قتل فجیع ساموئل پَتی، معلم تاریخ فرانسوی، به دست یک دانش‌آموز چچنی، پس از نشان‌دادن کاریکاتورهایی از پیامبر سر کلاس درس، آخرین نمونه از آن چیزی است که برنار لوئیس برخورد تمدنی اسلام و غرب مي‌نامد. بعد از این ماجرا فرانسوی‌ها در محکومیت ترور و دفاع از آزادی بیان از ادامه انتشار این کاریکاتورها دفاع کردند و مسلمانانی که احساسات آنها جریحه‌دار شده بود، به شکل‌های مختلفی مثل تظاهرات خیابانی و تحریم کالاهای فرانسوی به اعتراض پرداختند. به نظر می‌آید ماجرای انتشار کاریکاتورها موضوعی ادامه‌دار باشد. بزرگ‌ترین عملیات تروریستی در واکنش به کاریکاتورها در سال 2015 بود؛ در ژانویه این سال دو نفر دفتر مجله فکاهی شارلی ابدو را به رگبار بستند و 12 عضو آن را کشتند، 10 ماه بعد یک رشته از حملات تروریستی بی‌سابقه در اروپا از طرف داعش انجام گرفت که در منطقه‌های مختلف پاریس منجر به کشته‌شدن ۱۳۰ نفر از شهروندان فرانسوی شد. اولین بار در سال 2005 بود که یک نشریه دانمارکی تعدادی کاریکاتور از پیامبر منتشر کرد. این کاریکاتورها از سوی بیشتر مسلمانان معتقد توهین‌آمیز، خشونت‌بار یا کفرگویانه قلمداد شده و انتشار آنها خشم و اعتراض بسیاری از مسلمانان را در سرتاسر دنیا برانگیخت. از آن زمان ماجرای کاریکاتورها سؤال‌هایی «پنهان‌مانده» را بین متفکران علوم سیاسی و اجتماعی برانگیخته است و به‌ گفته وندی براون، نظريه‌پرداز برجسته سياسي، موجب «طرح مسائل (غالبا تازه‌اي) در زمینه احکام پذیرفته‌شده مربوط به سکولاریته، دین، توهین، آسیب، توهین به مقدسات، آزادی بیان، تفاوت آرا و انتقاد شده و بدین ترتیب بستر فوق‌العاده‌ای برای بازاندیشی در بنیادها و مفروضات به‌ظاهر سکولارِ نقد فراهم کرده است». این مفاهیم و رابطه پیچیده و مبهم آنها در شرایط امروز اروپا، با افزایش آمار مهاجران مسلمان بعد از جنگ در خاورمیانه و بحث ادغام آنها در جامعه مقصد، اهمیت بیشتری می‌یابد. از‌این‌رو برخی از نظریه‌پردازان انتقادي برخلاف فضای غالب بر دانشگاه‌های غرب در‌صدد بازبینی در «امر سکولار» برآمدند. از‌جمله این تلاش‌ها نشستی عمومی بود که در پاییز سال 2007 در مرکز مطالعات علوم انسانی دانشگاه برکلی کالیفرنیا برگزار شد. مقالات این نشست به طیف گسترده‌ای از موضوعات می‌پرداختند اما چند مقاله مشخصا به تحلیل ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی اختصاص داشتند. حاصل این نشست نگارش کتابی بود به نام «آیا نقد سکولار است؟» که در سال 2009 منتشر شد. این کتاب که مجموعه شش یادداشت به‌هم‌پیوسته است، از خلال ماجرای کاریکاتورها، به بررسی جایگاه نقد در جوامع غربی و ارتباط سازنده آن با مفاهیمی همچون سکولاریسم و دینداری، آزادی بیان و سرکوب و نیز کنش‌ورزی انسان معاصر می‌پردازد. بلندترین مقاله کتاب متعلق به طلال اسد، انسان‌شناس و نويسنده كتاب «شكل‌گيري‌هاي امر سكولار» است. این کتاب به جز مقاله اسد، دربرگیرنده مقاله‌ای از صبا محمود، استاد انسان‌شناسی دانشگاه برکلی است. جودیت باتلر، فیلسوف و نظریه‌پرداز فمینیست آمریکایی در ادامه، مقاله‌های اسد و محمود را بسط داده و نقدی طولانی بر آنها نوشته است که هر‌کدام از آنها در پایان به نقد باتلر پاسخ داده‌اند. مجموعه این متون، با مقدمه‌ای که وندی براون نوشته است، محتوای کتاب پیش‌رو را تشکیل می‌دهد. این کتاب در سال 1395 به قلم آلما بهمن‌پور و به همت نشر نی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. براون در مقدمه کتاب اشاراتی به سخنرانی خود در نشست یادشده می‌کند و رئوس مقالات دیگر را شرح می‌دهد. هدف کلی کتاب را می‌توان تشکیک در همسان‌انگاری نقد و امر سکولار در لیبرال‌دموکراسی و حتی نظریه انتقادی غربی دانست. نویسندگان در پی بازاندیشی در بنیادها و مفروضات «به‌ظاهر سکولار» نقد هستند. آنها قصد دارند نشان دهند که سکولاریسم خود نباید مصون از نقد باشد و تلاش می‌کنند به این پرسش‌ها پاسخ دهند: آیا در ماجرای کاریکاتورها زبان حقوقی سازوكار مناسبی برای داوری تعارضات فراهم می‌آورد؟ چه شیوه‌های گفتاری و هنجاری دیگری برای بررسی و رفع چنین اختلافاتی در جوامع چندفرهنگی و چندمذهبی در دسترس است؟ نقش نقد در چنین مسئولیت و اقدامی چیست؟ با وجود شهرت متفکران پسااستعماری به نسبی‌گرایی، باتلر در مقاله خود تأکید می‌کند که موضع مورد بحث او این نیست که به نسبی‌گرایی فرهنگی‌ای برسد که تمام ادعاهای ارزشی را برابر پنداشته و در قبال چنین موضوعات هنجاری خود را در موقعیت ناظر بیرونی قرار دهد. (ص 133). مترجم در مقدمه خود تأکید بر یک مسئله را ضروری می‌داند: «این تأملات انتقادی در گفت‌و‌گو و نزاع با جریاناتی قرار دارند که به‌کارگیری نقد سکولار را ابزاری همه‌شمول برای رهایی از عقب‌ماندگی و سرکوب و نایل‌شدن بشر به رستگاری می‌دانند. توجه به این مسئله ازآن‌رو ضروری است که اگر اهمیت این مقالات را محدود به استدلال‌های موردی آنها درباره شکاف‌های موجود درگفتمان آزادی بیان، نقد و سکولاریسم حاضر در فرهنگ و قوانین «اروپایی» بدانیم، فاصله موجود میان بستر فعلی ما و بستر بخصوص کتاب پیش‌رو موجب خواهد شد که نه‌تنها نقد و رویکرد انتقادی این منازعات موضوعیت خود را از دست دهد بلکه محتوای این کتاب می‌تواند با عبوری ظریف از «رویکرد انتقادی» به «داوری» به ضد خود بدل شده و دستاویزی شود برای توجیه مناسبات قدرت حاضر در بسترهای دیگر. از‌این‌رو است که در برخورد با متونی از این قبیل، به‌کار‌بستن رویکرد انتقادی برای ترجمان محتوا از بستری به بستر دیگر امری ضروری است». به گفته براون با بررسی موشکافانه سه واژه به‌کار‌رفته در سؤال «آیا نقد سکولار است؟»، شفافیت آنها ناپدید خواهد شد و «این پرسش به استقبال فروپاشی، انهدام و ازهم‌گسیختن خود می‌رود». طلال اسد در مقاله خود مفهوم «توهین به مقدسات» را از جهات مختلف بررسی می‌کند و آن را «به‌مثابه تبلور برخی معضلات ارزشی و سیاسی اروپای لیبرال در نظر می‌گیرد» (ص 30). او توهین به مقدسات را نشانه‌ای از هویت تمدنی غرب می‌داند و به ریشه تاریخی مسیحیت و اسلام و نظریات متمایز آنها درباره مسئله خودمختاری انسان می‌پردازد و در‌این‌بین به مفاهیمی مانند کرامت انسانی در مسیحیت، اصل تعویض‌پذیری در لیبرالیسم، اغوا و تجاوز، مالکیت آثار هنری و کپی‌رایت اشاره می‌کند تا تفاوت تلقی غربی و اسلامی را از اَشکال مختلف مسائل آزادی بیان، کفرگویی و جراحت نشان دهد. صبا محمود در مقاله خود جنبه دیگری از پیش‌فرض‌ها و آثار سکولاریسم را بررسی می‌کند که ریشه در مذهب دارد. از نظر او، نگرش سکولار مسیحی به توهین به مقدسات، قادر به فهم خشونت و جراحت اخلاقی که کاریکاتورها به مسلمانان دین‌دار وارد می‌کند، نیست. او این مسئله را به شیوه‌های متفاوت نشانه‌شناسی شمایل‌ها و بازنمایی‌ها، به‌ویژه نشانه‌شناسی مربوط به مقدسات مذهبی و پیامبران در بین اسلام و مسیحیت ارتباط می‌دهد. جودیت باتلر در پاسخ به مقالات اسد و محمود، نقد آنها به سکولاریسمی را که در سنت غربی به نقد نسبت داده می‌شود، به یکدیگر پیوند زده و گسترش می‌دهد. او در‌عین‌حال تأکید دارد که همواره یک چارچوب هنجاری قلمروهای معنایی را که چنین مفاهیمی در آنها به کار می‌روند، محدود و تنظیم می‌کند و به نگرش انتقادی ما جان می‌دهد.