گروه سیاسی، ثمینا رستگاری؛ سمینار پرسش از شریعتی در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد. پوران شریعت رضوی، تقی رحمانی، علی رفیعی و صادق زیباکلام آمده بودند تا درباره پرسش از شریعتی سخن بگویند. در ابتدای مراسم اکثر صندلی ها خالی است. آنها هم که آمده اند نمی شود فهمید برای شناختن شریعتی که روی کارت پستال ها می بینند آمده اند یا... به هرحال آمده اند و لحظه لحظه بر تعداد آنها افزوده شد. برخلاف آنچه در پوسترها نوشته شده آخرین سخنران اول از همه سخن می گوید. حسین رفیعی در یک ساعت و اندی به این پرسش پاسخ می دهد که در 30 سال گذشته دیگر کسی مانند شریعتی ظهور نکرد؟

حسین رفیعی؛ لیبرالیسم به خلاقیت مجالی نمی دهد

او دلایلی برای این سوال برمی شمرد. از جمله اینکه شریعتی روشنفکر دوران نهضت بود و اکنون زمانه استقرار نظام؛ فضایی که دیگر منتقدان نه به نقد قدرت که به توجیه و حفظ آن پرداخته اند و در این فضای مصلحت جو طبیعی است که کسی مانند شریعتی ظهور نمی کند. او برای اثبات این سخن به نقل سخنانی از شریعتی می پردازد که «من مانند کسی هستم که به سمت چوبه دار در حرکتم و به همین دلیل و در همین فرصت باید فریاد بزنم.» دیگر آنکه شریعتی روشنفکر حیطه فرهنگ است نه سیاست. شریعتی در سال های دهه چهل و اوج جنگ های چریکی به تغییر فرهنگ می اندیشید و افسوس می خورد که چرا ما اینقدر شهید دادیم. در عین حال رفیعی با نقل این سخن از ساواک که با دستگیری یک چریک حتماً کتابی از شریعتی همراه او خواهد بود، نگفت که آیا ساواک اشتباه کرده است یا شریعتی که با مشی چریکی مخالفت می کرده اما کتاب هایش محرک چریک ها بوده است. حسین رفیعی شریعتی را رادیکال عرصه فرهنگی دانست؛ کسی که شدیداً ضدسرمایه داری است و طبیعی است اکنون که جامعه ما لیبرالیسم و نولیبرالیسم را ارزش می داند و گرایش به جهانی سازی در آن رشد کرده دیگر کسی مانند شریعتی به وجود نیاید چرا که در نظام نوین جهانی آدم خلاق به وجود نمی آید و روشنفکرانی که تبلیغ لیبرالیسم می کنند خلاقیت را از بین می برند، چه در قدرت باشند چه نباشند. رفیعی در این سخنرانی تمامی آثار شریعتی را در دو سطر خلاصه کرد؛ سطر نفی زور و تزویر و سطر اثبات عرفان و عدالت و آزادی. به اعتقاد او شریعتی به این دلیل معتقد به سوسیال دموکراسی بود که آن را از عرفان تهی می دانست و راه حل کشورهای عقب مانده را رفتن به سوی ترویج عرفان امثال گاندی، ماندلا و دالایی لاما تشخیص می داد. رفیعی با سوسیال دموکرات خواندن نظام سیاسی سوئد دلیل بالا رفتن آمار خودکشی در آن کشورها را نبودن عرفان تشخیص داد. وی در مقابل این پرسش که چرا بازگشت به خویشتن مساوی بازگشت به اسلام دانسته می شود، فوکویاما را نظریه پردازی انگلیسی خواند که هم نظر با هانتینگتون معتقد به محتوم بودن لیبرالیسم در جهان هستند اما در مقابل شریعتی و برخی از روشنفکران معتقدند هر جایی ویژگی خاص خودش را دارد.رفیعی این حرف خود را اینگونه اثبات کرد که مارکسیست ها در ایران 100 سال است که مشغول به فعالیت اند چرا موفق نمی شوند؟ چرا شبه مدرنیزاسیون پهلوی در ایران شکست می خورد. برای اینکه پیشرفت جز از راه اسلام ممکن نیست و شریعتی توانست با نقد فرهنگ اسلامی گام های بزرگی بردارد. اگر خیلی از مذهبیون قبل از انقلاب رادیو و تلویزیون نگاه نمی کردند شریعتی توانست نمایشنامه موزیکال در حسینیه ارشاد برگزار کند. حسین رفیعی علاوه بر انتقاد از لیبرالیسم، در جواب پرسشی که درباره ارتباط شریعتی و سروش پرسیده شده بود، پاسخ داد سروش نابسامانی های مذهب را نفی می کند اما چیزی جایگزین آن نمی کند اما شریعتی به این مهم توانا بود. از سوی دیگر شریعتی به مبانی مذهب معتقد بود و به اعتقاد رفیعی سروش به این مبانی معتقد نیست.

تقی رحمانی؛ شریعتی روشنفکر مذهبی بود نه روشنفکر دینی

تقی رحمانی دومین فردی بود که باید به طرح پرسشی درباره شریعتی می پرداخت. او شریعتی را روشنفکری مذهبی دانست نه دینی و فرق این دو را در این دانست که برای روشنفکر مذهبی، مذهب صفت است نه قید اما برای روشنفکر دینی، دین قید است نه صفت. زمانی که مطهری مارکسیسم و سرمایه داری را دو لبه تیز یک قیچی می خواند، شریعتی مارکسیسم را رقیب می دانست نه دشمن. او توانست با روحانیت تعامل کند در حالی که روشنفکران دینی نمی توانند. تقی رحمانی حلقه کیان را نماد روشنفکری دینی در ایران دانست که محصول آن دو حزب کارگزاران و مشارکت بوده اند و از روی این محصولات می توان عیار مبدأ را سنجید و با مقایسه کابینه بازرگان که ائتلافی ترین کابینه در 100 سال اخیر بوده است با کابینه خاتمی می توان فرق روشنفکری مذهبی و دینی را بیشتر درک کرد. رحمانی تفاوت عمده دیگری برای این دو عضو روشنفکری برشمرد و آن این بود که روشنفکری مذهبی از دل دولت ملی درآمد در حالی که روشنفکران دینی از دل جریانی سنتی، و جالب اینجا است که گروه دوم هرگاه از نقد اسلام عاجز بوده اند به شریعتی حمله کرده اند در حالی که شریعتی هیچ گاه از خودی و غیرخودی سخن نگفت اما آنها هرگاه از آزادی نیز سخن گفته اند در زمان پیروزی آن را خودی و غیرخودی کردند. شریعتی در زمانی که گفتمان غالب گفتمان خشونت بود، کلمات خشونت آمیزش بسی کمتر از کسانی است که زمانه غلبه گفتمان حقوق بشر ادبیاتی خشن را برگزیده اند. رحمانی یکی دیگر از بارزترین ویژگی های روشنفکری مذهبی و عامل متمایزکننده آن از دیگر جریان ها از جمله روشنفکری دینی را تطابق شیوه عقیده و عملشان دانست. روشنفکر مذهبی تا به حال در طول تاریخ به کامیابی دورانی نرسیده، هیچ گاه از نردبان دموکراسی بالا نرفته که بعد آن را بیندازد. روشنفکر مذهبی هیچ گاه ادعا نکرده است که دموکراسی خوب است به شرط آنکه رئیس باشیم.

صادق زیباکلام؛ مردم سالاری دینی مجاز است و سراب

زیباکلام در این جلسه در مقابل دیدگان همسر شریعتی و ادامه دهندگان شیوه فکری اش در انتخاب کلمات برای نقد او وسواس به خرج داد و با ذکر خاطره ای از سال های دور که با شریعتی هم بند بوده است سخنان خود را شروع کرد. روزهایی که شریعتی محکوم به شنیدن فریادهای شاگردانش زیر شکنجه های طبقه ششم بازداشتگاهی بود که در آنجا زیباکلام هم حضور داشت. زیباکلام با بحث مبسوطی درباره پیش فرض ها و شرایط دموکراسی به آن که داعیه دفاع از دموکراسی را داشته باشد صراحتاً اعلام کرد آنچه امروز مردم سالاری دینی می خوانند و شریعتی دیروز دموکراسی متعهد، سراب و مجازی بیش نیست چرا که مردم را نمی توان به زور به بهشت برد مگر آنکه خودشان از شما بخواهند و دموکراسی متعهد شریعتی به تنها چیزی که راه نمی برد دموکراسی است. شریعتی یکی از مفروضات بنیادی دموکراسی را قبول ندارد به این دلیل که حکومت را صاحب رسالتی می داند که جامعه را سعادتمند کند. این نظامی که شریعتی طرح می کند ممکن است صد پله از دموکراسی که نتیجه آن جورج بوش است بهتر باشد اما دموکراسی نیست. او از موضعی که به شدت سعی می کرد بی طرفانه بودنش را اثبات کند و از غفلت افرادی سخن گفت که اکنون شریعتی را به دلیل دموکرات نبودنش سرزنش می کنند یا از آن سو سعی می کنند دموکراسی را به آرای شریعتی بچسبانند. به این دلیل که دموکراسی اساساً در دوره شریعتی ارزشی نداشت. دموکراسی در زمانه ماست که اهمیت پیدا کرده نه در دوره شریعتی. این افراد به این نکته بی توجهند که در دوره شریعتی نه تنها شریعتی بلکه هیچ کس به دموکراسی فکر نمی کرد از جمله آنها که امروز دم از پلورالیسم و جامعه مدنی و... می زنند. آن زمان هنر، هنر مبارزه بود و رادیکالیسم و مقاومت.

پوران؛ روح «علی» در اینجا حضور دارد

آخرین سخنران که شاید به دلیل حضور اوست که افراد سالن را ترک نکرده اند، پوران شریعت رضوی است. وقتی او سخن می گوید دیگر صندلی ها پر شده اند و همه مشتاقند تا صدای همسر شریعتی را بشنوند. او که خیلی کم در مراسم و سخنرانی ها حضور پیدا کرده است اینک آمده است تا از «علی» بگوید. اما پوران شریعت رضوی پیش از آنکه همسر شریعتی باشد خواهر آذر شریعت رضوی است. ویژگی ای که مهم ترین دلیل شریعتی برای ازدواج با دختر بی حجابی بود که باعث شد پدرش که خواهران شریعتی را از رفتن به مدرسه بازداشته بود بگوید «پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد». اکنون دختری که شریعتی را در مقابل یک خراسان قرار داد گرد سپید پیری بر موهایش نشسته است و در سن 74 سالگی طول سالن را با قدم های آرام برمی دارد تا بگوید من نیامده ام از شریعتی دفاع کنم، شریعتی شهید شد پس همیشه زنده خواهد بود که تعریف شریعتی از شهادت همین بود. او آمده بود دردهایی که سال ها در دلش آماس کرده بود و اینک می توان از زنگار صدایش به عمق آن پی برد سخن بگوید. او که «علی» برای شریعتی شدن از حق همسری او سرمایه گذاری کرده بود. او در این جلسه به نقل خاطرات و خواندن نامه هایی از شریعتی پرداخت که برخی از آنها را پیش از این در کتاب طرحی از یک زندگی مکتوب کرده بود؛ کتابی با 10 بار تجدیدچاپ شدن. پوران شریعت رضوی بعد از 18 سال برای دومین بار قدم به دانشگاه علم و صنعت گذاشت و نامه ای خواند از شریعتی که بعد از به دنیا آمدن احساس برایش نوشته بود دیگر با سرکشی وداع می کنم، اما شریعتی هیچ گاه به وعده اش عمل نکرد. با این همه هنوز از گفتن نام «علی» عشق را می توان از صدای این «زن از خودگذشته» شنید. زنی که اکنون 30 سال است که بچه های شریعتی و کتاب های او برایش مانده اند تا او با آنها زندگی کند. پوران به کنایه از زیباکلام گلایه می کند؛ از اینکه می گوید شریعتی فوت کرده است یا با دموکراسی نسبتی ندارد. او شریعتی را یک روشنفکر اثرگذار می داند که در دوره پهلوی توانست جوانان را به حسینیه ارشاد بکشاند و در جواب آن استادی که به حجاب دختران اعتراض می کرد بگوید، تو چرا نگاه می کنی؟ حال آنهایی که در خانه زن خود را کتک می زنند و در اداره خانواده خودشان رفتاری دموکرات ندارند، شریعتی را متهم به ضدیت با دموکراسی می کنند درحالی که شریعتی با همه جریان های فکری نشست و برخاست می کرده است.پوران در این 30 سال در مقابل طیفی از اتهام ساواکی بودن شریعتی تا ضددموکرات بودنش مقاومت کرده است. او برای پاسخ مثبت دادن به شریعتی دوسال تامل کرد تا 30 سال تحمل کند.