عن أبی هُرَیرَةَ رضی اللهُ عنه أنَّ رَجُلاً قال لِلنَّبِّی- صلّی الله علیه وسلّم -: «أَوْصِنِی»، قالَ: «لا تَغْضَبْ»، فَرَدَّدَ مِرَاراً، قال: «لا تَغْضَبْ»[١]، از ابوهریره- رضی الله عنه - روایت شده است كه مردی به پیامبر خدا- صلّی الله علیه وسلّم - گفت: مرا نصیحتی كن. پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - فرمود: «خشمگین مشو». آن مرد چندین بار خواستهی خود را باز گفت. پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - فرمود: «خشمگین مشو.»
واژگان حدیث
رَجُلاً: گویند كه این مرد، ابودرداء- رضی الله عنه - بوده است، برخی نیز گفتهاند جاریهبنقدامه- رضی الله عنه - بوده است.
أَوْصِنِی: مرا به كاری راهنمایی كن كه برایم سودمند باشد.
لاَتَغْضَبْ: از عوامل خشمآور دوری گزین و به اموری كه باعث خشم میشود، نزدیك مشو.
فَرَدَّدَ مِرَاراً: درخواست خود را، چندین بار تكرار كرد.
مفهوم کلی حدیث
مسلمان، كسی است كه به مكارم اخلاق متصف، به بردباری و حیا آراسته و جامهی فروتنی و محبت به مردم را به تن میكند و نشانههای مردانگی مثل تحمل، آزار نرساندن به مردم، گذشت با وجود قدرت، شكیبایی در برابر سختیها، فروبردن خشم هنگام تحریك شدن و خوشرویی در همهی شرایط، در او آشكار میشوند. این همان چیزی است كه پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - آن صحابی اندرزخواه را به هنگام درخواست توصیه و سفارش، متوجه آن كرد؛ آن هم با این عبارت كوتاه و دربردارندهی تمام خوبیها و بازدارنده از تمام بدیها: «خشمگین مشو.»
خشم، نشانهی ضعف است و بردباری، نشانهی قدرت
زود برآشفتن و خشمگین شدن و تسلیم خشم شدن، نشانهی ضعف انسان است، حتی اگر فرد، دارای بازوان قوی و تن سالم باشد. بخاری و مسلم از ابوهریره- رضی الله عنه - روایت كردهاند كه پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - فرمود:
«لَیسَ الشَّدِیدُ بِالصُّرَعَةِ إنَّمَا الشَّدِیدُ الذَّی یمْلِكُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ.»[٢]، «آدم توانا (پهلوان) آن نیست كه با مبارزه بر همه پیروز شود، بلكه توانا كسی است كه به هنگام خشم، خود را كنترل كند.»
«صُرَعَةِ» یعنی كسی كه همواره بر دیگران چیره میشود و كسی بر او چیره نمیشود.
گفتهاند: هرگاه فرد خشمگین نشود، بیگمان همهی بدیها را رها كرده و كسی كه همهی بدیها را رها كند، به همهی خوبیها دست یافته است.
آثار خشم
خشم، خصلتی نكوهیده، طبیعتی ناپسند و سلاحی كشنده است؛ اگر انسان تسلیم آن شود، مغلوب آثار ناخوشایند آن خواهد شد كه هم به فرد و هم به جامعه آسیب میرساند. زیانهای فردی آن، جسمی، مادی، اخلاقی، معنوی، روحی و دینی هستند. زیانهای اجتماعی آن این است كه در دلها كینه ایجاد میكند و موجب میشود در درون فرد نسبت به مردم بدی و دشمنی بهوجود آید؛ این امر چه بسا باعث آزار رساندن به مسلمانان و قهر كردن با آنان شود.
خشمگرفتن به خاطر خدا
خشم نكوهیدهیی كه از مسلمان خواسته میشود آن را برطرف كند و از عوامل آن دوری گزیند، خشمی است كه به خاطر انتقام شخصی و برای غیر خدا باشد. اما اگر به خاطر خدا باشد و به سبب هتك حرمت دین، از قبیل به چالش کشیدن دین و هجوم به اخلاق و عیبجویی از دین صورت پذیرد، در این صورت خصلتی ستوده و رفتاری مطلوب خواهد بود. دربارهی پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - گفتهاند:
«اَنَّهُ- صلّی الله علیه وسلّم - كَانَ لَا یغْضَبُ لِشَیءٍ، فَإِذَا انْتُهِكَتْ حُرُمَاتِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ، فَحِینَئِذٍ لَایقُومُ لِغَضَبِهِ شَیءٌ.»[٣]، «برای هیچ چیز خشم نمیگرفت؛ اما هرگاه حرمتهای خدا پایمال میشدند، در این هنگام چیزی نمیتوانست جلوی خشماش را بگیرد.»
دفع خشم و درمان آن
عوامل خشمانگیز، بسیار و گوناگوناند: تكبر، خودبرتربینی، فخرفروشی بر مردم، تمسخر دیگران، شوخی بیمورد، جدال و دخالت در امور بیهوده، از آن جمله است. درمان خشم با امور بسیاری صورت میپذیرد كه اسلام، ما را به آنان راهنمایی كرده است. از جمله: فرد خود را به آراسته شدن به مكارم اخلاق، مثل: بردباری، شكیبایی و درنگ كردن به هنگام تصمیمگیریها و قضاوتها، عادت دهد. به هنگام خشمگرفتن خود را مهار كند و فرجام خشم و فضیلت فروخوردن خشم و گذشت را به یاد آورد:
وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ [٤]«و كسانی كه خشم را فرو میخورند و از مردم گذشت میكنند و خدا نیكوكاران را دوست دارد. »
امام احمد –رحمهالله- از پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - روایت كرده:
«مَنْ كَظَمَ غَیظاً وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى اَنْ ینَفِذُهُ دَعَاهُ اللهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ حَتَّى یخَیرَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ یزَوِّجُهُ مِنْهَا مَا شَاءَ»[٥]، «هر کسی خشم خود را فرو برد در حالی که میتواند آن را بروز دهد، خداوند او را در حالی که بر دوش مردم است، ندا میزند تا هر زن بهشتی (حوری) را که انتخاب میکند به ازدواج او درآورد.»
در ادامه به مهمترین وسایل کنترل و مدیریت بر خود به هنگام خشم میپردازیم.
پناه بردن به خدا از شیطان رانده شده
خداوند فرموده است:
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [٦] «و اگر از شیطان به تو وسوسهیی برسد، پس به خدا پناه ببر، [که] او شنوندهی داناست. »
بخاری و مسلم روایت كردهاند: در پیشگاه رسول خدا- صلّی الله علیه وسلّم - دو نفر با هم دعوا كردند، یكی از آن دو دیگری را فحش و ناسزا میگفت در حالیكه عصبانی بود و صورتاش سرخ شده بود، رسول خدا- صلّی الله علیه وسلّم - فرمود:
«إِنَّی لَاَعْلَمُ كَلِمةً، لَوْ قَالَهَا لَذَهَبَ عَنْهُ مَا یجِدُ، لَوْ قَالَ: اَعُوذُ باللهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیمِ.»[٧]، «من كلمهای را میدانم، كه اگر کسی آن را بگوید عصبانیت از او برطرف میشود: اَعُوذُ بِاللهِ مَنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ.»
تغییر حالتی كه هنگام خشم بر آن بوده است
از پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - نقل شده كه فرمود:
«إذَا غَضِبَ أَحدُكُمْ وَهُوَ قَائِمٌ فَلْیجْلِسْ، فإنْ ذَهَبَ عنهُ الْغَضَبُ، وَإلاَّ فَلْیضْطَجِعْ.»[٨]، «هرگاه كسی از شما ایستاده خشمگین شد، باید بنشیند، اگر خشماش از بین رفت چه بهتر و گرنه دراز بكشد.»
سخن نگفتن
زیرا چه بسا سخنی بگوید كه جواباش را بشنود و خشماش بیشتر شود، یا سخنی بگوید كه پس از زوال خشم از آن پشیمان شود. امام احمد، ترمذی و ابوداود–رحمهم الله- روایت كردهاند كه پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم - سه بار فرمود:
«إذَا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْیسْكُتْ»[٩]، «هرگاه كسی از شما خشم گرفت، باید سكوت كند.»
وضو گرفتن
زیرا خشم، حرارت بدن را بالا میبرد و آب، آن را خنك میكند و بدن به حالت طبیعی بر میگردد؛ همچنین با وضو گرفتن مؤمن به یاد خدا افتاده و با یاد او آرامش مییابد.
از جمله کارهای مهم دیگر میتوان به مواردی همچون:
به یاد آوردن مفاسد ناشی از خشم و تمرین بر فرو خوردن آن؛
به یاد آوردن روایاتی كه در فضیلت فروخوردن خشم نقل شدهاند؛
و به یاد آوردن عظمت خداوند- جلّ جلاله- و بردباری او بر بندگاناش، اشاره نمود.
پانوشتها:
[1]- به روایت امام بخاری، 8/35 (6116 )، آلبانی آن را صحیح دانسته است. ر.ک: صحیح الجامع، شمارهی7373.
[2]- بخاری 8/34 (6114) و مسلم 8/30 (2609) (107)، آلبانی آنرا صحیح دانستهاست. ر.ک: صحیحالجامع، شماره 5375.
[3]- به نقل از ابن رجب حنبلی در کتاب جامع العلوم والحکم1/148. آلبانی لفظ آن را غریب میداند. ر.ک: اصلاح المساجد 1/148.
[4]- آل عمران/134.
[5]- آلبانی آن را حسن دانسته است. ر.ک: الجامع الصغیر 1/1147.
[6]- اعراف/200.
[7]- به روایت بخاری 3282، مسلم 8/ 31، آلبانی آن را صحیح دانسته است. ر.ک: السلسله الصحیحه13/106.
[8]- به روایت أحمد 5/ 152، آلبانی آن را صحیح دانسته است. ر.ک: صحیح الجامع شمارهی 694.
[9]- آلبانی آن را صحیح دانسته است. ر.ک: الجامع الصغیر 1/70.

نظرات