نویسنده: جلال معروفیان
«همبستگی»، عبارت است از یک احساس درونی مشترک و درک متقابلِ افرادِ ساکن در یک سرزمین یا پیروان یک عقیده که با ویژگیها و خصلتهای همانند و یا غیرهمگون دور هم گرد آمده و بر اساس آنها، یک ملّت و یا یک امّت را تشکیل دادهاند. «همبستگی» یعنی: «دلبستگی» و «وابستگی» افراد به یکدیگر در سطح زندگی اجتماعی که با توجه به سیطرهی سیاست و اقتصاد، بر فرهنگ و اخلاق در دوران مدرن، تعمیق همبستگی به صورت یکی از فوریترین و ضروریترین مسایل عصر درآمده است.
پیامبران و صاحبان عقاید، پیروان خویش را به وحدت و همبستگی فرا میخوانند، فیلسوفان و صاحب نظران در علوم اجتماعی و سیاسی هر کدام، به گونهای به اهمیت همبستگی، علل و عوامل ایجاد و فروپاشی آن در جوامع مختلف پرداختهاند. دولتها، یکی از وظایف خویش را ایجاد وحدت و همبستگی بین ساکنان سرزمینِ تحتِ حاکمیتِ خویش میدانند،گو این که عدهای از دولتها و حکومتها ایدهی همبستگی جهانی را هم در دستور کار خویش دارند و احزاب سیاسی و گروههای اجتماعی هم، هر کدام به نوعی عدهای از مردم را با شعارهای خویش، متحد و هماهنگ نموده و مینمایند؛ اما میزان موفقیت و توانایی پیامبران و صاحبان عقاید، دولتها، فیلسوفان، محققان و احزاب و گروههای سیاسی، در دستیابی به هدف فوق تا چه اندازه بوده است، بسیار مهم و اساسی است که نیازمند یک بحث بسیار جدی و مفصّلی است، اما شواهد و قرائن، گویای این واقعیت است که پیامبران الهی، در اینباره بیش از همه در ایجاد هبستگی و وحدت بین انسانها، با وجود همهی اختلافات قومی، نژادی و زبانی، موفق بودهاند و هم اکنون بیش از دو سوم جمعیت جهان، پیرامون تعالیم پیامبران گرد آمدهاند؛ با وجود این که ادیان آسمانی یهود و مسیحیت از مسیر اصلی خود منحرف گشتهاند.
«مبانی همبستگی در قرآن»
الف) یکی از مبانی و پایههای همبستگی و وحدت بین انسانها، قبل از هر چیزی، اهتمام و توجه این نکته است که همهی انسانها، خدای واحد و منشأ یگانهای دارند:
«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدةٍ»[1] یعنی: «ای مردمان در برابر خداوندی که شما را از یک انسان آفریده، احساس مسئولیت کنید.» «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا»[2] یعنی: «ای مردمان، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید.»
پیامبر بزرگوار اسلام(ص) هم با الهام از وحی خداوند در گفتهها و احادیث بیشماری این مسئله را تذکر داده و تکرار نموده است که:
«کلّکم من آدم و آدمُ من تراب، لا فضل لعربی علی اعجمّی و لِاَبیض علی الاسود، اِلّا بالتقوی» یعنی: «همهی شما از آدم خلق شدهاید و آدم نیز از خاک، (پس) عرب، هیچ برتری و فضیلتی بر عجم و نژاد سفید هم هیچ برتری و فضیلتی بر نژاد سیاه ندارد مگر با احساس مسئولیت در برابر خدا.»
ب) اسلام، پس از بیان یگانه بودن انسانها در نژاد و در داشتن خدایی واحد، آنها را فوراً متوجه زندگی دیگری میگرداند که پس از زندگی در این دنیا، در انتظارشان است. زندگیای، که هیچ نقص و کمبودی و یا نزاع و تخاصمی و سرانجام بیماری و مرگی در آن راه ندارد. به گونهای که تمام آرزوهای انسان در آن برآورده میشود و همه هم به آنچه بدان رسیدهاند و دست یافتهاند، راضی و خشنودند و اصلاً، زندگی این جهان و هر گونه تلاش و کوشش در آن، مقدمهای برای رسیدن به حیاتی دیگر در آن دنیا میدانند:
«یا ایها الذین ءَامنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فیسبیل الله اثّاقلتم الی الارض ارَضیتُم بالحیاة من الاخره فما متاع الحیاة الدنیا فی الاخرة الا قلیلٌ»[3] یعنی: «ای مؤمنان چرا هنگامی که به شما گفته میشود در راه خدا حرکت کنید، سستی میکنید و دل به دنیا میدهید؟ آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خشنودید؟ تمتع و کالای این جهان در برابر تمتع و کالای آن جهان، چیزِ کمی، بیش نیست.» «اٍنَّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم باَنَّ لهم الجنّه»[4] یعنی: «بیگمان، خداوند، جان و مال مؤمنان را به بهای بهشت، خریداری میکند.» «و سارعوا الی مغفرةٍ من ربکم و جنّةٍ عرضها السمواتُ و الارضُ اُعدَّت لِلْمُتَّقین»[5] یعنی: «و به سوی آمرزش پروردگارتان و بهشتی بشتابید و بر همدیگر پیشی گیرید که بهای آن آسمانها و زمین است، برای پرهیزگاران تهیه شده است.» «ماهذهِ الدنیا اِلّا لَهوٌ و لعبٌ و انّ الدّار الاخرة لهی الحیوان»[6] یعنی: «زندگی این دنیا جز لهو و لعب نیست و زندگی (فقط) سرای آخرت است.»
لازم به یادآوری است که دعوت اسلام به آخرت و زندگی در سرایی دیگر، به معنی ترک این زندگی و رهبانیت و انزواطلبی در این دنیا نیست؛ بلکه فلسفهی نزول وحی و آمدن انبیاء نیز (ضمن دعوت به توحید و معاد) تنظیم زندگی در این جهان است و بهترین و بیشترین بهره و لذت را هم از امکانات آن، در جهت رشد و تکامل انسان، مدنظر دارد.
«ربنا اتنا فیالدنیا حسنة و فیالاخرة حسنة و قنا عذاب النّار»[7] یعنی: «پروردگارا در این دنیا و (هم) در آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از آتش (دور) نگه دار.» «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعبادة و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فیالحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة»[8] یعنی: «بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ بگو: این (نعمتها) در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آوردهاند و روز قیامت نیز، خاص آنان میباشد.»
هدف اسلام از دعوت به آخرتاندیشی
دعوت اسلام به آخرتاندیشی، به نظر ما، بیشتر از هر چیز، دو هدف عمده را دنبال میکند: 1- غافل نشدن انسان و عدم اهتمام بیش از اندازهی او به این دنیا: «اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همنا و لا مبلغ علمنا» یعنی: «پروردگارا: دنیا را بزرگترین مورد اهتمام و آخرین درجهی داناییِ ما قرار مده.» و به تعبیر قرآن، انسان مسلمان نباید همانند کسانی باشد که: «یعلمون ظاهراً منالحیاة الدنیا و هم عَن الاخرة هم غافلون»[9] یعنی: «(اکثریت مردم) تنها ظاهر و نمادی از زندگی دنیا را میدانند و ایشان از آخرت کاملاً بیخبرند.» 2- پرهیز دادن انسانها از اختلاف و پراکندگی و در نهایت نزاع و درگیری به خاطر این زندگی چند روزه که باعث میشود، از عمارت و آبادانی زمین در این دنیا و بندگی و عبادت پروردگار برای سربلندی و سعادت در هر دو دنیا، باز بمانند و همهی توشه و توان خویش را در جنگ و درگیری با یکدیگر، از دست دهند.
ج) سومین مبنا و پایهی همبستگی ، قبول و پذیرش اختلاف در زبان و نژاد و عقیده است. «و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم انّ فی ذلک لایات للعالمین»[10] یعنی: «و از نشانههای (قدرت و عظمت) خداوند، آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف و تنوع در زبان و رنگ شماست.» قطعاً در این، نشانههایی برای کسانی که میاندیشند و دانایند، وجود دارد. «و لو شاءَ ربّک لجعلَ النّاس أمةً واحدةً و لا یزالون مختلفین»[11] یعنی: «و اگر پروردگار تو میخواست، همهی مردم را ملّتی یگانه و هماهنگ میساخت، ولی آنان پیوسته و بردوام، اختلاف میورزند و متفاوت خواهند بود.»
ابعاد همبستگی در اسلام
1) «وحدت امت اسلامی» که بر اساس حداکثرهای ممکن صورت میگیرد، یعنی بر اساس اشتراکات فکری و عقیدتی (توحید، نبوت، معاد) و روش زندگی در جامعهی اسلامی، برگرفته از مفاهیمی چون: اخوت، عدالت، شورا، امر به معروف و نهی از منکر و توصیه به حق و صبر، تعاون و نصرت است. با نظری بر آیات قرآن مطلب فوق را بهتر در مییابیم:
«انَّ هذه امتکم امة واحدة و انا ربّکم فاعبدون»[12] یعنی: «این ملت یگانهای بوده و من پروردگار همهی شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید.» «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً»[13] یعنی: «و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم تا گواهان بر مردم باشید و پیغمبر نیز بر شما گواه باشد.» «کنتم خیر امة اخرجت للناس»[14] یعنی: «شما بهترین امتی هستید که به سوی مردم و برای خدمت به آنها آفریده شدهاید.» «انما المؤمنون اخوة»[15] یعنی: «براستی که مؤمنان، برادر همدیگرند.» «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»[16] یعنی: «و به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.» پیامبر نیز فرمودهاند: «مثل المؤمنون فی توادهم و تراحمهم، کمثل الجسد الواحد، اذاشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر و الحُمّی»
2) وحدت ملّی و انسانی: از آن جایی که اسلام، اختلاف در عقاید، نژادها و زبانها را پذیرفته است، هم به مسلمانان و هم به کسانی که مسلمان نیستند حق میدهد که بر اساس عقاید، نژاد و زبان مخصوص خود، به تفاهم، همبستگی و وحدت برسند و حول آن محورها گردِ هم آیند که وحدت ملی (نژادی و زبانی) نام دارد و از مسلمانان هم میخواهد که هرگاه در یک محدودهی جفرافیایی با عدهای از همزبانان و همنژادهای خویش زندگی کردند ولی از نظر فکری و ایمانی با آنان اختلاف داشتند بر اساس منافع ملی (و با حفظ اصول دینی و عقیدتی خود و حفظ دعوت و اصلاح) از تفرقه و اختلاف و درگیری و نزاع بپرهیزند و در رشد و توسعه و آبادانی و حفظ و حراست میهن خویش بکوشند و عدهای از پیشوایان اسلامی، آن را یک تکلیف شرعی میدانند و میخواهند که «مسلمانان در اخلاص و دلسوزی نسبت به وطنشان و خدمت به آن و احترام به کسانی که خالصانه به وطن و میهن خدمت میکنند، باید سرآمد باشند»[17]
پیامبر گرامی اسلام، که هنوز بهعنوان پیامبر مبعوث نشده بود، در هنگام جوانی در پیمانی به نام «حلف الفضول» وارد شد که هدف آن دفاع از مظلومان و ستمدیدگان بود و بعد از رسیدن به مقام نبوّت هم از آن به نیکی یاد میکرد و هنگام هجرت و دوری از مکه، چنین فرمود: «والله انی اعلم أنّک احب بلاد الله الی قلبی و لولا أن أهلک آخرجونی منک، ما خرجت»[18] و آنگاه که به مدینه رسید، فرمود: «اللهم حبّب الینا المدینة، کما حببت الینا مکة واشد»[19] و در مدینه هم با پیروان سایر ادیان و حتی مشرکین اطراف مدینه، پیمان صلح و همکاری و همزیستی بست.
پس از نظر اسلام، اگر انسانها نتوانستند بر اساس عقیدهی اسلام و با نام «وحدت امت اسلامی» به «همبستگی» برسند، میتوانند حول محور «زبان» و یا «نژاد» و یا «خاک» گردِ هم آیند و به وحدت ملی دست یابند و اگر هم هیچ اشتراکی در زبان و نژاد و دین نداشتند، انسانها، همه، در انسانیت و ویژگیها و خصایل انسانی، شریک و مثل هماند و میتوانند حول این محور، به «وحدت و همبستگی» برسند. آنچه اسلام ما را از آن برحذر میدارد، تعصب و نژادپرستی است که به تفرقه و پراکندگی و همچنین پایمال شدن حقوق انسانهای دیگر منتهی میشود ولی به نظر ما، همبستگی ملی و نژادی، اگر متکی به عقیدهی دینی نباشد، بسیار شکننده و زودگذر خواهد بود.
اسلام البته، هیچگاه وحدت و همبستگی را بهصورت یکسانسازی فرهنگی، قومی و مذهبی نمیخواهد (حتی اگر فرضاً، همهی انسانها به دین اسلام بگروند) بلکه، ضمن اعتراف به اختلاف در عقاید، زبانها و نژادهای بشری و حتی تلاش برای حفظ این تنوعات و احترام به آنها، انسانها را به همبستگی فرا میخواند. زیرا به نظر اسلام، همبستگی و وحدت، زمانی ارزش و معنا دارد که هویتهای مستقل و تشخّصهای جداگانهای شکل گرفته باشد. در غیر اینصورت، یعنی در صورت عدم اختلاف و تنوع، وحدت وهمبستگی چه ضرورتی دارد و اصلاً، دعوت به وحدت، به معنی قبول و پذیرش اختلاف و تنوع است و پذیرش این اختلاف و تنوع نیز، مقدمهی وحدت و همبستگی است.و در نهایت اینکه از نظر ما، کلاننگری، همبستگی و انسجام انسانها، چیزی فراتر از یک تاکتیک و یا حتی استراتژی است، بلکه یک تکلیف شرعی و یک ضرورت انسانی است و در عین پذیرش و حذف اختلافات و تنوع و تکثر در عقاید، رنگ و نژاد و زبان و احترام به آنها و تلاش برای حفظ این تنوع و تکثر بهعنوان «جعل و ساختهی خداوند و آیات او» هر گونه دعوت به تعصّبات قومی، نژادی، زبانی و دینی را مردود و آن را دونِشأنِ انسان و مایهی هلاکت و نابودی تمدن و فرهنگ و رشد و توسعهی جوامع میدانیم: «و لا تکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاءَهم البینات و اولئک لهم عذابٌ عظیم»[20] یعنی: «و چون کسانی نباشید که پس از آن که دلایل آشکار برایشان آمد، پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند و برای آنان عذابی سهمگین است.»
«راهکارهای ایجاد همبستگی در اسلام»
دین مبین اسلام برای ایجاد و تعمیق همبستگی در جامعه از راهکارهای عملی متعددی سود میجوید که مهمترین آنها عبارتاند از:
الف) واجبات و فرایض: شعایر و عبادات، جدای از این که از نظر فردی روحیهی استکبار و خودپرستی را اصلاح و آن را تبدیل به کرامت و عزّت نفس مینمایند؛[21] بلکه به وسیلهی این واجبات و تکالیف که بیشتر آ نها به صورت جمعی ادا میشوند، روحیهی پیوندجویی، مشارکت، عمل و سرانجام همبستگی را در او ایجاد و تقویت مینماید.
کسی که در شبانهروز پنج مرتبه، با همدینان، همشهریان و همسایگان خود ، برای ادای نمازهای جماعت، زیر یک سقف گرد میآید و از شادی و غم آنان آگاه میگردد و در صورت غیبت آنها فوراً جویای احوالشان میگردد و همهی این اقدامات و فعالیتها را، عبادت پروردگار میداند، آمادگی بیشتری برای همبستگی و همگرایی دارد.
مسلمانان هر هفته یکبار به صورت گستردهتری در نماز جمعه شرکت میجویند و با تعداد بیشتری از اطرافیان و مسلمانان آشنا میشوند و در طول سال حداقل دو بار در نمازهای عیدین حضور مییابند و به صاف کردن قلب و پاک کردن درون از زنگار هر گونه کینه و دلآزردگی میپردازند. آنان حداقل در طول عمر یکبار در کنگرهی جهانی حج گرد هم میآیند و با چشم خود، مساولت و برابری انسانی را میبینند و به تمرین تحمل و مدارا و از خودگذشتگی مبادرت میورزند.
انسان مسلمان، مکلف به پرداخت زکات و انفاق از اموال و دارایی خویش است و در صورتی که حتّی بیش از نیاز خود نداشته باشد، به ایثار و ترجیح دیگران بر خود، تشویق میگردد.
ب) روش زندگی: مسلمانان به روش جمعی و در اجتماع زندگی میکنند و از تفرّد و عزلت، گوشهنشینی و انزواطلبی نهی گردیده و به غمخواری و احساس مسئولیت در برابر یکدیگر توصیه شدهاند: «المؤمن الذی یخالط الناس و یصبر علی اذاهم خیرٌ من المؤمن الذی لا یخالط الناس و لا یصبر علی اذاهم» یعنی: «مسلمانی که با مردم میجوشد و بر اذیت و آزارشان صبر میورزد بهتر از مسلمانی است که با مسلمانان نمیجوشد و بر اذیت و آزارشان هم صبر نمیورزد.» «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین، فلیسَ بمسلمٍ»[22]
مسلمانان به تعاون و همکاری با یکدیگر، مکلّفاند[23] و در سوره عصر آیهی 3 به توصیه به حق و توصیه به صبر امر گردیدهاند. آنان از هرگونه غیبت، نمّامی، تهمت، جاسوسی و سوءظن نسبت به هم منع شدهاند. و اگر یک نفر، خبری را به کس دیگری داد، در صورتی که منبع خبر بسیار موثق و قابل اعتماد نباشد باید او، تحقیق و تفحص کند تا مبادا دست به عملی زند که بعداً پشیمانی به دنبال داشته باشد و مایهی تفرق و اختلاف گردد[24].
در سورهی حجرات (آیات11و12) که میتوان آن را «منشور اخلاق اجتماعی» جامعهی اسلامی نامید، بعد از این که مسلمانان بهعنوان برادر هم معرفی میگردند و اصلاح بین گروههای مسلمان را دستنشان میکند، از همهی رفتارها و عملکردهایی که این پیوند مقدّس و مبارک را میگسلد، برحذر داشته شدهاند.
اسلام اساس همبستگی را از خانواده و بر پایهی محبت و احترام پایهریزی میکند[25]. و آنگاه شعاع آن را به میان اقوام و خویشاوندان و سپس همسایگان، هموطنان و همنوعان میکشاند،[26] و مهمتر از همهی اینها، مسلمانان باید امور خویش را به شیوهی شورایی و با بهرهگیری از خرد جمعی اداره کنند.[27] که این مستلزم بودن و کارکردن با هم و تحمل و مدارای جمعی و گفتگو و همگرایی است.
راهکارهای اسلام برای ایجاد و تعمیق همبستگی در جامعه به دو شیوهی سنتی و مدرن
میتوان به طور بسیار فشرده و خلاصه، راهکارهای اسلام را برای ایجاد و تعمیق همبستگی در جامعه به دو شیوهی سنتی و مدرن تقسیمبندی نمود و ارائه کرد:
1) با «نگرشی سنتی»، باید از اهتمام و توجه جدی اسلام به نهادهایی چون: خانواده، مسجد، مدارس و آموزشگاهها و مراسمات و مناسبات قدیمی همانند دید و بازدیدهای دوستانه و بین خویشاوندان (صلهی ارحام) و همکاری و تعاون در ساختن مساجد و اجرای سایر امور خیریه، مراسماتی چون مجالس ترحیم و عروسیها، استقبال از عیدهای ملّی و دینی (فطر، قربان، نوروز) و... سخن گفت.
2) اسلام تنها به شیوه ها و راهکارهای سنتی اکتفا نمیکند و نظر به این قاعدهی شرعی که «ما لا یتمُّ الواجب إلاّ به، فهو واجب» حکم می کند با توجه به اهمیت «وحدت و همبستگی» در اسلام و ضرورت و وجوب آن ، هر آن چیزی را که میتواند زمینههای وحدت و همبستگی را در جامعه فراهم کند، میپذیرد و از آن استقبال میکند. زندگی مدرن در جهان امروز، احتمالاً شیوههای جدیدی را برای ایجاد همبستگی میطلبد و ارائه نموده است مانند: تشکیل احزاب، انجمنها، اتحادیهها و N.G.Oها که هر کس با توجه به توانایی و ذوق و سلیقهی خودش در یکی از آنها داخل میشود و ضمن ارضاء نیازهای روانی و شکوفا نمودن استعدادهایش، به ارائهی خدماتی به جامعه نیز میپردازد و همینها به نوبه خود میتوانند در سطوح و ابعاد مختلف زمینههای وحدت و همبستگی و تعاون و همکاری را فراهم کنند.
اگر چه ما باور نداریم که هر آن چه را امروز دیدیم، باید حتماً به دنبال رگ و ریشهها و پیشینهی آن در رفتار و عملکرد پیامبر و اصحاب بزرگوار او بگردیم؛ زیرا آن امام هدایت و حامل رسالت، خودش فرموده است که «انتم اعلم بامور دنیاکم» یعنی: «شما به کار و بار دنیای خود آگاهترید» و قرآن عقل بشر را مورد خطاب قرار داده و توانمندی آن را در درک و فهم اوامر پروردگار (با ملاحظاتی چند که جای بحث آنها اینجا نیست) به رسمیت شناخته است؛ اما اشاره به این نکته را خالی از فایده نمیدانیم که بگوییم: «اسلام همان زمان تعدد احزاب و وجود تشکّلها را پذیرفت که پیامبر اکرم(ص) یاد و خاطرهی پیمان «حلف الفضول» را گرامی داشت و فرمود: اگر حالا هم، چنین چیزی تشکیل گردد داخل آن میشوم و نیز، در حضور او دو گروه بسیار ارزشمند و مهم از مسلمانان در کنار هم و با اختلاف نظرها و دیدگاههای متفاوت میزیستند و به نشر و گسترش اسلام مشغول بودند و بارها و بارها نام نیک و عملکرد مؤثر آنها در قرآن مجید آمده است: مهاجرین و انصار!
آری اسلام همان دم، تعدد و تکثر و وجود گروهها و انجمنها را که هر کدام به نحوی از انحاء مسلمانان را دور هم گرد میآورند، به رسمیت شناخت و ما نیز به رسمیت میشناسیم و در جهت تشکیل آنها گام برمیداریم.
منابع و ارجاعات:
[1] - نساء/1
[2] - حجرات/13
[3] - توبه/38
[4] - توبه/111
[5] - آلعمران/133
[6] - عنکبوت/64
[7] - بقره/201
[8] - اعراف/32
[9] - روم/7
[10] - روم/22
[11] - هود/218
[12] - انبیاء/92
[13] - بقره /143
[14] - آلعمران /110
[15] - حجرات/10
[16] - آلعمران/103
[17] - مجموعه رسایل، رسالهی الی الشباب، حسنالبنا، ص424
[18] - رواه الترمزی عن ابن العباس
[19] - رواه بخاری، مسلم، احمد و نسائی
[20] - آلعمران/105
[21] - زیرا فرد مسلمان نه خود را میپرستد و خدای دیگران قلمداد مینماید و نه دیگران را در هیچ مقام و لباسی به خدایی و سروری میپذیرد و تنها ربّ و معبودش را «الله»، پروردگار عالمیان میداند؛
[22] - رسول اکرم(ص)
[23] - مائده/2
[24] - حجرات/6
[25] - روم/21
[26] - بقره/177ونساء/1
[27] - شوری/38
نظرات