ایستادگیهای سقراطگونه
مقاومت مردم غزه و لبنان تاكنون بیشتر برمبنای ارزشهای اسلامی و آموزههای قرآنی تبیین شده است، لذا مشهور است و دایما تكرار میشود كه گروههای مقاومتی نظیر حزبالله لبنان و حماس فلسطین، ایدئولوژیك هستند. مفهوم ایدئولوژیك هم در ادبیات مخالفان یا منتقدان گروههای مقاومت دارای بار معنایی به غایت منفی است كه خلاصه میشود در نوعی باور اعتقادی غیرآگاهانه.
مفهوم ایدئولوژی
بگذریم كه نه مفهوم «ایدئولوژی» لزوما دارای این بار معنایی منفی است و نه مقاومت تنها براساس ارزشهای اسلامی و آموزههای وحیانی قابل توضیح و تبیین است. ایجاد بار معنای منفی برای مفهوم ایدئولوژی توسط راستگرایان لیبرال انجام شده است وگرنه این مفهوم برای روشنفكران و متفكران گروههای مقابل آنها به نوعی دارای قداست بوده است. اما در مورد مساله دوم كه مقاومت را نتیجه تعالیم دینی مسلمانان محسوب میكند نیز هر چند سخنی درست است اما نیازمند توضیح بیشتری است.
منشا تعلیمی مقاومت
به این معنا كه آری مقاومت گروههای مسلمان اعم از شیعه و سنی در سرزمینهایی نظیر فلسطین و لبنان حتما ریشه در تعالیم دین مبین اسلام و آموزههای كتاب مقدس مسلمانان -قرآن كریم- دارد، اما اینطور نیست كه رویكرد گروههای مقاومت تنها بر همین اساس قابل توضیح باشد و بس! بلكه تذكار این مساله مهم است كه بدانیم مقاومت این نیروها پیش از آنكه اسلامی باشد، انسانی است و اگر اسلام نیز به این نوع رویكرد فراخوانده یا دستور داده است دقیقا بر همین اساس است كه آن را وظیفه انسانی همه ابنای بشر میداند.
ماجرای سقراط و اصل انسانی او
به بیان دیگر رفتار گروههای مقاومت و اساسا فلسفه وجودی آنها به یك اصل اساسی انسانی بازمیگردد؛ هرچند اگر این گروهها، آن اصل را از معارف دینی خود آموخته باشند. حالا برای روشنتر شدن مساله به مرور داستان محاكمه سقراط در آتن میپردازم؛ وقتی سقراط توسط حاكمان آتن محكوم و دادگاهی شد و حكم به اعدام او دادند، مدتی را تا اجرای حكم باید در زندان میماند. در ایامی كه او در زندان بود و انتظار مرگ را میكشید برخی دوستان و شاگردانش به وی پیشنهاد دادند كه راه گریز از زندان را برایش فراهم كنند. آنها مقدار زیادی پول تدارك دیده بودند و میخواستند با رشوه دادن به ماموران زندان، بدون سر و صدا وی را فراری دهند. اما سقراط این پیشنهاد را نپذیرفت!
نه صرفا به این دلیل كه این كار خلاف مقررات و اقدامی نادرست بود كه البته حتما چنین هم بوده است. اما فقط این نبود؛ چنانكه وقتی از سقراط پرسیدند چرا با عملی كردن این پیشنهاد مخالفت میكنی، آن جمله طلایی و البته تاریخی خود را بر زبان آورد. جملهای كه آدمی میتواند ساعتها به آن فكر كند و به ابعاد آن بیندیشد. سقراط خطاب به دوستانش گفت: «زندگی حساب نشده ارزش زیستن ندارد»!
ارزش زندگی نزد سقراط
آری نزد حكیمی چون سقراط، زندگی حتما ارزشمند بود اما نه به هر قیمتی. این زندگی برای او آنقدر اهمیت و جذابیت نداشت كه حاضر باشد به خاطر آن حتی از اصول خود هم بگذرد. لذا او نپذیرفت كه از زندان فرار كند و ترجیح داد بماند و بمیرد. آری او آنقدر در زندان ماند تا فرصت فرار را از دست داد و جام شوكران را از ماموران زندان گرفت، نوشید و جان سپرد و با این كار خود، پیامی به همه آدمیان در قرنهای بعد فرستاد كه ارزش آزادگی حتی از خودِ حیات هم بیشتر است و ایبسا بدون آن زندگی انسانی مجال تحقق نیابد هر چند برای مدتی بتوان زندگی حیوانی یا نباتی را ادامه داد! آری سقراط كه نه زیر بار زور ارباب قدرت رفت و نه توصیه ناموجه دوستانش را پذیرفت، هیچ تعلق ایدئولوژیكی به مكتبی نداشت. او تنها انسانی بود كه حاضر نبود اصول انسانی خویش را زیر پا گذارد.
مقاومت در برابر جبر حاكمان
و وسوسه دوستان
لذا او هم در مقابل جبر حاكمان مقاومت كرد هم در برابر وسوسه دوستان. او انسانیت خویش را متاعی گرانبها میدانست كه حتی نجات جان نیز نمیتوانست معادل آن باشد. لذا رفتار سقراط در محاكمه، به راستی ترجمه عملی همان آموزهای است كه بیش از هزار سال بعد از زبان قهرمان عاشورا نقل شده است: «إِنْ لمْ یكنْ لكمْ دِین؛ فكونُوا أحْراراً فِی دُنْیاكم؛ اگر دین ندارید در دنیایتان آزاده باشید.»
فریاد آزادگی در جهان امروز
حال باید گفت رویكرد مردم سلحشور فلسطین و لبنان و گروههای مقاومتشان، دقیقا مبتنی بر همین اصل انسانی است هر چند كه آنها این اصل را از مجرای آموزههای اصیل اسلامی آموخته باشند. برای همین هم هست كه تقریبا در تمام جهان شاهد حمایتهای جوانان و دانشجویان از این گروهها هستیم. حتی كشورهایی كه سالها اسلامهراسی را در جوامع خود رواج دادهاند و دایما بر حقانیت دروغین و مظلومیت جعلی صهیونیستها تاكید كردهاند امروز شاهد سر برآوردن گروههایی از میان دانشجویان و جوانان خود هستند كه با صدای بلند، مظلومیت فلسطینیان را فریاد میكشند و انزجار خود را از رژیم صهیونیستی و دولتهای حامی و متحدش اعلام میكنند.
آنها مثل هر انسانی در هر عصر و زمانهای هستند كه وقتی سرنوشت غمانگیز اما درسآموز سقراط را میخوانند ناخودآگاه زبان به تحسین او میچرخانند. حالا اما هر روز با سقراطهایی مواجه هستند كه در این سر دنیا، سر به سر تن به كشتن میدهند اما سرزمین خود را به دشمن نمیدهند و از این رهگذار زندگی ذلیلانه را برای خود نمیخرند.
سقراطهای زمانه ما
آری نیروهای مقاومت در لبنان و فلسطین و حتی خانوادههای از جان گذشتهشان بیتردید همان سقراطهای زمانه ما هستند. آنها هستند كه امروز سقراطوار به ما یادآوری میكنند كه زندگی حسابنشده ارزش زیستن ندارد؛ آنهایی كه هر روز شاهد كشته شدن گروه گروه از دوستان و خانوادههای خود هستند اما دست از مبارزه بر نمیدارند و مقاومت زیر بمب و موشك را به تسلیم شدن در برابر دشمنی كه حتی بویی از انسانیت نبرده، ترجیح میدهند. بنابراین ایستادگی مردم مظلوم فلسطین و لبنان و مجموعه نیروهای مقاومت در عراق و یمن و... امروز بلندترین صدایی است كه بشر را به بازگشت به اصل انسانی خود صلا میدهد. آنها در واقع با عمل خود آدمیان را دعوت میكنند كه برای چند روزی بیشتر زنده ماندن دست از تمام اصولی نكشند كه خداوند در وجود انسانها به ودیعت نهاده است. البته درس دیگری نیز میتوان از نوع مواجهه سقراط آموخت كه حتما قابل تسری به همه آزادگانی است كه در طول تاریخ در سراسر جهان همین اصل را مبنای عمل خویش قرار دادهاند.
درس بزرگ تاریخ
آن درس دیگر این است كه از قضا تاریخ به نیكی نشان میدهد این قدرتهای به ظاهر قاهر، همه زوالپذیرند. كجاست امپراتوری یونانی كه سقراط را به محاكمه كشاند و او را به مرگ محكوم كرد و جام شوكران را به وی نوشاند؟ آری آن امپراتوری قرنها است كه ویران شده و حتی نام و نشان چندانی از هیات حاكمهاش نیز باقی نمانده است. اما ثبت است نام سقراط بر جریده عالم و تا ابد این نام همچنان میتواند الهامبخش حریت و آزادگی در میان همه نسلهای بشر، الی الابد باشد.
سرنوشت قدرتهایی
كه سمت نادرست تاریخ ایستادهاند
اكنون نیز چنین است؛ قدرتهایی كه امروز در دنیا پشت جنایت قرار گرفتهاند، از آن حمایت میكنند و در یك كلام سمت نادرست تاریخ را برای ایستادن انتخاب كردهاند، به مراتب از امپراتوری یونان باستان ضعیفتر و كوچكترند. اگر آتن سقوط كرد و قرنها است كه در جهان جای و جایگاهی ندارد، سهل است كه قدرتهای امروزین نیز به سرنوشتی مانند آن و بلكه بدتر از آن بدل شوند. این جهان، تاریخ پرفراز و فرودی دارد كه نیكان عالم گاهی پشت به زین بودهاند و گاه زین به پشت اما میتوان با اطمینان شهادت داد كه نه هیچ ظلمی پایدار و ابدی خواهد بود و نه ذلت میتواند راهی به مقصود ببرد هرچند آن مقصود بسیار نازل و دون شأن انسانی باشد.
درسی كه سقراط داد
آنچه میماند عزت است. برای عزت و مانایی آن البته گاه لازم است چیزهای فروتر را فدا كرد. چنانكه سقراط چنین كرد؛ او قید چند صباحی بیشتر زندگی كردن را زد تا انسانیت خود را حفظ كرده باشد و حیات زیر سایه ذلت را به رسمیت نشناسد. زندگی به صرف زندگی آنهم به هر قیمتی برای چون اویی، فاقد ارزش بود. آنچه نزد سقراط زندگی را ارزشمند میكرد، زندگی براساس ملاك و معیارهای انسانی بود. لذا میگفت زندگی حساب نشده ارزش زیستن ندارد و این چیزی است كه ما در این روزگار، در رفتار ملتهای قهرمان فلسطین و لبنان مشاهده میكنیم. آنها نه تسلیم زور حیوانی صهیونیستها میشوند و نه حاضرند خانه و سرزمین خود را خالی كنند و آن را به جانوران درنده خویی تحویل دهند كه همچون باندی تبهكار در اراضی اشغالی حكومت میكنند.
مظاهر حریت و انسانیت در روزگار ما
ملتهای فلسطین و لبنان امروز مظاهر حریت و انسانیتاند و نه فقط اسلامیت. آری آنها تنها برای مسلمانان حجت نیستند، بلكه هر انسانی فارغ از دین و مكتبی -كه به آن باور دارد یا ندارد- میتواند آنها را به عنوان مظاهر الگوی انسانیت در جهان امروز بشناسد. مردمانی كه با عمل خویش و مقاومت جانانهشان پژواك همان سخن سقراط هستند كه گفته بود: «زندگی حساب نشده ارزش زیستن ندارد.»
نظرات