت بنیادگرا و بیرحم. دولتی شدن دین آفت بسیار بزرگی است که طرفداران اسرائیل در اپوزیسیون ایرانی هرگز قادر به درک آن نیستند.