برادران گرامی سلام و درود خداوند بر شما باد

در سال‌روز خجسته میلاد پیامبر اکرم قرار داریم و شایسته است در این خصوص حقایقی را مورد بررسی قرار دهیم: 

حقیقت نخست: امنیت امت در زمان حیات رسول خدا: «وَمَا کَانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ» [انفال: ۳۳] و [لى‌] تا تو در میان آنان هستى، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند. 

در زمان حیات پیامبر اکرم و هنگامی که ایشان در میان امت حضور داشت، امت از عذاب خدا در امان بودند زیرا در مرحله‌ی تکلیف بودند اما پس از وفات ایشان این آیه چه معنایی خواهد داشت؟ علمای تفسیر گفته‌اند: «وَأَنْتَ فِیهِمْ» یعنی سنت تو در زندگی آنان اجرا می‌شود در اعمال و کسب و کار و اوقات فراغتشان جریان دارد؛ در تفریح و سرگرمی و در شادی و اندوه آن را فراموش نمی‌کنند روابطشان را بر اساس آن تنظیم می‌کنند و تا زمانی که مؤمنان سنت پیامبرشان را عملی کنند از عذاب خدا در امان خواهند بود. 

از معاذ بن جبل روایت است که فرمود: 

 «کُنْتُ رِدْفَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى حِمَارٍ یُقَالُ لَهُ: عُفَیْرٌ، فَقَالَ: یَا مُعَاذُ، هَلْ تَدْرِی حَقَّ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَمَا حَقُّ الْعِبَادِ عَلَى اللَّهِ؟ قُلْتُ: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: فَإِنَّ حَقَّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ، وَلَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا، وَحَقَّ الْعِبَادِ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَ مَنْ لَا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَفَلَا أُبَشِّرُ بِهِ النَّاسَ؟ قَالَ: لَا تُبَشِّرْهُمْ فَیَتَّکِلُوا» [متفق علیه]. 

من پهلوی پیامبر اکرم سوار بر الاغی به نام عفیر بودیم؛ به من فرمود:‌ای معاذ آیا حق خدا بر مردم و حق مردم بر خدا را می‌دانی؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: حق خدا بر بندگان آن است که او را بپرستند و برای او شریکی قایل نشوند و حق بندگان بر خدا آن است کسی را که برای او شریک نمی‌گیرد عذاب نکند. گفتم:‌ای رسول خدا آیا به مردم بشارت ندهم؟ فرمود: خیر تنبلی به خرج می‌دهند. 

پس اگر مسلمانان امروز می‌خواهند از عذاب خدا در امان باشند و عزیز و بزرگوار زندگی کنند، به اهدافشان برسند و سلامتی و بهروزیشان را تضمین کنند باید با توجه به این آیه روش رسول اکرم را در زندگی خود عملی سازند. این روش در حقیقت آموزه‌های آفریدگار است و تنها روشی است که باید در زندگی اجرا شود. خداوند متعال می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ» [بقره: ۲۱] اى مردم، پروردگارتان را که شما، و کسانى را که پیش از شما بوده‌اند آفریده است، پرستش کنید؛ باشد که به تقوا گرایید. 

 «وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ» [فاطر: ۱۴] و [هیچ کس‌] چون [خداى‌] آگاه، تو را خبردار نمى‌کند. 

پس آفریدگار آگاه و سازنده حکیم است و شایسته است مسلمانان آموزه‌هایش مورد توجه قرار دهند و تا زمانی از عذابش در امان خواهند بود که سنت و روش پیامبرش در زندگی خود آنان عملی کنند. 

بگذارید به ادامه‌ی آیه نگاه کنیم آن‌جا که می‌فرماید: «وَمَا کَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» [انفال: ۳۳] و تا آنان طلب آمرزش مى‌کنند، خدا عذاب‌کننده ایشان نخواهد بود. 

 انسان یا بر شیوه‌ی خدا استوار خواهد بود یا اینکه به گناه دچار می‌شود و استغفار می‌کند و در هر دو حالت از عذاب خدا در امان خواهد بود. اما وقتی به گناه دچار شود و بر آن پافشاری کند بدون اینکه احساس پشیمانی کرده و به درگاه استغفار کند این‌جاست که خود را در معرض تنبیه و عذاب خدا قرار داده است. 

خداوند متعال امت اسلام را که به حمل رسالت مشرف شده‌اند به عنوان بهترین امت ستوده است؛ علمای تفسیر گفته‌اند: منظور این است که شما امتی هستید که با حمل رسالت اسلام مشرف شده‌اید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» [آل عمران: ۱۱۰] شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده‌اید: به کار پسندیده فرمان مى‌دهید، و از کار ناپسند بازمى‌دارید، و به خدا ایمان دارید. 

یعنی خیریت این امت پس از ایمان به خدا در امر به معروف و نهی از منکر است. پس این دو عمل ششمین فریضه‌ای است که خداوند بر ما فرض کرده است و امت‌های پیشین را بر اثر شانه خالی کردن از این دو امر مهم هلاک کرده است. آری این عامل خیریت امت محمد است و اگر مسلمانان از آن شانه خالی کنند خیریتشان را از دست می‌دهند و با امت‌های دیگر تفاوتی نخواهند داشت. از این رو علما امت محمد را به دو گروه تقسیم کرده‌اند: امت اجابت و امت تبلیغ؛ اگر دعوت پروردگار را در آن‌چه به ما حیات می‌بخشد اجابت کنند بهترین امت خواهند بود و اگر نسبت به آن بی‌توجهی کنند و از کتاب خدا غفلت ورزند اسباب هلاک خود را رقم خواهند زد. 

امت اجابت غیر از امت تبلیغ است؛ امت تبلیغ امت پراکنده‌ای است همانند سایر امت‌ها که بر آن‌ها برتری ندارد؛ این در حالی است امت اجابت آن امتی است که دعوت خدا و رسولش را در آن‌چه به او حیات می‌بخشد پذیرفته است. آن وقت است که حیات واقعی خود را دریافته است: 

لیس من مات فاستراح بمیت إنما المیت میت الأحیاء

آن کس که بمیرد و استراحت کند مرده نیست بلکه مرده آن زنده‌ای است که حیات اخلاقی و عقلی ندارد. زمانی به زندگی فرهیخته‌ دست خواهد یافت که خدا را بشناسد و راه سلامت و رستگاری خود را برگزیند. 

کسانی هستند که می‌گویند ما فرزندان و دوستان خدا هستیم و خداوند از به آنان پاسخ می‌-دهد: 

 «قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ» [مائده: ۱۸] 

بگو: پس چرا شما را به [کیفر] گناهانتان عذاب مى‌کند؟ عنه،] بلکه شما [هم‌] بشرید از جمله کسانى که آفریده است. 

امام شافعی از این آیه استنباط می‌کند که خداوند دوستانش را عذاب نمی‌دهد و اگر بپذیرد که آنان فرزندان و دوستانش هستند پس چرا آنان را به واسطه‌ی گناهانشان عذاب می‌کند؟ اگر ما هم بر اساس سنت رسول خدا عمل کنیم از عذاب خدا در امان خواهیم بود. ما امت برگزیده‌ای هستیم که به سود مردمان آفریده‌ شده‌ایم اما اگر از راه خدا گمراه شویم همانند سایر امت‌ها خواهیم بود و‌‌ همان قوانین بر ما جاری و ساری خواهد بود. به همین خاطر گفته‌اند: آنان که کار خدا را سبک شمردند خداوند هم برای آنان ارزشی قایل نشد. اگر او را تعظیم می‌کردند بدون شک آنان را حفظ می‌کرد و گرامی می‌داشت؛ جایگاه‌هان را بالا می‌برد و در دنیا و آخرت آنان را در پناه خود نگه می‌داشت. 

این نخستین حقیقت است؛ شیوه‌ی پیامبر اسلام بهترین شیوه است؛ راه رهایی و رستگاری است زیرا از سوی آفریدگار هستی و پدید آورنده‌ی انسان آمده است. 

 حقیقت دوم: رسول خدا در گفتار و کردار و تصمیم از گناه معصوم است به همین خاطر خداوند به دستور داده است به فرمانش گردن نهیم و از آنچه منع کرده است بپرهیزیم: 

 «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» [نجم: ۳و۴] و از سر هوس سخن نمى‌گوید. این سخن بجز وحیى که وحى مى‌شود نیست. 

شخصیت او از تأثیر هر گونه فرهنگ زمینی محفوظ بود: 

 «وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ» [عنکبوت: ۴۸] 

و تو هیچ کتابى را پیش از این نمى‌خواندى و با دست [راست‌] خود [کتابى‌] نمى‌نوشتى، و گر نه باطل‌اندیشان قطعاً به شک مى‌افتادند. 

بی‌سوادی او افتخار اوست زیرا آموزش او را خداوند عهده‌دار شده است: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» [نجم: ۵] آن را [فرشته‌] شدیدالقوى به او فرا آموخت، 

اما بی‌سوادی ما ‌لکه‌ی ننگی بر جبین ماست زیرا ما تنها به واسطه‌ی دیگران می‌آموزیم؛ پیامبر اسلام از تأثیر فرهنگ زمینی محفوظ است تا تمام آنچه را که قرار است به یاران و امتش القاء کند وحی آسمانی باشد. به همین خاطر علما گفته‌اند: وحی بر دو نوع است: نوعی که تلاوت می‌شود یعنی قرآن کریم و نوعی که قابل تلاوت نیست یعنی سنت نبوی و آن‌چه به طور صحیح از رسول خدا رسیده است. 

هر مسلمانی اعتقاد دارد که پیامبر اسلام به صورت شخصی از خطا معصوم است اما امت اسلام به صورت جمعی معصوم هستند و انس بن مالک از رسول خدا روایت کرده است که ایشان فرموده است: «إِنَّ أُمَّتِی لَا تَجْتَمِعُ عَلَى ضَلَالَةٍ» امت من بر گمراهی جمع نمی‌-شود. [ابن ماجه] 

مسلمانان نسبت به هم‌دیگر ناصح و خیرخواه هستند اگر چه دور از هم باشند؛ اما منافقان اگر هم به هم نزدیک باشند نسبت به هم حسود و فریبکارند. عصمت پیامبر بخشی از عقیده‌ی هر مسلمان است به همین خاطر خداوند به مسلمانان امر کرده است اوامر رسول خدا را اطاعت و از نواهی پرهیز کنند: «وَمَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» [حشر: ۷] و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید. 

یکی از قواعد علم اصول آن است که هر چیزی که فرض با آن کامل شود خود فرض می‌-شود و چیزی که سنت جز با آن کامل نشود جزء سنت است؛ پس هر امری که در قرآن کریم آمده است در صورتی که قرینه‌ای مبنی بر خلاف آن وجود نداشته باشد، طبق نظر علمای اصول مقتضی وجوب است و خداوند متعال می‌فرماید: «ومآ آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» 

بنابراین ناگزیر برای اجرای این امر باید بدانیم پیامبر اسلام ما را به چه چیزی امر و از چیزی نهی کرده است؟ شناخت سنت رسول خدا بر هر مسلمانی فرض عین است همانند نماز؛ وضو نیز چون از لوازم نماز است بر انسان واجب می‌شود. وقتی خداوند دستور داده است اوامر رسول خدا را اجرا و از منهیات او پرهیز کنیم، این امر مقتضی وجوب است و شناخت سنت قولی و عملی رسول خدا هم از بخشی از لوازم این امر است. 

 به همین خاطر علمای اصول به جرأت گفته‌اند: شناخت سنت رسول خدا بر هر مسلمانی فرض عین است زیرا امر الهی زمانی تحقق می‌یابد که ما سنت قولی پیامبر اکرم را بشناسیم. مسأله‌ی دیگر مسأله‌ی الگو بودن رسول خداست که خداوند متعال می‌فرماید: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآَخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً [احزاب: ۲۱] قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نیکوست: براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‌کند. 

 از خود می‌پرسیم: اگر ما سیرت رسول خدا را نشناسیم چگونه الگوی ما خواهد بود؟ اگر با زندگی خانوادگی او آشنایی نداشته باشیم، همسرانش را نشناسیم و از فرزندان و برادران و اصحاب و یاران و همسایگانش آگاهی نداشته باشیم چگونه او را الگوی خود قرار خواهیم داد؟ اگر ندانیم که ایشان در جنگ و صلح و در کسب و کار و در رفتار با انسان و حیوان و جماد چگونه عمل کرده است؛ اگر از مهربانی و عدالت و انصاف او چیزی ندانیم آیا خواهیم توانست او را به عنوان الگوی خود قرار دهیم؟ 

پس برای تحقق این مهم لازم است هر مسلمانی در خانه‌ی خود یک جلد کتاب حدیث و کتاب سیره داشته باشد تا برای او به منزله‌ی مفسر قرآن کریم باشد؛ زیرا گفته‌اند هستی قرآن خاموش و قرآن هستی ناطق است و پیامبر اکرم هم قرآنی بود که راه می‌رفت. از سعد بن هشام روایت است که فرمود: از عایشه‌ی صدیقه درباره‌ی اخلاق رسول خدا پرسیدم و ایشان فرمود: اخلاق او قرآن بود. [احمد] 

حقیقت سوم: خداوند محبت بدون دلیل را نمی‌پذیرد و شرط محبت اطاعت است: 

 «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ» [آل عمران: ۳۱] 

بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید. 

اگر کسی ادعا کند که خدا را دوست دارد باید از رسول او پیروی کند و این نشانه‌ی محبت اوست؛ محبت نباید ادعایی باشد: 

تعصی الإله وتظهر حبــه ذلک لعمری فی القیاس شنیع 

خدا را نافرمانی می‌کنی در حالی که اظهار محبت هم می‌نمایی به جانم سوگند که این در قیاس چیز عجیب است. 

لو کانت حبک صادقاً لأطعته إن المـحب لمن یحب یطیع 

اگر محبت خالصانه داشته باشی ناگزیر از او اطاعت خواهی کرد که دوست‌داران از محبوب خود اطاعت می‌کنند. 

خدای متعال ادعای محبت را نمی‌پذیرد و دلیل قاطع بر محبت خدا اجابت رسول خدا و پیروان اوست. یکی از لوازم پیروی از پیامبر اکرم این رهنمود الهی است که می‌فرماید: 

 «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی» [یوسف: ۱۰۸] بگو: این است راه من، که من و هر کس (پیروى‌ام) کرد با بینایى به سوى خدا دعوت مى‌کنیم. 

هر کس از روی بینش به سوی خدا دعوت نکند تابع رسول خدا نیست. دعوت بر دو نوع است: دعوتی که بر هر مسلمانی فرض عین است؛ یعنی انجام امر دعوت در گستره‌ای که برایش ممکن است بدون اینکه خود را به تکلف اندازد. از عبدالله بن عمرو روایت است که رسول گرامی اسلام فرمود: «بَلِّغُوا عَنِّی وَلَوْ آیَةً» از من به مردم برسانید اگر یک آیه هم باشد. [بخاری] اگر به خطبه‌ای یا درسی گوش دهد واجب است آن را به برادران و همسایگان و دوستان و همکاران برساند که خداوند متعال فرموده است: وَالْعَصْرِ (*) إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (*) إِلَّا الَّذِینَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ [عصر] 

این دعوت بر هر کسی فرض عین است. نوع دوم دعوت فرض کفایه است یعنی اگر گروهی این کار را انجام دهند تکلیف از سایرین ساقط می‌شود؛ مثلا کسی که به دنبال علم و دانش می‌‌‌‌‌رود یا در رشته‌ای تخصص کسب می‌کند؛ یا زمانی که دعوت را در گستره‌ی بزرگ‌تری انجام می‌دهد یا به شبهات پاسخ می‌گوید، این دعوت فرض کفایه است و اگر افرادی آن را عهده‌دار شوند تکلیف از سایرین ساقط می‌شود: 

 «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [آل عمران: ۱۰۴] 

و باید از میان شما، گروهى، [مردم را] به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان‌‌ همان رستگارانند. 

 در اینجا مسأله‌ی مهمی وجود دارد و آن اینکه هر کس با محتوای ضعیف و نامنسجم دعوت کند یا اینکه دعوتش قوی و منسجم باشد اما با روش غیر علمی صورت گیرد، یا اینکه دعوت قوی و با روش علمی باشد اما مخاطب به دعوتگر اعتماد نداشته باشد، به اعتقاد برخی از علما چنین دعوتگری نزد خداوند مبلغ محسوب نمی‌شود؛ زیرا انسان معتقد است که دین خدا بزرگ است همانند عظمت خدا پس باید دعوت دین او نیز در سطح عظمتش باشد. هر کاری که همانند کار انبیاء بزرگ و پرخطر باشد و برای منافع پست دنیوی به کار گرفته شود ناگزیر با بی‌توجهی مردم روبرو خواهد شد. اما زمانی که خالص باشد و از عمق جان انسان برآید و در عین حال با شیوه‌ی علمی و روش تربیتی انجام گیرد، چنین دعوتی مهم‌ترین مسؤولیت ما در زندگی خواهد بود. مسلمانان بیش از همه به دعوتگران راستینی نیاز دارند که حقایق اسلامی را در اختیار عامه‌ی مردم قرار دهند و شیوه‌های موفق آن را زندگی خود پیاده کنند. 

حقیقت چهارم: در مبحث میلاد رسول خدا نباید مسأله‌ی ستایش و تبرک را به کلی انکار کنیم؛ چه زیباست که ما سرور جهانیان و حبیب رب العالمین را ستایش کنیم و به آثار او تبرک جوییم. اما نباید بدون پیروی از او به مدح و ستایش بسنده کنیم که این بزرگ‌ترین مصیبت است. اگر پدر دانا و وارسته‌ای پسر ناخلفی داشته باشد، چنان‌چه این پسر تمام زندگی خود را در مدح و ستایش پدر سپری کند، پدر‌‌ همان پدر است و پسر تنها زمانی به سطح چنین پدری خواهد رسید که از او پیروی کرده باشد. 

اگر منشی یک شخصیت فرزانه در غیاب او در جایش بنشیند آیا به مرتبه‌ی او دست خواهد یافت؟ به هیچ وجه بلکه زمانی که به جایگاهش می‌رسد که در راه او گام بردارد و علم و دانش فرا گیرد. ما در مدح پیامبر اسلام سخنان نغز و زیبایی می‌‌گوییم که در دل‌ها می‌نشیند اما اگر به همین قدر کفایت کنیم و به آنجامه‌ی عمل نپوشانیم و از سنت او پیروی نکنیم، این ستایش بیش از آنکه سودی داشته باشد به زیان ما تمام می‌شود. سهل بن سعد می‌گوید: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «أَنَا فَرَطُکُمْ عَلَى الْحَوْضِ، مَنْ وَرَدَ شَرِبَ، وَمَنْ شَرِبَ لَمْ یَظْمَأْ أَبَدًا، وَلَیَرِدَنَّ عَلَیَّ أَقْوَامٌ أَعْرِفُهُمْ، وَیَعْرِفُونِی، ثُمَّ یُحَالُ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ، فَیَقُولُ: إِنَّهُمْ مِنِّی، فَیُقَالُ: إِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا عَمِلُوا بَعْدَکَ، فَأَقُولُ: سُحْقًا، سُحْقًا لِمَنْ بَدَّلَ بَعْدِی». 

من پیش از شما وارد حوض می‌شوم؛ هر کس وارد شود از آن می‌نوشد و هر کس بنوشد هرگز تشنه نمی‌شود گروه‌هایی بر من عرضه می‌شوند که من آنان را و ایشان مرا می‌-شناسند و بعد بین من و ایشان فاصله ایجاد می‌شود. پس من می‌گویم: ایشان از من هستند، خطاب می‌رسد: همانا تو نمی‌دانی که آن‌ها پس از تو چه کردند. پس می‌گویم: نابود باد آن کسانی که پس از من سنتم را تغییر دادند. [بخاری، مسلم و احمد] 

ابوهریره می‌گوید: وقتی آیه‌ی «وأنذرعشیرتک الأولین» نازل شد رسول خدا قریش را دعوت کرد وعام و خاص آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: 

یَا بَنِی کَعْبِ بْنِ لُؤَیٍّ، أَنْقِذُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ النَّارِ، یَا بَنِی مُرَّةَ بنِ کَعْبٍ، أَنْقِذُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ النَّارِ، یَا بَنِی عَبْدِ شَمْسٍ، أَنْقِذُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ النَّارِ، یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ، أَنْقِذُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ النَّارِ، یَا بَنِی هَاشِمٍ، أَنْقِذُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ النَّارِ، یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، أَنْقِذُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ النَّارِ، یَا فَاطِمَةُ، أَنْقِذِی نَفْسَکِ مِنْ النَّارِ، فَإِنِّی لَا أَمْلِکُ لَکُمْ مِنْ اللَّهِ شَیْئًا، غَیْرَ أَنَّ لَکُمْ رَحِمًا سَأَبُلُّهَا بِبَلَالِهَا «

ای بنی کعب بن لؤی خود را از آتش نجات دهید؛‌ای بنی مره بن کعب خود را از آتش نجات دهید؛‌ای بنی عبد شمس خود را از آتش نجات دهید؛‌ای بنی عبد مناف خود را از آتش نجات دهید؛‌ای بنی هاشم خود را از آتش نجات دهید؛‌ای بنی عبدالمطلب خود را از آتش نجات دهید؛‌ای فاطمه خود را از آتش نجات ده که من از سوی خدا مالک هیچ چیزی برایت نیستم تنها صله‌ی رحمی میان ماست که آن را برقرار خواهم کرد. [مسلم]» أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ «[زمر: ۱۹] پس آیا کسى که فرمان عذاب بر او واجب آمده [کجا روى رهایى دارد]؟ آیا تو کسى را که در آتش است مى‌رهانى؟ 

 در نظر بگیریم که پیامبر اسلام برای کسی فتوایی صادر می‌کند، مجرد فتوای ایشان با تمام عظمتی که دارد کسی را از آتش نجات نمی‌دهد مگر اینکه فرد شایسته‌ی رهایی از آتش باشد. از‌ام سلمه رضی الله عن‌ها روایت است که پیامبر اسلام فرمود: 

» إِنَّکُمْ تَخْتَصِمُونَ إِلَیَّ، وَلَعَلَّ بَعْضَکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَمَنْ قَضَیْتُ لَهُ بِحَقِّ أَخِیهِ شَیْئًا بِقَوْلِهِ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَةً مِنْ النَّارِ، فَلَا یَأْخُذْهَا «

شما نزد من شکایت می‌کنید و ممکن است برخی از شما دلیلش را شیوا‌تر بیان کند و من حق را به او بدهم پس از حق کسی را به برای دیگری قضاوت کردم گویی پاره‌ای از آتش را برایش بریده‌ام پس آن را بر نگیرد. [بخاری، مسلم، نسائی، ابوداود، ابن ماجه، احمد و مالک] 

حقیقت دیگری که وجود دارد آن است که اجابت رسول خدا اجابت خداست و خدای متعال می‌فرماید:» فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ «[قصص: ۵۰] پس اگر تو را اجابت نکردند، بدان که فقط هوسهاى خود را پیروى مى‌کنند. 

راضی کردن رسول در واقع راضی کردن خداوند است؛ اطاعت از رسول اطاعت از خداست؛ زیرا حقیقت رسول از حقیقت خدا پرده بر می‌دارد؛ پیامبر حقیقت محض و کمال انسانیت است به همین خاطر اجابت رسول عین اجابت خداست و اطاعت از او نیز عین اطاعت خداست و راضی کردن او عین راضی کردن خداست:» وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ «[توبه: ۶۲] سزاوار‌تر است که خدا و فرستاده او را خشنود سازند. 

حقیقت مهم دیگری هم باقی است و آن هم اینکه خداوند متعال فرموده است: 

» وَکُلّاً نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ «[هود: ۱۲۰] 

و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مى‌کنیم، چیزى است که دلت را بدان استوار مى‌گردانیم. 

اگر قلب پیامبر با شنیدن داستان پیامبران گذشته آرامش می‌یابد و تثبیت می‌شود؛ پس از باب اولی باید ایمان ما مؤمنان با شنیدن داستان سرور پیامبران افزون شود. به همین خاطر خداوند فرموده است: 

» أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ «[مؤمنون: ۶۹] یا پیامبر خود را [درست‌] نشناخته و [لذا] به انکار او پرداخته‌اند؟ 

» قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ «[سبأ: ۴۶] 

بگو: من فقط به شما یک اندرز مى‌دهم که: دو دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید، سپس بیندیشید که رفیق شما هیچ گونه دیوانگى ندارد. 

اگر در خانه‌های خود و در مساجد گرد هم آییم و سیره‌ی پیامبر اسلام را مطالعه کنیم و از شمایل و ویژگی‌ها و فضایل او بگوییم و روش او را مورد بررسی قرار دهیم، این اصل دعوت است و به همین خاطر خداوند متعال فرموده است: یا پیامبرشان را نشناخته‌اند؟ 

ما باید از هر مناسبتی و در هر روز از روزهای سال برای معرفی رسول خدا استفاده کنیم؛ زیرا الگوی نیک تنها با الهام از الگوی نیک‌تر و تأسی از عظمت پیامبران به دست می‌آید؛ آنان بهترین نمونه‌ بودند و مسلمانان امروز چقدر نیازمند کسانی هستند که اسلام را در رفتار و عمل و زهد و پارسایی او مشاهده کنند؛ در عفت و استقامت او به مسلمانی خود دل خوش کنند و صدق و امانت و پاکی و نسب شریف او را با چشمان خود ببینند. بنابراین دعوت به سوی خدا تنها با اندیشه‌ی روشن و اخلاق استوار امکان‌پذیراست و از خداوند بزرگ می‌خواهم حقایق مربوط به خاطره‌ی تولد رسول خدا را برای ما مایه‌ی خیر و برکت قرار دهد.