پیش از آن‌که خداوند عز و جل آدمی را بیافریند آسمان‌ها و زمین‌، کوه‌ها و جنبندگان، آب و هوا، و... را آفرید و آنان را فرمان‌بردار و پذیرای عبادت خویش گردانید، جز او آفریننده و فرمان‌روا و دادرسی را نمی‌شناسد... خداوند را از هر عیب و نقصی منزّه و مبرّا دانسته و در برابرش سر سجده فرو آورده‌اند.

(تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً) (اسراء: 44)

«آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همگي ، تسبيح خدا مي‌گويند و بلكه هيچ موجودي نيست مگر اين كه حمد و ثناي وي مي‌گويند ، ولي شما تسبيح آنها را نمي‌فهميد. بي‌گمان يزدان بس شكيبا و بخشنده است  .»

خداوند سبحان فرشته‌ها را آفرید در حالی که آنان از آفریده‌های ویژه‌اش می‌باشند و آنان را از نزدیکان خود قرار داد آنان اوامر خداوند در امور جهان هستی را اجرا می‌کنند... ملایکه نیز هم‌چون دیگر آفریده‌های خدا پیوسته در حال تسبیح و عبادت خدایند.

(وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ*يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ) (انبیاء: 20-19)

«از آن او است هر كه و هر چه در آسمانها و زمين است ،  (و لذا تنها شايسته پرستش او است) و كساني كه در پيشگاه وي هستند (و مقرّبان درگاه پروردگارند ، يعني فرشتگان) از پرستش او سر باز نمي‌زنند و خويشتن را بالاتر از عبادتش نمي‌دانند و (از بندگي شبانه‌روزي خود هرگز) خسته نمي‌گردند. شب و روز سرگرم تسبيح و تقديسند و سستي به خود راه نمي‌دهند...»

آفرینش آدم

در حالی که همه‌ی هستی خداوند را عبادت نموده و پیوسته او را تسبیح می‌گویند، خداوند اراده نمود تا مخلوقی جدید آفریده تا او را به اختیار خود بپرستد؛ زیرا به او عقلی ارزانی داشته که دیگر مخلوقاتش را آن بهره‌ای نبرده‌اند هم‌چنین خصوصیّات، استعدادها و ویژگی‌هایی به او بخشیده تا از خلال آن به شناخت خداوند نایل آید و به منزلتی برسد که هیچ آفریده‌ی دیگری –حتّی شناخت خداوند نایل آید و به منزلتی برسد که هیچ آفریده‌ی دیگری- حتّی فرشتگان- به آن نرسیده‌اند در کنار این عقل، خداوند به او نفسی نیز داده که دوستدار شهوات است و (در پی به دست آوردن آن) به عواقب امور نمی‌نگرد... این شهوت خواهان آن است که از هر عملی که بنده انجام می‌دهد بهره‌اش را برگیرد... دوستدار آسایش بوده و از تکالیف گریزان است میان عقل و نفس، قلب قرار دارد که هم‌چون پادشاهی می‌باشد: دستوراتی صادر می‌کند که همگان آن را شنیده و اطاعت می‌کنند... قلب مرکز فرماندهی و اراده و تصمیم‌گیری است. خداوند آن را آزاد مطلق آفرید و بدو آزادی انتخاب ارزانی داشته و در پناه این همه بخشش‌ها از او خواسته تا خدای نادیدنی را عبادت کند.

خداوند خبر آفرینش آدمی را به ملایکه بیان می‌دارد: (وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً) (بقره: 30)

«زماني (را يادآوري كن) كه پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين جانشيني بيافرينم»

فرشته‌ها از این که موجودی آفریده شود که هم‌چون سایر موجودات خداوند را به تمامی عبودیت ننماید و مکانی در هستی یافت شود که خداوند مورد نافرمانی قرار گیرد را امری مهم پنداشتند (قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ) (بقره: 30)

گفتند : آيا در زمين كسي را به وجود مي‌آوري كه فساد مي‌كند و تباهي راه مي‌اندازد و خونها خواهد ريخت ، و حال آن كه ما (پيوسته) به حمد و ستايش و طاعت و عبادت تو مشغوليم‌ ؟ گفت : من حقائقي را مي‌دانم كه شما نمي‌دانيد...»

سپس خداوند توانایی‌ها و امکانات و پتانسیل‌های عقلی این آفریده‌ی جدید را به فرشتگان نشان داد: (وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ) (بقره: 33-31)

«سپس به آدم نامهاي (اشياء و خواصّ و اسرار چيزهائي را كه نوع انسان از لحاظ پيشرفت مادي و معنوي آمادگي فراگيري آنها را داشت، به دل او الهام كرد و بدو) همه را آموخت . سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مي‌گوئيد  اسامي اينها را برشماريد... فرشتگان گفتند: منزّهي تو، ما چيزي جز آنچه به ما آموخته‌اي نمي‌دانيم تو دانا و حكيمي... فرمود: اي آدم! آنان را از نامها (و خواصّ و اسرار اين) پديده‌ها آگاه كن. هنگامي كه آدم فرشتگان را از (خواصّ و اسرار اشياء و) پديده‌ها آگاه كرد، خداوند فرمود: به شما نگفتم كه من غيب (و راز) آسمانها و زمين را مي‌دانم و از آنچه شما آشكار مي‌كنيد يا پنهان مي‌داشتيد، نيز آگاهم‌؟»

خداوند به فرشتگان دستور داد تا در برابر آدمی سجده کنند آن هم سجده بزرگ‌داشت و خضوع... فرشتگان دستور را به جای آوردند جز ابلیس که از اجرای فرمان سرباز زد: (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ) (بقره: 34)

«و هنگامي (را يادآوري كن) كه به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده (بزرگ‌داشت و خضوع ، نه عبادت و پرستش) ببريد. همگي سجده بردند جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر ورزيد، و (به خاطر نافرماني و تكبّر) از زمره كافران شد . »

آفریده‌ای که هیبت و عظمت خداوند و آثار توانایی و قدرت و قهرش را می‌بیند چگونه از اجرای فرمانش سرپیچی می‌کند؟

آری کبر و حسد سبب سر‌پیچی‌اند، هنگامی که خداوند از ابلیس علّت عدم سجده را می‌پرسد: (قالَ أنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ)(اعراف:12) 

«گفت: من از او بهترم چرا که مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک.»

در نتیجه دچار عذابی دردناک شد. مورد نفرین خدا واقع شده و از رحمتش محروم گردید، هم‌چنین دچار حبس ابدی در آتش شد: (قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْمُوماً مَدْحُوراً) «اعراف: 18»

«(خداوند) گفت: خوار و حقیر و رانده و ذلیل از این (جایگاه قدس و قدسیان) بیرون رو.»

درخواست ابلیس:

ابلیس متوجّه سرانجامش شد، امّا به جای این‌که به سرعت از کرده‌اش توبه بطلبد، کینه و حسد و تنفرش از آدم (ع) افزیاش یافت و از خداوند درخواست کرد تا در مدت برپایی دنیا به او فرصت داده و و مجازاتش را به تعویق اندازد تا انتقام خودش را از آدم و فرزندانش بگیرد و آنان را به همراه خود به سوی آتش (جهنّم) سوق دهد: (قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ*َالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ*إِلَى يوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ) (ص: 81-79) 

«گفت: پروردگارا! (حال که چنین است) پس تا روزی مرا مهلت بده و ممیران که مردمان دوباره زنده می‌گردند (و رستاخیز شروع می‌شود)... فرمود: تو از مهلت داده‌شدگانی (و تا پایان جهان زنده می‌مانی)... تا روز زمان معین (که پایان عمر جهان و سرآغاز قیامت است)...»

و بعد از آن که درخواستش پذیرفته شد، آن مطرود به عزّت خداوند قسم یاد کرد که در تمام این فرصت داده شده سخت خواهد کوشید تا آدمیان را گمراه نماید و به هر شیوه‌ی ممکن آنان را از راه راست باز دارد: (قَالَ فَبِمَا أَغْوَيتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ*ُمَّ لَآتِينَّهُمْ مِنْ بَينِ أَيدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ) (اعراف: 17-16)

«(اهریمن) گفت: بدان سبب که مرا گمراه داشتی، من بر سر راه مستقیم تو در کمین آنان می‌نشینم (و با هرگونه وسایل ممکن در گمراهی ایشان می‌کوشم)... سپس از پیش رو از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ (و از هر جهت که بتوانم) به سراغ ایشان می‌روم و (گمراهشان می‌سازم، تا بدانجا که) بیش آنان را (مؤمن به خود و) سپاس‌گزار نخواهی یافت...»

پایین آمدن به زمین   

خداوند آدمی را در بهشت ساکن گردانیده و آن را منزل‌گاهش قرار داد و برای او همسری –حوا- آفرید و بهره‌برداری از همه‌ی نعمت‌های آن را –به جز یک درخت- برایشان مجاز گردانید.

(وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ) (بقره: 35)

«و گفتيم: اي آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهاي فراوان و گواراي) آن، هرچه و هر كجا كه مي‌خواهيد، خوش و آسوده بخوريد و ليكن نزديك اين درخت نشويد و از آن نخوريد. چه (اگر چنين كنيد) از ستمگران خواهيد شد.» 

بلافاصله ابلیس به طور مستقیم دست به کار شد، زیرا نمی‌خواست فرصتی را که کسب کرده از دست دهد و شروع کرد به وسوسه‌ی آدم و همسرش تا از آن درخت ممنوعه بخورند، به آنان گفت که آن درخت، درخت جاودانگی و فرشته شدن است و حتّی بر این سخن خود، نام خداوند را قسم خورد (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ* وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ) (اعراف: 21-20)

«سپس اهريمن آنان را وسوسه كرد تا (مخالفت با فرمان خدا را در نظرشان بيارايد و لباسهايشان را از تن به در آورد و برهنه و عريانشان سازد) و عورات نهان از ديده آنان را بديشان نمايد، و (بدين منظور) گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت باز نداشته‌است، مگر بدان‌خاطر كه (اگر از اين درخت بخوريد) دو فرشته مي‌شويد ، و يا اين كه (جاودانه مي‌گرديد و) از زمره جاويدانان (در اين سرا) خواهيد شد.* و براي آنان بارها سوگند خورد كه من خيرخواه شما هستم.»

آدم و همسرش فکر نمی‌کردند آن که به نام خداوند سوگند یاد می‌کند دروغگوست، در نتیجه از آن درخت خوردند و عوراتشان بر آنان نمایان شد و ابلیس رانده شده بر آنان پیروز شد... در این هنگام آدم و همسرش متوجّه بار گناهی شدند که مرتکب گردیده بودند: (فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ* قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ) (اعراف: 23-22)

«هنگامي كه از آن درخت چشيدند، عورات خويش بديدند، و (براي پوشاندن شرمگاه‌هاي خود) شروع به جمع‌آوري برگهاي (درختان) بهشت كردند و آنها را بر خود افكندند. پروردگارشان (به سرزنش ايشان پرداخت و خطاكاري آنان را متذكّر شد و) فريادشان زد كه آيا شما را از آن درخت نهي نكردم و به شما نگفتم كه اهريمن دشمن آشكارتان است (و خير شما را نمي‌خواهد؟). *(آدم و همسرش ، دست دعا به سوي خدا برداشتند و) گفتند : پروردگارا! ما (با نافرماني از تو) بر خويشتن ستم كرده‌ايم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود.»

آدم و همسرش به شدت پشیمان شدند و هر دو توبه‌ای واقعی نمودند خداوند نیز توبه‌ی آنان را پذیرفت: (فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ) (بقره: 37)

«سپس آدم از پروردگار خود كلماتي را دريافت داشت ( و با گفتن آنها توبه كرد ) و خداوند توبه او را پذيرفت . خداوند بسيار توبه‌پذير و مهربان است.»

لذا بایستی آزمایشی دیگر صورت گیرد تا آدم و حوا بار دیگر به سوی منزلشان در بهشت بازگردند، زمین مکانی است که آزمایش جدید در آن رخ می‌دهد بدین خاطر به زمین پایین آورده شدند و حرکت برای بازگشت از این جا شروع شد، ابلیس نیز به همراه آن‌ها به زمین آمد تا کاری را که به خاطرش مهلت طلبیده بود پیوسته ادامه دهد: (قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ*قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ) (اعراف: 25-24)

«(خداوند خطاب به آدم و حوّاء و ابليس) گفت:  (از اين جايگاه والا) پائين رويد. برخي دشمن برخي خواهيد بود. در زمين تا روزگاري استقرار خواهيد داشت و (از نعمتهاي آن) بهره‌مند خواهيد شد. (خداوند) گفت: در زمين (توليد نسل مي‌كنيد و) زندگي بسر مي‌بريد و در آن مي‌ميريد (و دفن مي‌شويد) و از آنْ ( هنگام رستاخيز زنده مي‌گرديد و) بيرون مي‌آئيد.»

همگی به زمین پایین آورده شدند تا مبارزه‌ی میان حقّ و باطل آغاز گردد (قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ* وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) (بقره: 39-38)

«گفتيم : همگي از آنجا (به زمين) فرود آئيد و چنانچه هدايتي از طرف من براي شما آمد (كه حتماً هم خواهد آمد) كساني كه از من پيروي كنند، نه ترسي بر آنان خواهد بود و نه غمگين خواهند شد. و كساني كه كافر شوند و آيه‌هاي ما را تكذيب كنند (و ناديده گيرند) اهل دوزخند و هميشه در آنجا خواهند ماند.»

صحنه‌ای عظیم

خداوند سبحان تقدیر نمود تا نسل‌های محدود و معینی به دنبال آدم به زمین آیند و در امتحان شرکت نمایند –امتحان بازگشت به سوی بهشت- و قبل از آن‌که آنان را به زمین فرود آورد از همگی عهد و پیمان گرفت که عبادات خدای سبحان را به جای آورند و همگی بر این امر موافقت نمودند، و آنان را بر خود در این عهد شاهد گرفت: (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ* أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ) (اعراف: 173-172)

«‏(اي پيغمبر! براي مردم بيان كن) هنگامي را كه پروردگارت فرزندان آدم را از پشت آدميزادگان (در طول اعصار و قرون) پديدار كرد و (عقل و ادراك بدانان داد تا عجائب و غرائب گيتي را دريابند و از روي قوانين و سنن منظّم و شگفت‌انگيز هستي، خداي خود را بشناسند و بالاخره با خواندن دلائل شناخت يزدان در كتاب باز و گسترده جهان ، انگار خداوند سبحان) ايشان را بر خودشان گواه گرفته است (و خطاب بدانان فرموده است) كه: آيا من پروردگار شما نيستم‌؟ آنان (هم به زبان حال پاسخ داده و) گفته‌اند: آري! گواهي مي‌دهيم (توئي خالق باري. ما دلائل و براهين جهان را موجب اقرار و اعتراف شما مردمان كرده‌ايم) تا روز قيامت نگوئيد ما از اين (امر خداشناسي و يكتاپرستي) غافل و بي‌خبر بوده‌ايم. يا اين كه نگوئيد : نياكان ما پيش از ما شرك ورزيدند و ما هم فرزندان آنان بوديم ( و چون چيزي در دست نداشتيم كه با آن حق را از باطل بشناسيم ، از ايشان پيروي كرديم . لذا خويشتن را بي‌گناه مي‌دانيم . پروردگارا!) آيا به سبب كاري كه باطلگرايان كرده‌اند ما را  نابود مي‌گرداني‌؟‏»

خداوند سبحان خبر داده که بار دیگر همگان به سویش باز می‌گردند تا در خصوص عهد و پیمانی که به خاطرش به زمین فرستاده شدند مورد سؤال قرار گیرند: (کَمَا بَدَاَکُمْ تَعُودُونَ) (اعراف: 29) «خداوند همان‌گونه که شمارا در آغاز آفریده است، (به همان سادگی پس از مرگ شما را زنده می‌کند و به سوی او) بر می‌گردید...»

خداوند این عهدی را که همگی بر آن موافق بودند در اندرونشان متمرکز ساخت؛ فطرتی که آنان را به سوی حقّ و عبادت او گرایش می‌دهد: (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ) (روم: 30) 

«روی خود را خالصانه متوجّه آیین (حقیقی خدا، اسلام) کن. این سرنوشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است. نباید سرشت خدا را تغییر داد و (و آن خداگرایی و کفرگرایی، و از دین‌داری به بی‌دینی و از راست‌رویی به کجروی کشاند). این است دین و آیین محکم و استوار، و لیکن اکثر مردم (چنین چیزی را) نمی‌دانند...»

فرزندان آدم دسته دسته بر روی زمین می‌آیند تا امتحان خود را پس دهند و هنگامی که دسته‌ای به پایان راه رسیده و زمان آزمایش و وجودشان، بر روی زمین به انتها می‌رسد و روح از کالبد جدا شده و اجساد به سوی قبرها می‌روند، قبری که به منزله‌ی سالن انتظار است تا همگان امتحان پس داده و به آن‌جا روند. 

بدین‌گونه مردم گروه گروه به زمین آمده و می‌روند تا آخرین گروهی که خداوند مقدر فرموده است آن‌گاه ‌آزمون‌ها اجرا شده و امتحان همگان به اتمام می‌رسد و نقش زمین که هم‌چون سالن امتحانی بوده به پایان رسیده و به لرزه می‌افتد و همگان از آن خارج می‌شوند تا روز حساب‌رسی آغاز گشته و نتایج اعلام گردد: یا قبولی است و بازگشت به بهشت و یا مردودی و زندانی شدن در آتش.

مردم بر روی زمین چه می‌کنند؟

مردم نسل به نسل با فطرتی پاک و آماده برای عبادت خدای سبحان به زمین می‌آیند، امّا ابلیس رانده شده آنان را رها نمی‌کند تا در امتحان بازگشت به سوی بهشت پیروز گردند... و چگونه آنان را به حال خود رها کند در حالی‌که از خداوند مهلت طلبیده آن هم نه برای آسایش و لذت خود، بلکه برای گمراه کردن همه‌ی مردم و بردنشان به سوی آتش جهنّم؟! 

او این گونه تلی می‌کند که اگر فردی موفق به گریختن از دام‌های او گشته و به بهشت بازگردد همین موضوع دلیل برتری آدم و شایستگی‌اش جهت سجده بردن ابلیس بر اوست –هم‌چنان‌که خداوند چنین دستوری را به ابلیس داد- بدین خاطر ابلیس تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا از طریق یارانش (از جن و انس) همگان را گمراه سازد، حتّی یک نفر هم از چنگش نگریزد لذا هم‌چنان‌که می‌بینی از هر فرصتی جهت گمراه‌سازی نهایت بهره‌اش را می‌برد.

اساسی‌ترین ورودی‌های ابلیس به درون آدمی عبارتند از: نفس بشری و ضعف‌های بسیاری که در آن است، آزمندی نسبت به شهوات، عشق و علاقه به راحتی و بی‌کاره‌گی. از این راه‌هاست که ابلیس به قلب آدمی نفوذ می‌کند تا بر اراده‌ی او چیره گشته و او را اسیر خود گرداند تا هر آن‌گونه که می‌خواهد به او امر و نهی کند: (لَعَنَهُ اللَّهُ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا* وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّينَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ) (نساء: 119-118)

«و (ابلیس) گفته است که: من از میان بندگان تو حتماً بهره‌ی معین و جداگانه‌ی خود را برمی‌گیرم... حتماً آنان را گمراه می‌کنم و به دنبال آرزوها و خیالات روانشان می‌گردانم و (هر چه را خواستم) بدیشان دستور می‌دهم، آنان (اعمال خرافی انجام می‌دهند و از جمله:) گوش‌های چهارپایان را قطع می‌کنند و بدیشان دستور می‌دهم و آنان آفرینش خدا را دگرگون می‌کنند (و حتّی دین خدا را تغییر می‌دهند و فطرت توحید را به شرک می‌آلایند!).»

با تأسف شدید، بسیاری از مردم نیز از او تبعیت می‌کنند: (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ*وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ*وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ) (یس: 62-60)

«ای آدمیزادگان! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نکردم که اهریمن را پرستش نکنید؛ چرا که او دشمن آشکار شما است؟ و (آیا به شما دستور ندادم) این‌که مرا بپرستید و بس که راه راست همین است... اهریمن گروه‌های فراوانی از شما انسان‌ها را گمراه کرده است. آیا (تاریخ جباران گمراه پیشین را خواندید و آثار سرنوشت گول‌خوردگان ابلیس را دیدید و) نیندیشیدید؟...»

آدمیان به خواست خود از او پیروی کردند آن هم بعد از آن‌که ابلیس دنیا را در نظرشان آراست، آنان خدا و دستوراتش را به فراموشی سپردند: (اسْتَحْوَذَ عَلَيهِمُ الشَّيطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ) (مجادله: 19)

«اهریمن بر آنان چیره گشته است (و با وسوسه‌های خود ایشان را از راستای راه بدر کرده است) و یاد خدا را از خاطرشان برده است.»

بسیاری از آنان در حالی زندگی را به پایان رساندند که در تاریکی به سر می‌بردند، (و بعد از مرگ) حقیقت برایشان آشکار شد، آن هم هنگامی که فرصت را از دست داده و زمان امتحان پایان یافته بود: (حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ*لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ) (مؤمنون: 100-99)

«(کافران به راه غلط خود ادامه می‌دهند) و زمانی که مرگ یکی از آنان فرا می‌رسد، می‌گوید: پروردگارا! مرا (به دنیا) بازگردانید... تا این‌که کار شایسته‌ای بکنم و فرصت‌هایی را که از دست داده‌ام جبران نمایم. نه! (هرگز راه بازگشتی وجود ندارد). این سخنی است که او بر زبان می‌راند. در پیش روی ایشان روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته می‌شوند.»

محبت خدا نسبت به بندگانش

به‌رغم آن‌که بسیاری از مردم از دشمن خدا؛ یعنی ابلیس پیروی می‌کنند و عبادت پروردگارشان را پشت گوش انداخته و به فراموشی سپرده‌اند امّا خداوند نمی‌خواهد که آنان را بدین خاطر مجازات نماید؛ زیرا آنان را دوست دارد، لذا نعماتش پیوسته بر آدمیان جاری بوده و آنان را حمایت و پشتیبانی می‌کند: (إنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَحیمٌ) (بقره: 143) «بی‌گمان خدا نسبت به مردم بس رؤوف و مهربان است.» 

در کمین آنان ننشسته تا به محض ارتکاب گناه آنان را دچار عذاب کند. (وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيا وَلَا يرْجِعُونَ) (یس: 67)

«و اگر ما بخواهیم، ایشان را با وجود مکانت و منزلتشان، در جای خود مسخ می‌نماییم و (آنان را به شکل انسان فلج یا زمین‌گیر در می‌آوریم، به گونه‌ای) که نه بتوانند به جلو حرکت کنند و نه به عقب برگردند...»

بلکه آنان را مهلت بده و پیوسته فرصت در اختیارشان می‌نهد تا بلکه قبل از پایان لحظات به سویش بازگردند: (وَلَوْ يؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يسْتَقْدِمُونَ) (نحل: 61)

«اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان (هر چه زودتر به عقاب و عذاب آن) کیفر می‌داد، بر روی زمین جنبنده‌ای (انسان نام) باقی نمی‌گذاشت و لیکن آنان را تا مدت معین (که زمان فرارسیدن مرگ ایشان است) مهلت می‌دهد و هنگامی که اجل آنان سررسید نه لحظه‌ای (آن را) پس می‌اندازند و نه (لحظه‌ای آن را) پیش می‌اندازند...»

در حالی‌که آدمیان به نافرمانی و کفر خود ادامه می‌دهند خداوند صبر می‌کند... بردباری می‌نماید تا شاید بیدار گشته و به راه رشد بازگردند... آسمان‌ها را از این‌که بر روی زمین بیفتند و دریاها را از آن‌که به خاطر خشم برگناهکاران زمین را در زیر آب خود قرار دهند، نگه می‌دارد: (إِنَّ اللَّهَ يمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا) (فاطر: 41)

«خداوند آسمان‌ها و زمین را نگه‌داری می‌کند و نمی‌گذارد (از مسیر خود) خارج و نابود شوند. هرگاه (هم بخوانند از مسیر خود) خارج و نابود شوند. جز خدا هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را (در مسیر خود) نگه و محفوظ دارد. خداوند شکیباست (و در مجازات تعجیل روا نمی‌دارد) و آمرزنده است (و توبه‌ی بزهکاران را می‌بخشاید)...»

ما را رها نمی‌کند که به تنهایی به مقابله‌ی با شیطان برخیزیم بلکه برای هر کدام از ما فرشته‌ای گماشته که ما را به انجام کار نیک ترغیب و تشویق می‌کند. پیامبر (ص) می‌فرماید: در قلب، دو مونس و همدم وجود دارد، مونسی از فرشته که به سوی نیکی و تصدیق حقّ فرا می‌خواند که هر کس چنین حالتی را در خود یافت بداند که از سوی خداوند است و سپاس خدای را به جای آورد و مونسی را از شیطان که به شر و بدی و تکذیب حقّ و دوری از خیر و نیکی فرا می‌خواند کسی که چنین حالتی را در خود یافت باید از شر شیطان رانده شده به خداوند پناه ببرد (اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم)، سپس این سخن خداوند را تلاوت کرد: (الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ) (بقره: 268)

«اهریمن شما را وعده‌ی تهی‌دستی می‌دهد.»[2]

از جمله تصاویر عشق و رحمت خداوند سبحان نسبت به بندگانش اینست که دَرِ توبه را به روی همگان گشوده و این در را به روی هیچ انسانی نبسته است –هیچ انسانی- مگر در پایانی‌ترین لحظات زندگی و هنگام خروج روح از بدن و پایان یافتن زمان امتحان.

پیام‌های آسمانی:

هم‌چنین از جمله دلایل عشق خداوند نسبت به بندگانش اینست که در طول تاریخ پیام‌هایی را برای آنان فرستاده تا آنان را نسبت به آن‌چه به خاطرش آفریده شده‌اند تذکر و یادآوری دهد، مردمان چه بخواهند یا نخواهند به سویش باز می‌گردند تا نسبت به آن‌چه انجام داده‌اند آنان را بازخواست کند در این پیام‌ها آنان را وعده‌ی بهشت می‌دهد اگر او را اطاعت کنند و آنان را از آتش جهنّم می‌ترساند تا از او بترسند و در اجرای فرامینش استوار و محکم باشند. (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَمِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ يا عِبَادِ فَاتَّقُونِ) (زمر: 16)

«بالای سرشان سایبان‌هایی از آتش و در زیر پاهایشان سایبان‌هایی از آتش دارند. این چیزی است که خداوند بندگان خود را از آن می‌ترساند (و برحذر می‌دارد). پس ای بندگانم خویشتن را از (عذاب) من بپرهیزید (و با انجام طاعت و عبادات خود را از آتش دوزخ در امان دارید...»

خداوند سبحان در میان آدمیان بهترین بندگانش را برگزید تا پیام‌هایش را به مردمان برسانند: (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) (نحل: 36)

«ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده‌ایم (و محتوای دعوت همه‌ی پیغمبران این بوده است) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران و غیره) دوری کنید.»

و به هر رسولی از رسولانش معجزه‌ای عطا کرده تا بیان‌گر صدق آن چیزی باشد که از جانب پروردگارش می‌آورد تا مردم در کارش دچار شک و شبهه نشوند: (قَالَ يا قَوْمِ أَرَأَيتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَينَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ ينْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيرَ تَخْسِيرٍ*وَيا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيةً) (هود: 64-63)

«گفت‌: ای قوم من! به من بگویید، اگر من (در دعوت شما به پرستش خدای یگانه)، از سوی خدا دلیل روشنی داشته باشم و او از جانب خود به من رحمت (نبوت و رسالت) داده باشد، حال اگر از فرمان او سرکشی کنم، چه کسی مرا در برابر (خشم) خدا یاری می‌دهد و از عذاب او رستگار می‌سازد؟! شما که جز بر زیان و هلاک من نمی‌افزایید... (صالح گفت:) ای قوم من! این شتر خداست و برای شما معجزه‌ای است (بر صدق نبوت من.).»

مردم چگونه با این پیام‌ها بر خورد نمودند؟

هر بار که خداوند به وسیله‌ی یکی از پیامبرانش پیام خود را به سوی گروهی از بندگانش می‌فرستاد عده‌ی کمی به ندای رسول پاسخ مثبت داده و دستوراتی را که از جانب پروردگارش آورده بود را اطاعت می‌کردند، در مقابل عده‌ی زیادی از پذیرش آن سرباز زده و پذیرای شیطان می‌گردیدند.

کار تکذیب (پیامبران) ادامه داشت، خداوند نیز به آنان مهلت می‌داد تا شاید دعوتش را پاسخ گویند و خود را از عاقبت بد نجات دهند امّا اکثریّت بر عناد و دشمنی خود اصرار داشتند تا این‌که عذاب خداوند بر آنان مسجل گشت و خداوند نیرومندانه و مقتدرانه آنان را در هم کوبید: (مَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِقَوْمٍ لَا يؤْمِنُونَ) (مؤمنون: 44)

«سپس پیغمبران خود را یکی پس از دیگری (به سوی اقوامشان) روانه کردیم و اقوامشان آنان را تکذیب نموده و دروغگو نامیدند ما هم (این ملّت‌های سرکش را نابود و) یکی را به دنبال دیگری روانه‌ی (دیار نیستی) کردیم و ایشان را نقل مجالس و مایه‌ی عبرت (دیگران) نمودیم... نابود باد اقوامی که بی‌ایمان و بی‌باورند...»

... و این چنین پیام‌هایی پشت سر هم از آسمان به سوی زمینیان می‌آمد تا قبل از پایان فرصت‌ها بیدار شوند... از شیطان پیروی مکنید: (اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يأْتِي يوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُمْ مِنْ مَلْجَإٍ يوْمَئِذٍ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَكِيرٍ) (شوری: 47)

«هر چه زودتر مخلصانه فرمان پروردگار خود را پذیرا گردید، پیش از آن‌که روزی (قیامت نام) فرا رسد که خدا هرگز آن را بر نمی‌گرداند. در آن روز نه پناهگاهی دارید و نه اصلاً می‌توانید (بعد از گواهی دادن نامه‌ی اعمال و فرشتگان و اندام‌های بدن، کارهای خود را) انکار کنید...»

بنابراین این لُبّ و جوهر تمامی پیام‌ها هدایت آدمیان به سوی خداوند و راه راست او و نجات دادنشان از قرار گیری در مسیر شیطان است.

خداوند می‌فرماید: (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ) (مائده: 44)

«ما تورات را (بر موسی) نازل کردیم که در آن رهنمودی (به سوی حقّ) و نوری (زداینده‌ی تاریکی‌های جهل و نادانی و پرتوانداز بر احکام الهی) بود.» یا می‌فرماید: (وَآتَينَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ) مائده: 46)

«و برای او انجیل نازل کردیم که در آن رهنمودی (به سوی حقّ و نوری (زداینده‌ی تاریکی‌های جهل و نادانی و پرتوانداز بر احکام الهی) بود.»

آخرین پیام

پیام‌هایی را که در گذشته خداوند برای آدمیان فرستاده بود هر کدام قومی از اقوام را، آن هم در زمانی محدود و مشخص مورد خطاب قرار می‌داد؛ زیرا پیشرفت‌های تمدن و ارتباطات میان ملت‌ها محدود بود، امّا بعد از پیامی که خداوند توسط حضرت عیسی (ع) برای بنی اسرائیل روانه کرد، انحراف آدمیان هر لحظه رو به فزونی نهاد و نیازمند پیامی گشتند که آنها را از تاریکی‌ها به سوی نور آورد. آن پیام قرآن بود... کتابی که خداوند برای همه‌ی بشریّت در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها فرستاده است از این جهت که این پیام هماهنگ و مناسب با پیشرفت‌های علمی و تمدنی بی‌سابقه‌ای می‌باشد که در زمین رخ می‌دهد.

پس هدف اساسی از نزول قرآن: هدایت مردم به سوی خدا و راه راست او و زندگی امن بر روی زمین، و بازگشت سعادت‌مندانه به سوی بهشت می‌باشد: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَينَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ) (بقره: 185)

«ماه رمضان است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است (و آغاز به نزول نموده است) تا مردم را راهنمایی کند و نشانه‌ها و آیات روشنی از ارشاد (به حقّ و حقیقت) باشد و (میان حقّ و باطل در همه‌ی ادوار) جدایی افکند.»

در جایی دیگر می‌فرماید: (يا أَيهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكُمْ نُورًا مُبِينًا*فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيهْدِيهِمْ إِلَيهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا) (نساء: 174-175)

«ای مردم، از سوی پروردگارتان حجتی به نزدتان آمده است (که محمد است) و به سویتان نور آشکاری فرستاده‌ایم (که قرآن است) کسانی که به خدا ایمان بیاورند و بدان (کتاب او؛ یعنی قرآن) چنگ زنند، ایشان را به رحمت و فضل عظیم (خود که بهشت است) وارد خواهد ساخت، و در راه راستی به سوی خود رهنمودشان خواهد کرد...»

پیامی که سرچشمه‌اش رحمت الهی است نسبت به مردم تا آنان را از آتش جهنّم مصون داشته و از تاریکی‌ها برهاند: (كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ) (ابراهیم:1)

«(این قرآن) کتابی است که آن را برای تو فرستاده‌ایم تا این‌که مردمان را با توفیق و تفضل پروردگارشان، از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون بیاوری؛ (یعنی که) به راه خدای چیره‌ی ستوده (درآوری)...»

عظمت پیام

چون قرآن آخرین پیام خداوند برای بشریّت است خداوند آن را به وسیله‌ی بهترین پیامبرش فرستاده و خود محافظت از آن را در برابر هر تحریف و تبدیلی برعهده گرفته تا قرآن نیز نقش خود را تا زمان برپایی قیامت ادا نماید: (اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) (حجر: 9)

«ما خود قرآن را فرستاده‌ایم و خود ما پاسدار آن می‌باشیم.»

خداوند قرآن را به زبان عربی شیرین و روان نازل فرمود به گونه‌ای که هر انسانی، با هر درجه از درک و فهم، می‌تواند حقایق اساسی این پیام را دریابد: (اِنَّا نَحْنُ اَنْزَلْنَاهُ قُرآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ) (یوسف: 2) «ما آن را (بصورت) کتاب خواندنی (و به زبان) عربی فرو فرستادیم تا این‌که شما (آن را) بفهمید (و آن‌چه را در آن است به دیگران برسانید)...»

خداوند آن را پیامی مختصر و مفید قرار داد تا حمل، حفظ و تلاوتش آسان باشد. 

چون پیامی مختصر و مفید است ناگزیر باید آن را به آرامی و تعمق خواند تا تلاوت کننده و گوش‌دهنده مقصود آن را در یابند: (وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ) (اسراء: 106)

«قرآنی است که آن را (در مدت بیست و سه سال به گونه‌ی آیه‌ها و بخش‌های) جداگانه فرستاده‌ایم تا آن را آرام بر مردم بخوانی (و بدین‌وسیله جذب دل‌ها و اندیشه‌ها شود و در عمل پیاده گردد) و قطعاً ما آن را کم‌کم و بهره‌بهره فرستاده‌ایم (نه یکجا و سرهم)...»

برای این‌که فقط عقل را مورد خطاب قرار ندهد بلکه بر وجدان نیز اثر بگذارد دستور داده تا به صورت ترتیل و با صدایی خوش تلاوت شود تا بیش‌ترین اثر را در نفس برجای نهد. (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً) (مزمل: 4)

«و قرآن را بخوان خواندنی (همراه با دقّت و تأمّل، و در ضمن شمرده و روشن)...»

خداوند تلاوتش را آسان نموده و نیازی به مکان‌هایی خاصّ یا زمان‌هایی مشخص برای خواندن ندارد: (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لَلذِّکْرِ) (قمر: 17)

«ما قرآن را برای ذکر (یادکردن و پنددادن) آسان ساخته‌ایم.»

برای این‌که میزان بهره‌وری از قرآن استمرار یابد ضروری است که فرد مسلمان هر روز آن را تلاوت نماید. توجّه کردن و برانگیختن همّت‌ها برای این‌کار آن هم با تخصیص جوایز برای هر کسی که حرفی از آن را قرائت کند انگیزه‌ای است جهت تلاوت آن، بدین‌ترتیب هدف از نزول قرآن متحقق گردیده است.

خداوند سبحان تلاوت و تعمّق در قرآن را در بسیاری از سوره‌ها به عنوان موضوعی اصلی به شیوه‌های مختلف تکرار نموده تا به قدر کافی آن را تذکر داده باشد و در هر موقعیتی که مسلمان همراه قرآن می‌گردد این موضوع را ببیند: (وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَیْنَهُمْ لِیَذَّکَّرُوا) (فرقان: 50)

«ما قرآن را به صورت‌های گوناگون (در قالب الفاظ زیبا و جمله‌های مؤثر و گیرا و شیوه‌های دلربا) در میان مردمان بیان داشته‌ایم تا آنان (خدای خود را) یاد کنند و پند گیرند.»

چون هدف از تلاوت قرآن فهم معنای آن است لذا دستور داد در هنگام تلاوت آن گوش فرا دهند و در آن تدبر نموده و عقل را وادارند تا در فهم مقصود آن بکوشد: (كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيكَ مُبَارَكٌ لِيدَّبَّرُوا آياتِهِ وَلِيتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ) (ص: 29)

«(ای محمد! این قرآن) کتاب پر خیر و برکتی است و آن را برای تو فرستاده‌ایم تا درباره‌ی آیه‌هایش بیندیشند و خردمندان پند گیرند...»

...همه‌ی این‌ها و دیگر چیزها به این خاطر است که هدف اصلی از نزول قرآن متحقّق گردد که عبارت است از؛ هدایت مردم به سوی خدا و نجات دادنشان از راه شیطان: (وَنَزَّلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ) (نحل: 89)

«و ما این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرده‌ایم که بیان‌گر همه چیز (امور دین مورد نیاز مردم) و وسیله‌ی هدایت و مایه‌ی رحمت و مژده‌رسان مسلمانان (به نعمت جاویدان یزدان) است...»

و یا می‌فرماید: (يا أَيهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ) (یونس:57)

«ای مردمان! از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی (جهت رهنمود زندگی) و درمانی برای چیزهایی که در سینه‌هاست (هم‌چون کفر و نفاق و کینه و ستم و دشمنی با حقّ و حقیقت) آمده است (که قرآن نام دارد) و برای مؤمنان هدایت و رحمت است...»

قرآن، ایمان را افزایش می‌دهد: (وَإِذَا تُلِيتْ عَلَيهِمْ آياتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا) (انفال: 2)

«و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می‌شود، بر ایمانشان می‌افزاید.»

 

یقین صحیح را بنا می‌نهد: (وَ اِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ) (حاقه: 51)

«قرآن، یقین راستین (و حقّ و حقیقت فرو فرستاده‌ی جهان‌آفرین) است.»