خدای را سپاس که رحمت خویش را در ابر بارور کلامش انباشته و آن را به سوی زمینهای مرده از افراط و تفریط رانده است تا در حلقوم خشکیدهی هر ذرهای، به قدر عطش آن ببارد و در تن هر زمین مردهای، به قدر پاکیزگیاش نفوذ کند و آن را پس از مرگش زنده کند و به سایهسار اعتدال و اتزان بسپارد. بار دیگر او را سپاس که نمنم شیرین کلامش را از واحهی تنگ و بیمجال وجود این بندهی فقیرش دریغ نداشته و شگفتا که در این شورهزار خسآلود، گلی رویانیدهاست.
انگیزهی پرداختن به مبحث اساسی و پراهمیت اعتدال و وسطیت که میتواند هدف غایی تشریع همگی تکالیف موجود در کتب آسمانی سابق و لاحق و آخرین آنها یعنی قرآن باشد، این بود که بتوانم با نگاهی نو و دقیق به این مقوله بپردازم و در لابهلای مطالب موجود در این نوشتار اهمیت وجود وسطیت و اعتدال را در ابعاد مختلف حیات فردی و اجتماعی بیان کنم و به استناد آیهی 90 سورهی نحل که جامعترین آیه در بیان کسب امهات فضائل و ترک امهات رذائل میباشد؛ ثابت کنم که اگر مبحث اعتدال در هر جامعهای نهادینه و به صورت فرهنگ درآید، آن زمان جامعه روی آرامش به معنی واقعی را در زمینههای مختلف فکری، روحی، اخلاقی، سیاسی و غیره به خود خواهد دید و در سایهی آرامش و امنیت پدیدآمده از رعایت اعتدال در حیات فردی و اجتماعی، بندگی و عبودیت معنا و مفهوم تازهای خواهد یافت.
در آغازِ آیهی 90 سوره نحل خداوند امر به برپایی عدل یعنی همان وسطیت در تعامل با همه کس و همه چیز و سنگ زیربنا و اساسیترین گامی که باید برداشتهشود تا امنیت و آرامش در جامعه حاکم گردد، میکند. امروز هم شعار آزادیخواهان همان عدالتمحوری است که جز در پرتو عمل به آموزههای قرآن و سنت تحقیق آن میسر نیست و اصولاً درسایهی عدالت میتوان به آزادی رسید زیرا انسانها دارای نیروهای خدادادی متعددی هستند که میتوان آنها را در سه نیرو خلاصه نمود و با ایجاد اعتدال در آن سه نیرو، تعادل شخصیت را ایجاد و به دنبال آن اعتدال را در جامعه حاکم گرداند.
آن سه نیرو که توازن و تعادل شخصیت در گرو به تعادل رسیدن هر کدام از آنهاست عبارتند از: 1- نیروی عقلیه که از به تعادل رسیدن آن فضیلت حکمت حاصل میشود، 2- نیروی غضبیه که از به تعادل رسیدن آن فضیلت شجاعت حاصل میشود، 3- نیروی شهویه که از به تعادلرسیدن آن فضیلت عفت حاصل میشود.
و فضیلت عدالت که اساس همه فضائل است و در آیهی 90 سورهی نحل به آن فرمان داده شده حاصل تعادل در سه قوهی فوقالذکر است.
بنابراین با توجه به حدیثی از امام بخاری که از پیامبر (صلیاللهعلیهوسلم) ذکر میکند که میفرماید: الوسطُ العدلُ میتوان استنباط کرد که وسطیت و دوری از افراط و تفریط مرادف عدل و اعتدال است گاهی هم عدل برابری بازده با داده و هماهنگی تکلیف با طاقت و امکان است (لایکلف الله نفساً الّا ما اتاها) سوره طلاق/7 و یا (إلّا وسعها) سوره بقره/ 286، تکلیف برابر با وسعت و داده است و این همان رعایت اعتدال در تشریع تکالیف و تربیت شخصیتهای متعادل با تکالیف عادلانه است.
همچنین دستور خدا به برپایی عدالت هماهنگ با طاقت و امکان و دادههای اوست فرمان میدهد که اینگونه برخورد کنید وبیش از توان و طاقت مطالبه نداشته باشید که عامل نامتعادلی و نامتوازنی میشود پس تکالیف پایینتر از حد طاقت و به اندازه وسعت هستند.
و از عدالت و اعتدال است که به احسان و زیبایی و کمال میرسیم همچنان که عدل در پیراستن و احسان در آراستن تجلی میکند و البته احسان از عدالت بالاتر است.
بنابراین اعتدال در جوانب مختلف حیات فردی و اجتماعی نیازمند امنیت و استغنا است. اما احسان نیازمند عشق و شیدایی و محبت و لطافت است به همینخاطر تمام تکالیف با تعبیر (یاایهاالذین آمنوا) آغاز شده و بار تکلیف بر دوش ایمان و محبت و عشق و آمادگی گذاشته میشود.
ای کسانی که ایمان آوردهاید انفاق کنید، جهاد کنید و غیره.
پس مفاهیم وسطیت، اعتدال، التزام، استقامت و در مجموع صراط مستقیم همگی بر شیء واحد دلالت دارند و از مهمترین ویژگیهای دعوت قرآنی به شمار میروند و در مقابل آنها افراط و تفریط، جمود و تساهل، تحجر و وارفتگی مهمترین امراضی هستند که اجتماعات و عقائد را به فساد میکشند و عقل و فطرت انسانی را دچار انحراف میسازند.
با توجه به آنچه که گذشت، پرداختن به مقولهی اعتدال و معرفی جایگاه آن در حیات انسانی و اسلامی و زمینهسازی برای نهادینهساختن آن در ابعاد مختلف زندگی از چنان اهمیتی برخوردار است که نیازمند پژوهشِ پژوهشگران و اصحاب قلم است طوری که بتواند گره از معضلات و بحرانهای مختلف موجود در سطح جامعه بگشاید و در راستای انتقال جامعه انسانی از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب آنچه را که بایسته است عملی سازد به همین خاطر آنچه در پی خواهد آمد تحقیق و کنکاشی است در این حوزه، باشد که مقبول اصحاب علم واقع شود.
«وسطیت و انسان»
قبل از پرداختن به بیان وسطیت، ضروری است که قدری در رابطه با انسان و نیروها و استعدادهای نهفته در او سخن بگوییم تا شرح مطلب ملموستر و کاربردیتر شود.
در یک تقسیم کلی قوا و نیروهای موجود و به ودیعه گذاشتهشده در ذات انسان، به سه بخش قابل تقسیماند:
1- قوهی شهوت: که منشأ افعال لذتجویانه و منفعت طلبانه انسان است.
2- قوهی غضب: که مبدأ دفع هر گونه امر ناگوار و موجب مبادرت به کارهای خطیر و تسلط بر دیگران است.
3- قوهی عقل: که مبدأ سنجش مصالح و مفاسد اعمال و اقوال و تمییز میان آنهاست.
هر یک از قوای فوقالذکر، لذت و اَلَمی دارند که به ترتیب عبارتند از: لذت قوهی شهوت، در خوردن و نوشیدن و سایر امور لذتبخش و اَلَم آن، در محرومیت از آنهاست.
لذت قوهی غضب، در غلبه یافتن و اَلَم آن، در بازماندن از غلبه است.
لذت قوهی عقل، در کسب علم و معرفت و اَلَم آن، در جهل میباشد.
همهی این لذات و آلام، در اصل، مربوط به نفساند، که توسط قوای مزبور، حاصل میگردند.
ترتیب ظهور و عینیتیافتن قوای نفس در تقسیمبندی علمای اخلاق عبارت است از:
1- قوهی شهوت (مانند طلب کردن شیر بوسیلهی کودک)
2- قوهی غضب (دفع چیزهایی که آزاردهندهاند توسط کودک)
3- قوهی عقل (در صورت به حدِ رشد کافی رسیدنِ دو قوه مزبور، قوهی عقل حادث و فعال میگردد.
لذا قوای شهوت و غضب پیوسته با عقل درگیرند و به دنبال دستیافتن بر لذات خویش هستند. قوهی عاقله نیز خواستههای ناموزون دو قوهی دیگر را تصویب نمیکند و آنان را از نیل به اینگونه خواستها باز میدارد.
«وسطیت»
مفهوم وسطیت، در حقیقت همان استقامت، اعتدال، و التزام شخصیت است.
ماده «وسط» در قرآن بر معانی و مفاهیم نزدیک به هم دلالت دارد از قبیل عدل، انصاف، فضل، رفعت و مکانت برجسته و ... . که به صورتهای مختلف در قرآن آمده است (وسطاً) و (الوسطی) و (أوسط) و (أوسطهم) و (وسطن) و ...
در آیه 143بقره آمده است: (وکذالک جعلناکم أمة وسطاً ...) در تفسیر این آیه سید قطب میگوید: امت وسط، دارای ویژگی وسطیت به تمام معانی آن است، وسطیت به معنی نیکویی و فضیلت یا به معنی اعتدال و توازن، وسطیت در بینش و اعتقاد، در تفکر و اندیشه و احساس، در تنظیم برنامهریزی، در ارتباط و روابط عمومی، در زمان و مکان و ... .
در آیه 238بقره آمده است «... و حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی ...» به معنی بهترین و برترین نماز و لازم است هر نمازی در قلب و قالب؛ وسطی باشد و در آیه 89 مائده هم تعبیر أوسط و همچنین در آیه 28قلم تعبیر أوسطهم آمده است که أوسط به معنی أفضل و برتر در کمیت و کیفیت و همچنین متعادلتر در تصرفات قولی و فعلی میباشد.
اما ارکان وسطیت عبارتند از: 1- غُلوّ یا افراط، 2- تقصیر یا تفریط، 3-صراط مستقیم.
بدون فهم دقیق از صراط مستقیم و مشخص نمودن مدلول و مفهوم آن، قادر به فهم وسطیت نخواهیم بود. در سوره حمد خداوند صراط مستقیم را به وسیله رهروانش معرفی مینماید و میفرماید: «اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم ...»
سپس در معرفی شخصیت کسانی که معرِّف صراط مستقیماند اینچنین میفرماید: غیر المغضوب علیهم (اهل افراط) و لاالضالین (اهل تفریط)- بنابراین رهروان صراط مستقیم، همان اهل اعتدال و وسطیت هستند.
در آیه 142-143 بقره آمده است: «یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم و کذلک جعلناکم أمة وسطاً ...» که مدلول من یشاء؛ همان امت وسط میباشد.
و سوره انعام از سورههایی است که بیشترین کاربرد صراط مستقیم را در خود دارد به عنوان مثال:
آیه 39: «... و من یشأ یجعله علی صراط مستقیم»
آیه 87: «... و هدیناهم إلی صراط مستقیم»
آیه 126: «... و هذا صراط ربک مستقیما»
آیه 153: «... و أن هذا صراطی مستقیما»
آیه 161: «... قل إننی هدانی إلی صراط مستقیم»
بنابراین رابطه بین وسطیت و صراط مستقیم کاملاً آشکار است و بالاترین درجه وسطیت در صراط مستقیم متجلی است.
در ضمن بیان گردید که وسطیت به معنی أفضلیت و أخیریّت است و معیار برای تشخیص أخْیَر (بهترین) شریعت است نه هوی و هوس.
همچنانکه اشاره شد وسطیت در مفاهیمی نظیر (أخیریّت) یا همان «خیر» بودن «کنتم خیر أمة أخرجت للناس ... آل عمران/110» که امت وسط همان خیر أمت است و عدل به استناد حدیث صحیح که امام بخاری روایت کرده (الوَسَطُ العدلُ) و حکمت و استقامت؛ تجلی میکند.
بعد از بیان مفهوم وسطیت از دیدگاه قرآن به بررسی ارتباط وسطیت با نیروها و قوای موجود در انسان میپردازیم تا در نهایت با آثار و تبعات وسطیت در متحول ساختن شخصیت آشنا شویم و راه رسیدن به تکامل شخصیتی را هموارتر سازیم.
«فضائل و رذائل»
قوای نفس در طریق رسیدن به لذات خویش، ممکن است به شیوهی اعتدال مشی کنند و یا به افراط و تفریط درافتند که در حالت اعتدال از گروه «أنعمت علیهم» و در حالت افراط از گروه «مغضوب علیهم» و در حالت تفریط از گروه «ضآلین» خواهند شد.
اعتدال در بکار گرفتن هر قوه موجب ظهور فضیلت اخلاقی معینی در نفس میگردد. قوام فضیلت به اعتدال است، بنابراین رذیلت اخلاقی در نتیجه افراط یا تفریط در استفاده از قوای نفس به وقوع میپیوندد. پس اعتدال فضیلتساز است و افراط و تفریط موجب پیداشدن رذیلت میگردد.
اقسام فضائل
1- اعتدال در قوهی شهوت و پرهیز از اتباع هوی منجر به پیدایش فضیلت عفت و نهایتاً سخاوت میشود.
2- اعتدال در قوهی غضب و پرهیز از تجاوز از حدود منجر به پیدایش فضیلت حلم و نهایتاً شجاعت میشود.
3- اعتدال در قوه عقل و پرهیز از نیل به معارف غیر یقینی منجر به پیدایش فضیلت علم و نهایتاً فضیلت حکمت میشود.
با ایجاد هماهنگی میان سه قوه (تبعیت دو قوه شهوت و غضب از قوهی عاقله) فضیلت عدالت پدید میآید که در واقع کمال نهایی فضائل مزبور به همین است که به پیدایش این فضیلت منجر گردند. لذا اقسام فضائل در معادله ذیل خلاصه میشود:
عفت + شجاعت + حکمت = عدالت
حصول فضیلت عدالت منوط به حصول سه فضیلت نخست است. پس فضائل به منزله نقاط وسط هستند که اگر از این نقاط، تخلّفی به سمت افراط یا تفریط صورت پذیرد فضائل به رذائل تبدیل خواهند شد.
اقسام وَسَط:
1- وسط حقیقی مانند عدد چهار نسبت به دو و شش و این مانند فردی است که از اعتدال حقیقی (مزاج) برخوردار باشد و پزشکان منکر وجود چنین کسی هستند.
2- وسط اضافی مانند (اعتدالطبی) است و آن عبارت است از اعتدالی که در نتیجه وجود میزانهای مختلفی از برودت، رطوبت، حرارت و ... در بدن فرد پدید میآید و مایهی سلامت او میشود.
وسط بودن فضائل هم به این نوع اعتدال مربوط میشود و به همین دلیل فضیلت با توجه به اشخاص یا زمانهای متفاوت، مختلف است زیرا آنچه برای یک فرد یا زمان معینی وسط محسوب میشود برای فرد دیگر و زمان دیگر وسط نخواهد بود و این به معنی نسبی بودن وسطیت و تغییر آن بر حسب زمان و مکان و اشخاص خواهد بود.
اما قانون کلی مربوط به پیدایش رذائل اخلاقی این است که:
هر گونه انحراف از وسط به دو سوی یک فضیلت موجب ظهور رذائل اخلاقی خواهد شود. بنابراین، چون اقسام فضائل چهار قسم بود، اقسام رذائل، هشت قسم خواهد شد.
هرگونه افراط در بکاگیری قوهی عاقله منجر به پدیدآمدن سفاهت و سبکسری میشود.
و هرگونه تفریط در بکارگیری قوهی عاقله منجر به پدیدآمدن بَلَه (کودنی) در انسان میشودو و فضیلت حکمت حد وسط و تعادل در بکارگیری قوهی عاقله است.
همچنین هرگونه افراط در بکارگیری قوهی غضب منجر به پدیدآمدن تهور و افسارگسیختگی در انسان میشود.
و هرگونه تفریط در بکارگیری قوهی غضب موجب پدیدآمدن جبن و ترس بیمورد در انسان میشود و فضیلت شجات حد وسط و تعادل در بکارگیری قوهی غضب میباشد.
هرگونه افراط در بکارگیری قوهی شهوت منجر به پدیدآمدن شَرَه و سیریناپذیری شهوانی در انسان میشود.
و هرگونه تفریط در استفاده از قوهی شهوت منجر به خمود و عدم تمایل جنسی در انسان میشود و عفت حد وسط و تعادل در بکارگیری قوهی شهوت میباشد.
هرگونه افراط در بکارگیری قوای سهگانه منجر به پدیدآمدن ظلم و ستمگری در انسان نسبت به دیگران میشود و هرگونه تفریط در بکارگیری قوای سهگانه منجر به پدیدآمدن ستمپذیری و قبول ظلم در انسان میشود و عدالت محصول بکارگیری متعادل قوای سهگانه است.
برای هر یک از اقسام فوق، مواردی ذکر شده که توجه به آنها، معلوم خواهد کرد که رفتارهای مذموم یا ممدوح، نهایتاً در نتیجه کارکرد کدامیک از قوای درونی و چه نحوهای از کارکرد این قوا به وجود میآیند.
1- اقسامی که در ذیل فضیلت «حکمت» قرار دارند عبارتند از:
ذکاوت (سرعت نتیجهگیری)، سرعت فهم، صفای ذهن، سهولت تعلم و یادگیری، حسن تعقل، تذکر و ......
2- اقسامی که در ذیل فضیلت «شجاعت» قرار دارند عبارتند از:
بلندهمتی، ثبات، حلم، شهامت، تحمل، تواضع، جوانمردی، رقّت و نازکدلی، و ... .
3- اقسامی که در ذیل فضیلت «عفت» قرار دارند عبارتند از:
سخاوت، حیاء، وفق، حسن هدایت، مسالمت، صبر، قناعت، وقار، ورع، و ... .
4- اقسامی که در ذیل فضیلت «عدالت» قرار دارند عبارتند از:
صداقت، الفت، وفا، شفقت، صلهی رحم، تودّد، تسلیم، توکل، عبادت، و ... .
نکته اخیر و نتیجهگیری کلی از بحث وسطیت و اعتدال این است که مراتب ارتقاء نفس (خود) در قرآن و رسیدن به وضعیت مطلوب شخصیتی (أحسن الحال) در گرو ایجاد تعادل در قوای نفس (شهوت، غضب و عقل) میباشد. در قرآن به سهگونه (خود یا نفس) اشاره شده است: 1- خود یا خویشتنی که به بدی امر میکند (أمّارة بالسوء)، 2- خویشتنی که به هنگام قصور یا تقصیر، به ملامت میپردازد (لوّامة)، 3- خویشتنی که از خود درگذشته و خواست پروردگارش را برخواست خود ترجیح داده و بر او اطمینان نموده است (مطمئنة). البته این بدان معنی نیست که انسان دارای چند خویشتن باشد، بلکه مراد آن است که خویشتن انسان (نفس) میتواند جامههای گوناگون بر تن کند و با هر جامه، جلوهای دیگر، از خود نشان دهد.
منابع
1- قرآن کریم.
2- تفسیر فیظلال القرآن، سید قطب.
3- الوسطیة فی القرآن، محمدعلی صلابی.
4- احیاء علوم الدین، امام محمد غزالی.
5- معیار اخلاق و روش تربیت از زبان محمد، محمدقطب.
6- الفوائد، ابن قیم.
7- مفردات، راغب اصفهانی.
نظرات