«پیروی از هوی و هوس» در لغت تنها زمانی مشخّص می‌شود که هوی به‌‏درستی تعریف شود. 

هوی چند معنا دارد؛ ازجمله:

١. گرایش نفس انسان به سوی چیزهایی که آرزو می‌کند.

٢. درخواست نفس برای دست‏یابی به چیزهایی که دوست دارد.

٣. محبّت به چیزی و غلبه‌ی آن بر قلب انسان.

٤. عشق ورزیدن به چیزی و چیره شدن آن بر قلب انسان. (لسان العرب، ابن ‏منظور، ١٥/٣٧٢)

درحقیقت، این چند معنا، مضمونی نزدیک به ‏هم دارند، اگرچه واژگان‏ و جمله‏‌هایشان با هم متفاوت‏ند. معنای نخست و دوم، هوی و هوس را در مراحل آغازین‏ش به‏‌صورت میل و اراده‌ی قلبی بدون چیرگی بر دل نشان می‌دهد؛ معنای سوم، گویای آن است که هوی و هوس محبت یا غلبه‌ی قلبی ا‏ست که با کمی تلاش و کوشش احتمال کندن آن از دل وجود دارد. اما معنای چهارم نشان می‌دهد که هوی و هوس نوعی عشق و سرگشتگی ا‏ست که بر قلب چیره شده؛ و آن را در سیطره‌ی خود درآورده است؛ از این‏رو، کندن آن از قلب جز با مجاهده‌ی درازمدت و سپری شدن زمانی بلند ممکن نیست.

چون تمامیِ این معناها می‌تواند هم در راه خیر به کار رود، هم در راه شر، علمای لغت گفته‌اند: اگر هوی به‏‌طور مطلق ذکر شود، معنای شر یا امر نکوهیده از آن برداشت می‌شود؛ اما اگر قصد خیر داشته باشیم، لزوماً باید همراه با صفت یا قرینه‌ای بیاید؛ مانند: هوی و هوس پسندیده و هوای موافق با حق. (لسان العرب، ابن‏‌منظور، ١٥/٣٧٢) درپایان تعریف لغویِ هوی باید گفت، که پیروی از هوی و هوس در لغت به معنای رفتن به دنبال هوای نفس و میل و آرزوی نفسانی و آن‌چه دوست دارد و به آن عشق می‌ورزد، می‌باشد.

پیروی از هوی و هوس در اصطلاح؛ در اصطلاح شرعی و دعوی، منظور از پیروی از هوی و هوس، دنباله‌روی از آرزوها و گرایش‌های نفسانی یا تسلیم‌شدن دربرابر احساسات، بدون حاکم کردن عقل، مراجعه به شرع یا تفکر در سرانجام کار است.

حقیقت پیروی از هوی و هوس در معیار اسلام

در دیدگاه اسلام، پیروی از هوی و هوس به ‏طور کلّی نکوهیده نیست؛ بلکه بخشی از آن‏که در معنای اصطلاحی آمد، نکوهش شده‏ است. قرآن کریم نیز با عنایت به همین بخش فرموده: 

«فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَن تَعْدِلُوا»  [نسا: ١٣٥]

(پس از هوی و هوس پیروی نکنید! که [اگر چنین کنید، از حق] منحرف می‌شوید [و به باطل می‌افتید].)

«وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ» [ص: ٢٦]

(از هوای نفس پیروی مکن! که تو را از راه خدا منحرف می‌سازد.)

«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» (نجم: ٣-٤)

 (و از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید. آن [چیزی که با خود آورده، و با شما در میان نهاده‏است] جز وحی و پیامی نیست که [از سوی خدا بدو] وحی و پیام می‌گردد.)

«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى﴿٤٠﴾ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»  [نازعات: ٤٠-٤١]

(و امّا آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده، و نفس را از هوی و هوس بازداشته باشد، بی‏گمان بهشت جایگاه [او] است.)

«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ » [اعراف: ١٧٦]

(امّا ما اگر می‌خواستیم مقام او را با این آیه‏ها بالا می‌بردیم؛ و [دانش‏اش را مایه‌ی سعادت وی قرار می‌دادیم؛ امّا اجبار برخلاف سنّت ماست. پس او را به حال خود رها ساختیم؛] لیکن او به زمین آویخت؛ [و به پستی گرایید و به سوی آسمان هدایت بالا نرفت؛] و از هوی و هوس خویش پیروی کرد.)

«وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ» [قصص: ٥٠]

(آخر چه کسی گمراه‌تر و سرگشته‌تر از آن کسی ا‏ست که [در دین] از هوی و هوس خود پیروی کند؛ بدون این‏که رهنمودی از جانب خدا [بدان شده] باشد؟)

پیامبر گرامی- صلّى الله عليه وسلّم - نیز فرموده ‏است: «وإِنَّهُ سَیَخْرُجُ مِن أُمَّتِی أقوَامٌ تَجاری بِهِم تِلکَ الأَهوَاءُ کَمَا یَتَجَارَی الْکَلْبُ لِصَاحِبِهِ» [١]

(از امّت‏م قوم‏هایی پدید خواهند آمد که هوی و هوس در آنان سرایت می‌کند؛ همان‏گونه که بیماریِ هاریِ سگ در صاحب‏ش سرایت می‌کند.) 

 

 اسباب پیروی از هوی و هوس

پیروی از هوی و هوس اسباب و دلایلی فراوانی دارد، که در زیر به برخی اشاره شده ‏است:

١. مهار نکردن هوی و هوس از دوران کودکی: گاهی پدر و مادر به فرزندشان از دوران کودکی علاقه‌ای افراطی و دل‏سوزی‏‌ای فراتر از حد نیاز می‏‌بخشند؛ آن‏گونه ‏که بر رشدِ سازوکارهای فطری و شرعیِ فرزندشان  که برای تعدیل تمایلات و رغبت‌ها لازم است  پیشی می‌‏گیرد. هم‌زمان با رشد و بلوغ، کشش به این رغبتها و آرزوها نیز در او بزرگ می‌گردند؛  حتّی اگر با شرع مخالف هم باشد؛ زیرا هر کس با هر ویژگی‏‌ای که رشد کرده، با همان پیر خواهد شد، مگر کسی که خدا صلاح‏ش را بخواهد. در کتاب (منهج التربیة الاسلامیة= روش تربیتی در اسلام) از محمّد قطب آمده است:

مادری که با شنیدن گریه‌ی کودک به او شیر می‌دهد، تا ساکت شود، یا این‏که توان ندارد گریه‌ی او را بشنود، درواقع به کودک زیان می‌رساند؛ زیرا نمی‌گذارد کودک خواسته‌هایش را مهار کند؛ و در کودکی به او عادت نمی‌دهد، که خود را کنترل نماید. پس در سنین بالاتر نیز به مهار عواطف‏ش عادت نخواهد کرد. وضعیت زندگی به کدام‌یک از ما اجازه می‌دهد به همه‏‌ی خواسته‌های خود برسیم؟! افزون بر این، مسلمان باید بیاموزد که نفس خود را مهار کند. این کار از دوران خردسالی آغاز می‌‏شود؛ زیرا کسی که نتواند گرایش‌های نفسانی‌اش را کنترل کند، هرگز توان ندارد در راه خدا جهاد نماید. کسی که شهوت‏ها و خواسته‌های درونی‌‌اش را نتواند مهار کند، چگونه می‌تواند در راه خدا جهاد نماید؟ حتّی اگر این خواسته‌ها در دایره‌ی مباحاتی باشد که رسیدن به آن هیچ گناهی ندارد؛ اما اگر او را از جهاد باز دارد، گناه می‌شود: 

«قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» [توبه: ٢٤]

(بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیله‌ی شما، و اموالی که فراچنگ‏اش آورده‌اید، و بازرگانی و تجارتی که از بی‌بازاری و بی‌رونقیِ آن می‌ترسید، و خانه‏هایی که بدان‏ها علاقه‌مندید، این‏ها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوب‏تر باشد، در انتظار باشید که خداوند کار خود را می‌کند. [و عذاب خویش را فرو می‌فرستد.] خداوند نافرمان‏برداران را [به راه نیک‏بختی] هدایت نمی‌نماید.)

همه‌ی مسایلی که در این آیه آمده ‏است، در ذات خود حرام نیستند؛ اما زمانی که باعث شوند انسان از جهاد در راه خدا کناره گیرد، و در ترازوی قلب، کفه‌شان بر دوستیِ خدا و رسول و جهاد در راه خدا سنگینی ‌کند، فسق و حرام به‏شمار می‏‌آیند. پس برای استقامت بر اساس معیار و میزان خداوندی، چه راهی بهتر از مهار این گرایش‌ها و دست کشیدن از آن‌ها وجود دارد؟ به‌‏ویژه هنگامی که چنین گرایش‌هایی انسان را از حرکت به سوی خدا باز می‌دارد؟

 خودداری و کنترل گرایش‏های درونی قابلیتی ا‏ست که انسان باید خود را بر آن تمرین دهد؛ و عادتی ا‏ست که باید آن را بیاموزد. هرچه از دوران کودکی، خود را بدان تمرین دهد، در آینده بهتر و بیش‏تر خواهد توانست مهار نفس را در دست گیرد؛ و هنگامی که با رویدادهای ناگهانی روبرو شد، این توان را با خود دارد.

٢. نشستن با اهل هوی و هوس و همراهی با آنان: عواطف و انگیزه‌های انسان در اثر هم‏نشینی و همراهی تقویت می‌شود؛ بنابراین هر کس با هواپرستان هم‏نشینی کند، ناگزیر از عادت‏های بدشان تأثیر می‌‏پذیرد؛ به‌‏ویژه اگر شخصیتی ضعیف داشته باشد. سلف صالح به این مهم پی برده بودند؛ به همین سبب، از نشست‏ و برخاست با هواپرستان، حتّی تعامل با آنان به‏شدّت هشدار می‌دادند. از ابوقلابه نقل است که می‌گفت: با هواپرستان منشینید! و با آنان جدال مکنید! زیرا من ایمن نیستم که آنان شما را در گمراهیِ خود غرق نکنند؛ و شما را در نیکی‌ها به شک نیندازند.[٢] (الأثر، سنن دارمی)

از حسن و ابن‌‏سیرین نقل است که گفته‌اند: با اهل هوی و هوس منشینید! با آنان جدال مکنید! و سخنی از آنان نشنوید![٣] (الأثر، سنن دارمی)

٣. ضعف شناخت واقعیِ نسبت به خدا و آخرت: هر کس شناخت‏اش به خدا ضعیف باشد، نداند که فرمان‌روایی، تنها از آن خداوند است، بازگشت و سرانجام همگان به سوی اوست، و او سریع‌ترین حساب‌رس است  آن‏گونه که خود خبر داده: 

«ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ ۚ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ» [انعام: ٦٢]

(هان! [بدانید که در چنین روزی] فرمان و داوری از آن خداست و بس؛ و او سریع‌ترینِ حساب‌گران است.)

چنین انسانی حق پروردگارش را به نیکی به‏جا نمی‏آورد؛ درنتیجه هرچه می‌خواهد، انجام می‏‌دهد؛ بی‏توجه به این‌که خداوند خشمگین می‌‏شود یا خشنود؟ او را نجات می‌دهد یا نابودش می‌نماید؟ خداوند از گمراهان و دروغ‌پردازان سخن گفته، تا تصریح نماید سبب گمراهیِ این گروه و تکذیب آنان، آگاهی نداشتن از خداوند، درنتیجه ناسپاسی بابت نعمت‏های اوست: 

«وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ » [انعام: ٩١]

(کافران، خدا [و رحمت و حکمت او] را چنان‏که باید نشناخته‌اند، وقتی که می‌گویند: «خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده‏است. [و انسانی را به پیغمبری برنگزیده.])

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ﴿٧٣﴾ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ» [حج:٧٣-٧٤]

(ای مردم! مثلی زده شده است. [با دقّت] بدان گوش فرا دهید. آن کسانی را که جز خدا به کمک می‌خوانید و پرستش می‌نمایید، هرگز نمی‌توانند مگسی را بیافرینند؛ [حتّی] اگر هم همگان [برای آفرینش آن] دست به دست یک‏دیگر دهند؛ حتّی اگر هم مگس چیزی را از آنان بستاند و برگیرد، نمی‌توانند آن را از او بازپس گیرند؛ و برهانند. هم طالب [که مگس ناچیز است] هم مطلوب [که بتان سنگی یا معبودان دروغین‏اند] درمانده و ناتوان‏اند. آنان خدای را آن‏گونه که باید نشناخته‌اند. [چراکه سنگ‏ها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف را همتای خدا می‌سازند.] به‏راستی خدا توانا [بر هر کاری و] چیره [بر هر چیزی] است. [چراکه همه‌ی کائنات را آفریده‌است. او هم‏چون بتان و معبودان دروغین نیست، که بر آفرینش مگسی توانایی ندارند.])

٤. کوتاهی دیگران در انجام وظیفه‌شان دربرابر هواپرستان: اگر اهل هوی و هوس ببیند، که دیگران رفتارهایش را تحسین می‌کنند، یا دربرابرش خاموش‏ند، و با هیچ روشی آن را انکار نمی‌کنند، او هم به رفتارهایش ادامه می‌دهد؛ و در آن زیاده‌روی می‌کند؛ تا جایی‌که هوی و هوس بر قلب او چیره می‌شود؛ و تمام رفتارهایش را فرا می‌گیرد. شاید راز تأکید اسلام در رویارویی با منکرات و خاموش نماندن دربرابر آن ‌ البته با شیوه‌ی مناسب و به‏‌طور پیاپی  در همین نکته باشد؛ زیرا غالب منکرات نتیجه‌ی دنباله‌روی از هوی و هوس است. خداوند تبارک و تعالی فرموده: 

«وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [آل عمران: ١٠٤]

(باید از میان شما گروهی باشند که [تربیت لازم را ببینند؛ و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند؛ و مردمان را] به نیکی دعوت کنند؛ و امر به معروف و نهی از منکر نمایند؛ و آنان خود رستگارند.)

« ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» [نحل: ١٢٥]

([ای پیغمبر!] مردمان را با سخنان استوار و ب‏جا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان! و با ایشان به شیوه‌ی هرچه نیکوتر و بهتر گفت‏گو کن! چراکه [بر تو تبلیغ رسالت الاهی ا‏ست با سخنان حکیمانه و مستدلّانه و آگاهانه؛ و به گونه‌ی بس زیبا و گیرا و پیدا؛ و بر ما هدایت و ضلال و حساب و کتاب و سزا و جزاست.])

«أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا » [نسا: ٦٣]

(و اندرزشان بده و با گفتار رسایی که به [اعماق] درون‏شان رسوخ کند، با آنان سخن بگوی! (و پیامد کردارشان را بدیشان گوشزد نما!])

٥. دوستیِ دنیا و فراموش کردن آخرت: کسی که دنیا را دوست بدارد، و به آن بچسبد، و آخرت را به فراموشی بسپارد، تمام تلاش خود را برای برآورده کردن لوازم آن به‏کار خواهد گرفت؛ حتّی اگر مخالف برنامه‌ی خداوند باشد. این همان هواپرستی‏ست؛ و خداوند همین حقیقت را سبب اصلیِ دنباله‌روی از هوی و هوس دانسته:

«إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ ﴿٧﴾ أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» [یونس: ٧-٨]

(بی‏گمان کسانی که [به روز رستاخیز و زندگیِ دوباره ایمان ندارند؛ و] دیدار ما را انتظار نمی‌کشند، و به زندگیِ دنیوی بسنده می‌کنند، [و گمان می‌برند که جهان دیگری پس از این جهان وجود ندارد،] و به این جهان دل می‌بندند، [و برای جهان دیگر، تلاش نمی‌نمایند،] و از آیه‏های [قرآنی و نشانه‌های جهانیِ] ما غافل و بدان بی‌توجّه می‌مانند، چنین کسانی جایگاه‏شان دوزخ است، به سبب کارهایی که می‌کنند.)

 

نشانه‏‌ها و پیامدهای هواپرستی

پیروی از هوی و هوس، نشانه‏های زیان‌بار و پیامدهای نابودکننده‌ای دارد، که در زیر به برخی اشاره شده‏ است: 

١. ناقص بودن یا از بین رفتن طاعت و فرمان‌برداری: برای انسان هوس‌ران بسیار دشوار است، که از دیگران،چه خداوند آفریننده باشد یا بندگان آفریده شده،  فرمان ببرد. غرورش به او اجازه‌ نمی‏دهد چنین کاری کند ؛ زیرا هوی بر قلب‏ش چیره گشته؛ و مهار نفس‏اش را در دست گرفته ‏است. او به اسیری می‏‌مانَد، که نفس‏ش او را به سوی کبر و غرور می‌راند. خداوند نیز دو قلب در درون هیچ انسانی ننهاده‏است. یا باید از پروردگارش فرمان ‌بَرد، یا از هوای نفس و شیطان. حال که مطیع پروردگارش نیست، پس ناگزیر مطیع هوای نفس‏اش است.

٢. بیماریِ قلب، سخت شدن و مرگ آن: کسی که مطیع هوای نفس است، سراپا غرق گناه و معصیت می‌‏شود. این خود پیامدهای خطرناکی برای قلب دارد؛ زیرا نخست قلب را بیمار، سپس آن را سخت می‌‏نماید؛ آن‌گاه به مرگ و نابودی می‌کشاند. پیامبر ارجمند- صلّى الله عليه وسلّم - در حدیثی فرموده ‏است: «إن المؤمن إذا أذنب ذنبا كانت نكتة سوداء في قلبه فإن تاب ونزع واستغفر صقل منها قلبه وإن زاد زادت حتى يعلو قلبه فذلك الران الذي ذكره الله في كتابه:  «كَلاَّ بَلْ ران على قلوبهم ماكانوا يكسبون»»[٤]

 (هرگاه بنده‌ی مؤمن گناهی مرتکب شود، لکه‌ی سیاهی در قلب‏اش پدید می‌‏آید. اگر توبه کند و آمرزش بخواهد، و از گناه دست بکشد، قلب‏اش پاک می‌شود. اگر به گناه ادامه دهد، سیاهیِ قلب نیز بیش‏تر می‌شود؛ تا این‏که بر تمام آن چیره می‌گردد. این همان زنگی‏ است که خداوند درباره‌ی آن فرموده: «هرگز! هرگز! کردار و تلاش [پلشت و زشت] ایشان دل‏هایشان را زنگ زده کرده‏است. [و هم‏چون زنگاری بر قلب‏هایشان نشسته؛ و سوراخ‏های هدایت را بر روی ایشان بسته ‏است.]) ([سنن ابن‏ ماجه)

اگر قلب  که اصل و اساس و جوهره‌ی وجودی انسان است  بمیرد، چه چیزی برایش باقی خواهد ماند؟ تنها پوست و استخوان. یا بهتر است بگوییم بخش خاکیِ انسان باقی می‌ماند، که بی‌ارزش است؛ و در میزان خداوندی هیچ جایگاهی ندارد. چه زیبا فرموده ‏است رسول گرامی اسلام- صلّى الله عليه وسلّم -: «إِنَّ اللهَ لَا يَنْظُرُ إِلَى أَجْسَادِكُمْ، وَلَا إِلَى صُوَرِكُمْ، وَلَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ.» [٥]

(خداوند به صورت‌ها و پیکرهای شما نمی‌نگرد؛ بل به دل‌ها و کردارتان نگاه می‌کند.) (صحیح مسلم، به روایت ابوهریره)

٣. کوچک شمردن گناهان: کسی که تابع هوای نفس است، قلب‏ش سخت می‌شود؛ و همان‏گونه که اشاره کردیم، قلب‏اش می‏‌میرد. هنگامی که قلب سخت و سنگ گردد، گناهان در نظر انسان کوچک شمرده می‌شود. پیامبر- صلّى الله عليه وسلّم - در این باره فرموده‏است: «إنَّ المؤمنَ یَرَی ذُنُوبَه کَأَنَّهُ قَاعدٌ تَحتَ جَبلٍ یَخافُ أَنْ یَقَعَ عَلَیْهِ وَ إِنَّ الفَاجِرَ یَرَی ذُنُوبَهُ کَذُبابٍ مَرَّ عَلَی أَنِفِه فَقَال بِهِ هَکذَا...»[٦] 

(انسان مؤمن گناه‏اش را مانند کوهی می‌بیند، که گویی می‌خواهد بر سرش فرو ‌ریزد؛ اما انسان فاجر گناه‏اش را مانند مگسی می‌بیند، که بر دماغش می‌گذرد؛ و با اشاره‌ی دست آن را می‌راند.) (صحیح بخاری به روایت عبدالله بن‏مسعود)

کوچک شمردن گناهان و معاصی عین خسران و زیان و نابودی‏ است.

٤. بی‌ثمر بودن پند و اندرز: انسان هواپرست بر شهوت‏هایش سوار، و بنده‏ی خواسته‌های نفسانی شده ‏است. چنین انسانی چگونه می‌تواند به پند و نصیحت دیگران گوش فرادهد؟ و ارشاد و راهنمایی در او کارگر باشد؟ قومی که به هم‏دیگر اندرز نمی‌کنند، و پندپذیر نیستند، هیچ خیر و برکتی در میان‏شان وجود ندارد. 

«فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ » [قصص: ٥٠]

(پس اگر [این پیشنهاد تو را نپذیرفتند و] پاسخ‏ت نگفتند، بدان که ایشان تنها از هواها و هوس‏های خود پیروی می‌کنند!)

٥. بدعت‌گذاری در دین: انسان هواپرست  همانند دیگر انسان‌ها  میل دارد شخصیت‏ش را مطرح کند. او برنامه‌ی خدا را برای رساندن‏‌اش به این هدف، مناسب نمی‌بیند؛ پس به آن تن نمی‌دهد و راهی ندارد جز این‏که در پی روشی باشد از روی هوی و هوس.

نوآوری گمراهی ا‏ست؛ و هر گمراهی آتش به همراه دارد. پیامبر گرامی- صلّى الله عليه وسلّم - در این باره فرموده ‏است: 

«إِیَّاکُم وَ مُحدَثاتِ الأُمورِ فَإِنَّ کُلَّ بِدعةٍ ضَلالَةٌ وَ کُلَّ ضَلالةٍ فِی النَّارِ.»[٧]

(زنهار از چیزهای جدیدی که در دین داخل می‌کنید! چراکه هر نوآوری گمراهی و هر گمراهی در آتش خواهد بود.) (بخشی از حدیث طولانی از سنن ابی‏داود)

٦. سرگردانی و عدم راهیابی به راه راست: انسان هواپرست با بندگی دربرابر شهوات و گرایش‌های نفسانیِ خود از منبع هدایت و توفیق الاهی روی‌گردان شده ‏است. چنین انسانی چگونه موفق خواهد شد؟ و چگونه راه راست را خواهد یافت؟ خداوند تبارک و تعالی فرموده‏است:

«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ ۚأَفَلَا تَذَكَّرُونَ» [جاثیه: ٢٣]

(هیچ دیده‌ای کسی را که هوی و هوس خود را به خداییِ خود گرفته‏است؟ و با وجود آگاهی [از حق و باطل، آرزوپرستی کرده؟ و] خدا او را گمراه ساخته؛ و بر گوش و دل او مهر گذاشته؛ و بر چشم‏اش پرده‌ای انداخته‏است؟! پس چه کسی جز خدا [درحالی که خدا هم از وی رویگردان است] می‌تواند او را راهنمایی کند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟ و بیدار نمی‌شوید؟)

٧. گمراه کردن دیگران: نشانه‏‌ها و پیامدهای زیان‌بار هواپرستی، تنها به انسان هواپرست محدود نمی‌شود؛ بلکه اغلب به دیگران نیز سرایت می‌کند؛ به‌‏ویژه انحراف از راه راست و دور شدن از مسیر صواب، آسان و جذاب است؛ و خداوند نیز این مسأله را یادآوری نموده: 

«وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام: ١١٩)

(بسیاری از مردم، با هواها و هوس‏های [کج و نادرست] خود، بدون آگاهی [از درستیِ آن‏چه می‌گویند و بدون دلیل بر آن‏چه در راه آن می‌کوشند، دیگران را] سرگشته و گمراه می‌سازند.)

٨. ایجاد پراکندگی و ازهم پاشیدگی در صفوف: اگر شهوت‌پرستان و اهل هوی و هوس در فعالیت‌های اسلامی رخنه کنند، آن را به سوی تفرقه و پراکندگی می‌‏کشانند؛ زیرا اصل و سرچشمه‌ی اطاعت و فرمان‌بری در نزد آنان، بی‏ارزش و ضعیف ا‏ست. اگر فعالیت اسلامی به چنددستگی و پراکندگی دچار شود، به لقمه‌ی چربی برای دشمنان تبدیل خواهد شد. بی‏‌گمان این مهم‏ترین نقطه ‌ضعفی‏ست که دشمنان برای دست یافتن به آن در تلاش‏ند، تا به واقعیت تبدیل شود؛ بدین ترتیب، خواهند توانست فعالیت اسلامی را درهم کوبند؛ یا دست‏کم آن را خدشه‌دار سازند و سال‌ها عقب نگه دارند.

٩. محروم شدن از یاریِ خداوند: سنت خداوند درمیان آفریدگان‏اش بر این است، تا زمانی که شایسته‌ی یاریِ خداوند نباشند، هیچ یاری و تأییدی از خداوند دریافت نخواهند کرد. زمانی که خداوند آنان را به قدرت رساند، چنان می‌شود که خود درباره‌شان می‌فرماید: 

«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ» [حج: ٤١]

([آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعده‌ی یاری و پیروزی داده‏است] کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند؛ و امر به معروف، و نهی از منکر می‌نمایند.)

بی‏گمان انسان هواپرست با معصیت و نافرمانی از خدا و پیامبر و فرمان‏روایان مسلمان، مسلمانان را از این یاری و تأیید الهی برای فعّالیّت اسلامی محروم خواهد کرد. پندها و اندرزهای عمر بن‏خطاب به لشکریان اسلام و سربازان مسلمان هنگام فتوحات اسلامی هنوز در گوش‌ها طنین‌انداز است. وقتی که سعد بن‏ابی‌وقاص را بر عراق گمارد، به وی فرمود: ای سعد بن‏وهیب! از این‏که داییِ پیامبر خدا و صحابیِ او هستی، مغرور مشو! خداوند بدی را با بدی پاک نمی‌کند؛ بلکه بدی را با خوبی پاک می‌سازد. خداوند را با هیچ‌کس نسبتی نیست، مگر با اطاعت و فرمان‌بری از او. همه‌ی انسان‌ها، اعم از: شریف و حقیر نزد خداوند یک‏سان‏اند. خداوند پروردگارشان و آنان هم بندگان اویند. در عافیت‌طلبی از هم برتری می‌یابند؛ و با اطاعت از خداوند به پاداش او نایل می‌شوند. ببین پیامبر خدا از روزی که مبعوث شد، تا روزی که ما را بدرود گفت، به چه کاری می‌پرداخت؟ تو هم به همان پای‏بند باش! اصل همان است. این اندرز من به تو است. اگر آن را رها کنی و از راه منحرف شوی، کردارت تباه می‌شود؛ و از زیان‌کاران خواهی بود. (البدایة و النهایة، حافظ ابن‌‏کثیر ٣٦/٣٥ -٣٧)

ایشان هم‏چنین برای سعد و سربازان همراهش نوشت:

من تو و سربازان همراه‏ات را به تقوای خدا در هر حال دعوت می‌کنم؛ زیرا تقوای خدا بهترین جنگ‌افزار برای سرکوب دشمن و کارآمدترین ابزار و نیرنگ در جنگ است. من به تو و سربازان‏ات سفارش می‌کنم که بیش‏تر از دشمن، از گناهان‌تان بترسید؛ زیرا گناهان لشکر بیمناک‌تر از دشمن‌شان است؛ و مسلمانان برای عصیان و نافرمانیِ دشمن دربرابر خداوند است که بر آنان پیروز می‌شوند. اگر این چنین نبود، ما توان مقابله با آنان را نداشتیم؛ زیرا نه شمار ما با آنان برابر است، نه ابزارهای ما با ابزارهای آنان؛ ما اگر به واسطه‌ی فضل و برتریِ خود بر آنان پیروز نشویم، با نیروی نظامی از پس آنان برنخواهیم آمد. بدانید که شما در مسیرتان مراقبانی از جانب خداوند دارید، که از کرده‌های شما آگاه‏ند. پس از آنان شرم داشته باشید! و درحالی که در راه خدا حرکت می‌کنید، از او نافرمانی مکنید! نگویید دشمن بدتر از ماست؛ و بر ما چیره نخواهد شد. چه بسا قوم‏هایی که انسان‌های بدتر از خودشان، بر آنان چیرگی یافته‌اند. هنگامی که بنی‏اسراییل خداوند را خشمگین نمودند، کافران مجوس بر آنان پیروز شدند؛ و خانه‌هایشان را تفتیش و جست‏جو کردند. وعده‌ی خداوند انجام‏شدنی ا‏ست. از خدا بخواهید دربرابر نفس‏تان، شما را یاری کند؛ همان‏گونه که دربرابر دشمن از او یاری می‌طلبید. از خداوند می‌خواهم ما و شما را بر نفس‌هایمان پیروز کند. (بدایه و نهایه، حافظ ابن‏‌کثیر: وصایا)

١٠. رفتن به دوزخ و چه بد جایگاهی! هر کس به پیامدهای ناگوار شهوت‌پرستی گرفتار آید، جایگاه او دوزخ خواهد بود. خداوند نیز ما را از آن برحذر داشته‏است: 

«فَأَمَّا مَن طَغَى ﴿٣٧﴾ وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٣٨﴾ فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى» [نازعات: ٣٧-٣٩]

(امّا آن کسی که طغیان و سرکشی کرده، و زندگیِ دنیا را [برگزیده باشد، و بر آخرت] ترجیح داده باشد، بی‏گمان دوزخ جایگاه [او] است.)

 

پانوشت‌ها و ارجاعات

[١]. سنن ابی داوود: ج 7، ص 6، شماره 4597. آلبانی آن را صحیح دانسته؛ مشکاة المصابیح: ج 1، ص 61، شماره 172.

[٢]. سنن الدارمی: ج 1، ص 387، شماره 405. محقق کتاب (حسین سلیم اسد الدارانی) آن را صحیح دانسته.

[٣]. سنن الدارمی: ج 1، ص 391، شماره 415. محقق کتاب (حسین سلیم اسد الدارانی) آن را صحیح دانسته؛ همان.

[٤] . سنن ابن ماجه: ج 5، ص 316، شماره 4244. آلبانی آن را حسن دانسته؛ صحیح الترغیب والترهیب: ج 3، ص 122، شماره 3141.

[٥] .  صحیح مسلم: ج 4، ص 1986، شماره 2564.

[٦] . صحیح بخاری: ج 8، ص 67، شماره 6308.

[٧] . سنن ابی داوود: ج 7، ص 17، شماره 4607. آلبانی آن را صحیح دانسته؛ مشکاه المصابیح: ج 1، ص 58، شماره 165.