چطور می‌توان با هوش مصنوعی كنار آمد؟

خیلی اوضاع خیته. هوش مصنوعی همین‌طور در حال پیشروی است و یك به یك سنگرها در می‌نوردد. همه آنچه قبلا آرزو و آرمان به حساب می‌آمد، در حال تبدیل شدن به خاطره است. چند وقت همه بیكار می‌شویم یا در بهترین حالت ناچاریم كار یدی بكنیم و به رعیت‌های ماشین‌ها تبدیل شویم، چون در هر كاری كه به ذره‌ای تفكر و حساب و كتاب نیاز داشته باشد، ماشین‌ها به مدد هوش مصنوعی به مراتب سریع‌تر و دقیق‌تر انجام می‌دهند. این‌طوری پیش برود، همه كارمندهایی كه در ادارات كارشان نامه‌نگاری و امضا كردن و بایگانی اسناد و مدارك بود، ول معطل می‌شوند. اینها كه جای خود دارد، مهندسان برنامه‌نویس و نویسندگان گزارش‌های تحقیقی و خیلی از مشاغل و حرفه‌های دیگر هم باید جلو تشریف ببرند. بحث از هوش مصنوعی و عواقب و پیامدهای آن اگر تا چندی پیش یك موضوع جذاب و «فان» در ژانر علمی تخیلی محسوب می‌شد، حالا قضیه جدی‌تر از این حرف‌هاست و به نظر می‌آید اصل حیات آدم‌ها و ضروریات زندگی ایشان را با مخاطره مواجه كرده.
البته می‌شنوم و می‌خوانم حرف‌هایی را كه می‌گویند، نه بابا، این خبرها هم نیست. همیشه همین‌طور بوده. در همین سه، چهار قرن اخیر كه بشر ماشین‌های تازه و تكنولوژی‌های نو را پدید آورده، همواره این نگرانی هم بوده كه با آمدن این موجودات جدید، جا برای خودش تنگ بشود و زمام امور از دست برود و انسان جایگاه خدایگانی و ریاستش را از دست بدهد. رمان فرانكنشتاین نوشته مشهور مری شلی را كه خوانده‌اید یا دست‌كم برداشت‌های متعدد سینمایی و انیمیشن را دیده‌اید. اصل رمان سال 1818 نوشته شده، یعنی بیش از دویست سال پیش. این تنها یك نمونه است. از همان موقع و بلكه خیلی پیش‌تر تاكنون صدها و بلكه هزاران هزار اثر ادبی و هنری و فلسفی درباره مخاطرات تكنولوژی پدید آمده‌اند و درباره پیشرفت‌های تكنولوژیك هشدار و انذار داده‌اند. 
البته می‌توان گفت این همه نگرانی و اضطراب طبیعی است و از اصل صیانت از نفس بر می‌آید. آدمیزاد هم مثل سایر موجودات زنده در برابر هر تغییر و تحولی موضع می‌گیرد و در وهله اول آن را تهدیدی برای موجودیت خودش قلمداد می‌كند، اما به تدریج و با گذر زمان به نحوی از انحاء با آن كنار می‌آید. این دفعه هم همین‌طور است. به قول فروغ فرخزاد اول فیلم مشهور «خانه سیاه است»، آدمی چاره‌ساز است و بالاخره یك‌جوری با هوش مصنوعی و عوارض و پیامدهای آن به همزیستی مسالمت می‌رسد. 
نمی‌دانم این حرف‌ها چقدر درست است و آیا واقعا این تو بمیری هم مثل تو بمیری‌های قبلی است یا با آنها فرق می‌كند. اما نكته‌ای كه آشكار است، بخش دوم این توصیه‌هاست، یعنی آنجا كه می‌گویند باید چاره‌سازی كرد و به شكلی با تكنیك نو و عواقبش كنار آمد. روشن است كه در هر حرفه و مهارت و صنعتی، باید راه‌حل‌(های) متفاوتی جست و احتمالا نتوان یك فرمول برای همه مشخص كرد. منظورم این است كه مثلا نحوه تعامل یك پزشك با هوش مصنوعی احتمالا با شیوه رویارویی یك مهندس فرق می‌كند. 
اگر آنچه تا اینجا نوشتم، درست باشد، پس باید قبل از هر كاری به این فكر كنم كه به عنوان یك روزنامه‌نگار حوزه اندیشه با روند رو به رشد مهارت‌ها و توانایی‌های هوش مصنوعی چه كار می‌توانم بكنم. این را هم اضافه كنم كه مثل تقریبا اكثر حوزه‌ها، هوش مصنوعی همه‌اش دردسر و خطر هم نیست و اصلا باید گفت در وهله اول كمك دست آدمیزاد است. در حوزه كاری من یعنی روزنامه‌نگاری اندیشه هم خیلی كارها را راحت كرده، مثل پیاده‌سازی فایل‌های صوتی یا ویرایش متن‌ها و اطلاعات شسته رفته و اكثرا موثقی كه درباره مسائل مختلف دراختیارمان می‌گذارد. 
اما چه كاری هست كه من می‌توانم بكنم و هوش مصنوعی نمی‌تواند؟ به عبارت دیگر من چگونه می‌توانم از «خود»م در برابر هوش مصنوعی دفاع بكنم؟ نمی‌دانم این پاسخی كه می‌دهم، چقدر سنجیده و دقیق و درست است، اما فعلا به آن رسیده‌ام و بعدا باید بیشتر راجع به آن فكر كنم. فكر می‌كنم در كار روزنامه‌نگاری اندیشه، یعنی در كار نوشتن و مصاحبه كردن و گزارش كار كردن از وقایع و رویدادهای فرهنگی در حوزه علوم انسانی و به ‌طور خاص فلسفه و جامعه‌شناسی و علوم سیاسی و تاریخ، آخرین سنگر خود و هویت فردی خود آدم است. هوش مصنوعی ممكن است هر كاری بتواند بكند، اما نمی‌تواند خود من باشد. می‌تواند نوشته‌ها و كارهای من را كپی كند، بدون اشتباهات و خطاهای رایجم و با معیارهای عمومی شاید بارها بهتر. حتی می‌تواند خطاهای من را هم كپی كند، طوری كه دیگران به دشواری دریابند كه این كار من نیست. اما باز من می‌توانم بگویم كه نخیر، این كار من نیست، این را من ننوشته‌ام، كار دیگری است. 
به عبارت دیگر فكر می‌كنم آنچه هوش مصنوعی نمی‌تواند آن را تسخیر كند، مرزهای خودآگاهی فردی و هویت اخلاقی تك‌تك آدم‌هاست. البته همین الان كه این جمله به پایان رسید، می‌بینم كه فیلسوفان ذهن و متخصصان علوم شناختی می‌خواهند اعتراض بكنند و بگویند: این خودآگاهی فردی كه می‌گویی یعنی چه؟ هویت اخلاقی چه معنایی دارد؟ و... مرادم از این اصطلاحات معنای عام و روزمره آنهاست و چیز عجیب و غریبی را در ذهن ندارم. هوش مصنوعی ممكن است هر كاری بتواند بكند، اما «من» نیست و مادامی كه من به خودم تعهد داشته باشم، می‌توانم در برابر آن تاب بیاورم. نمی‌دانم چیزی كه نوشتم، چقدر روشن است یا چه میزان عملی.