پخش فایلی صوتی منسوب به ناصر رزازی خواننده‌ی محبوب و اسطوره‌ای کرد، مجادلات بی سابقه‌ای در فضای مجازی برانگیخته است. در این فایل که ظاهراً بخشی از مکالمه‌ای صوتی است، رزازی با ستایش از آئین یاری - کیش جوامع یارسان - بیزاری خود از اسلام را برملا می‌کند.

در توضیح جدیدی که وی پس از جنجال یاد شده داده، به درستی روی خصوصی و سهوی بودن اظهارات قبلی تأکید و پخش آن را دسیسه‌ای برای تخریب خود خوانده است. فارغ از مجادلات پیشگفته که از دو نقطه عزیمت دینی و غیر دینی و بعضاً ضد دینی صورت می‌پذیرد، خوانش اصل مسئله حاوی دلالت‌های سیاسی و جامعه‌شناختی جالب توجهی است.

یارسان‌ها اقلیتی با جمعیتی کمتر از یک میلیون نفر هستند که به‌طور عمده در نواحی کردنشین ایران و عراق پراکنده‌اند. 

در عراق با اسامی دیگری شناخته می‌شوند و با یزیدی‌های منطقه شنگال که هدف خشونت داعش قرار گرفتند، دارای باورهای مشابه و مشترکی می‌باشند.

در سال‌های اخیر این گروه به چند دلیل بیشتر از‌ گذشته در کانون توجه قرار گرفته‌اند.

نخست حمله گروه داعش و خلق صحنه‌های رقت آور از اسارت زنان و دختران آنها و در ادامه تبدیل منطقه سکونت شان به کانون نزاعی ژئوپولتیک میان دولت اقلیم کردستان، پ.ک.ک، دولت عراق و دولت ترکیه. نزاعی که اکنون هم جریان دارد.

عامل دوم مطرح شدن بیشتر نام یارسان‌ها در کنار سایر اقلیت‌های دینی در گزارشات حقوق بشری در ایران و عراق است.

اما عامل سوم که خود به نوعی از دو عامل دیگر متاثر است، تمایلی فزاینده نزد برخی ملی گرایان کرد برای صورت بندی مجدد آیین یاری تحت عنوان دین اصیل و باستانی کردها به منظور سر هم کردن یک پروژه ناسیونالیستی خالص و بری از اسلام است. 

این کوشندگان با این فرض که اسلام دین مشترک عرب‌ها، فارس‌ها و ترک‌های خاورمیانه است و عدم توفیق کردها در برساختن نوعی اسلام کردی که بتواند به آنها در برابر همسایگان مسلمانشان تشخص و تمایز ببخشد، ایجاب می‌کند که ناسیونالیسم کردی دین ویژه خود را داشته باشد.

تکاپوی سیاسی مزبور را که به ظن قوی چندان باب دل یارسان‌ها نیست، را می‌توان یارسانیسم نامید.

این کوشش بلندپروازانه البته پس از شکست دعوای زرتشتی گری می‌آید که پس از سقوط‌ کمونیسم اردوگاهی، چندی کارگاه‌های فکری را به خود مشغول کرد. با سقوط شوروی، ناسیونالیسم کرد صبغه چپگرایانه‌اش را از دست داد و رجوع به آئین باستانی کردستان قبل از حمله اعراب، نسخه‌ای بود که چپ‌گرایان سابق برای پر کردن این خلأ هویتی تجویز می‌کردند.

این تکاپو به دو دلیل ابتر ماند: اول، نبودن حتی یک کرد زرتشتی بر دین باقی مانده در کردستان سی سال قبل و دوم تشابهات آن با ناسیونالیسم باستان گرا و غیرمذهبی ایرانی از رهکذر ارجاع به گذشته‌ای مشترک. امری که غیریت سازی ملازم نظریه پردازی ناسیونالیسم را با تردید و ابهام روبرو می‌ساخت.

گو اینکه در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم هم نخستین نسل ملی‌گرایان متجدد کرد از باستان‌گرایی ناسیونالیسم ایرانی تاثیر پذیرفته و با تعویض دال ایران با دال کرد و با تاکید بر ولادت زردشت در سرزمین کردستان، بر حق آب و گل کردها انگشت می‌نهادند.

با این وصف آئین یارسان با نداشتن نقیصه پیشگفته، کاندیدای مناسب‌تری از دین زرتشت به نظر می‌رسید. در این مسیر برخی‌ نگره‌های ایدئولوژیک پسامارکسیسم پ.ک.ک هم به میدان آمد. در مارکسیسم متأخر فعلی توجه به اقلیت‌های جنسی، قومی، مذهبی، مهاجران، فرودستان و نظریات زیست محیطی، جای محوریت طبقه‌ی کارگر را گرفته است.

فی المثل در فرانسه در حالیکه احزاب راست به ماوای طبقه کارگر فرانسوی تبدیل شده‌اند، حزب کمونیست رسماً وکیل مدافع مسلمانان این کشور است.

پروبلماتیک فوق راز مهرورزی پ.ک.ک به اقلیت‌هایی نظیر یارسان‌ها، ایزدی‌ها، علویان و ... است.

در کنار این مهم، باید به عامل دیگری هم اشاره کرد: قرار دادن اقلیت‌های دینی کم جمعیت و بی خطر از قبیل مسیحیان، یهودیان و ... در ویترین حقوق بشر دولت‌ها به منزله سنتی دیرپا در خاورمیانه مدرن به منظور ترسیم سیمایی مطلوب در افکار عمومی غرب از سوی دولت‌هایی که بعضا متهم به نقض حقوق بشرند. امری که تا حدودی از جانب دولت اقلیم کردستان و احزاب عمده آن هم پیروی می‌شود.

در مجموع دو عامل ایدئولوژیک و استراتژیک فوق، یارسان‌ها را از طاق نسیان به کانون توجه برده و حتی ناخواسته در کانون پروژه‌ای سیاسی قرار داده است.

آیا یارسان‌ها خود خواهان ایفای چنین نقشی هستند؟ آیا واقعاً تاریخ آئین یاری به قبل از اسلام باز می‌گردد و در گذشته کیش غالب کردها بوده است؟

این‌ها سؤالات مهم و بی جوابی هستند که اصل و اساس پروژه فوق را زیر سؤال می‌برند.

برای پاسخ دادن به آن‌ها، به صحبت‌های رزازی باز می‌گردیم. جایی که می‌گوید من از یارسان‌ها گلایه دارم که متوجه ارزش و اهمیت دین خود نیستند. در ادامه می‌افزاید که اگر در زمانهای کهن پرده از پنهان کاری بر می‌داشتند و آئین خود را عرضه می‌کردند، اکنون در کردستان بجای اسلام عمومیت می‌یافتند.

خواننده مشهور کرد ناخواسته اینجا به بیان تضاد اصلی و البته چاره‌ناپذیر این پروژه پرداخته است. 

پنهان‌کاری و رازورزی جزئی جدایی‌ناپذیر از دین ورزی یاری در تاریخی مشحون از ترس و تهدید و جغرافیایی سرشار از اضداد و اقویاست. به بیان دیگر یارسان‌ها با پنهان کردن عقائد خویش که البته در مواردی منجر به دریافت تهمت‌های غیرمنصفانه‌ای چون شیطان پرستی هم می‌شد، در صدد بقا و جلوگیری از نابودی خویش بودند.

با این وصف اکنون هم نباید از زیر میکروسکوپ رفتن و زیر نورافکن دوربین‌ها قرار گرفتن خرسند باشند. چرا که رازداری آئینی، بخشی لاینفک از جوهره این کیش است.

تمهید یارسان‌ها و ایزدی‌ها برای پاسداشت آئین خود در این محیط متخاصم، به مورد بالا خلاصه نمی‌شود. کسی نمی‌تواند با تغییر کیش یارسان یا ایزدی شود. یارسان کسی است که از مادری یاری متولد شده است، این تمهیدی اساسی برای جلوگیری از حلّ و جذب در ادیان قویتر و آب رفتن جامعه خودی است.

با این اوصاف بر خلاف تمنای سیاسی رزازی، یاری‌ها نه قادر به کشف حجاب از دینشان هستند و نه می‌توانند کس دیگری را به جرگه خود بپذیرند.

صد البته نتایج پژوهش‌های تاریخی برای «سره‌خواهان مذهبی» از این هم نومیدکننده‌تر است.

پژوهشگران دین معتقدند این آئین‌ها، ملغمه‌ای از یهودیت، مسیحیت، تشیع، مانویت، میترائیسم و ...هستند و صورت بندی اصلی آنها در سده‌های اسلامی صورت گرفته و نقطه عزیمت هم غالبا طریقتی صوفی بوده است.

به صورت خلاصه یارسانیسم به مثابه پروژه‌ای سیاسی بیش از آن ذهن گرایانه و فانتزی است که از دل آن پلاتفرمی سیاسی استحصال شود.

این مهم، اما نباید باعث نادیده گرفتن زمینه و زمانه‌هایی شود که این تکاپوهای ابتر محصول آنند. واقعیت آن است که ناسیونالیسم کرد بیش از آن، مدیون اسلام و پیشوایان دینی کرد است که بتواند به سهولت حساب خود را با آنها تصفیه کند. اما همزمان از تضادی مهم و زیربنایی هم رنج می‌برد.

ناکامی کردها در تبدیل «اسلام روستایی» حاکم بر کردستان قرن نوزده و دهه‌های ابتدایی قرن بیست که دارای صبغه پررنگ روحانی و عرفانی بود، به «اسلام کردی» باعث شده که در خاورمیانه اسلامی خود را تنها و بیکس بدانند.

منطقه‌ای که در آن هریک از ایرانی‌ها، عرب‌ها و ترک‌ها اسلام خود را دارند و کردها که دستشان به ماشین دولت نرسیده، دست خالی مانده و حتی برخی اوقات با این بیم مواجه می‌شوند که نکند اساسا از دایره‌ی امت مفروض اخراج شده‌اند!