خدای تعالی محمد-صلّی الله علیه وسلّم- را به عنوان رحمت برای جهانیان فرستاده است: «وَمَا أَرْ‌سَلْنَاکَ إِلَّا رَ‌حْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»؛ و ما تو را جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستاده‌ایم‌. (انبیاء: ۱۰۷) 

پس او پیام‌آور مهر و دوستی و محبت، صداقت و امانت، عزت و کرامت و آزادی، و علم و فضیلت است، از این روی خدای متعال او را صاحب اخلاق عظیم معرفی کرده است: «وَإِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛ بی‌گمان تو دارای خلق و خوی بسیار بزرگ هستی. (قلم: ۴) 

در این نوشته، فهرست‌وار به نکته‌هایی از سیره‌ی مبارک او که بخش کوچکی از اقیانوس بی‌کران رحمت او است پرداخته می‌شود: 

 (۱) 

تجلی رحمت در بیان واقعیت

پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- خود را انسانی همانند سایر انسان‌ها می‌داند که دارای ویژگی‌های همگانی انسانی است و فقط تفاوت خود را با دیگران در حوزه‌ی وحی می‌داند و بس: 

می‌فرماید: «از خدای تعالی می‌خواهم اگر به کسی از افراد امت در حالت خشم ناسزا گفته‌ام یا او را نفرین کرده‌ام، آن را در قیامت برای او رحمت قرار دهد، زیرا من از جمله‌ فرزندان آدم هستم و چون سایر آدمیان دچار غضب می‌شوم، اما خدای تعالی مرا به عنوان رحمة للعالمین مبعوث فرموده است.» (سنن ابی‌داوود: ۴۶۵۹) 

 «خدایا از پیشگاه تو پیمانی را می‌طلبم و تقاضا دارم آن را رد نفرمایی، و آن اینکه من انسانی هستم، اگر مؤمنی را آزار رسانیدم، یا به او ناسزا گفتم، یا او را نفرین کردم، یا او را کتک زدم، آن را مایه‌ی پاکی و رحمت و قُرب آن کس به پیشگاه خود قرار دهی و پاداش او را در قیامت به او ارزانی فرمایی.» (مسند امام احمد: ۹۵۱۰) 

 «جز این نیست که من انسانی هستم، اگر شما را در امر دین فرمان دادم، به آن ملتزم شده و عمل کنید، اما اگر شما را بر اساس نظر و رأی شخصی خود فرمان دادم، بدانید که من بشر هستم.» (صحیح مسلم: ۲۳۶۲) 

 (۲) 

تبلور رحمت در بیان اینکه امتیازات و افتخارات از آن همه‌ی آدمیان است

محمد-صلّی الله علیه وسلّم- هنوز به رسالت مبعوث نشده بود که به خاطر بهره‌مندی از صفات والای انسانی در میان مردم مکه به «محمد امین» شهرت یافته بود. در میان مردم مکه، همانند این روزگار، انحصارطلبی و امتیازخواهی قومی و مذهبی رواج داشت. محمد-صلّی الله علیه وسلّم- آمد تا امتیازات قومی و نژادی و مذهبی را که ریشه در جاهلیت دارد از میان بردارد. او بدین سان همه‌ی فرزندان آدم را از لحاظ حقوق انسانی در کنار هم قرار داد، تا هیچ کس از حقوق فردی و اجتماعی خویش محروم نگردد: 

 «ابن اسحاق می‌گوید قبایل قریش هر کدام جداگانه برای تجدید بنای کعبه سنگ جمع می‌کردند، آنان پس از جمع‌آوری سنگ، تجدید بنای کعبه را آغاز کردند. کار ادامه یافت تا که به محل رکن «حجر الاسود» رسیدند. آنجا بود که دچار اختلاف شدند و هر قبیله‌ای می‌خواست افتخار حمل رُکن به محل نصب از آن او باشد و دیگران در این افتخار شریک نباشند. افراد هر قبیله گِرد هم آمدند و سوگند یاد کردند که از این افتخار صرف‌نظر نکنند. اختلاف بالا گرفت و هر قومی با هم‌پیمانان خود آماده‌ی جنگ شدند! 

بنی عبدالدار تشتی مملو از خون آوردند، آنان و بنی‌عدی بن‌کعب بن لؤی با همدیگر پیمان بستند و دست‌های خود را میان خون گذاشتند و سوگند یاد کردند که تا پای مرگ مقاومت کنند و این افتخار را به دیگری وا نگذارند. این پیمان به نام «لعقه» نامیده شد. 

مدت چهار یا پنج شب بدین منوال سپری شد. پس از آن در مسجد جمع شدند و به مشورت پرداختند و راه انصاف را پیش گرفتند. 

برخی از راویان بر این باورند که: ابو امیه بن‌مغیره که از همه کهن‌سال‌تر بود، خطاب به آنان گفت:‌ای معشر قریش! با همدیگر قرار بگذارید که هر کس از این درب (مورد اشاره) وارد شد در موضوع اختلاف شما داوری کند! آنان پیشنهاد او را پذیرفتند. نخستین کسی که وارد شد، رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم- بود. چون او را دیدند، گفتند: او «امین» است، راضی هستیم، او «محمد» است. هنگامی که پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- به نزدشان رسید، موضوع را با او در میان گذاشتند و از او خواستند در این خصوص داوری کند. 

پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: پارچه‌ای بیاورند. پارچه آورده شد، ایشان حجر‌الاسود را با دست خود در میان پارچه گذاشتند، سپس فرمودند: از هر قبیله یک نماینده بیاید و برای حمل آن مشارکت کند. نمایندگان قبایل آمدند و همگی با هم حجر‌الاسود را به محل نصب بردند، و ایشان با دست خود آن را در مقر خود قرار دادند.» (سیرة النبویه، ابن‌هشام، ج ۱، ص۱۹۷) 

در حقیقت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- با این عمل (یعنی طرح مشارکت همه در هر امتیاز و افتخاری) در جهان طرحی نو درافکند، زیرا محبت را جایگزین نفرت و عزت را جایگزین تحقیر و صلح و دوستی را جایگزین جنگ و دشمنی نمود. 

 (۳) 

تبلور رحمت در نفرین نکردن دشمنان

پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- هرگز راضی نمی‌شد بر ضد دشمنان خویش دعا (نفرین) کند، اگر چه آنان بر ضد او از هیچ کاری فرو گذار نمی‌کردند: 

گفته شد یا رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم-! بر علیه مشرکان دعا (نفرین) کن! فرمود: «من لعّان – لعن‌گو و نفرین‌پیشه – مبعوث نشده‌ام، بلکه مایه‌ی «رحمت» برانگیخته شده‌ام.» (صحیح مسلم: ۲۵۹۹) 

در جریان سفر به طائف مشرکان او را سنگ باران کردند و در حالی که جسم مبارک زخمی شده بود، راضی نشد از خدا برای آن قوم مجازات درخواست کند، چنان که در جنگ احد، پس از آنکه دندان مبارک شکسته و چهره و جسم او به شدت صدمه دیده بود، نیایش او این بود: «خدایا قوم مرا هدایت کن که حقیقت را نمی‌دانند.» 

آری او (رحمة لِلعالَمین) بود و هرگز راضی به نفرین جاهلان نمی‌شد و در هیچ حالی خواهان درد و رنج و بلا برای هیچ انسانی نبود. 

 (۴) 

تبلور رحمت در مبارزه با خرافات

محمد-صلّی الله علیه وسلّم- نمود راستی و صداقت بود. روزی که تنها فرزندش (ابراهیم) در گذشت، خورشید گرفت. مردم پنداشتند خورشید به خاطر ماتم در گذشت فرزند پیام‌آور رحمت گرفته است! اما چون خبر به او رسید، پس از ادای نماز کسوف فرمود: «خورشید و ماه بخاطر مرگ و یا زندگی کسی نمی‌گیرند، پس چون کسوف و خسوف را دیدید، به نماز بایستید و خدا را بخوانید.» (صحیح البخاری: ۹۹۶) 

بدین ترتیب پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- مانع رواج خرافات و موهومات و باورهای نادرست شدند و راضی نشدند با سکوت خود، مردم را گرفتار خرافات باقی بگذارند. 

 (۵) 

تبلور رحمت در بسط حقیقت آزادی

حقیقت آزادی آن است که انسان از قید و بندهایی که خود برای خویش ساخته و طوق بندگی و بردگی را بر گردن خویش نهاده آزاد گردد، تا مظاهر آزادی تحقق یابد. خدای متعال پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- را فرستادند تا انسان را از همه‌ی غل و زنجیر‌ها رهایی بخشد، به طوری که انسان از درون خویش آزاد گردد و آن‌گاه نمودهای آزادی را در زندگی محقق سازد. 

خدای تعالی فرموده است: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّ‌سُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَ‌اةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُ‌هُم بِالْمَعْرُ‌وفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ‌ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّ‌مُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَ‌هُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُ‌وهُ وَنَصَرُ‌وهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ‌ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده -که [نام‌] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مى‌یابند- پیروى مى‌کنند؛ [ه‌مان پیامبرى که‌] آنان را به کار پسندیده فرمان مى‌دهد، و از کار ناپسند باز مى‌دارد، و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‌گرداند، و از [دوش‌] آنان قید و بندهایى را که بر ایشان بوده است برمى‌دارد. پس کسانى که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نورى را که با او نازل شده است پیروى کردند، آنان‌‌ همان رستگارانند. (اعراف: ۱۵۷) 

پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- خود نیز فرموده است: «تَعِسَ عبدُالدینارِ و الدِّرهمِ»؛ بدا به حالِ بنده‌ی دینار و درهم. (ابن ماجه: ۴۱۳۵) 

یعنی بسیاری بنده‌ی پول و ثروت و مقام و جایگاه اجتماعی و... هستند و در اصل با آزادی رابطه‌ای ندارند. 

در زمان خلافت عمر فاروق- رضی الله‌ عنه‌- ربعی بن‌عامر- رضی الله‌ عنه‌-، فرستاده‌ی سپاه اسلام در پاسخ به رستم فرخ زاد، فرمانده‌ی ایرانی که از او پرسیده بود چرا آمده‌اید؟ گفت: برای آزادی بنده گان خدا از بندگی غیر خدا. 

راه اصلی رسیدن به مظاهر آزادی همین است که انسان از بندگی مقام و منصب و پول و سرمایه و بندگی غیر خدا آزاد گردد، آن‌گاه می‌تواند به آزادی دست یابد و گرنه واژه‌ی آزادی بازیچه‌ای می‌شود در دست صاحبان سرمایه و قدرت. پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- سرچشمه‌ی آزادی را به مردم نشان داده‌اند تا راه را گم نکنند. 

 (۶) 

تبلور رحمت در تأکید بر علم‌گرایی

نخستین پیامی که از جانب خدا بر پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- نازل شد این بود: 

 «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ»؛ بخوان به نام پروردگارت، آنکه آفرینش را پدید آورده است. او که انسان را از خون بسته آفریده است. بخوان پروردگارت را که از همه‌ی بزرگواران بر‌تر و بخشنده‌تر است.‌‌ همان خدایی که به وسیله‌ی قلم، تعلیم و آموزش را به انسان آموخت. خدایی که به انسان چیزهایی آموخت که نمی‌دانست. (علق: ۱-۵) 

آری رسالت پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- علم‌گرایی و دانش و تحقیق و پژوهش بود. در قرآن به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- خطاب شده است: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ.»؛ بگوی: آیا اهل علم با کسانی که علم ندارند برابر هستند؟! (زمر: ۹) 

این نکته را نباید فراموش کنیم که در قرآن نازل شده بر پیامبر رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- طی آیات۳۰ تا ۳۴ سوره‌ی بقره تصریح شده است که سجده‌ی فرشتگان بر آدم به خاطر علمی بود که خدا به او آموخته بود و فرشتگان از آن بی‌بهره بودند، به عبارتی، آدم به عنوان استاد فرشتگان تبلور و تجلی یافت. 

 (۷) 

تبلور رحمت در محبت به خلق

پیام آور رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- نمود محبت و مهرورزی و رحمت بود، تا جایی که خدای تعالی در قرآن کریم او را با صفات (رؤوف) و (رحیم) ذکر کرده است. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: «الرّاحِمونَ یَرحَمُهُمُ الرَّحمنُ اِرحَمُوا مَن فِی الأرضِ یَرحَمکُم مَن فِی السَّماءِ»؛ مهرورزان را خدای رحمان مورد رحمت قرار می‌دهد، به کسانی که در زمین هستند رحمت آورید، تا آنکه در آسمان است بر شما رحمت آورد. (ترمذی: ۱۹۲۴) 

در بیان صفات اهل ایمان می‌فرمود: «لا یُؤمِنُ أحَدُکُم حَتَّی یُحِبَّ لأخیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفسِهِ»؛ کسی از شما مؤمن به شمار نمی‌آید تا آنکه دوست بدارد برای برادرش آنچه را که برای خود دوست می‌دارد. (صحیح البخاری: ۱۳) 

هم ایشان فرموده است: «لا تَدخُلونَ الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنُوا و لا تُؤمِنُوا حَتّی تَحَابُّوا»؛ به بهشت داخل نخواهید شد مگر اینکه مؤمن باشید، و مؤمن به شمار نمی‌آیید مگر اینکه به همدیگر محبت بورزید. (صحیح مسلم: ۸۱) 

و نیز فرموده است: «مَن لا یَرحَمِ النَّاسَ لا یَرحَمهُ اللهُ»؛ کسی که بر مردم رحم و مروت نداشته باشد، خدا به او رحمت نمی‌آورد. (ترمذی: ۱۹۲۳) 

یکی از نمودهای محبت آن است که شخص فحّاش و ناسزاگوی نباشد و صدای خویش را در بازار و خیابان بلند نکند و بدی را با بدی پاسخ ندهد، بلکه اهل عفو و گذشت باشد. عائشه ام‌المومنین-رضی الله‌ عنها- در مورد پیام‌آور رحمت-صلّی الله علیه وسلّم- می‌فرمود: «لَم یَکُن فاحِشاً و لا مُتَفَحِّشاً و لا صَخّاباً فی الاسواقِ و لا یجزئ بالسّیئةِ السّیئةَ و لکن یَعفُو و یَصفَحُ»؛ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- ناسزاگوی نبود و هرگز وادار به آن نمی‌شد و صدایش را در بازار‌ها بلند نمی‌کرد و بدی را با بدی پاسخ نمی‌داد، بلکه در می‌گذشت و چشم‌پوشی می‌کرد. (ترمذی: ۲۰۱۶) 

در قرآن کریم درباره‌ی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- آمده است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ بی‌گمان پیغمبری از خود شما (انسان‌ها) به سویتان آمده است، هر گونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد بر او سخت و گران می‌آید. به شما عشق می‌ورزد و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان دارای محبت و لطف فراوان و بسیار مهربان است. (توبه: ۱۲۸) 

آری او رمز محبت، تجسم کمالات و ارزش‌ها، نماد عزت و سربلندی اولاد آدم و تبلور همه‌ی خوبی‌هاست، از این روی بر او درود و سلام می‌فرستیم و محبت و کمال و عزت و خوبی‌هایی را که او پیام آور آن‌ها است ارج می‌نهیم. 

اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید!