خشونت، استفاده از زور به منظور قراردادن دیگران در وضعیتی برخلاف خواستشان، است. مراد از خشونت، اِعمال روش‌های غیرمسالمت‌آمیز و خارج از چهارچوب‌های قانون برای تغییر فرد و یا ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است.

خشونت‌پرهیزی:

مُراد از خشونت‌پرهیزی، اجتناب از شیوه‌ها و روش‌های متّکی به زور، فشار و خشونت به منظور نیل به اهداف، تحقّق مأموریت، تغییر و یا اصلاح سبک زندگی فرد و یا کارکرد نهادهای اجتماعی است.خشونت‌پرهیزی برآمده از این منطق و عقلانیت است که بدی را نمی‌توان با بدی از میان بُرد و دشمنی، با دشمنی زایل نمی‌شود.نابه‌سامانی و فسادی اگر هست، با روش‌های اقناعی و از مسیر تقویت پایه‌های فرهنگی و با حرکتی گام‌به‌گام و تدریجی، قابل رفع و اصلاح است. 

اقدامات خشونت‌بار، به اصل تدریج و ضرورت اصلاح گام‌به‌گام، وفادار نیستند و بر این تصوّر باطل ابتنا دارند که می‌شود در حرکتی دفعی، به بهبود اوضاع رسید. از سویی، خشونت‌ورزی، با طبیعت و سرشت انسان‌ها بیگانه است و به این حقیقت اساسی که تغییر اصیل و ماندگار، آن است که ریشه در قناعت فکری و رضایت درونی آدم‌ها داشته باشد،‌ بی‌اعتناست.

 

منطق خشونت‌پرهیزی

در موجّه‌ دانستن و معقولیت خشونت‌پرهیزی، می‌توان با عطف‌نظر به منطق دینی و تعالیم اسلام، به موارد و دلایل زیر اشاره کرد:

١- سرشت دین و ماهیت ایمان، خشونت‌بردار نیست

ایمان، جوشش طبیعی عواطف مثبت به خداوند است و نه تظاهرهای بی‌جان و نمایش‌های تزویر. سرشت و ماهیت ایمانِ دینی به‌گونه‌ای است که تنها در هوای آزاد و فضای باز و در دامن آزادی، می‌روید و می‌بالد. 

به صراحت قرآن، مؤمنان کسانی هستند که در دلشان هیبت و احتشام خداوند موج می‌زند و بر او اعتماد و توکّل کرده‌‌اند[انفال: ۲] و منتهادرجه‌ی محبّت را نثار خداوند می‌کنند.[بقره: ١٦٩] ایمان با چنین مؤلفه‌های درونی و نابی، چگونه ممکن است در اثر فشار و کنترل بیرونی، ایجاد یا تقویت شود؟

قرآن به این قاعده اشاره می‌کند که ایمان، اکراه‌بردار نیست:

«أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»[یونس: ٩٩]؛ «پس آيا تو مردم را به اكراه وا می‌‏دارى تا اينكه مؤمن شوند؟»

«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[بقره:٢٥٦]؛ «در كار دين اكراه روا نيست»

اکراه، یعنی خلاف خوشایند و طبع کسی، چیزی را بر او تحمیل کردن، با سرشت ایمان و دین، منافات دارد. آیات فوق و نظائر آن را باید به نحو جامع‌تری فهم کرد. مقصود،‌ تنها، پرهیز از اکراه در پذیرش دین نیست، بلکه بیان این است که اساساً سرشت دین‌داری جوری نیست که با اکراه و خشونت جمع شود. مگر می‌شود محبّت و عواطف خالصانه‌ی ایمانی را بدون رضایت و خواست درونی فرد، در او تزریق کرد؟

ایمان، چونان بذر قابلی است که صِرفاً در محیطی عاری از فشار، به آرامی و به تدریج، جوانه می‌زند و سر از خاک بیرون می‌آورد. به بذری که تازه تَرک برداشته است چه کمکی می‌توانید بکنید جز اینکه بگذارید روند طبیعی خود را طی کند و خودجوشانه ببالد؟

اگر از طبیعت تحول ایمانی آگاه نباشیم به کردار کسی عمل می‌کنیم که از سر خیرخواهی، کوشید به پروانه‌ای که تازه پوسته‌ی پیله را پاره کرده و آماده پریدن است کمک کند و روند پروازش را شتاب بخشد،‌ اما آنچه اتفاق افتاد مرگ پروانه بود و نافرجامی پرواز.

بنابراین، با توجه به طبیعت و سرشت دینداری اصیل و ایمان پویا، روش‌های خشونت‌آمیز نمی‌توانند به تقویت ایمان در فرد و مناسبات قویم دینی در جامعه منتهی شوند.

٢- وصل کردن، با نرمی و ملایمت ممکن است

تنها، ملایمت، نرم‌خویی و روش‌های مسالمت‌آمیز، اقناعی و عاری از خشونت می‌توانند موجب وصل انسان‌ها به خداوند و پیوند آنها با روح دین ‌شوند. اتّخاذ شیوه‌‌های خشونت‌آمیز، موجب رمیدن و نفرت می‌شود و متنفّر کردن دیگران از دین و آیین اسلام، ناروا و نکوهیده است. 

روش‌های خشونت‌آمیز، قاعدتاً نامطلوب و نکوهیده‌اند، چراکه خاصیت گریزانندگی و نفرت‌گستری دارند و گریزاندن، روا نیست.

در قرآن تصریح شده است که ملایمت و روحیه‌ی خشونت‌گریز پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- سبب الفت و همگرایی شده است و اگر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- روحیه و منشی خشونت‌طلب و زمخت می‌داشت، در امر هم‌گرایی، ناکام می‌ماند: «فَبِمَا رَحْمَه مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک...»[آل‌عمران:١٥٩]؛ «پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند»

 

به خُلق و لطف توان کَرد صید اهل نظر

به بند و دام نگیرند مُرغ دانا را

(حافظ)

 

در کلام پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- تأکید رفته است که مبادا مایه‌‌ی «تنفیر» شوید. مبادا اسباب فاصله و رمیدن باشید: «بَشِّرُوا وَلَا تُنَفِّرُوا ، وَيَسِّرُوا وَلَا تُعَسِّرُوا» «مژده دهید و نفرت‌پراکنی نکنید، آسان بگیرید و سخت‌گیری نکنید.»[به‌روایت بخاری] چه چیز بیش از عتاب و زبری و زمختی، به رمیدن و فاصله گرفتن کمک می‌کند؟

پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- در خصوص امامی که سوره‌های بلند در نماز می‌خواند و همین عادت موجب شده بود، برخی دیر به مسجد بیایند تذکر می‌دهد که: «إِنَّ مِنْكُمْ مُنَفِّرِينَ»(به‌روایت بخاری)؛ یعنی برخی از شما دیگران را می‌رمانید. 

«... أَنَّ رَجُلًا قَالَ : وَاللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي لَأَتَأَخَّرُ عَنْ صَلاَةِ الغَدَاةِ مِنْ أَجْلِ فُلاَنٍ مِمَّا يُطِيلُ بِنَا، فَمَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي مَوْعِظَةٍ أَشَدَّ غَضَبًا مِنْهُ يَوْمَئِذٍ ، ثُمَّ قَالَ : إِنَّ مِنْكُمْ مُنَفِّرِينَ ، فَأَيُّكُمْ مَا صَلَّى بِالنَّاسِ فَلْيَتَجَوَّزْ ، فَإِنَّ فِيهِمُ الضَّعِيفَ وَالكَبِيرَ وَذَا الحَاجَةِ» «مردی گفت ای پیامبرخدا، سوگند به خدا که من به خاطر فلان‌ شخص که نماز را طولانی می‌خواند، دیر به نماز صبح می‌پیوندم. راوی می‌گوید: هرگز پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- را بیشتر از آن روز، خشمگین در موعظه ندیدم. فرمود: برخی از شما مایه‌ی نفرت و گریزانی می‌شوید. هر کسی که برای مردم امامت می‌کند، نماز را مختصر و کوتاه کند چرا که میان مردم،‌ افراد ناتوان و سالمند و گرفتار وجود دارند.»[به‌روایت بخاری]

هر روش و شیوه‌ای که به ایجاد نفرت و فاصله‌گرفتن از دین و مسلمانی منتهی شود، نکوهیده و غیرشرعی است و می‌شود با نظر به طبیعت انسان و نیز تصریحات درون‌دینی تأکید کرد که رفتارهای خشونت‌آمیز، به دین‌گریزی و واگرایی اجتماعی می‌انجامند. در ادبیات دینی، هر آنچه موجب واگرایی و پراکندگی شود، فتنه است. 

در حدیث آمده است که «معاذ بن جبل» برای قوم خود امامت نماز می‌کرد و یک بار سوره‌ی بقره را در نماز قرائت کرد. طولانی بودن قرائت باعث شد یکی از نمازگزاران از صف خارج شود و نمازش را فرادی بخواند. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- پس از اطّلاع از ماوقع، معاذ را به خاطر طولانی کردن قرائت سرزنش می‌کند و سه بار می‌گوید: «يَا مُعَاذُ أَفَتَّانٌ أَنْتَ؟!» « یعنی می‌خواهی واگرایی، دین‌گریزی و فتنه ایجاد کنی؟»[به‌روایت بخاری و مسلم]

از نظر پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- بهترین والیان و عهده‌داران امر، آنانی‌اند که محبوب مردم‌اند و روشن است که آنچه موجب محبوبیت می‌شود مشی ملایمت‌آمیز است و نه خشونت‌ورزی: «خِيَارُ أَئِمَّتِكُمْ الَّذِينَ تُحِبُّونَهُمْ وَيُحِبُّونَكُم ْ وَتُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ وَيُصَلُّونَ عَلَيْكُمْ وَشِرَارُ أَئِمَّتِكُمْ الَّذِينَ تُبْغِضُونَهُمْ وَيُبْغِضُونَكُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَيَلْعَنُونَكُمْ» «بهترین امامان[والیان و عهده‌داران امور] شما آنانی‌اند که دوست‌شان دارید و دوست‌تان دارند و برای‌شان دعا می‌کنید و برایتان دعا می‌کنند و بدترین امامان شما آنانی‌اند که دشمن‌شان می‌دارید و دشمن‌تان می‌دارند و نفرین‌شان می‌کنید و نفرین‌تان می‌کنند.»[به‌روایت مسلم]

آورده‌اند که فردی نزد هارون‌الرّشید می‌آید و با صدای بلند و غضب‌آلوده، او را متهم به جور و ستم‌کاری می‌کند. هارون در پاسخ به او می‌گوید: خداوند بهتر از تو را به نزد بدتر از من فرستاد و به او سفارش کرد: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»[طه:٤٤]؛ «و با او سخنی نرم بگویید، باشد که پند گیرد یا خشوع و خشیت یابد.»[عیون الاخبار، ابن‌قتیبة]

پرهیز از شیوه‌های خشونت‌آمیز در رویارویی با کژ‌کرداری را می‌توان در این موضع پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- مشاهده کرد: مردی بادیه‌نشین در مسجد، ادرار می‌کند، مردم می‌روند که مانعش شوند، پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- می‌گوید: «رهایش کنید و بر ادرارش سطلی آب بریزید. شما آمده‌اید که آسان بگیرید نه اینکه سختگیری کنید.» «فإنَّما بُعِثتم ميسِّرين ولم تُبعَثوا معسِّرين»[به‌روایت بخاری و مسلم]

مشی مؤمنانه با توجه به تأکیدات مکرر پیامبر اسلام-صلّی الله علیه وسلّم- اتّخاذ شیوه‌‌های آسان‌گیرانه، بشارت دادن، وصل کردن و پرهیز از نفرت‌پراکنی و واگرایی است و اقدامات خشونت‌آمیز، قاعدتاً با چنین رویکردی سازگار نیست. 

هنگامی که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ابوموسی و معاذ بن جبل را به عنوان والیان یمن به آن منطقه روانه می‌کند، سفارش و تأکید می‌کند: «يَسِّرا وَلاتُعْسِّرا، وَبَشِّرا وَلا تُنَفِّرا» «آسان بگیرید و سرسختی نکنید. بشارت دهید و نفرت نیافرینید.»[به روایت مسلم]

٣- بدی را نباید به بدی پاسخ گفت

بر اساس تعالیم و قواعد اخلاقی قرآن، مواجهه‌ی ما با بدی‌ها و زشتی‌ها باید بر اساس قاعده‌ی «دفع احسن» باشد و نه مقابله به مثل و اقدامات مشابه.

تأکید بر قاعده‌ی «دفع احسن» در رویارویی با ناملایمات، عداوت‌ها و نابه‌سامانی‌ها، در چهار موضع از قرآن به تصریح آمده است:

«وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»[فصلت:٣٤]؛ «و نیکى و بدى برابر نیست، [بدى دیگران را] به شیوه‌اى که نیکوتر است دور کن که [اگر چنین کنى‌] آنگاه آن که میان تو و او دشمنى است همچون دوستى نزدیک و مهربان گردد.»

«ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یصِفُونَ»[مؤمنون:٩٦]؛ «بدى را به شیوه‌اى نیکو دفع کن. ما به آنچه وصف مى‌کنند داناتریم.»

«أُولَئِک یؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَینِ بِمَا صَبَرُوا وَیدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ»[قصص:٥٤]؛ «اینانند که براى آن شکیبایى که کردند مزدشان را دو بار دهند، و ایشانند که بدى را به نیکى دفع مى‌کنند و از آنچه روزیشان داده‌ایم انفاق مى‌کنند.»

«وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیةً وَیدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ أُولَئِک لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»[رعد:٢٢]؛ «و آنان که براى جستن خشنودى پروردگارشان شکیبایى نمودند و نماز را برپا داشتند و از آنچه روزیشان کردیم در نهان و آشکار انفاق کردند و بدى را با نیکى دور مى‌کنند آنان راست سرانجام [نیک‌] آن سراى.»

آیات فوق‌الذّکر می‌توانند محتوای «خشونت‌پرهیز» دعوت قرآن را نمایندگی کنند.

٤. اصل و قاعده‌، تقدّم رحمت بر غضب و «رِفق» بر «عُنف» است

در تعالیم دینی، اصل و قاعده، پرهیز از خشونت است و توسّل به زور و خشونت تنها در موارد ضرورت، تجویز می‌شود.

پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ‌گفته است قاعده‌ی مسجّل و مکتوب خداوند پس از آفرینش جهان این بود که:‌ «إِنَّ رَحْمَتِي غَلَبَتْ غَضَبِي» «رحمت من بر غضبم غلبه دارد.»[به‌روایت بخاری و مسلم]

در قرآن آمده است که «رحمت» خداوند همه چیز را دربرگرفته است و شمولیت عام و فراگیر دارد: «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ»[اعراف:١٥٦]. عمومیت و فراگیری مطلق رحمت خداوند، نشانگر قاعده ‌بودن رحمت و فرع و استثنا بودن خشونت و خشم است.

شاید برخی، مصادیقی از خشونت را ناشی از رحمت و مهربانی بدانند، اما هر چه باشد، خشونت به جنس و سرشت «غضب» که در حدیث آمده نزدیک‌تر است تا «رحمت». 

مطابق بیان پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- از قاعده‌ی رفتاری خداوند با جهان خلقت که مبتنی بر اولویت و تقدّم «رحمت» بر «غضب» است، می‌شود دانست که اصل و قاعده، در شریعت نیز «رحمت» و پرهیز از خشونت است و مواضع خشم‌آلود و خشونت‌آمیز(که قاعدتاً از قوه‌ی غضبیه‌ ناشی می‌شوند)، همواره جنبه‌ی طفیلی و استثنایی دارد.

به تعبیری دیگر، اصل و مبنا در تصمیم‌گیری‌ها و مناسبات، «رِفق و ملایمت و رحمت» است و «خشونت» تنها در موضع اضطرار و ناگزیری و در صورت فقدان هر راه و شیوه‌ی اثربخش دیگری، انتخاب می‌شود.

در احادیث متعدّدی آمده است که «رِفق» و نرم‌خویی و ملایمت بر «عُنف» و خشونت، برتری و رُجحان دارد. خداوند رفیق و نرم‌کردار است و بندگانی را که بر اساس الگوی «رِفق» عمل می‌کنند دوست دارد.

برگردان مناسب فارسی «عُنف»، «خشونت» است، همچنانکه امروز در ادبیات عرب، پرهیز از خشونت به «اللاعنُف» تعبیر می‌شود. این دسته از احادیث، بر ترجیح همیشگی و همواره‌ی «رِفق» بر «عُنف» تأکید شده است و آمده است هر کاری که با «رِفق» و ملایمت همراه باشد، آراسته و زیبنده است و گرنه به جهت زیباشناختی نیز بی‌بهره از زیبایی و جمال خواهد بود.

مطابق تلقّی و تعبیر نبوی، خداوند متعال، نماد و سنبل خشونت‌پرهیزی است. احادیث زیر که به نحو تأمل برانگیزی دو محور «عُنف» و «رِفق» را در برابر هم نهاده و موضع صریح و روشن پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- را در قبال هر یک روشن می‌کند، شایسته‌ی تأمّل جدی و قرارگیری در بنیاد فکری و اصول راهبُردی مسلمانان است:

«إِنَّ اللَّهَ رَفِیقٌ یحِبُّ الرِّفقَ، وَیعْطِی على الرِّفق مالا یعطی عَلى العُنفِ وَما لا یعْطِی عَلى ما سِوَاهُ»؛‌‌‌ «خداوند نرم‌رفتار است و نرمش را دوست‌ می‌دارد و در برابر نرم‌رفتاری ثوابی‌ می‌دهد که به خشونت و دیگر کارها‌ نمی‌دهد.»[‌به‌روایت مسلم]

«إِنَّ اللَّه رفیقٌ یحِبُّ الرِّفْقَ فی الأَمْرِ کلِّه»؛ «خداوند نرم‌رفتار است و نرم‌رفتاری را در همه‌ی کارها دوست‌ می‌دارد.»[به‌روایت بخاری و مسلم]

«مَن یُحرَمِ الرِّفقَ یُحرَمِ الخَیرَ کلَّهُ»؛ «هر آنکه از نرم‌خویی محروم شود، از همه‌ی خیرها بی‌بهره مانده است.»[به‌روایت مسلم]

«مَنْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقُ فَقَدْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ، وَمَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ»؛ «هر که از نرم‌خویی سهم بَرد از نیکویی بهره بُرده است و هر که از نرم‌خویی بی‌بهره مانَد، از نیکویی، محروم شده است.»[به‌روایت ترمذی]

« إنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ يحبُّ الرِّفقَ ويرضاه، ويُعينُ عليه ما لا يُعينُ على العنفِ»؛ «خداوند متعال نرم‌خویی را دوست دارد و حمایت و پشتیبانی‌ای در قبال نرم‌خویی دارد که در برابر خشونت ندارد.»[الترغیب و الترهیب منذری، تصحیح آلبانی]

«إِنَّ الرِّفقُ لا یکونُ فی شیءٍ إِلاَّ زَانَه، وَلا ینْزَعُ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ شَانَهُ»؛ «نرم‌رفتاری در هیچ امری وجود ندارد، جز اینکه آن را می‌آراید و زیبا می‌کند و از هیچ چیزی ستانده‌ نمی‌شود، مگر اینکه آن را زشت‌ می‌سازد.»[‌به‌روایت مسلم]

«اللَّهُمَّ مَنْ وَلِىَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِى شَیئًا فَشَقَّ عَلَیهِمْ فَاشْقُقْ عَلَیهِ وَمَنْ وَلِىَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِى شَیئًا فَرَفَقَ بِهِمْ فَارْفُقْ بِهِ»؛ «پروردگارا، هر کس عهده‌دار امری از امور امّت من شد و بر آنان سخت گرفت، تو نیز بر وی سخت بگیر و هر که متولّی امری از امور امّت من شد و و با آنان به نرمی و ملایمت رفتار کرد، تو نیز به نرمی و ملایمت با او رفتار کن.»[به‌روایت مسلم]

اگر بپذیریم که توسّل به خشونت، تنها در مواقع ضرورت، مجاز است، آن وقت هرگاه برای توسّل به مطلوب، راه دیگری جز خشونت بود، یا با خشونت کمتری بشود به مقصود رسید، باید بر اساس قاعده عمل کرد و سُراغ استثنا نرفت.

به تعبیر دیگر، تنها زمانی می‌شود از روش‌های خشن بهره جُست که در نهایتِ ناگزیری باشیم و هیچ راهکار بهتری وجود نداشته باشد و یا در صورت وجود، از تیررس دانش ما به دور باشد. 

همچنین، مطابق اصل ضرورت، تنها به قدر ضرورت می‌شود از خشونت بهره جُست.

مطابق قاعده‌ی «دفع احسن» و «عمومیت رحمت» و «تقدّم رِفق و ملایمت»، هرگاه با درجه‌ی رقیقی از خشونت، بشود رفع مانع کرد، نباید به خشونت غلیظ‌تری توسل جُست. ضمن اینکه اساساً اِعمال هرگونه خشونت، نیاز به مجوز شرعی دارد،‌ چرا که خروج از قاعده‌ی «رحمت» و «رِفق» و «لین» است و خروج از قاعده نیازمند دلیل است. 

مطابق قواعد و تعالیم دینی، توسل به هیچ قسمی از خشونت، نباید ناشی از سلیقه‌‌ی شخصی و یا برانگیختگی عاطفی باشد، بلکه تنها بر اساس مجوز شرعی و قانونی و مبتنی بر قواعد اخلاقی است که روایی پیدا می‌کند.

٥- صلح و آشتی، بهتر است

تأکیدات متعدّد‌ی در قرآن و سنّت نبوی آمده است که گفته است جانب صلح و آشتی را بگیرید و «صلح» بهتر است:

«وَالصُّلْحُ خَيْرٌ»(نساء: ١٢٨)؛ «و صلح و آشتی بهتر است.»

و یا تأکید کرده که هرگاه دشمنان‌تان به صلح مایل شوند، شما نیز باید به جانب صلح و آشتی درآیید:

«وَإنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا»(انفال:٦١)؛ «و اگر به صلح گراييدند تو [نيز] بدان گراى.»

«فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً»(نساء:٩٠)؛ «پس اگر از شما كناره‏‌گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.»

اصلاح ذات‌البین، یا آشتی‌دادن و رفع خصومت، از توصیه‌های مهم قرآنی است:

«فاتَّقُوا اللهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ»(انفال:١)؛ «از خدا پروا داريد و بین خودتان آشتی کنید.»

«إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»(حجرات:١٠)؛ «همانا مؤمنان [مسلمانان‏] بردارند، پس بين برادرانتان آشتى برقرار سازيد.»

«وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا»(حجرات:٩)؛ «و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم درافتند، ميان آنان سازش دهيد.»

قرآن کریم در اختلافات فی‌مابین زن و شوهر نیز اطرافیان را به جانب آشتی‌دهی تشویق می‌کند و می‌فرماید اگر داورانی که بناست به اختلافات رسیدگی کنند، قصد آشتی و سازش داشته‌ باشند، خدا در کارشان توفیق خواهد داد:

«وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا»(نساء:٣٥)؛ «و اگر از جدايى ميان آن دو [ زن و شوهر] بيم داريد پس داورى از خانواده آن [شوهر] و داورى از خانواده آن [زن] تعيين كنيد اگر [داوران] در پیِ ایجاد سازش و آشتی باشند، خدا ميان آن دو سازگارى خواهد داد.»

در قرآن آمده است که اغلب رازگویی‌ها و نجواها و زمزمه‌ها، فاقد خیر و ثمر نیک هستند، مگر آن دسته از نجواها که به منظور ایجاد سازش و صلح (یا سفارش به صدقه و نیکی) باشند:

«لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ»(نساء:١١٤)؛ «در اغلب رازگويى‏هاى ايشان خيرى نيست، مگر آنكه كسى به صدقه يا به نيكوكارى يا اصلاح بين مردم بپردازد.»

در حدیث آمده است که آشتی‌دادن، رتبه‌ای والاتر از نماز و روزه دارد:

«أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَفْضَلَ مِنْ دَرَجَةِ الصِّيَامِ وَالصَّلَاةِ وَالصَّدَقَةِ ؟ قَالُوا : بَلَى ، يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ : إِصْلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ»(به‌روایت ترمذي وأبوداود)؛ «شما را آگاه کنم از چیزی عالی‌رتبه‌تر از روزه و نماز و صدقه؟ یاران گفتند آری، ای پیامبر خدا!. حضرت فرمود: آشتی دادن.»

به حدّی وظیفه‌ی آشتی‌دهی و آشتی‌گستری، ارجمند و متعالی است که یکی از دروغ‌های جائز، دروغ به منظور ایجاد آشتی تعریف شده است:

«لَمْ يَكْذِبْ مَنْ نَمَى بَيْنَ اثْنَيْنِ لِيُصْلِحَ»(به‌روایت ابوداود)؛ «کسی که میان دو کس به قصد ایجاد آشتی و سازش، سخنانی نقل می‌کند، دروغ نگفته است.»

«لَيْسَ الْكَذابُ الَّذِي يُصْلِحُ بَيْنَ النَّاسِ فَيَنْمِي خَيْرًا أَوْ يَقُولُ خَيْرًا»(به‌روایت بخاری و مسلم)؛ «کسی که به منظور آشتی‌ دادن مردم، سخنان نیکی ردّ و بدل می‌کند، دروغ‌گو نیست»

با نظر به این آیات و احادیث فوق روشن می‌شود که کوشیدن در مسیر آشتی و صلح، وظیفه‌ا‌‌ی پراهمیت‌ و شایسته‌ی توجّه‌ وافر است.

٦- توصیه به «اعراض» و پرهیز از درگیری

از دیگر تعالیم خشونت‌پرهیز قرآن و سنّت‌ نبوی، می‌توان به تعلیم و توصیه‌ی «اعراض»، «عبور کریمانه» و «هجر جمیل» اشاره کرد.

کراراً‌ در قرآن توصیه می‌شود که وقتی در مواجهه با جاهلان (اینجا جهل در برابر حلم است و منظور کسانی‌اند که خواهان درگیری‌اند) واقع می‌شویم، باید موضعی مسالمت‌آمیز و کریمانه در پیش بگیریم و اجازه ندهیم فضای درگیری، کشمکش و تنش حاکم شود.

اگر غرض، ارائه‌ی پیام الهی و دعوت و فراخوان دینی است، نباید غفلت کنیم که درگیری، گردوخاکی به‌پا می‌کند تا حقیقت پیام دین، شنیده نشود و از نظرها غایب بماند. 

از باب مثال، وقتی به هود پیامبر -علیه السّلام- می‌گویند که غوطه‌ور در سفاهت است، او مقابله به مثل نمی‌کند و اجازه نمی‌دهد کشمکش و درگیری ایجاد شود و از رسالت خود که ارائه‌ی پیام دین است، باز ماند: 

«قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِين»(اعراف:٦٦و٦٧)؛ «سران قومش كه كافر بودند گفتند در حقيقت ما تو را در [نوعى] سفاهت مى ‏بينيم و جداً تو را از دروغگويان مى‌‏پنداريم. گفت اى قوم من، در من سفاهتى نيست ولى من فرستاده‌اى از جانب پروردگار جهانيانم.»

در مکالمه‌ی فرعون و موسی -علیه السّلام- نیز شاهد موضع‌ گریزان از درگیری موسای پیامبر هستیم. وقتی موسی از توحید حرف می‌زند، فرعون که می‌خواهد درگیری و کشمکش ایجاد کند می‌گوید:

«قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ»(شعرا:٢٧)؛ «[فرعون] گفت واقعاً اين پيامبرى كه به سوى شما فرستاده شده سخت ديوانه است.»

موسی به توهین و تحقیر فرعون اعتنایی نمی‌کند و رسالت داعیانه‌ی خود را پی‌ می‌گیرد:

«قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»(شعراء:٢٨)؛ «[موسى] گفت پروردگار خاور و باختر و آنچه ميان آن دو است‏ اگر تعقّل كنيد.»

دوباره فرعون قصد دارد که با ابزار تهدید، غائله ایجاد کند:

«قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ»(شعراء:٢٩)؛ «[فرعون] گفت اگر خدايى غير از من اختيار كنى قطعاً تو را از [جمله] زندانيان خواهم ساخت.»

و همچنان موسی -علیه السّلام- به شیوه‌ی اعراض و گریز از درگیری ادامه می‌دهد:

«قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ»(شعراء:٣٠)؛ «گفت گرچه براى تو چيزى آشكار بياورم؟»

در گفتگوی ابراهیم خلیل -علیه السّلام- و پدرش آزر نیز چنین روحیه و رویکردی را مشاهده می‌کنیم. آزر تهدید می‌کند که ابراهیم را سنگسار خواهد کرد، و ابراهیم با گفتاری مسالمت‌آمیز برای او دعا می‌کند:

«قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا * قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا»(مریم:٤٦و٤٧)؛ «گفت اى ابراهيم آيا تو از خدايان من متنفّرى اگر باز نايستى تو را سنگسار خواهم كرد و [برو] براى مدتى طولانى از من دور شو. [ابراهيم] گفت درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است.»

اگر از وظایف فردِ مؤمن، تبلیغ حقیقت پیام دین است، بایسته است با اتّخاذ‌ موضع «اعراض» از هرگونه درگیری کناره بگیرد. 

قرآن به پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- توصیه می‌کند که در برابر گفته‌های طعن‌آمیز مخالفان خود بردبار باشد و از آنان به‌زیبایی دوری گزیند. تذکّر‌ می‌دهد که دوری گزیدن از مخالفان نباید به شکلی زننده و دل‌آزار باشد:

«وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا»(مزمل:١٠)؛ «و بر آنچه مى‌گويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير.»

از اوصاف نیکو و ستودنی بندگان محبوب خداوند این است که زبان حالشان سلام است، یعنی واکنش‌هایشان مسالمت‌جویانه است و در برابر مواضع نابردبار و خواهان درگیری، خویشتن‌دار و آشتی‌جو هستند:

«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»(فرقان:٦٣)؛ «و بندگان خداى رحمان كسانى‏‌اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‌دارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند مسالمت‌آمیز پاسخ مى‏‌دهند.»

«وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»(فرقان:٧٢)؛ «و هنگامی که بر گفتار و کردار لغو می‌گذرند، با بزرگواری و متانت می‌گذرند.»

«وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ»(قصص:٥٥؛ «و هنگامی که سخن بیهوده‌ای بشنوند، از آن روی برمی‌گردانند و می‌گویند: اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شما، سلام بر شما[سلام متارکه]، ما خواستار [همنشینی و معاشرت با] نادانان نیستیم.»

«وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ»(انعام:٦٨)؛ «و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه‌گویی و سخن بی‌منطق می‌پردازند از آنان روی گردان [و مجلسشان را ترک کن] تا در سخنی دیگر در آیند.»

«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ»(اعراف:١٩٩)؛ «عفو و گذشت را پیشه کن، و به کار پسندیده فرمان ده، و از نادانان روی بگردان.»

«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»(حجر:٩٤)؛ «پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب.»

برخلاف تصوّر‌ غالب ما که گمان می‌کنیم حمیّت‌‌ و غیرت دینی اقتضا می‌کند در برابر استهزاء مخالفان دین، پاسخی دندان‌شکن و تلافی‌جویانه دهیم، توصیه‌ی قرآن، کناره‌گرفتن و واکنش مسالمت‌جویانه است.

٧- آتش با آتش خاموش نمی‌شود

«آتش به آتش خاموش نمی‌شود؛ بلکه با آب خاموش می‌شود، از برای این می‌گویم شما را که به بدی غلبه منمایید بر بدی؛ بلکه به خوبی غلبه نمایید.»(انجیل برنابا، فصل ١٨)

تاریکی را نمی‌توان با تاریکی از میان بُرد. کینه و عداوت را نمی‌توان با چیزی از همان جنس و سرشت، زایل کرد. جهان آکنده از نزاع و واگرایی و ستیز را با رفتارهای مشابه و خشونت‌بار نمی‌شود سامان داد. آتش، با آتش خاموش نمی‌شود. آب است که آتش را خاموش می‌کند. خشونت، ویرانی به بار می‌آورد. 

از آموزه‌های بودا است که می‌گفت: «کینه با کینه فرو نمی‌نشیند. کینه با عشق فرو می‌نشیند. این قانونی ابدی است.»(اندیشه عدم خشونت، رامین جهانبگلو، ترجمه‌ی محمّدرضا پارسایار، نشر نی)

«پس خوشبخت زندگی کنیم، بدون کینه ورزیدن به آنان که به ما کینه می‌ورزند! در میان کسانی که به ما کینه می‌ورزند، عاری از هر کینه به سر بریم.»(منبع پیشین)

در همین زمینه تولستوی گفته است: «شما می‌خواهید بدی را با بدی ریشه کن کنید. چنین چیزی ممکن نیست. بدی نکنید تا بدی نباشد.»(منبع پیشین)

مارتین لوترکینگ از چهره‌های برجسته‌ی «خشونت‌پرهیزی» گفته است: «خشونت غیراخلاقی است؛ زیرا که از نفرت و نه از عشق می‌پرورد. خشونت جامعه را ویران و برادری را ناممکن می‌سازد. جامعه را در تک‌گویی محصور می‌دارد، به جای آنکه به گفت‌وگو هدایت نماید. خشونت سرانجام خود نیز به پیروزی نمی‌رسد. بازماندگان را تلخی و پیروزمندان را درنده‌‌خویی می‌بخشد.»(منبع پیشین)

نرمی آب می‌تواند بر سرسختی سنگ غلبه کند. نیل به اهداف صلح‌آمیز و انسانی، در گرو نرمی و اقدامات صلح‌آمیز است. وسیله باید از جنس هدف باشد. اگر هدف ما، صلح و آشتی و همگرایی است، ضروری است از اقدامات مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز یاری بگیریم. فرزانگان از ما می‌خواهند به‌مانند آب، عاری از خشونت باشیم. آب که به رغم ملایمت و عریانی از خشونت، بر سرسختی سنگ، پیروز می‌شود. 

لائوتسه، گفته است: «هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف‌پذیر نیست. با این حال برای حل‌کردن آنچه سخت است،

چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می‌کند و لطافت بر خشونت. همه این را می‌دانند ولی کمتر کسی به آن عمل می‌کن.»(تائوت چینگ، لائو تزو، ترجمه‌ی فرشید قهرمانی، نشر مثلث‌)