آنگاه که آزار و اذیت مشرکان مکه بر پیامبر و یارانش شدت یافت، و پیامبر – صلی الله علیه وسلم- به نوعی، از ایمان آوردن سران قریش در مکه دل زده شد، در موسم حج دعوت خویش را به قبایل عدیده‌ای از عرب‌ها عرضه نمود و از ایشان خواست تا او را با ایمان آوردن خود مورد حمایت قرار داده و کمکش کنند تا رسالت پروردگارش را به جهانیان برساند. و در مقابل بهترین پاداش – که همانا جنت است- را کمایی نمایند.

بدین منوال ده سال گذشت، اما پیامبر- صلی الله علیه وسلم- کسی را نیافت که این دعوت را اجابت نموده و به ندای او لبیک گوید، تا اینکه افرادی چند از قبیلۀ خزرج از اهل مدینه به حج آمدند، در مدینه یهودیان ساکن مدینه هر از چند گاهی پیرامون بعثت پیامبری نوظهور سخن گفته تهدیدشان می‌نمودند که با آمدن او، در رکابش قرار گرفته با ایشان خواهند جنگید و نابودشان خواهند کرد.

هنگامی که خزرجیان مدینه، دعوت به اسلام را از پیامبر شنیدند، با هم گفتند: این همان پیامبری است که یهود با بعثت او، ما را تهدید به مرگ نموده اند، پس باید کاری کنیم تا یهود با ایمان به او بر ما سبقت نگیرند. ایشان نزد پیامبر- صلی الله علیه وسلم- آمده به او و دعوتش ایمان آوردند و سال بعد دوازده نفر از ایشان آمده با پیامبر پیمان ایمان بستند. و سال دیگر در موسم حج افراد زیادی از مردم مدینه که شامل اوسی‏ها و خزرجی‏ها بود، شبانگاه به عقبه حضور به هم رسانده با پیامبر بیعت نمودند تا هنگام هجرت، او را یاری نموده و در خوشی و غم از او اطاعت و فرمانبرداری نمایند، در تنگدستی و فراخی ایشان را نفقه دهند، امر به معروف نموده از انجام منکرات بازدارند. حرف حق را آشکار کنند و از نکوهش هیچ سرزنش گری نهراسند، پیامبر –صلی الله علیه وسلم- را حمایت نمایند و در راه حمایت از او و دعوتش، با هر سرخ و سیاهی بجنگند. و چه بسا ممکن در این راه مال شان به مصرف رسد و جان شان را از دست دهند.

و این چنین سرآغاز هجرت اساس گذاشته شد و زمینۀ کوچیدن بنیانگزاری شد.

هجرت کار سهل و آسانی نبود که به راحتی بتوان بدان دست یافت؛ هجرت، ترک خانه و کاشانه  و دست شستن از همه هست و بود و دار و ندار، بود. سرنوشتی که باید دوباره نوشته می شد و می بایست زندگی نوی را دوباره اساس گذاشت. و این کاری بس سخت و توان فرسا بود، و بدان می نمود که هجرت حرکتی به سوی عالم نامعلوم و ناپیدا است؛ به سوی دولتی که تشکیل آن در ذهن آسان می نمود و در واقع به سوی جنگی بزرگ رهسپار بود، جنگ در مقابل توده‌ای بس بزرگ از  مردم جزیره العرب چه که همه لشکرهای روی زمین. بلی این امر مهم، هجرت بود نه گریز و فرار؛ زیرا آمادگی برای روز بزرگی بود، روز نبرد و جنگ، روز خون و مرگ.

هجرت آغاز یافت با همه فراز و فرودهایش، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- فرمانی صادر نمود که به اساس آن همه مسلمانان توانمند باید به مدینه هجرت می نمودند، اذن هجرت برای مسلمانان در ابتدا داده شده بود، اما حالا هجرت نمودن برای هرمسلمان لازم است و به زودی این حکم شامل ضعیف و قوی، فقیر و غنی، مرد و زن، آزاد و برده می شود؛ زیرا این هجرت برای اساس‏گزاری بنای دولت اسلامی است و در آن به همه اقشار جامعۀ اسلامی نیاز است و برای هیچکس از مرد و زن مسلمان این اجازه داده نمی شود که به خانه بنشیند و از مشارکت در ساخت این بنا، شانه خالی نماید.

حادثه‏ی هجرت دارای آثار بزرگی است. نشانه‌ها و ثمرات آن در امتداد تاریخ وجود دارد و مسلمانان در هر عصر و زمان و مکانی از آن بهره می برند. تا جایی که علاوه برمسلمانان، این بهره وری تمام انسانیت را در بر گرفت؛ زیرا تمدن اسلامی ای که بر اساس حق و عدالت، آزادی و مساوات برپا شد، در واقع این تمدن، تمدنی انسانی بود که اساس گذاشته شد. و برای همیشه به بشریت بهترین اساسات روحی و شریعت همه جانبه و کامل را پایه‏گزاری نمود که زندگی فرد، خانواده و جامعه را نظم می بخشد و صلاحیت دارد تا زندگی انسان را منحیث انسان، بدون در نظرداشت زمان و مکان و معتقدات، به روش نیکوتری تنظیم نماید؛ زیرا این برنامه ریزی، برای یک سال و یک فرد و خانواده و قبیله و تبار نبود؛ بلکه برای امتی بود که در درازنای تاریخ ظهور می نمایند.

صحابه یکی بعد از دیگری رهسپار مدینه شدند؛ اما پیامبر – صلی الله علیه وسلم- خودش آنگاه قدم به سوی این مرکز جدید گذاشت که یارانش همه در آن جایگزین شده بودند، پیامبر- صلی الله علیه وسلم- در پی آن نبود که با هجرت خویش، خود و اموالش را از دست مشرکان مکه رهانیده و با خیال راحت و کمال آسودگی زندگی بسر بَرَد؛ بلکه تلاش پیامبر – صلی الله علیه وسلم- بر این بود تا مسلمانان از زندگی خوبی برخوردار بوده و در سایۀ آرامش و امنیت به عبادت الله متعال بپردازند.

هجرت پیامبر فقط تنها نجات از دشمن یا رهایی از سختی و محنت نبود؛ بلکه هجرت آغاز مرحله‌ای جدید از تاریخ اسلامی و شروع مرحلۀ قوت و قدرت مسلمانان در روی زمین بود. از این رو اساس و آغاز تاریخ مسلمانان قرار گرفت.

گرچه قبلا نیز صحابه به سوی حبشه هجرت نموده بودند؛ اما این دو هجرت نسبت به اهداف‏ و شرایط شان از هم متمایز بودند؛ زیرا در هجرت به مدینه برخلاف هجرت به حبشه، همه مسلمانان اجازه داده شده بودند؛ برای اینکه شرایط و طبیعت مکان حبشه تا مدینه متفاوت بود؛ مسلمانانی که به حبشه هجرت نموده بودند قصد حفظ جان خود را داشتند تا در مکانی امن زندگی بسر برند تا مبادا هنگام کدام تعرض نابود کننده از جانب مشرکین مکه، درخت اسلام با از بین رفتن مسلمانان از ریشه کنده شود. ولی هجرت به مدینه برای اساس‏گزاری دولت و حکومت اسلامی بود که بر محور آن همه مسلمانان جمع شوند و از آنجا دعوت و امر دین خود را به اقصی نقاط جهان برسانند و در راه اعتلای آن به هر مسیری رهسپار شده و به هر برزنی بسیج شوند.

در این میان مدینه انتخاب می شود چون نسبت به حبشه جهت استقرار و برپایی دولت اسلامی، مکانی بهتر بود، در حبشه تنها نجاشی طرفدار مسلمان‌ها بود و چه بسا ممکن بود آنگاه که او بمیرد، دوباره سرنوشت مسلمانان با تیره روزی‌ها گره خورده و مشکلات دوباره به سراغ شان بیاید؛ اما در مدینه چنین امری پیش بینی نمی شد؛ زیرا همه اشخاص صاحب نفوذ مدینه و مردم یثرب نشین، با پیامبر- صلی الله علیه وسلم- عهد بسته بودند که برای همیشه از اسلام و مسلمانان حمایت نمایند.

 

آموزه‌هایی از هجرت

این سفر تاریخ ساز، برای انسان مسلمان در زندگی اسلامی او موارد زیادی به عنوان درس و اندرز در خود نهفته دارد که از این میان به یادآوری چند مورد اکتفا می نماییم:

برنامه‏ریزی در زندگی امر مهمی است و نباید در هیچ شرایطی نادیده گرفته شود. چنانچه پیامبر – صلی الله علیه وسلم- در بحرانی‌ترین مرحله از دعوت خویش (هجرت) نیز، این امر مهم را فراموش ننمود؛ بلکه قدم به قدم و لحظه به لحظه‏ی آن را مورد بررسی قرارداده در آن قدم گذاشتند.

در پیشبرد امور زندگی، هرگز نباید از استفاده‏ی اسباب مادی در کنار توکل به خداوند متعال، چشم پوشی نمود. با نگاه به سیرت در می یابیم که این کوچ، گر چه به امر خداوند متعال انجام گرفت؛ ولی بازهم پیامبر – صلی الله علیه وسلم- با بکارگیری تمام توان، اسباب مادی پیروزی این سفر را نیز فراهم نمودند. بهترین دوست را برگزیدند تا در مشقت این سفر با او شریک بوده و سختی‌های آن را با جان و دل بر دوش بکشد، علی -رضی الله عنه- را بر بستر خواب خود نشاند تا دشمن را به مغالطه بیندازد، لحظه‌ای رهسپار خانه‏ی ابوبکر-رضی الله عنه شد- که معمولا آن وقت مردم به استراحت به سر می بردند، آنگاه که به خانه رسید اهل خانه را بیرون نمود تا مبادا از خبر آگاه شوند و این راز که پوشیدن آن ضروری بود، فاش شده و کار از کار بگذرد، تعیین عبدالله برای اطلاع رسانی نیز امری دیگر بود، تا ناخبر و بی اطلاع قرار نگیرند که ندانسته خود در دام دشمن روند، شخصی به عنوان راهنما برگزیدند تا در مدت کم، راه زیادی را به پیمایند و در پستی و بلندی‌های مسیر، سرگشته و سرگردان نمانند. چوپانی را گماشتند تا ضمن در دسترس قرار دادن شیر گوسفندانش، آثار قدم‌های شان را از بین ببرد، قدم گذاشتن به مسیری کاملا برعکس که کسی نداند ایشان بجای اینکه به سوی مدینه از راه شمال بروند، از طریق یمن و از راه جنوب رفته اند، آوردن سواری‌ها بعد از سه روز تا حساسیت مردم فرو نشیند و هیجان رفت و آمد کم شود سپس حرکت نمایند و به سوی مدینه بروند. بلی در کنار اینهمه بکارگیری اسباب و نقشه کشی، در دریای بی کران توکل به اوتعالی قرار داشتند. می توان گفت: توکل به خدا منافی استفاده از وسایل و ابزار نیست؛ بلکه از جمله اولین قدم‌هایی که در راه توکل برداشته می شود، استفاده از اسباب است.

فراهم نمودن زمینۀ تشریف آوری به مدینه با پیش فرستادن مصعب بن عمیر -رضی الله عنه- به عنوان سفیر، تا پیامبر -صلی الله علیه وسلم- با خیالی آسوده به مدینه تشریف ببرند.

جهت محکمی پیوند بین دو سر هجرت ( مهاجرین و انصار ) پیمان اخوت برقرار نمودند.

پیوند پاداش اعمال با نیت است؛ “إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ” [بخاری] (ارزشِ عمکرد انسان به نیت انجامِ آن بستگی دارد )؛ گر چه هجرت برای امور دیگر حرام نیست؛ ولی بازهم آن کجا و هجرتی که برای بنای اساس امت اسلامی صورت می گیرد کجا؟! چه دور است فاصله بین کسی که هست و بود خود را برای کسب رضای الهی فرا می نهد و بین کسی که برای دنیای خود رهسپار می شود. ابن مسعود-رضی الله عنه- می فرماید: «کسی که به طلب چیزی هجرت نماید، پاداشش همان چیزی است که در طلبش بوده است، مردی جهت ازدواج با زنی به نام ام قیس هجرت نمود و به مهاجر ام قیس شهرت یافت». [الطبرانی: المعجم الکبیر/۸۵۵۹]

در سخت‌ترین لحظه‌ها هم امانت داری را فراموش نکردند و به فکر ادای سپرده‌های مردم بودند.

خدمت، باعث جاودانگی می شود، خانواده‌ای ( خانواده ابوبکر) که به حق در هجرت به پیامبر خدمت نمودند، نام شان برای همیشه ثبت تاریخ روزگار شد.

دعوتگر در مرحلۀ سختی نیز همت و ایثار را فراموش نمی کند؛ و هرگز بار دوش جامعه نیست، اخوت اسلامی نمی گذارد که کسی مال برادرش را با شمشیر حیاء بگیرد، هر کس به مال خود سزاوار تر است؛ امام بخاری –رحمه الله- روایت می کند که ابوبکر-رضی الله عنه- هنگام سفر هجرت به پیامبر -صلی الله علیه وسلم- گفت: نزدم دو شتر است که برای هجرت آماده نموده ام، یکی را برای خود بگیر، پیامبر-صلی الله علیه وسلم- فرمودند: باشد. ولی به پولش. دیده می شود که پیامبر-صلی الله علیه وسلم- آن شتر را خریدند و به شکل تبرعی از وی قبول نکردند.

امید به پیروزی در سخت‌ترین لحظه‌ها هم فراموش نمی شود. در جایی که حتی زنده ماندن و مردن را کسی تضمین کرده نمی تواند؛ پیامبر-صلی الله علیه وسلم- برای سراقه وعده می سپارد که النگوهای کسری پادشاه فارس را بپوشد.

وطن حقیقی مسلمان دین اوست، درست همان سرزمینی که بتواند با الله متعال به شکل بهتری ارتباط برقرار کند و دل‌های مردم برایش باز باشد؛ بنابراین، وطن مسلمان دارای حد و مرز نیست، اگر بهترین جای دنیا هم که بر او تنگ آید، لازم است جایی دیگر را سراغ گیرد تا در امن و امن و با خیالی آسوده در کنار دیگر مسلمانان پروردگارش را عبادت نماید و در سایۀ بستری که همه باهم آماده می نمایند، دولت اسلامی را اساس گزارند.

ایمان واژه‌ای نیست که فقط تلفظ شود و بس؛ بلکه عقیده و باوری است که با خود تکلیف و پیامدهای سنگینی به همراه دارد، و بر مسلمان است که خود را برای این آماده کند و در برابر مشکلات شکیبایی ورزد.

ایمان، تنها به امید و آرزو نصرت نمی یابد؛ بلکه آنچه عاملی مهم در پیروزی و به ثمر نشاندن آن است، عمل و کردار است؛ زیرا رویارویی بین حق و باطل امری حتمی است که از انسان مسلمان کار می طلبد نه آرزو نمودن و سپس خانه نشین شدن.

سرانجام، پیروزی از آن پرهیزگاران است، باطل هر چند لوایش برافراشته باشد محکوم به شکست است.

مسلمان همیشه با میانه روی و اعتدال همگام است. هیچگاه توازن را از دست نمی دهد و مساوات را نادیده نمی گیرد، او هنگام ضعف، ذلیل و خوار نیست و نه هم هنگام پیروزی، متکبر و خودخواه است. پیامبر-صلی الله علیه وسلم- به تنهایی با عالمی از سختی‌ها راه دشت و بیابان را در پیش می گیرد و به سوی مدینه قدم بر می دارد؛ ولی با این حال در اوج عزت قرار دارد و به دین و دعوت خود می بالد. و آنگاه که بعد از هشت سال دوران فتح مکه فرا می رسد، در اوج تواضع و سپاس‏گزاری قرار داشته و کبر و خود بزرگ بینی در او سراغ نمی شود.

بدون گمانه زنی، دعوتگران در پناه الله متعال قرار دارند، حفاظت و نگهداری تنها منحصر به حفظ جان نیست؛ بلکه از آن بالاتر حفظ دین و آیین است.

اعتماد در هنگام سختی‌ها آشکار می شود، ابوبکر صدیق -رضی الله عنه- در سفر هجرت که خطر و مرگ از هر سو تهدید شان می کرد، خود و خانواده اش را در اختیار پیامبر گرامی اسلام قرار داد و خودش او را در این سفر پر مشقت همراهی نمود و برای همیشه دوستی راستینش را با گذاشتن سر و جان، به اثبات رسانید.

هنگامی که اهل مدینه هجرت پیامبر – صلی الله علیه وسلم- را دانستند دست از اختلاف و تفرقه کشیدند، چون بهترین درس همکاری و همیاری را از هجرت آموختند و در مدینه از خود مثال‌های بی بدیلی در باب ایثار و فداکاری به نمایش گذاشتند. {وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ}) و ایشان [دیگران] را بر خود ترجیح می دهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند( [حشر: ۹] سعد بن ربیع به عبدالرحمن بن عوف –رضی الله عنهما- نصف مال خود را پیش می کند و او را مخیر می کند تا یکی از همسرانش را برگزیند تا بعد از طلاق و سپری شدن عده، با او ازدواج نماید.

اولین سخنانی که پیامبر –صلی الله علیه وسلم- در مدینه ارشاد فرمودند، نهال دوستی و محبت و اخلاق درست را در دل‌های مسلمانان کاشت، {یا أَیها النّاسُ أَفْشُو السّلام وصِلُوا الأرحامَ وأَطعموا الطّعامَ وصَلُّوا باللیلِ والنّاسُ نیامٌ تَدخُلُوا الجنه بسلامٍ} [ترمذی] (ای مردم، سلام را در میان خود پخش و همگانی کنید، و پیوند خویشاوندی را رعایت کنید، و (گرسنگان و نیازمندان را) طعام دهید، و نیمه‌های شب در حالی که مردم خواب هستند؛ نماز بخوانید، با سلامتی وارد بهشت می شوید).

ای کاش زندگی امت اسلامی، امروز هم از این معانی الهام بگیرند تا بجای جنگ و نزاع، دوستی و محبت انتشار یابد و دشمنی و کینه ورزی از بین برود!

 

منابع مورد استفاده:

1)أثر الهجره النبویه فی حیاه المسلم – حشانی زغیدی

2)الهجره النبویه.. ملامح وسمات – د. راغب السرجانی

3)الهجره النبویه.. دروس وعبر- تیسیر الفتیانی

4)الهجره دروس وعبر – الشیخ محمد بولوز

5)علمتنی الهجره    د. أحمد المحمدی

6)علمتنی الهجره د. أکرم کساب

7)من قیم الهجره التوکل على الله رمزی سعید

8)هجره سید البشریه .. دروس وعبر د. خالد راتب